سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله ارحمن الرحیم

می‌توان گفت مهمترین و اصلی ترین سایت اینترنتی با دامنه ملی هر کشور، سایت اصلی و مرجع ارائه کننده و ثبت کننده خدمات دامنه ملی هر کشور می باشد.
در کشور ما این سایت با آدرس www.nic.ir  ثبت و راه اندازی شده است. 1
سایتی که مرجع اصلی ارائه خدمات مهمی مانند ثبت، مدیریت و بررسی آدرسهای اینترنتی، با پسوند ملی ir می‌باشد.

در اینجا مباحث فنی مربوط به دامنه‌های اینترنتی و دیگر مسائل فنی و اجرایی، از جمله طراحی به شدت ضعیف و غیر استاندارد، انگلیسی بودن بخش اعظم سایت!!!! [با توجه به اینکه بیشتر مراجعین و مخاطبین این وب سایت ایرانی هستند] و همچنین سخت افزار و نرم افزار مدیریت آن مد نظر نیست، بلکه موضوعی فراتر از این مسائل می‌باشد، موضوعی که تضاد مستقیم و عملی با قانون اساسی، منافع ملی، سیاست خارجی و نگرش جمهوری اسلامی ایران در ابعاد کلان داخلی، منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای دارد! برای مشاهده تصویر در اندازه اصلی کلیک کنید .: www.nic.ir :.

اگر شما به این سایت وارد شده و قصد ثبت نام برای داشتن پنل مدیریت اختصاصی را داشته باشید، باید به قسمت Create New Handle وارد شده و فرم مربوطه را طبق قوانین و مقررات اشاره شده تکمیل نمایید.

پس از پاسخ به سوالات معمول اولیه مانند، نام و نام خانوادگی، کد ملی و پست الکترونیک نوبت به مشخص نمودن ملیت و کشور فرا می‌رسد.
نکته اصلی و قابل تأمل اینجاست، درست در زیر نام ایران به فاصله 4 اسم نام کشور جعلی اشغالگر قدس، اسرائیل چشم نوازی می‌کند!
یعنی اگر من یک صهیونیست اسرائیلی باشم به راحتی می‌توانم یک دامنه اینترنتی ایرانی را برای خودن ثبت و از آن استفاده کنم.

شاید در نگاه اول این مسئله خیلی جزئی و پیش افتاده باشید، ولی اگر با دقت و تأمل بیشتری به قضیه نگاه کنیم خواهیم فهمید به دلایل زیر، این موضوع زیاد هم کوچک و کم اهمیت نیست:
1- به رسمیت شناختن هویت مجازی و جعلی تفکر افراطی و نژادپرست صهیونیسم به عنوان یک دولت با حاکمیت سرزمینی توسط یکی از نهادهای دولتی و زیرساختی کشور.
2- به وجود آمدن تضاد عملی میان مواضع و عملکرد ج.ا.ایران [لااقل در حوزه IT ].
3- کم اهمیت و بی‌اهمیت جلوه دادن تحریم رژیم صهیونیستی[در اینترنت].
4- باز گذاشتن دست عوامل خارجی خاص [صهیونیستی] در به دست آوردن، به کارگیری و مدیریت دامنه‌های ملی.

امید است مسئولین امر به سرعت نسبت به رفع این کوتاهی برآمده و با مدیریت و نظارت بهتر از به وجود آمدن اقدامات مشابه در آینده جلوگیری نمایند. 
نویسنده: مهدی . ن - بچه‌های قلم



پی‌نوشت:
1- سازمان مسئول در ثبت دامنه‌های ir در ایران، موسسه فیزیک نظری می‌باشد.

بعد نوشت:
خوشبختانه پس از انتشار این مقاله، مسئولین مربوطه نام رژیم اشغالگر قدس را از لیست ثبت نام سایت nic.ir حذف کردند.
15/1/1387


