بسم الله الرحمن الرحیم
بسیاری از حوادثی که در جهان، چه در گذشته، چه در حال و چه آینده شکل گرفته و خواهد گرفت، به گونه ای با صهیونیسم در ارتباط است واز این جهت شناخت صهیونیسم جهانی نه تنها لازم، بلکه مقدمه ای برای رویا رویی با دشمن صهیونیست است.
صهیونیسم پدیده ای است که جهان حداقل یک قرن با آن آشناست و شکل سازمان یافته خود را در قالب دولت اسرائیل بیش از نیم قرن به مردم جهان نمایانده است و هر سال که از تشکیل آن می گذرد، تبعات شوم بیشتری برای جهان به ویژه جهان اسلام آشکار می شود. در نیمه دوم قرن نوزدهم برای اولین بار ناشان برنابان موضوع صهیون را مطرح کرد در راستای اعتقاد به مسیح موعود که از کوه صهیون در حومه بیت المقدس ظهور خواهد کرد . ولازمه ظهور مسیح موعود با ایجاد بستر و زمینه مناسب بود ، نتیجه آن ایجاد یک وطن از یهودیان در این منطقه است و با توجه به پیشینه تاریخ یهود که تصور می کنند که دولتی در زمان حضرت داوود و سلیمان در این منطقه برای خود داشتند به همین دلیل و در راستای تفکر قبل این حرکت جرقه خورد .
شتاب این روند در زمانی آغاز شد که ادیبان یهود به صورت مکتوب به بیان وضعیت اسفبار یهودیان جهان که مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند پرداختند و تنها راه رهایی را در ایجاد وطنی برای یهودیان بیان کردند.
جنبش صهیونیسم برای آنکه بتواند به هدف خود برسد مراحلی را شکل داد، که 5 مرحله است و نه به صورت پروسه های زمانی بلکه 5 شیوه و جریان در کنار هم.
1- زمینه سازی برای ایجاد اندیشه بازگشت به سرزمین موعود و ارض فلسطین .
2- مطالعه و بررسی مکان مناسب برای تشکیل دولت ملی یهود.
3- کلونی سازی و ایجاد شهرک و مستعمره های یهودی نشین در سرزمین فلسطین .
4- ایجاد جنبش های بازگشت یا جنبش هایی که کار انتقال یهودیان سرزمین مورد ادعای صهیونیسم را انجام دهد. آنها را اسکان دهد و در سرزمین فلسطین، دولت یهود را تشکیل دهد.
5- فعالیتی که همچنان ادامه دارد تسلط بر بحث رسانه و تاثیر تبلیغات و رسانه های گروهی جهان.
پیشینه تاریخی بازگشت به ارض موعود قدمتی با بیش از این دارد برخی مورخان پیشینه تاریخی آن را به دوره حضرت موسی می دهند و برخی دیگر به بعد از پایان حکومت حضرت سلیمان و فروپاشی دولت عبرانی ها در دولت فلسطین و تقسیم شدن عبرانی ها به اسباط 12 گانه که از این زمین پراکنده و رانده شدند؛ اما از اواسط قرن 19 در اولین فعالیت جنبش جهانی صهیونیسم در غالب ادبیات برای اولین بار در قالب آثار ادبی، اشعار، وقایع نگاری و کتابهایی که تدوین می کردند آغاز شد.
صهیونیسم ادبی مشتکل از یهود و مسیحیت پروتستانتیزم در غالب نوشته هایی به بیان وضع نامطلوب یهودیان سراسر جهان و تاکید بر شکل گیری وطن یهودی پرداخت.
