سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت دوم

ما تنها انتظاری که داریم آن است که کشورهای عربی اجازه دهند حداقل اسرائیل در جنگ با حزب‌الله بگوید ما می‌خواهیم حزب‌الله را خلع سلاح کنیم نه این که این کشورها دست به دست جامعه‌ جهانی بدهند و در پس اسرائیل بایستند و از اسرائیل حمایت کنند تا اهداف این رژیم را جهت منحل ساختن حزب‌الله محقق کنند. دولت لبنان چه انتظاری از ما داشت؟ آیا این انتظار را داشت به رغم آن که ما تاکید کرده‌ بودیم درصدد آزادسازی اسیران خود هستیم و تاکید کرده‌ بودیم که در این زمینه طرح‌ها و اهدافی را در سر داریم و آنها نیز موافقت کرده بودند، در لحظه‌ای که می‌خواهیم عملیات به اسارت گرفتن سربازان اسرائیلی را انجام دهیم با آن ها تماس بگیریم و بگوییم ما امروز می‌خواهیم وارد عمل شویم و عملیات خود را به اجرا گذاریم؟ این حرف کاملا غیر منطقی است. این حرف من متوجه کسانی است که برای حمایت خود از اسرائیل بهانه‌ عملکرد حزب‌الله و عدم اطلاع دولت لبنان از فعالیت حزب‌الله را بهانه کرده‌اند.

سوال: بسیاری و در راس آنها آمریکا و خود دولت اسرائیل معتقدند که حزب‌الله لبنان به سود منافع سوریه و پرونده‌ هسته‌ای ایران وارد این جنگ شده است، موضع‌گیری و نظر شما در این زمینه چیست؟
نصرالله: باید بگویم این یک سمفونی تکراری در لبنان است، زمانی که حزب‌الله لبنان برای به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی وارد عمل شد، حتی نزدیک‌ترین دوستان و هم پیمانان حزب‌الله لبنان نیز از این موضوع خبر نداشتند و من برای انجام این عملیات با دولت ایران یا سوریه تماس برقرار نکرده‌ام و اجازه‌ این عملیات را از آ‌ن‌ها نگرفته‌ام و با اطمینان کامل به شما می‌گویم هیچ کس از این عملیات اطلاع نداشت و حزب‌الله نظر هیچ یک از هم‌پیمانان و دوستان خود را در این زمینه نخواست اما این که جامعه‌ جهانی و در راس آن آمریکا، اسرائیل و برخی از احزاب سیاسی می‌گویند که حزب‌الله به سود منافع سیاسی ایران یا سوریه وارد عمل شده است، باید بگویم سخنی بسیار احمقانه و به دور از واقعیت است. همه می‌دانید اگر امروز پرونده‌ هسته‌ای ایران توسط شورای امنیت به بررسی گذاشته نشد، هفته دیگر و اگر هفته دیگر نشد، ماه دیگر به بررسی گذاشته خواهد شد بنابراین جنگ حزب‌الله لبنان به سود منافع ایران نیست. از سویی اگر بخواهیم ارزیابی دقیقی داشته باشیم زمانی که حزب‌الله لبنان وارد جنگ نشده بود، همه می‌گفتند که اگر حمله‌ای به ایران انجام گیرد حزب‌الله لبنان از ایران حمایت خواهد کرد اما امروز زمانی که حزب‌الله در جنگ با اسرائیل است تنها متضرر این قضیه ایران خواهد بود، بنابراین این که بگوییم حزب‌الله برای سودرسانی به منافع ایران و پرونده‌ هسته‌یی این کشور وارد عمل شده کاملا احمقانه و به دور از واقعیت است. این گونه سخن‌ها و موضع‌گیری‌ها تنها و تنها برای آن انجام می‌گیرد که قدرت و توانایی حزب‌الله لبنان را در نزد جهان و مردم لبنان تضعیف کنند و از طرفی بذر اختلاف و فتنه را بکارند و بگویند که حزب‌الله لبنان یک حزب ایرانی و سوری و یا به عبارت دیگر یک حزب خارجی است که منافع لبنان را در نظر نمی‌گیرد و منافع ایران و سوریه را بر منافع کشور خود برتری می‌دهد. خطاب من به تمام طرف‌های لبنانی که از این تئوری‌های احمقانه حمایت می‌کنند، این است که حزب‌الله در کدام یک از جنگ‌های خود با اسرائیل برای سودرسانی به منافع خارجی عمل کرده است؟ یک نمونه واضح آن را برای من مثال بزنند. ما هیچ یک از اقدامات خود را برای سودرسانی به منافع ایران یا سوریه انجام ندادیم، حزب‌الله لبنان بزرگترین حزب مردمی، بزرگترین حزب نظامی در لبنان است و این حزب هرگز حتی برای سودرسانی به منافع حزبی خود نیز در لبنان عمل نکرده است و همیشه منافع کشور را حتی بر منافع حزبی خود برتری داده است. من نیازی به دفاع از خود یا حزب‌الله لبنان ندارم، زیرا تمام مواردی که حزب‌الله لبنان منافع ملی لبنان را در راس خواسته‌هایش قرار د‌اده بود برای همگان روشن است. اسرائیل می‌خواهد اصل قضیه‌ فلسطین را از میان بردارد زیرا اگر حزب‌الله لبنان شکست بخورد چنین فرصتی برای اسرائیل به وجود خواهد آمد. از سوی دیگر اگر این حزب شکست بخورد دولت لبنان در آینده باید انتظار داشته باشد که برای هر گونه اقدامی باید از المرت اجازه بگیرد، به هر حال مردم، حزب‌الله لبنان را خوب می‌شناسند و می‌دانند حتی در این جنگ نیز حزب‌الله لبنان اول بهای آن را داده است بعد مردم. در اولین حملات نظامی اسرائیل منازل تمام نیروهای مقاومت اسلامی حزب‌الله ویران شد، بعد خانه‌های مردم. همان طور که خانواده‌های لبنانی آواره شده‌اند، پیش از آن خانواده‌های حزب‌الله لبنان و فرماندهان سیاسی و نظامی این حزب و فرزندان آ‌ن‌ها آواره شده‌اند. ما از دوستی خود با ایران و یا حتی سوریه به سود منافع لبنان استفاده کرده‌ایم، اما برخی از این دوستی‌ها برای دست یافتن به منافع خود استفاده کردند، ما بار دیگر تاکید می‌کنم حزب‌الله لبنان هرگز برای سودرسانی به منافع ایران به خصوص پرونده‌ هسته‌ای این کشور یا سوریه عمل نکرده‌ است.

سوال: در مورد اهداف اسرائیل از این جنگ، روشن‌تر توضیح دهید.
نصرالله: ‌هدف اسرائیل کاملا روشن است، اسرائیل می‌خواهد برای تامین منافع خود و حل بحران اسرائیل با فلسطین قضیه‌ فلسطینی را کمرنگ و پس از آن از میان بردارد و این جنگ می‌تواند در صورتی که با پیروزی اسرائیل و حمایت‌های کشورهای عربی پایان یابد، این فرصت لازم را به این رژیم بدهد. اگر کشورهای عربی امروز حزب‌الله را محکوم کرده‌اند و در پس اسرائیل ایستادند فردا اسرائیل نوار غزه و دیگر مناطق فلسطینی را با خاک یکسان خواهد کرد و موضوع فلسطین را از تاریخ حذف خواهد کرد و هیچ نگرانی از تعرض و موضع‌گیری کشورهای عربی در این زمینه نخواهد داشت، بنابراین اسرائیل درصدد بسترسازی لازم جهت تحقق این هدف است.

سوال: در چه صورتی حزب‌الله لبنان در این جنگ پیروزی را از آن خود خواهد کرد و در چه حالتی می‌توانیم بگوییم که حزب‌الله لبنان در این جنگ شکست خورده است؟
نصرالله: همین که ما تاکنون توانسته‌ایم در برابر اسرائیل همچنان بایستیم و دفاع کنیم این خود کسب یک پیروزی بزرگ است. واقعیت آن است که اسرائیل تاکنون نتوانسته است اهداف خود را از این جنگ محقق سازد. حزب‌الله لبنان این جنگ را آغاز نکرد و تنها برای آزادسازی اسیران خود مبادرت به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی جهت مبادله با اسیران خود کرد. حزب‌الله لبنان حتی در آغاز این جنگ نیز صبر را پیشه‌ خود کرد و انتظار داشت که اسرائیل از موضع‌گیری خود در جنگ با لبنان عقب‌نشینی کند. زمانی که لبنان با حفظ کرامت و عزت خود در برابر اسرائیل می‌ایستد، زمانی که لبنان در برابر قدرتمندترین قدرت نظامی منطقه تنها می‌ایستد و می‌جنگد، باید بگوییم این خود کسب پیروزی است. حزب‌الله لبنان تا زمانی که مقاومت اسلامی وجود داشته باشد پابرجا است و پیروزی را نصیب خود و ملت خود می‌کند. در واقع حزب‌الله لبنان در این جنگ تاکنون بخشی از پیروزی‌اش را محقق ساخته است و هم این که این حزب تاکنون توانسته است در برابر اسرائیل، دولتی که تمام ارتش‌های عربی را در جنگ با شکست مواجه ساخت، بایستد، خود بزرگترین پیروزی را نصیب کشورش کرده است. واقعیت آن است که اسرائیل امروز به خوبی این واقعیت را درک کرده است که نمی‌تواند با قدرت نظامی، حزب‌الله لبنان را منحل کند و باید از شیوه‌های سیاسی و دیپلماتیک در مقابله با این حزب استفاده کند. این موضوع نیز می‌تواند یکی از پیروزی‌های حزب‌الله در قبال اسرائیل محسوب شود.

سوال: برخی طرف‌های اسرائیلی اعلام کردند که سازمان ملل طرحی برای حل بحران دو اسیر اسرائیلی به حزب‌الله لبنان ارایه داده است و در انتظار جواب می‌باشد. همچنین برخی اخبار حکایت از آن دارد که اسرائیل آمادگی خود را برای تبادل اسیران اعلام کرده است، توضیح بیشتری دهید؟

نصرالله: ‌در حقیقت نماینده‌ سازمان ملل اخیرا با دولت لبنان تماسی برقراری کرده است و به این دولت پیشنهاد داده است که در قبال توقف حملات نظامی اسرائیل به لبنان حزب‌الله لبنان دو اسیر اسرائیلی را به این دولت یعنی دولت لبنان تحویل دهد و پس از آن دولت لبنان برای مبادله این اسیران با اسیران لبنانی با دولت اسرائیل وارد مذاکره شود. واقعیت امر این است که این پیشنهاد به حزب‌الله لبنان منتقل شده است و همان طور که می‌دانید من به تنهایی قادر نیستم در این زمینه تصمیمی اتخاذ کنم زیرا حزب‌الله لبنان به صورت گروهی تصمیم می‌گیرد. بنابراین ما به دولت اعلام کردیم که آمادگی بررسی این پیشنهاد را داریم اما این موضوع به معنای آن نیست که ما با این پیشنهاد موافقت کردیم و آن را قبول کردیم زیرا تمام اعضای این حزب باید برای تایید این طرح به اجماع کلی برسند، به هر حال اتفاقی که در این زمینه رخ داد آن بود که اسرائیل با این طرح ارایه‌ شده از سوی سازمان ملل مخالفت کرده و آن را کاملا رد کرد؛ بنابراین دیگر اصلا نیازی به آن نیست که حزب‌الله لبنان در این زمینه موضع‌گیری کند و جواب خود را به دولت لبنان ارایه دهد، متاسفانه خاویر سولانا برای متحقق ساختن اهداف اسرائیل وارد منطقه شده است، نه برای حل این بحران و خواسته‌هایی که وی جهت حل این بحران ارایه داده است، حتی از خواسته‌های اسرائیل نیز بیشتر است. به هر حل هر کس که می‌خواهد در زمینه اسیران اسرائیلی با حزب‌الله لبنان وارد مذاکره شود بداند که این حزب با هیچ طرف خارجی گفت و گو نمی‌کند و هر کس می‌خواهد باید ابتدا پیشنهاد خود را به دولت لبنان ابلاغ کند و این دولت این طرح و پیشنهاد را به ما ابلاغ خواهد کرد. من در این جا تاکید می‌کنم، اگر تمام جهان جمع شوند و بخواهند که سرباز اسرائیلی را از حزب‌الله بازپس گیرند نخواهند توانست که این کار را انجام دهند و حزب‌الله لبنان جز با گفت و گوی برای آزادسازی اسیران لبنانی، این دو اسیر اسرائیلی را آزاد نخواهد کرد البته سمیر قنطار در راس تمام اسیرانی است که ما خواهان مبادله سربازان اسرائیلی با آنها هستیم.

سوال:‌ آیا شما نگران فتنه‌گری میان طوایف شیعه و سنی لبنان نیستید، همان طوری که در عراق این فتنه و آشوب واقع شده است و کل این کشور را با بحران مواجه ساخته است؟

نصرالله: قبل از هر چیز ما از هیچ کس جز خداوند متعال ترس و واهمه نداریم دوم آن که باید به شما بگویم ما هیچ نگرانی و ترسی نسبت به ایجاد فتنه‌ میان طوایف سنی و شیعه لبنان نداریم. امروز مساله‌ شیعه و سنی در عراق مطرح شده است و این فتنه منجر به کشتار صدها تن از مردم بی‌گناه شده است که بی شک همه می‌دانند تنها و تنها مسوول اصلی این فتنه‌گری آمریکا است اما آمریکا نمی‌تواند این سیاست را در لبنان پیش بگیرد زیرا هیچ زمینه‌ای برای گسترش این فتنه در لبنان وجود ندارد. به چه بهانه‌ای می‌خواهند این فتنه را در لبنان گسترش دهند، آیا می‌خواهند بگویند شیعه‌های لبنان دست‌پرورده و دست نشانده آمریکایی‌ها هستند؟ آیا می‌ خواهند بگویند که شیعه‌های لبنان پشت برادران سنی فلسطینی خود را خالی کرده‌اند؟ هیچ یک از این امور محقق نمی‌شود زیرا واقعیت ندارد. امروز حزب‌الله لبنان در یک جبهه با اسرائیل می‌جنگد و در جبهه دیگر در کنار برادران فلسطینی خود که از اهل تسنن هستند، می‌جنگد. واقعیت آن است که تنها پیامد مثبت این جنگ می‌تواند موضوع خنثی‌ ساختن سیاست فتنه‌گری آمریکا میان اهل تسنن و اهل تشیع منطقه باشد، زیرا جنگ حزب‌الله لبنان با اسرائیل به معنای واقعی جنگ امت اسلامی با اسرائیل است و همین موضوع می‌تواند منجر به اتحاد اهل تشیع و اهل تسنن بشود و ما پیش از این نیز گفتیم که این جنگ به حزب‌الله لبنان تحمیل شده است و این حزب چه بخواهد چه نخواهد به نمایندگی از امت اسلامی وارد این جنگ شده است و شکست یا پیروزی‌اش شکست یا پیروزی کل امت اسلامی است.

