سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسم الله الرحمن الرحیم

دین‌ یهود یک‌ آئین‌ توحیدی‌ و یکتاپرستی‌ است‌ که‌ حدود سال‌ 1350 م‌. توسط‌ موسی‌بن‌عمران‌ که‌ از نژاد بنی‌اسرائیل‌ (حضرت‌ یعقوب‌) بود، به ‌جهانیان‌ عرضه‌ گردید. گرچه‌ اساس‌ این‌ آئین‌ بر پایه ی‌ توحید استوار می‌باشد، ولی‌ در اثر تحولات‌ و دگرگونی‌هایی‌ که‌ در طول‌ تاریخ‌ بدان‌ راه‌ یافته‌ و به‌ویژه‌، تحریفات‌ و دست‌کاری‌هایی‌ که‌ در متن‌ تورات‌ (کتاب‌ حضرت‌ موسی‌) داده‌ شده‌ است‌، انسان‌ را نسبت‌ به‌ توحیدی‌ ماندن‌ آن‌ دچار شک‌ّ و تردید می‌نماید.
«پیروان‌ این‌ آئین‌ را یهودی‌ می‌نامند که‌ اغلب‌، آن‌ها را با لقب‌ «بنی‌اسرائیل‌» معرفی‌ می‌نمایند. بنی‌اسرائیل‌ در شهر «کنعان‌» که‌ از اراضی‌ فلسطین‌ می‌باشد، اقامت‌ داشتند.» بعد از این‌که‌ حضرت‌ یوسف‌ فرمانروای‌ مصر شد، قوم‌ بنی‌اسرائیل‌ به‌ مصر مهاجرت‌ نمودند و علاوه‌ بر این‌که‌ جمعیّت‌ آن‌ها رو به‌ افزایش‌ گذاشت‌، در علوم‌ و فنون‌ نیز به‌ پیشرفت‌های‌ قابل‌ توجّهی‌ دست‌ یافتند و همین‌ امر موجب‌ نگرانی‌ مصریان‌ شد که‌ مبادا این‌ قوم‌ با نیروی‌ خود، زمام‌ امور را به‌ دست‌ گیرند. از این‌ رو، یکی‌ از فراعنه ‌تصمیم‌ گرفت‌ از جمعیّت‌ آن‌ها بکاهد؛ لذا دستور کشتن‌ نوزادان‌ پسر بنی‌اسرائیل‌ را صادر نمود.
«در باب‌ دوّم‌ سفر خروج‌ تورات‌ آمده‌ است‌ که‌ در آن‌ ایام‌ زنی‌ از بنی‌اسرائیل‌ فرزند پسری‌ به‌ دنیا آورد و به‌ منظور نجات‌ وی‌ از چنگال‌ مأموران‌ فرعون‌، او را به‌ مدت‌ سه‌ ماه‌ پنهان‌ نمود.» از آن‌جایی‌ که‌ مخفی‌ نگه‌ داشتن‌ کودک‌ برای‌ همیشه‌ ممکن‌ نبود، صندوقی‌ را تهیه‌ کرد و کودک‌ را در آن‌ نهاد و در نیزارهای‌ رود نیل‌ رها کرد؛ همین‌ که‌ صندوق به‌ نزدیکی‌های‌ قصر فرعون‌ رسید، به‌ دستور همسر فرعون‌ از آب‌ گرفته‌ شد و با وساطت‌ وی‌ کودک‌ از خطر مرگ‌ جان‌ سالم‌ به‌ در برد؛ این‌ کودک‌، موسی‌ بود.
«حضرت‌ موسی‌ (ع‌) در دامن‌ دشمن‌ سرسخت‌ بنی‌اسرائیل‌، یعنی‌ فرعون ‌پرورش‌ یافت‌.» آن‌ حضرت‌ به‌ جهت‌ مخالفت‌هایی‌ که‌ با عقاید فرعون‌نمود، جان‌ خویش‌ را در خطر دید و برای‌ حفظ‌ جان‌ خود و فرار از خشم‌ فرعون‌ و فرعونیان‌ از مصر خارج‌ شد و به‌ «مدین‌» وطن‌ حضرت‌ شعیب‌ (ع‌) پناه‌ برد. او پس‌ از هشت‌ یا ده‌ سالی‌ که‌ در خدمت‌ حضرت‌ شعیب‌ (ع‌) بود، مدین‌ را به‌ قصد زادگاه‌ خودش‌ (مصر) ترک‌ کرد و در بین‌ راه‌ مدین‌ و مصر، به ‌پیامبری‌ مبعوث‌ و برای‌ دعوت‌ فرعون‌، با همرامی‌ برادرش‌ هارون‌ به‌ سوی‌ مصر رهسپار شد.
حضرت‌ موسی‌ (ع‌) یکی‌ از پیامبران‌ «اولوالعزم‌» و صاحب‌ شریعت‌ مستقل‌می‌باشد که‌ در زمان‌ سلطنت‌ یکی‌ از فراعنه ی‌ مصر به‌ نام‌ «مفتاح، فرزند رامسس‌ دوّم‌، در حدود 1350 قبل میلاد مسیح‌ به‌ پیامبری‌ مبعوث‌ گردید. داستان ‌بعثت‌ حضرت‌ موسی‌ (ع‌) و کیفیت‌ تبلیغ‌ و چگونگی‌ دعوت‌ آن‌ حضرت‌، از پرماجراترین‌ حوادثی‌ است‌ که‌ در تاریخ‌ بشریت‌ به‌ وقوع‌ پیوسته‌ و قرآن‌ کریم ‌نیز در سوره‌های‌ متعدد، در ضمن‌ آیات‌ فراوانی‌، از چگونی‌ برخورد حضرت‌ موسی با فرعون‌ و درگیری‌های‌ او با امتش‌، یعنی‌ بنی‌اسرائیل‌، سخن‌ گفته ‌است‌.
تورات‌ (کتاب‌ حضرت‌ موسی‌) در سفر خروج‌، باب‌ سوّم‌، عدد 13، ابتدای‌ بعثت‌ موسی‌ (ع‌) را چنین‌ به‌ تصویر می‌کشد. موسی‌ به‌ خدا گفت‌:
اینک‌ من‌ می‌روم‌ نزد بنی‌اسرائیل‌ و چون‌ به‌ ایشان‌ بگویم‌، خدای‌ پدران‌ شما، مرا به‌ سوی‌ شما گسیل‌ داشته‌ است‌، پس‌ اگر از من ‌پرسیدند که‌ نام‌ او چیست‌، من‌ در جواب‌ ایشان‌ چه‌ بگویم‌؟ خدا به ‌موسی‌ گفت‌ «آهیة‌ الذی‌ آهیة‌» هستم‌ آنکه‌ هستم‌، تو به‌ بنی‌اسرائیل‌ بگو «آهیة‌» مرا به‌ نزد شما فرستاده‌ است‌. دوباره‌ خدا به‌ موسی‌ گفت‌: به‌ بنی‌اسرائیل‌ چنین‌ بگو: یَهُوَه‌، خدای‌ پدران‌ شما، خدای‌ ابراهیم‌ و خدای‌ اسحاق و خدای‌ یعقوب‌، مرا به‌ سوی‌ شما فرستاده‌ است‌؛ این‌نام‌ من‌ است‌ تا ابد و همین‌ است‌ یادگار من‌ نسلی بعد از نسل.
مسلم‌ این‌ است‌ که‌ دعوت‌ حضرت‌ موسی‌ (ع‌) به‌ سوی‌ توحید و یکتاپرستی‌ بوده‌ است‌. او علاوه‌ بر توحید، مردم‌ را از ستمکاری‌ منع‌ و در مقابل‌ ظلم‌ و بیدادگری‌، آن‌ها را بسیج‌ می‌نموده‌ است‌. خدایی‌ که‌ حضرت‌ موسی، مردم‌ را به‌ آن‌ دعوت‌ می‌کرده‌، خدایی‌ واحد و این‌ دعوت‌ برای‌ عموم‌ جهانیان‌ بوده‌ است‌ و هرگز خدای‌ اختصاصی‌ که‌ تنها طرفدار یهود باشد، مدنظر آن‌ حضرت‌ نبوده‌؛ امّا ملّت‌ یهود طبق‌ برداشتی‌ که‌ از تورات ‌فعلی‌ و مخصوصاً از کتاب‌ «تلمود» می‌نمایند، خودشان‌ را بهترین‌ نژادها و عزیزترین‌ امّت‌ها نزد خدا می‌دانند و خدا را تنها به‌ خودشان‌ اختصاص‌داده‌ و او را تنها، حامی‌ یهود قلمداد می‌کنند.
یهودی‌ها معتقدند: دنیا و آنچه‌ در آن‌ می‌باشد و حتی‌ افراد بشر، همه‌ برای بنی‌اسرائیل‌ و به‌ خاطر آن‌ها آفریده‌ شده‌ است‌. یهودی‌ها روی‌ این‌ پندار، به خودشان‌ حق‌ می‌دهند تا به‌ هر نحوی‌ که‌ بتوانند از همه‌ ی مواهب‌ آفرینش‌ بهره‌گیری‌ نموده‌ و حتی‌، انسان‌ها را نیز به‌ استخدام‌ خودشان‌ درآورند. ملّت‌ یهود معتقد است‌ که‌ از نژاد برتر آفریده‌ شده‌ و آسمانی‌منش‌ می‌باشد. این ‌است‌ که‌ این‌ ملّت‌ در جمع‌آوری‌ ثروت‌، بسیار حریص‌ هستند و همیشه‌ در صدد بسط‌ نفوذ خود بوده‌ و خواهان‌ تصرف‌ جمیع‌ کشورهای‌ دنیا می‌باشند.