منشبن اسرائیلی در سال 1648 م با دو کتاب "نسیم زندگی" و "پایان زندگی" در آغاز این جنبش نقش عمده ای داشت. که در این کتب به ظلم و ستم هایی که در طول تاریخ ، یهودیان به آن دچار شدند پرداخت و این اولین اثر مکتوب جنبش صهیونیسم ابدی در جهت تحریک برای بازگشت به ارض موعود بود برای رهایی یهود از ظلم و ستم هایی که بر این قوم در طول تاریخ روا شده است . لذا باید وطنی را برای خود تشکیل بدهند که بر اساس وعده های کتاب تورات و تلمود به آنها داده شده و عبرانی ها از سرگردانی در می آیند و به سرزمین شیر و عسل پای می گذارند سرزمینی که در اسفار هم به آن اشاره شده و به آن تاکید شده و به این ترتیب اولین جرقه های فکری بازگشت را به ارض موعود زده شد.
" مارتین لوتر " بنیانگذار مذهب پروتستان بود فرقه ای که آن را "مسیحیت صهیونیسم" می توان نام نهاد و باید گفت غالب کسانی که راجع به این مسئله و ضرورت و چگونگی تشکیل دولت یهود برای یهودی ها کتاب می نوشتند یهودی نبودند بلکه کسانی بودند که آن را مسیحیان صهیونیست میتوان نامید . اعتقاد آنان بر این است که از شر یهودیان خلاص می شوند ، باید دولتی یهودی در آن منطقه ایجاد شود و آنها به منطقه مورد نظر انتقال یابند. مسیحیان صهیونیسم همان مسیحیانی هستند که مذهبشان پروتستان بود و معتقد بودند که شرط ظهور حضرت میسح از کوه صهیون دارای 3 مقدمه است :
1- تشکیل اسرائیل بزرگ ( نیل تا فرات) ( دولت یهودی )
2- تخریب بیت المقدس و تجدید بنای معبد سلیمان
3- وقوع نبرد آرماگدون ( آرمجدون)
و این گروه نیز آغاز به تلاشی در جهت ایجاد زمینه های ظهور حضرت مسیح علیه السلام کردند و آغاز به تحریک یهودیان برای بازگشت نمودند و آثار این گروه نیز به بیان شرح وقایع رویدادهایی بود که در جوامعی که یهودیان حضور داشتند ، صورت می گرفت و مضمون این آثار حماسی و مهیج در جهت تحریک به بازگشت بود.
دکتر جان جورتین- توماس نیوتون- ادوارد کینگ- ساموئل پرهرسلی- کینگس تون- هاخام شموئیل یهودی از جمله مبلغان این تفکر بودند.
امالا لازاروس نویسنده ای بود که به شدت در این زمینه آثار ادبی منظوم و نثر تحریک کننده ای ، خلق کرد. که به بیان ظلم و ستم ها و بدبختی یهودیان می پرداخت. و کتابی تحت عنوان "رساله ای برای عبریان" ( یهودیان) دارد که در آن به بیان سرگذشت اسفبار یهودیان و لزوم ایجاد دولت یهودی می پردازد.
موسی هنمیس 1862 . م در کتاب روم و قدس اولین استارت ضرورت مهاجرت یهودیان را به صورت دسته جمعی زد.
لئوپیسنکر : وی که به عنوان پدر معنوی صهیونیسم نامبرده می شود. در سال 1882 م در کتاب خودمختاری به بیان این مطالب پرداخت که این کتاب مهم ترین کتاب بعد از تورات و تلمود برای یهودیان است.
بخشی از کتاب خودمختاری :
«ما همچون ملل دیگر به حساب نمی آئیم ما هیچ رأیی در بین ملتها حتی در امور مربوط به خود نداریم و سرزمین پدرانمان برای ما بیگانه است ( فلسطین ) . هستی ما آوارگی است لذا همبستگی ما سلاح اول ماست دفاع ما فراز و نشیب است آفرینش ما تقلید از دیگران است. .. و آینده هیچ مسئولیت پستی را برای ما مشخص نمی کند، و تضمین نمی کند و حال آنکه این همه از آن ملتی است که قهرمانانی چون مکائبی ها را دارا بوده است.جهان، یهودی ها را تحقیر می کند زیرا ملتی را تشکیل نمی دهند تنها راه گشایش این مسئله همانا تشکیل ملت یهودی است تا مردم در میهن ویژه خویش زندگی کنند. »
انتشار این کتاب همزمان با کشتار یهودیان توسط تزار روس در 1881 م بود. تزار روس توسط یک یهودی ترور می شود و یهودیان در روسیه مورد تعقیب و کشتار واقع می شوند.
