بسم الله الرحمن الرحیم

پژوهشگر: مهدی علیخانی

چکیده: به غیر از اقدامات بسیار صهیونیست ها در سانسور و کنترل شدید بر رسانه های جهانی در نیم قرن گذشته، از آنجایی که کسب اطلاعات از درون سرزمین های اشغالی بدلیل شرایط نامناسب و ممنوعیت های موجود بسیار مشکل است، تا کنون کمتر شاهد بررسی ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک این منطقه مهم در خاورمیانه و جهان (که از آن تحت عنوان لولای سه قاره نام برده می شود)، بوده ایم. در این راستا، نگارنده در این نوشتار سعی در بررسی و ارائه نمایه سیاسی فلسطین و اسرائیل بر اساس آخرین آمار و تحولات دارد.
_____________________________________

مقدمه

58 سال از اشغال سرزمین های فلسطینی و تأسیس رژیم اسرائیل در سرزمینهای اشغالی می گذرد، اما اطلاعات و آگاهی های جهانی نسبت به وضعیت این نقطه از جهان، فراتر از خروجی جهت دار خبرگزاری ها و معلومات جزئی نمی رود.
به غیر از اقدامات بسیار صهیونیست ها در سانسور و کنترل شدید بر رسانه های جهانی در نیم قرن گذشته (1)، از آنجایی که کسب اطلاعات از درون سرزمین های اشغالی بدلیل شرایط نامناسب و ممنوعیت های موجود بسیار مشکل است، تا کنون کمتر شاهد بررسی ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک این منطقه مهم در خاورمیانه و جهان (که از آن تحت عنوان لولای سه قاره نام برده می شود) (2)، بوده ایم.
در این راستا، نگارنده در این نوشتار سعی در بررسی و ارائه نمایه سیاسی فلسطین و اسرائیل بر اساس آخرین آمار و تحولات دارد.

بطور کلی تقسیم فلسطین پس از پایان دوران قیمومیت بریتانیا بر آن و ایجاد اسرائیل در سالهای پس از جنگ جهانی دوم را می توان ریشه درگیری های نیم قرن اخیر در خاورمیانه دانست.
ایجاد اسرائیل نقطه اوج جنبش صهیونیسم است که هدف آن بوجود آوردن میهنی برای یهودیانی بود که در سرتاسر جهان پراکنده بودند.
جوسازی های بسیار پیرامون قتل عام یهودیان توسط نازیها در آلمان باعث افزایش فشار بر جامعه بین الملل در جهت ایجاد کشوری برای آنان شد. بدین ترتیب اسرائیل در سال 1948 تاسیس شد.

از آن زمان بخش عظیمی از تاریخ منطقه را نبرد میان اسرائیل، از یک سو و فلسطینی ها از سوی دیگر، تشکیل می دهد. در این میان صدها هزار فلسطینی بی خانمان شدند و هزاران نفر نیز کشته و معلول شدند.

قراردادهای متعدد ناکام صلح میان طرفین نیز هیچگاه کاملاً به اجرا در نیامدند؛ چراکه مسائل اصلی شامل وضعیت بیت المقدس، سرنوشت پناهندگان و اسرای فلسطینی و شهرک های یهودی نشین بطور جدی مورد توجه و اقدام قرار نگرفتند.
(شایان ذکر است ، آنچه در بخشهای زیر تحت عنوان فلسطین ارائه می شود، منظور سرزمین های فلسطینی تحت کنترل تشکیلات خودگردان فلسطین است و آنچه با عنوان اسرائیل ذکر می شود، منظور سرزمین های تحت حاکمیت دولت اسرائیل است.)

1- آمار و اطلاعات کلی

فلسطین:

- جمعیت: 3.7 میلیون (3)
- پایتخت پیش بینی شده: بیت المقدس شرقی
- زبان اکثریت:عربی
- دین اکثریت: اسلام
- امید به زندگی: مردان 71 سال و زنان 74 سال (4)
- واحد پول: 1 دینار اردن = 100فلس
- صادرات عمده: مرکبات
- میانگین درآمد سالانه: 1110 دلار (5)
- نشانه حوزه اینترنت:PS
- کد بین المللی تلفن: 970+

اسرائیل :

- جمعیت: 6.6 میلیون (6)
- مرکز دولت: بیت المقدس، هر چند اکثر سفارتخانه های خارجی در تل آویو قرار دارند.
- زبان اکثریت: عبری و عربی
- ادیان عمده: یهودیت و اسلام
- امید به زندگی: مردان 77 سال - زنان 81 سال (7)
- واحد پول: 1 شکل اسرائیل = 100 آگورت جدید
- صادرات عمده: نرم افزار کامپیوتر، تجهیزات نظامی، مواد شیمیایی و فراورده های کشاورزی
- میانگین درآمد سالانه: 16750 دلار (8)
- نشانه حوزه اینترنت: IL
- کد بین المللی تلفن: 972+


2- رهبران

فلسطین:


- رئیس حکومت خودگردان فلسطین - محمود عباس :

عرفات ( اولین رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین ) در روز یازده نوامبر 2004 در سن 75 سالگی پس از مدتی بیماری، به علت اختلال خونی در بیمارستانی در فرانسه درگذشت.

روحی فتوح رئیس شورای قانونگذاری فلسطین نیز تا زمان برگزاری انتخابات سراسری نهم ژانویه به عنوان رئیس دولت خودگردان انجام وظیفه می کرد.

در رای گیری که روز یکشنبه، 9 ژانویه، در کرانه باختری رود اردن، باریکه غزه و بخش شرقی بیت المقدس صورت گرفت، محمود عباس که به ابومازن معروف است با کسب اکثریت آراء به عنوان رهبر تشکیلات خودگردان فلسطینی انتخاب شد.

او در پی مرگ یاسر عرفات، رهبر فقید فلسطینیان در روز 11 نوامبر 2004، به عنوان رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین برگزیده شده بود.

محمود عباس که 70 سال دارد از سوی جنبش فتح که اصلی ترین جناح سیاسی فلسطینی است در انتخابات نامزد شده بود.

او در ماه می 2003 به عنوان نخست وزیر تشکیلات فلسطینی برگزیده شد ، اما چهار ماه بعد استعفا داد.

- یاسر عرفات :

به دلیل اهمیت اقدامات یاسر عرفات، نگاهی گذرا بر زندگی و فعالیت های وی خواهیم داشت.
عرفات در سال 1929 در مصر متولد شد و تحصیل کرد. او قبل از تاسیس جنبش فتح (مخفف جنبش آزادیبخش فلسطین به زبان عربی) در سال 1958 ریاست یک شرکت مهندسی ساختمان را در کویت به عهده داشت.
عرفات در سال 1964 کویت را به قصد اردن ترک کرد و جنبش فتح حملات چریکی بداخل اسرائیل را آغاز کرد. در سال 1968 عرفات به عنوان رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) انتخاب شد و در واقع جنبش فتح را به هسته اصلی ساف تبدیل کرد.
او در پی اخراجش از اردن در سال 1970 نیروهای خود را بار دیگر در لبنان مستقر کرد. اما تحت فشار نیروهای اسرائیلی مجبور شد که در سال 1982 لبنان را به مقصد تونس ترک کند. در پی تاسیس مرکز فرماندهی ساف در تونس، عرفات از یک حمله هوایی در صحرای لیبی جان سالم بدر برد.
عرفات در اول ژوئیه 1994، پس از گذراندن 27 سال در تبعید، به نوار غزه بازگشت. وی در اکتبر 1993 از طرف سازمان مرکزی ساف به عنوان رئیس اقتدار ملی فلسطین انتخاب شد و در سال 1996 پس از یک همه پرسی در این مقام تائید شد.
اما در آوریل 2002، عرفات با یکی از چالشهای بزرگ زندگیش مواجه شد. شارون او را مهره ای بی ربط توصیف کرد و نیروهای اسرائیلی که ستادش را برای مدت چهار ماه محاصره کرده بودند بیشتر محوطه آن را اشغال و تخریب کردند. اما او به کمک فشارهای بین المللی بر شارون توانست آن وضعیت خطیر را پشت سر گذارد.
برای بسیاری عرفات نماد تلاشهای فلسطینیها دربرای حق تعیین سرنوشتشان است.
اما منتقدان فلسطینی او بر این عقیده بودند که تشکیلات عرفات جنبه بسیار شخصی پیدا کرده و فساد زده بود. آنان همچنان بر این باور بودند که وی به سبب اعطای امتیازات بیش از حد به اسرائیل و اعتماد نابجا به آمریکا در جهت اعمال فشار لازمه بر اسرائیل برای ترک زمینهای فلسطینیان با شکست مواجه شد.

- نخست وزیر فلسطین – اسماعیل هنیه
سمت نخست وزیر در تشکیلات خودگردان درپی درخواست ایالات متحده آمریکا، که آن را شرطی برای آغاز کار تدوین یک نقشه صلح مورد حمایت بین المللی برای منطقه قرار داده بود، ایجاد شد و در مارس 2003 از سوی پارلمان فلسطین به تصویب رسید.
پس از نخست وزیری کوتاه و استعفای محمود عباس به دلیل اختلاف با یاسر عرفات ، احمد قریع به نخست وزیری رسید .
پس از شکست جنبش فتح در انتخابات اخیر تشکیلات خودگردان و پیروزس جنبش حماس ( اسماعیل هنیه) که یک معلم و دارای سوابق فعالیتهای سیاسی بود به نخست وزیری انتخاب و مسئول تشکیل کابینه شد .

اسرائیل:

- رئیس جمهور اسرائیل - موشه کتساو
رئیس جمهور در ساختار سیاسی اسرائیل بیشتر مقامی تشریفاتی است تا سیاسی و مسئولیت تشکیل کابینه و دولت با نخست وزیر است .

