پژوهشگر: مهدی علیخانی
چکیده: به خاطر ظهور بازیگر قدرتمندی به نام حزب الله لبنان، برای اولین بار در تاریخ نبرد اعراب و اسرائیل، افسانه شکست ناپذیری ارتش صهیونیستی فرو ریخت و معادلات منطقه تغییر کرد. دراین راستا و به بهانه حملات اخیر اسرائیل به جنوب لبنان، در این مقاله به گوشه هایی از اهمیت این سرزمین و همچنین نقش حزب الله به عنوان بازیگری قدرتمند، از زوایای مختلف پرداخته می شود.
در منطقه خاورمیانه، لبنان کشورپیچیده ای است و اقوام، طوایف و گرایشهای دینی گوناگون را در خود جای داده است و با وجود آن که در زمره واحدهای مستقل سیاسی جهان عرب به شمار می آید، تنوع زبانی در آن به وفور مشاهده می کردد.
در واقع لبنان جزیره کوچکی است حاوی پدیده های متضاد و گوناگون، هم می توان فرزانگی، فضیلت و خصال عالی انسانی را در آن دید و هم می توان نمودهایی از رذالت، جنایت، گمراهی و انحراف و دنائت را نظاره گر بود. بدین جهت بسیاری از کارشناسان جهان عرب کمتر موفق به بررسی اوضاع این سرزمین شده اند.
اما موقعیت خاص ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک خاص این کشور، آن را در کانون توجه کشورهای خاورمیانه و همچنین غرب قرارداده است و از طرفی مرز مشترک 70 مایلی در جنوب با سرزمین های اشغالی و رویارویی هایی حزب الله لبنان با رژیم اشغالگر قدس، باعث شده است تا همواره تحولات این منطقه با حساسیت پیگیری شود و بحران در لبنان، تأثیر بسزایی بر تحولات خاورمیانه داشته باشد، چراکه به خاطر ظهور بازیگر قدرتمندی به نام حزب الله لبنان، برای اولین بار در تاریخ نبرد اعراب و اسرائیل، افسانه شکست ناپذیری ارتش صهیونیستی فرو ریخت و معادلات منطقه تغییر کرد.
دراین راستا و به بهانه حملات اخیر اسرائیل به جنوب لبنان، در زیر به گوشه هایی از اهمیت این سرزمین و همچنین نقش حزب الله به عنوان بازیگری قدرتمند ، از زوایای مختلف پرداخته می شود .
شاخصه های جغرافیایی
لبنان به عنوان کوچکترین سرزمین خاورمیانه ، پس از بحرین با 10453 کیلومتر مربع در آسیای جنوب غربی قرار دارد .
این واحد سیاسی از شمال و شرق به سوریه ، از جنوب و جنوب شرقی به فلسطین و از غرب به دریای مدیترانه محدود می شود .
قرارگرفتن این سرزمین در سواحل مدیترانه و راه داشتن به دریای آزاد و آبهای بین المللی ، در گذر تاریخ نقطه سرآغاز نفوذ استعمارگران به منطقه حساس خاورمیانه بوده است .
لبنان در شمال به شکل مستطیل نسبتا عریضی است که در جنوب این عرض کاهش می یابد و طول آن در جهت شمالی جنوبی است . از "عکار" تا "هنتیا " به 210 کیلومتر بالغ می گردد ولی عرض آن 80 کیلومتر است .
لبنان به لحاظ جغرافیایی بین عرض شمالی 50/33 و 43/33 و طول شرقی 50/35 و 33/36 واقع شده است .
محدودیت مساحت و طول مرزهای لبنان ، مناطق حساس جغرافیایی طبیعی آنرا در مجاورت هم قرار داده است و شمال و جنوب این کشور به قدری به هم نزدیکند که می توان در مدت 5/2 ساعت با ماشین از شمال لبنان را از طریق بیروت پیمود و به جنوب آن رسید .
سواحل آن نیز شنی و دارای بندرها و لنگرگاههای کوچکی است . جالب آنکه لبنان تنها کشور خاورمیانه است که بیابان و صحرا ندارد و در مجموع دارای آب و هوای معتدل مرطوب است . اما در سواحل دارای شرایط مدیترانه ای و در ارتغاعات و دره های بین کوهی دارای اقلیم کوهستانی با زمستانهای نسبتا سرد و طولانی و تا حدودی کوتاه است .
در لبنان رودخانه های زیادی جریان دارند که تأثیرات زیادی بر آب وهوا ، تقسیمات جغرافیایی واختلافات سیاسی این کشور داشته است .
قدیمی ترین نام لبنان " فنیقیه " ، ازنام قومی دریانورد و تجارت پیشه که حدود 3500 سال قبل به سواحل لبنان کنونی مهاجرت کردند نشأت گرفته است .
بعدها ، کلمه لبنان که به معنای سرزمین سپید می باشد و اشاره به ارتفاعات پوشیده از برف این سرزمین دارد به آن اتلاق شد تا امروز نیز به این نام شناخته می شود .
البته از آنجایی که در طول تاریخ اسلام ، تابع سوریه کنونی " شـام " بوده است , در ادبیات اسلامی ازآن با نام شـامات نیز یاد می شود .
شاخصه های سیاسی
لبنان در طول دوره حاکمیت عثمانی به دلیل ساختار سیاسی خاصی که داشت ، به آن سرزمین خودمختار لبنان اطلاق می شد .
در سال 1920 یعنی زمان سلطه استعماری فرانسویان ، به لبنان بزرگ مرسوم گردید و با احراز استقلال در21 نوامبر 1945 ، جمهوری لبنان به وجود آمد که هم اکنون نام رسمی آن می باشد .
در عرف بین الملل به آن لبائن " Lebanon " می گویند . در فرهنگهای لاتین این کشور را به صورت لیبانوس " Libanus " ودر زبان فرانسوی ، لیبان " Libaen " ودر زبان انگلیسی بصورت لبنان " Lobnan " نوشته اند .
همانطور که در قبل هم اشاره شد ، موقعیت خاص جغرافیایی و قرارگرفتن در سواحل مدیترانه باعث شده تا این کشور یکی از دروازهای ورود استعمار به خاورمیانه و همواره عرصه تاخت و تاز و جنگها باشد که آثار آن تا کنون در تحولات لبنان دیده می شود و این امر درکنار عوامل دیگر عرصه را برای بحرانهای داخلی در این کشور فراهم کرده است .
ــ بحرانهای سیاسی
بحران لبنان یکی از مشکلات صعب العلاج خاورمیانه است که دلایل زیادی را برای آن می توان برشمرد ، اما بطورکلی 3 دلیل اساسی می توان برای آن ارائه کرد :
1- پراکندگی جغرافیایی طایفه های لبنان
2- تحولات جمعیتی
3- تحولات اقتصادی
رطوبت و صعب العبور بودن بخشهای شمال رشته کوههای غربی لبنان باعث شده تا گروه بزرگی از طوایف دینی خاور عربی آنجا را وطن خود قرار دهند ، طوایفی که بدلیل اجتماعی و اقتصادی به روابط کینه توزانه میان خود شهره اند و همین خصیصه موجب شده که در محدوده های جغرافیایی ویژهای انزوا پیشه کنند ، خصیصه ای که آنان را از آمیزش اجتماعی در شهرهای مرکزی مثل بیروت بی بهره کرده است .
مسیحیان لبنان را نخست به عنوان کشورلبنان و سپس یک کشور عربی می نگرند ، درحالیکه این احساس در میان مسلمانان به عکس است و با توجه به ترورها و تحولات اخیر لبنان وتغییر موازنه قدرت به نفع مسیحیان در لبنان ، این مقالات وارد فصل جدیدی می شود .
از طرفی نیروهای خارجی نیز در دامن زدن به بحران داخلی لبنان سهم عمده ای دارند ، که در این رابطه نقش فرانسه در تدوین قانون اساسی جنجال برانگیز لبنان وآزمندیهای توسعه طلبانه اسرائیل را نباید نادیده گرفت .
فرانسویان در سال 1920 با ایجاد یک لبنان بزرگ که شامل یک اقلیت مهم مسلمان می شد ، این کشور را بصورت یک بمب تأخیری درآوردند که زمان انجار آن را تحولات جمعیتی تعیین می کرد. چراکه در دهه 1950 مسمانان اکثریت را پیدا کردند و درنتیجه استواری نهادهایی که برپایه تسلط مسیحیان بنیان نهاده شده بود ، متزلزل شد .
دخالت فرانسه در تدوین قانون اساس لبنان اینچنین بود : رئیس جمهور باید از میان مسیحیان مارونی ، نخست وزیر از میان مسلمانان سنی ، رئیس جمهور از میان مسلمانان شیعه و وزرای کابینه از میان نمایندگان سایر فرقه های مهم یعنی ارتدوکسها و کاتولیکهای یونانی برگزیده شوند .
لذا بعده ها افزایش نسبی جمعیت مسلمانان و بالا گرفتن افکار ملی گرای عرب در کشوری که بنیادش بر نهادهای جمعی متفوت نهاده شده سبب یک جنگ داخلی گردید که در سال 1958 آغاز گردید .
ــ تقسیم قدرت و فرق سیاسی
سنی ها یکی از مهمترین فرق در سیاست لبنان بشمار می آیند :
- " سنی های حکومتی " که سمبل دولتی آنها ، "محمد رشید قبانی" است که نقش کلیدی در افکار سنی های حکومتی دارد .
- " جماعت اسلامی " که دبیرکلی آنرا "شیخ فیصل مولوی" ، عهده داراست و در واقع شاخه ای از سازمان « اخوان المسلمین » در لبنان هستند که رابطه بسیار خوبی نیز با جمهوری اسلامی ایران دارند .
- " گروه احباش " دسته دیگری از سنی ها هستند که جمعیتی بنام « المشاریع الخیریه الاسلامیه » را تشکیل داده اند که قویترین متحد سوریه در صحنه لبنان بشمار می آید و از لحاظ اطلاعاتی و امنیتی فعالیتهای بسیار گسترده ای دارند .
- " حبشی ها " که شدیدا با وهابیها دشمن هستند و این مسئله را کتمان نمی کنند ، بطوریکه درتمام سخنرانیها و مساجد وهابیها را تکفیر می کنند .
- " گروه اسوه النصار " به تقویت و جمع آوری نیرو برعلیه وهابیت می پردازد و رابطه خوبی نیز با ایران دارد .
- " حزب الله لبنان " ، به دبیر کلی "سید حسن نصرالله" ، تجلی و نمود فعالیتهای شیعیان در عرصه های مبارزاتی و سیاسی لبنان است .
بطورکلی شیعیان لبنان به لحاظ حزبی و سیاسی ، یکی از گروههای مهم درانتخابات را تشکیل می دهند که جمعیتی بالغ بر 150000 نفر را شامل می شوند .
اما مسیحیان نیز در لبنان نقش بسزایی ایفا می کنند .
- " مارونی ها " که قویترین شاخه آنها و درواقع همان کاتولیکها هستند که رهبر خود را پاپ می دانند و از وی دستور می گیرند . بزرگترین رهبر آنها "نصرالله پطروس صغیر" است که جزء کاردینالهایی است که رئیس جمهور به دست بوسی وی می آید .
- " حزب قواه "، حزب قواه یا « فالانژ» به رهبری "سمیر جعجع" کی دیگر از گروهها است که می توان آنرا قویترین حزب لبنان به لحاظ تشکیلاتی دانست .
- تقسیمات کشوری
بطورکلی لبنان به 5 محافظه یا استان تقسیم می شود :
« بیروت ، جبل ، بقاع ، شمال و جنوب » ، که در مجموع آنها به 24 شهرستان تقسیم می شوند که در رأس هر کدام یک فرماندار قرار دارد .
بنادر مهم وزیبای بیروت ، بطرون ، طرابلس ، صور و صیدا ، شهرهای مهم لبنان را در خود جای داده اند .
جمعیت لبنان با 8 طایفه و فرقه اصلی ، بر اساس آخرین آمار حدود 4200000 می باشد .
ــ پایتخت
در مرکز امتداد ساحل غربی لبنان ، به فاصله 110 کیلومتری قبرس و در مسافت 96 کیلومتری دمشق ، شهر بندری بیروت قرار دارد که پایتخت لبنان است . بطورکلی بیروت را شهر سیاست و زیبایی و محفل سیاستمداران و روشنفکران قلمداد می کنند که نیمی از سکنه لبنان را درخود جای داده است .