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  7:41 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم
بسیاری از حوادثی که در جهان، چه در گذشته، چه در حال و چه آینده شکل گرفته و خواهد گرفت، به گونه ای با صهیونیسم در ارتباط است واز این جهت شناخت صهیونیسم جهانی نه تنها لازم، بلکه مقدمه ای برای رویا رویی با دشمن صهیونیست است.
صهیونیسم پدیده ای است که جهان حداقل یک قرن با آن آشناست و شکل سازمان یافته خود را در قالب دولت اسرائیل بیش از نیم قرن به مردم جهان نمایانده است و هر سال که از تشکیل آن می گذرد، تبعات شوم بیشتری برای جهان به ویژه جهان اسلام آشکار می شود. در نیمه دوم قرن نوزدهم برای اولین بار ناشان برنابان موضوع صهیون را مطرح کرد در راستای اعتقاد به مسیح موعود که از کوه صهیون در حومه بیت المقدس ظهور خواهد کرد . ولازمه ظهور مسیح موعود با ایجاد بستر و زمینه مناسب بود ، نتیجه آن ایجاد یک وطن از یهودیان در این منطقه است و با توجه به پیشینه تاریخ یهود که تصور می کنند که دولتی در زمان حضرت داوود و سلیمان در این منطقه برای خود داشتند به همین دلیل و در راستای تفکر قبل این حرکت جرقه خورد .
شتاب این روند در زمانی آغاز شد که ادیبان یهود به صورت مکتوب به بیان وضعیت اسفبار یهودیان جهان که مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند پرداختند و تنها راه رهایی را در ایجاد وطنی برای یهودیان بیان کردند.
جنبش صهیونیسم برای آنکه بتواند به هدف خود برسد مراحلی را شکل داد، که 5 مرحله است و نه به صورت پروسه های زمانی بلکه 5 شیوه و جریان در کنار هم.
1- زمینه سازی برای ایجاد اندیشه بازگشت به سرزمین موعود و ارض فلسطین .
2- مطالعه و بررسی مکان مناسب برای تشکیل دولت ملی یهود.
3- کلونی سازی و ایجاد شهرک و مستعمره های یهودی نشین در سرزمین فلسطین .
4- ایجاد جنبش های بازگشت یا جنبش هایی که کار انتقال یهودیان سرزمین مورد ادعای صهیونیسم را انجام دهد. آنها را اسکان دهد و در سرزمین فلسطین، دولت یهود را تشکیل دهد.
5- فعالیتی که همچنان ادامه دارد تسلط بر بحث رسانه و تاثیر تبلیغات و رسانه های گروهی جهان.
پیشینه تاریخی بازگشت به ارض موعود قدمتی با بیش از این دارد برخی مورخان پیشینه تاریخی آن را به دوره حضرت موسی می دهند و برخی دیگر به بعد از پایان حکومت حضرت سلیمان و فروپاشی دولت عبرانی ها در دولت فلسطین و تقسیم شدن عبرانی ها به اسباط 12 گانه که از این زمین پراکنده و رانده شدند؛ اما از اواسط قرن 19 در اولین فعالیت جنبش جهانی صهیونیسم در غالب ادبیات برای اولین بار در قالب آثار ادبی، اشعار، وقایع نگاری و کتابهایی که تدوین می کردند آغاز شد.
صهیونیسم ادبی مشتکل از یهود و مسیحیت پروتستانتیزم در غالب نوشته هایی به بیان وضع نامطلوب یهودیان سراسر جهان و تاکید بر شکل گیری وطن یهودی پرداخت.
منشبن اسرائیلی در سال 1648 م با دو کتاب "نسیم زندگی" و "پایان زندگی" در آغاز این جنبش نقش عمده ای داشت. که در این کتب به ظلم و ستم هایی که در طول تاریخ ، یهودیان به آن دچار شدند پرداخت و این اولین اثر مکتوب جنبش صهیونیسم ابدی در جهت تحریک برای بازگشت به ارض موعود بود برای رهایی یهود از ظلم و ستم هایی که بر این قوم در طول تاریخ روا شده است . لذا باید وطنی را برای خود تشکیل بدهند که بر اساس وعده های کتاب تورات و تلمود به آنها داده شده و عبرانی ها از سرگردانی در می آیند و به سرزمین شیر و عسل پای می گذارند سرزمینی که در اسفار هم به آن اشاره شده و به آن تاکید شده و به این ترتیب اولین جرقه های فکری بازگشت را به ارض موعود زده شد.
" مارتین لوتر " بنیانگذار مذهب پروتستان بود فرقه ای که آن را "مسیحیت صهیونیسم" می توان نام نهاد و باید گفت غالب کسانی که راجع به این مسئله و ضرورت و چگونگی تشکیل دولت یهود برای یهودی ها کتاب می نوشتند یهودی نبودند بلکه کسانی بودند که آن را مسیحیان صهیونیست میتوان نامید . اعتقاد آنان بر این است که از شر یهودیان خلاص می شوند ، باید دولتی یهودی در آن منطقه ایجاد شود و آنها به منطقه مورد نظر انتقال یابند. مسیحیان صهیونیسم همان مسیحیانی هستند که مذهبشان پروتستان بود و معتقد بودند که شرط ظهور حضرت میسح از کوه صهیون دارای 3 مقدمه است :
1- تشکیل اسرائیل بزرگ ( نیل تا فرات) ( دولت یهودی )
2- تخریب بیت المقدس و تجدید بنای معبد سلیمان
3- وقوع نبرد آرماگدون ( آرمجدون)
و این گروه نیز آغاز به تلاشی در جهت ایجاد زمینه های ظهور حضرت مسیح علیه السلام کردند و آغاز به تحریک یهودیان برای بازگشت نمودند و آثار این گروه نیز به بیان شرح وقایع رویدادهایی بود که در جوامعی که یهودیان حضور داشتند ، صورت می گرفت و مضمون این آثار حماسی و مهیج در جهت تحریک به بازگشت بود.
دکتر جان جورتین- توماس نیوتون- ادوارد کینگ- ساموئل پرهرسلی- کینگس تون- هاخام شموئیل یهودی از جمله مبلغان این تفکر بودند.
امالا لازاروس نویسنده ای بود که به شدت در این زمینه آثار ادبی منظوم و نثر تحریک کننده ای ، خلق کرد. که به بیان ظلم و ستم ها و بدبختی یهودیان می پرداخت. و کتابی تحت عنوان "رساله ای برای عبریان" ( یهودیان) دارد که در آن به بیان سرگذشت اسفبار یهودیان و لزوم ایجاد دولت یهودی می پردازد.
موسی هنمیس 1862 . م در کتاب روم و قدس اولین استارت ضرورت مهاجرت یهودیان را به صورت دسته جمعی زد.
لئوپیسنکر : وی که به عنوان پدر معنوی صهیونیسم نامبرده می شود. در سال 1882 م در کتاب خودمختاری به بیان این مطالب پرداخت که این کتاب مهم ترین کتاب بعد از تورات و تلمود برای یهودیان است.
بخشی از کتاب خودمختاری :
«ما همچون ملل دیگر به حساب نمی آئیم ما هیچ رأیی در بین ملتها حتی در امور مربوط به خود نداریم و سرزمین پدرانمان برای ما بیگانه است ( فلسطین ) . هستی ما آوارگی است لذا همبستگی ما سلاح اول ماست دفاع ما فراز و نشیب است آفرینش ما تقلید از دیگران است. .. و آینده هیچ مسئولیت پستی را برای ما مشخص نمی کند، و تضمین نمی کند و حال آنکه این همه از آن ملتی است که قهرمانانی چون مکائبی ها را دارا بوده است.جهان، یهودی ها را تحقیر می کند زیرا ملتی را تشکیل نمی دهند تنها راه گشایش این مسئله همانا تشکیل ملت یهودی است تا مردم در میهن ویژه خویش زندگی کنند. »
انتشار این کتاب همزمان با کشتار یهودیان توسط تزار روس در 1881 م بود. تزار روس توسط یک یهودی ترور می شود و یهودیان در روسیه مورد تعقیب و کشتار واقع می شوند.
کتاب خود مختاری در اروپای شرقی به شدت تاثیر گذاشت و در کشورهای مختلف ترجمه و منتشر شد.
در سال 1895 م تئودور هرتصل روزنامه نگار، اتریشی یهودی تبار کتاب "دولت یهود" را مکتوب کرد و به بیان ضرورت تشکیل دولت ملی یهود پرداخت و در اینجا عملا صهیونیسم سیاسی آغاز شد.
این زمان گذر از مرحله اول یعنی زمینه سازی و بسترسازی فرهنگی برای انتقال یهودیان به فلسطین بود.
در مرحله دوم انجمن ها و جمعیت های مختلفی در آمریکا، انگلیس ، فرانسه تشکیل شد در جهت شناسایی سرزمین مناسب برای تشکیل دولت یهود.
انجمن کتاب مقدس- کانون فلسطین 1802 م در انگلیس- انجمن صندوق پژوهش در 1865 م عمده فعالیت آنها تحت نظر یهودیان بود از جمله موسی هیه مونته فیوری 1874-1827 بسیار در جهت کلونی سازی در فلسطین فعالیت کرد و فرد دیگری به نام "بارون دوحه ریش" که فعالیتش را بر آرژانتین متمرکز کرد.
آرژانتین و آفریقا به دلیل نداشتن پیشینه تاریخی و انگیزه دینی رد شدند و فلسطین به 3 دلیل برگزیده شد :
1) انگیزه دینی : در اسفارِ تورات به سرزمین شیر و عسل وعده داده شده بود.
2) بحث تاریخی : ( سرزمین توراتی و تاریخی عبرانی ها) که حضرت موسی(ع) به آنها این سرزمین وعده داده است و حکومت پیامبران بنی اسرائیلف حضرت داود و سلیمان که 80 سال در این منطقه طول کشیده بود.
3) لولای سه قاره : ویژگی جغرافیایی نظامی و موقعیت سوق الجیشی و بسیار استراتژیک که هر کس در اینجا مستقر شود می تواند بر دریای مدیترانه که حلقه وصل 3 قاره است مسلط می شود. و به دلیل اینکه این منطقه مستعمره انگلستان بود و راه نفوذ از طریق انگلستان بر این سرزمین هموار می شد.
موسی هیه مونته فیوری در سفرهای متعدد هزینه زیادی خرج کرد تا بتواند سرزمین فلسطین را به گونه ای به تصاحب یهودی ها در بیاورد وی رئیس مجلس ملی یهود و انگلیس بود و سعی کرد فعالیت اصلی خود را برای تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین بگذارد بدین ترتیب کلنی سازی در سایر جاها قطع شد و به سمت فلسطین رفت.
بدین ترتیب مرحله سوم کلنی سازی و شهرک سازی شکل گرفت. فرایند انتقال آغاز شد و از اواسط قرن 19 میلادی و این روند خود به خود شتاب گرفت.
تمام این مراحل پیش از صهیونیسم سیاسی و دولت سیاسی صهیونیسم بود . سپس در مرحله چهارم که سازمان دادن و شکل دادن به جنبش هایی در جهت کوچ دادن یهودیان جهان به فلسطین بود ، تشکیل جنبش های بازگشت آغاز شد :
