سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از زمان حضرت موسی، بزرگان مذهبی یهود «حاخام» راجع به تورات بحثهایی کردند و نظریاتی داده و یا آن را تفسیر کردند. اولین حاخامی که دست به این کار زد در سال 232 میلادی بود و سپس حاخام دیگری در سال 501 میلادی تفسیری دیگر نوشت و تا سال 1458 میلادی از طرف عده ای دیگر، تفاسیر و تعبیرهای دیگری عنوان شد که همه آنها به صورت پراکنده نزد افراد بود. در این سال حاخامی به نام یوخاس با چند کتاب که خودش با تفاسیر مخصوص به خود نوشت، سعی در جمع آوری مطالب پراکنده قبلی کرد و آنچه که خود نوشته و همه آن مطالبی را قبلاً نوشته شده بود، در یک کتاب به نام «تلمود» جمع آوری کرد. کلمه تلمود مرکب از دو کلمه «تل» به معنی تعلیم و آموزش است و «مود» به معنی دیانت و روی هم معنی آن «آموزش و تعلیم و دیانت» می باشد.
به روایت دیگر، تلمود واژه ایست آرامی مشتق از عبری به معنای آموزش «تعلیم» که از «تلمذه ـ شاگردی» مشتق شده و است. در شریعت یهودیان تملوذ را «سنت» یا تورات شفاهی یهود می شمارند که سخنان یا کردارهای بزرگان و تقاسیر حاخامها را در بر می گیرد. در مقابل شریعت مکتوب، تلمود شامل مجموعه ای از قوانین و احکام توصیه های سیاسی و حقوقی و مدنی و دینی یهودیان است همراه با شرح آنها که در ابتدای امر به طور شفاهی میان رهبران دین و پیروان آنها رد و بدل می شد. پس از آن، بر آن افزوده شد و محدوده آن با افزایش شرحها و اضافه وسیعتر گشت و بنابراین تکیه بر کلام شفاهی غیر ممکن شد و گروهی از احبار یهودی مسئولیت تدوین آن را به عهده گرفتند و تلمود را به وجود آوردند که یهودیان مومن همه جا آن را معتبر می دانند.
تلمود، دو نوع است:
تلمود مقدسی یا اورشلیمی منتسب به بیت المقدس، و تلمود بابلی منتسب به بابل. تلمود بیت المقدس (تلمود فلسطینی) را حاخام هایی از بیت المقدس در اوایل قرن پنجم گرد آوردند که نام «امورایم» یا مفسران به آنها داده می شد، در حالی که تلمود بابلی را بزرگ اجباره شهر سوره نزدیک بغداد که راشی یا رب أشی نامیده می شود آغاز کرد و احبار دیگری در اوایل قرن ششم میلادی آن را تمام کردند. این تلمود شامل سی شش مبحث به زبان آرامی است و برخی شرحها نیز به زبان عبری نوشته شده است که نزدیک به 2947 صفحه می شود. تلمود بابلی در مقایسه با تلمود مقدسی، علی رغم کمی تعداد مبحثها (در تلمود بیت المقدس 39 مبحث است) بسیار مفصلتر است و تقریباً چهار برابر آن می باشد، چون متن تلمود فلسطینی (مقدسی) کاملاً محفوظ نمانده. این کتاب در میان یهودیان طرفدار بیشتری دارد، و مرجع معتبری می باشد.
این تلمود از شش بخش و شصت و سه مبحث تشکیل می شود و پانصد و بیست و چهار فصل تقسیم می گردد. سبک نوشتن آن ـ گرچه عبری است ولی ظاهری کنعانی دارد. تا حد زیادی از سبک نوشتن در زبان آرامی تاثیر پذیرفته است، و بسیاری از واژه های آرامی، لاتین، فارسی، یونانی در آن دیده می شود و گاهی تلمود به معنی گمارا به کار می رود.