- نخست وزیر اسرائیل – ایهود اولمرت
پس از سکته های متعدد ، آریل شارون از آغاز سال 2006 در کمای شدید فرو رفت و اصطلاحاً دچار مرگ سیاسی شد و معاون و جانشین وی ایهود اولمرت ، بر اساس قانون وظایف او را تا پایان دوران نخست وزیری بر عهد گرفت .
پس از برگزرای انتخابات جدید ، ایهود اولمرت رسماً نخست وزیر اسرائیل شد و تشکیل کابینه داد .


3- رسانه ها

رسانه های فلسطینی:

تلویزیون رسانه اصلی برای پخش اطلاعات و اخبار در مناطق فلسطینی نشین است. داشتن ماهواره امری معمولی است و رسانه های پان عرب، بخصوص شبکه تلویزیونی الجزیره که از قطر پخش می شود، از محبوبیت فراوانی برخوردارند.

شبکه های رسمی رادیو و تلویزیون اقتدار ملی فلسطین در کنار دهها شبکه مستقل مشغول به فعالیت اند. همچنین تلویزیون اردن در کرانه غربی بینندگان زیادی دارد.

در پی انتفاضه دوم رسانه های فلسطینی بر اثر عملیات نظامیان اسرائیلی بشدت صدمه دیدند و شبکه های رادیو و تلویزیونی آن تخریب شدند. از جمله شبکه رادیو تلویزیونی اقتدار ملی فلسطین در رام الله که در ژانویه 2002 تخریب شد. اسرائیل دائما رادیو و تلویزیون فلسطین را متهم به تهییج خشونت کرده است.

الف - مطبوعات
- القدس : پرفروشترین روزنامه، واقع در بیت المقدس
- الایام : روزنامه، واقع در رام الله
- الحیات الجدید : روزنامه متعلق به اقتدار ملی فلسطین

ب – رادیو
- رادیو صدای فلسطین : شبکه رسمی اقتدار ملی فلسطین

ج - تلویزیون
- تلویزیون فلسطین : شبکه رسمی اقتدار ملی فلسطین
- تلویزیون ماهواره ای فلسطین : واقع در غزه و تحت مدیریت اقتدار ملی فلسطین
- تلویزیونهای مستقل: القدس (ویژه آموزش و پرورش)، المهد، المجد، النورس، الشرق، امواج، بیت اللحم، شپردز، الوطن

د - خبرگزاری
- خبرگزاری فلسطین (وفا): به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه و عبری

و - اینترنت
- تا سال 2005 حدود 250 هزار نفر دسترسی به اینترنت داشته اند.


رسانه های اسرائیلی:

مطبوعات و رسانه های اسرائیلی متعدد و متنوع هستند و زبانها، عقاید سیاسی و نظریات دینی مختلفی را منعکس می کنند.

سازمان رادیو و تلویزیون اسرائیل همانند بی بی سی، سرویسهای رادیو و تلویزیون عمومی را اداره می کند. بخش اعظم بودجه آنها از طریق حق اشتراک دستگاههای گیرنده تلویزیونی تامین می شود.

کانالهای 2 و 10 شبکه های اصلی تلویزیونی تجاری هستند. اکثر خانوارها مشترک تلویزیون کابلی و یا ماهواره ای هستند.

رادیوهای تجاری در سال 1995 آغاز به کار کردند. اما افزایش روزافزون رادیوهای بدون مجوز رسمی و رقابت با آنان کار را برایشان مشکل کرده است. تعداد رادیوهای بدون مجوز در سال 2004 حدود 180 ایستگاه تخمین زده شد. تعدادی از این رادیوهای بدون مجوز برنامه های یهودیان افراطی را پخش می کنند.

تمامی جراید اسرائیلی مستقل و تعداد زیادی از آنها دارای سایت اینترنتی هستند.

بر اساس گزارشی که در سال 2005 از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز منتشر شد ، با وجود اینکه دولت اسرائیل آزادی بیان رسانه های داخلی را محترم می شمارد، آزادی مطبوعات در طی عملیات ارتش در کرانه باختری و نوار غزه محدود شد. (9)

در سال 2003 موسسه بین المللی مطبوعات در وین گزارش داد که حداقل 82.9 درصد موارد نقض آزادی مطبوعات در کرانه باختری و نوار غزه از آغاز انتفاضه دوم از سوی اسرائیلیها بوده است. در این گزارش افزوده می شود که اکثر خبرنگاران هدف قرار گرفته شده فلسطینی بودند.

الف - مطبوعات
- یدیوت آهار انوت : روزنامه واقع در تل آویو
- ها آرتص : روزنامه واقع در تل آویو
- جروزالم پست : نشریه روزانه
- معاریو : روزنامه واقع در تل آویو
- دیلی گلوبز : روزنامه اقتصادی واقع در تل آویو (10)

ب – رادیو
تلویزیون عمومی، اداره کننده رادیوهای عمومی، شامل:
- رادیو راشت الف : ویژه سخنرانیها
- رادیو راشت بت : ویژه اخبار
- رادیو راشت گیمل : ویژه موسیقی
- رادیو قلیزهل: متعلق به نیروی دفاعی اسرائیل، پخش اخبار و موسیقی برای نظامیان
- رادیو گلگلتز : تحت مدیریت نیروی دفاعی اسرائیل، ویژه موسیقی و ترافیک
ج – تلویزیون
- سازمان رادیو و تلویزیون اسرائیل : تلویزیون عمومی، اداره کننده کانال 1
- کانال 2: ملی، تجاری
- کانال 10 : ملی، تجار
و - اینترنت
بر طبق آمار بین المللی ، اسرائیل بیشترین کاربران اینترنتی را به لحاظ جمعیتش دارد و یکی از صنایع بزرگ آن را تشکیل می دهد . حدود دو و نیم میلیون نفر تا سال 2005 به اینترنت دسترسی داشتند .
... ادامه دارد
یادداشتها :
1- رک ، سرزمین های با مرزهای شیشه ای و چترهای شیشه ای، از همین نگارنده (مهدی علیخانی www.alikhani.net)
2- به لحاظ اهمیت بسیار منطقه فلسطین در طول تاریخ ، این منطقه را لولای اتصال سه قاره آسیا، اروپا و افریقا ، قلمداد کرده اند .
3- سازمان ملل متحد - سال2005
4- سازمان ملل متحد - سال2005
5- آمار بانک جهانی – سال 2003
6- سازمان ملل متحد- سال 2004
7- سازمان ملل متحد - سال2005
8- آمار بانک جهانی – سال 2003
9- رک ، چترهای شیشه ای ، از همین نگارنده (مهدی علیخانی – www.alikhani.net)
10- همان


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  8:59 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

پژوهشگر: مصطفی بخشی

چکیده: فاش شدن نقش راهبردی امریکا در استفاده از افکارافراطی وهابیون برای ایجاد گروه تروریستی القاعده در سال 1988 ، نشان داد که پایه های اعتقادی تندروهای به ظاهر اسلامی که منشا سیاسی- فکری شان در چارچوب حکومت های عربی چون عربستان تعریف میشود، در مبارزه با ظلم وکفر، تا چه اندازه غیرواقع و بی ارزش است. اگرچه حملات تروریستی 11 سپتامبرظاهرا علیه امریکا رخ داد، ولی درعمل درراستای منافع آنها، مثل زمینه سازی لشگرکشی آن کشوربه خاورمیانه و اشغال دو کشور افغانستان وعراق بود، که اگر اینها را درکنار ارتباط تنگاتنگ سران وهابی حکومت سعودی و برخی دیگر کشورهای عربی با سردمداران کاخ سفید قرار دهیم، با یک پیوند عمیق فکری- سیاسی بین "وهابیون" و "نومحافظه کاران" امریکائی مواجه می شویم.
_______________________________

اگر صهیونیسم را منشا فکری و سیاسی تاثیر گذار در معادلات بین المللی به عنوان "راس یک مثلث" فرض کنیم، و ازطرفی امریکا و سرسپردگی نئومحافظه کارانش به منافع و سیاستهای صهیونیزم را درکنار تعلقات خاص سران کشورهای غربی به اسرائیل ظلع دیگر آن درنظر بگیریم، آنچه باعث تکمیل "ضلع سوم" این مثلث شده است، نقش و عمل سران و حاکمان وهابی برخی کشورهای عربی، بویژه عربستان سعودی از سیاستهای آنها برای تحقق اهداف شان است.
فاش شدن نقش راهبردی امریکا در استفاده از افکارافراطی وهابیون برای ایجاد گروه تروریستی القاعده در سال 1988 ، نشان داد که پایه های اعتقادی تندروهای به ظاهر اسلامی که منشا سیاسی- فکری شان در چارچوب حکومت های عربی چون عربستان تعریف میشود، در مبارزه با ظلم وکفر، تا چه اندازه غیرواقع و بی ارزش است. اگرچه حملات تروریستی 11 سپتامبرظاهرا علیه امریکا رخ داد، ولی درعمل درراستای منافع آنها، مثل زمینه سازی لشگرکشی آن کشوربه خاورمیانه و اشغال دو کشور افغانستان وعراق بود، که اگر اینها را درکنار ارتباط تنگاتنگ سران وهابی حکومت سعودی و برخی دیگر کشورهای عربی با سردمداران کاخ سفید قرار دهیم، با یک پیوند عمیق فکری- سیاسی بین "وهابیون" و "نومحافظه کاران" امریکائی مواجه می شویم.