جنگ ما با اسرائیل اهل تسنن و تشیع را در یک جا قرار داده است و به عنوان مسلمان در یک جبهه‌ با اسرائیل می‌جنگیم. جا دارد در اینجا به موضوع ارتش لبنان اشاره کنم و بگویم که ارتش لبنان در میدان جنگ در کنار حزب‌الله لبنان عمل کرده است و ما از تمام شهیدان این ارتش یاد و تقدیر می‌کنیم و شهادت آنها را به خانواده‌های عزیز تسلیت عرض می‌کنیم.

سوال: آیا شما با توجه به وضعیت جنگی حاکم، در وضعیت طبیعی زندگی می‌کنید؟ چون آن طور که ما مشاهده می‌کنیم هیچ چیز غیرطبیعی در نوع زندگی و واکنش‌های شما مشاهده نمی‌شود.

نصرالله: ‌اگر بگویم ما زندگی طبیعی را در لبنان دنبال می‌کنیم مبالغه کرده‌ام زیرا به هر حال وضعیت حاکم در لبنان وضعیت جنگی است اما زندگی غیر طبیعی را نیز نداریم، ما در این جا تمام اخبار رسانه‌های خارجی و رسانه‌های اسرائیل را گوش می‌دهیم، بسیاری از موضوع‌های سیاسی و نظامی را ارزیابی می‌کنیم، به هر حال ما می‌گوییم زندگی طبیعی داریم اما طبیعی طبیعی نیست، ما 23 سال است که در حالت جنگ با اسرائیل هستیم و خود عاشق شهادت هستیم. باور بفرمایید بسیاری از اعضای این حزب در آرزوی آن هستند که در این جنگ به شهادت برسند و حتی برخی از آنها نگران آن هستند که در این جنگ به شهادت نرسند. ما جا دارد از تمام کسانی که حزب‌الله را تایید کردند و با دل‌های خود این حزب را در این جنگ همراهی کرده‌اند، تشکر و قدردانی کنیم و به آنها می‌گویم اگر پیروز از این جنگ بیرون آمدیم هرگز کمک‌ها و حمایت‌های آنها را فراموش نخواهیم کرد زیرا این جنگ یک جنگ سرنوشت‌ساز برای حزب‌الله و لبنان است. واقعیت آن است که جنگ لبنان برای دستیابی به استقلال واقعی است اما کشورهایی که نه تنها ما را حمایت نکرده‌اند بلکه در صف‌بندی دشمن نیز ایستاده‌اند باید بدانند که بالاخره زمان حساب فرا خواهد رسید اما حزب‌الله لبنان مثل همیشه می‌گوید با بزرگواری از بسیاری از امور چشم‌پوشی می‌کند. امروز لبنان می‌تواند با کسب پیروزی در این جنگ دست دخالت بسیاری از کشورهای غربی را ببندد و از آ‌نها بخواهد که در امور داخلی این کشور دخالت نکنند و در آخر باید بگویم که من از هیچ یک از ملت‌ها و حکومت‌های منطقه درخواست کمک نمی‌کنم و فقط از خداوند متعال چنین درخواستی را دارم و امیدوارم که در پناه خداوند همه اعضای مقاومت اسلامی حزب‌الله و امت اسلامی حفظ شوند.


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  9:40 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

چکیده: دبیرکل حزب‌الله لبنان در گفت‌وگویی تفصیلی با شبکه‌ تلویزیونی الجزیره ضمن انتقاد از سازمان ملل، جامعه جهانی و برخی دولت‌های عربی تاکید کرده است، موضوع اسیران لبنانی و تجاوز نظامی به مردم غیر نظامی لبنان موضوعاتی است که حزب‌الله هرگز حاضر نیست در برابر آنها کوتاه بیاید و مقاومت اسلامی لبنان نه برای منافع ایران و سوریه آنطوری که غربی‌ها ادعا می‌کنند، که تنها برای منافع لبنان اقدام کرده است...
_________________________________________

سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان در گفت‌وگویی تفصیلی با شبکه‌ تلویزیونی الجزیره اعلام کرد که وی در صحت و سلامت کامل به سر می‌برد و حملات جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به یکی از مقرهای حزب‌الله ـ که در اوایل جنگ تخلیه شده بود ـ هیچ آسیبی به فرماندهی نظامی و سیاسی حزب‌الله وارد نساخته است.
وی همچنین تاکید کرد حمایت‌های مردمی از مقاومت اسلامی هم‌زمان با تشدید حملات اسرائیل، در حال افزایش است.

دبیرکل حزب‌الله لبنان همچنین ضمن انتقاد از سازمان ملل، جامعه جهانی و برخی دولت‌های عربی تاکید کرده است، موضوع اسیران لبنانی و تجاوز نظامی به مردم غیر نظامی لبنان موضوعاتی است که حزب‌الله هرگز حاضر نیست در برابر آنها کوتاه بیاید و مقاومت اسلامی لبنان نه برای منافع ایران و سوریه آنطوری که غربی‌ها ادعا می‌کنند، که تنها برای منافع لبنان اقدام کرده است.

سید حسن نصرالله که خبرنگار الجزیره وی را در شرایطی بسیار طبیعی و آرام توصیف کرده است، همچنین عنوان داشت که اسرائیل برای تامین منافع خود و حل بحران اسرائیل با فلسطین و کم رنگ کردن قضیه فلسطین جنگ را به راه انداخته است. وی همچنین تاکید کرده است زمانی که لبنان در برابر قدرتمندترین قدرت نظامی منطقه تنها می‌ایستد و می‌جنگد، این خود کسب پیروزی برای حزب‌الله است.

دبیرکل حزب‌الله لبنان همچنین تنها پیامد مثبت این جنگ را موضوع خنثی‌ ساختن سیاست فتنه‌گری آمریکا میان اهل تسنن و اهل تشیع در منطقه خواند.

به گزارش ایسنا متن کامل مصاحبه سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان با شبکه الجزیره به شرح زیر است:

سوال:‌ ارتش اسرائیل اعلام کرده است که در حمله بزرگی به مقر حزب‌الله لبنان در جنوب، ضربه سختی به این حزب وارد ساخته است و قدرت این حزب را در زمینه‌ سازماندهی و سیاسی مختل کرده است و در این حمله حزب‌الله لبنان تلفات جانی داشته است که البته ارتش اسرائیل از احتمال این که شما در این حمله‌ هوایی که از بیست فروند جنگنده در آن استفاده شده بود، آسیب دیده‌اید، نیز خبر داد.

نصرالله: ‌به شکر خداوند متعال تاکنون تمام حملات نظامی اسرائیل و تمام قدرت‌های اطلاعاتی این دولت نتوانسته است به هیچ یک از فرماندهان سیاسی نظامی این حزب آسیبی وارد سازد. من هم اکنون قاطعانه به شما می‌گویم قدرت‌های نظامی، سیاسی و سازماندهی حزب‌الله لبنان کماکان باقی است و تمام ادعاهای اسرائیل مبنی بر آنکه تا کنون توانسته است 50 درصد از قدرت‌های موشکی حزب‌الله لبنان را نابود سازد ادعاهای کاملا دروغ می‌باشد. حزب‌الله لبنان و نیروهای مقاومت اسلامی در واقع معتقدند در آغاز این جنگ قرار گرفته‌اند و باید به شما بگویم نیروهای حزب‌الله تاکنون تنها اندکی از قدرت‌ خود و نیز توانایی‌های خود را در جنگ با دشمن نشان داده‌اند. حزب‌الله لبنان بعد از هدف قرار دادن ناو جنگی اسرائیل در آب‌های بیروت توانست ضربه‌ بسیار سختی را به قدرت نظامی این رژیم وارد سازد و در حال حاضر اسرائیل به دلیل ترس و نگرانی موجود نسبت به هدف قرار گرفتن ناوهای جنگی دیگرش تمام ناوهای خود را از محدوده آبی لبنان خارج ساخته است. متاسفانه تمام اخباری که بعضی از رسانه‌های خبری در آن اعلام می‌کنند اسرائیل جنوب لبنان را به واسطه حملات موشکی یا توپخانه‌یی ناوهای خود در آب‌های لبنان هدف قرار داده است، کاملا نادرست است و این رژیم در حملات خود علیه جنوب لبنان از ناوهای جنگی استفاده نمی‌کند و تنها حملات این رژیم به جنوب لبنان با جنگنده‌های نظامی انجام می‌گیرد زیرا حمله حزب‌الله به ناو جنگی، سازماندهی و برنامه‌ریزی اسرائیل در زمینه حملات دریایی را مختل کرده است. باید تاکید کنم حزب‌الله لبنان با هوشیاری کامل و با داشتن قدرت توانایی نظامی و سیاسی کامل زمام تمام امور را در دست دارد.

سوال: بسیاری از رسانه‌های خبری جهان و نیز تحلیل‌گران معتقدند دلیل سکوت حزب‌الله در برابر حملات اسرائیل و نیز عدم مشاهده حملات جدی از سوی این حزب به مناطق اسرائیلی ناشی از ضعف و فروپاشی حزب‌الله لبنان است و این سکوت نمی‌تواند در بر گیرنده این باشد که حزب‌الله لبنان همچنان قدرت نظامی خود را در اختیار دارد.

نصرالله: ‌باید بگویم در صورتی که رسانه‌های خبری و حتی تحلیل‌گران ارزیابی‌های اولیه را انجام دهند می‌بینند که این واقعیت کاملا معکوس است که حزب‌الله لبنان حملات خود را محصور نکرده است و نیز اطلاعات و خسارت‌های وارده به نیروهای خود را از رسانه‌های خبری جهان مخفی نمی‌کند. اسرائیل عملکرد تمام خبرنگاران خارجی در داخل مناطق خود را محدود و محصور کرده است و بارها متعرض کار خبررسانی رسانه‌های خبری شده است. این تحلیل‌گران و خبرنگاران بهتر است از خود بپرسند که چرا اسرائیل اجازه نمی‌دهد رسانه‌های خبری آزادانه اخبار مناطق اسرائیلی را منتقل کنند. اسرائیل چندین بار خبرنگاران رسانه‌های مختلف از جمله الجزیره را متوقف کرده است و بهانه این رژیم آن است که این خبرنگاران تصاویری را پخش می‌کنند که حزب‌الله لبنان از این تصاویر برای هدف قرار دادن مناطق حساس اسرائیل استفاده می‌کند. من به اسرائیل می‌گویم نگران نباشد، ما یعنی حزب‌الله مشخصات، عناوین و آدرس تمام مناطق حساس نظامی و غیر نظامی اسرائیل را در اختیار داریم و نیازی به آن نداریم که خبرنگار شبکه‌ای بخواهد با در خطر گذاشتن جان خود تصاویر این مناطق را برای ما ارسال کند.

حزب‌الله لبنان زمانی که نیروهایش به شهادت می‌رسد و یا این که زمانی در حملات نظامی اسرائیل به تانک‌ها و سکوهای موشکی‌اش خساراتی وارد می‌شود این اخبار را از خبرنگاران رسانه‌های خبری مخفی نمی‌سازد زیرا که یکی از افتخارات این حزب آن است که در راه مقاومت و حمایت از وطن شهید می‌دهد. ما با افتخار کامل از میزان شهدایی که در این جنگ از دست داده‌ایم به رسانه‌های خبری جهان اطلاعات لازم را ارایه می‌دهیم. اسرائیل بارها اعلام کرده است که مقر اصلی سلاح‌های حزب‌الله و سکوهای پرتاب موشکی این حزب را مورد هدف قرار داده است اما به شکرانه خدا، نه ما بلکه رسانه‌های خبری جهان با به تصویر کشیدن بسیاری از مناطق هدف قرار داده شده از سوی جنگنده‌های اسرائیل به جهان نشان داده‌اند که تمام این اهداف، اهداف غیر نظامی بوده است و بسیاری از آنها محل استقرار آوارگان لبنانی بوده‌اند، یعنی این که تمام تریلرهایی که اسرائیل ادعا می‌کند سکوی پرتاب موشک حزب‌الله است تریلرهایی بوده‌اند که یا حامل آوارگان لبنانی یا حامل مواد اولیه‌ و مواد دارویی برای این آوارگان بوده‌اند. پس به این نتیجه می‌رسیم که اگر اسرائیل سازمان اطلاعاتی در اختیار دارد این نقص، نقص در سازمان اطلاعات اسرائیل است و اگر جاسوس در مناطق جنوب لبنانی دارد این نقص، نقص در نظام امنیتی و اطلاع‌رسانی اسرائیل است. پس ضعف و ناتوانی در این جنگ شامل طرف‌ اسرائیلی بوده است نه حزب‌الله و حزب‌الله لبنان با تمام مواردی که برای شما گفتم می‌تواند توانایی‌های نظامی و سیاسی خود را در طول جنگ به اثبات رساند و ما تاکید می‌کنیم که اسرائیل با تمام حملاتش نتوانسته‌ است تاکنون کوچکترین ضربه‌یی را به نظام موشکی و یا به فرماندهی سیاسی این حزب وارد سازد. ما از اسرائیل می‌خواهیم که برای صدق کلام خود حتی یک تصویر از اماکن و مقرهای حزب‌الله لبنان را که هدف قرار داده است و ادعا می‌کند ویران کرده است، به رسانه‌های خبری جهان نشان دهد. بله اسرائیل در این جنگ تاکنون موفق شده است که صدها زن و کودک لبنانی را به خاک و خون کشد و صدها هزار تن دیگر را آواره کند، اگر این رژیم به این موارد موفقیت نظامی می‌گوید ما می‌گوییم بلکه موفق شده است. اسرائیل به خوبی می‌داند که نیروهای مقاومت حزب‌الله در هیچ یک از اماکنی که اعلام می‌دارد مورد هدف قرار داده است، مستقر نبوده‌اند. در واقع همه می‌دانند که اسرائیل به دنبال آن است که در این جنگ پیروزی کسب کند، به همین دلیل است که دایره ادعاهای خود را گسترده‌تر کرده است و برای دامن زدن به جنگ روانی خود هر روز گزارش هدف قرار دادن فرماندهی سیاسی و نظامی حزب‌الله را به رسانه‌ها ارایه می‌دهد. بگذارید اسرائیل به تمام پیروزی‌هایی که تاکنون به دست آورده است شاد باشد!