1- عشاق صهیون ، دوست داران یهود ( پس از قتل عام یهودیان روس آغاز شد) ( 1882 م در اروپای شرقی) و با سرمایه گذاری یهودیان اولین مهاجرت بزرگ و سازماندهی شدة یهودیان ، توسط این جنبش آغاز شد.
جنبش پیلو : در اروپا شاخه های خود را گسترش داد و 2 سال بعد از عشاق صهیون شکل گرفت.
و به تهییج و تحریک یهودیان برای بازگشت اقدام کرد.
و در آخر مرحله پنجم ؛ با تسلط بر بحث رسانه و تاثیر بر تبلیغات جهان بود که از ابتدای فعالیت آنها این روند آغاز شد که در جهت تسلط بر فرهنگ و افکار ملتها شکل گرفت.
1864 .م هاخام هاشورون که از خاخام های شهر پراگ بود اعلام کرد اگر طلا اولین ابزار سلطه ما بر جهان باشد رسانه دومین ابزار ما خواهد بود!
اگر وجود طلا برای یهودیان سمبل قدرت مالی باشد، موجب تخریب اقتصاد جوامع مختلف شود و باعث تقویت یهود و زمینه سازی تشکیل سرزمین یهود در فلسطین گردد ، رسانه نیز موجب تغییر نگرش مردم نسبت به یهود و تسلط نامرئی بر افکار مردم جهان خواهد شد که این مسئله می تواند به تدریج مواضع مخاطبان را تغییر دهد.
بدین ترتیب 5 مرحله پیش از بنیانگذاری صهونیست سیاسی سپری شد و در سال 1897 .م. تئودور هرتصل تلاش سازمان یافته صهونیسم را آغاز کرد و رهبران یهودی و پیشگامان صهونیسم را در کنگره بال سوئیس جمع کرد ، با 2 هدف :
1- براندازی کلیه دولتهای مخالف صهونیسم در جهان.
2- تشکیل اسرائیل در لولای سه قاره .
وی به تدوین برنامه ایی با عنوان پروتکل های صهونیست پرداخت و برنامه هایی در حوزه های هنری رسانه، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... منتشر کرد و به اجرا در آورد. چند ماه پس از کنگره ، هرتصل رهبر جنبش اعلام کرد : « اگر ما به جهانیان بگویئم دولت اسرائیل را ایجاد کرده ایم ممکن است به ما بخندند و 5 سال دیگر نیز؛ اما در 5 سال آینده قطعا" این دولت را خواهند دید و دقیقا" 50 سال بعد در سال 1948 رژیم صهونیستی تشکیل شد. »
البته لازم به ذکر است که هرتصل تنها مهره ای در دست زرسالاران یهود بود و در واقع 50 سال قبل ، بارون روچیلد قول تشکیل یک دولت یهودی را از نخست وزیر انگلیس گرفته بود. یهودی ها در اقدام بعدی باید یهودیان ساکن فلسطین را افزایش می دادند تا ایجاد وطن و دولت یهودی تحقق یابد.
در سال 1171 .م. فقط 1440 یهودی در فلسطین زندگی می کردند در 1264 .م. 2 خانواده یهودی فقط در بیت المقدس بودند. آغاز قرن 19 تعداد یهودیان در فلسطین هشت هزار نفر بود. در سال 1845 یازده هزار نفر در 1880 حدود بیست هزار تن و در 1917 بالفور وزیر امور خارجه انگلیس ، و سران دولت انگلستان قول مساعدی را مبنی بر تشکیل دولت صهیونیستی به خاندان ثروتند یهودی روچیلد داده بودند بالاخره ÷س از مذاکرات متعددی که میان یهودیان و انگلیسی هاغ صورت گرفت ، انگلیس رسما اعلام کرد که سرزمین فلسطین را به یهودیان واگذار می کند و بدین ترتیب اعلامیه بالفور از سوی وزیر خارجه انگلیس برای تشکیل وطن ملی یهود صادر شد . این در حالیست که در آن سال 10% جمعیت فلسطین را یهودیان تشکیل می دادند .
شمار مهاجرانی که از ابتدای قرن 19 میلادی تا پیش از تشکیل دولت ، قیمومیت انگلیس در فلسطین- یعنی طی 35 سال به واسطه جنبش های بازگشت به فلسطین رفتند ، بیش از 25 هزار نفر نبوده اند و پس از تشکیل این دولت در عرض 4 سال ، 25 هزار یهودی به کمک آژانس یهودی وارد این سرزمین شدند و پس از ده سال از تشکیل قیمومیت انگلستان حدود صد هزار نفر و پس از 17 سال به دویست و پنجاه هزار نفر رسید . وقتی استعمار انگلیس وارد فلسطین شد ، تنها 56 هزار یهودی در فلسطین بودند اما وقتی پس از سی سال استعمار انگلیس خارج شد حدود هفتصد هزار یهودی در اسرائیل اسکان داده شده بودند و این چیزی حدود یک سوم جمعیت فلسطین در آن زمان بود. یعنی شمار یهودی ها در خلال سالهای اشغال 12 برابر شده بود. این تعداد پس از تشکیل رژیم صهونیستی 5/2 میلیون و هم اکنون 5/4 میلیون است .
جنبش جهانی صهیونیسم پس از تشکیل ، دست به چند اقدام زد : اول هرتصل تصمیم گرفت که با سلطان عبدالحمید برای بدست آوردن ارض فلسطین چانه زنی کند . با وعهده اینکه تمام قروض عثمانی را بپردازد . پادشاه عثمانی نپذیرفت . سپس با آلمان رایزنی کرد آلمان نیز به دلیل چهره مخربی که یهود بین جوامع داشت حاضر به همکاری نشد تا اینکه با شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 میلادی جنبش جهانی صهیونیسم وارد فرآیند جدیدی شد که تحت عنوان لشگر هالنبی اول به صفوف نیروهای انگلیس پیوستند و به تدریج اعضای جنبش هایی مثل جنبش عشاق صهیون داوطلبانه آموزش دیدند و تحت عنوان هالنبی به سرزمین فلسطین آمدند . در حقیقت اولین سکانی که تحت عنوان مهاجرین یهودی به سرزمین فلسطین گام نهادند ، نه یهودی هایی بودند که از ظلم و ستم روس ها یا اروپای شرقی رها شدند ، بلکه جنگجویانی بودند که قرار بود زمینه مناسبی برای انتقال و اسکان یهود به این سرزمین را فراهم کنند.
در همان ابتدا دو جنبش تروریستی تحت عنوان هاگانا و هاشومیر تشکیل دادند و جنبش های بعدی هم تحت عنوان اشترن و ایرگون تشکیل شد. این چند جنبش صهیونیسم وظیفه اصلی شان انتقال یهودی ها از کشورهای اروپایی به سرزمین فلسطین با حمایت مالی آژانس یهود بود. پس از تشکیل این جنبش ها آژانس یهود فرماندهی جنبش های صهونیستی را به عهده گرفت که پشتیبانی مالی و برنامه ریزی را انجام می داد. یهودیان به این سرزمین منتقل و اسکان داده می شدند. موضوع قابل تأمل در این برهه این است که آیا یهودی ها سرزمین فلسطین را خریدند یا نه ؟
یهودیان سعی کردند با توطئه های مختلف سرزمین های فلسطینی ها بخرند. ولی فلسطینی ها چون می دانستند آنها یهودی هستند ، به آنها زمین نمی فروختند . در نهایت با واسطه های مختلف تنها قادر به خرید 1 تا 3 درصد از این اراضی شدند.
هنگامی که توطئه اسرائیلی ها بر ملا شد . تمام فلسطین حکم به تحریم فروش اراضی دادند و اعلام کردند هر کس زمینش را به یهودی ها بفروشد خونش جایز است . لذا دیگر زمینی فروخته نشد و صهونیستها در زمان تشکیل دولت غیر متحد انگلیس در سال 1922 میلادی فقط چیزی در حدود 5/2 درصد از این سرزمینهای فلسطین را تحت تملک داشتند در حالیکه در سال 1948 میلادی همزمان با خروج نیروهای انگلیسی از این مناطق خارج شدند ، 6 درصد از مجموع کل زمینها را از فلسطینیها خریده بودند. و 94 درصد متعلق به فلسطینی ها بود. یکی از شیوه های جنبش های صهونیستی ایجاد اقدامات تروریستی و ایجاد رعب و وحشت بود. در کنار اقدامات تروریستی رژیم صهونیستی ناگزیر بود زمینه های بین المللی تشکیل دولت یهود را در فلسطین ایجاد کند . انگلیسی ها در جهت حمایت تشکیل دولت یهود اقدام به صدور اعلامیه هایی کردند و کتاب هایی نوشتند که عمده آنها توسط دولت قیمومیت انگلیس صورت گرفت که با صدور اعلامیه بالفور در سال 1917 میلادی کامل شد. پس از آن با کنگره یهود و انگلیس و جاهای مختلف، سازمان یافته تر شد. از جمله اقدامات دولت انگلیس، تدوین کتاب سفید در سال 1930 با طرح مجلس قانون انگلیس در سال 1935 و کتاب سفید، کتاب سیاه در 1946 بود و به تدریج سعی کردند که این بستر بین المللی را فراهم بکنند که دولت صهیونیسم
در فلسطین تشکیل شود . در کنا راین فعالیت ها معاهده تقسیم فلسطین در سال 1947 میلادی توسط سازمان ملل متحد صادر شد. معاهده ای که به 181 معروف است و در 29 نوامبر 1947 تصویب شد. این تصمیم سازمان ملل به دلیل فشار انگلیس و آمریکا بود. در این عهد نامه 2 دولت در فلسطین شکل گرفت. دولت یهود و دولت فلسطین که 88/44% به کشور عربی و 74/56 درصد به کشور یهودی تعلق گرفت. و منطقه بیت المقدس بی طرف و بین المللی اعلام شد.
این عهد نامه در حالی تصویب شد که تنها 6 درصد از اراضی فلسطین توسط یهودیان خریداری شده بود. اینکه آیا سازمان متحد می توانست این قطعنامه را اجرا کند یا نه بحث های حقوقی مختلف دارد.
اما از لحاظ حقوقی سازمان ملل متحد نمی توانست چنین عهدنامه ای صادر کند زیرا هیچ مبنایی وجود ندارد که بتوان یک سرزمین را که دارای مرز مشخص است بر خلاف تمایل ساکنین آن واگذار کرد.
لذا از همان زمان زمزمه های تقسیم فلسطین توسط یهود آغاز شد و با کمک انگلیسی ها مسلح شدند . پس از صدور قطعنامه 181 فلسطین ؛ شدت سرکوب توسط انگلیس چنان بود که فردی که یک چاقو داشت به عنوان حمل اسلحه به اعدام محکوم می شد ولی خود انگلیس ، یهودی ها را سازمان دهی و مسلح می کرد و آموزش می داد و هنگامی که قرار شد یهودیان از اراضی عرب نشین خارج شود عهدنامه را نقض کرده و از آن منطقه خارج نشدند و لی اعراب مسلمان فلسطین ، از مناطق یهودی نشین خارج شدند و در سال 1948 که دولت یهودی در آن منطقه شکل گرفت فردی بنام بن گوریون اولین نخست وزیر این دولت بود .
نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  6:4 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