"نومحافظه کاران" موتور محرکه جنگ

سالهاست کنترل دولت جمهوری خواه بوش تحت سیطره افکارمسیحیان راست گرائیست که با دیکته کردن نظرات شان به این دولت،سعی درتحقق اهداف ایدئولوژیک خود دارند.آنها بر این باورند که اسرائیل همان سرزمین موعودی است که خداوند آنرا در سرزمین فلسطین به یهودیان وعده داد و لذا معتقدند مسیح(ع) فقط در صورتی ظهورخواهد کرد که تمامی یهودیان در فلسطین گردهم آیند و نبرد«آرماگدون» اتفاق بیافتد که طی آن تمامی نیروهای شرارت را ازمیان خواهد رفت و جالب اینجاست که آنها مسلمانان را همان نیروهای شرارت می خوانند و مسائلی را که امروز در فلسطین اشغالی،افغانستان،عراق،لبنان وخاورمیانه درحال وقوع است را مقدمه ای برای وقوع موعود خود می پندارند.به همین خاطر"نئومحافظه کاران"یا همان مسیحیان صهیونیست، دو دوره انتخابات ریاست جمهوری اخیرشان که طی آن بوش به قدرت رسید را گامی به سوی بازگشت به خدا بیان می دارند!

صهیونیسم، راس مثلث
امروز صهیونیسم بر سه پایه : "ثروت"،"مذهب"و"قدرت" قراردارد وبا این ابزارها سعی درپیشبرد اهداف کلان خود در جهان دارد.دارابودن کارتلهای بزرگ نفتی و اقتصادی،در اختیار داشتن نبض فکری و سیاسی رسانه های بزرگی چون سی ان ان، فاکس نیوز،بی بی سی و...،اداره بنیادهای علمی و فرهنگی در کشورهای مختلف جهان،و بسیاری از موارد دیگر،همه نشان از"امپراتوری پنهان صهیونیزم" در جهان دارد.آنها با در اختیارداشتن ثروت، قادر به نفوذ هرحاکمیت غیرمردمی درجهان(مثل حکومت وهابیون) و رسیدن به قدرت پنهان و آشکار مورد نظر خود در بین آنها دارند.
ازطرفی صهیونیست ها قدرتی بلامنازع در هیات حاکمه ابرقدرتی چون امریکا دارند و بطورمثال می توان به 12 نفر مشاوران ارشد یهودی بوش اشاره کرد که زمانی روزنامه کریستین ساینس مانیتوربطور اتفاقی پرده از آن برداشت و این 12 نفر را "معماران امپراتوری" نام نهاد که شکل دهنده و تصمیم ساز پشت پرده سیاستهای دولت امریکا هستند و هرکدام دارای جایگاه استراتژیک خاص درحکومت ایالات متحده هستند.

ازسوی دیگر صهیونیزم با استفاده ازنفوذ امریکا درغرب و یا پشتوانه مالی خود درحمایت از حرکتهای سیاسی سران کشورهای غربی، به نوعی هدایت سیاستهای کشورهای قدرتمند غربی رانیزبه سود خود در اختیار دارد و لذا شاهدیم که هیچ کدام از سران غربی که داعیه دموکراسی دارند،کوچکترین مخالفتی را با سیاستهای صهیونیسم برنمی تابند و بطور نمونه می توان به عدم اجازه تحقیق در مورد هولوکاست درغرب بویژه کشوری چون فرانسه اشاره کرد که همه اینها بیانگرهمراستائی آنها با صهیونیسم دارد.

"وهابیت" ضلع سوم مثلث شوم
اما آنچه در این بحث حائز اهمیت است ارتباطات پیدا وپنهانی است که بین منابع ثروت و قدرت غربی یعنی امریکا وکشورهای غربی وصهیونیسم، با شیوخ وهابی وجود دارد.اگرهمانطور که اشاره شد، صهیونیسم را منشا فکری و سیاسی تاثیر گذار در معادلات بین المللی به عنوان "راس یک مثلث" فرض کنیم، و ازطرفی امریکا و سرسپردگی نئومحافظه کارانش به منافع و سیاستهای صهیونیزم را درکنار تعلقات خاص سران کشورهای غربی به اسرائیل ظلع دیگر آن درنظر بگیریم، آنچه باعث تکمیل "ضلع سوم" این مثلث شده است، نقش وعمل سران و حاکمان وهابی برخی کشورهای عربی، بویژه عربستان سعودی از سیاستهای آنها برای تحقق اهداف شان است.
"وهابیت" به خصوص طیف سلفی و تکفیری آنها، با عملکردهای جاهلانه وظالمانه خود باعث تحقق دو هدف عمده سران استکبار شده ونقش تکمیل کننده اضلاع مثلث را ایفا می کنند:

یکم: آنها با برداشت های غلط و افراطی ازاحکام و دستورالعمل های اسلام، مثل دادن حکم تکفیرو اعدام غیرمسلمان، که به خصوص بعد از سقوط صدام درعراق با دستگیری یک عده انسان عادی غربی به جرم کافر همراه بود، وسر بریدن و گردن زدن آنها در مقابل دوربین و نشان دادن آن به جهان در حالی که نوای قرآن در حال پخش آیات جهاد است وسایر اقدامات تروریستی ،مردم جهان را نسبت به اسلام بدبین کرده وعلاوه بر بازکردن باب توهین و افترا به اسلام نظیر آنچه که "پاپ" درخشونت گرا بودن اسلام و قرآن خواند، مسیر تحقق اهداف ضداسلامی دشمنان اسلام وبویژه صهیونیسم را نیز هموارترمی نمایند.

دوم: وهابیت به جهت اینکه نطفه تشکیلش،همچون القاعده، کشورهای استعماری چون انگلیس بوده و از پایه های اعتقادی منحرف و متزلزل وجدا از ولایت ائمه اطهار(ع) که منشا تفسیروتبیین آیات الهی اند، برخوردار است، لذا همیشه جاهلانه "شیعه" را دشمن شماره یک خود خوانده و همواره سعی در ضربه زدن به شیعیان دارد، و در این بین امریکا و صهیونیسم بین الملل هستند که بیشترین نفع را برای دشمنی با کل اسلام می برند. آنها با اطلاع از فرهنگ شیعه که در سه عنصر "انتظار" و "شهادت" و" ولایت پذیری" خلاصه می شود،به اهمیت قدرت شیعیان پی برده و لذا همواره با حمایت وتحریک پنهان "وهابیت"، سعی درمهاراین قدرتی دارند که انقلاب اسلامی ایران نماد مسلم آن است.

امریکا و صهیونیسم می دانند که این سه عنصردر فرهنگ شیعه بود که توانست "انقلاب اسلامی" رارقم زده وایران را 8سال در مقابل صدام که از همه حمایتهای مادی و معنوی آنها برخوردار بود، سرپا نگه دارد و جبهه متحد آنها را وادار به عقب نشینی کند. آنها شاهد بودند در حالی که ازبزرگترین قدرت مادی ونظامی وتسلیحاتی برخوردارهستند، چطور یک گروه کوچک شیعه در قالب حزب الله جنوب لبنان، قادراست که 33 روز باعث زبونی وشکست مفتضحانه شان شود.
اما از طرفی دیگرسران حکومت وهابیون در زمان جنگ ایران و عراق امکانات مادی خود نظیر پایگاه های هوائی را دراختیار آنها قراردادند ودر جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با اسرائیل مفتی هایشان حتی دعا کردن برای پیروزی شیعیان را نیزحرام دانستند، امروزهم بنابه گفته وزارت اطلاعات عراق،حداقل 50 درصد تروریستهای داخل آن کشور که باعث کشتارهای فجیع روزانه درعراق هستند،تبعه عربستان سعودی و از وهابیون هستند؛ و این نیست مگر سرسپردگی بلامنازع "وهابیت" به اسرائیل، صهیونیسم وامریکا برای پیشبرد اهداف ضد اسلامی آنها درخاورمیانه وجهان.
بنابراین در یک جمع بندی می توان گفت که هم امریکا و صهیونیسم و غرب وهم سران وهابی کشورهای عربی آگاهند که تنها خطری که "ثروت و قدرت" نامشروع و اهداف استعماری و ظالمانه شان را در مقابل مستضعفین جهان تهدید می کند، موج اسلام خواهی مردم جهان است که الگوی فکری و سیاسی خود را ازعقاید و تجارب منطبق برظلم ستیزی وعدالت طلبی یگانه مذهب رهائی بخش اسلام یعنی "شیعه" کسب می کند.
لذا آنها با تشکیل یک مثلث شوم که دارای ابزار مشترک "قدرت،مذهب و ثروت" هستند، در صدد هستند تا با مقابله با اصل این آرمانخواهی شیعه که ریشه در"مهدویت" و"اعتقاد به ظهور منجی عالم، مهدی موعود-عج" دارد،و با شناخت از علائمی که برای این روز موعود در روایات شیعه بیان شده است، از گسترش این فرهنگ در افکارعمومی سایر مردم جهان که باعث اضمحلال قدرت و هیمنه آنها خواهد شد،جلوگیری کنند؛ و در این بین نقش "وهابیت" که دارای انگیزه های مذهبی و مادی است، قابل تامل و توجه به نظر می رسد.
با این حال همه آنهاغافلند از آیات خداوند که فرموده: " ونرید ان نمن علی الذین الستضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثون" و"فان حزب الله هم الغالبون" و "ان وعدالله حقٌ" و... "ولایخلف المیعاد".
منبع:ماهنامه موعود


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  8:54 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

پژوهشگر: یونس ابراهیم

چکیده: تاریخ جهان شاهد اشکال مختلف نژادپرستی و جنبه های فکری و عملی آن بوده، اما نژادپرست تر و خطرناک تر از اندیشه و افکار صهیونیسم را مشاهده نکرده است. علت آن هم به نشأت گرفتن نژادپرستی صهیونیسم از اصول دینی باز می گردد.
_________________________________