سوال:‌ آیا به نظر شما جنگ زمینی اسرائیل با حزب‌الله لبنان آغاز شده است و این دولت وارد مرحله اشغال زمینی در لبنان است؟
نصرالله: ما از اولین روز آغاز جنگ تمام مقرهای حزب‌الله لبنان را که اسرائیل از آنها مطلع و به آنها دسترسی داشت، تخلیه کردیم. در واقع اسرائیل در جنگ زمینی با حزب‌الله لبنان با مشکلات بسیاری رو به رو خواهد شد، اسرائیل برای آغاز جنگ زمینی خود با حزب‌الله نیاز به آن دارد که نیروهای کماندوی خود را وارد جنوب لبنان کند که این نیروها با نفوذ بر این مناطق به حزب‌الله لبنان ضربه وارد کنند و سیاست کشتن و اسارت گرفتن را نیز به مرحله اجرا گذارند.

اسرائیل تاکنون توانسته است در حملات هوایی به لبنان پیروزی‌ها یا موفقیت‌هایی را به ادعای خود کسب کند اما این دولت به خوبی می‌داند که حملات هوایی ارتش اسرائیل به حزب‌الله لبنان نمی‌تواند پیروزی یا موفقیت محسوب شود، ما نمی‌توانیم دقیقا بگوییم که جنگ زمینی اسرائیل در جنوب لبنان آغاز شده است. من بارها اعلام کرده‌ام که با صلابت و استواری کامل در انتظار نیروهای اسرائیلی هستیم و امروز نیز اعلام می‌کنم نیروهای مقاومت حزب‌الله لبنان در انتظار رویارویی با سربازان اسرائیلی هستند. به هر حال این که جنگ زمینی اسرائیل در جنوب لبنان آغاز شده، وارد است و من هرگز چنین ادعایی را نکردم که بگویم اسرائیل نمی‌تواند وارد جنوب لبنان شود. این یک واقعیت است، ارتش اسرائیل یک ارتش کلاسیک بزرگ است و از قدرت‌های نظامی بسیار بزرگی برخوردار است، از آن سو نیروهای حزب‌الله لبنان در تک تک مناطق جنوب مستقر نیستند، بنابراین نمی‌توانم بگویم یا بهتر است بگویم نمی‌توانم این ادعا را بکنم که حزب‌الله لبنان متعهد آن است که نیروهای اسرائیلی وارد جنوب لبنان نشوند، آن چه که ما به آن تعهد داریم آن است که اگر یک سرباز اسرائیلی وارد لبنان شود باید بهای این تجاوز را بدهد.

سوال: بسیاری از طرف‌های لبنانی از جمله دولت این کشور و نیز بسیاری از کشورهای جهان حتی برخی از کشورهایی که حامی شما بودند اعلام کردند که اقدام حزب‌الله لبنان در به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی اشتباه بوده است و حداقل این حزب باید دولت لبنان را به رسمیت می‌شمرد و از این اقدام خود دولت لبنان را مطلع می‌ساخت.

نصرالله: اسرائیل در اولین واکنش خود نسبت به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی طبیعی عمل کرد و به هر حال واکنش‌های اولیه این دولت نسبت به این اقدام حزب‌الله لبنان کاملا همان طوری که انتظار می‌رفت بود اما ساعت‌های بعدی وضعیت تغییر کرد و واکنش اسرائیل نسبت به این مساله تغییر کرد. قبل از این که این موضوع را بیشتر باز کنم، باید بگویم بسیاری از طرف‌های لبنانی و دولت نیز از تصمیم حزب‌الله لبنان برای تبادل اسیران و نیز به اسارت گرفتن اسیران اسرائیلی مطلع بودند و ما پیش از انجام این اقدام به بسیاری از این طرف‌های لبنانی گفتیم که درصدد مبادله اسیران هستیم و در این چارچوب باید سیاست خود را در زمینه گرفتن اسیر اسرائیلی و مبادله‌ آن با اسیران لبنانی و فلسطینی اعمال کنیم بنابراین طرف های لبنانی کاملا از هدف حزب‌الله لبنان مطلع بودند اما این که انتظار داشته باشند زمانی که ما وارد مرحله‌ عمل شدیم و می‌خواستیم که برنامه سازماندهی شده‌ خود را برای به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی به مرحله‌ عمل درآوریم، آنها را مطلع کنیم این یک خواسته بسیار بزرگ و حتی بی‌مورد است، بنابراین هدف اصلی حزب‌الله لبنان از به اسارت گرفتن این دو اسیر اسرائیلی آغاز این جنگ نبوده است بلکه هدف اصلی مبادله اسیران و آزادسازی آنها بوده است اما هدف اسرائیل از این جنگ نه آزادی دو اسیرش که چیز دیگری است و من می‌توانم به شما اطمینان دهم این هدف یا اهداف هر چه که هست آزادسازی اسیران اسرائیلی نیست و به دنبال تحقق چیز دیگری پیش می‌رود. اسرائیل این جنگ را آغاز کرده است و با توجه به اهداف این دولت این احتمال وجود دارد که مدت زمان این جنگ طولانی شود. به هر حال ما در این جا از قدرت‌های نظامی اسرائیل و اهداف این دولت سخن می‌گوییم، دولت اسرائیل پس از آغاز این جنگ و رهبری آن تا به امروز بر سر دو راهی قرار گرفته است، یا این که این جنگ را ادامه دهد یا این که سیر نزولی را طی کند و در نهایت راه‌حل سیاسی را جهت حل این بحران انتخاب کند. هر یک از این دو راهکار نیازمند وقت است، در واقع حملات نظامی اسرائیل و جنگ این دولت علیه لبنان به مراحل اصلی خود و یا شاید می‌توان گفت به مراحل پایانی خود رسیده است و سیر نزولی را طی می‌کند، اگر بخواهیم مقایسه‌ای از قدرت‌های حزب‌الله لبنان با اسرائیل داشته باشیم و ادعاهای این دولت را مبنی بر آنکه ضربات سخت در این جنگ به حزب‌الله لبنان وارد می‌شود نه اسرائیل را به ارزیابی بگذاریم می‌بینیم که اسرائیل قدرت نظامی گسترده‌ای در اختیار دارد اما حزب‌الله لبنان تنها قدرت بازدارنده در اختیار دارد، اسرائیل از شمال تا شرق پناهگاه‌های گسترده جهت حمایت شهروندان خود دارد و ما روستاهای بی‌سرپناه، همین امر منجر می‌شود که تلفات جانی لبنان نسبت به اسرائیل بیشتر باشد، اما این دلیل نمی‌شود که ما دیگر ضربات وارد شده به اسرائیل را نادیده بگیریم، زمانی که اسرائیل وارد جنگ شد تمام مردم و احزاب سیاسی با این دولت هماهنگ عمل می‌کردند و بر مشارکت خود و حتی حمایت خود نسبت به عملکرد نظامی تل آویو در این جنگ تاکید داشتند اما با ادامه‌ این جنگ و تلفات جانی و نظامی وارده به اسرائیل این وحدت و هماهنگی متلاشی شده است. حملات موشکی حزب‌الله لبنان به بندر حیفا در یک شب بازار بورس اسرائیل را متوقف ساخت و این بازار خسارت سنگینی متحمل شد. درست است که شهروندان اسرائیلی در پناهگاه به سر می‌برند و مردم لبنان آواره و حیران‌اند اما حضور مردم در پناهگاه‌ها خود نوعی آوارگی است و اقتصاد اسرائیل را کاملا فلج کرده است و با ادامه یافتن این جنگ دیگر مردم نمی‌توانند با این دولت همراهی کنند و این وضعیت برای شهروندان اسرائیلی غیر قابل تحمل و غیر قابل قبول گشته است.

سوال: آیا شما این احتمال را می‌دهید در جنگ با اسرائیل یعنی همان جنگ زمینی موفقیت‌های چشمگیری را به دست آورید؟
نصرالله: ما فقط می‌توانیم بگوییم در صورتی که اسرائیل وارد جنگ زمینی با حزب‌الله لبنان شود با یک فاجعه بزرگ مواجه خواهد شد. این یک تهدید نیست که من بخواهم به اسرائیل ابلاغ کنم، این یک واقعیت است که دولت اسرائیل به خوبی به آن واقف است، ما هرگز ادعا نمی‌کنیم که هواپیمای اف - 16 در اختیار داریم و هرگز ادعا نمی‌کنیم که قدرت‌های نظامی‌مان همسان و یکسان با دولت اسرائیل است اما به هر حال ما 23 سال است که در حالت جنگ با اسرائیل می‌باشیم و قدرت‌های زمینی نیروهای حزب‌الله لبنان بر قدرت‌های نظامی اسرائیل برتری دارد. پشتوانه حزب‌الله لبنان در جنگ با اسرائیل تنها قدر‌ت‌های نظامی‌اش نیست بلکه حمایت‌های دولت و بردباری و استواری ملت، یکی از پشتوانه‌های اصلی حزب‌الله لبنان در برابر اسرائیل می‌باشد.

سوال:‌ به دنبال جنگی که اسرائیل به بهانه به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی خود با لبنان به راه انداخته است بسیاری از تحلیلگران معتقدند که حزب‌الله لبنان جایگاه مردمی خود را از دست داده است و جایگاه سیاسی این حزب نیز در لبنان متزلزل شده است، نظر شما چیست؟
نصرالله: من به شما اطمینان می‌دهم که دوره‌ طرفداری و حمایت‌های مردمی از حزب‌الله لبنان فراتر از دیروز و روزهای گذشته است و این حمایت‌ها به گونه‌ای گسترش یافته است که منجر به نگرانی دشمن شده است. به طوری که سفارت‌های غربی در حال حاضر بر اساس اطلاعات موثق به دست آمده، میان بسیاری از اردوگاه‌های آواره‌های لبنانی جاسوس و افراد نفوذی اعزام کرده‌اند به خصوص در اردوگاه‌های آوارگان لبنانی که مذهب آنها شیعه است. بسیاری از مردم لبنان که حتی در سابق ممکن بود نسبت به حزب‌الله لبنان موضع‌گیری‌ای را داشته باشند امروز به طرفداران و حامیان این حزب پیوسته‌اند و این گروه‌های مردمی گسترده با استفاده از روش‌های مختلف به ما ابلاغ کرده‌اند که حاضرند ایستادگی کنند و همه سختی‌ها را تحمل کنند اما نمی‌توانند شکست مقاومت اسلامی در برابر اسرائیل را تحمل کنند و به عناوین مختلف به ما ابلاغ کرده‌اند که به رویارویی و مقابله‌ خود با اسرائیل ادامه دهیم، متاسفانه سفارت‌های غربی با تجسس در بسیاری از روستاها و اردوگاه‌های آوارگان لبنانی این اطلاعات را به اسرائیل منتقل می‌کنند، در حقیقت نظر این مردم که به اسرائیل مطمئنا ابلاغ شده است در تصمیم‌گیری‌های آینده این دولت نسبت به ادامه این جنگ تاثیرگذار خواهد بود، اگر روزی دایره‌ حمایت‌ها و طرفداری‌های مردمی از حزب‌الله لبنان ضعیف شود تجاوزات اسرائیل به لبنان و دیگر مناطق مسلمان‌نشین گسترده‌تر خواهد شد اما به شکرانه‌ خداوند این دولت به خوبی می‌داند که این حمایت‌های مردمی هنوز هم کماکان وجود دارد و ضعیف نشده است و جا دارد امروز از ملت لبنان به دلیل تمام موضع‌گیری‌های حمایت‌کننده‌اش از مقاومت اسلامی لبنان تشکر و قدرانی کنم و من از این ملت و از تمام طوایف و مذاهب لبنانی تشکر و قدردانی می‌کنم. بنابراین من اینجا به شما قاطعانه تاکید می‌کنم که حمایت‌های مردمی از مقاومت اسلامی از قبل بیشتر و گسترده‌تر شده است و همین امر منجر به اتحاد هر چه بیشتر مردم با مذاهب مختلف شده است.