تلمود Talmud را به دو قسمت تقسیم کرده اند:
1-مشنا:
مشنا Mesna که متن شریعت شفاهی و به زبان عبری است و آن مجموعه قوانین سیاسی ، دینی، حقوقی یهودیان است. مشنا نیز به شش بخش تقسیم می شود و آن: بذرها است که شامل اصول عبادات و در پی آن مقررات کشاوزی است، و فصول است که درباره جشنهای یهودیان می باشد، و فساد است که در آن قوانین زناشویی و طلاق ونذرها و وصایا آمده است، و مجازاتها است که شامل مسایل کلی قانون گذاری مدنی و جزایی و اداره حکومت می باشد، و مسایل مقدسه است که بحثی است درباره قربانیها و مسایل مربوط به معبد بیت المقدس، و طهارت است که بحث درباره پاکیزگی و نجاست است. در این مبحثها تنها اصول کلی یاد شده اند و درباره آنهامناظره یا مذکره ای نیامده است و تنها بر فصل 5 و 36 آن گمارا نوشته شده. تالیف مشنای کنونی عملاً کار یهودای اول (135/220م) بوده است.
2-گمارا:
گمارا به زبان آرامی، که نوعی تفسیر و ذیل بر مشنا به شمار می رود. و آن مجموعه ای است از شرحها و حاشیه ها که اصول مشنا را بیشتر می شکافد و برای مطابقت آن حالاتی فرضی یا واقعی که پیش از آن مردان دین درباره آن بحثی نکرده باشند، ارایه می نماید در مطرح کردن حالتهای فرضی یا واقعی یاد شده ضرب المثلها یا حکایاتی نیز به کار برده می شود.
گرچه منظور اصلی گمارا توضیح متن مشنا بود است ولی مقدار فراوانی اطلاعات در موضوعات مختلف دارد. قسمتهای حقوقی گمارا را «هلاخا» و قسمت ادبی آن را «هگادا» می نامند.
روشن است که تلمود در ایجاد مساله تعصب قومی در میان یهودیان نقش مهمی داشته است، به ویژه آنان که خواندن آن را بر تورات ترجیح می دهند و به آن بیشتر باور دارند. تلمود مردم را به یهودی و غیریهودی تقسیم می کند. در حالی که آزار رسانده به یهودی را تحرمی می کند، دزدی اموال غیریهودیان وتصرف اشغال املاک آنان و دست درازی به ناموس آنها و بردن حیوانات آنها را حق یهودیان و راه تقرب به خدا می داند.
در تلمود قدیمی از حضرت مسیح (ع) و مسیحیت بدگویی شده بود. ازجمله آن که او یهودی مرتد کافری بود و تعلیمات او کفر صریح است و مسیحیان نیز مانند او کافرند، و مادر او به طور نامشروع از سربازی به نام بندارا آبستن شد. احبار یهودی که در 1631 م در لهستان جلسه گرفتند به اهمیت این مساله پی بردند و آن کلمات و عبارتهایی که به حضرت مسیح و مسیحیت بد می گفت، حذف کردند و جای آن را خالی گذاشتند و متفق شدند که همان مطالب را به طور شفاهی تنها به شاگردان مدرسه های دینی تلقین کنند. شدت علاقه یهودیان افراطی به تلمود، آنها را واداشته تا بگویند مطالعه تورات فضیلتی است که ثوابی ندارد، اما مطالعه مشنا مستوجب ثواب خواهد بود ولی بزرگترین فضلیتها از مطالعه گمارا به دست میآید.
. به طور خلاصه تلمود میراث نژادی و دینی یهودیان است.
چند عامل باعث شد که یهودیان به تلمود پایبند شوند. یکی از آنها حمله هایی است که در طول تاریخ از طرف غیر یهودیها به آن وارد شده است یکی دیگر از آنها احکامی است که پاپها در سالهای 1320، 1415، 1503 در مورد سوزاندن تلمود صادر کردند.