در دهه های آخر سده 19 ، با سرازیر شدن اروپاییان مسیحی به سوی آن و رشد حومه هایی که در حاشیه شهر اسلامی به سبک اروپایی ساخته شد همراه با تاسیس دانشگاه آمریکایی در حومه راس بیروت هویت کلی شهر را دگرگون کرد در نیمه اول قرن 20 ، حلبی آبادی های مهاجران روستایی و آوارگان نیز به مجموعه افزود. علاوه بر حلبیآبادها که مجموعه متنوعی از گروههای قومی و مذهبی را در خود جای داده است هسته قدیمی شهر سه خرده فرهنگ شهری متمایز در بیروت وجود دارد.
" منطقه اشرفیه " که منطقه مسکونی مسیحیان طبقه متوسط و بالاست و ساکنانش از نظر راه و رسم زندگی و فرهنگ تمایلات فرانسه دوستی دارند و عمدتاً در خانه های ویلایی بزرگ زندگی می کنند .
" منطقه بسطا " که منطقه مسکونی مسلمانان طبقه متوسط و طبقه پایین با تمایلات سنتی است .
" منطقه رأس بیروت " بر خلاف دو منطقه قبلی ، منطقه مسکونی نسبتاً یک دستی است و به ویژه محله "حمرا " در آن قراردارد که به سرعت در حال رشد است و ساکنان آن را گروه های قومی و مذهبی مختلف تشکیل می دهند. برجسته ترین ویژگی این منطقه سکونت طبقه متوسط در آن و رواج سبک زندگی "انگلوساکسون" است .
حمرا ، منطقه ای است که پس از تاسیس دانشگاه آمریکایی بیروت در 1866 ، بر گرد این دانشگاه پدیدار شد و رشد یافت. این دانشگاه و مؤسسات وابسته به آن استادان و سایر متخصصان را جذب کرده و اکنون عمدتاً”محل سکونت” طبقه متوسط است . ساخت شغلی در حمرا عمدتاً خدماتی است و در آن 22% مشاغل به کارمندان ، 5% به مدیران اجرایی ، 26% به کسبه مستقل و بیش از 3/1 کل مشاغل به پیشه وران گوناگون تعلق دارد. حمرا به طول 1000 متر و عرض 600 متر است .
به لحاظ بافت مذهبی نیز می توان بیروت را به 3 بخش عمده تقسیم کرد :
- بیروت شرقی ، بخش مسیحی نشین .
- بیروت غربی ، مسلمانان سنی مذهب .
- حومه "ضاحیه" ، بخش جنوبی شیعیان .
بخش اعظم مساحت زیربنای ساختمانها در بیروت ، حدود 62% ، برای مصارف مسکونی مورد استفاده قرار گرفته است ، 18% برای مصارف خرده فروشی ، 9% برای دفاتر و 11% دیگر مورد استفاده مؤسسات و ادارات دولتی و مراکز صنعتی است.
بخش بنگاه های اقتصادی جدید در بیروت همچنان گسترش می یابد . تقاضای این بخش برای خرید دفاتر بزرگتر و در اختیار داشتن مقادیر عظیمی از سرمایه منجر به ایجاد ساختمانهای بلند تجاری شده است که در اوایل دهه 1970 ، 22% از مجموع ساختمانها و 57% کل سطح زیر بنای ساختمانی را شامل می شد.
- تنوع ادیان و مذاهب در لبنان
لبنان بستر جغرافیایی تلاشهای عقیدتی و فرهنگی پیامبرانی چون موسی ، عیسی ، داود ، سلیمان و یحیی "علیها سلام" ، بوده است و لذا در طول تاریخ شاهد فعالیت انواع ادیان و فرق مذهبی و همچنین جنگهای زیادی در این رابطه بوده است .
در لبنان بطور کلی دو دین مسحیت و اسلام در فرق زیر دارای پیروانی هستند :
- مسیحیت : کاتولیک ، ارتدوکس ، مارونی و اقلیتهای دیگر مسیحی
- اسلام : سنی ، شیعه ، دروزیها
جالب آنکه آمار رسمی نشان می دهد از زمان استقلال لبنان در سال 1920 تا کنون روند رشد پیروان ادیان از مسیحیت به اسلام تغییر کرده است که دلیل اصلی آن مهاجرت گسترده مسیحیان به خارج از کشور و بخصوص به اروپا بوده است .
" هم اکنون در لبنان 27% پیروان مسیحیت و 63% پیروان اسلام را تشکیل می دهند "
ــ اشغال لبنان
پس از شکل گیری رژیم صهیونیستی در سال 1948 که منجر به آواره شدن هزاران تن از فلسطینیان شد، بخشهایی از جنوب لبنان نیز توسط متجاوزان اسرائیلی به اشغال درآمد و حتی قرارداد "متارکه" که در سال 1949 بین رژیم اسرائیل و دولت لبنان منعقد شد نتوانست به روند اشغالگری این رژیم پایان بخشد.
از این رو در 1967 نیز مجددا بخشهای دیگری از جنوب لبنان به محاصره اسرائیلی ها درآمد. به طور کلی تحولات درونی لبنان از دهه 1970، مستقیما تحت الشعاع کشمکش اعراب و اسرائیل بود به گونه ای که یکی از دلایل طولانی شدن جنگهای داخلی لبنان (1990-َ1975) را نیز تداوم بحران اسرائیل فلسطین دانسته اند.
رژیم صهیونیستی از دهه 70 به بعد، 4 عملیات بزرگ را در لبنان به اجرا درآورده است:
- عملیات صلح برای الجلیل (1982)،
- عملیات لیطانی (1978)،
- عملیات تسویه حساب (1993)
- عملیات خوشه های خشم (1996).
عملیات صلح برای الجلیل در سال 1982، بزرگ ترین تهاجم ارتش اسرائیل پس از عملیات لیطانی بود. در این تهاجم که بر اساس طرح شارون از زمین ، دریا و هوا پشتیبانی می شد بخش عظیمی از جنوب لبنان اشغال شد و دومین پایتخت عربی (بیروت) به مدت 5/2 ماه در محاصره قرار گرفت. اسرائیل اعلام کرد هدفش از این عملیات - که با حمایت نظامی امریکا، انگلیس و فرانسه نیز همراه بود - دور کردن چریکهای فلسطینی تا فاصله 40 کیلومتری مرز لبنان و فلسطین است ; اما اسرائیلی ها اهداف دیگری را در سر می پروراندند.
اهداف اساسی این حمله گسترده ، انهدام ساختار نظامی سازمان آزادیبخش فلسطین ، روی کار آوردن یک رئیس جمهور مسیحی طرفدار اسرائیل در لبنان و کاهش قدرت نظامی و سیاسی سوریه در صحنه لبنان بود.
در سال 1982 ، رژیم صهیونیستی با هدف جداکردن لبنان از دیگر سرزمینهای اسلامی و نابودی فلسطینی های مقیم لبنان و تضعیف سوریه ، با پشتیبانی ایالات متحده و دولتهای مرتجه عرب به لبنان حمله کرد وتا بیروت پیشروی کرد و چریکهای فلسطینی را از لبنان بیرون رانده و هزاران نفر از مردم مسلمان و رزمندگان فلسطینی را از جمله در اردوگاههای "صبرا و شتیلا" قتل عام کرد .
حمله اسرائیل به لبنان در ژوئن 1982، بی تردید در بسیج سیاسی و نظامی جامعه شیعیان که دچار تشتت و چند دستگی بودند تاثیر بسزایی داشته است و از این رهگذر، تجارب ارزشمندی را نصیب این گروهها کرد. جرقه های تشکیل مقاومت اسلامی در برابر اشغالگران از همین زمان ، به وجود می آید.
در این راستا، گروههای شیعه که عمدتاً در شهر "بعلبک" مستقر شده بودند، توانستند تشکیلات واحدی ایجاد کنند. این سیاسی شدن و متشکل شدن مجموعه های مقاومت شیعی در نهایت بستر لازم را برای تولد جنبش حزب الله لبنان را فراهم کرد. اولین ثمرات مقاومت ، 3 روز پس از تهاجم اسرائیل آشکار شد.
در آن روز، عده ای از جوانان شیعه که خود را پیروان امام خمینی می نامیدند توانستند با اسلحه های سبک ، راه را بر اسرائیلی ها در دروازه جنوبی بیروت ببندند. این پیروزی در گسترش ایده مقاومت ، تاثیر شگرفی گذاشت.
بی تردید ، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) - که به گسترش موج بیداری اسلامی و تقویت نهضتهای رهایی بخش در سراسر جهان اسلام کمک کرد - نیز در زمره علل خارجی اندیشه تاسیس حزب الله است.
شهید "سیدعباس موسوی" از بنیانگذاران حزب الله در این باره می گوید: «روش جوانان مبارز ایرانی پس از انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی با نیروهای بعثی و حامیان غربی آنها باعث شد جوانان مسلمان لبنانی ، شیفته و عاشق شهادت شوند و جای تعجب نداشت که همزمان با مبارزات شهادت طلبانه نیروهای ایران ، یک جوان مسلمان لبنانی به مرگ لبخند زند و با 1200 کیلوگرم مواد منفجره که با خود حمل می کرد به دشمن هجوم برد.»
واکنش به تجددگرایی و گرایش های لائیک در جامعه لبنان ، وجود نظام طائفه گری و دیرپایی اختلافات مذهبی و نقش رهبران و شخصیت های کاریزمایی چون امام موسی صدر، شهید سیدعباس موسوی ، شهید شیخ راغب حرب ، سیدحسن نصرالله و... در پدید آمدن مقاومت اسلامی و بسیج شیعیان ، از دیگر انگیزه های ظهور اندیشه مقاومت اسلامی به شمار می رود.
پس از حملات سال 1982 صهیونیستها با کمک امریکا توانستند فالانژیستهای لبنان را بصورت یک دولت وابسته برسرکار بیاورند که طی قرارداد صلح فالانژها با رژیم صهیونیستی ، جنوب لبنان دراختیار گشتیهای صهیونیست قرارگرفت ، تا سال 2000 ادامه داشت .
- شکلگیری حزب الله
با آغاز حرکت امام موسی صدر، تعداد زیادی از جوانان از احزاب ملی و چپ به حرکت المحرومین و جنبش امل پیوستند ، امابا از دست دادن 2 رهبر اصلی این جنبش (امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران ) جنبش امل ، توانایی حفظ وحدت و یکپارچگی نیروهایش را از دست داد.
از طرفی چرخش ایدئولوژیک برخی عناصر سیاسی امل از مذهب شیعه به سمت حرکت سیاسی لائیک ، انگیزه جوانان شیعی را برای پیوستن به صفوف مجاهدین تقویت کرد.
جالب آنکه ، همان جوانانی که در سالهای اولیه مقاومت اسلامی و نیز در سالهای بعد به صفوف مجاهدان پیوستند، پس از ظهور اندیشه جدید مقاومت اسلامی ، حزب الله را تشکیل دادند.
این مجموعه های شیعی بر حول محوری گردآمده بودند که دارای این ویژگی ها بود :
1) حضور رهبران شیعه در هسته اولیه مقاومت اسلامی
2) تلاش برای رفع محرومیت از شیعیان لبنان
3) برخورداری از حمایت های مرجعیت تشیع و حضرت امام خمینی (ره)
4) الگوگرفتن از نیروهای سپاه پاسداران به عنوان نماد انقلاب اسلامی ایران
5) مبارزه با اشغالگری و کسب استقلال سیاسی
6) مخالفت با نظام ناعادلانه طائفه گری در لبنان
مجموعه های متفرق اسلامگرا که بعلبک را پایگاه خود قرار داده بودند بدرستی دریافتند که در شرایط حاضر تنها راه نجات ، حفظ وحدت و یکپارچگی است.
آنها در تاثیرپذیری از دیدگاه های سیاسی امام خمینی (ره) و در اعتقاد به ضرورت مقابله با اسرائیل با یکدیگر وحدت نظر داشتند. از این رو به این نتیجه رسیدند در شرایطی که ظرفیت لازم برای مبارزه با دشمن خارجی در دیگر احزاب و سازمان های سیاسی وجود ندارد، باید با بهره گیری از تجارب انقلاب اسلامی ایران به فکر ایجاد تشکیلاتی متناسب با وضعیت جاری خود باشند.