این که عرب ها صهیونیست ها را نژادپرست می نامند، اتهامی بی مورد و ساختگی نیست بلکه آنها عملاً هدف اقدامات نژادپرستانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته اند و از آن رنج می برند و به خوبی با خوی و نگرش نژادپرستانه صهیونیسم آشنایی دارند. شدیدترین شیوه های نژادپرستی علیه عرب ها اعمال می شود و حتی در دوره ماقبل و مابعد تاریخ نیز چنین اقداماتی علیه هیچ قومی صورت نگرفته است. همچنین بسیاری از ملت های جهان به ویژه اروپاییان نیز در این مسأله با ما هم عقِیده هستند. از سوی دیگر، مردم اروپا نیز در گذشته هدف اعمال نژادپرستانه جنبش صهیونیسم قرار گرفته اند.
کسی که کتاب "المفسدون فی الأرض" نوشته حسن ناجی را مطالعه کند به جنبه هایی از این نژادپرستی پی می برد. تعداد زیادی از نویسندگان و اندیشمندان کتاب های زیادی در مورد نژادپرستی جنبش صهیونیسم تألیف کرده و تحقیقات گسترده ای نیز در این زمینه انجام داده اند. این اشخاص از طریق مطالعه و بررسی افکار، اندیشه و اقدامات جنبش صهیونیسم و تأثیرات آن بر جوامع و ملت هایی که هدف اعمال بی رحمانه صهیونیست ها قرار گرفته اند، به تشریح نژادپرستی این جنبش پرداخته اند.
تاریخ شاهد اشکالی از نژادپرستی مکاتب و اقوام مانند نازیسم، فاشیسم و سفیدپوستان در آفریقایی جنوبی و نامبیا علیه سیاهان بوده است. این گونه اقدامات از لحاظ اخلاقی پست ترین اعمال انسانی می باشد که عقل و وجدان بشری ممکن است، به آن تن دهد. اما همه این اعمال نژادپرستانه برخاسته از خوی و خصلت روانی و شخصی نژادپرستان است و در راستای منافع سیاسی و اقتصادی صورت می گیرد. بر عکس آن، نژادپرستی صهیونیسم برخاسته و نشأت گرفته از اصول و عقاید دینی اس
ابتدا باید میان تورات اصلی و تورات و تلمود جنبش صهیونیسم فرق قائل شد. در این تورات نصوصی مبتنی بر کینه و کدورت از همه انسان ها وجود دارد. در نظر صهیونیسم همه غیریهودیان حیواناتی هستند که باید کشته شوند و از دست آنها خلاص شد. آنها در این باره به مطلب ذیل استناد می کنند که یهودیان هنگام حمله به فلسطین هفت قوم (کنعانیان، فزری ها، یبوسی ها و جیوشی ها و...) ساکن این سرزمین را به خاک و خون کشیدند که برخی ها جان سالم به در بردند و پا به فرار گذاشتند. صهیونیسم معتقد است که این تعداد فراری در دیگر مناطق کره زمین زاد و ولد کردند و نسل کنونی انسان ها از آنها هستند و همین علت، باید تا اندازه ممکن از این مردم کشته شوند زیرا ممکن است از ساکنان قدیمی فلسطینی باشند که فرار کردند و به قتل نرسیدند.
صهیونیست ها خود را ملت برگزیده خداوند می دانند. احبار و علمای یهود به خداوند بلندمرتبه این دروغ بزرگ را بستند تا این گونه خوی و خصلت نهفته نژادپرستی خود علیه دیگران را آشکار سازند. یهودیان برای توجیه این مسأله که به خداوند نسبت می دهند، و این که خداوند را به علت آفرین ملت های غیر از آنها به توبه واداشته اند، مطلب ذیل را به دروغ از زبان آفریدگار جهان عنوان می کنند:"من به خاطر خلقت اقوامی غیر از ملت و امتم (یهود) پیشمان هستم اما آنها را تنها به خاطر دو دلیل آفریدم: یا این که بردگانی برای شما باشند و یا این که آنها بسان گوسفندانی و شما نیز گرگان درنده ای باشید که هر جا آنها را یافتید بکشید." برای تشریح بر این مطلب سخنان خاخام نژادپرست یوسف عبادیا در نشست 9/4/2001م. پارلمان رژیم صهیونیستی را ذکر می کنیم:"عرب ها اشرا و ملعونند ... آنها را بکشید و با موشک و جنگ افزارهای نظامی نسل آنها را از میان برکنید، زیرا عرب ها چون افعی هایی هستند که باید نیست و نابود شوند."
با توجه به مطالب فوق، یهودیان بنا به خصلت نژادپرستی صهیونیسم تنها افراد پاک و مقدس و دیگران نجس هستند و باید با آنها جنگید و نابودشان کرد. اگر کشتن آنها ممکن نباشد، باید به صورت تحقیرآمیزی با آنها رفتار کرد. برای توضیح بیش تر، یک نص از تلمود درباره غیریهودیان را می آوریم:"اسرائیلی نزد خداوند بهتر از ملائکه است و اگر شخصی یک اسرائیلی را بزند، انگار که خداوند را زده است."
آیا افراطی تر، تروریست تر، ستمگرتر و نژادپرست تر از این نیز وجود دارد؟
صهیونیست ها در تلمود دروغ های زیادی آورده اند. مطالبی در این کتاب آمده است که نشانگر اوج نژادپرستی و برخورد تحقیر آمیز یهودیان با دیگران است. در تلمود آمده است:"سگ بهتر از دیگران (غیریهودیان) است!!" یهودیان دلیل برتری سگ از غیریهودیان را این مطلب تلمود می دانند:"به یهودی اجازه داده شده است که در اعیاد به سگ ها غذا بدهد اما اطعام دیگران حرام است و حتی اجازه ندارد که تکه گوشتی به دیگران بدهد، بلکه برعکس باید آن را به سگ ها بدهد که آنها بهتر از دیگران (غیریهودیان) هستند."
آیا معقول است که خدای عزوجل دیگران را به آدم کشی تشویق کند. بنا به عقاید نژادپرستانه و باطل یهودیان خداوند خطاب به قوم یهود در تلمود گفته است:"شما به هر اندازه که از دیگران بکشید به من نزدیک می شوید. هر کس یک انسان در راه من قربانی کند، عمل وی مقبول و بهتر از قربانی کردن حیوان است."
اصول و احکام نژادپرستانه تلمود از یهودیان می خواهد که هر وقت از کنار قبرستان دیگران عبور کردند، تف و آبا و اجداد مردگان را لعن و نفرین کنند. خطرناک تر از همه این ها، فتوای شیمون وایزر خاخام بخش مرکزی فلسطین اشغالی است. سرباز موشی یکی از مریدان خاخام وایزر از وی درباره کسانی که در هنگام جنگ کشته می شوند، سؤال کرده بود. وایزر در جواب به مطلب زیر از کتاب اسرائیل شاحاک استناد کرده بود:"بدان ای فرزندم که بنا به فتاوی موسی بن میمون، دماغ شرورترین افاعی را از جا برکن و بهترین اغیار (دیگران) نیز باید چون افعی ها کشته شوند. اما عرب ها بهترین کاری که می شود با آنها کرد این است که با آلت جنگیت روده و جگر آنها را پاره پاره کنی."
این مطالب نمونه هایی از متن های نژادپرستانه ای است که در کتاب های دینی تحریف شده یهودیان آمده است و آنها را به نژادپرستی و نفرت از دیگران تشویق می کند و کشتن و نابودی دیگران را از وظایف دینی و واجب یهودیان عنوان کرده است. بنا به این دلایل، ادعاهای صلح طلبانه و آزادی خواهانه رهبران صهیونیسم فریبی بیش نیست. هنوز خیلی ها معتقدند که محرک اساسی صهیونیست ها همین اوامر و نصوص هستند که باعث شده اند قاتل و سفاحی چون شارون تصدی رهبری اسرائیل را بر عهده گیرد و علناً مخالفت جدی خود را با صلح اعلام کند.


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  8:52 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

پژوهشگر: محمود کعوش

چکیده: کنگره بال علاوه بر اینکه صهیونیسم را از یک جنبش نو پا به سازمانی قدرتمند و فعال در عرصه جهان تبدیل کرد، دکترین تشکیل دولت عبری را نیز تدوین کرد؛ دولتی که پس از پنجاه سال به طور غیر طبیعی و زیر سایه توطئه های بین المللی و تسلیم کشورهای عربی، با زور روی ویرانه های سرزمین فلسطین متولد شد...
_________________________________

از بیست و نهم اگوست سال 1897م، یعنی زمان برگزاری نخستین کنگره صهیونیستی در شهر بال سوییس تا به امروز، رژیم صهیونیستی با ترفندها و روش های مختلف تلاش کرده است تا رشته همبستگی و اتحاد میان ملت ها و دولت های عربی را از هم جدا کند و با حمایت کشورهای غربی به ویژه آمریکا در سیاست ها و برنامه های کشورهای عربی دخالت کند.

تارهای صهیونیسم که چندین سال پیش تنیده شد، امروز گسترش یافته و تقریباً همه مناطق جهان را در برگرفته است. جنبش صهیونیسم امروزه چه در مرحله اجرا و چه در مرحله سرمایه گذاری زمام امور اقتصادی، تبلیغاتی و کودتاهای نظامی دنیا را در دست دارد. این جنبش صاحب مراکز بزرگ مالی است که عمده سرمایه آن را اتباع یهودی، غرامت های آلمانی، کمک های آمریکایی تأمین می کند که تاکنون از مرز 120 میلیارد دلار نیز گذشته است. کنگره بال علاوه بر اینکه صهیونیسم را از یک جنبش نو پا به سازمانی قدرتمند و فعال در عرصه جهان تبدیل کرد، دکترین تشکیل دولت عبری را نیز تدوین کرد؛ دولتی که پس از پنجاه سال به طور غیر طبیعی و زیر سایه توطئه های بین المللی و تسلیم کشورهای عربی، با زور روی ویرانه های سرزمین فلسطین متولد شد.