حضرت‌ موسی‌ (ع‌) رسالت‌ یافت‌ تا فرعون‌ و فرعونیان‌ را از گمراهی‌ نجات‌ دهد. خداوند به‌ وی‌ قدرت‌ داد تا در مسابقه‌ای‌ که‌ فرعون‌ با جمع‌ کردن‌ جادوگران‌ و ساحران‌ برای‌ مقابله‌ با حضرت‌ موسی‌ (ع‌) ترتیب‌ داده‌ بود، با اژدها شدن‌ عصای‌ آن‌ حضرت‌ و بلعیدن‌ مارها و آلات‌ و ادوات‌ ساحران‌، پیروز گردد و تعداد کثیری‌ به‌ او ایمان‌ بیاورند. فرعون‌ با شکست‌ در مقابل ‌حضرت‌ موسی‌ (ع‌) در زمینه‌های‌ مختلف‌، برای‌ حفظ‌ تخت‌ و تاج‌ خود، تصمیم ‌به‌ نابودی‌ او گرفت‌ و لذا با لشکر خود به‌ تعقیب‌ آن‌ حضرت‌ که‌ به‌ سمت‌ رود نیل‌، عزیمت‌ نموده‌ بود پرداخت‌؛ امّا قبل‌ از رسیدن‌ لشکر فرعون‌ به ‌اردوگاه‌ آن‌ حضرت‌، به‌ امر خدا، حضرت‌ موسی‌ و یارانش‌ از رود نیل‌ گذشتند و با وارد شدن‌ فرعون‌ و لشکریان‌ به‌ رود نیل‌، همه ی‌ آنها به‌ هلاکت‌ رسیدند.
«حضرت‌ موسی‌ و یارانش‌ با عبور از رود نیل‌ وارد صحرای‌ سینا شدند. در همین‌ ایام‌ «یَهُوَه‌» خدای‌ بنی‌اسرائیل‌، موسی را به‌ بالای‌ کوه‌ طور فرا خواند و اصول‌ دین‌ یهود را به‌ وی‌ وحی‌ فرمود.» «چنانچه‌ در تورات‌ آمده‌ است‌، موسی‌ آن‌ احکام‌ را برد و بر لوح‌ سنگی‌ نوشت‌ و برای‌ مژده‌ نزد بنی‌اسرائیل‌ آورد که‌ از جمله آن‌ احکام‌، به‌ شرح‌ زیر می‌باشد:»
1 ـ مَن‌ «یَهُوَه‌» خدای‌ تو هستم‌ و جز من‌، تو خدای‌ دیگری‌ نخواهی ‌داشت‌.
2 ـ تو نباید نام‌ مرا به‌ باطل‌ ببری‌، زیرا مرتکب‌ گناه‌ خواهی‌ شد.
3 ـ روز «شباط‌» (شنبه‌) را برای‌ روز قربانی‌ و تقدیس‌ قرار بده‌، شش‌ روز کار کن‌، ولی‌ روز هفتم‌ روز استراحت‌ و وقف‌ خدای‌ تو است‌.
4 ـ به‌ پدر و مادر خود احترام‌ کن‌، تا عمری‌ دراز در روی‌ زمین‌ داشته ‌باشی‌.
5 ـ قتل‌، زنا و دزدی‌ مکن‌.
6 ـ علیه‌ همسایه‌ خود شهادت‌ دروغ‌ مده‌.
7 ـ به‌ اموال‌ و ناموس‌ همسایه‌ طمع‌ نورزید.
9 ـ به‌ بت‌ سجده‌ نکنید.
حضرت‌ موسی (ع‌) چهل‌ سال‌ با قوم‌ خود در صحرای‌ سینا که‌ آن‌ را «تیه‌» گفته‌اند، سرگردان‌ بود و در این‌ مدّت‌ از دست‌ قوم‌ بنی‌اسرائیل‌ رنج‌ها کشید. بنی‌اسرائیل‌ با بهانه‌های‌ گوناگون‌ آن حضرت را مورد آزار و اذیّت‌ قرار دادند. از جمله‌، وقتی‌ که‌ موسی‌ (ع‌) برای‌ مناجات‌ به‌ کوه‌ طور رفت‌ و هارون‌ را جانشین‌ خود قرار داد، بنی‌اسرائیل‌ از زیورآلات‌ زنان‌، گوساله‌ای‌ زرّین‌ ساخته‌ و به‌ عبادت‌ آن‌ پرداختند. چون‌ این‌کار به‌ دست‌ شخصی به نام «سامری‌» انجام‌ گرفت‌، در اصطلاح‌ به‌ گوساله ی‌ سامری‌ معروف‌ است‌.
هنگامی‌ که‌ موسی‌ (ع‌) با لوح‌ها از کوه‌ طور بازگشت‌، چون‌ دید که‌ مردم‌ به‌جای‌ عبادت‌ خدای‌ یکتا، گوساله‌پرست‌ شده‌اند، خشمگین‌ شد و برادرش‌ را مورد مؤاخذه‌ قرار داد. گوساله‌ را سوزاند، خُرد کرد و آن‌ را در آب‌ ریخت‌ و به‌ بنی‌اسرائیل‌ نوشاند. سپس‌ امر کرد شمشیرهای‌ خود را بردارند و به‌ مدت‌ نصف‌ روز یکدیگر را بکشند. حضرت‌ موسی بعد از چهل‌ سال‌، بنی‌اسرائیل‌ را تا حدود کنعان‌ (فلسطین‌) رسانید و این‌ همان‌ سرزمینی‌ است‌ که‌ به‌ گفته ی تورات‌، خداوند به‌ ابراهیم‌ و اعقاب‌ او وعده‌ کرده‌ بود، امّا حضرت‌ موسی‌ (ع‌) موفق‌ نشد که‌ به‌ ارض‌ موعود وارد شود و در حوالی ‌رود اردُن‌ وفات‌ یافت‌.
بعد از حضرت‌ موسی‌ «یوشع‌ بن ‌نون‌» به‌ امر خداوند به‌ رهبری‌ قوم‌ برخاست و به‌ راهنمایی‌ وی‌، بنی‌اسرائیل‌ وارد فلسطین‌ شدند و پس‌ از دو قرن‌ جنگ‌ و جدال‌ با بومیان‌ اصلی‌ آن‌ سرزمین‌ (فلسطینیان‌)، سرانجام‌ بلاد کنعان‌ و حدود آن‌ را فتح‌ کردند.
پس‌ از حضرت‌ یوشع‌، مردان‌ بزرگی‌ در بنی‌اسرائیل‌ به‌ رهبری‌ مردم‌ اشتغال ‌داشتند که‌ آن‌ها « داوران‌ بنی‌اسرائیل »‌ نامیده‌ می‌شدند. آنان‌ عموماً سِمَت‌ پیامبری‌ یا پادشاهی‌ نداشتند. آخرین‌ داور بنی‌اسرائیل‌ حضرت‌ سموئیل‌(ع‌)، دو پسر داشت‌ که‌ هیچ‌کدام‌ شایستگی‌ رهبری‌ قوم‌ را نداشتند. از این‌رو، مردم‌ از آن‌ حضرت‌ خواستند که‌ پادشاهی‌ برای‌ آنان‌ برگزیند. سموئیل‌ پس‌ از اصرار زیاد مردم‌، از طرف‌ خداوند جوانی‌ را به‌ نام‌ شاؤل‌ از سبط‌ بنیامین‌ (برادر تنی‌ حضرت‌ یوسف‌) به‌ پادشاهی‌ برگزید. که‌ وی‌ در جنگ‌ با فلسطینیان‌ کشته‌ شد.
بعد از شاؤل‌، حضرت‌ داوود از سبط‌ «یهودا» که‌ چوپانی‌ بود شجاع‌ و جنگ‌آور، به‌ پادشاهی‌ انتخاب‌ شد. وی‌ در حدود 970 ق.م دولت‌ مقتدر بنی‌اسرائیل‌ را پایه‌ریزی‌ نموده‌ و شهر اورشلیم‌ (بیت‌المقدس‌) را پایتخت‌ خود قرار داد. بعد از داوود، پسرش‌ سلیمان‌ بر تخت‌ پادشاهی‌ نشست‌ و مهّم‌ترین‌ و باشکوه‌ترین‌ دوران‌ بنی‌اسرائیل‌ را به وجود آورد. وی‌ معبد بسیار بزرگی‌ در شهر اورشلیم‌ ساخت‌ که‌ به‌ نام‌ «هیکل‌ سلیمان‌»، معروف‌ شد. این‌ معبد یک‌ بار حدود 587 قبل از م‌. به‌ دست‌ بُختُ النَّصر پادشاه‌ بابل‌ و بار دیگر در سال‌ 70 م‌. به‌ دست‌ شاهزادة‌ رومی‌ تیتوس‌(Titus) خراب‌ شد و تنها از آن، ‌دیوار خرابه‌ای‌ نزد یهودیان‌ مقدّس‌ است‌ و آن‌ را دیوار «ندبه‌» می‌خوانند. پس‌ از مرگ‌ سلیمان‌ از آن‌جا که‌ وی‌ جانشین‌ شایسته‌ای‌ نداشت‌، در میان‌ دوازده‌ سبط‌ یهود تفرقه‌ افتاد.
ده‌ سبط‌ یا ده‌ قبیله ی‌ شمالی‌، زیر بار حاکمیت پسر و جانشین‌ سلیمان‌ نرفتند و آن‌ها دولتی‌ در شمال‌ به‌ نام‌ دولت‌ «اسرائیل‌» تشکیل‌ دادند و در جنوب‌ هم‌، دو سبط‌ یهود و بنیامین‌ دولت‌ «یهود یا یهودا» را پدید آوردند. دولت‌ اسرائیل‌ دویست‌ سال‌ دوام‌ آورد و سرانجام‌ به‌ دست‌ آشوری‌ها منقرض‌ شد؛ ولی ‌دولت‌ یهودا، گر چه‌ یک‌ بار به‌ دست‌ آشوری‌ها افتاد، امّا سیصد سال‌ دوام ‌آورد و سرانجام‌ آن‌ هم‌ به‌ دست‌ بُختُ النَّصر پادشاه‌ کلده‌ (بابل‌) از بین‌ رفت؛ بیت‌المقدس‌ خراب‌ شد و مردم‌ یهودا، عدّه‌ای‌ کشته‌ و عدّه‌ای‌ هم‌ به ‌اسارت‌ برده‌ شدند. اسیر شدن‌ مردم‌ اسرائیل‌ و یهودا موجب‌ پراکندگی‌ آنان‌ در خاورمیانه‌ و سرزمین‌های‌ دیگر شد.