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:51 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم
قتل عام فلسطینیان در اردوگاههای صبرا وشتیلا

قتل عام فلسطینیان در اردوگاههای صبرا وشتیلا جنایت در صبرا و شتیلا
زمان واقعه: 17 سپتامبر 1982
تطبیق واقعه با سال شمسی: 26 شهریور 1361
مکان واقعه: اردوگاههای صبرا وشتیلا
مدت زمان گذشته از واقعه: 24 سال
علت وقوع: درهم کوبیدن سازمان آزادیبخش فلسطینی و ستمگری اسرائیل
رهبران وقوع: سربازان اسرائیلی و فالانژیستها
خلاصه مطالب: در 17 سپتامبر سال 1982 معادل 26 شهریور ماه 1361 اسرائیلیها و فالانژیستها با حمله به اردوگاههای صبرا
و شتیلا قتل عام وسیعی را به راه انداختند. علت وقوع این حادثه درهم کوبیدن سازمان آزادیبخش فلسطین و ستمگری اسرائیل بود و نوع واقعه واقعه بین‌المللی بود. مدت زمان گذشته از واقعه 20 سال می باشد. اینک به شرح ماجرا می پردازیم:
لبنان دارای جغرافیای تاریخی و فرهنگ پیچیده
ای است کوههای لبنان که ارتفاع آنها حدودا به 3 هزار متر می رسد ودر شعاع 25 کیلومتری ساحل مدیترانه قرار دارند. همیشه پناهگاه مناسبی برای گروههای اقلیت مذهبی که از ترس آزار و شکنجه به آنجا پناهنده می شدند بوده است بعداز حمله مسلمانان در قرن هفتم میلادی به این منطقه مسیحیان مارونی و بعدها اقلیتهای مسلمان در روز و شیعه درمناطق کوهستانی داخل متمرکز شدند لبنان از نظر مذهبی نامتجانس ترین کشور منطقه است به‌طور رسمی 17 فرقه یا کلیسای شناخته شده دارد و حداقل 60 درصد لبنانیها مسلمان هستند.
در پیمان ملی 1943 میلادی کلیه مقامات رسمی اعم از هیئت وزیران کریسمهای پارلمان و مقامات اداری براساس تقسیم بندیهای ثابت به جوامع مختلف داده شد مقام ریاست جمهوری برای همیشه در دست مارونیها (مسیحیان) باقی ماند. نخست وزیر به سنیها داده شده اما جنگ لبنان در ژوئن و سپتامبر 1982 را با این ذهنیت توضیح می دهیم:
تهاجم اسرائیل به لبنان در ژوئن 1982، به تعبیری به پنجمین نبرد اعراب و اسرائیل شهرت دارد.
در 3 ژوئن 1982 میلادی رژیم صهیونیستی به منظور درهم شکستن استخوان بندی سازمان آزادیبخش فلسطین و اخراج آنها از لبنان، روی کار آمدن یک دولت دست نشانده و گسترش پیمان کمپ دیوید، متعاقب ترور سفیر اسرائیل در لندن حمله برق آسایی را از طریق تهاجم گسترده هوایی، زمینی و دریایی به لبنان آغاز کرد.
عملیات نظامی باعنوان «تامین امنیت جلیله» با بمباران اردوگاههای فلسطینی در اطراف بیروت آغاز
شد و نیروهای زمینی صهیونیست نیز تجاوز خود را به سوی شمال ادامه داد بنابه گفته مقامات ارتش صهیونیستی 150 هزارنفر در این تهاجم شرکت داشتند این نیروها پس از 10 روز جنگ تمام عیار قسمت غربی بیروت را محاصره کردند ولی مقاومت شدید نیروهای فلسطینی و لبنانی بیش از 80 روز طول کشید در این حملات بیروت صحنه آزمون پیشرفته ترین جنگ افزارهای ویرانگر نظیر بمبهای خوشه ای، فسفری ساچمه‌ای و غیره بود. حجم نیروهای فلسطینی در برابر یورش تا متعادل به 24500 نفر می رسید ادامه یورشهای رژیم صهیونیستی باعث شد تا سازمان آزادیبخش فلسطین ضربه نظامی شدیدی را متحمل شود آمریکا و عربستان سعودی با تاکید بر لزوم ادامه حیات این سازمان به عنوان یک سازمان سیاسی معتدل و به کارگیری راه حلهای آمریکایی رهبر ساف را وادار ساختند تا در طی ده روز 12000 چریک فلسطینی را به همراه رهبران آنها از لبنان
خارج نماید و آنها را روانه اردن، عراق - تونس - یمن جنوبی و شمالی سودان - قبرس، یونان - سوریه
و الجزایر کند در ادامه تجاوزهای ژوئن 1982 نیروهای اسرائیلی و صهیونیستی در پی قتل بشیر جمیل
در روزهای 16 و 17 سپتامبر 1982 به اردوگاههای فلسطینی صبراوشتیلا حمله بردند و 3297 نفر از سکته آنها را قتل عام کردند بدین ترتیب برگ سیاه دیگری برتاریخ صهیونیسم و برگ خونینی برتاریخ ملت فلسطینی افزوده شد. وسیعترین قتل عام در اردوگاه شتیلا اتفاق افتاد که کنترل آن پس از هجوم سربازان اسرائیلی به فالانژیستها سپرده شد فالانژیستها دراین اردوگاه به کشتاری شبیه آنچه که درسال 1975 در تل زعتر انجام داده بودند در اردوگاه شتیلا هیچ کس زنده نماند تا آنچه که برآنان رفته بود توضیح دهد.