کتاب خود مختاری در اروپای شرقی به شدت تاثیر گذاشت و در کشورهای مختلف ترجمه و منتشر شد.
در سال 1895 م تئودور هرتصل روزنامه نگار، اتریشی یهودی تبار کتاب "دولت یهود" را مکتوب کرد و به بیان ضرورت تشکیل دولت ملی یهود پرداخت و در اینجا عملا صهیونیسم سیاسی آغاز شد.
این زمان گذر از مرحله اول یعنی زمینه سازی و بسترسازی فرهنگی برای انتقال یهودیان به فلسطین بود.
در مرحله دوم انجمن ها و جمعیت های مختلفی در آمریکا، انگلیس ، فرانسه تشکیل شد در جهت شناسایی سرزمین مناسب برای تشکیل دولت یهود.
انجمن کتاب مقدس- کانون فلسطین 1802 م در انگلیس- انجمن صندوق پژوهش در 1865 م عمده فعالیت آنها تحت نظر یهودیان بود از جمله موسی هیه مونته فیوری 1874-1827 بسیار در جهت کلونی سازی در فلسطین فعالیت کرد و فرد دیگری به نام "بارون دوحه ریش" که فعالیتش را بر آرژانتین متمرکز کرد.
آرژانتین و آفریقا به دلیل نداشتن پیشینه تاریخی و انگیزه دینی رد شدند و فلسطین به 3 دلیل برگزیده شد :
1) انگیزه دینی : در اسفارِ تورات به سرزمین شیر و عسل وعده داده شده بود.
2) بحث تاریخی : ( سرزمین توراتی و تاریخی عبرانی ها) که حضرت موسی(ع) به آنها این سرزمین وعده داده است و حکومت پیامبران بنی اسرائیلف حضرت داود و سلیمان که 80 سال در این منطقه طول کشیده بود.
3) لولای سه قاره : ویژگی جغرافیایی نظامی و موقعیت سوق الجیشی و بسیار استراتژیک که هر کس در اینجا مستقر شود می تواند بر دریای مدیترانه که حلقه وصل 3 قاره است مسلط می شود. و به دلیل اینکه این منطقه مستعمره انگلستان بود و راه نفوذ از طریق انگلستان بر این سرزمین هموار می شد.
موسی هیه مونته فیوری در سفرهای متعدد هزینه زیادی خرج کرد تا بتواند سرزمین فلسطین را به گونه ای به تصاحب یهودی ها در بیاورد وی رئیس مجلس ملی یهود و انگلیس بود و سعی کرد فعالیت اصلی خود را برای تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین بگذارد بدین ترتیب کلنی سازی در سایر جاها قطع شد و به سمت فلسطین رفت.
بدین ترتیب مرحله سوم کلنی سازی و شهرک سازی شکل گرفت. فرایند انتقال آغاز شد و از اواسط قرن 19 میلادی و این روند خود به خود شتاب گرفت.
تمام این مراحل پیش از صهیونیسم سیاسی و دولت سیاسی صهیونیسم بود . سپس در مرحله چهارم که سازمان دادن و شکل دادن به جنبش هایی در جهت کوچ دادن یهودیان جهان به فلسطین بود ، تشکیل جنبش های بازگشت آغاز شد :
1- عشاق صهیون ، دوست داران یهود ( پس از قتل عام یهودیان روس آغاز شد) ( 1882 م در اروپای شرقی) و با سرمایه گذاری یهودیان اولین مهاجرت بزرگ و سازماندهی شدة یهودیان ، توسط این جنبش آغاز شد.
جنبش پیلو : در اروپا شاخه های خود را گسترش داد و 2 سال بعد از عشاق صهیون شکل گرفت.