پروتکل 10

وظیفه قوم ما،پیاده کردن برنامه‏هایی است که قبلا آنها را طراحی کرده‏ایم.لذا برای ما ضروری است که پیش از هر چیز به‏ پرورش خویش بپردازیم و طوری بار آییم که روحیه بی‏پروایی، گستاخی و زورگویی،با شخصیتمان عجین شود.

به مردم القاء می‏کنیم که خود«افراد»دارای اعتبار و اهمیت‏ هستند.اهمیت خانواده و نقش تربیتی آن را در بین غیر یهودیان از بین‏ می‏بریم و اجازه اظهار وجود به کسی نمی‏دهیم زیرا توده مردم باید صرفا به وسیله ما اداره شوند.

برای آنکه آرزوی استقرار حکومت مطلقه قوم خود را در دل‏ همه مردم جهان ایجاد کنیم،لازم است که رابطه مردم را با دولتهایشان‏ تیره کنیم؛به طوری که مردم،بر اثر اختلاف عقیده،گرسنگی،بیماری‏ و کشمکش به تنگ آیند و جز به رهایی از دست دولتهایشان و پناه بردن‏ به حکومت نجات‏بخش ما،به  چیز دیگری نیندیشند.

اگر در راه رسیدن به هدفهایی که در پیش داریم،کوشا نباشیم‏ و به ملل دنیا یک لحظه فرصت نفس کشیدن بدهیم،به سختی می‏توانیم‏ به هدفهایمان برسیم.

پروتکل 11

غیر یهودیان گله گوسفندانند و ما گرگهای این گله هستیم.شما می‏دانید که وقتی گرگ به گله می‏زند،چه اتفاقی می‏افتد!چرا غیر یهودیان به مفهوم واقعی آنچه که ما به ذهنشان فرو می‏کنیم توجه‏ نمی‏کنند؟چرا قوم پراکنده ما برای رسیدن به هدفهایش به جای راه‏ راست،اینهمه پیچ و خم طی می‏کنند؟دلیلش آن است که ما کارهایمان‏ را به وسیله سازمانهای فراماسونری که ناشناخته هستند انجام می‏دهیم‏ و کوشش می‏کنیم هدفهایمان،گمان و سوءظن بر نیانگیزد و این گله‏ غیر یهودی،به فراماسونری ما بپیوندد و به چشم رفقای خود خاک‏ بپاشد.

ما یهودیان،برگزیده خداوند هستیم و پراکندگیمان در سراسر جهان از عنایات اوست.پراکندگی ما در چشم همگان نوعی ضعف‏ بشمار می‏رود در حالیکه این خود نوعی قدرت برای ماست زیرا اکنون‏ ما در آستانه فرمانروایی بر سراسر جهان قرار گرفته‏ایم.

پروتکل 12

مطبوعات نخواهند توانست بدون اطلاع ما کمترین خبری در اختیار مردم بگذارند.البته در زمان حاضر،ما تا حدودی به چنین‏ هدفهایی رسیده‏ایم زیرا تمام کانونهای خبری جهان،اطلاعات خود را از چند مرکز خبری محدود دریافت می‏کنند و این مراکز هم که در آینده‏ای نزدیک،تماما به دست ما خواهند افتاد،هر چه را ما به آنها دیکته کنیم در سراسر جهان پخش می‏کنند.

اگر تدابیری را که در مورد مطبوعات اندیشیده‏ایم به مرحله‏ اجراء درآوریم،ذهن و فکر غیر یهودیان به تسخیرمان درمی‏آید و آنان‏ وقایع جهان را از پشت عینکهای رنگینی که ما به چشم آنها می‏گذاریم، می‏نگرند.

پروتکل 13

اصولا غیر یهودیان،افراد کوته فکری هستند که از فهم پیش‏ پاافتاده‏ترین مسائل سیاسی عاجزند. غرض ما از جلب افکار توده مردم،فقط تسهیل کار خود ماست.

برای آنکه امر بر مردم مشتبه شود و ندانند که درباره چه‏ موضوعی بحث می‏کنند،فکر آنها را به  مسائلی چون تفریح،سرگرمی، رفتن به کاخ مردم(Peoples Palaces)و...جلب می‏کنیم و در همین‏ اثناء مطبوعات را وامی‏داریم که به مسائلی چون رقابت‏ها و مسابقات‏ هنری و ورزش بپردازند.بدون شک پرداختن به اینگونه مسائل،آنها را از مسائل بنیادی دور و منحرف می‏کند.اندک اندک به ابراز نکردن‏ عقیده خود عادت می‏کنند و سرانجام به تکرار همان چیزهایی‏ می‏پردازند که ما می‏خواهیم؛و بدینسان به فکر آنان جهت می‏دهیم و می‏توانیم به همکاریشان اعتماد کنیم.

ما باید آنقدر غیریهودیان را به مسائلی چون«پیشرفت»سرگرم‏ کنیم تا سرانجام از فهم هر مسأله‏ای اظهار عجز کنند.کلمه پیشرفت‏ مانند یک عقیده سفسطه‏آمیز،حقیقت را لوث می‏کند و این موضوع را کسی جز ما قوم برگزیده خدا نمی‏تواند درک کند.

پروتکل 14

هنگامی که حکومت شاهنشاهی ما آغاز شد،همه ادیان باید از بین بروند بجز دین ما که همانا اعتقاد به خدای یگانه است.بی‏شک‏ سرنوشت قوم ما بعنوان قومی برگزیده،با وجود خدا گره خورده است‏و هم اوست که تقدیر کار جهانیان را با سرنوشت ما پیوند داده است. لذا ریشه هر گونه عقیده‏ای باید از بیخ و بن کنده شود؛حتی اگر این‏کار به انکار وجود خدا بیانجامد که ما امروزه شاهد آنیم.