از سوی دیگر داوود کلوتی نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین تائید و تاکید کرد که نیروهای صهیونیستی، فالانژزیستها، و سربازان سرگرد شورشی «سعد مداد» مشترکانه در ساعاتی پس از ظهر آن روز 1400 تن
از فلسطینیهای ساکن در اردوگاه برج‌البراجنه وشتیلا را در غرب بیروت به طور وحشیانه قتل عام کردند.
شورای امنیت درخواست کرد که اسرائیل تمامی نیروهای نظامی اش را فورا و بدون قید و شرط به مرزهای
شناخته شده بین‌المللی لبنان به عقب بکشد، اما رژیم اشغالگر به حملاتش در بیروت ادامه داد و سراسر منطقه را با بمبارانهای هوایی تخریب کرد و راه رسیدن تدارکات غذایی و پزشکی را به قربانیان بمبارانها بست شورای امنیت خواستار شد که راه را باز کند و نیازهای مردم برطرف شود شورای امنیت و مجمع عمومی این کشتارها را به عنوان «قتل عام جناحی غیر نظامیان فلسطینی» محکوم کرد و مجمع عمومی آن را یک کشتار خواند در نتیجه اسرائیل از بخش اعظم لبنان عقب نشینی کرد اما شماری از نیروهایش را در جنوب لبنان نگه داشت درپی یورش وحشیانه صهیونیستها به جنوب لبنان و به خاک و خون کشیدن مسلمانان این سرزمین امام خمینی(ره) با صدور پیامی فرمودند.
«من کلمه مبارک استرجاع رانه برای جنایات اسرائیل و شهادت و آسیب بسیاری از مسلمانان مظلوم جنوب لبنان عزیز می گویم گرچه آن هم استرجاع دارد و نه برای شهر و روستاهای آن کشور اسلامی که به دست جنایتکار رژیم صهیونیستی کافر اسرائیل اشغالگر و خراب شده ، گرچه آن هم استرجاع دارد. بلکه برای بی‌تفاوتی کشورهای اسلامی یعنی حکومتهای آنها استرجاع می کنم و ای کاش فقط بی تفاوتی بود. »
- نتایج و تاثیرات حاصله
از این اقدام صهیونیستها در صبراوشتیلا در بعد ملی و بین‌المللی عبارتند از:
1- مشخص شدن چهره غاضب استعماری یهودیان وچهره مظلوم ملت بی‌گناه فلسطین
2- روی آوردن مردم فلسطین به مبارزات و تظاهرات گسترده
3- مشخص کردن هویت کشورهای عربی (کشورهایی که به ظاهر دم از دفاع فلسطینان می زدند)
4- تشدید آرمان بازگشت به فلسطین
5- مطرح شدن سازمان آزادیبخش درسطح جهانی
6- تشدید ناسیونالیسم فلسطینی و شروع انتفاضه جدید
7- تشدید حرکات شهادت طلبی فلسطینیان


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:50 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

نظامی و سیاستمدار اسرائیلی . نام حقیقی وی" آریل شاینرمان " و متولد سال 1928 در شهرک " کفر ملال " می باشد . در جوانی به سازمان ( تروریستی و نظامی ) هاگانا پیوست و در جنگ 1948 فرمانده گردان بود . پس از جنگ به عنوان افسر مخابرات مشغول انجام وظیفه شد . در سال 1953 " یگان 101 " را که به ویژه عملیات تهاجم به کشورهای عربی بود تشکیل داد . این یگان نقش اساسی در توسعه روح جنگندگی و تهاجم در ارتش اسرائیل داشت و شارون جوان نیز فرمانده نیروهای چتر باز شد . ولی پیرو انتقادات فرمانده نظامی اش نسبت به روش های عملیاتی متهورانه و خطرناک وی در خلال جنگ 1956 ، ارتقاء درجات نظامی وی تا سال 1965 متوقف گردید . ولی پس از این که اسحاق رابین رئیس ستاد ارتش شد اعتبار شارون را به وی بازگرداند و سپس فرمانده اداره آموزش فرماندهی ستاد شد ، و در سال 1967 به درجه سرتیپی ارتقاء یافت . آریل شارون - قصاب صبرا و شتیلا