یهودیان‌ در زمان‌ اسارت‌، برخی‌ آداب‌ و اخلاق مشرکان‌ را پذیرفتند و کمتر کسی‌ در بین‌ آنان‌ از جلای‌ وطن‌ و اسیری‌ و دشواری‌ پرستش‌ خدا، رنج‌ می‌برد. باید توجّه‌ داشت‌ که‌ انحصارطلبی‌ و خودبزرگ‌بینی‌، خصلت‌ جدا نشدنی‌ قوم‌ کوچک‌ یهود است‌ و سایر اقوام‌ جهان‌ در واکنش‌ به‌ این‌ صفات‌، با یهودیان‌ از دَرِ دشمنی‌ و ستیز درآمده‌ و به‌ تحقیر آنان‌ پرداخته‌اند. شاید نخستین‌ ویرانی‌ شهر قدس‌ و گرفتار شدن‌ بنی‌اسرائیل‌ به‌ دست‌ بابلیان‌ نیز به ‌همین‌ علّت‌ بوده‌ است‌.
هنگامی‌ که‌ کوروش‌ بنیان‌گذار سلسله ی‌ هخامنشی‌ بابل‌ را فتح‌ کرد، یهودیان ‌آزاد شدند و اجازه‌ بازگشت‌ به‌ سرزمین‌ خود را یافتند؛ امّا بسیاری‌ از آنان‌ حاضر نبودند بابل‌ را ترک‌ کنند و در بابل‌ و اطراف‌ آن‌ پراکنده‌ شدند و گروهی‌ از یهودیان‌ نیز به‌ فلسطین‌ بازگشتند و به‌ بازسازی‌ شهر قدس ‌پرداختند. از این‌رو، در آن‌ دوران‌، همسایگان‌ آن‌ سرزمین‌ احساس‌ خطر کردند و مانع‌ برپایی‌ یک‌ حکومت‌ مقتدر یهودی‌ بر خاک‌ فلسطین‌ شدند. پس‌ از آن‌، حکومت‌های‌ ناتوانی‌ در مناطق‌ مختلف‌ فلسطین‌ برپا شد و پس‌ از چند قرن‌ آشفتگی‌، شهر قدس‌ برای‌ بار دوّم‌ به‌ دست‌ رومیان‌ ویران‌ گردید و این‌ ویرانی‌، یهودیان‌ را در جهان‌ پراکنده‌ ساخت‌. از آن‌ پس‌، یهودیان ‌در کشورهای‌ بیگانه‌ زندگی‌ سختی‌ را می‌گذراندند و انواع‌ خواری‌ و سرکوفتگی‌ را در جسم‌ و جان‌ خود می‌چشیدند. قوم‌ یهود و سرزمین ‌فلسطین‌ تا حمله ی‌ اسکندر مقدونی‌ (رومیان‌) به‌ ایران‌ و انقراض‌ سلسله ی ‌هخامنشیان‌، تابع‌ ایران‌ بود و بسیاری‌ از یهودیان‌ در دربار ایران‌ صاحب‌ مقام¬های‌ والایی‌ شدند. پس‌ از تسخیر ایران‌ به‌ دست‌ اسکندر، تمام ‌سرزمین‌های‌ تابع‌ ایران‌ و از جمله‌ فلسطین‌ تحت‌ نفوذ یونانیان‌ قرار گرفت‌. از این‌ تاریخ‌، ملّت‌ یهود با فرهنگ‌ و زبان‌ یونانی‌ آشنا گردید و خود اسکندر به ‌یهودیان‌ اجازه‌ داد به‌ اجرای‌ آداب‌ و مراسم‌ دینی‌ خویش‌ مشغول‌ باشند. بطلیموس‌ جانشین‌ اسکندر، در مصر هم‌ هفتاد و دو نفر از دانشمندان‌ یهودی‌ را در شهر اسکندریه‌ مأمور کرد تا کتاب‌ تورات‌ را به‌ یونانی‌ ترجمه‌ کنند؛ امّا سلوکیان‌ شام‌، از قرن‌ دوم‌ پیش‌ از میلاد با یهودیان‌ از در ناسازگاری‌ درآمدند. در اورشلیم‌ کشتاری‌ عظیم‌ به وجود آمد و آن‌ شهر به‌ آتش‌ کشیده‌ شد و یهودیان‌ را مجبور کردند که‌ خدایان‌ یونانی‌ را ستایش‌ کنند. در نتیجه ی‌ این‌ اقدام¬های یونانیان‌، کاهن‌زاده‌ای‌ به‌ نام‌ «مکابوس‌» سر به‌ شورش‌ برداشت و سلسله‌ای‌ جدید به‌ نام‌ «مکابیان‌» تأسیس‌ کرد.
یهودیان‌ مکابی‌ در سال‌ 165 م. شهر اورشلیم‌ را فتح‌ کردند و معبد را از بت‌های‌ یونانی‌ پاک‌ نمودند. مکابیان‌ نزدیک‌ به‌ صد سال‌ به‌ طور مستقل‌ حکومت‌ داشتند. در سده‌های‌ دوم‌ و اوّل‌ قبل‌ از میلاد، هنگامی‌ که‌ در برابر اندیشه‌های‌ یونانیان‌ قرار گرفتند، به‌ دو فرقه ی‌ سیاسی‌ ـ مذهبی‌ به‌ نام¬های ‌«فریسیان‌» و «صدوقیان‌» تقسیم‌ شدند. فرقه ی فریسیان‌ به‌ طرفداری‌ ملوک‌ مکابیان‌، در برابر ملوک‌ یونانی‌مآب ایستادگی‌ کردند. اینان‌ به‌ دین‌ سنتی ‌یهود وفادار مانده‌ و به‌ الهامات‌ و مکاشِفات‌ انبیای خود، عقیده‌ای‌ ثابت‌ و راسخ‌ داشتند و با فرهنگ‌ خارجی‌ به‌ شدّت‌ مخالفت‌ می‌ورزیدند. بسیاری ‌از کاتبان‌ و احبار و خاخام‌های‌ یهود، از میان‌ این‌ها برخاستند.
فریسیان‌، صدوقیان‌ را کافر دانسته‌ و به‌ ظهور مسیح‌ یا منجی‌ موعود و روز رستاخیز اعتقاد داشتند. فرقه ی‌ صدوقیان‌ که‌ وابسته‌ به‌ خاندانی‌ از کاهنان ‌صدوق بودند، مردمانی‌ ثروتمند و جزو اشراف‌ بودند که‌ عقاید عامیانه ی‌ یهود را قبول‌ نداشتند و به‌ روایات‌ و کتاب‌های‌ قدیم‌ یهود تا آنجا معتقد شدند که ‌مخالف‌ عقل‌ و منطق‌ نباشد. بنابراین‌ اینان‌ تحت‌ تأثیر اندیشه‌های‌ یونانی ‌بودند. این‌ دو گروه‌، پیوسته‌ در حال‌ جنگ‌ و نزاع‌ بودند؛ در نتیجه ی‌ جنگ‌های‌ داخلی‌، هر دو ضعیف‌ گشتند و زمینه‌ را برای‌ تفوق رومیان‌ فراهم‌ آوردند؛ سرانجام‌ یکی‌ از سرداران‌ رومی‌ به‌ نام‌ «پمپئی‌» یا پمپیوس‌ به‌ سرزمین‌ شام ‌تسلط‌ یافت‌ و پس‌ از تصرف‌ اورشلیم‌، به‌ تدریج‌ این‌ دو فرقه‌ از میان‌ رفتند.
اکثر یهودیان‌ بعد از کشت‌ و کشتار توسط‌ رومیان‌ و به‌ آتش‌ کشیدن‌ اورشلیم‌، متواری‌ شدند و بسیاری‌ نیز اسیر رومیان‌ شدند. بار دیگر آوارگی‌ قوم‌ یهود شروع‌ شد؛ جمعی‌ به‌ بابل‌ و ایران‌ و جزیره¬‌العرب‌ (عربستان‌ امروزی‌) و آسیای‌ صغیر و اطراف‌ مدیترانه‌ و در ممالک‌ روم‌ و مصر و شمال‌ آفریقا و تا اسپانیا پراکنده‌ شدند. آثار تمدن‌ عبرانی‌ به‌ وسیله ی‌ طبقه ی‌ خاخام‌های‌ یهودی‌ از طریق کتب‌ و آثار فریسیان‌ باقی‌ ماند که‌ به‌ طور مخفیانه‌ زندگی‌ می‌کردند.
«قوم‌ یهود، طبق‌ تعالیم‌ کُتب‌ انبیاء بنی‌اسرائیل‌، همیشه‌ منتظر بازیافتن‌ عظمت‌ از دست‌ رفته ی‌‌ خودشان‌ بوده و آمدن‌ «نجات‌ دهنده‌ای‌» را که‌ در زبان‌ عبری‌ به‌ آن‌ «ماشیع‌» می‌گفتند، انتظار می‌بردند. با ظهور حضرت‌ مسیح‌(ع‌) برخی‌ از یهودیان‌ آن‌ حضرت‌ را به‌ عنوان‌ نجات‌ دهنده «موعود» پذیرفته‌ و به‌ پیامبری‌ او اقرار نمودند؛ امّا عدّه‌ای‌ از یهودیان‌ هم‌ بودند که ‌مسیحیّت‌ حضرت‌ عیسی‌ (ع‌) را انکار نمودند و حتی‌ به‌ وی‌ و حضرت‌ مریم‌ اتهام‌ وارد ساختند. یهودیان‌ که‌ نسبت‌ به‌ متون‌ دینی‌ خود پای‌بند بودند، تعبیرات‌ و تفسیرات‌ عرفانی‌ انجیل‌ را قبول‌ نداشتند؛ از این‌رو رابطه ی‌ آن‌ها با مسیحیان‌ از همان‌ آغاز، بسیار خصمانه‌ و همراه‌ با جدال‌، قتل‌ و کشتار بوده ‌است‌.