تئودر هرتزل پدر صهیونیسم جهانی:
نخستین کنگره رژیم صهیونیستی در تاریخ 29 تا 31 اگوست سال 1897م. در شهر بال سویس با شعار بازگشت به صهیون تحت نظارت تئودر هرتزل نویسنده یهودی برگزار شد. وی به پدر صهیونیسم جهان ملقب است. صهیون نام کوهی در شهر قدس است. در این کنگره، 204 نماینده یهودی شرکت کرده بودند که 117 نفر آنها نمایندگان انجمن های مختلف صهیونیستی بودند. هفتاد نفر از روسیه و دو نماینده نیز از آمریکای شمالی و جنوبی و کشورهای اسکاندیناوی و برخی کشورهای عربی به ویژه الجزایر در آن حضور داشتند. کنگره مذکور قرار بود که در شهر مونیخ آلمان برگزار شود، اما یهودیان ساکن این شهر بنا به عللی با برگزاری آن مخالفت کردند و این مساله باعث شد تا محل برگزاری کنفرانس به شهر بال منتقل شود. هرتزل نخستین کنگره صهیونیستی را با سخنانی کوتاه آغاز و طی آن تأکید کرد که هدف از برگزاری این کنگره قرار دادن سنگ بنای خانه ای است که ملت یهود در آینده در آن سکونت خواهند کرد. وی در بخش دیگر سخنرانی خود اعلام کرد که صهیونیسم پیش از آنکه به معنای بازگشت به سرزمین یهود باشد، به معنای بازگشت به دین یهود است. هرتزل درباره برگزاری این کنگره گفت : این کنگره یک جمعیت ملی یهودی است از همان زمان، کنگره طرح ها و برنامه های جنبش صهیونیسم موسوم به برنامه بال را تأیید کرد. این برنامه ها در واقع نشان دهنده موضع صهیونیست ها در برابر سیاست دولت در حال تأسیس خود بود.
به رغم اینکه کنگره مذکور تنها در مذاکرات و گفتگوها خلاصه می شد و هرتزل نیز آشکارا پایبند به تأسیس دولت یهودی در فلسطین نبود، با این حال این کنگره سرآغازی برای تأسیس دولت صهیونیستی در یکی کشورهای پیشنهاد شده مانند آرژانتین و اوگاندا و بعدها فلسطین بود. انعقاد این کنگره نقطه عطفی برای مهاجرت یهودیان به فلسطین بود به ویژه اینکه هرتزل یک سال پیش از برگزاری آن، همان گونه که در کتابش دولت یهود آشکارا ذکر شده است، در این اندیشه بود.
کارشناسان و صاحبنظران مسائل یهود و صهیونیسم، در آن زمان معتقد بودند که نخستین کنگره صهیونیستی پس از آنکه بنیانگذاران صهیونیسم اغلب یهودیان جهان را در چارچوب سازمان جهانی صهیونیسم گرد هم آوردند و این سازمان بعدها توانست بر دستگاه ها و نهادهای صهیونیستی جهان نظارت کند، نقطه تحول بزرگی در تاریخ جنبش صهیونیسم قلمداد می شود.
بر اساس آنچه که در دایره المعارف فلسطین آمده است، تشکیل سازمان جهانی صهیونیسم آغازگر دوران جدیدی از فعالیت جنبش صهیونیسم بود که هدف از آن تحقق طرح ها و برنامه های این جنبش بوده است. ایجاد یک کمیته اجرایی متشکل از 15 عضو به عنوان مجلس شورا، کمیته ای دیگر متشکل از پنج نماینده به عنوان حکومت، تشکیل دفتر امور مالی برای جمع آوری کمک های سالیانه یهودیان جهان، بانک استعماری یهود با سرمایه ای بالغ بر دو میلیون لیره استرلینگ، از جمله نتایج برگزاری این کنگره است. کنگره مذکور همچنین طرحی را ارائه داد که همه کنگره های پس از آن بر طبق آن عمل کردند. در این کنگره همچنین گزارش های مفصلی پیرامون اوضاع یهودیان در جهان، صورت جلسه هایی درباره فلسطین و فعالیت شهرک سازی صهیونیست ها بررسی و تئودر هرتزل به عنوان رئیس کنگره و رئیس سازمان صهیونیسم جهانی منصوب شد.

بیانیه بالفور:
پس از گذشت هشت سال از اجلاس بالفور، در نتیجه افزایش فشارهای قوم یهود بر انگلیس، این کشور هفت هزار کیلومتر مربع از اراضی اوگاندا را برای تاسیس سرزمین یهود به این قوم تحویل داد، اما سازمان زمین یهود از شاخه های سازمان صهیونیسم جهانی، این درخواست را رد کرد و مصرانه تاکید کرد که این اراضی بر اساس آنچه در تورات آمده است می بایست در سرزمین فلسطین باشد. از سوی دیگر، بر اثر فشارهای رو به فزونی ایالات متحده آمریکا و بلوک غرب که متفقین در جنگ جهانی اول از آن تشکیل شدند، جیمز بالفور وزیر خارجه انگلیس در سال 1917م. بیانیه شوم خود را که خواستار تشکیل یک سرزمین یهودی در بخش هایی از فلسطین بود، صادر کرد تا ابزاری راهبردی و استراتژیک برای حمایت از کانال سوئز و جاده هند و پایگاه مستحکم امپریالیست در منطقه عربی باشد. در آن زمان هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا مسئولیت اجرای این بیانیه را بر عهده گرفت. این مسأله در سایه توطئه بین المللی و تسلیم کشورهای عربی ادامه یافت تا اینکه بیست و دومین کنگره صهیونیستی موسوم به بال در سویس در سال 1946م. برگزار شد و سپس بیانیه بالفور که در سال 1942 مطرح شده بود، مورد تأیید قرار گرفت. به این ترتیب در کنگره بال، تأسیس دولت یهود به عنوان یکی از برنامه های جنبش صهیونیسم تأیید شد.
آثار پلید این طرح صهیونیستی، در سرزمین فلسطین و اوضاع جمعیتی آن کاملاً مشهود است. با گذشت چندین سال از نخستین کنگره، جنبش صهیونیسم توانست رژیم صهیونیستی را در 78 درصد از خاک فلسطین تأسیس و 850 هزار فلسطینی را با انواع شکنجه و عذاب از خانه و کاشانه شان بیرون کند. سپس این جنبش در سال 1967م. توانست با اخراج صدها هزار فلسطینی دیگر، بقیه سرزمین فلسطین را نیز تصاحب کند. در خصوص مهاجرت قوم یهود به فلسطین نیز باید گفت که این مهاجرت پس از کنفرانس بال به صورت سازمان یافته انجام شد. طوری که تعداد یهودیان از 30 هزار نفر در سال 1879 به 650 هزار نفر در سال 1948 رسید. از این پدیده در تاریخ فلسطین به عنوان فاجعه تشکیل دولت عبری یاد می شود. مهاجرت یهودیان به فلسطین و مصادره اراضی فلسطینیان، برپایی شهرک های اشغالی، عملیات تخریب، حفر و تغییر آثار فلسطین متناسب با مقاصد صهیونیست ها و یهودیان و همچنین سیاست مهاجرت یهودیان به فلسطین نیز ادامه یافت، به طوری که تعداد یهودیانی که به فلسطین مهاجرت کردند به بیش از پنج میلیون نفر از مجموع سیزده میلیون نفر جمعیت آنها در جهان رسید. از آغاز اشغال فلسطین تاکنون اسرائیلی ها این سیاست را در چارچوب ایدئولوژی خود دنبال می کنند و همواره در یک بیم دایمی به سر می برند. آن ها برای تهیه سلاح های کشتار جمعی و نیروگاه های هسته ای و تکنولوژی پیشرفته و نیز به منظور جلب حمایت های سیاسی و معنوی جهان، همواره به غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا پناه می برند. از زمان نخستین دوران اشغال فلسطین، تا به امروز درد و رنج فلسطینیان به علت اقدامات غیر اخلاقی صهیونیست ها و حمایت کور جهان غرب و آمریکا از آن ها افزایش یافته است. اگر پرونده های شورای امنیت و سازمان ملل متحد را به طور کامل مورد ارزیابی قرار دهیم، خواهیم فهمید که آمریکا تاکنون حتی برای یک بار هم که شده اقدامات تروریستی اسرائیل را محکوم نکرده است و این رژیم همچنان به جنایت های خود در حق فلسطینیان و عرب ها از آغاز رویای تئودر در سال 1897 تا کنون ادامه می دهد.

ایدئولوژی حاکم بر سیاست اسرائیل:
بدیهی است که ایدئولوژی صهیونیسم تاکنون توانسته است همچنان بر سیاست ها و برنامه های رهبران اسرائیلی به رغم گرایش های حزبی و سیاسی آن ها حاکم باشد. برای نمونه اسحاق رابین هنگامی که اصول و مبادی خود را در دیدار با یاسر عرفات، رئیس وقت تشکیلات خودگردان در پارلمان اسرائیل مطرح کرد، در واقع می خواست بر پیروزی صهیونیسم تأکید کند.
بنیامین نتانیاهو نیز در نوشته های خود، همواره بر این نکته تأکید کرده است که صهیونیست نقش بسیار مهمی در اسکان هشت هزار یهودی و حمایت از آن ها در مقابل یهودی ستیزی در دنیا دارد.
به رغم همه ایده ها و برنامه هایی که شیمون پرز در کتاب خود "خاورمیانه نو" مطرح کرده است تا به وسیله آن دو نسل گذشته اسرائیلی را از هم جدا کند، اما سیاست وی بر پایه رویاها و آرمان های ایدئولوژیکی است و سعی کرده است که آن ها را به حقایق دوره معاصر استناد دهد. با این حال وی تاکنون نتوانسته است دربرابر ادعای تشکیل سرزمین اسرائیل آن گونه که در تورات آمده است و شامل کرانه باختری، قدس و نوار غزه و بلندی های جولان می شود، از مواضع صهیونیست ها کناره گیری کند.