فیلسوفان ما نارسایی‏های عقاید و مذاهب غیر یهودیان را مورد بحث و بررسی قرار می‏دهند؛اما کسی نباید اعتقادات واقعی مذهب ما را مورد بررسی قرار دهد زیرا هیچکس جز خودمان نباید از دین ما سر در بیاورد.وانگهی افراد قوم خودمان حق برملا کردن اسرار دین را نخواهند داشت.

در کشورهای پیشرفته و مترقی،ادبیاتی نامفهوم و مستهجن‏ رواج می‏دهیم و تا مدتی پس از به قدرت رسیدنمان اجازه می‏دهیم که‏ این سبک ادبیات به حیات خود ادامه دهد تا بتوانیم بدینوسیله در برابر سخنرانیها و برنامه‏های حزبی خودمان،نوعی آرامش در مردم ایجاد کنیم.

پروتکل 15

لژهای فراماسونی آزادی را در تمام کشورهای جهان ایجاد می‏کنیم و سپس آنها را گسترش می‏دهیم و تمام آنهایی که در زمینه‏ فعالیت‏های اجتماعی مشهور باشند،به این لژها جلب  می‏کنیم؛زیرا در این لژها،می‏توانیم عوامل اصلی جاسوسی و نیز عواملی که می‏توانند روی دیگران اثر بگذارند،پیدا می‏کنیم.

طبیعی است غیر یهودیان،از ماهیت واقعی کار لژها سر در نخواهند آورد.غیر یهودیان،بدون کنجکاوی،عضویت لژها را می‏پذیرند؛

عده‏ای از آنها بخاطر استفاده‏های مالی و بعضی هم بخاطر رسیدن به‏ موقعیت،شهرت،و نیز مورد ستایش واقع شدن.ما هم در برآوردن‏ اینگونه خواستها بسیار بخشنده‏ایم. به راستی چقدر حکمای قوم ما در روزگاران گذشته،آینده‏نگر و دوراندیش بوده‏اند که می‏گفتند برای رسیدن به هدفهای مهم،باید از هر وسیله‏ای استفاده کرد.

آنهایی که مانع انجام برنامه‏های ما می‏شوند،بهتر است که‏ مرگشان را جلو بیاندازیم و نابودشان کنیم. میان قوم ما و غیر یهودیان،تفاوتهای قابل توجهی از لحاظ استعدادها و توانایی‏ها وجود دارد و همین امر موجب شده است که قوم‏ برگزیده ما،از بالاترین میزان انسانیت برخوردار باشد و از غیر یهودیان متمایز گردد...طبیعت خودش از قبل مقدر کرده است که‏ ما جهانیان را هدایت کنیم و بر آنها حکمروا باشیم.

ما،در همه موارد مستبد خواهیم بود و این استبداد،معقول و منطقی به نظر خواهد رسید.تمام اوامر و مقررات ما مورد احترام بوده‏ و بدون چون و چرا به اجرا درخواهد آمد.هر گونه شکایتی از سوی‏ ملت نادیده گرفته می‏شود وضعی پیش می‏آوریم که ریشه همه‏ نارضائی‏ها از بیخ و بن کنده شود.بعلاوه برای آنکه چشم همه را بترسانیم،به اعمال مجازاتهای سنگین دست می‏زنیم. به مردم این فکر را القاء می‏کنیم که اگر بخواهند در صلح و آرامش بسر ببرند،باید فرمانروای ما را حامی و سرپرست خود بدانند و لب به ستایش اغراق آمیز وی بگشایند.

پروتکل 16

ما باید مطالب و موادی را وارد نظامهای آموزشی غیر یهودیان‏ کنیم که نظم و انسجام را از سیستم‏های آموزشی آنان بگیرد و اوضاع‏ درهم و برهمی بوجود آورد.اما هنگامی که خودمان به قدرت رسیدیم،

تمام مواد و مطالبی را که بی‏نظمی به بار آورد و دانش‏آموزان را به‏ نافرمانی وا می‏دارد،از دروس دانشگاهها حذف می‏کنیم. از آنجا که قرنها تجربه به ما آموخته است که عقاید(Ideas) در زندگی و هدایت انسانها،نقش بسیار مهمی داشته و این عقاید از  طریق تربیت به مردم القا می‏شود،لذا ما باید افکار نو و مستقل را چون گذشته به انحصار خویش درآوریم.روش مهار کردن فکر،هم اکنون‏ در دست بررسی و مطالعه است.این کار را به وسیله سیستمی که به‏ سیستم دروس عینی( Lessons)معروف است انجام می‏دهیم‏ که هدف آن مبدل کردن غیر یهودیان است به آدمهایی بی‏فکر،بی خرد و مطیع که منتظرند دیگران برایشان فکر کنند و عقایدشان را شکل‏ بدهند.

پروتکل 17

از مدتها قبل کوشیده‏ایم که اعتبار کشیشان را در میان مسیحیان‏ از بین ببریم و به مأموریت آنها بر روی زمین که ممکن است هنوز هم‏ مانع بزرگی بر سر راه ما باشد خاتمه دهیم.البته روز به روز از تأثیر آنها کاسته می‏شود و اکنون آزادی عقیده در همه جا اعلام‏ گردیده است.

پادشاه صهیونیستها،پاپ واقعی جهان و رئیس کلیسای‏ بین‏المللی خواهد بود.

پروتکل 18

کسانی که در زمینه مسائل سیاسی مرتکب جرم شوند،باید انگیزه آنها را جویا شویم زیرا هیچکس نباید دخالت در مسائل سیاسی‏ را حق خود بداند.

پروتکل 19

برای آنکه قهرمان گرایی در زمینه سیاست را متلاشی کنیم، دخالت در امور سیاست را در ردیف دزدی،قتل و زشتترین انواع جرائم‏ قرار می‏دهیم و ذهن مردم را نسبت به مفهوم این نوع جرم آشفته و مشوب می‏کنیم و هرگونه اهانت و تحقیری را به این نوع جرم روا می‏داریم.

پروتکل 20

در نظام حکومتی ما،شاه قانونا مالک همه اموال دولت است. ثروتمندان باید بدانند که وظیفه آنان ایجاب می‏کند که قسمتی‏ از دارایی خود را در اختیار دولت بگذارند؛زیرا دولت مالکیت باقی‏ ثروتشان را محترم شمرده و شرافتمندانه سود بردن آنها را تضمین‏ می‏کند. ما امروز وصول مالیات بر اموال را موجه می‏دانیم زیرا مشکلات و تنگناهای زیادی برای دولتهای غیر یهود بوجود می‏آورد. کسانی که از منابع مالی دولت استفاده می‏کنند باید به صف‏ خدمتگزاران دولت درآیند در غیر اینصورت باید صرفا از طریق کار، کسب مال کنند.

تا زمانی که وامهای داخلی(داخل کشور)رایج بود،غیر جهودان‏ فقط پول فقرا را به جیب ثروتمندان می‏ریختند،اما از وقتی که ما وامهای خارجی را مرسوم ساختیم،ثروت ملتها به سوی ما سرازیر گشته و آنها شروع کردند به پرداخت باج به ما.

غیر یهودیان بی‏آنکه بیندیشند،از ما وام می‏گیرند و علاوه برسرمایه،مبلغی هم به عنوان بهره وام،بازپرداخت می‏کنند.این عمل به‏  وضوح عقب‏ماندگی ذهن و کوتاهی فکر آنها را نشان می‏دهد.چه راهی‏ ساده‏تر از این که آنها پول مورد نیاز دولت را از ملت بگیرند؟یکی از نشانه‏های ذکاوت و هوش قوم برگزیده ما این است که مسأله وامها را به نحوی به غیر یهودیان عرضه کرده‏ایم که آنها فکر می‏کنند وام‏ گرفتن،امتیازات فراوانی برایشان در بردارد.