در سراسر تاریخ‌ بنی‌اسرائیل‌، کسانی‌ به‌ عنوان‌ موعود یهود برخاستند و با گردآوردن‌ برخی‌ افراد ساده‌¬لوح‌، بر مشکلات‌ آنان‌ افزودند و آن‌ها همواره‌ در حقارت‌ و آوارگی‌ و ناامنی‌ باقی‌ ماندند. پس‌ از ظهور اسلام‌ و فتوحات‌ آن‌، دین‌ یهود در برابر دو رقیب‌ قومی‌ و نیرومند قرار گرفت‌؛ امّا طبق‌ دستور پیامبر اسلام‌ (ص)، آن‌ها تحت‌ «ذمّه‌» قرار گرفتند و در سرزمین‌های‌ اسلامی ‌زندگی‌ خوبی‌ داشتند و شماری‌ از آنان‌ به‌ مقامات‌ اجتماعی‌ بلندی‌ نائل ‌شدند. این‌ در حالی‌ بود که‌ یهودیان‌ مقیم‌ کشورهای‌ اروپایی‌ مجبور بودند در اماکن‌ خاصّی‌ به‌ نام‌ «گتو» با ذلّت‌ تمام‌ زندگی‌ کنند.
مسلمانان‌ نسبت‌ به‌ یهود تسامح‌ بسیار کردند، امّا آن‌ها مشکلات‌ عدیده‌ای‌ را برای‌ اسلام‌ و مسلمین‌ پدید آوردند. از جمله‌ اینکه‌ با رشد و ترقی ‌مسلمانان‌، خوف‌ و ترس‌، محافل‌ یهود را فرا گرفت‌ که‌ مبادا پیشرفت‌های ‌روزافزون‌ مسلمانان‌ در اندک‌ مدّتی‌ سراسر شبه‌ جزیره‌ را بگیرد و آئین‌ یهود را از بین‌ ببرد. از این‌رو، از راه‌های‌ گوناگون‌ مسلمانان‌ و پیامبر را مورد آزار و اذیت‌ قرار دادند. از آن‌ جمله‌ گفتند: «محمّد مدّعی‌ است‌ که‌ دارای‌ آئین ‌مستقلّی‌ است‌ و آئین‌ و شریعت‌ او ناسخ‌ آئین‌های‌ گذشته‌ می‌باشد؛ در صورتی‌ که‌ هنوز قبله ی‌ مستقلّی‌ ندارد و به‌ قبله ی یهود نماز می‌گذارد.» که ‌این‌ بحث‌ منجر به‌ تغییر قبله ی‌ مسلمانان‌ به‌ دستور خداوند متعال‌ از سمت‌ مسجدالاقصی‌ به‌ طرف‌ کعبه‌ گردید.
یهودیان‌ از صدر اسلام‌ تاکنون‌ همواره‌ برای‌ ضربه‌ زدن‌ به‌ اسلام‌ از هیچ کوششی‌ فروگذار نکرده‌اند؛ آنان‌ گرچه‌ مورد لطف‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) و مسلمانان‌ واقع‌ شدند، امّا در زمان‌ پیامبر، پیمان‌هایی‌ را که‌ با حضرت‌ می‌بستند، در اغلب‌ موارد نقض‌ پ‌ نموده‌ و علیه‌ اسلام‌ موضع‌ گرفته‌ و با دشمنان‌ اسلام‌ هم‌پیمان‌ می‌شدند که‌ از جمله‌: «یهودیان‌ بنی‌نضیر بعد از شکست‌ مسلمانان‌ در جنگ‌ اُحد، همواره‌ دنبال‌ فرصت‌ بودند که‌ در مدینه ‌شورشی‌ برپا کنند و به‌ قبائل‌ خارج‌ از مدینه‌ بفهمانند که‌ کوچک‌ترین‌ اتحاد و وحدت‌ کلمه‌ در مدینه‌ وجود ندارد و دشمنان‌ خارجی‌ می‌توانند حکومت‌ اسلام‌ را سرنگون‌ سازند.»
علاوه‌ بر آن‌ وقتی‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) برای‌ گفتگو نزد قبیله ی بنی‌نضیر رفتند، یهودیان‌ قبیله‌ به‌ ظاهر از پیامبر استقبال‌ کردند و او را به‌ داخل‌ قلعه‌ دعوت‌ نمودند، امّا نقشه ی‌ قتل‌ پیامبر را کشیدند که‌ از طرف‌ خداوند به‌ آن‌ حضرت‌ وحی‌ شد و بدین‌ طریق‌ پیامبر با ترک‌ کردن‌ آن‌ محل‌، جان‌ خود را نجات‌ داده ‌و بعد از آن‌، دستور اخراج‌ آنان‌ از آن‌ سرزمین‌ را صادر کرد. بعد از اخراج ‌یهودیان‌ از مدینه‌، آنان‌ درصدد تلافی‌ برآمدند؛ لذا وارد مکّه‌ شده‌ و با تحریک‌ سران‌ قریش‌ اسباب‌ جنگ‌ خندق را فراهم‌ نمودند. یهودیان‌ قبیله ی‌ بنی‌قریظه، تنها تیره ی‌ یهودی‌ بودند که‌ در مدینه‌ در کنار مسلمانان‌ با صلح‌ و آرامش‌ به‌ سر می‌بردند، امّا آن‌ها نیز به‌ تحریک‌ یهودیان‌ بنی‌نضیر، در جنگ‌ خندق با قریش‌ همکاری‌ نمودند. طایفه ی دیگر یهود یعنی‌ قینقاع‌ هم‌، به‌ جهت‌ جسارت‌ به‌ یک‌ زن‌ مسلمان‌، از مدینه‌ اخراج‌ شدند.
«جرم‌ بزرگ‌ دیگری‌ که‌ یهودیان‌ مرتکب‌ شدند، این‌ بود که‌ تمام‌ قبایل‌ عرب‌ را برای‌ کوبیدن‌ حکومت‌ اسلام‌ تشویق‌ کردند و سپاه‌ مشرکین‌ با کمک‌ مالی ‌یهودیان‌ خیبر، در یک‌ روز از نقاط‌ مختلف‌ جزیره‌العرب‌ حرکت‌ کرده‌، خود را به‌ پشت‌ مدینه‌ رسانیدند و جنگ‌ احزاب‌ را مهیّا نمودند.» این‌ها نمونه‌هایی‌ بودند از دشمنی‌ و خیانت‌ یهودیان‌ به‌ اسلام‌ که‌ همواره‌ در طول ‌تاریخ‌ مرتکب‌ شده‌ و در عصر حاضر نیز به‌ طرق مختلف‌ درصدد ضربه‌زدن ‌به‌ اسلام‌ بوده‌ و می‌باشند.
یهودیان‌ بر اثر فشارهایی‌ که‌ به آنان‌ آمده است، نمی‌توانستند بین‌ اقوام ‌دیگر زندگی‌ کنند و هم‌، تبعیدهای‌ پیاپی‌، هرچه‌ بیشتر آنان‌ را به‌ فکر وطن‌ مستقل‌ می‌انداخت‌. لذا در زمان‌ سلطان‌ عبدالحمید، از او خواهش‌ کردندکه‌ در مقابل‌ دریافت‌ 000/000/5 لیره‌ طلا، به‌ عنوان‌ بخشش‌ و مبلغ‌ قابل‌توجهی‌ به‌ عنوان‌ قرض‌ صد ساله‌، بدون‌ فایده‌، به‌ آن‌ها اجازه‌ دهد تا داخل ‌فلسطین‌ شوند. امّا عبدالحمید، از قبول‌ این‌ مطلب‌ به‌ شدت‌ امتناع‌ کرد.
پس‌ از مخالفت‌ عبدالحمید با خواسته ی‌ یهودیان‌، تبلیغات‌ شدیدی‌ بر علیه‌ او آغاز شد و این‌ تبلیغات‌، منجر به‌ عزل‌ او از تخت‌ سلطنت‌ شده‌ و طلعت‌پاشا به‌ گماشتگی‌ یهودیان‌، جایگزین‌ او گردید. ولی‌ طلعت‌پاشا هم‌ که نتوانست‌ خواسته‌های‌ یهودیان‌ را برآورد، در یکی‌ از جزایر دوردست‌ به‌ قتل‌ رسید.
تئودور هرتسل‌، یکی‌ از ثروتمندان‌ یهودی‌ در سال‌ 1895/1274، کتابی‌ به ‌نام‌ «دولت‌ یهود» به‌ رشته‌ تحریر درآورد و در آن‌ از یهودیان خواست‌ که‌ دولتی‌ در فلسطین‌ تأسیس‌ کنند. این‌ کتاب‌ که‌ سر و صدای‌ زیادی‌ در جهان‌ آن‌ روز به‌ پا کرد، به‌ هرتسل‌ فهماند که‌ این‌ پیشنهاد، موافقان‌ زیادی‌ دارد. وی‌ بعد از این‌که‌ از توسل‌ به‌ سلطان‌ عبدالحمید برای‌ تحقق‌ پیشنهاد خود ناکام ‌ماند، به‌ انگلستان‌ روی‌ آورد. اولین‌ کنفرانس‌ صهیون‌ در سال‌ 1897/1276 به‌ رهبری‌ هرتسل‌ در شهر بال‌ سوئیس‌ برگزار شد تا اولین‌ گام‌ها را برای‌ ایجاد یک‌ دولت‌ مستقل‌ یهودی‌ بردارد.