در جنگ ژوئن 1967 یکی از لشکرهای جبهه را فرماندهی کرد و توانست منطقه " ام القطیف " را اشغال نماید . در سال 1969 با فشار بنحاس سابیر ( یکی از رهبران حزب کارگر ) فرماندار نظامی منطقه جنوبی شد . چرا که سایبر می ترسید شارون ارتش را رها کرده و به جناح حیروت ( حزب لیبرال ) پیوسته و رقیب او شود . شارون مسئول عملیات سرکوبگرانه خونین و وسیع سال 1970 بود که در راه توقف حرکت انتفاضه ساکنان نوار غره در آن زمان انجام گرفت . وی ارتش را کمی قبل از شروع جنگ اکتبر 1973 ترک کرد و به حزب لیبرال پیوست . ولی پس از شروع جنگ اکتبر ، به ارتش فراخوانده شد و فرمانده یک لشکر در جبهه جنوبی شد . گفته می شود که وی فرمانده همان یک لشکر در جبهه جنوبی شد . گفته می شود که وی فرمانده همان نیروهای اسرائیلی است که جبهه مصر در منطقه " ثغره الدفرسوار " را شکافت و از کانال سوئز به ساحل غربی کانال نفوذ کرد . به همین جهت ، از آن زمان تاکنون از جمله افسرانی است که دارای پایگاه مردمی قابل توجهی در اسرائیل می باشد .
در سال 1974 به نمایندگی کنست انتخاب شد و لی چند ماه بعد به دلیل احراز سمت مشاور اسحاق رابین نخست وزیر وقت ، استعفاء داد . در سال 1976 حزب " شلومزیون " را تاسیس کرد که بعداً در انتخابات سال 1977 مجلس به دو کرسی نمایندگی دست یافت و به جناح لیکود پیوست . پس از انتخابات مذکور ، وزیر کشاورزی شد و مسئول ایجاد شهرک هایی در رفح گردید . در سال 1981 وزیر دفاع شد و پس از آن مشغول آماده سازی نظامی برای حمله به لبنان و نابودی سازمان آزادی بخش فلسطین گردید که در سال 1982 عملیات آن را فرماندهی کرد . ، به بیروت حمله کرد و دومین پایتخت عربی بعد از قدس را به اشغال درآورد در همین سال بود که آریل شارون در 18 سپتامبر ، کشتار خونین (صبرا) و (شتیلا) را به پرونده جنایات خود افزود و تنها طی 36 ساعت 3500 فلسطینی را به شهادت رساند و مسئولیت این کشتار متوجه او شد ، در این راستا دولت اسرائیل برای آرام کردن اوضاع او را از کار برکنار کرد ، اما لقب قصاب صبرا و شتیلا هیچگاه جنایات وی را از اذهان فلسطینیان پاک نکرد .شد و لذا دولت به دنبال انجام یک تظاهرات 400 هزار نفری درتل آویو ، مجبور شد کمیته ای را برای تحقیق درباره کشتار مذکور تشکیل دهد . پیرو انتشار نتیجه تحقیقات کمیته مذکور در فوریه سال 1983 ، شارون از وزارت دفاع برکنار شد و به سمت وزیر مشاور منصوب گردید . پس از غروب ستاره وی ، بالاخره شیمون پرز در سال 1984 وی را به عنوان وزیر بازرگانی و صنایع انتخاب کرد تا بدینوسیله نقش سیاسی وی را احیاء کند که تا سال 1990 در این سمت باقی بود . سپس تا سال 1992 در سمت وزیر مسکن و شهرک سازی انجام وظیفه کرد .
آریل شارون در سپتامبر 1999 ، بدنبال کناره گیری نتانیاهو از رهبری حزب لیکود ، رهبری این حزب تندرو را برعهده گرفت . او سپس در سپتامبر سال 2000، با حضور خود در مسجد الاقصی موجب خشم مسلمانان و درگیری های خونین میان فلسطینیان و نظامیان رژیم صهیونیستی و در نتیجه شروع انتفاضه الاقصی شد.