بر همین اساس ، کمیته ای 9 نفره در پاییز 1982 برای پی ریزی چارچوب سیاسی موردنظر شکل گرفت و شروع حرکتهای نظامی حزب الله نیز متقارن با همین ایام بود.
در 11 نوامبر 1982، اولین عملیات شهادت طلبانه علیه مقر فرماندهی ارتش اسرائیل در شهر "احمد قصیر" انجام و منجر به هلاکت 76 افسر و سرباز اسرائیلی شد.
پس از اتمام کار کمیته 9 نفره ، شورای لبنان متشکل از 5 نفر از اعضای کمیته قبلی به وجود آمد. این شورا نیز تا مدتها به دلیل ملاحظات امنیتی و تشکیلاتی به صورت غیرعلنی به فعالیت خود ادامه می داد.
با این وجود بتدریج چهره هایی چون سیدعباس موسوی ، شیخ صبحی طفیلی ، شیخ حسن کورانی ، سیدحسن نصرالله ، حسین موسوی (ابوهشام)، محمدرعد و... به عنوان رهروان اسلامگرا در بعلبک و جنوب لبنان معروف شدند.
هنگامی که تشکیلات و سازماندهی حزب الله و مقاومت (شاخه نظامی آن)، استحکام لازم را پیدا کرد، حزب الله دریافت که باید هویت مقاومت اسلامی را اعلام کند زیرا کتمان این مساله ، گرچه مقاومت را از ضربه پذیری و نابودی زودرس محفوظ می داشت ، اما از نظر دستاوردهای سیاسی ، حزب را در حاشیه دیگر گروههای سیاسی قرار می داد.
در این راستا ، در 6 ژانویه 1984، مقاومت اسلامی در لبنان با صدور اولین بیانیه نظامی با امضای مقاومت اسلامی ، اعلام موجودیت کرد. در واقع نیاز حزب الله به حضور سیاسی باعث شد مقاومت اسلامی به شکل مستقل و رسمی به فعالیت خود ادامه دهد.
با گسترش عملیات مقاومت علیه اشغالگران توسط شورای لبنان ، شعارهایی با عبارت "حزب الله ظهور یافت " ، البته نه به عنوان رسمی یک گروه سیاسی ، بلکه به معنای عام آن به کار می رفت تا این که در ماه می 1984، شورای لبنان تصمیم گرفت نام ثابتی برای تشکیلات خود انتخاب و بیانیه های خود را با آن نام صادر کند.
لذا نام "حزب الله لبنان" انتخاب و دفتر سیاسی حزب ، راه اندازی شد. در این زمان ، حزب الله سعی در گسترش و همه گیرکردن مقاومت داشت و می خواست شبکه های کوچک مقاومت را به خود جذب کند; بنابراین پس از مدتی توانست بعد از بعلبک در بیروت و مناطق جنوبی لبنان ، حضور فعال پیدا کند.
این امر باعث شد حزب الله بدون واهمه لو رفتن ، حجم عملیات نظامی علیه ارتش اسرائیل در جنوب را افزایش دهد.
سرانجام فشارهای نظامی حزب الله در طول سالهای 1983 و 1984، رژیم اسرائیل را واداشت تا در 14 ژانویه 1985، تصمیم به عقب نشینی بگیرد. این عقب نشینی به سمت باریکه کمربند امنیتی از فوریه 1985 آغاز می شود و اسرائیل ، اولین شکست رسمی خود را تجربه می کند.
همزمان با شروع این عقب نشینی از شهر صیدا، حزب الله در یک گردهمایی رسمی در 16 فوریه 1985 با صدور نامه ای سرگشاده ، هویت ، استراتژی و برنامه ایدئولوژیک خود را برای اولین بار اعلام می کند و به فعالیت های پنهانی خود خاتمه می دهد.
نقش بلامنازع حزب الله در رهبری و سازماندهی مقاومت های مردمی و پرهیز از بزرگنمایی اختلافات میان احزاب رقیب در مواجهه با اسرائیل در کنار موفقیت کم نظیر این حزب در عقب راندن رژیم صهیونیستی به کمربند امنیتی ، موجب شد جایگاه حزب الله نه تنها در عرصه های داخلی بلکه در عرصه های بین المللی ارتقا یابد و کسب مشروعیت بین المللی برای این حزب ، سیر صعودی پیدا کند.
این مساله حتی در میان صحبتهای سران رژیم صهیونیستی نیز مشهود بود .صریح ترین اعتراف از آن اسحاق رابین ، در زمان تصدی وزارت دفاع اسرائیل بود که گفت: "حمله نظامی اسرائیل باعث شد تا غول شیعه از بطری خارجی شود."
نگرانی مقامات اسرائیل پس از این پیروزی ، به خاطر ترس از گسترش روش مبارزاتی حزب الله میان مسلمانان نوار غزه و کرانه غربی رود اردن ، روند فزاینده ای به خود گرفت.
پس از صدور نامه سرگشاده ، فعالیت های رسمی و علنی حزب الله اوج گرفت و از حالت صرفا امنیتی و کاملا محرمانه خارج شد و حالت نیمه محرمانه پیدا کرد. محبوبیت روزافزون حزب الله پس از علنی شدن آن ، سبب شد جوانان مسلمان بیشتری به این حزب بپیوندند که این امر، خود به تقویت حرکتهای اسلامگرا در لبنان کمک می کرد و از طرفی حساسیت سوریه را نسبتا به آنچه رشد رادیکالیزم دینی می خواند، برانگیخته بود.
در عین حال تشکیل حزب الله در بدو امر، برخی گروههای سنتی سیاسی در جنوب لبنان را متوجه خود ساخت و این مساله حتی تا مرز درگیری های نظامی هم پیش رفت که البته موقتی بود. توافقنامه "دمشق 1" که با فشار ایران و سوریه در 30 ژانویه 1989 میان حزب الله و گروههای سیاسی نظامی قدیمی تر امضاء شد، تا حدودی از این درگیری ها کاست ، اما کاملا به آن پایان نداد.
اما با اصرار سوریه در اکتبر 1990، توافقنامه "دمشق 2" به امضا رسید و سرانجام به درگیری ها پایان داد.
این درگیری ها که در واقع ، فرصتی طلایی برای اسرائیل به حساب می آمد، به قدرت نظامی و ساختار تشکیلاتی امل که به خاطر چرخش های ایدئولوژیک رهبرانش از نظر سیاسی تضعیف شده بود ضربات سختی وارد کرد.به این ترتیب ، تمرکز سیاسی و نظامی برای مقاومت علیه تجاوزطلبی اسرائیل به گروه حزب الله که طرفدارانش بسرعت بیشتر می شدند، منتقل شد.
در این راستا ، در دهه 90 میلادی ، اسرائیل 2 عملیات بزرگ دیگر را در لبنان با هدف سرکوب مقاومت اسلامی و ایجاد کمربند امنیتی ، سازماندهی کرد:
- عملیات تسویه حساب
- عملیات خوشه های خشم.
در عملیات تسویه حساب ، هدف اصلی اسراییلی ها، از بین بردن رابطه شیعیان و طوائف مختلف با حزب الله بود اما نتیجه معکوس به دنبال داشت.این عملیات نه تنها رابطه شیعیان با حزب الله را از بین نبرد، بلکه یک نوع همبستگی ملی میان تمام طوائف مذهبی لبنان درخصوص مشروعیت مقاومت ایجاد کرد.
عملیات خوشه های خشم نیز به عنوان "آخرین تلاش گسترده اسرائیل برای سرکوب حزب الله" شانزده روز به طول انجامید; در این تهاجم ، مهمترین فاجعه در روستای "قانا" به وقوع پیوست.
انعکاس خبر این فاجعه ، محکومیت های شدید جهانی را در پی داشت. حزب الله در پاسخ به این تهاجم ، شهرک های یهودی نشین را زیر آتش موشکهای خود قرار داد و شهرک نشینان را وادار به عقب نشینی از مواضع خود کرد.
شدت و قدرت این پاسخ ، اسرائیل را مجبور کرد از حمله به مناطق مسکونی تا حد زیادی پرهیز کند. این عملیات همچنین قدرت و توان دفاعی حزب الله را بیش از پیش به نمایش گذاشت.
اما اتفاق مهمی در این زمان رخ داد و با به دست آوردن رسمیت مقاومت علیه اشغالگری در جریان جنگ 1996، حزب الله توانست با تجدید و تثبیت حضور خود در پارلمان ، از "جنبه سیاسی" نیز رسمیت پیدا کند.
در خلال سال های 85 تا اواخر دهه 90 میلادی ، حزب الله با چالشهای دیگری مواجه شد اما آنها را با موفقیت از سر گذراند. ترور و ربودن رهبران حزب الله از سوی عناصر اسراییلی یا هواداران آنها، یکی از مهمترین چالشهای فراروی این حزب بود.
در این سالها، افرادی نظیر سیدعباس موسوی (دومین دبیرکل حزب الله ) و شیخ راغب حرب به شهادت رسیدند و برخی دیگر نظیر شیخ عبدالکریم عبید ربوده شدند. خطر دیگری که حزب الله را تهدید می کرد، خطر تجزیه و انشعاب این حزب پس از برکناری شیخ صبحی طفیلی " اولین دبیرکل حزب الله " بود. وی بتدریج ، علم مخالفت علیه حزب الله را برافراشت ، اما درایت حزب الله در برخورد با گروههای انشعابی نشان داد این گروهها پایگاه محکمی در میان مردم لبنان ندارند و بزودی انشعابیون مجبور شدند به حقانیت راه حزب الله اعتراف کنند.
همانطوری که اشاره شد ، پس از پیروزی حزب الله در جنگ 1996 و تبدیل شدن مقاومت به خواست ملی در میان کلیه طوائف مذهبی لبنان ، موفقیت های فزاینده دیگری در سطح داخلی و منطقه ای از آن حزب الله شد که حاکی از دوران اقتدار کامل این حزب است.
برخورد 2 بالگرد اسرائیلی حامل 73 کماندو در جنوب لبنان که منجر به کشته شدن تمامی سرنشینان آن شد، افکار عمومی اسرائیل را علیه دولت خود "مبنی بر عقب نشینی هر چه سریع تر" برانگیخت و حزب الله با جنگ روانی و رسانه ای خود به این مساله شدت بیشتری بخشید.
در عملیات انصاریه در سال 1997، جاسوسان اسرائیلی برای اولین بار در تله مین گذاری شده به دام افتادند و اسرائیل از لحاظ اطلاعاتی نیز برای نخستین بار شکست خورد.
یکی از فعالیت های مهم حزب الله در برخورد با نظامیان اشغالگر، استفاده از رسانه هایی چون "تلویزیون المنار"، "رادیو النور" و "هفته نامه العهد" برای بیان دیدگاه ها و مواضع خود بود. حزب الله با استفاده از این ابزارها، یهودیان شهرکهای اسرائیل را هدف قرار داد و با یک برنامه ریزی حساب شده روانی ، زمینه ساز فرار نیروهای اسرائیلی را فراهم کرد. علاوه بر آن ، حزب الله در عرصه های اجتماعی و سیاسی داخلی نظیر انتخابات شهر و روستا، پیروزی های چشمگیری به دست آورد.
خدمت رسانی در عرصه های اجتماعی ، یکی دیگر از شاخه های فعالیت حزب الله بود. از طرف دیگر، روابط حزب الله با دولت از زمان امیل لحود روبه بهبودی گذاشت.
در پی نزدیکی دولت و حزب الله ، مزدوران آنتوان لحد 3 ژوئن 1999، به فرمان ارتش اسرائیل از جزین در جنوب لبنان به صورت یکجانبه عقب نشینی کردند. روند عقب نشینی تحت فشار حزب الله و افکار داخلی اسرائیل به گونه ای بود که یکی از محورهای مبارزات انتخاباتی نخست وزیران اسرائیل در سال 1999 را شامل می شد. ایهود باراک ، تنها رقیب نتانیاهو در مبارزه انتخاباتی وعده داده بود در صورت پیروزی ، ارتش اسرائیل را در خلال یک سال از جنوب لبنان خارج کند. وی پس از پیروزی خود، زمان عقب نشینی را حداکثر تا پیش از هفتم ژوئیه 2000 مشخص کرد.