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:56 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

در قرآن خداوند این قوم را بنی اسرائیل و قوم یهود مورد خطاب قرار می دهد. و دارای دو نوع برخورد است . خصوصیات این قوم که عام است و شامل توده بنی اسرائیل و یهود می شود که شامل این موارد است :

1-      کشتن انبیاء و اهانت به پیامبران 61 بقره- 87 و 88 بقره – 67 سوره بقره

2-      رباخواری و رشوه دادن.

3-      قساوت قلب (74 بقره )

4-      نفاق و مکر (72 آل عمران ، 54 آل عمران )

5-      بی بند و باری(59 بقره ، 99 آل عمران )

6-      قومی تحریف گر که در کلام هرمنوتیک ایجاد می کنند و اختلاف و شبهه در کلام خدا بوجود می آورند و حق را به باطل مشتبه می سازند.

7-      عهد شکنی و بهانه جویی ( 54 ، 55، 61، 41، 42، 64، 67، 69، 85، 146 )

و در عین این بیان ؛ خداوند عده ای از یهودیان را مومن خطاب می کند ( 113 آل عمران )

آنها را از توده قوم یهود جدا نموده و استثناء فرض می کند ولی آنچه به کرات در قرآن ذکر می شود آن است که این قوم را مؤمن نمی یابی « الّا قلیلا» و عده بسیار کمی از یهودیان بودند که ایمان آوردند و در راه دین خود قدم برداشتند از جمله مخریق از دانشمندان یهود بود و در جنگ احد خطاب به قوم خود گفت : شما که می دانید این پیامبر حق است چرا او را یاری نمی کنید ؟ گفتند : امروز شنبه است و ما وارد جنگ نخواهیم شد وی اموال خویش را به اسلام بخشید و به جنگ با کفار رفت در جنگ احد کشته شد حضرت رسول فرمودند که : وی شهید شده است .

اکنون به مستنداتی که در مورد خصوصیات قوم یهود وجود دارد اشاره می کنیم :

کشتن انبیاء و اهانت به پیامبران

در قرآن به طور مکرر بر این موضوع تاکید می شود که یهودیان عده  کثیری از انبیاء الهی را به ناحق کشتند و عده ای دیگر را تکذیب کردند.

در آیه(87 و 88 )سوره بقره خداوند اینچنین میفرماید : آیا هر پیامبری که از جانب خدا اوامری را بر خلاف هوای نفس شما آورد از حکمش سر پیچیده و از راه حسد گروهی را تکذیب می کنید و جمعی را به قتل می رسانید . آن گروه گمراه به تمسخر به پیامبران گفتند : دلهای ما در حجاب غفلت است . چیزی از سخنان شما نمی فهمد. چنین نیست . بلکه خدا بر آنها لعن و غضب فرمود زیرا کافر شدند و در میان آنان اهل ایمان بسیار اندک بود. و در تورات خود یهود صفات ناروا و اعمال زشت را به پیامبران نسبت می دهند که نص تحریف شده تورات است و به عنوان سندی قابل استناد !

ربا خواری و رشوه دادن

ربا خواری عملی است که اختصاصاً به یهودیان منتسب است که خود آنها  معرف این امر هستند ربا نسبت به غیر یهودی را  عمل حرامی نمی دانند . و ده فرمان حضرت موسی ( علیه السلام ) را تنها مختص یهودیان دانسته و سایر اقوام و ملل را از آن جدا می نمایند ( نظام بانکداری کنونی ریشه در تفکرات یهودی مبانی اقتصادی یهودی دارد که ربا نیز در آن وارد شده است . ) و می گویند هر عمل زشتی نسبت به هم کیش خود نادرست است و در مورد سایرین رواست . با توجه به اینکه در اسلام و مسیحیت کاتولیک این امر ؛ امر قبیحی بود . با ظهور پروتستانیزم در قرن 16 که دین را رابطه ای شخصی تعریف می کند و نادرستی عمل ربا و بسیاری از قواعد الهی را رد می کند.یهودیان بسیاری به این امر مسلک وارد شدند و از آن استقبال کردند .

ماکس وِبِر در کتاب پروتستانیزم و مناسبت های اقتصادی به نقش پروتستان در اقتصاد می پردازد حال آنکه ورنر سُمبارت نویسنده  یهودی آلمانی در سال 1911 در جواب ماکس وبر در کتاب یهودیان و حیات اقتصادی مدرن؛ در مورد اقتصاد یهودیان و ربا خواری بسیار فنی بحث می کند و توضیح می دهد که ربا خواری 2 تا 3 هزار سال از تخصص یهودیان بوده است و عنوان می کند که پروتستانی که ماکس وبر آن را بیان می کند در حقیقت ریشه در یهود و تفکر یهودی دارد و می گوید ربا خواری یک تفکر و اندیشه کاملاً یهودی است ( که حمید عنایت در کتاب سوسیالیزم و انقلاب مصر به ورنر سُمبارت اشاره می کند و دکتر عبدالله شهبازی نیز در مجموعه 5 جلدی زرسالاران یهودی و پارسی یک کتاب را کامل به بحث در مورد اقتصاد یهودیان و جایگاه ربا در آن می پردازد . )

در سند دیگری در کتاب تاریخ یهود در ایران نوشته حبیب لوی ( صهیونیست یهودی الاصل ایرانی ) رشوه دادن یهودیان را بیان می کند که یهودیان برای رسیدن به اهداف خود در ایران از این ضابطه و قاعده استفاده می کردند و ابایی از بیان این موضوع ندارد و همچنین در کتاب « تاریخ قوم من» تالیف «آبا اِبان» مسئله رشوه دادن را در چند جام طرح می کند که این کتاب نیز متعلق به خود یهودیان است .

قساوت قلب

قساوت قلب ریشه در نژاد پرستی و تکبر این قوم دارد . یهودیان عمیقاً معتقد هستند که قوم برگزیده خدا هستند و سایر اقوام و ملتها را حیوان و بربر و در درجاتی پایین تر نسبت به خود می دانند . اسرائیل شاهاک استاد دانشگاه شیمی در اورشلیم و رئیس دفتر حقوق بشر در اسرائیل در کتابی تحت عنوان : مذهب من تاریخ دو هزار ساله که براساس آموزه های تلمود و تورات است به صراحت بیان می کند که قوم یهود قوم برتر و سایر اقوام حیوان هستند وی در این کتاب با اشاره به یک سرباز اسرائیلی که 3 فلسطینی را به رگبار بسته و شهید کرده بود می نویسد از وی می پرسند دلیل کشتن این سه نفر چه بود . وی بیان می دارد که می خواسته اسلحه خود را امتحان کند ! و در تحلیل این مطلب می نویسد که ما ( قوم یهود ) قوم برتر بوده و سایر اقوام در خدمت ما گمارده شده اند .

و در واقعه دیگر که در کنار حرم ابراهیمی رخ داد یک یهودی صهیونیست امریکایی – گلد اشتاین – 30 نفر نمازگزار را کشت و عده کثیری را مجروح و زخمی کرد وی در دادگاهی تبرئه شد و قبرش اکنون زیارتگاه یهودیان است که در آن مکان دعا می خوانند و به قبرش دخیل می بندند ! نژاد پرستی به این معنی یک اندیشه یهودی است که ترویج داده می شود و یهودیان این تفکر و نگاه را پاس داشته و در میان خود گسترش و رواج می دهند که پیامد این نوع نگرش سختی قلب و قساوت است که خداوند در قرآن کریم می فرماید: فقلوبهم فهی کالحجاره او اشد قسوه !

حتی در تورات بیان شده است : آن هنگام که اسباط ( نوادگان حضرت یعقوب ) به نیل می رسند و حضرت موسی راهی را برای آنان می گشایند گفتند ما از یک راه  نمی رویم ! 12 راه برای ما بگشا . حضرت موسی 12 راه گشود و آنها عبور کردند ! و در جایی دیگر با اهانت به حضرت سلیمان پیامبر خود را که بزرگترین حکومت  دینی را در طول تاریخ ایجاد کرده بود محکوم می کنند که چرا با ملکه صبا که یهودی نبود ازدواج کرده است !

یهودیان ده فرمان حضرت موسی را تنها در مورد خود رعایت کرده و آن را ابزاری در جهت تضعیف سایرین مورد استفاده قرار می دهند.


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:55 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

در کل جهان 13 میلیون یهودی وجود دارد و یهودیان با توجه به اندیشه های نژاد پرستانه خود و برای غلبه بر جهان به تضعیف دیگران و قوی کردن خود پرداختند ؛ یک راه برای رسیدن به این هدف استفاده از نمادها ی و سمبل ها در کلمات ، حرکات ، پوشش و بعضی جریانها بود ، نشانه هایی که خود بفهمند و دیگران نتوانند از آن درکی داشته باشند که ماحصل آن همبستگی بیشترشان ، جدا ساختن آنها از غیر یهودیان و خلوص فرهنگی بود از جمله آن نماد ها عبارت بوده اند از :
کلمه اتحاد ، متحد و متحده
در راستای این نماد در اواخر قرن 19 قبل از کنگره بال مدارسی ویژه دانش آموزان یهودی در همه کشور با همین نام شکل گرفت ، که ابتدا در فرانسه مدارس آلیانس ( به معنای اتحاد ) برای اولین بار تاسیس و سپس در سایر کشورها نیز به سرعت منتشر شد در ایران نیز مدارسی با نام اتحاد شکل گرفت که محل تشکیل آن در خیابان اورت و خیابان کُهِن در منطقه یهودی نشین در ابتدای خیابان دماوند بود و مدرسه ای دیگری به نام اتفاق در خیابان قدس انقلاب که در آن استفاده از تسلیحات نظامی را نیز آموزش می دادند و بعد از انقلاب این مدارس تعطیل شد . در میدان شکر شکن اصفهان هم مدرسه ای با نام اتحاد تاسیس شد .
سازمان ملل متحد نیز در همین راستا این نام را به خود گرفت ؛ آرم سازمان ملل که عبارت است از کره زمین – شاخه زیتون 13 برگی (عدد سعد یهودیان ) – رنگ آبی و سفید ( دو رنگ مورد اقبال یهودیان که در پر چمشان هم مورد استفاده واقع شده است ) برگرفته از نمادهای یهودیان است که به آنها خواهیم پرداخت اما مسئله قابل توجه در این مورد اهدای زمین جهت ساخت ساختمان سازمان ملل توسط راکفلر یهودی و سرمایه دار آمریکایی در نیویورک صورت گرفت . ایالات متحده آمریکا نیز از این قاعده استثنا نیست . ساختمان کاخ سفید توسط همین فرد پروتستان یهودی الاصل بنا شد که معماری آن بر اساس **** یهودیان و بر اساس لژهای فراماسونری ( ساختمانهای تشکیل جلسلات فراماسونرها) طرح ریزی و ساخته شد ، این کشور به عدد سحر یهودیان دارای 13 ایالات است و از همه جالبتر آرم رسمی کشور امریکاست که متشکل از یک عقاب با بالهای باز و پنجه های باز است . که در یکی از از پنجه هایش 13 پیکان و در پنجه دیگرش یک شاخه زیتون 13 برگی است و 13 ستاره بالای سر عقاب وجود دارد که در کنار هم یک ستاره داوود می سازند و روی سینه عقاب یک شعمدان هفت شاخه با 6 نوار و 7 جای سفید (مانند پرچم امریکا) قرار دارد .