صهیونیسم و چالش با حقایق معاصر:
به رغم گذشت چندین سال از نخستین کنفرانس رژیم صهیونیستی، رهبران این رژیم در توسعه و پیشرفت جنبش صهیونیسم متناسب با حقایق دوره معاصر به مفهوم واقعی و آشکار آن عاجز مانده اند. حتی اسحاق رابین که جهان او را مرد صلح می نامد، در نخستین گام برای صلح با فلسطینیان، تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه و قدس شریف را به رسمیت نشناخت، بلکه بر باقی ماندن شهرک های اشغالی تحت نظارت نظامیان صهیونیست و مقامات سیاسی تل آویو تأکید کرد. بنابراین می توان گفت که اوضاع با وجود دیگر رهبران اسرائیلی بسیار سخت تر و دشوارتر است. هنگامی که شارون تصمیم گرفت از غزه عقب نشینی کند، در واقع به علت حملات گروه های مقاومت فلسطین، زیان های وارده به ارتش، اقتصاد و مردم خود دست به چنین کاری زد نه به خاطر عشق به صلح و فرمانبرداری از قانون بین المللی.
اگر چه درد و رنج و مشکلاتی که صهیونیسم جهانی برای فلسطینیان ایجاد کرد، به نوعی وجدان برخی از اندیشمندان و رجال سیاسی و نظامی یهودی و غیر یهودی (همچنان که نوشته ها و اظهارات کسانی مانند آلبرت انیشتین، ماکسیم رودونسون، پروفسور تالمون، ناحوم گلدمن، عیرا و ایزمن آمده است) تکان داد، اما با این وجود به نوشته روزنامه عبری زبان "ها آرتص" اسرائیل همچنان بر سیاست های دولت آپارتاید حاکم بر فلسطینیان بر خلاف اراده و میل آن ها، اصرار می ورزد و این مسأله بیانگر نزدیک شدن زمان فروپاشی جنبش صهیونیسم است. روزنامه مذکور در نهم ژوئیه سال 2004م در صدمین سالگرد مرگ پدر صهیونیسم جهانی اعلام کرد: با گذشت نزدیک به صد سال از درگذشت هرتزل بی هیچ شک و شبهه باید گفت که اگر دولت یهود به گونه ای تعبیر شود که دولت آپارتاید حاکم بر فلسطینیان بر خلاف خواست و اراده آنهاست، صهیونیسم در قرن جدید هرگز باقی نخواهد ماند و در اینجا باید ذکر کرد که محنت های فلسطینیان زیر یوغ اشغالگران صهیونیست درست مانند محنت های یهودیان اروپا در قرن نوزدهم است. هرتزل در آن هنگام برای حل مشکلات یهودیان مطالعات گسترده ای انجام داد. باید دانست آینده دولت یهود به آینده ملت فلسطین که در کنار آن زندگی می کند بستگی دارد لذا راه حل درست و منطقی آن است که اوضاع بهبود یابد.
سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا پس از گذشت سال ها درد و رنج و شکنجه فلسطینیان از زمان آغاز پیدایش رویای تئودر هرتزل تا آمدن آریل شارون تروریست، آزادی نوار غزه گامی نخست برای اجرای اصلاحات واقعی است به گونه ای که بتوان یک دولت مستقل فلسطینی را در آینده تصور کرد یا اینکه عقب نشینی به مثابه فرو رفتن نخستین میخ در جسد اسرائیل و صهیونیست های غاصب خواهد بود؟


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  8:48 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

پژوهشگر: مرتضی شیرودی‏

چکیده: صهیون، در زبان عبری، به معنای پُر آفتاب و نیز نام کوهی در جنوب غربی بیت المقدس است. کوه صهیون، زادگاه و آرامگاه داود پیامبر- علیه ‏السلام - و جایگاه سلیمان - علیه ‏السلام - بود. گاه این واژه نزد یهودیان، به معنای شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانی به کار می ‏رود؛ ولی در متون دینی یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود - علیه ‏السلام - و سلیمان - علیه ‏السلام - و تجدید دولت یهود دارد. به دیگر سخن، صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمان‏روایی بر جهان است و از این رو، یهودیان خود را فرزندان صهیون می ‏دانند.
_____________________________________