سوال: بسیاری معتقدند که حزب‌الله لبنان از سوی جامعه‌ جهانی و در راس آن سازمان ملل تحت تعقیب سیاسی است و این حزب نیز با مخالفت‌های گسترده‌ احزاب سیاسی داخلی در لبنان نیز مواجه است، به طوری که حزب‌الله لبنان به گفته‌ بسیاری از تحلیل‌گران حتی دوستان خود را نیز از دست داده است، نظر شما در این رابطه چیست؟

نصرالله:‌ جواب سوال بسیار روشن است، ما در هیچ زمانی انتظار نداشتیم که سازمان ملل بی‌طرفانه برای حل مسایل در منطقه وارد عمل شود، حزب‌الله لبنان از بدو تاسیس با مخالفت‌های اسرائیل با این حزب، از سوی سازمان ملل تحت فشار و محکومیت به سر می‌برد. از سوی دیگر این حزب از جمله اولین گروه‌هایی بود که در لیست تروریستی آمریکا قرار گرفت و حتی در لیست تروریستی اروپا نیز قرار داده شد. بنابراین ما چندان از موضع‌گیری‌های جامعه جهانی در راس آن اروپا و آمریکا شگفت زده نمی‌شویم اما شگفتی ما از موضع‌گیری کشورهای عربی است، ما زمانی از سازمان ملل انتظار داشتیم که بی‌طرفانه برای حل بحران‌ها وارد عمل شود و در زمان محکومیت، جلاد و جنایت‌کار را محکوم کند و از ستمدیده و مظلوم حمایت کند اما امروز انتظار ما از سازمان ملل تغییر کرده است، دیگر ما تنها از این سازمان می‌خواهیم که حداقل جلاد و جنایت‌کار را به همان اندازه‌یی که مظلوم و ستمدیده را محکوم می‌کند، محکوم کند و حداقل موضع‌گیری یکسانی نسبت به این دو داشته باشد و بیش از این به مظلوم ستم نکند، بی‌تردید حمایت‌های آمریکا و کشورهای عربی منجر به آن شد که اسرائیل موضع‌گیری اولیه‌ خود را در قبال به اسارت گرفتن سربازان اسرائیلی تغییر دهد و وارد مرحله‌ گسترده‌تر یعنی مرحله‌ رویارویی با لبنان شود. زمانی که اسرائیل موضع‌گیری اولیه‌ای را نسبت به اسارت سربازان خود اتخاذ کرد، آمریکا با دادن چراغ سبز لازم به این رژیم از دولت آن خواست که به صورت یک سره موضوع حزب‌الله لبنان و نیز مقاومت اسلامی را در منطقه حل کند. آمریکا درصدد آن بود که به صورت یک سره موضوع مقاومت در منطقه را حل کند و کرامت شهادت، مقاومت و ایستادگی را از قاموس مردم لبنان و منطقه محو کند. ما از برخی کشورهای عربی هیچ انتظاری نداریم و مطمئنیم که تمام دل‌های ملت‌های عربی و اسلامی با ما است و از ما حمایت می‌کنند و اگر حکومت‌های آنها به آنها فرصت بدهند خشم و نفرت خود را نسبت به موضع‌گیری‌های حکومت‌های خود و جنایت‌های اسرائیل در لبنان ابراز خواهند کرد. ما امروز به کشورها و حکام این کشورهای عربی می‌گوییم ما نه خواهان شمشیرهای شما در این نبرد هستیم و نه خواهان حمایت‌های قلبی و سیاسی شما هستیم و نه نیازی به آن داریم، تنها انتظار ما آن است که دست از سر ما بردارید و فقط بی‌طرفانه عمل کنید. امروز در حالی که جنایت‌های اسرائیل در لبنان لحظه به لحظه گسترده‌تر می‌شود جامعه جهانی هیچ تکانی به خود نمی‌دهد و فقط نظاره‌گر این جنایت ها است. بی‌تردید پایان دادن به مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین هدف اصلی جنگ اسرائیل در منطقه است زیرا آمریکا و اسرائیل خواهان پایان مقاومت در منطقه هستند.

سوال: موضع‌گیری آینده شما در مورد حل بحران سه اسیر اسرائیلی چیست؟
نصرالله: ما از همان روز اول اصل و مبادی خود را برای آزادسازی اسیران برای دولت لبنان و تمام طرف‌های لبنانی روشن کرده‌ایم و با آنها به توافق و اجماع رسیده‌ایم و حتی حکومت و کابینه وزیران دولت نیز این اقدامات حزب‌الله و تئوری‌های این حزب برای آزادسازی اسیران را تایید کردند، ما انتظار نداریم که آمریکا برای آزادسازی اسیران‌مان وارد عمل شود بنابراین ذکر چهار نکته در این جا مهم است: اول این که ما می‌توانیم در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی در منطقه شعبا سکوت اختیار کنیم و با راه حل‌های سیاسی و دیپلماتیک در انتظار حل این تجاوزات و بحرا‌ن‌ها باشیم زیرا نمی‌توان برای بازپس‌گیری شبعا تمام ملت و حکومت را وارد جنگ ساخت.

نکته دوم که حزب‌الله می‌تواند نسبت به آن سکوت اختیار کند و راه‌حل‌های سیاسی مختلف را در قبال آن اتخاذ کند، موضوع تجاوز به حریم هوایی لبنان است که می‌توان صبر کرد و منتظر شد تا این مساله‌ حل شود اما دو موضوع است که حزب‌الله لبنان هرگز نسبت به آن ساکت نخواهد نشست. یکی موضوع اسیران لبنانی است و دیگری تجاوز نظامی به مردم غیر نظامی لبنان. ما بارها به اسرائیل گفتیم که در قبال این دو موضوع حزب‌الله هرگز ساکت نخواهد نشست. من به شما اطمینان می‌دهم و تاکید می‌کنم که ما از پیش نیز در ارزیابی‌های مختلفی که داشتیم این پیش‌بینی را می‌کردیم که اسرائیل دنبال بهانه‌ لازم جهت تجاوز به حریم این کشور است. آنچه که امروز اسرائیل به بهانه‌ آن وارد جنگ شده است واقعیت ندارد زیرا هیچ کشوری نمی‌تواند به خاطر آزادسازی دو اسیر به چنین جنگی دست زند، بنابراین این نکته روشن شد که اسرائیل از پیش نیز به دنبال بهانه برای آغاز این جنگ و تجاوز به لبنان بود.


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  9:39 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

پژوهشگر: دکتر حسین علایی

چکیده: حمله گسترده و همه جانبه اسرائیل به کشور کوچک لبنان و تخریب گسترده این کشور زیبا سوالات زیادی را در اذهان مردم جهان در مورد این ایجاد کرده که، اهداف اسرائیل از بمباران وسیع و حملات پی در پی و مداوم به لبنان چیست؟
_______________________________

اسرائیل خود اهدافی را برای این اقدامات خویش بیان کرده است که بنظر می رسد با اهدافی که آمریکا در خاورمیانه دارد همسویی داشته و در واقع هم اکنون اسرائیل در جهت اهداف کلان آمریکا جنگ علیه مردم را به صورت ویرانگری آغاز کرده است.

برخی از این اهداف را می توان به صورت ذیل تقسیم بندی نمود :

1- نابودی سازمان و تشکیلات حرکت مقاومت اسلامی لبنان به نام حزب الله :
در اخبار آمده است که اسرائیل بنای بر آتش بس در کوتاه مدت ندارد و آمریکا و اروپا و سران زبون کشورهای عربی توافق کرده اند که دست اسرائیل را برای نابودی حزب الله باز بگذارند. آمریکا این روزها حمله اسرائیل به لبنان را جنگ علیه تروریسم می خواند و سران آمریکایی کشورهای عربی نیز از خوف تشکیل هلال شیعه در خاورمیانه سخن نمی گویند و سرکوبی حزب الله را در جهت حذف یک مانع بزرگ برای پروژه آمریکایی ایجاد خاورمیانه بزرگ که در آن امنیت و نفوذ اسرائیل در منطقه خاورمیانه تضمین شده است، می دانند.

2- ترور رهبران حزب الله بویژه دبیرکل شجاع آن حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سید حسن نصرالله :
اسرائیل سالهای طولانی است که می خواهد همه رهبران حزب الله را ترور کند و قبلاً هم جناب آقای سید عباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله را به همراه خانواده وی ترور نمود؛ اقدام برای ترور رهبران مقاومت اسلامی در لبنان از اهداف مستمر اسرائیل است ولی اسرائیل با تمام تلاشهایی که کرده است و با استفاده از اطلاعات جاسوسی، تجهیزاتی و انسانی خود تاکنون نتوانسته دست به چنین اقدامی بزند. الآن که زمان جنگ است، طبیعتاً مراقبتها و اقدامات احتیاطی و تاکتیکی بیشتری برای حفظ جان رهبران حزب الله صورت می‌گیرد و این امکان برای رژیم صهیونیستی کمتر است.

رهبران حزب الله مانند ماهی در اقیانوس عظیم ملت لبنان هستند که امکان شکار آنها از سوی دشمن خبیث وجود ندارد. اسرائیل تمام مقرها و پایگاه های حزب الله را از روز آغاز جنگ تاکنون بارها بمباران کرده و تمام ساختمانهای آنها را از بین برده است. منطقه ضاحیه در جنوب لبنان را که محل اسکان شیعیان لبنان است، به بهانه احتمال حضور رهبران حزب الله بارها بمباران و با خاک یکسان کرده و حتی امروز ( 29/4/85 ) هم با ریختن 20 تن بمب فقط بر روی یک ساختمان در این ناحیه، به زعم خود تمام سنگرها و تونل های زیرزمینی آنها را نابود کرد ولی رهبران حزب الله همچنان هدایت عملیات مقاومت را در شرایط بسیار سخت بر عهده دارند. و دبیرکل حزب الله همچنان با ظاهر شدن در تلویزیون المنار با مردم لبنان و افکار عمومی جهان سخن می گوید.

3- بیرون راندن رزمندگان حزب‌الله از جنوب لبنان و حاشیه مرزی آن کشور با اسرائیل :
اسرائیل از روز اول حمله وسیع خود به لبنان ، می خواست تمام مواضع و سنگرهای حزب الله در جنوب لبنان را از بین ببرد تا هم از مقابله به مثل حزب الله در زدن اهداف نظامی در شهر های شمال اسرائیل در امان باشد و هم تمام توان موشکی و راکتی حزب الله را نابود کند و هم اجساد چهار سرباز خود را که با حمله رزمندگان حزب الله به یک تانک مرکاوا در تجاوز اسرائیل به مرزهای جنوب لبنان کشته شده بودند، تخلیه نماید. ولی بعد از روزهای متوالی بمباران همه نقاط جنوب لبنان و زدن همه مواضع و استحکامات احتمالی حزب الله، هنوز راکتها و موشکهای حزب الله به حیفا و سایر شهر های اسرائیل شلیک می شود و تاکنون تلاش اسرائیل برای حمله زمینی به لبنان ناکام مانده است و اسرائیل در حمله زمینی به لبنان تعدادی تانک دیگر مرکاوا و نیز چند نظامی دیگر خود را از دست داد.

4- شکست روحیه مردم لبنان
اسرائیل حمله به مردم غیر نظامی لبنانی و بخصوص به جامعه شیعه لبنان که حزب الله از درون آن برخاسته و خود را هوادار سرسخت حزب الله می شمارند، با این هدف آغاز کرد که آنها تحت فشار روانی قرار گرفته و دست از حمایت حزب الله بردارند و این خرابی ها و مصیبت ها را ناشی از وجود حزب الله در لبنان بدانند. گرچه اسرائیل تاکنون صدها ساختمان مسکونی مردم مسلمان بویژه شیعیان را ویران نموده و حدود پانصد هزار نفر را آواره کرده و صدها تن را شهید و زخمی کرده و لبنان را در مرحله یک فاجعه انسانی گسترده قرار داده است، ولی خبرگزاری های مختلف گزارش می دهند که مردم لبنان در این شرایط سخت و دردناک، حمایتشان از حزب الله بیشتر شده و حتی گروه های سیاسی لبنانی که در نحوه اداره کشور با حزب الله اختلاف نظر داشتند، اختلاف خود را کنار گذاشته و از حزب الله پشتیبانی می کنند. بسیاری از مردم با خود می گویند، در آن زمان که حزب الله وجود خارجی نداشت، این اسرائیل بود که سرزمین لبنان را در سال 1982 اشغال کرد و تا بیروت جلو آمد و بنابر ضرورت آن زمان، حزب الله مقاومتی بود که در برابر تجاوزهای اسرائیل به لبنان پدید آمد و با امکانات بسیار محدود ولی با انسانهایی خدایی و شهادت طلب توانست اسرائیل را از تمام سرزمینهای لبنانی بیرون کند و خود به توان اصلی دفاعی مردم لبنان بدل گردد.

مردم لبنان می دانند که اگر الآن، اسرائیل فقط از نیروی هوایی خود در حملات وسیع خود علیه مردم لبنان استفاده می کند، به خاطر ترسی است که از رزمندگان حزب الله دارد و حزب الله در این جنگ حتی برای اولین بار در تاریخ تشکیل اسرائیل توانسته یک ناو جنگی آنها را هدف قرار داده و منهدم کند.

5- انحراف افکار عمومی جهان از جنایات اسرائیل در فلسطین و نوار غزه :
اسرائیل می خواهد در ادامه فشار برای نابودی دولت فلسطین ( حماس ) حامی اصلی آنها را که حزب الله لبنان است از بین ببرد. اسرائیل به خوبی می داند که اگر مردم فلسطین گروه حماس را برای اداره دولت خود برگزیدند به خاطر آن بود که حماس "دولت سازش با اسرائیل" را تبدیل به "دولت مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی" تبدیل کرد. اسرائیل بخشی از وزیران و نمایندگان حماس را به اسارت برد ولی حماس تسلیم سیاست های اسرائیل نشد و با کمکی که حزب الله در به اسارت گرفتن دو نظامی اسرائیلی به حماس کرد، مردم فلسطین با روحیه بهتری در مقابل تجاوزات اسرائیل ایستاده و آنها نیز به تانک های اسرائیلی حمله کرده و نظامیانش را در اشغال مجدد غزه ناکام گذاشتند.

6- انحراف افکار عمومی مردم جهان از فشار به آمریکا برای خروج از عراق :
آمریکا اخیراً تحت فشار عجیبی از جانب احزاب و مردم آمریکا برای کاهش حضور نظامی خود در عراق قرار گرفته است. حمله اسرائیل به لبنان این موضوع را تحت الشعاع خود قرار داده و برای مدتی فشار را از روی بوش و دولتمردان آمریکایی بر می دارد، لذا آمریکا از این جهت طرفدار طولانی شدن حملات اسرائیل به لبنان و عدم اعلام آتش بس است.