شمعدان
شمعدان نیز از دیگر نمادهای یهودیان است . شعمدانهای 3 شاخه و 7 شاخه و 9 شاخه و 1 شاخه و 13 شاخه که شمعدان 7 شاخه نشان اسرائیل کنونی است و حاکمیت اسرائیل و یهود و شمعدان 13 شاخه نماد سیطره کامل یهود بر همه دنیا است که سعدش در سیطره آن است .
( پ آ ، لاپه آ، و لباس)
در دین یهود؛ این قوم به پوشش مناسب و حجاب امر شده اند که در مورد خانمها سادگی و پوشیدگی مطرح است و در مورد آقایان بلند کردن موی شقیقه ها که آن را "پ آ" می گویند و یهودی ارتدوکس هیچوقت نباید آن را کوتاه کند. و موی لاپه آ خط ریش بلند از روی شقیقه تا روی صورت را می گویند و کلاه شاپو و کت بلند و بند چرمی که مچ بند و سربند است و در سن 13 سالگی( سن بلوغ یهودیان) طی مراسمی تورات را به وسیله این بند چرمی به مچ و پیشانی می بندند به معنای اینکه تورات هرگز از من جدا نخواهد شد.
که این پوشش برای یهودیان معتقد است ولی یهودیان لائیک فرهنگ برهنگی را دنبال و ترویج می کنند
ستاره شش پر ( Magin David ) سپر داوود
Y
در قرن 11 م دیوید روی ( داوود الروی) یهودی ( اهل بغداد) بود که ادعا کرد که موعود است وی که بسیار خوش رو و خوش صحبت بود مردم را تحت تاثیر خود قرار داد وی سپری در دست داشت که روی سپر وی ستاره شش پر وجود داشت که به عنوان آرم یهود معروف شد.
و در تعبیر ماسونی ستاره شش پر که از ترکیب 2 مثلث پدید می آید و مثلثی که قاعده آن بر زمین است
r معرّف و نشانه مذکر، خورشید ، استقرار ، استحکام می باشد و مثلثی که رأس آن بر زمین قرار دارد Yظرافت، زنانگی، توازن و ماه می باشد و ترکیب آن دو sبه تکامل رسیده و بیانگر انسان کامل است .
ستون های لژهای فراماسونری
دو ستون گفته شده در توارت یکی از سمبلهای مهم ماسونها به شمار می رود در تورات این دو ستون با نامهای یاکین و بوغز آمده است .
تاسیس با قدرت در صورتیکه حروف بی صدای کلمات مزبور مدّنظر قرار گیرد به دو علامت تبدیل می شود که به معنی رحم و عضو باردار شونده و زاینده موجودات عالم است و بعضی ذکر یعنی عضو نر و باردارکننده ، بدین صورت دو ستون سمبل زاد و ولد، تکثیر و ازدیاد نسل در جهان است .
اگر بر روی ستونها به شاخه های آویزان انار دقت شود مفهوم آن بیشتر روشن می گردد .
محل نصب دو ستون و در محل ورودی لژها نیز برابر مفاد آیات تورات است .
در تورات یک ستون در سمت راست و ستون دیگر در سمت چپ واقع است . این ترتیب با سمبولیزم جهان و طبیعت مطابقت دارد.
ستونها در نمودار متقابل با شاخه های ظفر و شرف است که این دو با شاخه اساس ؛ تشکیل یک گروه می دهند و این گروه مظهر قدرت لایزال و برکت دهنده خداوند است . رنگهای ستون هم بر اساس تورات تنظیم می گردد.
ظفر برنگ سفید، شاخه های ذکاء قدرت و شرف به رنگ سرخ، و اساس به رنگ آبی، نشان داده می شود . به شکلی که در سمت راست رنگهای سفید و در سمت چپ قرمز و در وسط آبی قرار گرفته است. علت سفید بودن ستون سمت راست تطابق آن با سمبل خورشید است . رنگ آبی شاخه وسط از رنگ معابد و گنبد پر ستاره آسمان نیلگون الهام گرفته شده است که این دو رنگ جایگاه ویژه ای در میان یهودیان دارد .
3 ستون دیگر بعد از ورود به معبد دیده می شوند که بر اساس سه شاحه عقل و حکمت ، زیبایی و قدرت درست شده اند بر پایه روش اسکاتلندی، این سه ستون به شکل گونیا در سه گوشه مربع مستطیل فرضی باید قرار گیرد یکی در زاویه جنوب شرقی، دیگری در شمال غربی و سومی در زاویه جنوب غربی این سه ستون یادآور شاگرد ، کمک استاد و استاد است .
گونیا و پرگار
گونیایی که نود درجه باز شده و پرگاری که روی درجه صفر بسته شده، سمبل سکون و بی حرکتی است که جزء نمادهای ماسونی به شمار می روند.


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:54 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