وی تا سال2005 ، نه تنها نتوانست انتفاضه را خاموش و امنیت را برای جامعه خود به ارمغان بیاورد که در نهایت مجبور شد به رغم ایدولوژی حزب متبوعش مبنی بر اسراییل بزرگ از بخش از خاک فلسطین (نوار غزه) عقب نشینی کند .
در اکتبر سال 2005 و درپی اعتراضات شدید به شارون برای خروج از غزه و بروز اختلاف درکابینه وی و انحلال کنیست ، شارون از حزب لیکود کناره گیری کرد .و حزب کادیما را تاسیس کرد .
اما شارون برای ادامه جنایاتش مجال نیافت و سرانجام پس از سکته ناقص در دسامبر 2005 ، در 5 ژانویه 2006 ، در پی سکته مغزی در سن 77 سالگی به بستر مرگ افتاد و پرونده سیاه جنایاتش رو به پایان گذاشت .

آریل شارون در قسمتی ازکتاب خاطراتش با نام ( جنگجو ) ، ضمن ابراز تأسف از کشته شدن فرزند 12 ساله اش براثر بازی با اسلحه کمری ، که باعث شد وی مدتی از عرصه فعالیتهایش دور شود ، سیاست اسرائیل را چنین ابراز می کند: " سیاست اسرائیل مانند نرخ ارز در حال نوسان است ، گاهی بالا می رود و گاهی پایین می آید. شارون در ادامه در پاسخ به سئوالی که به نظر وی در آینده اسرائیل بالا می رود یا پایین ، می گوید: " احساس می کنم که صلاح الدین ایوبی جدیدی برای اعراب خواهد آمد و این اسرائیل است که باید چنین روزی را در نظر داشته باشد".


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:44 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

دیوید بن گورین اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی دارای لیسانس حقوق، وی پایه گذار سازمان "دوستداران جامعه صهیون" در شهر پلونسک روسیه (پس از واقعه قتل عام یهودیان در سال 1882 در روسیه ) یکی از اولین سازمانهای صهیونیستی سیاسی در جهان درسال 1890 بود ، سپس سال 1906 به همراه خانواده خود به فلسطین مهاجرت کرد
رئیس کمیته اجرایی آژانس یهود ورهبری اقدامات سیاسی نظامی صهیونیستها در خاک فلسطین با هدف تشکیل کشور اسرائیل را به عهده گرفت و همینطور نیز با گروههای تروریستی "اشترن" و "ارگون" و با سازمان هاگانا همکاری می کرد.
بن گوریون
اولین نخست وزیر و رئیس دولت اسرائیل پس از اعلام تشکیل کشور جدیدّ و نیز وزیر دفاع اسرائیل در سال 1953 از نخست وزیری استعفا داد و در سال 1955 به عنوان ویزر جنگ رژیم صهیونیستی انتخاب شد وی دوباره به عنوان نخست وزیر اسرائیل انتخاب شد .
وی در سال 1970 فعالیتهای سیاسی خود را کنار گذاشت ،وی عاشق زبانهای خارجی ویادگیری آنها بود و به این زبانها گفتگو می کرد: عبری ، روسی، یدیش(عبری- آلمانی) فرانسه ، آلمانی ، انگلیسی، و تاحدی ایتالیایی. ضمناً وی قادر به خواندن متون یونانی ، اسپانیایی و تا اندازه ای عربی نیز بود.
آثاروی عبارتند از : ما وهمسایگان ما ، سال انتشار 1929 ، کارگر یهودی 1935 ، گزارش پیل ودولت یهود 1938 ، هنگامی که اسرائیل جنگید 1949 ، نوشته های اخیر 1952 ، نوزایی سرنوشت اسراییل 1954 ، در تلاش وتقلی (یج)1957 ، جنگ ما در سینا 1959 ، اسرائیل : سالهای چالش 1963 ، چیزها آن طور که اتفاق افتاد 1965 ، یهودیان در سرزمینشان 1966 ، نامه هایی به پائولو وبچه ها 1968 ، مجموعه های مجدد 1970 ، اسرائیل : تاریخ شناسی 1971 ، نامه هایی به پائولو 1971 ، خاطرات (5 ج) 1971-1972 ، نامه ها (3ج) 1971-1974 ، گفتگوی با رهبران عرب 1972 ، عکس العملهای انجیلی منتشره شده در نیویورک وبالاخره تعداد زیادی مقاله های سیاسی، اجتماعی وغیره منتشره در نشریات گوناگون. از جمله آثار و نوشته های وی هستند.