نهایتاً ، در بامداد 24 می 2000 (مطابق با 4 خرداد 1379) ارتش اسرائیل به یکباره و به صورت کاملا ناگهانی اقدام به تخلیه کلیه مواضع خود در جنوب لبنان کرد و دولت لبنان بعد از آن ، 25 می 2000 را روز مقاومت و آزادسازی اعلام نمود.
اما ، مهمترین دستاوردها و پیامد این عقب نشینی عبارت بود از :
- شکست ارتش اسطوره ای اسرائیل
- پذیرش حزب الله به عنوان سمبل مقاومت در داخل و خارج و به ویژه در سطح کشورهای عربی و اسلامی و تاثیر سریع آن بر انتفاضه مردم فلسطین
از این پس حزب الله با خفظ "استراتژی مقاومت" ، "استراتژیهای سیاسی" را نیز در پیش گرفت و به بازیگری فعال در لبنان و منطقه تبدیل شد و در پی آن با بدست گیری بخشی از کابینه لبنان نقش سیاسی خود را تثبیت کرد .
آنچه مبرهن است ، حملات اخیر اسرائیل به جنوب لبنان تحت لوای به اسارت گرفتن دو نظامی این رژیم توسط حزب الله لبنان ، پروسه ای بلند مدت برای جلوگیری از رسمیت سیاسی روزافزون حزب الله است .
در این راستا ، اسرائیل مشخصاً با حمله گسترده به تأسیسات و زیرساختهای جنوب لبنان ، سعی دارد حضور و ارتباطات نظامی حزب الله را در این منطقه غیرممکن کند و از طرفی با اعمال فشار بر حزب الله از طریق رویارویی احزاب داخلی لبنان ، درپی کاهش قدرت و تأثیرگذاری حزب الله است .
مهدی علیخانی – کارشناس مسائل خاورمیانه – www.alikhani.net
بسم الله الرحمن الرحیم
چکیده: "آگوستوس ریچارد نورتون" در این کتاب بیش از آنکه به چگونگی پیروزی نیروهای حزب الله لبنان در مقابل اسراییل حمایت شده از طرف غرب بپردازد،سیر تکامل و پیشرفت خود این گروه را برای مخاطب غربی توصیف میکند که چگونه یک گروه مردمی میتواند بدون تکیه به منابع مادی، تا این سطح از نفوذ میان مردم و دولتهای منطقه ترقی کند. کتاب شفاف و مستند نورتون بیپرده تمام حقایق مربوط به جنگ تابستان گذشته را از هر دو طرف شرح میدهد و مثل تمام کتابهای دیگری که درباره دنیای عرب صحبت میکنند، کم حجم و مختصر است و تنها به نکات برجسته اشاره دارد.
25 سال پیش وقتی مردم جنوب لبنان نتوانستند حضور اشغالگران صهیونیستی را در کشور خود تحمل کنند، گروههای خودجوش مردمی برای این انقلاب درونی شکل گرفت و بعد از آن حزب الله در قالب یک گروه مسلح و معتقد متولد شد. در ابتدا تنها هدف این گروه بیرون راندن نظامیان اسرائیلی بود که با موفقیت انجام شد؛ ولی اکنون و پس از گذشت تقریبا دو دهه، حزب الله در قالب یک گروه سیاسی کاملاً مردمی؛ نمایندهی اکثر مردم لبنان در صحنههای سیاسی محسوب میشود. امروز در جهان حزبالله را نه تنها به عنوان قدرت دفاعی مردم لبنان میشناسند؛ بلکه در مسایل اجتماعی و دینی نیز به رهبران این حزب مراجعه میکنند و حزبالله در واقع ملجاء و مامن غالب مردم لبنان شده است.
تابستان گذشته وقتی نیروهای حزب الله در مقابل نظامیان تا دندان مسلح اسرائیلی و در جنگی نابرابر به پیروزی رسیدند، در کنار نیروی دفاعی این گروه شیعی، نفوذ سیاسی این حزب نیز در میان دولت و مردم بر همه اثبات شد. در حقیقت حزب الله را باید به عنوان تنها ارگان غیر دولتی تاثیرگذار در خاورمیانه برشمرد. "آگوستوس ریچارد نورتون" در کتابی تقریباً کم حجم تحت عنوان "حزب الله" که توسط انتشارات دانشگاه پرینستون آمریکا به چاپ رسیده است، شرح کوتاهی از تاریخچه وقایع چند سال اخیر خاورمیانه که یک گروه شیعی لبنانی در آن نقش مستقیم داشتهاند را بدون تاثیر از تبلیغات و سیاسیکاریهای رسانههای غربی روایت کرده است.
او در این کتاب بیش از آنکه به چگونگی پیروزی نیروهای حزب الله لبنان در مقابل اسراییل حمایت شده از طرف غرب بپردازد، سیر تکامل و پیشرفت خود این گروه را برای مخاطب غربی توصیف میکند که چگونه یک گروه مردمی، میتواند بدون تکیه به منابع مادی، تا این سطح از نفوذ میان مردم و دولتهای منطقه ترقی کند. کتاب شفاف و مستند نورتون که بیپرده تمام حقایق مربوط به جنگ تابستان گذشته را از هر دو طرف شرح میدهد و مثل تمام کتابهای دیگری که درباره دنیای عرب صحبت میکنند، کم حجم و مختصر است و تنها به نکات برجسته اشاره دارد و به طور عامیانهتر از جمله کتابهایی است که در فاصله بین دو وعده غذایی قابل مطالعه است.
البته نورتون به عنوان یک نویسندهی غربی که ممکن است درباره گروههای شیعی نگاه منفی داشته باشد، به سادگی حتی رقابت بین گروههای شیعی لبنان مثل جنبش امل و دیگر گروههای سیاسی و مذهبی را بدون هیچ نگاه مغرضانه شرح میدهد و مثل توصیف یک مسیحی معتقد از کشیشان و پاپ، سید حسن نصرالله را به دور از هیاهوی رسانهای، رهبری خطاب میکند که مردم لبنان او را دوست داشته و به او اعتماد کردهاند.
وقتی حزب الله در سال 2000 میلادی موفق شد نظامیان اسرائیلی را از جنوب این کشور خارج کند، حتی در قاهره و دیگر شهرهای بزرگ عربی جشن گرفته شد و شیرینی پخش شد و همه فرقههای مسلمان با مردم لبنان در این جشن سهیم شدند، حتی بر خلاف گذشته، رسانههای غربی هیچ توجیهی برای این قضیه نداشتند و به همین دلیل، همهی این رسانهها به طور حتم گزارشهای تحریف شدهای از این واقعه ارایه دادند. یک بازرس نظامی سابق سازمان ملل متحد که هم اکنون در دانشگاه بوستون تدریس میکند، کتاب نورتون را گزارشی غنی و کامل از آنچه در تابستان گذشته روی داد، توصیف کرده و حتی آن را در سطح کتب مرجع دانشگاهی میداند.
به گزارش کتاب نیوز به نقل از واشگنتنپست، داستان جنگ کتاب نورتون از زمان دستگیری دو سرباز اسرائیلی به دست نیروهای حزب الله شروع میشود که چگونه بعد از آن سیلی از ادوات جنگی سبک و سنگین اسراییلی بر سر مردمان لبنان آوار میشود و با این حال مقاومت مردمی حزب الله مانع از شکست در مقابل ارتش سرتاپا مسلح دشمن میشود.
نورتون کتاب را با تشریح ریز و جزء به جزء حوادث تلخ و شیرین جنگ به پایان میبرد. وی بر خلاف همان رسانههای غربی که در خبرهای مربوط به جنگ، اسرائیل را یک دولت رسمی و حزب الله را یک گروه تروریستی خطاب میکردند، در کتاب خود سعی کرده این رویه را تا حدودی تعدیل کند، هرچند اطلاعات کافی در بیان جزئیات و پیچیدگیهای سازمانی حزب الله را در اختیار ندارد.
وی مینویسد: "تحلیلگران سیاسی و حتی اساتید دانشگاه وقتی از سازمانی مثل حزب الله صحبت میکنند، آنقدر جهتدار و شاید با غرور غربی خود تحلیل ارائه میدهند که اعتقادات گروهی از مردم را زیر سوال میبرند. وقتی نام خدا برای مورد خطاب دادن حزبی سیاسی به کار میرود، به طور حتم نمیتوان روی خودکشیهای(عملیات استشهادی) سربازانی که کلمات مقدسی بر پیشانی خود میبندند، نام تاکتیکهای تروریستی گذاشت و این در حالیست که خود مردم با در اختیار قراردادن یک سوم از کرسیهای پارلمان لبنان به این گروه، مشخص میکنند که اعتقادات و افکار و حتی سیاستهای حزب الله، از ریشهای حقیقی و الهی برخاسته که بر خلاف گروههایی مثل القاعده یا طالبان، اکثریت مردم به آن ایمان دارند."
در اکثر بخشها و جملات کتاب نورتون هر چند به نظر میرسد، نویسنده از ترس مخالفان حزبالله که مطمئناً منتقدان امریکایی و اسرائیلی هستند، جنبه احتیاط و منطق را رعایت کرده و سعی میکند در نوشتن مثلاً پیروزیهای حزب الله در جنگ تابستان، محافظهکارانه عمل کند؛ ولی با وجود اعتراض بعضی از لبنانیها به خاطر خسارت 4 میلیارد دلاری در شهرهای مختلف این کشور، او به صراحت حزب الله را پیروز این جنگ نابرابر اعلام میکند. وی در جایی از کتابش مینویسد: "پیروزی گیج کننده و غیر قابل انتظار حزبالله، در حقیقت از باران شهامت و ایمان سربازان سید حسن نصرالله بر سر نظامیان اسراییلی نشات گرفت."
به نظر نورتون مهمترین جنبهی پیروزی این جنبش را باید در تقویت هرچه بیشتر فرقههای مذهبی لبنان و منطقهی خاورمیانه جستجو کرد. نورتون اعتقاد دارد اتفاقی که در لبنان حادث شد، بر خلاف آن چیزی بود که هم اکنون در عراق در حال وقوع است، در آنجا اگر مانند لبنان، شیعه و سنی اتحاد خود را حفظ میکردند، هم اکنون اشغالگران این کشور را ترک کردهبودند. بعد از پیروزی حزب الله مقابل نظامیان صهیونیستی، هزاران مسلمان اهل سنت در کشورهای مصر و عربستان و دیگر کشورهای عربی و غیر عربی "تیشرتهای ورزشی منقش به چهره سید حسن" را بر تن خود کردند و به خیابانها ریختند و باز هم بر خلاف پیشبینی رسانههای غربی، فریاد شادی برآوردند و نصرالله را قهرمان دنیای عرب خطاب کردند.
نورتون در بیان خاطره ای از سفر به خاورمیانه نیز در این کتاب نوشته است: "بعد از چند مدت از اتمام جنگ، اسراییل را به مقصد شهر امان ترک کردم. در آنجا رانندهای عرب که از مسیحیان لبنان بود میگفت که تمام عمرش از شیعیان و رهبران آن نفرت داشته، ولی بعد از مقاومت سربازان حزب الله، این نفرت به عشق تبدیل شده و حالا حزب الله برای من یک سمبل بینظیر و تمام عیار است. راننده لبنانی میگفت: حزب الله تمام هویت و افتخار عرب را دوباره به آنها هدیه کرد."
پژوهشگر: مصطفی دلاورپوراقدام
چکیده: مقاومت غیر قابل انتظار حزب الله در برابر ارتش مجهز اسرائیل،موجب شکسته شدن تابوی شکست ناپذیری این رژیم در برابر کشورهای عربی گردید و از لحاظ روانی،تأثیر مثبتی بر ذهنیت حاکمان جهان اسلام ایجاد کرد و اثبات نمود که نهادهای نظامی واطلاعاتی رژیم صهیونیستی درک درستی از توانمندی های حزب الله ندارند.تصویب قطعنامه 1701 نشان داد که رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده ناتوان است و در مواقعی که احساس شکست کند،از نفوذ آمریکا در شورای امنیت استفاده می کند؛به گونه ای که در مفاد قطعنامه،بر همان خواسته های رژیم صهیونیستی یعنی خلع سلاح حزب الله،تحویل دو سرباز اسرائیلی و اجرای قطعنامه 1559 تأکید شده است.