تورات Torah واژه ای است قدیمی در زبان عبری و معنای آن هدایت و ارشاد است. تورات کتاب مقدس یهودیان است که تاریخ و شریعت و عقاید آنها را در برمی گیرد.
کتاب مقدس دارای دو بخش عهد عتیق (قدیم) و عهد جدید می باشد .که عهد عتیق دارای 39 باب می باشد که به این بخش ها« سِفر» گفته می شود .عهد جدید که مورد قبول مسیحیان می باشد نیز دارای 27 سفر می باشد .
مسیحیان به آنچه که در تورات آمده ایمان آوردند و آن را به سفرهای عهد جدید اضافه کردند (انجیل های چهارگونه و نامه نگاری های و سیرت رسولان) ولی بعضی از آنها به همه تورات ایمان نیاوردند و با یهودیان در سه مورد مخالفت کردند. نخست : همه اسفار آن را قبول نکردند. به ویژه پروتستانها که هفت سفر را که از نظر یهودیان اسکندریه در دوره رومیان و پس از آن مورد قبول بود، در زمانی که عهد جدید را نسخ می کردند، رد نمودند. این اسفار عبارتند از : طوبیا، یهودیت، حکمت، یشوع، فرزند سیراخ، پیشگویی باروک، و مکابیهای اول و دوم، اینها همان سفرهایی هستندکه یهودیان فلسطین نیز در همان زمان قبول نداشتند: دوم: در نام گذاری برخی سفرها بود و بنابراین نام این سفرها نزد پروتستانها، لاویها و صموئیل اول و دوم و پادشاهان اول و دوم شد، و نزد کاتولیک ها: به ترتیب اخبار پادشاهان اول و دوم و سوم و چهارم شد. سوم: اضافه کردن «کلمه پیشگویی» در سفرهای انبیا در نسخه کاتولیک ها ، بود.
درمنابع گفته شده است که قدیمی ترین قرائت تورات به زبان عبری در سال 444ق.م روی داد. در آن زمان، پیامبر عزرا، یهودیان را به شنیدن قسمتی از آن دعوت کرد و پس از پایان یافتن آن، کسانی که در آن جا گرد آمده بودند، قسم یاد کردند که از آنها اطاعت کنند و آنها را دستورات دنیا و دین خود قرار دهند. در زمان بطلمیوس ویلادلفوس (242-285ق.م) پادشاه مصر، یهودیان اسکندریه شکایت بردند که از فهم سفرهای تورات به زبان عبری عاجز هستند. بطلمیوس، هفتاد و دو تن از فقهای یهود را در بیت المقدس موظف کرد که سفرهای تورات را گردآورند و آنها را از زبان عبری به زبان آرامی یا یونانی ترجمه کنند. این ترجمه را سپتاگونی Septuagintیا هفتادین نامیدند. در آغاز قرن دوم میلادی. تورات به زبان سریانی، و در قرن سوم، به قطبی و سپس به زبان حبشی و پس از آن به زبان لاتینی و عربی (188م) و سایر زبانها ترجمه شد.
سفرهای تورات چه در شکل پروتستانی یا کاتولیک آن یکباره جمع آوری نشد بلکه در چند مرحله انجام گرفت. گرچه سفرهای انبیا (اشعیا ـ ارمیاـ حزپیال ـ دانیال ـ عاموس ـ هوشع ـ عوبدیاـ یونان ـ میخا ـ ناحوم ـ حبقوق ـ صفینا ـ حجّی ـ زکریا ـ ملافی) قدیمی ترین سفرها شناخته شده اند اما تاریخ نویسان معتقدند که سفرهای پنج گانه نخستین (تکوین ـ خروج ـ للاویین ـ عدر ـ تثنیه) که «پنتاتوک» ( Pentateuque ) نامیده می شود تنها در دوران اسارت در بابل (538-586 ق.م) به صورت نهایی خود درآمدند. و در دو قرن بعد نیز اصلاحاتی بر آنها وارد شد. آنان همچنین اعتقاد دارندکه به احتمال زیاد سفر دانیال و بعضی از مزامیر در دوران حکومت سلوکی ها بر فلسطین و مشخصاً در فاصله سال های (165-168 ق.م) تدوین شده باشد علی رغم آن که بخش بزرگی از عهد قدیم شکل شناخته شده خود را در فاصله دوران عزرا و حمله رومی ها به منطقه (حدود سال 64 ق.م) پیدا کرد، اما تکمیل آن تا زمان مجمع یامینا در سال 90 میلادی به درازا کشید. این مجمع پس از مذاکرات مفصل، بیشتر سفرهای شناخته شده امروزی را به رسمیت شناخت. در این سفرها اشاره هایی گذرایی به سفرهای گمشده وجود دارد. از جمله سفر احبار شمعیا ـ و سفر یاشر و سفر امور سلیمان و سفر شریعت الله و سفر تورات موسی و سفر کلام ناثان پیغمبر و سفر احبار روزگار شاه داوود و سفر احبار روزگار پادشاهان یهودا و سفر پادشاهان اسرائیل را میتوان نام برد. سفرهای اخیر به دو مساله اشاره دارد. نخست آنکه هر یک از پادشاهان یهودا و اسرائیل سفری مخصوص خود داشته اند، دوم آنکه سفرها در زمانی نزدیک به زمان حوادث آنها، تدوین می شده و به سبکی که نویسنده می خواسته است در می آمدند. از آنجا که روایت های اسفار به طور شفاهی نقل می شده اند بیشتر مورّخان احتمال می دهند که در یک نسل یا بیشتر همان اتفاقی که برای تمامی شنیدنی های شفاهی روی می دهد، برای آنها نیز اتفاق افتاده باشد. ریشه بسیاری از تناقض ها که قابل قبول نیست نیز در همین مساله است، و تاکید بیش از حد برخی مسایل دیگر درباره حقیقت داشتن آن مطالب، ایجاد شک و شبهه کرده است، به همین علت بسیاری از مورّخان عقیده دارند که تورات امروزی همان تورات اصلی نیست یا به احتمال زیاد همان است با تغییرات کم یا بسیار. بررسی تاریخ تورات این مطلب را به اثبات می رساند.
در منابع مقدس آمده است که موسی پس از آن که دستورات خداوند را در سینا دریافت نمود آنها را تدوین کرد و به «ملاویها» سپرد تا آنها را در تابوت عهد در «شیلوه» نگهداری کنند. او از آنها خواست که پس از گذشت هفت سال، در جشن «مظال» آنها را در برابر همه بنی اسرائیل بخوانند. خلیفه وی یشوع، دستور وی را اجرا کرد و تنها نسخه تورات را نگهداری نمود. در مدت جنگ با فلسطینی ها، یهودیان تورات را برای نگهداری آن و تبرک جستن از آن در تابوت عهد به همراه خود می بردند. در پی جنگ، فلسطینیان بر تابوت و تورات دست یافتند و به مدت هفت ماه آن را نزد خود نگه داشتند در این مدت هیچ یادی از تورات نشد، سپس اخبار دلالت دارد که یهودیان تابوت را بازیافتند ولی بار دیگر در زمان محاصره بیت المقدس توسط بخت النصر فرمانده بابلی (186-588ق.م) تورات مفقود شد. هفتاد سال پس از خرابی بیت المقدس، شخصی به نام عزرا پیدا شد که مدعی بود سفرهای مورد علاقه یهودیان را یافته است.
برخی از تاریخ نویسان معتقدند که عزرا (که یک یهودی متعصب بود) از احبار یهود، پس از بازگشتشان از اسارت در بابل، برخی کتاب ها و روایت های مقدس را که شنیده بود جمع آوری کرد و اولین نسخه مدرن تورات را از آنها تهیه کرد. او اسناد را به سه دست یا سخن تقسیم کرد: قانون ـ پیغامبران ـ و توبه نامه های مقدس.
بخش اول از سفرهای تکوین و خروج و ملاویها و عدد و تثنیه تشکیل می شود. بخش دوم از سفرهای یشوع و قضاوت بار اعوث و پادشاهان و صموئیل و اشعیا و ارمیا و مرثیه ها و حزقیال و دانیال و دوازده پیغمبر دیگر و ایوب و عزرا و نحمیا و استیل تشکیل می شود. بخش سوم شامل سفرهای مزامیر و امثال و سرودها و جامعه می شود.
باستان شناسان چندین نسخه از تورات یا سفرهای آن را که در دوران های مختلفی تدوین شده بودند یافته اند. جدیدترین نسخه ای را که به دست آمده است، مجموعه سفرهایی است که در سال 1951 در منطقه بیت لحم پیدا شد. اندکی پیش از آن (سال 1947) در یک غاز در ویرانه قمران در شمال غربی بحر المیت مجموعه دیگری از اسناد خطی به زبان عبری کشف شد که احتمال می رود در دوره هلنیستی تدوین شده باشد. این مجموعه شامل متنی از سفر اشعیا و قمست های پراکنده ای از سفرهای دیگر می باشد.
برخلاف مسلمانان، که دست به ترکیب قرآن، کتاب آسمانی خود نزدند، یهودیان چندین بار موضوعات کتاب آسمانی خود را تغییر داده و گاهی خلاف آنچه را که خداوند فرموده، در آن نوشته اند و به قدری در تحریف تورات افراط کردند که خداوند خطاب به آنان می فرماید: «وای بر حال آن کسانی که کتاب را به دست خود نوشته و آن را نازل شده و از طرف خدای می گویند. وای بر آن دست هایی که آن را نوشته و وای بر آنچه که این ها به دست می آورند.» (فویل للذین یکتبون الکتب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله .. فویل لهم مما کتب ایدیهم ویل لهم مما یکسبون) 79 سوره بقره
قسمتی از مطالب تورات فعلی بدین شرح است: 1-خداوند گاهی، از نظر یهود، به زمین می آمده و با موسی کشتی می گرفته ، گاهی غالب و زمانی مغلوب می شده است.
2-خداوند مانند انسان است و دو چشم و دو گوش دارد. و روی پا راه می رود. مو و زلف های قشنگی دارد، از آسمان به زمین آمده و پس از انجام کارهایش دوباره بر می گردد.
3-حق مسکن با اوست، گاهی در تشخیص خود دچار اشتباه می شود. از خیلی عوامل موجود بی خبر است، و تا حد زیادی پیمان شکنی می کند به طوری که در شرط بندی های خود با موسی، بر سر پیمان های خود نبود. گاهی افسوس کارهای گذشته اش را می خورد و زمانی هم که به زمین می آید جز ایجاد تفرقه ، کاری از او ساخته نیست و بی نهایت دروغگوست، گاهی اوقات سه تن است و بعضی اوقات یک نفر می شود.
این قوم نه تنها صفات فوق را به خداوند نسبت داده بلکه پیغمبران عزیز خدا را هم بدینسان آلوده کرده و گفته اند: پیامبران با زنان نامحرم زنا کرده و بچه های نامشروع زیادی پیدامی کنند. این وصله را به حضرت داوود زده اند: ـ این افراد با خواهش و تمنا و سپس با زور و قلدری عنوان رسالت را از خدا می گیرند. آنها دروغگو بوده و ساحر و جادوگر می باشند. ـ از نسل زنا متولد شده و حرام زاده می باشند. این تهمت را به یفتاح پیغمبر زده اند: خود شراب می نوشند و بدمستی می کنند مانند نوح پیغمبر ـ بین مردم لخت مادرزاد راه می روند از آن جمله اشعیا. ـ ریش و سبیل خود را می تراشند.- خدا از آنان خواسته تا با زن های حرام زاده ازدواج کنند تا حرامزاده زیاد شود چنان که به حضرت یوشع پیغمبر این دستور را داده ـ پیغمبران بعضی اوقات مانند حضرت موسی از دست خدا عصبانی شده و با او دعوا و جنگ و ستیز برمی خیزند ـ مردمی ستمکار هستند که به کودکان و زمانی به گوسفندان زور گفته و به آنان فرمان می دهند.- برای بت ها خود خانه می سازند که از برف و باران و آفتاب در امان باشند مانند سلیمان پیغمبر ـ پیغمبران مانند حضرت لوط با دختران خود عمل لقاح و نزدیکی انجام می دهند و دختران از پدرشان باردار می شوند . آنها مردها را می کشند تا همسران آنها را از آن خویش سازند هر لحظه با یکی از این زنان خوش می گذرانند و خیلی از نسبت های ناروای دیگر. برای آگاهی بیشتر، به سفر خروج باب 32ـ سفر دوران باب 11ـ سفر پیدایش اصحاح ـ اولین سلاطین اصحاح وسفر پیدایش اصحاح –32 مراجعه فرمائید. در زیر به چند قطعه از کتاب مقدس یهودیان اشاره می شود:
1- گویند زمانی که حضرت ابراهیم به قول آنان «آبرام» می خواست وارد کشور مصر شود، چون زنی زیبا داشت از ترس اینکه مبادا فرعون او را کشته و زنش را صاحب شود به زن خود گفت «تو باید در مصر مرا برادر خود معرفی کنی چون اگر بدانند تو همسر من هستی برای تصاحب تو مرا خواهند کشت» چون وارد مصر شدند و مردم زیبایی خیره کننده «سارا» را دیدند، به فرعون خبر دادند که چنین زنی وارد اینجا شده، فرعون آنان را خواسته و برای تصاحب زن، بذل مال فراوان کرد و آنها را صاحب گوسفند، الاغ، گاو، غلامان وکنیزان و ماده الاغ شتر کرد و زن را صاحب شد. پس از چندی متوجه شد که سارا زن ابراهیم بوده نه خواهر او. پس دستور اخراج او را از مصر صادر کرد و تمام آن چه را که به او داده بود به او بخشید و پس نگرفت. به قطعه دیگری در وصف طمع و تجاوز یهود ـ با توجه به آنچه که در تورات آمده ـ به روایت از سفر تثنیه باب اول آیه 6 در زیر اشاره می شود. آنها می گویند:
ما از یهوه خدای خود پیروی می کنیم. هم اوست که در حوریب خطاب همه یهودیان گفت بروید، توقف در این سرزمین دیگر بس است، این زمین به این بزرگی مال شما و در اختیار شما است. پس چرا به آنجا نمی روید ؟ کنعان، کوه آموریان و عربه و کوهستان، هامون و کناره دریای مدیترانه و تمامی شرق اوسط (خاورمیانه) از شط فرات تا بیکران، مال شما است. خداوند به یعقوب و آبرام سوگند یاد کرده که زمین نه تنها مال شماست بلکه نسل اندر نسل مال شما خواهد بود. برخیزید و پا به سرزمین های موعود بگذارید.
البته این هم از آن دروغ هایی است که به قوم خود و خدا نسبت می دهند تا تجاوز به سرزمین های دیگران مجاز جلوه داده شود. قطعه زیر هم در باب ستمکاری این قوم شریف است. آنها می گویند : چنان که یهود خدایت به تو دستور داد همانند آتش باش. بسوزان پیش برو و مانند خنجری تیز ببر و پیش بتاز که هیچ کس را یارای مقاومت در مقابل تو نخواند بود. اگر بر شهری پیروز شدی، تمامی مردم آن را بکش و زنان، و اموال و بهائم (حیوانات) آنها را غنیمت بگیر که آنها مال تو هستند. تو فقط حق داری از اموال و ملیت اسرائیل حمایت کنی و به غیر از آن هرچه را که از آن تونیست، نابود ساز. طلا و جواهرات زنان آنها را بستان که همه متعلق به تو می باشند ملاحظه کن و ببین که چگونه یوشع قوم اسرائیل را با خود به اطراف برد. همه سرزمین ها را تصرف کرد و همه مردم آنها را از صغیر و کبیر از دم تیغ گذراند: پس تـو چـرا رحـم کنی؟ تو هم بـکش، بسـوزان و تسخـیر کن و به روایـت از صحیـفه یوشـع باب 10 و 28.
_______________________________________
 