7- اجرای استراتژی فرار به جلو و پوشش گذاشتن بر ضعف های نظامی :
اقدام حزب الله در اسیر کردن دو نظامی در 400 متری داخل مرزهای اسرائیل با وجود موانع نظامی بسیار و نصب دوربین های مدار بسته و آمادگی کامل ارتش اسرائیل برای به دام نیفتادن نظامیانش به دلیل اعلام قبلی دبیر کل حزب الله مبنی بر اینکه اگر اسرای لبنانی از اسرائیل آزاد نشوند، حزب الله مجبور است نظامیان اسرائیلی را برای مبادله با زندانیان دربند رژیم صهیونیستی، به اسارت خود در آورد علامت نابسامانی جدی در نیروی زمینی ارتش اسرائیل است.

دولت اولمرت با حمله گسترده به لبنان می خواهد ضعف های آشکار خود را در عدم توانایی برای اداره ارتش بپوشاند و خود را از زیر فشار رقبای سیاسی‌اش مبنی بر ناتوانی نظامی نجات دهد. ولی آنچه در عمل اتفاق افتاده، این است که اسرائیل نه تنها نتوانسته دو نظامی خود را با حمله به لبنان آزاد کند، بلکه چندین نظامی دیگر را نیز در حمله به حزب الله به کشتن داد و حتی چند تانک و یک ناوشکن اسرائیلی هم مورد حمله رزمندگان حزب الله قرار گرفته و منهدم گردیدند.

8- نشان دادن توان اشغال مجدد لبنان
اسرائیل با حمله به لبنان می خواهد ثابت کند که فرار او در سال 2000 از مقابل حزب الله، تاکتیکی بوده و هر موقعی که او اراده کند، می تواند دوباره لبنان را اشغال نماید. ولی ادامه جنگ گرچه سرزمین لبنان را به ویرانه تبدیل نموده است. ولی اعتبار حکومت پادگانی اسرائیل را نیز در افکار عمومی جهان و بخصوص جهان اسلام از بین برده است زیرا :

الف- برای اولین بار در تاریخ شصت ساله اسرائیل، حدود ثلث اسرائیل طعم تلخ جنگ و آوارگی را می چشند و تاکنون حدود چهل نفر در این شهر ها کشته و هشتصد نفر نیز زخمی و تعداد زیادی هم مناطق خود را تخلیه کرده‌اند، بطوری که زندگی در مناطق شمالی اسرائیل فلج شده و صنعت توریسم در آن کشور آسیب جدی دیده است.

ب – توان اسرائیل در امنیت شهروندان خود بطور جدی زیر سوال رفته و جریان مهاجرت یهودیان به اسرائیل معکوس گردیده است.

ج- مقاومتِ رزمندگان حزب الله همچنان در برابر ارتش اسرائیل ادامه دارد و رژیم صهیونیستی جنگ با مردم غیر نظامی لبنان را ادامه می دهد و حتی نتوانسته تلفات جدی به حزب الله وارد آورد. بطوری که تاکنون فقط سه رزمنده حزب الله به شهادت رسیده و باقی سلحشوران حزب الله همگی در حال جنگ با اسرائیل هستند.

با توضیحات فوق، مشخص می شود که گرچه اسرائیل قدرت تخریب لبنان را دارد ولی قدرت رسیدن به پیروزی را ندارد. هم اکنون سید حسن نصر الله به عنوان اسوه امت اسلام و قهرمان جهان عرب در افکار عمومی مردم جهان مطرح است و جوانان عرب به او افتخار می کنند.

حال سخن این است که چه باید کرد؟ راه های رسیدن به امنیت پایدار در برابر تهدیدات مداوم اسرائیل در منطقه خاورمیانه چیست؟ چگونه مردم فلسطین و لبنان می توانند از شرارتهای دائمی اسرائیل در امان باشند؟ چگونه لبنان پس از آتش بس باید بازسازی شود؟ چگونه می توان برنامه آمریکا را که می خواهد همیشه اسرائیل، بازیگر اصلی و قدرت مسلط خاورمیانه باشد بر هم زد؟

پاسخ به این سوالات روشن است. حضرت امام خمینی (ره) در دوران حیات پربرکت خود فرمودند : " اگر مسلمین با هم باشند و هر کدام یک سطل آب بریزند، اسرائیل را آب خواهد برد." پس یک همّت عمومی لازم است. مسلمانان و بخصوص دولتهای عربی باید از قدرت عظیم بوجود آمده از سوی حزب الله استقبال نموده و همه در پشت سر حزب الله در مقابل فتنه های اسرائیل قرار گیرند تا مردم خاورمیانه در آرامش و امید و صلح بسر برند.
برای بازسازی خرابی های ناشی از حملات اسرائیل به لبنان هم کشور های صادر کننده نفت اگر بخشی از درآمد ناشی از افزایش قیمت نفت در چند روز اخیر را که به خاطر حمله اسرائیل به لبنان اتفاق افتاد را برای بازسازی کشور لبنان و زیربناهای آن قرار دهند، لبنان آبادتر و سرافرازتر از گذشته به زندگی پر افتخار خود ادامه خواهد داد.
منبع: بازتاب


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  9:35 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم
: مهدی علیخانی

چکیده: این مقاله به بررسی برخی از زوایای تاریک تأسیس و تثبیت و گسترش اندیشه صهیونیستی و دولت غاصب اسرائیل می پردازد. سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی همزمان با برپایی کنفرانس بین‏المللی قدس و حمایت از حقوق مردم فلسطین این مقاله را ضمن تشکر از آقای علیخانی نویسنده محترم آن تقدیم مخاطبان عزیز می نماید.
____________________________________________

در قرن هیجدهم وقتی که پذیرش یهودیان در کشورهای جدید ملی اروپا دچار اشکال شد، ناپلئون از یهودیان خواست زیر پرچم او جمع شوند و اورشلیم قدیم را بدست آورند. این بیان به اندیشه "بازگشت به فلسطین" فرصت تولد داد. در سال 1865 جوزف سالوادور گفت: «دولت جدید در سواحل شهرستان جلیل(1) و در کنعان قدیم تأسیس خواهد یافت. یهودیان در اثر ترکیب کشش‌های خاطرات تاریخی، تعقیب شدن در کشورهای مختلف و احساس بوریتانیسم انجیلی انگلستان به فلسطین بر خواهند گشت»(2) .
در این راستا «تئودور هرتسل»(3) (1904-1860) بنیانگذار کنگره بال سوئیس می نویسد:
ما همچنین باید بخشی از یک دیوار دفاعی برای تمدن قدیمی اروپا در مقابل بربریت آسیا را تشکیل دهیم. ما باید در ارتباط نزدیک با تمام اروپا باشیم که تداوم وجود ما را تضمین خواهد کرد. (4)
هرتسل بعد از کوشش‌های فراوان موفق شد در سال 1897 اولین کنگره صهیونیست‌ها را با بیش از 200 عضو تشکیل دهد و این کنگره سازمان جهانی صهیونیستی را بوجود آورد و همه یهودیان را برای تشکیل یک کشور یهودی‌نشین در فلسطین فراخواند.
هرتسل با پیروزمندی ادعا کرد: «اگر آنچه در کنگره بال روی داد جمع‌بندی شود، باید بگویم که من دولت یهود را تأسیس کردم. این بیان امروز خنده همگان را برخواهد انگیخت؛ اما شاید در بیست و پنج و مطمئناً در پنجاه سال آینده این کشور تشکیل خواهد شد و همه جهان آن را خواهند دید.»(5)
در این راستا می توان گفت از همان ابتدای اندیشه صهیونیستی، اصطلاح «یهودی» بدل به «اشکنازی»(6) (یهودیان اروپائی) گردید و کلمه «سفاردی»(7) (یهودیان یمن، مراکش، حلب و غیره) حذف شد. به همین ترتیب تا استقرار دولت صهیونیستی در سال 1948 تمام کوشش‌ها برای به کار گرفتن فقط یهودیان اروپا به کار رفت تا متعهد رسالت گسترش تمدن اروپائی در خاورمیانه باشند. در سال 1896 هرتسل در نامه خود به «گراند دوک بادن» به او اطمینان داد که وقتی یهودیان به سرزمین اجدادی خود برگشتند همانند نمایندگان تمدن غرب عمل خواهند کرد که پاکی و نظم و عادات استقراریافته غرب را به این گوشه شرق طاعون‌شده و شیطان‌زده خواهند برد. (8)
گروه‌های کشاورزی یهودیان در فلسطین با مهاجرت مداوم از اروپای غربی که تا سال 1914 به 58 هزار نفر رسید آغاز شد.
اعلامیه مشهور «بالفور»(9) در سال 1917 و تعهد آشکار برای تشکیل سرزمین یهودیان، مزایای چند جانبه داشت. سرزمین یهودی‌نشین، نماینده بریتانیا در خاورمیانه و به نفع امپراطوری بود و باعث جلب حمایت آمریکا برای جنگ می‌شد .
بعد از جنگ جهانی دوم نیز تبلیغات زیاد بر روی کوره‌های آدم‌سوزی (هلوکاست) (10)، در استقرار دولت اسرائیل نقش بسزایی داشتند؛ سایه «داخائو»(11) «تربلینکا»(12) و «آشویتس» (13). احساس گناه در میان اروپائیان و آمریکای شمالی و آرزو و تمنای تأمین سرزمینی برای یهودیان و خلاص شدن از یهودیان ناخواسته و شکننده در اروپا می‌تواند به عنوان عواملی دیگر ذکر گردد. هیتلر می‌خواست یهودیان را از اروپا بیرون راند و اسرائیل راهی مطمئن برای سکونت یهودیان در خارج از اروپا بوجود آورد.
در ضمن جنگ 8- 1947 یهودیان و اعراب، هنگهای داوطلب اسرائیل و ایالات متحده نیز به آنها پیوستند و سلاح‌های تهیه شده در اروپا را در اختیار آنها قراردادند و دولت بریتانیا نیز در فلسطین به آنها کمک می‌کرد و مهاجرت غیرقانونی آنها را نادیده گرفت.
در این زمان چرچیل به به وایزمن گفت که او حامی صهیونیست‌ها برای کسب تمام فلسطین است و در صورت ناکامی، با سرعت بخشیدن به مهاجرت یهودیان به فلسطین (100 تا 150 هزار نفر در سال و در ضمن ده سال 1.150.000 نفر توازن جمعیت را از 1.200.000 نفر عرب در مقابل 600 هزار یهودی تغییر خواهد داد) این امر عملی خواهد شد.
در 27 ژوئیه 1946 دولت جدید کارگر با نخست‌وزیری «کلمنت آتلی» (14)به قدرت رسید و موجب رضایت عمیق صهیونیست‌ها گردید زیرا حزب کارگر از سال 1940 با مصوبات خود از صهیونیست‌ها حمایت کرده بود.
وایزمن در ایجاد فشار بر اعراب اصرار داشت زیرا معتقد بود یهودیان هرگز در هیچ کشور لیبرال غربی زمینه جذب در اجتماع را پیدا نخواهند کرد و تا زمانی که دروازه‌های فلسطین باز است فشارها به سوی آمریکا و بریتانیا منحرف خواهد شد و هر کدام از یهودیان اروپائی در این دو کشور دوستان یا منسوبینی دارند و این دو کشور خطر مسموم شدن در اثر مسئله یهودیان را -چون گذشته- خواهند پذیرفت.
نه بریتانیا و نه ایالات متحده خواهان مهاجرت وسیع یهودیان به کشورهای خود نبودند و ژنرال«اسموتس» (15) (قهرمان صهیونیسم در سرتاسر سال‌های جنگ) گفت که مهاجرت به آفریقای جنوبی راه حلی برای مسئله یهودیان نخواهد بود و افزایش تعداد یهودیان در آن کشور فقط احساس ضد یهود را ایجاد خواهد کرد. آفریقای جنوبی سهم خود را در کمک به یافتن راه حل که به نظر او استقرار یک کشور ملی یهودیان در فلسطین بود، انجام خواهد داد. (16)
فلسطین و مناطق اطراف آن برای انگلستان یک نقطه اتصال را در نظام شرق دور وصل می‌کند. این منطقه انبار نفت برای امپراطوری بود. همچنین شامل کانال سوئز و پایگاه‌های اصلی نیروی دریایی در شرق مدیترانه و در اسکندریه به حساب می‌آمد.
در این راستا، ترومن بعد از انتخابات کنگره در نوامبر 1945 وقتی که به سفرای کشورهای عربی در ایالات متحده گفت: «آقایان من متأسفم اما باید به صدها هزار نفر که مشتاق موفقیت صهیونیست هستند، پاسخ دهم در حالی که صدها هزار نفر عرب در حوزه قانونی خود ندارم»(17) بدواً توجه موارد سیاسی بود. بدین ترتیب ترومن از صهیونیسم حمایت کرد و «آتلی» را وادار ساخت که فوراً هزار گواهی برای یهودیان جابجا شده جهت رفتن به فلسطین صادر نماید. (18)
از آن زمان به خاطر سهمیه‌های مهاجرت از قبل از جنگ، بریتانیا هر سال 18000 نفر و ایالات متحده تعداد انگشت‌شماری پناهنده می‌پذیرفتند.
در سال 1947 قدرت‌های غربی به رهبری ایالات متحده- اتحاد شوروی نیز به آنها پیوست- دولت اسرائیل را از طریق مصوبه‌ای در مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای خدمات به مقاصد سیاسی، امنیتی و فرهنگی غرب تشکیل دادند.

قانون اساسی اسرائیل
در هشتم جولای 1948 کابینه ی موقت اسراییل، به منظور تدوین پیش ‍ نویس قانون اساسی و ارایه آن به پارلمان جهت بررسی و توصیب، کمیته ای را تشکیل داد. اما اعضای این کمیته، نمایندگان نخستین پارلمان و احزاب اسراییل نتوانستند به دلیل اختلافات شدید در خصوص موضوعات مهمی همچون مذهب، قومیت، خطوط مرزی، حقوق اساسی شهروندان و حقوق و جایگاه اقلیت عرب زبان مقیم اسراییل به نتیجه برسند و این وضعیت هنوز هم ادامه دارد. به همین دلیل تا به امروز اسراییل واجد قانون اساسی دایم و ثابتی نمی باشد. در سال های اخیر جنبش های سیاسی، به رهبری حقوقدانان و اساتید دانشگاه و با قصد مبارزه سیاسی جهت تدوین قانون اساسی پایدار برای دولت اسراییل، شکل گرفته است .
شایان توجه است که منشور اعلام استقلال اسراییل دارای ارزشی حقوقی یا قضایی نبوده و در دادگاه های این دولت قابل استناد نمی باشد.