مقدمه
خاورمیانه به عنوان یکی از حوزههای استراتژیک،به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک و دارا بودن ذخایر انرژی و منابع اقتصادی و حوزههای تمدنی و ایدئولوژیکی محل تلاقی منافع و منازعه میان قدرتهای جهانی و منطقهای است و هر یک از بازیگران ذینفع و تأثیر گذار تلاش میکند،محیط و قواعد بازی را به گونهای مدیریت کند که حداکثر منافع خود را در نطقه تضمین کند.
در این میان ، مجاورت لبنان با سرزمینهای اشغالی،وجود شیعیان حزبالله و امل و نزدیکی با دریای مدیترانه ،موجب شد تا به صورت همزمان مورد توجه ایران ،سوریه ،ایالات متحده، انگلستان و فرانسه قرار گیرد و هر یک تلاش کنند، از طریق مؤلفههای قدرت منطقهای خود ،ائتلاف سازی ،صدور قطعنامه از طریق سازمانهای بین المللی و نفوذ در میان احزاب و گروههای داخلی این کشور، نقش و جایگاه خود را در معادلات سیاسی امنیتی خاورمیانه تحکیم کرده ،چیدمان و آرایش سیاسی لبنان را به گونهای ساماندهی و سازماندهی میکنند که موازنه قوا را به سمت منافع منطقهآی خود تغییر دهند. موازنهای که در یک طرف طیف آن ج. ا. ایران ،سوریه و شیعیان لبنان و طرف دیگر ایالات متحده ،فرانسه ،انگلستان و ائتلاف سعد حریری قرار دارد . بیشتر تحلیل گران سیاسی و نظامی ،جنگ لبنان و رژیم صهیونیستی را به دلیل تأثیری که در میان مدت بر قدرتهای منطقهای و جهانی به دنبال خواهد داشت، یک جنگ نیابتی نام نهاده بودند. در این میان ،وزارت دفاع و سازمانهای جاسوسی ایلات متحده ،از مهمترین کارگزاران این جنگ بودند که نقش فعالی را در سازماندهی ائتلاف علیه حزب الله به عهده داشتند ولی نحوه عملکرد آنان در لبنان و عراق دو عامل تأثیر گذاری است که در میان مدت جایگاه و عملکرد دونالد رامسفلد و نهادهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل را زیر سؤال خواهد برد و شاهد تغییراتی در ساختار تشکیلاتی و مدیریتی آنان خواهیم بود.
پیش بینی میشود ،در میان مدت معادلات سیاسی – امنیتی خاورمیانه پس از جنگ 33 روزه لبنان و رژیم صهیونیستی به صورت زیر تغییر کند:
1. تغییر آرایش سایسی داخلی لبنان به نفع شیعیان حزب الله و امل
"ائتلاف چهارده مارس" به رهبری " سعدحریری" توانسته بود، در انتخابات ژوئن 2005 ، 72 کرسی از مجموع 128 کرسسی پارلمان را تصاحب کند و نخستوزیر را نیز از میان همفکران خود انتخاب کند.
سفر "سعد حریری " پیش از تجاوز اسرائیل به لبنان و هم صدایی این گروهها با رژیم صهیونیستی برای خلع سلاح حزب الله ،این احتمال را قوت میبخشد که حمله به لبنان با آگاهی و تمایل قبلی آنان صورت گرفته بود تا جایگاه سیاسی خود را در داخل لبنان تقویت کنند.
لبنان کشوری چند قومی است که به دلیل فقدان یک دولت مرکزی قوی ،همواره پتانسیلهای لازم را برای جنگ داخلی داشته است و انسجام لازم نیز میان نهادهای حکومتی آن وجود ندارد.
این احتمال وجود دارد فدر صورتی که دولت لبنان به رهبری "فؤاد سینیوره " که اکثریت وزرای آن از ائتلاف سعد حریری است ، بخواهند بی مشورت با سایر گروهها (جنبش امل و حزب الله )،از قطعنامههای زنجیرهای سازمان ملل حمایت و بر خلع سلاح حزب الله تأکید کنند در آیندهای نزدیک شاهد تقویت بسترهای یک جنگ داخلی ،همانند سال ةای 90 ،1975 باشیم. هدف اسرائیل نیز این است که سلاح مقاومت ، به جای اینکه علیه این رژیم به کار رود در جنگ داخلی استفاده گردد که پیامد آن تضعیف حزبآلله و کاهش محبوبیت این جنبش در افکار عمومی داخلی خواهد بود . از راهبردهای ایالات متحده نیز برای خلع سلاح حزب الله ، افزایش فشارهای سیاسی داخلی از طبق ائتلاف چهارده مارس (سعد الدین حریری، ولید جنبالاط و سمیر جعجع ) است ؛ ولی نتایج جنگ موجب شد تا موضع پیروان حزب الله ،امل و میشل عون و امیل لحود در برابر مخالفان تقویت گردد و در کوتاه مدت ،شاهد تغییر موازنه قوا در آرایش سیاسی لبنان باشیم و با توجه به تظاهرات یک و نیم میلیونی پیروان حزب الله در مراسم جشن پیروزی در " ضاحیه " و افزایش محبوبت و مشروعیت این جنبش در افکار عمومی داخلی و منطقهای پیش بینی میشد که حزب الله از این فرصت در جهت دستیابی به وزارتخانههای کلیدی در کابینه فواد سینیوره بهره برداری کند و با شعار تشکیل " دولت ملی " خواستار برگزاری انتخابات زود رس در لبنان گردد.
از طرف دیگر در آیندهای نزدیک اختلافات داخلی میان رهبران " ائتلاف چهارده مارس " نیز افزایش خواهد یافت که از مصادیق آن میتوان به کنارهگیری " امین جمیل " رهبر حزب مسیحی مادونی " کتائب " اشاره کرد.
2. ناکارآمدی قطعنامههای زنجیرهای 1559، 1636، 1701 برای خلع سلاح حزب الله
رژیم صهیونیستی با هدف اجرای سیاست " زمین سوخته " حملات زیرزمینی گسترده ای را طی 48 ساعت پیش از لازم الاجرا شدن قطعنامه 1701 تدارک دید تا از آن به عنوان برگ برنده ای برای خلع سلاح حزب الله بهره برداری کند که تحقق آن مورد حمایت آمریکا ، انگلستان ، فرانسه ، دبیر کل سازمان ملل و اکثر حاکمان سنی کشورهای عربی منطقه نیز قرار دارد ؛ در مقابل ، حزب الله در توجیه ضرورت حفظ سلاح مقاومت ، به وقوع چهار جنگ بین عرب ها و رژیم صهیونیستی ، اشغال مزارع شبعا و بی اعتمادی به حمله مجدد این رژیم اشاره می کند .
اسرائیل قصد دارد ، از نیروهای سازمان ملل موسوم به " یونیفیل " مستقر در مرز لبنان و فلسطین اشغالی ، به منظور جلوگیری از ارسال تسلیحات به جنوب لبنان بهره برداری کند و نظام امنیتی منطقه را با استقرار دستگاه های جاسوسی و اعزام نیروهای اطلاعاتی حامی این رژیم در پوشش سربازان سازمان ملل به نفع خود تغییر دهد . مهم ترین هدف تصویب قطعنامه های زنجیره ای ، خلع سلاح حزب الله است ؛ ولی توانمندی های سخت افزاری ، نرم افزاری و حمایت 5/1 میلیون نفری جامعه لبنان از حزب الله ، با توجه به جمعیت سه میلیون نفری آن ثابت کرد که خلع سلاح مقاومت ، تنها بر روی کاغذ عملی خواهد شد و با گذشت زمان نه تنها مشروعیت آنان در میان امت اسلامی افزایش می یابد ، بلکه به یک مؤلفه تأثیرگذار در ترتیبات سیاسی ، امنیتی منطقه تبدیل خواهد شد.
3. شکست فاز اول " طرح خاورمیانه جدید "
از مهم ترین اهداف کشورهای غربی برای شکل دهی و تثبیت مهندسی امنیتی جدید منطقه ، تلاش و ایجاد اجماع نسبی برای مهار و نابودی جنبش های اسلامی یا حداقل تبدیل آنان به یک نهاد سیاسی است که در طرح " خاورمیانه جدید " که به طور رسمی توسط " کاندولیزا رایس " جایگزین " طرح خاورمیانه بزرگ " معرفی شده است ، جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است .
در این طرح ایالات متحده برنامه ریزی می کند با تأکید بر سه مقوله رادیکالیسم اسلامی ، تروریسم و تسلیحات کشتار جمعی و ایجاد تصویر مجازی و غیرواقعی از طریق رسانه های صوتی و تصویری ، زمینه های شکل گیری اجماع نسبی در نظام بین المللی را علیه جنبش های اسلامی ، مانند حزب الله حماش و کشورهای مستقل مانند ایران فراهم بسازند ؛ ولی دامنه تجاوزهای رژیم صهیونیستی و نقض کنوانسیون های ژنو 1925 نشان داد که آمریکا و رژیم صهیونیستی از بزرگ ترین نمادهای تروریسم دولتی هستند .
نیاز ایالات متحده و اسرائیل از نوع متقابل و بازی با " حاصل جمع مثبت " است و آنان برنامه ریز ی می کنند با عملیاتی کردن طرح هایی با هدف نابودی حزب الله ، گروه اسلامی حماس را نیز تضعیف کند ؛ هر چند در مورد حماس هدف " تغییر رفتار " به منظور همسو کردن آنان با جنبش فتح در جهت شناسایی نقشه راه و موجودیت رژیم صهیونیستی است ؛ ولی در مورد حزب الله ، هدف نهایی آن نابودی این جنبش است . موفقیت رژیم صهیونیستی و آمریکا در خلع سلاح مقاومت ، می تواند اجرای فاز اول
" طرح خاورمیانه جدید " را به منظور اجرای فازهای بعدی تسهیل کند که در صورت تحقق ، تهدیدهای جدیدی را برای تضمین امنیت ملی و منطقه ای ایران ایجاد می کرد ؛ ولی شکست ارتش مجهز اسرائیل از جنبش بی ادعای حزب الله موجب شد که اجرای
" طرح خاورمیانه جدید " در همان آغاز شکل گیری نطفه اولیه ناکام بماند و با شکست مواجه گردد.
4. الگوبرداری از شیوه و مدل مقاومت حزب الله در میان جنبش های اسلامی خاورمیانه
پیش بینی می شود که جنبش حماس از گروه های اسلامی ای باشد که با الگوبرداری از
حزب الله ، توان رزمی ، عملیاتی خود را در برابر ارتش رژیم صهیونیستی تقویت کرده و با تقویت توانمندی موشکی خود ، جنوب سرزمین های اشغالی را با تهدید مواجه سازد و با توجه به توان حزب الله در تهدید شمال سرزمین های اشغالی ، در آینده می توان شاهد محاصره و در تنگنا قرار گرفتن رژیم صهیونیستی در میان جنبش های اسلامی مسلح بود که با بهره برداری از فن آوری های جدید می توانند موجودیت این رژیم را مورد تهدید
قرار دهند .
سبک مقاومت حزب الله ، تلفیقی از جنگ های چریکی و کلاسیک ، با استفاده از فن آوری های نوین است و این احتمال وجود دارد که حزب الله ، آموزش نیروهای حماس و ایجاد هماهنگی و تعامل بیشتر با آنان ، توازن قوا را تا حدودی به نفع خود تغییر دهند .
5. کاهش نقش و جایگاه رژیم صهیونیستی در معادلات امنیتی منطقه
مقاومت غیر قابل انتظار حزب الله در برابر ارتش مجهز اسرائیل ، موجب شکسته شدن تابوی شکست ناپذیری این رژیم در برابر کشورهای عربی گردید و از لحاظ روانی ، تأثیر مثبتی بر ذهنیت حاکمان جهان اسلام ایجاد کرد و اثبات ساخت که نهادهای نظامی ، اطلاعاتی و سیاسی رژیم صهیونیستی درک درستی از توانمندی های نرم افزاری و سخت افزاری جنبش حزب الله ندارند.