اسفار کتب عهد عتیق :
پیدایش
خروج
لاویان
اعداد
تثنیه
یوشع
داوران
روت
اول سموئیل
دوم سموئیل
اول پادشاهان
دوم پادشاهان
اول تواریخ
دوم تواریخ
عزرا
نحمیا
استر
ایوب
مزامیر
امثال سلیمان
جامعه
غزل غزلهای سلیمان
اشعیا
ارمیا
مراثی ارمیا
حزقیال
دانیال
هوشع
یوئیل
عاموس
عوبدیا
یونس
میکاه
ناحوم
حبقوق
صفنیا
حَجَّی
زکریا
ملاکی

فهرست کتب عهد جدید :
انجیل متی
انجیل مرقس
انجیل لوقا
انجیل یوحنا
اعمال رسولان
رساله‌های پولس رسول به رومیان
قرنتیان(اول)
قرنتیان(دوم)
غلاطیان
افسسیان
فیلپیان
کولسیان
تسالونیکیان(اول)
تسالونیکیان(دوم)
تیموتاؤس(اول)
تیموتاؤس(دوم)
رساله تیطس
فلیمون
رساله به عبرانیان
رساله یعقوب
رساله اول پطرس
رساله دوم پطرس
رساله اول یوحنا
رساله دوم یوحنا
رساله سوم یوحنا
رساله یهودا
مکاشفه یوحنا


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:52 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از زمان حضرت موسی، بزرگان مذهبی یهود «حاخام» راجع به تورات بحثهایی کردند و نظریاتی داده و یا آن را تفسیر کردند. اولین حاخامی که دست به این کار زد در سال 232 میلادی بود و سپس حاخام دیگری در سال 501 میلادی تفسیری دیگر نوشت و تا سال 1458 میلادی از طرف عده ای دیگر، تفاسیر و تعبیرهای دیگری عنوان شد که همه آنها به صورت پراکنده نزد افراد بود. در این سال حاخامی به نام یوخاس با چند کتاب که خودش با تفاسیر مخصوص به خود نوشت، سعی در جمع آوری مطالب پراکنده قبلی کرد و آنچه که خود نوشته و همه آن مطالبی را قبلاً نوشته شده بود، در یک کتاب به نام «تلمود» جمع آوری کرد. کلمه تلمود مرکب از دو کلمه «تل» به معنی تعلیم و آموزش است و «مود» به معنی دیانت و روی هم معنی آن «آموزش و تعلیم و دیانت» می باشد.
به روایت دیگر، تلمود واژه ایست آرامی مشتق از عبری به معنای آموزش «تعلیم» که از «تلمذه ـ شاگردی» مشتق شده و است. در شریعت یهودیان تملوذ را «سنت» یا تورات شفاهی یهود می شمارند که سخنان یا کردارهای بزرگان و تقاسیر حاخامها را در بر می گیرد. در مقابل شریعت مکتوب، تلمود شامل مجموعه ای از قوانین و احکام توصیه های سیاسی و حقوقی و مدنی و دینی یهودیان است همراه با شرح آنها که در ابتدای امر به طور شفاهی میان رهبران دین و پیروان آنها رد و بدل می شد. پس از آن، بر آن افزوده شد و محدوده آن با افزایش شرحها و اضافه وسیعتر گشت و بنابراین تکیه بر کلام شفاهی غیر ممکن شد و گروهی از احبار یهودی مسئولیت تدوین آن را به عهده گرفتند و تلمود را به وجود آوردند که یهودیان مومن همه جا آن را معتبر می دانند.
تلمود، دو نوع است:
تلمود مقدسی یا اورشلیمی منتسب به بیت المقدس، و تلمود بابلی منتسب به بابل. تلمود بیت المقدس (تلمود فلسطینی) را حاخام هایی از بیت المقدس در اوایل قرن پنجم گرد آوردند که نام «امورایم» یا مفسران به آنها داده می شد، در حالی که تلمود بابلی را بزرگ اجباره شهر سوره نزدیک بغداد که راشی یا رب أشی نامیده می شود آغاز کرد و احبار دیگری در اوایل قرن ششم میلادی آن را تمام کردند. این تلمود شامل سی شش مبحث به زبان آرامی است و برخی شرحها نیز به زبان عبری نوشته شده است که نزدیک به 2947 صفحه می شود. تلمود بابلی در مقایسه با تلمود مقدسی، علی رغم کمی تعداد مبحثها (در تلمود بیت المقدس 39 مبحث است) بسیار مفصلتر است و تقریباً چهار برابر آن می باشد، چون متن تلمود فلسطینی (مقدسی) کاملاً محفوظ نمانده. این کتاب در میان یهودیان طرفدار بیشتری دارد، و مرجع معتبری می باشد.
این تلمود از شش بخش و شصت و سه مبحث تشکیل می شود و پانصد و بیست و چهار فصل تقسیم می گردد. سبک نوشتن آن ـ گرچه عبری است ولی ظاهری کنعانی دارد. تا حد زیادی از سبک نوشتن در زبان آرامی تاثیر پذیرفته است، و بسیاری از واژه های آرامی، لاتین، فارسی، یونانی در آن دیده می شود و گاهی تلمود به معنی گمارا به کار می رود.
تلمود Talmud را به دو قسمت تقسیم کرده اند:
1-مشنا:
مشنا Mesna که متن شریعت شفاهی و به زبان عبری است و آن مجموعه قوانین سیاسی ، دینی، حقوقی یهودیان است. مشنا نیز به شش بخش تقسیم می شود و آن: بذرها است که شامل اصول عبادات و در پی آن مقررات کشاوزی است، و فصول است که درباره جشنهای یهودیان می باشد، و فساد است که در آن قوانین زناشویی و طلاق ونذرها و وصایا آمده است، و مجازاتها است که شامل مسایل کلی قانون گذاری مدنی و جزایی و اداره حکومت می باشد، و مسایل مقدسه است که بحثی است درباره قربانیها و مسایل مربوط به معبد بیت المقدس، و طهارت است که بحث درباره پاکیزگی و نجاست است. در این مبحثها تنها اصول کلی یاد شده اند و درباره آنهامناظره یا مذکره ای نیامده است و تنها بر فصل 5 و 36 آن گمارا نوشته شده. تالیف مشنای کنونی عملاً کار یهودای اول (135/220م) بوده است.
2-گمارا:
گمارا به زبان آرامی، که نوعی تفسیر و ذیل بر مشنا به شمار می رود. و آن مجموعه ای است از شرحها و حاشیه ها که اصول مشنا را بیشتر می شکافد و برای مطابقت آن حالاتی فرضی یا واقعی که پیش از آن مردان دین درباره آن بحثی نکرده باشند، ارایه می نماید در مطرح کردن حالتهای فرضی یا واقعی یاد شده ضرب المثلها یا حکایاتی نیز به کار برده می شود.
گرچه منظور اصلی گمارا توضیح متن مشنا بود است ولی مقدار فراوانی اطلاعات در موضوعات مختلف دارد. قسمتهای حقوقی گمارا را «هلاخا» و قسمت ادبی آن را «هگادا» می نامند.
روشن است که تلمود در ایجاد مساله تعصب قومی در میان یهودیان نقش مهمی داشته است، به ویژه آنان که خواندن آن را بر تورات ترجیح می دهند و به آن بیشتر باور دارند. تلمود مردم را به یهودی و غیریهودی تقسیم می کند. در حالی که آزار رسانده به یهودی را تحرمی می کند، دزدی اموال غیریهودیان وتصرف اشغال املاک آنان و دست درازی به ناموس آنها و بردن حیوانات آنها را حق یهودیان و راه تقرب به خدا می داند.
در تلمود قدیمی از حضرت مسیح (ع) و مسیحیت بدگویی شده بود. ازجمله آن که او یهودی مرتد کافری بود و تعلیمات او کفر صریح است و مسیحیان نیز مانند او کافرند، و مادر او به طور نامشروع از سربازی به نام بندارا آبستن شد. احبار یهودی که در 1631 م در لهستان جلسه گرفتند به اهمیت این مساله پی بردند و آن کلمات و عبارتهایی که به حضرت مسیح و مسیحیت بد می گفت، حذف کردند و جای آن را خالی گذاشتند و متفق شدند که همان مطالب را به طور شفاهی تنها به شاگردان مدرسه های دینی تلقین کنند. شدت علاقه یهودیان افراطی به تلمود، آنها را واداشته تا بگویند مطالعه تورات فضیلتی است که ثوابی ندارد، اما مطالعه مشنا مستوجب ثواب خواهد بود ولی بزرگترین فضلیتها از مطالعه گمارا به دست میآید.
. به طور خلاصه تلمود میراث نژادی و دینی یهودیان است.
چند عامل باعث شد که یهودیان به تلمود پایبند شوند. یکی از آنها حمله هایی است که در طول تاریخ از طرف غیر یهودیها به آن وارد شده است یکی دیگر از آنها احکامی است که پاپها در سالهای 1320، 1415، 1503 در مورد سوزاندن تلمود صادر کردند.


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  5:51 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
این بار اسرائیل با اینترنت آمده است -مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]