قوانین مبنا
علیرغم ناکامی دولت ها و احزاب گوناگون اسراییل در تدوین یک قانون اساسی دایم، آنها موفق شده اند قوانینی شبیه به قانون اساسی به نام قوانین مبنا وضع و تدوین کنند. از جمله ی این قوانین قانون پارلمان، قانون ریاست دولت، قانون شورای وزیران، قانون اراضی اسراییل، قانون اقتصاد دولت، قانون ارتش، قانون قضاوت، قانون ناظر دولت، قانون حفظ منزلت و آزادی انسان و قانون آزادی مشاغل می باشد.
تغییر یا لغو قوانین مبنا تنها از طریق پارلمان و بااکثریت ویژه و غیر عادی اعضا امکان پذیر است. با این حال این قوانین به مثابه قانون اساسی نبوده و در هیچ یک از آنها به طور صریح گفته نشده است که قوانین دیگر نمی تواند ناقض آنها باشد. رهبران اسراییل با وضع قوانین مبنا در پی رسیدن به یک قانون اساسی ثابت برای دولت می باشند.

قانون اراضی
قانون اراضی اسراییل که یکی از قوانین مبنا می باشد، تصریح می کند که فروش یا تحویل مالکیت زمین های دولتی (شامل زمین هایی که به نام دولت، اداره نوسازی و بازسازی یا صندوق دایمی اسراییل ثبت شده باشد) به هر شکلی که باشد جز درچارچوب قانون ممنوع است . دولت اسراییل به محض تاسیس، اعلام کرد که وارث دولت قیمومت انگلستان بوده و کلیه زمین ها و املاک، مالیات و حقوق این دولت متعلق به خود اوست ؛ ولی در عین حال خود را ملزم به بازپرداخت بدهی ها و ایفای تعهدات دولت نمی داند.

قوانین بازگشت تابعیت
در سال 1950 اسراییل قانون بازگشت یهودیان را به تصویب رساند. مطابق این قانون تمامی یهودیان جهان از حق مهاجرت به اسراییل، اقامت، اشتغال و مالکیت در این کشور برخوردار گردیدند. همچنین بر اساس این قانون تسهیلات تازه و امتیازات منحصر به فرد برای کمک به مهاجرین تازه وارد در جهت تسهیل اقامت، اشتغال به کار و عادت به محیط جدید در نظر گرفته شده است . با تصویب قانون تابعیت در سال 1952 به کلیه یهودیان به ترتیب زیر تابعیت اسراییلی داده شد:
1-کسانی که پیش از اعلام استقلال وارد اسراییل یا در آن متولد شدند؛ از ابتدای روزی که دولت اسراییل اعلام موجودیت کرد.
2-کسانی که پس از اعلام استقلال به اسراییل وارد شدند؛ از بدو تاریخ ورود به اسراییل .
3-کسانی که پس از استقلال در اسراییل متولد شدند ؛ از بدو تولد .
4-تازه واردان به اسراییل ؛ از تاریخ صدور گواهی مربوطه .
و در سال 1971، با اصلاح قانون تابعیت اسراییل، وزیر کشور اجازه یافت به تمام یهودیانی که تمایل به اقامت در اسراییل داشته و گواهی ((تازه وارد)) برای آن ها، هرچند پیش از ورود به اسراییل صادر شده باشد یا واجد شرایط جهت دریافت چنین گواهی هستند، تابعیت اسراییلی بدهد. با این وصف به محض صدور شناسنامه، فرد یا افراد مذکور تبعه ی اسراییل محسوب می شوند. با این اصلاحیه، به بسیاری از یهودیان اتحاد جماهیر شوروی سابق حتی قبل از عزیمت به اسراییل تابعیت داده شد.
در مقابل این همه تسهیلات بی حد و حصر برای مهاجرت گسترده و دادن تابعیت به یهودیان، از بازگشت عرب های آواره ممانعت به عمل آمد و تابعیت بخشیدن به آنهایی که در حوزه ی حاکمیت سیاسی اسراییل باقی ماندند با بیشترین محدودیت روبه رو شد. طبق قانون تابعیت، غیر یهودیان مقیم اسراییل به شرط اقامت دایم در فلسطین (پیش از تشکیل دولت اسراییل) تبعه ی اسراییل محسوب شده و برای آنان شناسنامه صادر می گردد. به غیر از شرط اقامت دایم، شرایط دیگری به شرح زیر وجود دارد:
1-در اول مارس 1952 در اسراییل اقامت داشته و نامشان در سرشماری نفوس سال 1949 ثبت شده باشد.
2-در روز 4/7/1952 (تاریخ تعیین شده برای اجرای قانون تابعیت) در اسراییل مقیم بوده باشند.
3-از روز اعلام موجودیت اسراییل تا روز اجرای قانون تابعیت، در اسراییل یا مناطقی که بعدا به آن ملحق گشته است، ساکن بوده یا به صورت قانونی به آن وارد شده باشند.
همچنین به متولدین پس از استقلال، چنان چه پدر یا مادر آن ها با توجه به شرایط فوق تبعه ی اسراییل به حساب آمده و در روز آغاز اجرای قانون تابعیت، در سایه دولت اسراییل اقامت داشته اند تابعیت داده شد.
در سال 1980 اسراییل تصمیم گرفت اعرابی را که تا قبل از اعطای تابعیت محروم کرده بود، با رعایت شرایط زیر به تابعیت خود پذیرفته و برای آنان شناسنامه اسراییلی صادر کند:
الف - کسانی که قبل از اعلام استقلال در اسراییل به دنیا آمده و از روز عمل به اصلاحیه قانون تابعیت مصوب سال 1980 در این کشور ساکن بوده باشند. با این شرط که :
1-مطابق هیچ ماده ای دیگر از این قانون تبعه ی اسراییل به حساب نیامده باشد.
2-قبل از تشکیل دولت اسراییل، تبعه ی فلسطین بوده باشد.
3-در تاریخ 14/7/1952 در اسراییل مقیم بوده و در سرشماری جمعیت سال 1949 نام آنها قید شده باشد.
4-در روز تصویب اصلاحیه قانون تابعیت (سال 1980) در اسراییل سکونت داشته و نام آن ها در دفاتر سرشماری جمعیت درج شده باشد.
5-تبعه ی هیچ یک از هفت کشور عربی شرکت کننده در جنگ سال 1948 علیه اسراییل نباشند.
ب - متولدین پس از اعلام استقلال در صورتی که از زمان اجرای اصلاحیه قانون تابعیت به این سو ساکن بوده باشند ؛ با این شرط که :
1-مطابق هیچ ماده ی دیگری از این قانون، تبعه ی اسراییل به حساب نیامده باشند.
2-در روز به اجرا گذاشتن این اصلاحیه، در اسراییل مقیم بوده و نامشان در دفاتر سرشماری جمعیت ثبت شده باشد.
3-از پدر یا مادری واجد شرایط این بند (بند ب) باشند.
بر اساس قانون تابعیت، متولدین داخل یا خارج از اسراییل در صورتی که پدر یا مادر آنان از تابعیت اسراییلی برخوردار باشند (با توجه به شرایط فوق)، تبعه ی اسراییل به شمار رفته و برای آنان شناسنامه صادر می گردد. همچنین وزیر کشور اجازه دارد با تقاضاهای پذیرش تابعیت اسراییل در صورت احراز شرایط لازم از سوی افراد متقاضی موافقت کند.
گفتنی است قانون تابعیت اسراییل اتباع این دولت را از ورود به تابعیت کشورهای دیگر منع نمی کند.

یهودی کیست ؟
علیرغم یهودی بودن دولت اسراییل و تکرار واژه ی یهودی در برخی قوانین مهم این دولت مانند قانون بازگشت(1950)، قانون ساعات کار و استراحت (1951)، قانون اختیارات دادگاه های مذهبی یهودی(1953)، قانون سرشماری جمعیت (1965) و قوانین دیگر، تاکنون هیچ تعریف مشخص و مورد توافق از واژه یهودی ارایه نشده است و بحث و گفتگو در این باره همچنان ذهن بسیاری از متفکران، سیاستمداران، حقوقدانان و علمای دین را به خود مشغول داشته و گاهی به مناقشات سیاسی و حزبی در پارلمان و دولت دامن می زند.
به استناد نظر دادگاه عالی اسراییل، این مشکل ریشه در اعتقادات دارد. بر اساس شرایع متعارف و سنتی یهودیت، یهودی بودن با آن چه که به نام پیمان ابدی میان خالق و ملت برگزیده اش نامیده می شود ارتباط دارد. مطابق این دیدگاه، یهودی به کسی اطلاق می شود که از مادری یهودی مذهب به دنیا آمده یا برابر اصول و مقررات به دین یهودیت یا به عبارت دیگر به پیمان میان ابراهیم پیغمبر و پروردگار ملتزم شده باشد. بنابراین ملاک یهودی بودن اعتقاد به دین یهودیت نیست، بلکه بیشتر بر زاده شدن از مادری یهودی تاکید دارد.
در اسناد و مدارک شناسایی تمامی یهودیان اسراییل قید می شود که یهودی بوده و از ملت یهود هستند. ولی اگر در یهودی بودن شخصی شبهه ای وارد شود کلیه حقوق این شخص (به عنوان یک انسان و یک شهروند) شامل اقامت، تابعیت، ازدواج، حقوق مادی، خدمت سربازی، احوال شخصی و خاک سپاری تحت تاثیر این شبهه قرار گرفته و کلیه حقوق اعضای خانواده اش نیز نادیده گرفته می شود. در مدارک مردم عرب زبان هم قید می شود که عرب هستند. البته به جز (دروزی ها) که علیرغم عرب بودن، در مدارک آنان نوشته می شود که دروزی اند.

وضعیت اعراب در اسرائیل
دولت اسراییل بلافاصله پس از تشکیل، اعرابی را که در قلمرو حاکمیتش ‍ قرار گرفتند، در مناطقی بسته محصور نمود و آنها را تحت شدیدترین اقدامات منع رفت و آمد قرار داد و حتی از جابه جا شدن آنان از مکانی به مکان دیگر جز با مجوز فرمانداری نظامی جلوگیری به عمل آورد. این وضعیت به مدت 20 سال ادامه داشت و طی این مدت اسراییل با وضع قوانینی ویژه زمین های فلسطینیان رانده شده و نیز زمین های عده ی کثیری ازفلسطینیانی را که تحت سیطره ی اسراییل باقی مانده بودند را تصاحب کرد. مواردی هم بوده است که روستاهای کاملی تصرف یا تخریب گردیده و از مراجعت اهالی به این روستاها علی رغم باقی ماندن در اسراییل ممانعت به عمل آمد. روستاهای کفربرعم، اقرت، غابسیه، معلول، صفوریه، بروه، میعار و میجدل از جمله این روستاهاست . در بیش تر موارد اسراییل به بهانه ها و شیوه های گوناگون، بخش وسیعی از زمین های روستاها و شهرها را به تصرف خود در آورده است .
اسراییل به استناد قانون املاک غایبین مصوب سال 1950، حدود 5/3 میلیون جریب از زمین های 300 روستای عرب نشین را تصاحب کرده است . این زمین ها به آوارگان عربی که ناگزیر به جلای وطن و پناه بردن به کشورهای عربی شده اند و اسراییل آنها را غایب نامیده است تعلق داشت .
مطابق این قانون، غایب به فلسطینیانی گفته می شود که محل سکونت خویش را ترک کرده و راهی محل دیگری در کشورهای عربی یا در داخل فلسطین شده باشند. بدین ترتیب هزاران نفر از اعرابی که در اسراییل باقی مانده اند، غایب تلقی شده و زمین و دیگر املاکشان ابتدا تحت سلطه و اختیار اداره ی سرپرستی املاک غایبین قرار گرفت و سپس برای جلوگیری از اعاده ی آن ها به صاحبان واقعی شان، مالکیت این زمین ها و مستقلات به اداره ی نوسازی و بازسازی (که یکی از بازوهای دولت است)، انتقال یافت . بنابراین چنانچه اداره ی سرپرستی املاک مبادرت به صدور گواهی دال بر غایب بودن شخصی نماید و یا اعلام دارد که فلان زمین یا ملک متعلق به شخص غایبی است، املاک شخص غایب یا مالکیت آن زمین یا ملک به اداره ی سرپرستی املاک غایبین منتقل می شود ؛ مگر این که صاحب آن زمین یا ملک خلاف این ادعا را ثابت کند. در سال 1949 اسراییل نظامنامه های شرایط اضطراری را که به موجب آن مناطق مرزی، مناطقی حفاظت شده به حساب می آید به تصویب رساند. پس از تصویب این نظامنامه ها، اسراییل مبادرت به اخراج ساکنین بعضی از روستاهای مرزی مانند اقرت و کفربرعم نمود و ورود و خروج از این روستاها را بدون مجوزی ویژه ممنوع اعلام کرد. بدین ترتیب شرایط تصاحب زمین های روستایی توسط دولت و اختصاص آن به ساخت مجتمع های یهودی نشین فراهم آمد. در سال 1953 اسراییل قانون تملیک اراضی (شامل تصدیق اجراییات و پرداخت غرامت) را از تصویب گذراند. به استناد این قانون بود که وزیر دارایی وقت گواهی مصادره نمودن صدها هزار جریب از زمین های اعراب را صادر کرد. زمین های مصادره شده حدود 250 روستا از روستاهای آوارگان فلسطینی بود که به کشورهای عربی پناه برده یا در اسراییل باقی مانده بودند. زمین های این روستاها به تملک اداره ی دولتی نوسازی و بازسازی در آمده و به ساخت شهرک های یهودی نشین اختصاص یافت . طبق این قانون، شهروندان عرب حق اعتراض یا فرجام خواهی در دادگاه ها را ندارند؛ حتی اگر گواهی صادره از وزیر دارایی غیر قانونی باشد.
لازم به یادآوری است که در قوانین اسراییل، نه از حیث شکل و نه به لحاظ محتوا، هیچ گونه تفاوت یا تبعیضی میان یهودیان و اعراب مشاهده نمی شود، بلکه قوانینی هم هست که تبعیض قایل شدن بین شهروندان را با توجه به نژاد، رنگ پوست یا جنسیت ممنوع می داند. با این حال و علی رغم استقلال قوه قضاییه، تبعیض علیه شهروندان عرب در بیش تر عرصه های زندگی، حقیقتی انکارناپذیر است ؛ به طوری که رفع این تبعیض ‍ و برخورداری همه شهروندان از حقوقی یکسان در راءس خواسته های عرب های مقیم اسراییل قرار دارد. بر اساس قانون، در اسراییل همه شهروندان از حقوقی برابر برخوردار بوده و دادگاه ها میان آنان مطابق عدالت و برابری قضاوت کرده و حکم صادر می کنند. ولی در دولتی که همه قوانین و مصوبه های پارلمان و کابینه اش به قصد تحقق اهداف خاصی وضع شده و به تصویب می رسد، چگونه می توان انتظار عدالت را داشت ؟
در اسراییل قوانین، مقررات و نظام نامه ها در خدمت سیاست بوده و با هدف تثبیت ماهیت یهودی دولت و تصاحب زمین های اعراب و تبدیل آن به مجتمع های یهودی نشین وضع می شود و قوه قضاییه نیز از این امر مستثنا نیست . بنابراین عدالت خواهی و بی طرفی این قوه هم نمی تواند خارج از این چارچوب باشد. عدم دخالت قوه مجریه در تصمیمات و احکام صادره از دادگاه های مدنی یک حقیقت است اما همین دادگاه ها به اعمال سیاست های تبعیضی و مصادره ی زمین های اعراب، پوششی قانونی بخشیده، آن را موجه و برخاسته از بی طرفی و عدالت می دانند. به همین دلیل دولت به قصد دست یابی به اهداف خاص خود قوانین و مقرراتی از جمله قوانین و مقررات دادگاهها را وضع می کند و قضات نیز سوگند یاد می کنند که تنها مطابق این قوانین و مقررات عمل کنند. این نکته را نیز متذکر می شویم که تفکر و عقاید بیش تر قضات با ماهیت قوانین و مقرراتی که لازم الاتباع هستند هم سنخ بوده و مطابقت دارد.
اسراییل از همان ابتدا حق شرکت اعراب مقیم سرزمین این دولت را در انتخابات پارلمانی (به عنوان کاندیدا و راءی دهنده) به رسمیت شناخت . اعراب نیز از این حق استفاده کرده و می کنند اما آنان نه در داخل پارلمان و نه در خارج از آن وزنه ی سیاسی موثری به شمار نمی روند و مشارکت آنان در زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همچنان محدود بوده و با تعداد آنها تناسبی ندارد. در حقیقت اعراب در بیشتر عرصه های زندگی نسبت به یهودیان از حقوق بسیار کمتری برخوردارند و تا نیل به حقوق حقه ی خود فاصله ی زیادی دارند. دولت اسراییل به حسب ظاهر اعراب را از شهروندان خود به حساب می آورد اما در واقع این دولت صرفا دولت یهودیان است و راه و رسم آن در ابعاد مختلف همچون اهداف، مذهب، قومیت و اقدامات روزمره اش دال بر این واقعیت است .