تصویب قطعنامه 1701 نشان داد که رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده ناتوان است و در مواقعی که احساس شکست کند ، از نفوذ آمریکا در شورای امنیت استفاده می کند ؛ به گونه ای که در مفاد قطعنامه ، بر همان خواسته های رژیم صهیونیستی ، یعنی خلع سلاح حزب الله ، تحویل دو سرباز اسرائیلی و اجرای قطعنامه 1559 تأکید
شده است .
از طرف دیگر ، اعتقاد ایالات متحده به خروجی های نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل کاهش یافته است و سازمان جاسوسی موساد ، نقش مهمی را برای هر گونه تغذیه اطلاعاتی در مورد سناریوی حمله نظامی احتمالی امریکا به ایران یا سوریه بازی می کند ؛ در حالی که ناکارآمدی این نهادها در شناسایی دقیق مقر سید حسن نصرالله ، کانال های زیرزمینی حزب الله و از بین بردن شبکه تلویزیونی المنار موجب شده است که تصمیم گیری نهادهای نظامی ، سیاسی آمریکا بر اساس خروجی های نهادهای جاسوسی اسرائیل با تردیدهایی مواجه گردد که در مورد اطلاعات ارسالی رژیم صهیونیستی در مورد فعالیت های هسته ای ایران یا جایگاه قدرت سخت و نرم این کشور نیز می تواند تعمیم داده شود و نحوه تعامل با ایران را تا حدودی با چالش یا تأخیر مواجه سازد .
به عکس ، واحد اطلاعات عملیات شاخه نظامی حزب الله ، بسیار بهتر از سازمان موساد عمل کرد که از مصادیق آن می توان ، به شناسایی دقیق مکان های هلی برد نیروهای اسرائیلی یا جهت دهی به رزمندگان حزب الله از طریق ارسال کدهایی توسط شبکه المنار اشاره کرد که دامنه تأثیرگذاری آن از کدرسانی اینترنتی بیش تر است .
از طرفی ، سیاست رژیم صهیونیستی بر اساس تجاوزگری و توسعه طلبی ارضی بنا شده است و مقاومت حزب الله نقطه عطفی در برابر این توسعه طلبی است .
6. افزایش تأثیرگذاری ایران و سوریه در معادلات سیاسی ، امنیتی خاورمیانه
ملاحظات سیاسی ، امنیتی کشورهای غربی به دلیل قدرت بازدارندگی جنبش حزب الله پس از جنگ 33 روزه لبنان و اسرائیل افزایش یافت و با توجه به تأثیرپذیری که این جنبش از نظام ولایت فقیه و آرمان های امام راحل دارد ، هر گونه افزایش قدرت آن به صورت غیرمستقیم نقش و جایگاه ایران را در منطقه ارتقا داده و فرصت های جدیدی را برای افزایش چانه زنی و قدرت مانور دستگاه دیپلماتی کشور در رایزنی های سیاسی به وجود آورده است ، زیرا افزایش توانمندی مادی و معنوی حزب الله ، نوعی بازدارندگی بر اساس ترس و وحشت را در میان ایالات متحده و رژیم صهیونیستی ایجاد کرده است ؛ در نتیجه کارگزاران سیاسی ، نظامی ایران با انتخاب یک نگرش واقع گرایانه و شناسایی دقیق بازیگران ، محیط و قواعد بازی ، باید
مؤلفه های قدرت منطقه ای و داخلی خود را به صورت مجدد باز تعریف کنند تا منافع و امنیت ملی به صورت حداکثر نسبی تضمین گردد.
هدف اسرائیل در میان مدت ، استقرار " نیروهای واکنش سریع ناتو " به جای نیروهای یونیفیل است و برنامه ریزی می کند تا کارایی و توانایی این نیروها را در اجرای قطعنامه 1701 زیر سؤال برده تا بستر حضور ناتو مهیا گردد ، هر چند در افزایش نیروهای " یونیفیل " از دو هزار نفر به پانزده هزار نفر ، نقش خزنده ناتو پررنگ تر شده است که بر اساس بند یازده قطعنامه بین
" رودخانه لیتانی " تا خط آبی (مرز ترسیم شده توسط سازمان ملل بین لبنان و فلسطین اشغالی)
مستقر خواهند شد .
نکته مهم اینکه این نیروها به جای اینکه در دو طرف " خط آبی " به صورت مساوی تقسیم شوند ، فقط در داخل خاک لبنان مستقر شده اند .
این احتمال وجود دارد که در میان مدت ، شاهد تعریف کارکردهای جدیدی از نیروهای
" یونیفیل " باشیم ، در این چارچوب ، در چهاردهم سپتامبر 2006 مسئول نیروهای فرانسوی مستقر در لبنان ، آلن پلگوپنی اعلام کرد که " اگر ارتش لبنان قادر به خلع سلاح حزب الله نباشد ، این نیروها با هماهنگی دولت لبنان حاضر به انجام چنین اقدامی خواهند بود "
از طرفی ، بررسی ترکیب نیروها نشان می دهد که از میان کشورهای اسلامی تنها قطر ، ترکیه و اندونزی برای اعزام نیرو اعلام آمادگی کرده اند که در این میان ترکیه روابط سیایس ، اطلاعاتی و قطر روابط تجاری با رژیم صهیونیستی دارد ؛ در نتیجه در ساختار جدید نیروهای "یونیفیل "
هیچ نیروی نظامی از کشورهایی که اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند ، وجود ندارد .
در صورت پررنگ تر شدن نیروهای ناتو در قالب نیروهای " یونیفیل " و با وجود یک دولت مایل به غرب در لبنان ، ایالات متحده تلاش می کند ، علاوه بر خارج کردن لبنان از حلقه امینتی ، اطلاعاتی مورد نفوذ ایران ، سوریه را نیز وادار به تغییر رفتار سازد که یک سناریوی تهدیدزا است ؛ در نتیجه ضرورت دارد با اقدام های پیشگیرانه محیط امنیتی منطقه را به سمتی هدایت کنیم که بسترهای سناریوهای تهدیدزا از بین برود ، زیرا هر گونه خلع سلاح حزب الله می تواند توازن نسبی را که بر اساس بازدارندگی بر اساس " رعب وحشت " به وجود آمده ، کمرنگ سازد .
ج . ا . ایران باید مؤلفه های قدرت منطقه ای خود را با توجه به شرایط نوین باز تعریف کند و با توجه به گسترش تأثیرگذاری نظام های منطقه ای بر ساختار نظام بین الملل ، ضرورت دارد رویکردی امنیتی ، سیاسی متداخل و تکثرگرا از طریق " ائتلاف موازنه گرا " ایجاد کند .
7. تقویت هلال شیعه در خاورمیانه
آمریکا و متحدانش افزایش نفوذ تدریجی ایران در میان شیعیان عراق و لبنان ، و بهبود روابط سیاسی و تجاری این کشور با افغانستان و عراق را موجب تقویت تأثیرگذاری شیعیان در خاورمیانه می دانند و هر گونه افزایش جایگاه و نقش حزب الله در ترتیبات سیاسی ، امنیتی منطقه را موجب تقویت هلال شیعه و الگوبرداری سایر جنبش های اسلامی بر اساس فرهنگ مقاومت ارزیابی می کنند.
به همین دلیل ج . ا . ایران باید از تبلیغ این گزینه حداقل به صورت علنی خودداری کند ، زیرا می تواند همبستگی و اتحاد میان امت اسلامی را با چالش مواجه سازد و بر روابط متقابل با کشورهای عربی منطقه تأثیر منفی بگذارد ، زیرا کشورهای عربی دارای رویکردی ناپایدار ، متزلزل و محافظه کارند و از طرفی از گسترش نفوذ ایران در بافت جمعیتی شیعیان و تقویت هلال شیعه احساس ناامنی می کنند و ضرورت دارد با تأکید بر الگوهای مشترک هویتی و ایدئولوژیکی ، بر شکل گیری یک نظام امنیت منطقه دسته جمعی تأکید کرد .
8. افزایش اهمیت و جایگاه جنگ های نامتقارن در خاورمیانه
ویژگی های ساختاری حزب الله و آرایش سیاسی نامنظم آن موجب شد تا بازدهی حملات نظامی اسرائیل کاهش یابد که پیامد آن افزایش اهمیت جایگاه جنگ های نامنظم در نظام امنیت منطقه ای خاورمیانه است .
نیروهای نظامی ایران نیز به دلیل هشت سال دفاع مقدس تجربه خوبی را در مدیریت جنگ های چریکی و نامنظم دارند که می تواند نگرانی های امنیتی آمریکا را پیش از هر گونه حمله نظامی افزایش دهد . البته به این نکته نیز باید توجه کرد که ایالات متحده برنامه ریزی کرده بود تا از " مدل شبیه سازی " بهره برداری کند و در این چارچوب راهبرد و نوع مبارزه حزب الله در جنگ های نامتقارن تا حدودی شبیه نیروهای نظامی ایران است ، به همین دلیل تحلیل گران نظامی پنتاگون ، با بررسی نحوه مبارزه حزب الله تلاش می کنند ، تا بهترین چیدمان و راهبرد را در صورت حمله نظامی احتمالی بررسی کنند در نتیجه ضرورت دارد ، نهادهای نظامی ، اطلاعاتی و امنیتی ایران رویکردهای نوینی را در جنگ های نامتقارن مورد بررسی قرار دهند که تاکنون توسط حزب الله مورد استفاده قرار نگرفته باشد . از طرفی جنگ های نامتقارن در محیط های امنیتی بی ثبات بهتر جوابگو است و با توجه به شرایط متزلزل امنیتی منطقه ضرورت دارد ، همسو با دیپلماسی فعال ، در برابر هر سناریوی تهدیدزا نیز راهکارهای لازم در قالب ترکیبی از جنگ های منظم و نامنظم برنامه ریزی گردد که مانورهای نظامی اخیر ج . ا . ایران در
خلیج فارس و شرق کشور در این چارچوب ارزیابی می گردد.
منبع:پگاه حوزه شماره 201
پژوهشگر: حسین رویوران
چکیده: حزب الله لبنان در دهه هشتاد با کسب پیروزی های پیاپی بر ضد اشغالگران صهیونیست و حامیان بین المللی آنها، موفق شد به صورت الگو و سرمشق نیروهای سیاسی مستقل در خاورمیانه درآید. در اواسط دهه هشتاد جریان اخوان المسلمین فلسطین بر اساس تجربه حزب الله لبنان در چارچوب جنبش های حماس و جهاد باز تولید شد. این جنبش های نوپای اسلامی به سرعت انتفاضه نخست فلسطین را در سال 1987 آغاز کردند...
موفقیت حزب الله در برقراری نوعی موازنه با دشمن صهیونیستی نه تنها دشمن را با بحران مواجه کرد که دولت های عربی و اسلامی را نیز با پرسش های جدی روبه رو ساخت
***
هنگامی که حزب الله و جنبش مقاومت اسلامی در لبنان در سال 1982 به عنوان واکنش اعتراض آمیزی به زبونی دولت و احزاب سیاسی لبنان در برابر تهاجم رژیم صهیونیستی و اشغال دو سوم خاک لبنان تأسیس شد، خیلی ها تصور می کردند که یک تشکل جدید به دهها حزب سیاسی موجود این کشور اضافه شده است و کسی فکر نمی کرد این تشکل که از لحاظ مبانی فکری و اعتقادی متفاوت است و به سرعت در لبنان چنان جایگاهی پیدا کند که هیچ حزب تاریخی در لبنان به آن دست نیافته است. همچنین هیچ کس تصور نمی کرد که این رویداد ملی در آینده نزدیک در ابعاد منطقه ای و بین المللی چنان تأثیری داشته باشد که نقشه سیاسی منطقه را دگرگون سازد.