پروتکل 22

مطمئنا احتیاجی نیست که بیش از این استدلال کنیم که‏ خداوند مقدر کرده است تا ما بر جهانیان فرمانروا باشیم. مطمئنا احتیاجی نیست که ثابت کنیم تمام بدیهایی را که‏ مرتکب شده‏ایم،همگی وسیله‏هایی بوده‏اند که برای رسیدن به هدفمان‏ -که همانا رفاه واقعی و برقراری نظم است-از آنها کمک گرفته‏ایم.

قدرت شکوهمند ما قادر است که حکومت را به دست گیرد و بشر را هدایت کند.کارها سخن‏سرایی و سرهم کردن کلمات نامفهوم‏ نیست.قدرت ما به گونه‏ای است که هر کس را وا می‏دارد تا با احترامی‏ توأم با ترس در برابر عظمتش زانو بزند.

پروتکل 23

جوامعی که ما اخلاقیات را در آنها از بین برده‏ایم،وجود خدا را نفی می‏کنند و از میان آنها شعله‏های آتش هرج و مرج‏طلبی‏ (آنارشیسم)به هر سو زبانه می‏کشد؛لذا رهبر عظیم‏الشأن ما صحنه‏ اینگونه جوامع را از فرمانروایان کنونی پاک خواهد کرد.


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  6:3 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از اسناد بسیار تکان دهنده‏ای که سراسر جهان را در بهت‏ و حیرت فرو برد و عکس‏العملها و برخوردهای متفاوتی را باعث شد کتابی است به نام«پروتکلهای جلسات زعمای صهیونیسم» که‏ مجموع 24 گزارش جلسه در تعیین خطمشی و نحوه عمل‏ صهیونیستهاست.مطالب این کتاب از آنجا که گزارش جلسه‏های‏ داخلی و سری صهیونیستهاست،به کلی عاری از تعارفات معمولی و سیاسی و کاملا بی‏پرده و صریح است و درست به همین دلیل است‏ که از یک سو عمق خبایت و طینت جنایت پیشه این دشمنان بشریت‏ را نشان می‏دهد و از سوی دیگر سخت حیرت‏انگیز و شگفتی‏آور است.

از همان روز اول پیدایش آن هم،صهیونیستها با تمام توان و نیرو سعی‏ کردند نسخه‏های آن را نابود کنند و نقدهای مفصل در رد آن بنویسند و به هر حال آن را مخدوش یا بی‏ارزش و یا فراموش شده قلمداد کنند. اما امروز با در دست بودن نسخه‏های متعدد این کتاب به‏ زبانهای مختلف دنیا،بروشنی و قطعیت می‏توان درباره اصالت آن‏ اطمینان حاصل نمود.بخصوص-و از همه مهمتر-اینکه آنچه در این‏ کتاب آمده قبل از 1901 میلادی تدوین و تنظیم شده است اما چنان‏ با وقایع این هشتاد سال اخیر انطباق دارد که گویی مجریان سیاستهای‏ امپریال-صهیونیستی دنیا،دقیقا این کتاب را پیش‏رو گذارده و مو به مو آن را اجرا کرده‏اند.

داستان مختصر پیدایش کتاب چنین است:

اولین بار،در روسیه تزاری،یک نسخه از برنامه سری‏ صهیونیستها،به دست نویسنده‏ای روس به نام سرگئی فیلوس‏ افتاد.وی در سالهای 1901 تا 1905 میلادی،چندین بار اقدام به‏  چاپ و نشر آن کرد که موجب آثار شدیدی در جامعه آن روز روسیه‏ گردید.

با انقلاب سوسیالیستی 1917،تجدید چاپ این کتاب ممنوع‏ شد و رژیم کرنسکی مجازات دارندگان آن را،اعدام اعلام نمود.اما قبل‏ از این وقایع،نسخه‏هایی از آن به انگلستان فرستاده شده و در موزه‏لندن ثبت و ضبط گردیده بود. ویکتور مارسدن،خبرنگار انگلیسی مقیم روسیه،در جریان‏  انقلاب شوروی،ابتدا زندانی و پس از آزادی،از روسیه خارج شده‏

و به انگلستان بازگشت.او در سال 1920 کتاب پروتکلها را از کتابخانه موزه لندن گرفته و چون کاملا به زبان روسی تسلط داشت، آن را به انگلیسی ترجمه و منتشر نمود.و از این به بعد این کتاب در سراسر جهان پخش و ترجمه و چاپ و منتشر شد. در ایران،تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد،متن کامل این‏ پروتکل،در سال 1327 از روی یک متن فرانسوی که رژرلامبلن منتشر  کرده بود،توسط مصطفی فرهنگ ترجمه و چاپ و نشر شد و بعدها چند بار تجدید چاپ گردید.

در سال 1360 هم ترجمه دیگری از آن-از متن انگلیسی- توسط دکتر بهرام محسن‏پور منتشر شد؛با نام«صهیونیسم چه‏ می‏خواهد؟».اهمیت این ترجمه اخیر در آن است که از روی متن‏ انگلیسی ویکتور مارسدن ترجمه شده است. در بعضی از کتابهای تحقیقی نیز که در ایران درباره‏ صهیونیستها منتشر شده،قسمتهایی بیش و کم از پروتکلها ترجمه و نقل شده است.

در زیر،بعضی جملات را از پروتکلها-با استفاده از ترجمه‏ بهرام محسن‏پور-نقل می‏کنیم تا تصویری هر چند مختصر از ابعاد نقشه‏ها و مطامع و اغراض صهیونیستها ارائه کرده باشیم.

پروتکل یک‏

خواه دولت‏ها در اثر ضعف داخلی متلاشی شوند و خواه در اثر چیرگی دشمنان خارجی از بین بروند؛سرانجام زیر نفوذ ما قرار خواهند گرفت،زیرا«سرمایه»که به مثابه ریسمان محکمی است،در

دست ماست.

میان سیاست و اخلاق،هیچگونه وجه اشتراکی نیست.آنهایی‏ که می‏خواهند گام در وادی سیاست بگذارند،باید هم نیرنگباز باشند و هم بتوانند دیگران را متقاعد کنند. به اعتقاد ما،حق،یعنی اعمال زور.

در شرایط کنونی(اواخر قرن نوزدهم)که تمام قدرت‏های‏ جهانی دارای پایه‏های لرزانی هستند،قدرت سیاسی ما دارای پایه‏های‏ استواری است زیرا وجود آن محسوس نیست.زمانی قدرت ما تجلی‏ خواهد کرد که هیچگونه خطری آن را تهدید نکند. ما باید در طرحهای خود،بیشتر به ضروریات فکر کنیم تا به‏ اخلاقیات و بیشتر به هدفها توجه داشته باشیم تا به وسیله‏ها.

تنها به یاری یک فرمانروای مستبد و سختگیر می‏توانیم‏ طرحهایی را که در پیش داریم،به مرحله اجرا درآوریم...بدون وجود یک حکومت مطلقه مستبد،تمدن نمی‏تواند به حیات خود ادامه دهد.

توده مردم وحشی است و توحش خود را در هر موقعیتی نشان‏ می‏دهد. اعتیاد به الکل و افراط در نوشیدن نوشابه سکرآور،مشکلی‏ است که پس از اعطای آزادی،در میان غیر یهودیان رواج پیدا می‏کند...

مردم غیریهودی از همان آغاز جوانی به وسیله عوامل ما بی‏بند و بار و بدون اخلاق بار می‏آیند.عوامل ما عبارتند از معلمان سرخانه، خدمتکاران،منشی‏ها و زنانی که در خانه‏های ثروتمندان بچه‏ داری‏ می‏کنند.به کمک زنان یهودی،مردان غیر یهودی را در عشرتکده‏ها و محلهای عیاشی به فساد اخلاق می‏کشانیم و آنها را از جاده عفت و پاکدامنی منحرف می‏سازیم. زمانی که غیر یهودیان مانع رسیدن ما به هدفهایمان باشند،باید فساد،خیانت و رشوه‏خواری را رواج دهیم.اگر چپاول کردن اموال‏ مردم ، منجر به تسلیم شدن آنها در برابر حکومت ما بشود،نباید در انجام این کار،تردیدی به خود راه بدهیم.