حمایت غرب و امریکا از اسرائیل
اسرائیل حتی بعد از تشکیل نیز حمایت غرب را داشته است. در ضمن دهه 1950 و اوایل دهه 1960 جهت‌گیری اسرائیل به سوی فرانسه و بریتانیا بود اما بعد از انتخاب «لوی اشکول» (19)به عنوان نخست‌وزیری در سال 1963 جهت‌گیری به سوی امریکا متمایل گردید. اسرائیل به وسیله مصوبات بی‌شمار مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد به خاطر تهاجم به قلمرو همسایگان عرب، بارها محکوم شده است اما این امر باعث صدمه رساندن به روابط ایالات متحده- اسرائیل نشده است و نه موضع‌گیری غرب را نسبت به موارد تجارتی و فروش اسلحه و تروریسم اسرائیل، تغییر داده است.
اسرائیل در سالهای اخیر بزرگترین دریافت‌کننده کمک‌های نظامی آمریکا بوده است- 2/2 میلیارد دلار در سال 1976. از آن به بعد با کمی تغییر این سطح کمک حفظ شده است. این مقدار نیمی از مجموع کمک ایالات متحده به تمام کشورهای جهان است در حالی که اسرائیل 1/0 درصد از جمعیت جهان را شامل است. بعضی از این کمک‌ها برای سیستم دفاعی اسرائیل حالت بحرانی ندارد. در واقع بخشی و فرعی از صنعت دفاعی اسرائیل است زیرا اسرائیل تولیدکننده و صادرکننده سلاح‌های پیچیده است و یکی از صادرکنندگان اصلی اسلحه می‌باشد. بازارهای اسلحه اسرائیل شامل کشورهائی است که ایالات متحده به عنوان بخشی از سیاست خارجی خود از آنها حمایت می‌کند اما نمی‌تواند به طور مستقیم به آنها اسلحه صادر کند مانند ؛ آفریقای جنوبی، شیلی، گواتمالا، ال سالوادور، آرژانتین.
کاملاً مشخص است که در میان کشورهای غرب، ایالات متحده حامی اصلی اسرائیل است. این امر تا حدی به دلیل سیاست داخلی است، 70 درصد یهودیان آمریکا که 7/2 درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند در 16 شهر از شش ایالت کالیفرنیا، نیویورک، پنسیلوانیا، ایلینوئیز، اوهایو و فلوریدا با 181 رأی انتخاباتی متمرکز شده‌اند و 270 رأی انتخاباتی جهت انتخاب رئیس جمهور ایالات متحده لازم است.
اشاره به این نکته در همین جا ضروری است که بیشتر مهاجران یهود اروپایی به آمریکا متعلق به طبقات مرفه و تحصیل کرده بودند و با دراختیار داشتن این پشتوانه توانستند عمده جایگاههای بالای اجتماعی و سیاسی کشور آمریکا را در اختیار خود درآورده و عملا هدایت نظام اداری و سیاسی دولت آمریکا را به دست گیرند .
هرچند یهودیان به عنوان یک گروه اقلیت مهاجر به آمریکا در کنار مهاجرانی از آلمان ،ایرلند، ایتالیا ،لهستان ،چک ،لیتوانی و... بودند اما همین اقلیت کوچک به سرعت توانست نبض اقتصاد و سیاست آمریکا را در اختیار خود گرفته و قوانین این کشور را با توجه به منافع خود تامین کند.
در سال 1954 کمیته امور عمومی آمریکا- اسرائیل(ایپاک) (20) ، به طور رسمی به عنوان محفلی برای کمک نظامی و برای تمام قوانینی شناخته شد که به طور مستقیم و غیرمستقیم بر اسرائیل اثر می‌گذاشت. این محفل آنچنان قدرتمند است که در سال 1973 سناتور (ویلیام فولبرایت) را از مقام ریاست کمیته روابط خارجی سنا بر کنار ساخت زیرا جرأت کرده بود که در مقابل این محفل ایستادگی نماید. ایپاک مسوول تامین هزینه فعالیت های تبلیغاتی نمایندگان کنگره و دیدارهای آنها از اسرائیل و مستحکم کردن روابط آنها با رهبران و مسئولان جامعه صهیونیستی است .
این کمیته که گفته می شود حدود شصت هزار عضو دارد در سراسر آمریکا در راستای منافع اسرائیل مشغول فعالیت است و سالانه مبالغ هنگفتی به حساب لابی صهیونیستی در بانک های آمریکا واریز می کند.این کمیته دارای تاثیر گذاری گسترده ای بر افکار عمومی و تصمیم گیرندگان حکومتی می باشد.
این لابی یهودیان که پیشینه بسیار طولانی در مشارکت سیاسی آمریکا دارد از دو گروه عمده یهودی صهیونیستی تشکیل یافته است و افراد متنفذ آن اکنون در مناصب مختلف از جمله مراکز تصمیم گیری آمریکا حضور دارند و تاثیر بسیاری بر فرایند سیاست های خارجی این کشور ایفا می کنند. مهمترین دولتمردان آمریکا همچون مارتن اندیک معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا در امور خاور نزدیک و دنیس راس هماهنگ کننده سابق روند سازش در خاور میانه و مل سمبلر رییس پخش مالی کمیته ملی حزب جمهوریخواه از اعضای این گروه بوده اند.
اظهارات و سخنان رییسان جمهوری آمریکا موید این پیوند و رابطه بین آمریکا و اسراییل است.
)جیمی کارتر), رییس جمهوری اسبق آمریکا بصراحت در این باره گفته است: «تمام رییسان جمهور پیشین آمریکا تلاش کردند تا روابط واشنگتن و تل آویو فراتر از یک رابطه ساده باشد. آمریکا و اسرائیل از جمله پیام آورانی هستند که میراث تورات را با یکدیگر تقسیم کردند.»
)لیندون جانسون), یکی دیگر از رییسان جمهوری آمریکا نیز تاکید کرده است: «ما و اسرائیل تنها هم پیمانان رسمی نیستیم، بلکه چیزی که ما را به هم مرتبط می کند، فراتر از پیمان نامه های بر روی کاغذ است. تعهدات ما در قبال اسرائیل برگرفته از یک میراث قدیمی است» .
در مقابل این امر بود که در سال 1978 انجمن ملی اعراب آمریکائی به ثبت رسید. اهرم اسرائیل از طریق رأی‌دهندگان یهودی، شرکت یهودیان در تأمین سرمایه مبارزات انتخاباتی و از طریق وسایل ارتباط جمعی که تحت کنترل یا نفوذ یهودیان است به کار می‌افتد.
البته ذکر این مطلب نیز ضروری است که از طرف دیگر نیز ایالات متحده به طرق زیر می‌تواند بر اسرائیل فشار واردکند:
الف- امتناع از استفاده از حق و تو در شورای امنیت در حمایت از اسرائیل.
ب- ندادن بیش از 2 میلیارد دلار کمک نظامی و اقتصادی سالیانه.
ج- متوقف ساختن عرضه سلاح‌های کلاسیک و پیچیده با استفاده از قانون کنترل صادرات اسلحه، 1976.
د- مالیات‌گذاری بر آنچه که به اسرائیل مربوط است
هـ‌‌ - سخت‌گیری در قوانین تابعیت که آزادانه برای یهودیان آمریکا جهت رفتن به اسرائیل تفسیر می‌شود.
اما ایالات متحده خواهان استفاده از این وسایل برای فشار نیست و اسرائیل به مقابله با جامعه جهانی به طور اعم و به طور اخص با اعراب، کشورهای مسلمان، غیرمتعهدها ادامه می‌دهد.
ریگان معتقد بود اسرائیل همانند یک متحد استراتژیک و تحت رهبری آمریکا در خاور میانه می‌باشد و اسرائیل تسهیل‌کننده دخالت‌های نظامی در خاورمیانه است. (21)

مهدی علیخانی _ کارشناس و پژوهشگر مسائل سیاسی _ alikhani_iri@yahoo.com & www.alikhani.net


پی نوشتها :
1- Galilee
2- ژاک سوستل The long march of Israel – نیویورک- آمریکن Hestige Press- 1960.
3- Theodor Hertzl
4- The Jewish Chronicle- 17 January 1896.
5- Raphael Ratai ویراستار- «یادداشت‌های کامل تئودور هرتسل- جلد اول نیویورک- هرتسل پرس- 1960 صفحه 518.
6- Ashkenazi
7- Sephardi
8- یادداشت‌های هرتسل – همان - صفحه 343.
9- Balfour
10- Holocaust
11- Dachau
12- Treblinka
13- Auschwitz
14- Clements Atlee
15- General Smuts
16- South Africa Zionist Reocrd 18 ژوئیه 1947.
17- ریچارد استیونس - کتاب «صهیونیسم آمریکا و سیاست خارجی ایالات متحده 7-1942» چاپ نیویورک Pageant Press سال 1970.
18- گزارش «ارل هاریسون» بولتن وزارت امور خارجه 30 سپتامبر 1945ا صفحه 45.
19- Levi Skol
20- AIPAC
21- گاردین- بندن- 11 سپتامبر 1981.


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  9:30 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

چکیده: مسلک بهائیت از سال 1260 ق توسط علی محمد باب که خود را «باب» امام و وسیله تماس مردم با امام زمان (ع ) معرفی کرد، به وجود آمد. او سپس دعوی مهدویت کرد و گفت که درآینده از میان بابی ها پیامبری قیام خواهد کرد و دین تازه ای خواهد آورد. وی در سال 1266 به دستور ناصرالدین شاه و امیرکبیر، تیرباران شد. بعد از آن، از بین پیروانش دو برادر مدعی جانشینی وی شدند و بدین ترتیب، اختلافاتی میان پیروان فرقه افتاد. گروهی پیرو برادر اول، مشهور به «صبح ازل» (بابی ها)، و عده ای دیگر پیرو برادر دوم «بهاالله» (بهائی ها) شدند و در نزاع آنها عده زیادی به هلاکت رسیدند ...
______________________________

مسلک بهائیت از سال 1260 ق توسط علی محمد باب که خود را «باب» امام و وسیله تماس مردم با امام زمان (ع ) معرفی کرد، به وجود آمد. او سپس دعوی مهدویت کرد و گفت که درآینده از میان بابی ها پیامبری قیام خواهد کرد و دین تازه ای خواهد آورد. وی در سال 1266 به دستور ناصرالدین شاه و امیرکبیر، تیرباران شد. بعد از آن، از بین پیروانش دو برادر مدعی جانشینی وی شدند و بدین ترتیب، اختلافاتی میان پیروان فرقه افتاد. گروهی پیرو برادر اول، مشهور به «صبح ازل» (بابی ها)، و عده ای دیگر پیرو برادر دوم «بهاالله» (بهائی ها) شدند و در نزاع آنها عده زیادی به هلاکت رسیدند دولت عثمانی در عراق همه آنها را از بغداد به آدرنه در آسیای صغیر تبعید کرد. اما در آنجا هم نزاع دو برادر ادامه یافت و بدین جهت، دولت عثمانی بهاالله و طرفدارانش را به عکا در فلسطین اشغالی و صبح ازل را به قبرس تبعید کرد. فعالیت بهاالله در عکا باعث شد که بیشتر با بیان و به ویژه با بیان ایران پیرو او شوند.