حزب الله لبنان در دهه هشتاد با کسب پیروزی های پیاپی بر ضد اشغالگران صهیونیست و حامیان بین المللی آنها، موفق شد به صورت الگو و سرمشق نیروهای سیاسی مستقل در خاورمیانه درآید. در اواسط دهه هشتاد جریان اخوان المسلمین فلسطین بر اساس تجربه حزب الله لبنان در چارچوب جنبش های حماس و جهاد باز تولید شد. این جنبش های نوپای اسلامی به سرعت انتفاضه نخست فلسطین را در سال 1987 آغاز کردند، قیامی که تحولات بنیادین در بحران فلسطین در پی داشته است. با آغاز انتفاضه فلسطین فرآیند تصمیم گیری سیاسی فلسطین از خارج به داخل انتقال یافت و مردم فلسطین در قلب این معادله قرار گرفتند.
رژیم صهیونیستی برای محاصره این حرکت مردمی اسلامی جدید، با ساف وارد گفت وگو شد و پس از دو سال گفت وگو موافتنامه اسلو میان دو طرف در سال 1993 امضا شد. ادامه حماسه مقاومت حزب الله در لبنان و موفقیت عملیات پی درپی و کیفی آن سرانجام دشمن صهیونیست را وادار کرد در سال 2000 از لبنان عقب نشینی کند و این پیروزی بزرگ یک بار دیگر منطقه خاورمیانه را تحت تأثیر قرار داد، بویژه سرزمین اشغال شده فلسطین که مردم آن بیش از نیم قرن است که در جستجوی راهکار کارآمد برای حل بحران دیرپای خود بودند. عقب نشینی رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان، جامعه فلسطینی را یکبار دیگر دچار غلیان کرد و سرانجام در یک تجلی جدید، انتفاضه دوم مسجدالاقصی فلسطین با ویژگی های جدید آغاز شد. مهمترین ویژگی های انتفاضه دوم بکارگیری توان نظامی در چارچوب فرهنگ شهادت طلبی از سوی فلسطینیان به عنوان ابزار مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی است که برای رسیدن به نوعی موازنه وحشت بود. جریان مقاومت در فلسطین با استفاده بهینه از تجارب موفقیت آمیز حزب الله لبنان چنان پایگاهی در میان مردم فلسطین یافت که انتخاب نمایندگان این جریان به عنوان اکثریت پارلمانی در انتخابات سال گذشته از سوی مردم مهمترین شاخص آن به شمار می آید. هنگامی که رژیم صهیونیستی جنگ همه جانبه را بر ضد فلسطینیان در نوار غزه و کرانه باختری اعلام کرد، حزب الله لبنان یکبار دیگر تنها فریادرس فلسطینیان بود و با وارد شدن به معادله درگیری با رژیم صهیونیستی، فشار نظامی را با فلسطینیان تقسیم کرد و با ایجاد معادله جدید، بن بست شکنی در شرایط انسداد سیاسی منطقه را پدید آورد.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که وارد شدن این بار حزب الله در معادله منطقه پیامدهای بسیار وسیعی در سطوح خرد و کلان منطقه در پی خواهد داشت. یاری رسانی حزب الله به دولت حماس و جامعه فلسطینی، این پیام را به اسراییل رساند که بحران های منطقه از یکدیگر جدا نیستند و تلاش آن رژیم برای تفکیک این بحران ها از یکدیگر تلاش بیهوده ای است. همچنین حزب الله لبنان با واکنش مناسب مبتنی بر تکلیف دینی به اسراییل تفهیم کرد که همبستگی میان جنبش های اسلامی منطقه به حدی گسترده است که نمی تواند به دشمن اجازه دهد فلسطینیان را از دیگران جدا کرده و به تنهایی مورد حمله و کشتار قرار دهد. اقدام حزب الله در به نمایش گذاشتن روح همبستگی اسلامی در زمانی که اکثر دولت های عربی و اسلامی سکوت مرگباری را در پیش گرفته بودند و به رغم علم سابق رهبران این حزب در پرداخت هزینه سنگین بابت چنین اقدامی، روح اخوت اسلامی را در بسیاری از جوامع اسلامی بیدار کرد. تظاهرات میلیون ها مسلمان کشورهای اسلامی و مقیم در کشورهای غربی و اعلام حمایت آنها از حزب الله نوعی پاسخ به روح برادری حزب الله لبنان و اعلام وفاداری به رفتار اصولگرایانه آن به شمار می آید.
در بعد دیگر مقاومت و پایداری حزب الله در برابر اعلام جنگ همه جانبه رژیم صهیونیستی بر ضد لبنان نیز جامعه اسراییل را وارد بحران بی سابقه ای کرده است. رژیم صهیونیستی در همه جنگ های پیشین بر ضد دولت های عربی موفق شده بود جامعه خود را از تأثیرات ویرانگر جنگ دور سازد ولی حملات بی امان موشکی حزب الله به شمال فلسطین اشغالی، این جامعه را با بحران های تازه ای مواجه ساخت. افزایش برد آتشباری حزب الله تا عمق بیش از 60 کیلومتر، شرایط جدیدی در جامعه صهیونیستی پدید آورد. آتشباری حزب الله بر ضد صهیونیست های مقیم در شمال فلسطین اشغالی در مجموع درگیری های دهة نود، اسراییل را وادار ساخت تا با تأمین پناهگاه برای صهیونیست های مقیم این منطقه، آسیب پذیری آنان را به حداقل برساند. ولی افزایش برد آتشباری حزب الله تا عمق سرزمین های اشغالی با نبود آمادگی کامل در مناطق جدید زیر آتش رفته، جامعه این منطقه را برای اولین بار با پدیده جنگ زدگی آشنا کرد. زیر آتش قرار گرفتن شهرهای نهاریا، عطا، صفد، حیفا، موج عامر، عفوله، طبریا، کرمیشل و جنوب جولان و نبود آمادگی برای شرایط جنگی صدها هزار نفر شهروند صهیونیستی را وادار کرد تا به مناطق میانی و جنوب سرزمین های اشغالی مهاجرت کنند. بحث در جامعه صهیونیستی درباره برد موشک های حزب الله، شرایط بحرانی دیگری در جامعه صهیونیستی پدید آورد. بسیاری از تحلیلگران صهیونیست اعلام خطر کردند که اگر موشک های حزب الله به تل آویو برسد آنگاه جامعه صهیونیستی با پدیده خطرناکتر از جنگ زدگی روبه رو خواهد شد. آنها اعلام کردند که رژیم صهیونیستی در صورت آتشباری حزب الله به علت برخوردار نبودن از عمق استراتژیک کافی با پدیده مهاجرت به خارج آشنا خواهد شد. این پیامدها نشان می دهد که جامعه صهیونیستی تا چه حد آسیب پذیر است و حزب الله تا چه حد موفق شده است نقاط ضعف این جامعه را نمایان سازد. اعلام حالت فوق العاده در شهر های ناتابا و تل آویو بدون اینکه حزب الله به موشکباران آنها تهدید کند، وجه دیگری از بحران این رژیم را نمایان می کند.
حمله های موشکی حزب ا... به رژیم صهیونیستی کارکرد راهبردی دیگری نیز داشته است. رژیم صهیونیستی یک نظام پادگانی است که مهمترین پایه قدرت آن مبتنی بر برتری نظامی بر مجموع دولت های عربی و ضمانت های امنیتی است که ارتش برای این جامعه ناهمگون بوجود آورده بود. ادامه حملات موشکی حزب الله و ناتوانی ارتش صهیونیستی که ششمین ارتش مجهز جهان به شمار می آید، در جلوگیری از آن، اقتدار این ارتش را در حفظ امنیت جامعه صهیونیستی زیر سؤال می برد. ارتش در جامعه صهیونیستی ستون فقرات همبستگی اجتماعی است و متزلزل شدن کارآمدی آن در تأمین امنیت اجتماعی می تواند جامعه صهیونیستی را با آسیب های روانی بسیاری مواجه سازد.
همچنین جوامع عربی با در نظر گرفتن خاطرات تلخ جنگ با اسراییل، حذف مقاومت و پایداری حزب الله لبنان را یک پیروزی بزرگ می شمارند. دولت های عربی در جنگ سال 1967 میلادی همه شبه جزیره سینا، کرانه باختری، نوار غزه، بلندی های جولان را فقط در شش روز از دست دادند و به دشمن واگذار کردند در حالی که حزب الله در زمانی بیش از شش روز به تنهایی در برابر تمام توان اسراییل ایستادگی کرد و نه تنها اجازه نداد دشمن حتی یک وجب به داخل خاک لبنان پیشروی کند که میزان آسیب پذیری دشمن را به طور پلکانی افزایش داد.
موفقیت حزب الله در برقراری نوعی موازنه با دشمن صهیونیستی نه تنها دشمن را با بحران مواجه کرد که دولت های عربی و اسلامی را نیز با پرسش های جدی روبه رو ساخت. مردم جهان اسلام که در تظاهرات مختلف خود اقدام حزب الله را تحسین می کردند، از خود می پرسیدند که چگونه یک حزب کوچک موفق شده است معادله قابل قبولی با دشمن برپا کند که مجموع کشورهای عربی از ایجاد آن در شش دهه ناتوان بودند و اگر ارتش های عربی و اسلامی که سالانه میلیاردها دلار سلاح خریداری می کنند از برقراری چنین معادله ای ناتوان هستند، چرا باید این ساختارها و این هزینه ها با شرایط ناکارآمدی کارکردی ادامه یابد.
طرح این پرسش ها در میان جوامع اسلامی نوعی بدبینی درباره کارکرد دولت ها به وجود می آورد. ولی سکوت برخی دولت ها در برابر جنایت های رژیم صهیونیستی و موضع گیری منفی برخی دیگر از آنان نسبت به حزب الله و نه رژیم صهیونیستی، این شُبهه ها را به یقین درباره خیانت و یا خود باختگی کامل این رژیم ها ارتقا می دهد.
برخی از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که به رغم اینکه لبنان هزینه بسیار سنگینی در این جنگ پرداخت کرده است ولی حزب الله لبنان با حرکت منطقی خود جهان اسلام را از یک توطئه بزرگ نجات داد که در صورت اجرا جهان اسلام هزینه های چند صدبرابر از تلفات و خسارات جنگ کنونی رژیم صهیونیستی بر ضد لبنان پرداخت می کرد. این تحلیلگران معتقدند حزب الله شیعی در یک حرکت توحیدی از حماس فلسطین و سنی حمایت کرد و با ارایه یکی از بزرگترین حماسه های همبستگی دینی امضا شده با خون موفق شد، طرح جنگ مذهبی میان شیعه و سنی آمریکا را محاصره کند و در زمینه های گسترش آن را در سطح جهان اسلام از بین ببرد. در حال حاضر دست های پنهان بسیاری در عراق در جهت برپایی جنگ مذهبی کار می کنند و متأسفانه این توطئه که عاملان آن تاکنون شناخته شده نیستند، در برخی کشورهای اسلامی تأثیرات سوئی بر همبستگی اسلامی گذاشته است که لبنان یکی از آنها به شمار می رود ولی حماسه مقاومت کنونی حزب الله جامعه لبنان و بسیاری از جوامع اسلامی را از این بیماری خطرناک مصون ساخته و زمینه های پیگیری چنین توطئه ای را از بین برده است.
منبع: همشهری دیپلماتیک
پژوهشگر: دکتر حسین علایی
چکیده: حمله گسترده و همه جانبه اسرائیل به کشور کوچک لبنان و تخریب گسترده این کشور زیبا سوالات زیادی را در اذهان مردم جهان در مورد این ایجاد کرده که، اهداف اسرائیل از بمباران وسیع و حملات پی در پی و مداوم به لبنان چیست؟
اسرائیل خود اهدافی را برای این اقدامات خویش بیان کرده است که بنظر می رسد با اهدافی که آمریکا در خاورمیانه دارد همسویی داشته و در واقع هم اکنون اسرائیل در جهت اهداف کلان آمریکا جنگ علیه مردم را به صورت ویرانگری آغاز کرده است.
برخی از این اهداف را می توان به صورت ذیل تقسیم بندی نمود :
1- نابودی سازمان و تشکیلات حرکت مقاومت اسلامی لبنان به نام حزب الله :
در اخبار آمده است که اسرائیل بنای بر آتش بس در کوتاه مدت ندارد و آمریکا و اروپا و سران زبون کشورهای عربی توافق کرده اند که دست اسرائیل را برای نابودی حزب الله باز بگذارند. آمریکا این روزها حمله اسرائیل به لبنان را جنگ علیه تروریسم می خواند و سران آمریکایی کشورهای عربی نیز از خوف تشکیل هلال شیعه در خاورمیانه سخن نمی گویند و سرکوبی حزب الله را در جهت حذف یک مانع بزرگ برای پروژه آمریکایی ایجاد خاورمیانه بزرگ که در آن امنیت و نفوذ اسرائیل در منطقه خاورمیانه تضمین شده است، می دانند.