ما،نخستین قومی بودیم که ندای«آزادی،برابری و برادری»را سر دادیم.این کلمات بعدها به وسیله مردم غیریهودی،احمقانه و طوطی‏وار تکرار شدند.

دانشمندان غیر یهود متوجه نمی‏شوند که افراد،دارای‏ استعدادها،قابلیت‏ها و شخصیتهای متفاوتی هستند.آنها باور نمی‏کنند که توده مردم،کور و ناآگاه است.آنان باور نمی‏کنند که کسی که از میان توده مردم برخیزد،نمی‏تواند رهبر شود.آنها نمی‏پذیرند که استعداد رهبری،در میان یک تبار،از پدر به فرزند،منتقل می‏شود.

یادآور می‏شویم که«دانش و ثروت»دو شرط اساسی برای‏ تشکیل اشرافیت هستند.ثروت را در اختیار داریم و دانش رهبری را هم حکمای پیشین برای ما فراهم آورده‏اند.اگر در رابطه‏هایمان،دست روی حساس‏ترین عصب ذهن‏ آدمیان بگذاریم،خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید.این اعصاب‏ حساس ذهن آدمی عبارتند از زراندوزی،مال پرستی و تنوع طلبی در ارضاء نیازهای مادی.هر یک از این خواسته‏ها،به تنهایی می‏تواند آدمی‏ را تسلیم ما بکند.

پروتکل 2

حقوقی به نام حقوق بین‏المللی وضع خواهیم کرد که جایگزین‏ حقوق ملی کشورها شده و ناظر بر روابط بین ملل باشد. دقت کنید که ما چگونه موفق شدیم داروینیسم،مارکسیسم و نیچه‏ایسم را بال و پر بدهیم.صهیونیستها باید به سادگی به اهمیت‏ نقش ویرانگر نظریه‏های بالا روی ذهن و اندیشه غیریهودیان پی‏ ببرند.

برای آنکه بتوانیم از مطبوعات در جهت خواسته‏های خود استفاده کنیم،باید در بین مردم نارضائی ایجاد نماییم و سپس از طریق‏ مطبوعات نارضائی‏ها را منعکس سازیم...خوشبختانه این وسیله،به‏ دست ما افتاده است و ما می‏توانیم از طریق مطبوعات،اعمال نفوذ کنیم.جای بسی خوشبختی است که ما علاوه بر مطبوعات،طلا را هم‏ در اختیار داریم.

پروتکل 3

این ما هستیم که میان رهبر و توده مردم شکاف عمیقی ایجاد کرده‏ایم و قدرت را از هر دو سلب نموده و هر دو را،چون کور و عصا، از هم جدا ساخته‏ایم.

احزاب گوناگون بوجود می‏آوریم و آنها را رودرروی هم قرار می‏دهیم.ما،بر روی صحنه،نقش حامی کارگر را بازی می‏کنیم و  بدینسان زیر شعار«همکاری،برابری»و تحت شعار«اشتراک مساعی‏

جهانی»و نیز مطابق اصول فراماسونری خویش،کارگران را به صف‏ نیروهای جنگجوی خویش یعنی سوسیالیسم،آنارشیسم و کمونیسم‏ می‏کشانیم.

ما به مرگ و میر و کشتار غیر یهودیان؛فکر می‏کنیم.به عبارت‏ دیگر،قدرت ما،در گرو کاهش مستمر مواد غذایی و ضعف جسمی‏ کارگر می‏باشد.

در میان توده مردم،حسد،نفرت و زیاده‏خواهی ایجاد می‏کنیم تا از خشم مردم استفاده کرده و همه موانعی را که بر سر راهمان قراردارند،با دستهای آنها ریشه‏کن سازیم. از دیرباز تاکنون،ما بشر را از قید و بندهای فراوانی رهایی‏ بخشیده‏ایم و در آینده نیز او را راهنما خواهیم شد تا سرانجام در برابر پادشاهی که خون قوم بنی‏اسرائیل در رگهایش جریان دارد،سر تعظیم‏ فرود آورده و به حکومتی که ما برای جهان تدارک می‏بینیم،تسلیم شود.

پروتکل 4

چه کسی می‏تواند با یک قدرت نامحسوس در افتد و آن را واژگون سازد؟این ما هستیم که چنین قدرت نامحسوسی داریم.اگر چه‏ فراماسونرهای غیر یهودی کورکورانه در خدمت ما هستند و برای‏ مقاصد ما کار می‏کنند،اما برنامه‏های ما،همچنان برای آنها و دیگران‏ ناشناخته و اسرار آمیز باقی خواهد ماند. اگر آزادی بر خداپرستی مبتنی باشد؛با برادری،انسان دوستی‏

و برابری پیوندی داشته،برای جامعه بی‏زیان باشد؛به رفاه عمومی‏ لطمه‏ای وارد نسازد و در اقتصاد هم جایی برای خود پیدا کند؛بر ما لازم است که هم احترام به آزادی و هم اعتقاد به خدا را در میان مردم‏ غیر یهود از بین ببریم و نیازهای مادی را جایگزین اینگونه اعتقادات‏ سازیم.اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود که ما بر مردم حکومت کنیم؛ در این صورت باید به تبلیغ دین بپردازیم و با راهنمایی مردان روحانی، مردم را به تسلیم واداریم.

برای آنکه بتوانیم قدرت اندیشیدن را از مردم غیر یهود سلب‏ کنیم،باید فکر آنها را متوجه صنعت و تجارت کنیم.سرگرم شدن آنها به داد و ستد و اندیشیدن به منفعت،باعث می‏شود که دشمن مشترکشان‏ را فراموش کنند.

پروتکل 5

احتمال می‏رود که برای مدت زمانی معین،غیریهودیان در سراسر دنیا با هم سازش کنند و این سازش،امنیت ما را به خطر اندازد. ولی از این خطر،جان سالم بدر خواهیم برد زیرا اختلافات موجود میان‏ آنها بسیار وسیع و ریشه‏دار است و آنها به این زودیها جرأت چنین‏ سازشی را پیدا نخواهند کرد.ما طوری مردم را به جان هم انداخته‏ایم‏  که همه به همدیگر بدگمانند.نفرت مردم از یکدیگر،به خاطر تعصبات‏ مذهبی و نژادی که در طول بیست قرن گذشته تبلور یافته است،اجازه‏ نخواهد داد که مردم به این سادگی با یکدیگر آشتی کنند.به همین دلیل‏ اگر ملتی بخواهد اسلحه‏اش را علیه ما بردارد،دولتی پشتیبان خود نخواهد یافت.

ما قومی هستیم که به وسیله خدا برگزیده شده‏ایم تا فرمانروای‏ مردم سراسر جهان باشیم.خداوند به قوم ما هوش و ذکاوت اعطاء کرده‏ است.ما کفایت و لیاقت آن را داریم که مسؤولیت رهبری جهان را به‏ انجام برسانیم.

هدف اساسی مدیران ما اینست که قدرت فکر کردن مردم را تضعیف کرده تا افکار آنها از اندیشیدن به مسائل اساسی منحرف و متوجه مسائل کم اهمیت شده و فرصت مقاومت کردن در برابر ما را نداشته باشند.

ما باید تعلیم و تربیت غیر یهودیان را در جهتی سوق دهیم که‏ قوه ابتکار از دانش‏آموزان گرفته شود و نطفه خلاقیت در ذهن آنها خفه‏ گردد.

پروتکل 6

آنچه که ما می‏خواهیم،اینست که هم ما حصل کار کارگر و هم‏ بازده زمین،هر دو به چنگال صنعت بیفتد و بدین‏سان تمام پولهای‏ جهان نزد ما ذخیره شود و غیر یهودیان،طبقه کارگر و زحمتکش جامعه‏ را تشکیل دهند و بدون قید و شرط تسلیم ما شوند.

برای آنکه بتوانیم صنعت غیر یهودیان را به کلی نابود کنیم. علاوه بر انحصارطلبی،تجمل پرستی را رایج می‏کنیم و نیازهای کاذب‏مردم را افزایش می‏دهیم.