از آنجا که عمده ویژگی های رفتاری بهائیت با ویژگی های رفتاری اسرائیلی ها همخوانی داشت، با تشکیل دولت اسرائیل و تشکیلات مرکزی بهائیت در شهر حیفا، این فرقه کاملا در خدمت اسرائیل قرار گرفت و فعالیت های آنها براساس خواسته های اسرائیلی ها تنظیم شد. در این میان بهائی ها از حمایت آمریکا و انگلستان نیز برخودرار بودند. از سوی دیگر ، فعالیت بهائیان به خصوص در ارتباط با اسلام زدایی سازگاری زیادی با روحیه محمدرضا پهلوی داشت. مجموعه این مسائل سبب شد که بهائیت برای حفظ موجودیت و تحقق اهداف خود در عصر محمدرضا شاه که برای آنها به منزله دوران طلایی بود، در زمینه گسترش روابط ایران و اسرائیل که کاملا در راستای منافع آنها بود، به فعالیت قابل توجهی بپردازند.

تشکیلات مرکزی بهائیت در شهر حیفا و در کنار قبر عباس افندی قرار دارد. تشکیلات و موسسات بهائیان در هر نقطه ای از جهان زیر نظر هیئت نه نفره بیت العدل اعظم قرار دارد. در یکی از نشریات فرقه آمده است :

«آنها نهایت افتخار و مسرت، بسط و گسترش روابط بهائیت با اولیای امور (جمعی از دوستان بهائی) دولت اسرائیل را به اطلاع بهائیان می رسانیم . بن گوریون ـ نخست وزیر اسرائیل ـ احساسات صمیمانه بهائیان را برای پیشرفت دولت مزبور به او ابراز نمودند و او در جواب گفته است : «از ابتدای تاسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه ای با دولت اسرائیل داشته اند». (1 )

فرقه بهائیت که شاخه ای از صهیونیسم به شمار می رود، طبق دستور، همه قوای خود را برای اجرای نقشه نابودی اندیشه های ملی و مذهبی در ایران به کار گرفت و برای این منظور مجریان خود را انتخاب کرد تا در بلندمدت آرمان های ملی و سنت های دینی را تخریب کنند. از این رو بهائیان ، به تدریج درصدد تسخیر پست های حساس و کلیدی کشور برآمدند. این نقشه با روی کارآمدن «حسنعلی منصور» در ایران پیاده شد و برای نخستین بار پای بهائیان به کابینه وزیران ایران رسید. گرچه با ترور منصور، نقشه های وی جامه عمل نپوشید، اما به هرحال، کابینه بهائی هویدا روی کار آمد. در کابینه نخست وی، چهار وزیر بهائی حضور داشتند. هویدا در مدت حکومت خود با به کاربستن تصمیمات کادر رهبری کمیته نفوذ بهائیان را در همه سطوح سیاسی، اقتصادی و نظامی به حد کامل گسترش داد. (2 )

بهائیان با تمام وجود خود را در اختیار اسرائیلی ها قرار داده بودند به گونه ای که توانستند اعتماد بیش از حد اسرائیلی ها را کسب کنند و اسرائیلی ها نیز در برابر خوش خدمتی آنها رفتار ویژه ای داشتند. در یکی از اسناد، به نقل از یکی از بهائیان به نام «فریدون رامش فر» که مسافرتی به اسرائیل داشته، درباره نحوه برخورد اسرائیلی ها با بهائیان آمده است:

« ... دولت اسرائیل آن قدر نسبت به بهائیان خوشبین است که در فرودگاه خود، احیا (بهائیان ) را بازرسی نمی کند. به طوری که وقتی رئیس کاروان به پلیس اظهار می دارد اینها بهائی هستند، حتی یک چمدان را باز نمی کنند. ولی بقیه مسافرین و حتی کلیمی ها را بازرسی می کنند به طوری که یک کلیمی اعتراض کرده بود که چرا بهائیان را بازرسی نمی کنید و ما را که اینجا موطن مان است، مورد بازرسی قرار می دهید! » (3 )

بهائیان در کنار عناصر فراماسون و صهیونیست، در دوران محمدرضاشاه نقش مهمی در اجرای نظرات و سیاست های خود داشتند. در این دوران باتوجه به نفوذ بیشتر آمریکا و اسرائیل، تلاش فراوانی برای رسمیت بخشیدن به فرقه بهائیت می شد؛ زیرا آنها نقش موثری در تثبیت رژیمن سلطنتی و حکومت شاه داشتند؛ به گونه ای که بسایری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عده زیادی از کارگزاران و متولیان پست های حساس و کلیدی کشور بهایی بودند. (4 )

در سال 1339 فهرستی از اسامی مقامات نظامی و غیرنظامی تهیه شد که نشانگر تصدی بیشتر پست های اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی کشور به وسیله بهائیان بود. البته به دلیل پنهانکاری و عدم اظهار، بعضی از افراد در پست های مهمی بودند که نام آنان در این فهرست نیامده و بی تردید ، تعداد بهائیان شاغل در دستگاه ها چندین برابر فهرست مزبور بوده است. در سال های بعد، تعداد بهائیان شاغل و سطوح اشتغال آنان بالا رفت؛ به طوریکه امیرعباس هویدا نخست وزیر سیزده ساله، لیلی امیر ارجمند مشاوره ویژه فرح و مدیر برنامه های آموزشی و تربیتی رضا پهلوی، عباس شاهقلی وزیر بهداری و وزیر علوم، روحانی وزیر آب و برق و کشاورزی در دولت هویدا، شاپور راسخ ماشور عالی و در واقع گرداننده سازمان برنامه و بودجه و مدیر تشکیلات بهائیت در ایران، عبدالکریم ایادی پزشک مخصوص شاه و 23 شغل دیگر و ده ها تن از سران رژیم، از اعضای فرقه بهائیت بودند. (5 )

بهائیت در تمام دوران سلطنت پهلوی و در مقاطع حساس، به رغم ادعای غیرسیاسی بودن هماهنگ با سیاست های موردنظر رژیم و در جهت تثبیت موقعیت آن تلاش کرد. تایید انقلاب سفید شاه، همکاری با ساواک، جلب حمایت دولت های بزرگ از شاه و سلطنت او به وسیله اسرائیل، و عضویت در حزب رستاخیز، قسمتی از مواضع سیاسی فرقه مزبور بود. یکی از مبلغان بهائیت درباره تاثیر متقابل بهائیت بر شاه و خاندان پهلوی گفته بود:

«کارهایی که اکنون به دست اعلی حضرت شاهنشاه صورت می گیرد، هیچ کدامشان روی اصول دین اسلام نیست زیرا شاه به تمام دستورهای بهائی آشنایی دارد و حتی ایشان با اشرف پهلوی در دوران کودکی در مدرسه بهائیان ... درس خوانده اند... حالا مردم ... می گویند بهائی است. چه کاری می توانند بکنند! ... » (6 )

محمدرضا پهلوی آن قدر بهائیان را مورد حمایت قرار داد که یکی از افراد نظامی به نام سرهنگ اقدسیه در جلسه بهائیان شیراز مورخ 1347/4/18 ، ضمن بهائی خواندن شاه، درباره نحوه برخورد خود با افراد مسلمانان اظهار داشت:

« ... افتخار ما بر دیانت بهائی است. من زمانی که در ارتش بودم، سربازان و درجه داران و افسران بهائی را احترام می گذاشتم. ولی اگر یک فرد مسلمان از دیگری شکایت می کرد، دستور شلاق زدنش را می دادم ... ما اطلاع داریم که شاهنشاه آریامهر بهائی می باشند. ما بهائیان همه پولدار هستیم و ترقی بیشتری خواهیم کرد . » (7 )

بهائیان در جنگ اعراب و اسرائیل، همواره از اسرائیل جانبداری کرده، علیه مسلمانان به تبلیغ می پرداختند و حتی برای کمک به ارتش اسرائیل به جمع آوری پول می پرداختند. در همین ارتباط، در یکی از اسناد پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 آمده است:

« ... مبلغی در حدود 120 میلیون تومان به وسیله بهائیان ایران جمع آوری گردید و تصمیم دارند این مبلغ را در ظاهر به بیت العدل در حیفا ارسال نمایند، ولی منظور اصلی آنها از ارسال این مبلغ کمک به ارتش اسرائیل می باشد. مقدار قابل ملاحظه ای از این پول به وسیله حبیب ثابت ، تعهد و پرداخت شده است ... » (8 )
در سال 1347 در یکی از کمیسیون های فرقه مزبور، سخنگوی کمیسیون پس از ابراز خرسندی از پیروزی اسرائیل در جنگ های با اعراب گفت:
« پیشرفت و ترقی ما بهائیان این است که در هر اداره ایران و تمام وزارتخانه ها یک جاسوس داریم و هفته ای یک بار طرح های تهیه شده ، به وسیله دول به عرض شاهنشاه می رسید. گزارش هایی در زمینه آن طرح ها به محافل روحانی بهایی می رسد. مثلا در پیمان کار ، کادر بهائیان ایران هر روز گزارش خود را در زمینه ارتش ایران و اینکه چگونه چتربازان را آموزش می دهند ، به محفل روحانی بهائیان تسلیم می نمایند . » (9 )

اسرائیل پس از اطمینان از نفوذ گسترده بهائیت در ارکان رژیم پهلوی و به منظور بهره برداری سیاسی ، اطلاعاتی و اقتصادی بیشتر از آنها، در کشورهای جهان و به ویژه ایران، بهائیت را به صورت آشکار به عنوان یک مذهب به رسمیت شناخت. در یکی از اسناد ساواک در این باره چنین آمده است:

« اسرائیل مذهب بهائی ها را به عنوان یک مذهب رسمی در سال 1974 به رسمیت شناخته است. دولت اسرائیل با اجرای برنامه تحبیب از افراد مزبور می کوشد از اقلیت فوق الذکر در سایر کشورهای جهان به ویژه ایران بهره برداری سیاسی ـ اطلاعاتی و اقتصادی بنماید . » (10 )

نمایندگی ایران در تل آویو هرازچندگاهی گزارش های مربوط به بهائیان را به وزارت امور خارجه ارسال می داشت . در یکی از این گزارش ها ، مرتضی مرتضایی به چگونگی انتخابات و تعداد بهائیان جهان اشاره دارد:

« چهارمین کنوانسیون بین المللی پیروان بهائیت روز شنبه نهم اردیبهشت ماه در شهر حیفا گشایش خواهد یافت . به همین مناسبت بالغ بر]1357 [جاری هزار و یکصد نفر از نمایندگان منتخب از طرف هشتاد هزار محافل بهائی پراکنده در سراسر جهان به این شهر مسافرت کرده اند تا نسبت به انتخاب یک هیئت مدیره نه نفری که در طی پنج سال آینده امور اداری ، ... و مذهبی در بین هیئت نه نفره فعلی ، ]اقدام کنند[... ]نمود[این فرقه را تعقیب خواهد دو نفر از بهائیان تبعه ایران (فتح اعظم و نخجوانی ) حضور دارند که در حیفا به طور دائم مقیم اند . » (11 )

بنابراین، اسرائیل با حمایت همه جانبه از فرقه ضاله بهائیت و نفوذدادن آنها در پست های کلیدی هیئت حاکمه رژیم شاه به ویژه در دربار، دولت و ارتش، در جهت اغراض و اهداف خود و ضربه زدن به فرهنگ اسلام و مسلمین به ویژه به مردم ایران و فلسطین، به عنوان یک ابزار نهایت بهره برداری را در جنبه های مختلف به عمل می آورد. در واقع ، می توان گفت یکی از عوامل موثر در بسط و گسترش روابط ایران و اسرائیل، بهائیان بودند که نقش مهمی را در این زمینه ایفا کردند.



پاورقی:

1 ـ جواد منصوری ، تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد ، ج .1 تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، .1377 ص .332

2 ـ محمد اختریان ، همان ، ص .164

3 ـ جواد منصوری ، همان ، ص .330

4 ـ همان ، ص .324

5 ـ همان ، صص 325 ـ.324

6 ـ همان ، ص .326

7 ـ همان ، ص .322

8 ـ همان ، صص 323 ـ.322

9 ـ همان . ص .332

10 ـ علیرضا زهیری، « عوامل موثر در شکل گیری رفتار سیاسی ایران در قبال اسرائیل » ، فصلنامه علمی ، تخصصی انقلاب اسلامی ، پیش شماره اول . نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها ، سال اول ، زمستان .1377 ص .159

11 ـ بایگانی اسناد وزارت امور خارجه . سال 38 ـ2536 ، کارتن شماره 12 ، پرونده 50 ـ.250

بهائیت در دوران رژیم پهلوی با آزادی کامل در راستای تحقق اهداف رژیم صهیونیستی در ایران عمل می کرد

بن گوریون از بنیانگذاران رژیم صهیونیستی : « از ابتدای تاسیس حکومت اسرائیل ، بهائیان همواره روابط صمیمانه ای با دولت اسرائیل داشته اند » .

نکته: اسرائیل بهائیت علی محمد باب مهدویت بهاءالله ناصرالدین شاه امیرکبیر
منبع: باشگاه اندیشه به نقل از موعود


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  9:28 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
این بار اسرائیل با اینترنت آمده است -مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]