2- ترور رهبران حزب الله بویژه دبیرکل شجاع آن حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سید حسن نصرالله :
اسرائیل سالهای طولانی است که می خواهد همه رهبران حزب الله را ترور کند و قبلاً هم جناب آقای سید عباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله را به همراه خانواده وی ترور نمود؛ اقدام برای ترور رهبران مقاومت اسلامی در لبنان از اهداف مستمر اسرائیل است ولی اسرائیل با تمام تلاشهایی که کرده است و با استفاده از اطلاعات جاسوسی، تجهیزاتی و انسانی خود تاکنون نتوانسته دست به چنین اقدامی بزند. الآن که زمان جنگ است، طبیعتاً مراقبتها و اقدامات احتیاطی و تاکتیکی بیشتری برای حفظ جان رهبران حزب الله صورت میگیرد و این امکان برای رژیم صهیونیستی کمتر است.
رهبران حزب الله مانند ماهی در اقیانوس عظیم ملت لبنان هستند که امکان شکار آنها از سوی دشمن خبیث وجود ندارد. اسرائیل تمام مقرها و پایگاه های حزب الله را از روز آغاز جنگ تاکنون بارها بمباران کرده و تمام ساختمانهای آنها را از بین برده است. منطقه ضاحیه در جنوب لبنان را که محل اسکان شیعیان لبنان است، به بهانه احتمال حضور رهبران حزب الله بارها بمباران و با خاک یکسان کرده و حتی امروز ( 29/4/85 ) هم با ریختن 20 تن بمب فقط بر روی یک ساختمان در این ناحیه، به زعم خود تمام سنگرها و تونل های زیرزمینی آنها را نابود کرد ولی رهبران حزب الله همچنان هدایت عملیات مقاومت را در شرایط بسیار سخت بر عهده دارند. و دبیرکل حزب الله همچنان با ظاهر شدن در تلویزیون المنار با مردم لبنان و افکار عمومی جهان سخن می گوید.
3- بیرون راندن رزمندگان حزبالله از جنوب لبنان و حاشیه مرزی آن کشور با اسرائیل :
اسرائیل از روز اول حمله وسیع خود به لبنان ، می خواست تمام مواضع و سنگرهای حزب الله در جنوب لبنان را از بین ببرد تا هم از مقابله به مثل حزب الله در زدن اهداف نظامی در شهر های شمال اسرائیل در امان باشد و هم تمام توان موشکی و راکتی حزب الله را نابود کند و هم اجساد چهار سرباز خود را که با حمله رزمندگان حزب الله به یک تانک مرکاوا در تجاوز اسرائیل به مرزهای جنوب لبنان کشته شده بودند، تخلیه نماید. ولی بعد از روزهای متوالی بمباران همه نقاط جنوب لبنان و زدن همه مواضع و استحکامات احتمالی حزب الله، هنوز راکتها و موشکهای حزب الله به حیفا و سایر شهر های اسرائیل شلیک می شود و تاکنون تلاش اسرائیل برای حمله زمینی به لبنان ناکام مانده است و اسرائیل در حمله زمینی به لبنان تعدادی تانک دیگر مرکاوا و نیز چند نظامی دیگر خود را از دست داد.
4- شکست روحیه مردم لبنان
اسرائیل حمله به مردم غیر نظامی لبنانی و بخصوص به جامعه شیعه لبنان که حزب الله از درون آن برخاسته و خود را هوادار سرسخت حزب الله می شمارند، با این هدف آغاز کرد که آنها تحت فشار روانی قرار گرفته و دست از حمایت حزب الله بردارند و این خرابی ها و مصیبت ها را ناشی از وجود حزب الله در لبنان بدانند. گرچه اسرائیل تاکنون صدها ساختمان مسکونی مردم مسلمان بویژه شیعیان را ویران نموده و حدود پانصد هزار نفر را آواره کرده و صدها تن را شهید و زخمی کرده و لبنان را در مرحله یک فاجعه انسانی گسترده قرار داده است، ولی خبرگزاری های مختلف گزارش می دهند که مردم لبنان در این شرایط سخت و دردناک، حمایتشان از حزب الله بیشتر شده و حتی گروه های سیاسی لبنانی که در نحوه اداره کشور با حزب الله اختلاف نظر داشتند، اختلاف خود را کنار گذاشته و از حزب الله پشتیبانی می کنند. بسیاری از مردم با خود می گویند، در آن زمان که حزب الله وجود خارجی نداشت، این اسرائیل بود که سرزمین لبنان را در سال 1982 اشغال کرد و تا بیروت جلو آمد و بنابر ضرورت آن زمان، حزب الله مقاومتی بود که در برابر تجاوزهای اسرائیل به لبنان پدید آمد و با امکانات بسیار محدود ولی با انسانهایی خدایی و شهادت طلب توانست اسرائیل را از تمام سرزمینهای لبنانی بیرون کند و خود به توان اصلی دفاعی مردم لبنان بدل گردد.
مردم لبنان می دانند که اگر الآن، اسرائیل فقط از نیروی هوایی خود در حملات وسیع خود علیه مردم لبنان استفاده می کند، به خاطر ترسی است که از رزمندگان حزب الله دارد و حزب الله در این جنگ حتی برای اولین بار در تاریخ تشکیل اسرائیل توانسته یک ناو جنگی آنها را هدف قرار داده و منهدم کند.
5- انحراف افکار عمومی جهان از جنایات اسرائیل در فلسطین و نوار غزه :
اسرائیل می خواهد در ادامه فشار برای نابودی دولت فلسطین ( حماس ) حامی اصلی آنها را که حزب الله لبنان است از بین ببرد. اسرائیل به خوبی می داند که اگر مردم فلسطین گروه حماس را برای اداره دولت خود برگزیدند به خاطر آن بود که حماس "دولت سازش با اسرائیل" را تبدیل به "دولت مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی" تبدیل کرد. اسرائیل بخشی از وزیران و نمایندگان حماس را به اسارت برد ولی حماس تسلیم سیاست های اسرائیل نشد و با کمکی که حزب الله در به اسارت گرفتن دو نظامی اسرائیلی به حماس کرد، مردم فلسطین با روحیه بهتری در مقابل تجاوزات اسرائیل ایستاده و آنها نیز به تانک های اسرائیلی حمله کرده و نظامیانش را در اشغال مجدد غزه ناکام گذاشتند.
6- انحراف افکار عمومی مردم جهان از فشار به آمریکا برای خروج از عراق :
آمریکا اخیراً تحت فشار عجیبی از جانب احزاب و مردم آمریکا برای کاهش حضور نظامی خود در عراق قرار گرفته است. حمله اسرائیل به لبنان این موضوع را تحت الشعاع خود قرار داده و برای مدتی فشار را از روی بوش و دولتمردان آمریکایی بر می دارد، لذا آمریکا از این جهت طرفدار طولانی شدن حملات اسرائیل به لبنان و عدم اعلام آتش بس است.
7- اجرای استراتژی فرار به جلو و پوشش گذاشتن بر ضعف های نظامی :
اقدام حزب الله در اسیر کردن دو نظامی در 400 متری داخل مرزهای اسرائیل با وجود موانع نظامی بسیار و نصب دوربین های مدار بسته و آمادگی کامل ارتش اسرائیل برای به دام نیفتادن نظامیانش به دلیل اعلام قبلی دبیر کل حزب الله مبنی بر اینکه اگر اسرای لبنانی از اسرائیل آزاد نشوند، حزب الله مجبور است نظامیان اسرائیلی را برای مبادله با زندانیان دربند رژیم صهیونیستی، به اسارت خود در آورد علامت نابسامانی جدی در نیروی زمینی ارتش اسرائیل است.
دولت اولمرت با حمله گسترده به لبنان می خواهد ضعف های آشکار خود را در عدم توانایی برای اداره ارتش بپوشاند و خود را از زیر فشار رقبای سیاسیاش مبنی بر ناتوانی نظامی نجات دهد. ولی آنچه در عمل اتفاق افتاده، این است که اسرائیل نه تنها نتوانسته دو نظامی خود را با حمله به لبنان آزاد کند، بلکه چندین نظامی دیگر را نیز در حمله به حزب الله به کشتن داد و حتی چند تانک و یک ناوشکن اسرائیلی هم مورد حمله رزمندگان حزب الله قرار گرفته و منهدم گردیدند.
8- نشان دادن توان اشغال مجدد لبنان
اسرائیل با حمله به لبنان می خواهد ثابت کند که فرار او در سال 2000 از مقابل حزب الله، تاکتیکی بوده و هر موقعی که او اراده کند، می تواند دوباره لبنان را اشغال نماید. ولی ادامه جنگ گرچه سرزمین لبنان را به ویرانه تبدیل نموده است. ولی اعتبار حکومت پادگانی اسرائیل را نیز در افکار عمومی جهان و بخصوص جهان اسلام از بین برده است زیرا :
الف- برای اولین بار در تاریخ شصت ساله اسرائیل، حدود ثلث اسرائیل طعم تلخ جنگ و آوارگی را می چشند و تاکنون حدود چهل نفر در این شهر ها کشته و هشتصد نفر نیز زخمی و تعداد زیادی هم مناطق خود را تخلیه کردهاند، بطوری که زندگی در مناطق شمالی اسرائیل فلج شده و صنعت توریسم در آن کشور آسیب جدی دیده است.
ب – توان اسرائیل در امنیت شهروندان خود بطور جدی زیر سوال رفته و جریان مهاجرت یهودیان به اسرائیل معکوس گردیده است.
ج- مقاومتِ رزمندگان حزب الله همچنان در برابر ارتش اسرائیل ادامه دارد و رژیم صهیونیستی جنگ با مردم غیر نظامی لبنان را ادامه می دهد و حتی نتوانسته تلفات جدی به حزب الله وارد آورد. بطوری که تاکنون فقط سه رزمنده حزب الله به شهادت رسیده و باقی سلحشوران حزب الله همگی در حال جنگ با اسرائیل هستند.
با توضیحات فوق، مشخص می شود که گرچه اسرائیل قدرت تخریب لبنان را دارد ولی قدرت رسیدن به پیروزی را ندارد. هم اکنون سید حسن نصر الله به عنوان اسوه امت اسلام و قهرمان جهان عرب در افکار عمومی مردم جهان مطرح است و جوانان عرب به او افتخار می کنند.
حال سخن این است که چه باید کرد؟ راه های رسیدن به امنیت پایدار در برابر تهدیدات مداوم اسرائیل در منطقه خاورمیانه چیست؟ چگونه مردم فلسطین و لبنان می توانند از شرارتهای دائمی اسرائیل در امان باشند؟ چگونه لبنان پس از آتش بس باید بازسازی شود؟ چگونه می توان برنامه آمریکا را که می خواهد همیشه اسرائیل، بازیگر اصلی و قدرت مسلط خاورمیانه باشد بر هم زد؟
پاسخ به این سوالات روشن است. حضرت امام خمینی (ره) در دوران حیات پربرکت خود فرمودند : " اگر مسلمین با هم باشند و هر کدام یک سطل آب بریزند، اسرائیل را آب خواهد برد." پس یک همّت عمومی لازم است. مسلمانان و بخصوص دولتهای عربی باید از قدرت عظیم بوجود آمده از سوی حزب الله استقبال نموده و همه در پشت سر حزب الله در مقابل فتنه های اسرائیل قرار گیرند تا مردم خاورمیانه در آرامش و امید و صلح بسر برند.
برای بازسازی خرابی های ناشی از حملات اسرائیل به لبنان هم کشور های صادر کننده نفت اگر بخشی از درآمد ناشی از افزایش قیمت نفت در چند روز اخیر را که به خاطر حمله اسرائیل به لبنان اتفاق افتاد را برای بازسازی کشور لبنان و زیربناهای آن قرار دهند، لبنان آبادتر و سرافرازتر از گذشته به زندگی پر افتخار خود ادامه خواهد داد.
منبع: بازتاب