پروتکل 7

برای آنکه بتوانیم هدفهایمان را-که قبلا درباره آنها بحث‏ کردیم-هر چه زودتر عملی سازیم،می‏باید میزان تولید جنگ‏افزارها و نیز شماره نظامیان و پلیس را افزایش دهیم. اگر کشوری بخواهد با ما مخالفت کند،ما باید آنقدر قوی‏ باشیم که حتی همسایگان کشور مخالف را نیز تهدید به جنگ کنیم.  اگر همسایگان نیز همراه کشور مخالف،همگی علیه ما متحد شوند، آنگاه ما باید آنها را به یک جنگ جهانی تهدید کنیم.

پروتکل 8

دولت ما،تمام اقتصاددانان جهان را به خدمت خود درمی‏آورد. به علاوه،آموزش اصول و مبانی اقتصاد به صهیونیستها،نشانگر اهمیتی است که ما برای علم اقتصاد قائلیم.دولت ما از مشورت‏ بانکداران،صاحبان صنایع،سرمایه‏داران و میلیونرها برخوردار خواهد بود و همه چیز به زبان ارقام و اعداد بیان خواهد شد.

پروتکل 9

امروزه اگر دولتی علیه ما اعتراض کند،حتی اگر مبارزه‏ ضد یهودی را شروع کند،این مبارزه لازم و  ضروری به نظر می‏رسد زیرا نسل آینده ما را آماده کارزار می‏کند.

هیچگونه محدودیتی برای حوزه فعالیت ما وجود ندارد. بزودی کشتار وحشیانه خود را آغاز می‏کنیم.ما صرفا بر اساس‏ زور به فرمانروایی خویش ادامه می‏دهیم زیرا همچون یگانه حزب‏ حاکم،تمام نیروها مغلوب و مطیع ما می‏شوند.حربه‏های نامحدود ما عبارتند از حریصانه سوزاندن آدمیان،بی‏رحمانه انتقام گرفتن و سرسختانه کینه‏توزی کردن.

ما،جوانان مسیحی(و به طور کلی غیر یهودیان)را در دریایی‏ از افکار شاعرانه غرق می‏کنیم و آنها را بر اساس تئوری‏ها و اصولی‏ که غلط می‏پنداریم،تربیت می‏کنیم تا بتوانیم آنان را به فساد بکشانیم. ممکن است بگویید که اگر غیر یهودیان از نقشه و طرح ما آگاه‏ شوند،علیه ما مسلح می‏گردند و ستیزی بزرگ علیه ما آغاز خواهند کرد.ولی ما،قبل از وقوع چنین حادثه‏ای چاره‏اندیشی خواهیم کرد و مانوری خواهیم داد که پشت هر انسان پر جرأتی را بلرزاند و آن چاره‏ اینست که در زیرزمین شهرهای بزرگ و پایتخت کشورهای اروپایی، دالانهای عظیمی حفر می‏کنیم تا موقع احساس خطر،شهرها را منفجر سازیم.


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  6:2 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

صهیون چیست ؟

ریشه کلمه صهیون در عبری از صَهُوِه است . صهوه به بر آمدگی پشت کمر اسب گفته می شود و چون کوهی که در جنوب غربی قدس واقع شده است به صهوه شباهت دارد این کوه را صهیون نامیدند . با ارتفاع تقریبی 900 متر .
بنا بر روایات ، حضرت داوود (ع) در دامنه آن سکنی داشته و آرامگاه او و حضرت سلیمان و گروهی دیگر از انبیای بنی اسرائیل ، بر بالای آن واقع شده است و لذا برای یهودیان ، قداست و ارزش و اعتبار ویژه ای دارد .
خدای یهود در تورات فصل اشعیا این سرزمین را به یهودیان وعده داده است . که یهودیان معتقدند فردی پیامبر گونه به نام ماشیح ( لغتی عبری به نام موعود) با نیروهای فراوان از این کوه ظهور می کند و یهودیان را بر جهان مسلط می کند ، جنگها پایان یافته و صلح جهان را در بر می گیرد. .
حضرت عیسی ( علیه السلام ) فرمودند : آن ماشیح که در تورات ذکر شده است منم ؛ که عده ای مسیحی شده آن را پذیرفتند و عده ای از یهودیان آن را نپذیرفتند و به اعتقاد خود حضرت مسیح را کشتند . و اکنون منتظر موعود و همان ماشیح هستند و مقدمه ظهور ماشیح را وقوع جنگی در هارمجدون یا آرماگدون ( واقع شده بین قدس و حیفا ، شمال غربی قدس ) بیان می کنند که پس از آن موعود ظهور و بر جهان سلطه پیدا خواهد کرد . در راستای این اعتقادات حرکتی به نام صهیونیسم مذهبی رخ داد که اغلب بوسیله عرفای یهودی بیان شده و به انتظار قائم – آرزوی بزرگ یهودیت – مربوط می شود و بر اساس این اصل در هنگام ظهور قائم در آخر زمان ، سلطنت خداوند – که تمام اقوام و قبایل زمین با او میثاق بسته اند – برای تمام بشریت تحقق خواهد یافت .( تمام ملت ها دعاگوی ذریت تو خواهند بود، زیرا که تو ندای مرا اطاعت کرده ای – سفر تکوین ، باب 22 ، آیه 18 )
این صهیونیسم مذهبی ، بر انگیزاننده سنت زیارت – ارض مقدس – و حتی سبب تشکیل جوامع روحانی بوده است و به دور از هر نوع برنامه سیاسی برای ایجاد یک دولت و یا هر نوع سلطه ای بر فلسطین بود که هرگز رفتاری دال بر علاقه به درگیری بین جوامع یهودی و مردم عرب باشد در پیش نگرفت .
آنچه در سال 1894 پس از تشکیل کنگره بال سوئیس مبنی بر شکل گیری صهیونیسم مدرن – صهیونیسم سیاسی – و در راستای تشکیل دولت اسرائیلی در منطقه فلسطین رخ داد ، حرکت فریبکارانه زعمای یهودی برای تشکیل دولتی یهودی بود که جنبش سیاسی خود را به کتب دینی و تارخی نسبت داده و نام صهیونیسم را بر آن نهادند. حال آنکه انتخاب سرزمین فلسطین به عنوان محل استقرار دولت اسرائیل و تشکیل ملت یهودیان چند دلیل عمده داشت : اول آنکه فلسطین مستعمره انگلستان بود و طی رایزنی روچیلدها خانواده ثروتمند و صاحب قدرت یهودی – با این دولت بخشی از فلسطین به یهودیان واگذار شد و به دلیل موقعیت استراتژیک و خاص فلسطین که حلقه وصل سه قاره اروپا ، آفریقا و آسیا بود و به دلیل ویژگی جغرافیایی نظامی و سیاسی و آب و هوای بسیار مطلوب آن و همچنین به دلیل پیشینه تاریخی سرزمین فلسطین و ظهور ادیان مختلف در آن ، وجود معبد سلیمان و حکومت 80 ساله حضرت داوود و سلیمان و با استناد به کتب دینی یهودیان – که یهودیان را به بازگشت به ارض موعود ( کنعان ، فلسطین امروزی ) وعده داده است .
این منطقه برای تشکیل دولت اسرائیل انتخاب شد ، حال آنکه پیش از آن کشور آرژانتین و بعضی کشورهای آفریقایی برای رسیدن به این مقصد در نظر گرفته شده بود اما به دلیل نداشتن جغرافیای مناسب و نداشتن سابقه تاریخی ، این گزینه ها حذف شد وزرسالاران یهود بر آن شدند با نیرنگ و حرکتی عوام فریبانه در جهت نیل به اهداف خود نام مکتب خود را برگرفته از صهیون ، صهیونسیم بنامند و در همین راستا زمینة حرکت اقلیت های یهودی سراسر جهان را به این سرزمین با همکاری دولت انگستان ایجاد کردند و به تهییج پیروان دین یهود با عنوانی دینی و اعتقادی برای بازگشت به ارض موعود پرداختند.


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:58 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
این بار اسرائیل با اینترنت آمده است -مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]