صهیونیسم، به جنبشی گفته می ‏شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم، همانند شووینیسم (ناسیونالیسم افراطی) است که با خوار شمردن ملت‏ها و نژادهای دیگر و با غلوّ در برتری خود، در پی دست‏یابی به قدرت سیاسی است. این جنبش، در نیمه اوّل قرن 13 شمسی/نیمه دوم قرن 19 میلادی در اروپا، پا به عرصه حیات گذاشت؛ ولی واژه صهیونیسم، نخستین بار توسط تئودور هرتصل‏1 به کار رفت و سپس ناحوم ساکولو2 - مورّخ صهیونیست - در کتاب «تاریخ صهیونیست» از آن سخن گفت.3
صهیونیسم، تنها دارای ابعاد و معانی سیاسی (صهیونیسم سیاسی) نیست؛ بلکه ابعاد و معانی دیگری همچون صهیونیسم کارگری، فرهنگی، دمکراتیک، رادیکال و توسعه طلب را نیز در بر می ‏گیرد. مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقه بندی آن به دو بخش سیاسی و فرهنگی (دینی) است. صهیونیسم سیاسی، خواهان بازگشت یهودیان به فلسطین است که با تدوین کتاب «دولت یهود» توسط هرتصل در 1263ش./1894م. زاده شد. امّا صهیونیسم فرهنگی، مخالف مهاجرت یهودیان در قرن 14 شمسی/20 میلادی به فلسطین است؛ زیرا در انتظار انسان رهایی ‏بخش‏4 در آخرالزمان نشسته که یهودیان و تمام ادیان را به سرزمین ابراهیم - علیه‏السلام - و موسی - علیه‏السلام - یا سرزمین نجات بازگرداند.5
صهیونیسم به دینی و غیر دینی نیز تقسیم می‏گردد؛ صهیونیسم دینی، اندیشه‏ای است که اعتقاد به بازگشت به سرزمین موعود دارد. این باگشت در زمانی که پروردگار مشخص و به شیوه‏ای که او تعیین می‏ کند، انجام خواهد شد و این کار به دست بشر انجام‏ پذیر نیست. پیروان این اندیشه، گروهی یهودی (صهیونیسم) و شماری عیسوی (صهیونیسم مسیحی)6 هستند. در مقابل، در صهیونیسم غیر دینی و غیر یهودی، کسانی جای دارند که با تکیه بر استدلال‏های تاریخی، سیاسی و علمی به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت می ‏بخشند. این همان صهیونیسم لائیک (غیر دینی) است که تنها مفاهیم سیاسی خویش را به زبان دین بیان می ‏کند. بنابراین، صهیونیسم همواره به معنای یهودیت نیست؛ بلکه گاه به مفهوم حرکتی برای غیر یهودی کردن یهودیت نیز به کار می ‏رود.7
یهودآزاری 8
صهیونیست‏ها مدعی ‏اند که صهیونیسم، پاسخی به یهودآزاری است. به عقیده آنان، دولت‏ها و ملت‏ها به بیماری علاج ‏ناپذیر یهودستیزی دچار شده ‏اند. بنابراین، یهودیان را، در هر کجا باشند، عنصر بیگانه به حساب می ‏آورند و آنان را در آشکار و پنهان آزار می ‏دهند. حیم وایزمن‏9 (متوفای 1331ش./1952م.) در این باره می ‏گوید: «ضدیت با یهود، میکروبی است که هر غیر یهودی هر کجا باشد و هر چند که خود منکر باشد، بدان آلوده است» و به بیان دیگر، آنان یهودستیزی را بلایی ازلی و ابدی می ‏دانند که تنها در پناه یک دولت یهودی می ‏توان از آن رهایی یافت.10
صهیونیست‏ها، به نمونه ‏های بسیار از یهود آزاری در طول تاریخ اشاره می ‏کنند. از نظر آنان، یهود آزاری با شکست دولت یهودی اسرائیل و جهودا (یهودا)،11 به ترتیب در 721 و 586 ق.م. توسط آشوریان و بابلیان آغاز و در نتیجه با پراکنده شدن یهودیان به نقاط دیگر جهان ادامه یافت و به تدریج، روند رو به رشدی به خود گرفت؛ به گونه ‏ای که نقطه اوج آن در آلمان هیتلری به چشم می ‏خورد. در این دوره طولانی، یهودیان در امپراتوری روم، کشور لهستان، روسیه تزاری و... بارها سرکوب و شکنجه شدند و تنها در سال 770 ش./1391م. هفتاد هزار نفر به دلیل نپذیرفتن دین مسیح - علیه ‏السلام - در اسپانیا جان خود را از دست دادند. افزون بر آن، یهودیان همواره از حق مالکیت در برخی از مناطق جهان و نیز اشتغال در برخی حرفه ‏ها محروم بوده و اغلب در «گتو»ها12 به سر برده ‏اند.13
البته این ادعاهای صهیونیسم، به هیچ وجه قابل اثبات نیست؛ زیرا برخی از نمونه ‏های تاریخی یهودآزاری، مانند آن چه صهیونیست‏ها درباره یهودسوزی در آلمان مطرح می ‏کنند، بیش از حد بزرگ شده ‏اند. صهیونیست‏ها در این مورد، با سلطه ‏ای که بر ابزارهای تبلیغی جهان و به ‏کارگیری آن دارند، به مظلوم ‏نمایی پرداخته‏ اند. و نیز برخی قصه‏ های یهود آزاری، ساخته و پرداخته یهودیان و صهیونیست‏هاست. هدف از این دروغ‏ پردازی ‏ها این بود که به روند مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس یک دولت یهودی شتاب بخشند. دیوید بن‏گوریون‏14 (متوفای 1352 ش./1972م.) می ‏نویسد: «اگر قدرت داشتم، عده ‏ای یهودی را به کشورهای مختلف می ‏فرستادم تا یهودآزاری را تعمّداً به وجود آورند».15
شواهد دیگری بر نادرستی ادعاهای صهیونیسم در این باره وجود دارد، که عبارتنداز:
1. مهاجرت و پراکندگی یهودیان که اغلب به دل‏خواه آنان و با هدف اقتصادی، به سوی پررونق ‏ترین سرزمین‏ها صورت گرفته ‏است.
2. یهودیان همواره در پهنه ‏ای گسترده از خاک امپراتوری عثمانی، در صلح و آرامش می ‏زیسته ‏اند.
3. یهودیان در بریتانیا، فرانسه و آلمان قرون وسطی، تحت آزار نبوده ‏اند و حتی پس از عصر نوزایی، وضع اجتماعی آنان بهبود یافت.
4. رنج و دردی که میلیون‏ها برده آفریقایی سیاه پوست، در انتقال و اسکان اجباری به غرب متحمل شده ‏اند، بیش از رنج و دردی است که بر یهودیان وارد آمده است. جالب این که صاحبان برخی از کشتی ‏های حاملِ بردگان، سوداگران و بانک‏داران یهودی بوده ‏اند.
5. وقوع یهودآزاری را در حد پایینی می ‏توان پذیرفت که آن هم به ویژگی‏ های فردی و اجتماعی یهودیان، مانند جمع گریزی و اشتغال در مشاغل غیر مولد، چون رباخواری باز می ‏گردد16 و نیز ریشه در منازعه دائمی کلیسا و کنیسه دارد. به هر روی، نقش یهودآزاری ساختگی در تولد صهیونیسم، آن چنان بزرگ بود که هرتصل آن را موهبت الهی نامید. اگر صهیونیسم محصول یهودآزاری است، پس چرا صهیونیسم به نوعی یهودآزاری از طریق تبعیض بین یهودیان سفاردی و اشکنازی‏17 مبدل شده است؛ سؤالی که صهیونیست همچنان آن را بی ‏پاسخ گذاشته ‏اند.18
سرمایه ‏داری غرب و پیدایش صهیونیسم
صهیونیسم، مولد دوران تحول و انتقال سرمایه ‏داری غرب به مرحله امپریالیسم نیز به شمار می ‏رود. در این دوره، همه قدرت‏های بزرگ، برای تأمین منافع استعماری، فعالانه در پی یافتن جای پایی محکم، در خاورمیانه شدند. برای دست‏یابی به این هدف، نخستین بار ناپلئون بناپارت (امپراتور فرانسه)، به جلب همکاری یهودیان علیه امپراتوری عثمانی دست زد که البته در این کار توفیقی به دست نیاورد؛ سپس بیسمارک (صدر اعظم سابق آلمان) برای پاسداری از خط راه آهنی که قرار بود از برن - شهری در آلمان - به بغداد کشیده شود، اقدام به جذب و به ‏کارگیری یهودیان کر؛19 امّا سرانجام، این انگلیس بود که به آرزوی دیرینه‏ اش، یعنی خلق اندیشه صهیونیسم و ترغیب یهودیان اروپای شرقی، روسیه و غرب، برای مهاجرت به فلسطین و تشکیل یک دولت یهودی که حافظ منافع آن کشور باشد، دست یافت.20
دلایل بسیاری در تأیید نقش قدرت‏های بزرگ استعماری، به ویژه انگلیس، در پدید آمدن صهیونیسم و رژیم اشغال‏گر قدس در دست است. در 1219 ش./1840م. روزنامه تایمز لندن اعتراف کرد که پیشنهاد استقرار یهودیان در سرزمین فلسطین، مورد حمایت پنج قدرت بزرگ جهانی است؛ سپس هرتصل چنین فاش کرد: «بازگشت به سرزمین پدرانمان... از بزرگ‏ترین مسائل سیاسی مورد علاقه قدرت‏هایی است که در آسیا چیزی می ‏جویند»؛ امّا همان‏گونه که گذشت، انگلیس گوی سبقت را از دیگر قدرت‏های اروپایی ربود و با ابداع اندیشه صهیونیسم‏21 زمینه تأسیس رژیم غاصب اسرائیل را فراهم آورد. به بیان دیگر، پس از یک منازعه طولانی میان صهیونیست‏ها، سرانجام صهیونیست‏های انگلوفیل،22 جناح وابسته به وایزمن، موفق به تثبیت فلسطین - مکان مورد نظر انگلیس - به عنوان جایگاه نهایی یهودیان گشتند.23
یهودیان تنها نامزد تشکیل دولتی حافظ منافع غرب، در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه بودند؛ زیرا به عقیده لرد ارل شافتسبُری هفتم،24 که از رجال سیاسی بریتانیا و نیز یک صهیونیست مسیحی بود، اسکان یهودیان در فلسطین نه تنها برای انگلستان که برای سراسر دنیای متمدن ( غرب) سودمند خواهد بود. هرتصل نیز معتقد بود که یهودیان می ‏توانند حلّال مشکل غرب در خاورمیانه باشند.ماکس نوردو، از صهیونیست‏های معروف، معتقد بود که "ما فرهنگ اروپایی را... همچنان حفظ خواهیم کرد... ما به این فکر که باید آسیایی شویم، می ‏خندیم». پیش‏تر نیز یک کشیش مسیحی پیشنهاد کرده بود، که برای حفاظت از هندوستان زیر سلطه انگلیس، لازم است یهودیان در فلسطین ساکن شوند. به هر حال، صهیونیست‏ها خود را مشعل‏دار تمدن غرب می‏ دانند؛ تمدنی که در تلاش است تا دموکراسی را در خاورمیانه و قلب آن حاکم کند.25
نتیجه این که نیازهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی غرب، به ویژه انگلیس، موجب پدید آمدن جریان فکری صهیونیسم و اسکان یهودیان در فلسطین گردید؛ جریانی که با غیر دینی (سیاسی) کردن یهودیت، در پی تحقق و حفظ منافع استعماری در خاورمیانه برآمد؛ در حالی که یهودیت دین‏دار ممکن بود برای غرب خطرآفرین باشد.26
بورژوازی یهود:27
از اواخر قرن دهم شمسی/شانزدهم میلادی، یهودیان سفاردی از اسپانیا و پرتقال طرد شدند و در کشورهای عثمانی، هلند و فرانسه سکونت گزیدند. آنان به دلیل مهارت در بانک‏داری و با بهره‏ مندی از روابط تنگاتنگی که با سفاردی ‏های عثمانی داشتند، به آسانی به عرصه تجارت جهانی وارد شدند و بدین ‏سان، نخستین گام را در شکل ‏دهی به بورژوازی یهود برداشتند.28 در قرن یازدهم شمسی/هیجدهم میلادی نیز با ارتقای وضع اجتماعی اروپاییان، موقعیت یهودیان، به ویژه در عرصه اقتصادی، بهبود یافت. این امر، منجر به تلاش بیشتر بخشی از یهودیان برای رهایی از نظام گتو و ادغام در جوامع غربی و روی آوردن به مشاغل مولد و در نتیجه، گسترش و تثبیت قشر بورژوازی یهود گردید.29
بورژوازی یهود، به صورت‏های گوناگون، در پدید آوردن صهیونیسم مؤثر افتاد. مهم‏ترین اهداف پیدایش صهیونیسم عبارتنداز