مشاغل:
• اولین نخست وزیر اسرائیل
• پایه گذاری اولین سازمان صهیونیستی سیاسی در جهان
• عضویت وفعالیت در گروه سوسیالیستی "پوالی صهیون"
• رابط بین جنبش کارگران یهودی ساکن فلسطین و آمریکا در خلال جنگ جهانی اول
• مشارکت در سازماندهی "گردان یهودی" در ارتش متفقین و بعداً شرکت در جنگ جهانی اول
• مشارکت در تاسیس حزب "ادهوت ها عفوداه" (کارگر متحد) و "هیستادروت" (فدراسیون مشترک کارگری) در فلسطین
• دبیر کل سازمان هیستادروت
• رئیس کمیته اجرایی آژانس یهود ورهبری اقدامات سیاسی نظامی صهیونیستها در خاک فلسطین
• تشکیل تیپ های نظامی یهودی در ارتش انگلستان
• رهبری عملیات مخفی نظامی- ترورسیتی سازمان "هاگانا" علیه فلسطینیها
• اولین نخست وزیر و رئیس دولت اسرائیل پس از اعلام تشکیل کشور جدیدّ
• وزیر دفاع اسرائیل
• وزیر دفاع و نخست وزیر اسراییل
• تاسیس حزب "رافی"
• تشکیل حزب جدید (لعام) به سوی مردم


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:43 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

مناخیم ولفوویچ بگین روز 16 اوت در سال 1913 در «برست لیتوفسک» در روسیه تزاری متولد شد. در جوانی به عضویت جنبش «هاشومیرهاتسیر» یا جنبش سرباز جوان درآمد. این سازمان در سال 1905 برای به اصطلاح دفاع از یهودیان صهیونیست در سرزمین فلسطین تأسیس شد. پدر اوولف دووبگین و نام مادرش آسیه کورسوفسکی و از خانواده یک خاخام سرشناس بود. وی سومین فرزند خانواده بود و معنی کلمه «مناخیم» به معنای «تسلی‌بخش» است. یک سال پس از تولد مناخیم جنگ جهانی اول آغاز شد. وی از سن هفت‌سالگی تحصیلات به زبان عبری را آغاز و در سن ده سالگی نخستین سخنرانی سیاسی خود را در حضور جمع ایراد کرد و سال بعد در 1925 رسماً به یک گروه صهیونیستی موسوم به «هاشومرهاتسیر» پیوست. بگین برای اولین بار در سال 1929 موقعی که شانزده ساله بود با شنیدن مطالبی از ژابوتینسکی، مشتاق پیوستن به مسلک ابداعی او (صهیونیسم تجدیدنظرطلب) شد. کار اتحاد- هاگانا، ارگون و اشترن که بعد از آن به تنوآت هامری یا جنبش مقاومت معروف شد در نوامبر 1945 با کوشش او به نتیجه رسید. مناخیم بگین

در ماه دسامبر 1947 مناخیم بگین به فلسطینی‌ها اخطار کرد «ما دست هر کس که خون یهودیان را بریزد با بیرحمی قطع می‌کنیم» چندی بعد اعضای ارگون عملیات خود علیه اعراب را آغاز کردند. سازمان هاگانا و ارگون بار دیگر در ماه مارس 1948 برای ادامه فعالیتهای تروریستی در یکدیگر ادغام شدند و طرحهایی را تهیه و اجرا کردند یکی از این طرحها حمله به روستای دیریاسین در حومه غربی بیت‌المقدس) بود که در شب 9 آوریل 1948 توسط اعضای ارگون و اشترن به اجرا گذاشته شد. مناخیم بگین در این زمان فرماندهی ارگون را عهده‌دار بود. پس از این، طرح بعدی حمله به شهر یافا بود. حمله به یافا بزرگترین عملیات مستقل ارگون تا آن زمان محسوب می‌شد.