1. بورژوازی یهود، همگام و همراه با رشد و تکامل سرمایه‏ داری غرب و همانند آن، همه جهان را بازار مصرف خود می ‏پندارد. در آن زمان، هرچند امپراتوری عثمانی از ضعف اقتصادی رنج می‏برد، امّا به دست آوردن بازار داخلی آن به سادگی امکان‏پذیر نبود و این امکان، با مهاجرت بیشتر یهودیان به عثمانی - سرزمینی که از نیروی کار ارزان عرب بهره‏مند بود - فراهم می‏آمد. افزون بر این، چنین اقدامی یهودیان غیر فعال اقتصادی و بی‏علاقه به سرمایه‏ گذاری را به عناصر فعال اقتصادی، در امپراتوری عثمانی تبدیل می ‏کرد و یهودیان باقی مانده در غرب را نیز به سوی فعالیت‏های اقتصادی و سودآور30 سوق می ‏داد.31
2. سرمایه ‏داری یهود، برای جلوگیری از افزایش تقاضای مالی یهودیان فقیر که به کاهش ثروت آنان می ‏انجامید، خواهان طرد آنها بودند؛ از این رو، با تشکیل دولت اسرائیل، اداره دولت یهودی را در دست گرفتند. بنابراین، بورژوازی یهود، هم در راندن یهودیان از اروپا و هم در اداره کردن آنان در فلسطین اشغالی، نقش اساسی داشته است.
3. بورژوازی یهود در آغاز، خواهان مهاجرت یهودیان به فلسطین نبود؛ بلکه به اعتراف حیم وایزمن، اوگاندا بیشتر مورد علاقه بازرگانان یهودی بود. در مرحله بعد نیز بورژوازی یهود در پی مهاجرت همه یهودیان به فلسطین نبود؛ بلکه خواهان آن بود که شمار یهودیان به اندازه ‏ای کاهش یابد که به رفاه اقتصادی آنان در غرب لطمه ‏ای وارد نسازد. ناحوم ساکولو در این باره اعتراف می ‏کند که صهیونیسم نه به عنوان یک نهضت، بلکه به عنوان یک اقدام مالی و سرمایه ‏داری ظهور کرده است؛ البته یافتن مکانی برای خوش گذرانی و نیز دست‏یابی به کنترل مجدد یهودیان، از دیگر هدف‏های بورژوازی یهود در خلق صهیونیسم شمرده شده است.32
صهیونیسم ادبی - سیاسی
پیش از تولد صهیونیسم سیاسی، صهیونیسم ادبی پدید آمد و نخستین جرقه‏های سیاسی کردن دین یهود را برافروخت. به دیگر سخن، صهیونیسم، نخست در عرصه زبان، گفتار و اندیشه و آن‏گاه در عرصه سیاست قد برافراشت. در این روند، صهیونیسم ادبی، زبان عبری را به خدمت گرفت و در گسترش آن کوشید و یهودیان عبری زبان را تشویق کرد و پاداش داد. به دنبال این تلاش چند صد ساله، زبان عبری که به گفته بن‏گوریون، یک زبان ناگویا بود و در قلب‏ها می ‏زیست و به نماز، شعر و ادبیات مذهبی اختصاص داشت، به جایگاهی دست یافت که دیگر تنها زبان زمان گذشته نبود، بلکه زبان آینده، زبان رستاخیز و زبانی بود که می‏توانست یهودیان را به عنوان یک ملت یگانه در زیر بیرق خویش گرد آورد.33
در عرصه قلم، اندیشه، هنر، داستان، رمان و نمایش‏های بسیاری پدید آمد که به ایفای نقش در تولد صهیونیسم پرداختندکه در بین آنها اشعار مذهبی بن ‏هاله ‏وی (متوفای 519 ش./1140 م.) به سود مقاصد صهیونیستی به کار رفت. کتاب «تلمود»34 (نگارش 1129 ش./1750 م.) اندیشه بازگشت به ارض موعود را رواج داد. بنجامین دیزرائیلی (Benjamin disraeli) در رُمان «دیوید آلروی» (تألیف 1212 ش./1833 م.) شکلی از نژادپرستی افراطی یهودی را به تصویر کشید. زیگموند فروید (متولد 1235 ش./1856م.) بر لزوم اجرای تربیت صهیونیستی تأکید ورزید. جورج الیوت (Georg Eliot)در رمان «دانیل دروندا»35 (تدوین 1255 ش./1876م.) که مهم‏ترین سند ادبی صهیونیسم به شمار می ‏رود، ناممکن بودن ادغام یهودیان در تمدن‏های دیگر را گوشزد کرد. افزون بر این تلاش‏ها، نگارش «دایرةالمعارف صهیونیسم و اسرائیل» (تألیف 1259ش./1880م.) به سهم خویش، زمینه‏ساز صدور اعلامیه بالفور36 گردید که آن نیز، از زمینه‏ های اساسی تأسیس اسرائیل به شمار می ‏رود.37
برخی از افسانه ها نیز در پدید آوردن صهیونیسم دخیل بوده ‏اند. مهم‏ترین این افسانه ‏ها، افسانه «یهودی سرگردان» یا یهودی دوره‏ گرد است. این افسانه برای نمایاندن زندگی سراسر آمیخته با رنج ، محنت ،سرگردانی و بی ‏پناهی یهودیان به کار رفت و به تدریج زمینه ذهنی ضرورت تلاش برای رهایی یهودیان صهیونیست را در اواخر قرن دوازدهم شمسی/نوزدهم میلادی فراهم آورد.38
ادبیات صهیونیستی، تنها به ترسیم چهره یهودی یا یهودیان ناراضی نپرداخته، بلکه کوشیده است ،چهره‏ای نیک و انسانی از یهودیان به دست دهد، تا آنان راه کسب امتیازات اجتماعی بیشتری را بازیابند و آن را برای ظهور صهیونیسم به کار گیرند. در مجموع، ادبیات صهیونیستی کوشیده است، تا با رواج همبستگی یهودیان جهان، مبارزه با تبلیغات ضد صهیونیستی، رنج و ستم‏دیدگی یهودیت را به تصویر کشد ،و به پندار خود، وحشی ‏گری اعراب علیه یهودیان را نمایان سازد و به ترویج اندیشه برتری قوم یهود بپردازد.39
پی ‏نوشت
1. تئودور هرتصل - بنیانگذار صهیونیسم (Thedar Herzel) به شکل‏های گوناگون همچون: تئودور هرتزل، هرزل، هرتسل و... نوشته می ‏شود، ولی معمولاً آن را به صورت «هرتصل» می‏نگارند.
2 . ناحوم ساکولو (nahum sokolow) مورخ صهیونیستی است.
3. عبد الوهاب المسیری، صهیونیسم ،ترجمه لواء رودباری، ص 7 /حمید احمدی، ریشه ‏های بحران در خاورمیانه، ص 3 / علی آقا بخشی، پیشین، ص 423 / ب. پراهی، فریب خوردگان صهیونیسم، ترجمه ابوالقاسم سرّی، ص 27.
4. انسان رهایی بخش را در زبان عبری «ما شیاح» می ‏گویند.
5. حمید احمدی، پیشین ص 3 / روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمه نسرین حکمی، ص 5 / عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 8.
6. هر کسی که خواهان مهارت یهودیان جهان به فلسطین باشد، صهیونیست است، خواه یهودی باشد و یا نباشد. بنابراین، هر یهودی، صهیونیست نیست، و به عکس، برخی صهیونیست‏ها غیر یهودی ‏اند.
7. عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 14-7 / عادل توفیق عطاری، تعلیم و تربیت صهیونیستی، ترجمه‏ی مجتبی بردبار، ص 50 / روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، اسطوره‏ های بنیان‏گذار سیاست اسرائیل، ترجمه‏ ی مجید شریف، ص 23.
9 . «حیم» یا «حیثم» یا «چیم وایزمن» (Chaim Weizman) پس از هرتصل، جامعه صهیونیستی را برای نیل به تأسیس اسرائیل رهبری کرد.
10. یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمه‏ ی ابراهیم یونسی، ص 74 - 71 / عبدالوهاب المسیری، پیشین ،ص 36.
11 . نام دولت دیگر یهودی، یهودا (= یهوذا) بود.
12. «گتو» Ghetto در گذشته به محله ‏ای در یک شهر گفته می ‏شود که یهودیان به اقامت در آن مجبور بوده ‏اند.
13. آلاسدایر دراسدل و جرالد اچ. بلیک، جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه‏ ی درّه میرحیدر، ص 361.
14. دیوید داود بن گوریون (David Ben Gurion) در لهستان به دنیا آمد و در اسرائیل مرد. وی نخست‏ وزیر اسرائیل در سال‏های نخستین تأسیس رژیم‏
Semitism - Anti .8 صهیونیستی بود.
15. پراهی، فریب خوردگان صهیونیسم، ص 6 / گالینا نیکیتینا، دولت اسرائیل، ترجمه ‏ی ایرج مهدویان، ص 32.
16 . یوری ایوانف، پیشین، ص 32 و 40 و 74 و 71 / عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 75 و 24.
17. سفاردی (Sepharadi) و اشکنازی (Ashkanase) به ترتیب به یهودیان مهاجر اروپای شرقی و شمال غرب اروپا به اسرائیل اطلاق می ‏شود.
18 . عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 88.
19. پیش از جنگ جهانی اول، صهیونیست‏ها به آلمان دل بسته بودند، ولی با مشاهده شکست قریب ‏الوقوع آلمان و پیروزی انگلیس، به آن روی آوردند.
20 . یوری ایوانف، پیشین، ص 54 و 48 و 45 و 13.
21 . به عقیده ماکس نوردو (Max Nordau) یکی از رهبران صهیونیست‏ها در قرن بیستم میلادی، صهیونیسم اختراع انگلیس است. ر.ک: یوری ایوانف، پیشین، ص 51.
22. انگوفیل به افراد و گروه‏هایی می ‏گویند که گرایش و وابستگی شدید به انگلیس دارند.
23 . یوری ایوانف، پیشین، ص 85، 51، 47 و 18.
25 . عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 54، 12، 8 و 5 / یوری ایوانف، پیشین، ص 69.
26 . عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 29.
27. بورژوازی (Bourgeoisie) برای طبقه سرمایه ‏دار نیز به کار می‏رود. ر.ک: علی آقابخشی، پیشین، ص 2635. عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص‏
Seventh Eart shafes bury .29 24 .
28 . به عقیده ایوانف، بورژوازی یهود محصول رنسانس نیست، بلکه پیش از آن نیز وجود داشته است. ر.ک: یوری ایوانف، پیشین، ص 20-26.
29 . عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 8، 7 و 2.
30. مایر ویلنر (Mcir Vilner) سیاستمدار اسرائیلی می ‏گوید: «صهیونیسم نماینده ایدئولوژی ارتجاعی یهودیان بورژوازی طرفدار امپریالیسم است.» ر.ک: پراهی، پیشین، ص 30.
31 . المسیری، پیشین، ص 55، 40، 17 و 9.
32 . یوری ایوانف، پیشین، ص 83، 82 و 52 / نیکیتینا، دولت اسرائیل، ص 31.
33 . غسان کنفانی، نگاهی به ادبیات صهیونیسم، ترجمه موسی بیدج، ص 13-23.
34 . تلمود یا تعلیم، کتابی است شامل دو بخش که یکی را «مشنا» و دیگری را «گمارا» گویند. مشنا، مجموع تعالیم مختلف یهود است و گمارا، تعلیمات و تفاسیری است که پس از تکمیل مشنا در مدارس عالیه یهود به وجود آمد. ر.ک: روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ص‏181.
36 . اعلامیه بالفور (Deslavation Balfeur) از سوی لرد آرتور بالفور(Lord Arthur James Balfeur) وزیر امور خارجه وقت انگلیس صادر شد. مفاد
Daniel Deranda .35 این اعلامیه به پیشنهاد وی در کنفرانس سان ریمو (San Remo) -شهری در ایتالیا به تأیید متفقین رسیده بود.
37 . روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ص 47، 42، 33 و 28 / عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 14-17 در این‏جا باید به ترجمه عبری کتاب جلعاد (Gilead) -نام منطقه‏ای در شرق اردن اشاره کرد که رکورد بی سابقه‏ای در فروش نشریات عبری برجای گذاشت.
38 . کنعانی، نگاهی به ادبیات صهیونیسم، ص 66، 57.
39 . همان، ص 81، 71، 43، 41.
نکته : صهیونیسم یهود یهودآزاری صهیونیسم ادبی سیاسی سرمایه داری


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  8:46 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
این بار اسرائیل با اینترنت آمده است -مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]