مناخیم بگین این صهیونیست متعصب لحظه ورود خود به فلسطین در اوایل ماه 1942 را چنین تشریح کرده است: موقعی که به سرزمین ماورای اردن رسیدم و کاروان اتومبیلهای نظامی توقف کرد از اتومبیل پیاده شدم. چند قدمی روی علفها راه رفتم و نفسهای عمیق کشیدم تا از بوی مزارع وطنم سیراب شوم (کتاب شورش نوشته مناخیم بگین ص 124).
بگین پس از ورود به فلسطین ابتدا در شهر حیفا و بعد در بیت‌المقدس به عنوان مترجم زبان انگلیسی برای فرماندهان ارتش تبعیدی لهستان، مشغول کار شده تا اینکه در ماه سپتامبر 1942 مسئولیت امور مربوط به سازمان بتار در فلسطین را نیز عهده گرفت. انجام وظیفه در شغل مترجمی، پیشرفت اهداف سیاسی بگین را کند می‌کرد و نمی‌گذاشت آنطوری که می‌خواهد در اقدامات مربوط به سازمان بتار فعالیت داشته باشد. اما باز ترجیح می‌داد برای ارتش ضد یهودی لهستان فعالیت کند. در نوامبر 1942 موقعی که سران متفقین و مقامات سازمان جهانی صهیونیسم سرانجام اعتراف کردند که نازیهای آلمانی با روش حساب‌شده‌ای قصد ریشه‌کنی (یا به تعبیر صحیح‌تر کوچاندن) نسل یهودیان اروپا را در سر دارند، گروهی از اعضای فعال ارگون در آمریکا شروع به اقدامات گسترده‌ای برای بسیج افکار عمومی آمریکا کردند تا از این طریق بتوانند نیروی متحدی برای یهودیان به وجود بیاورند. پس از مدتی مناخیم بگین تصمیم گرفت تا با نیروهای تروریستی دیگر متحد شود. در همان زمان بن‌گوریون و رهبران هاگانا نیز به این واقعیت پی بردند که برای استقرار حکومت یهود چاره‌ای جز بیرون راندن انگلیسی‌ها از فلسطین ندارند. پیشنهاد اتحاد در حالی مورد قبول طرفین واقع شد که بن‌گوریون و هاگانا تا چندی قبل همواره اعضای ارگون و اشترن را مشتی دیوانه تروریست و فاشیست لقب می‌دادند. او پس از 10 سال توانست از ادغام حزب حیروت و حزب آزادگان، حزب گاهال را بوجود بیاورد. بگین در زمان جنگ شش روزه به عنوان وزیر مشاور در دولت حزب ملی لوی اشکول منصوب شد و در سال 1950 از دولت گلدامایر استعفا کرد. در سال 1970 حزب لیکود را با ائتلاف برخی احزاب و جنبش‌ها تأسیس کرد. رهبری این حزب را تا کودتای سیاسی 1977 و تشکیل دولتی به ریاست خود، رهبری کرد. وی در اولین دوره نخست‌وزیری خود با انتخاب موشه دایان به عنوان وزیر امور خارجه آرزوهای برخی از اعضای حزبش را نقش بر آب کرد. پس از دیدار با انورسادات رئیس‌جمهور مصر در بیت‌المقدس، قرارداد صلحی را مبنی بر خروج کامل نیروهای اسرائیلی از صحرای سینا و نیز تشکیل حکومت خودگردان برای فلسطین‌ها در فلسطین اشغالی منعقد ساخت. در 10 دسامبر 1978 به همراه انورسادات جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. پس از کناره‌گیری وزیر جنگ از سمت خود، وی این سمت را به عهده گرفت. در زمان انتخابات کنست در ژوئن 1981 موافقت هیأت دولت را برای انجام عملیات نظامی علیه اردوگاههای آوارگان در خارج از فلسطین اشغالی کسب کرد.
در دوره دوم دولت، وی دستور حمله به سلامه الجلیل را صادر کرد. اما آریل شارون وزیر جنگ آن موقع گزارش دقیقی از این عملیات به او ارائه نکرد. بگین در 19 سپتامبر 1987 استعفا داد و تا پایان عمرش (1992) در انزوا بسر برد.


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:42 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
این بار اسرائیل با اینترنت آمده است -مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]