و به تهییج و تحریک یهودیان برای بازگشت اقدام کرد.
و در آخر مرحله پنجم ؛ با تسلط بر بحث رسانه و تاثیر بر تبلیغات جهان بود که از ابتدای فعالیت آنها این روند آغاز شد که در جهت تسلط بر فرهنگ و افکار ملتها شکل گرفت.
1864 .م هاخام هاشورون که از خاخام های شهر پراگ بود اعلام کرد اگر طلا اولین ابزار سلطه ما بر جهان باشد رسانه دومین ابزار ما خواهد بود!
اگر وجود طلا برای یهودیان سمبل قدرت مالی باشد، موجب تخریب اقتصاد جوامع مختلف شود و باعث تقویت یهود و زمینه سازی تشکیل سرزمین یهود در فلسطین گردد ، رسانه نیز موجب تغییر نگرش مردم نسبت به یهود و تسلط نامرئی بر افکار مردم جهان خواهد شد که این مسئله می تواند به تدریج مواضع مخاطبان را تغییر دهد.
بدین ترتیب 5 مرحله پیش از بنیانگذاری صهونیست سیاسی سپری شد و در سال 1897 .م. تئودور هرتصل تلاش سازمان یافته صهونیسم را آغاز کرد و رهبران یهودی و پیشگامان صهونیسم را در کنگره بال سوئیس جمع کرد ، با 2 هدف :
1- براندازی کلیه دولتهای مخالف صهونیسم در جهان.
2- تشکیل اسرائیل در لولای سه قاره .
وی به تدوین برنامه ایی با عنوان پروتکل های صهونیست پرداخت و برنامه هایی در حوزه های هنری رسانه، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... منتشر کرد و به اجرا در آورد. چند ماه پس از کنگره ، هرتصل رهبر جنبش اعلام کرد : « اگر ما به جهانیان بگویئم دولت اسرائیل را ایجاد کرده ایم ممکن است به ما بخندند و 5 سال دیگر نیز؛ اما در 5 سال آینده قطعا" این دولت را خواهند دید و دقیقا" 50 سال بعد در سال 1948 رژیم صهونیستی تشکیل شد. »
البته لازم به ذکر است که هرتصل تنها مهره ای در دست زرسالاران یهود بود و در واقع 50 سال قبل ، بارون روچیلد قول تشکیل یک دولت یهودی را از نخست وزیر انگلیس گرفته بود. یهودی ها در اقدام بعدی باید یهودیان ساکن فلسطین را افزایش می دادند تا ایجاد وطن و دولت یهودی تحقق یابد.
در سال 1171 .م. فقط 1440 یهودی در فلسطین زندگی می کردند در 1264 .م. 2 خانواده یهودی فقط در بیت المقدس بودند. آغاز قرن 19 تعداد یهودیان در فلسطین هشت هزار نفر بود. در سال 1845 یازده هزار نفر در 1880 حدود بیست هزار تن و در 1917 بالفور وزیر امور خارجه انگلیس ، و سران دولت انگلستان قول مساعدی را مبنی بر تشکیل دولت صهیونیستی به خاندان ثروتند یهودی روچیلد داده بودند بالاخره ÷س از مذاکرات متعددی که میان یهودیان و انگلیسی هاغ صورت گرفت ، انگلیس رسما اعلام کرد که سرزمین فلسطین را به یهودیان واگذار می کند و بدین ترتیب اعلامیه بالفور از سوی وزیر خارجه انگلیس برای تشکیل وطن ملی یهود صادر شد . این در حالیست که در آن سال 10% جمعیت فلسطین را یهودیان تشکیل می دادند .
شمار مهاجرانی که از ابتدای قرن 19 میلادی تا پیش از تشکیل دولت ، قیمومیت انگلیس در فلسطین- یعنی طی 35 سال به واسطه جنبش های بازگشت به فلسطین رفتند ، بیش از 25 هزار نفر نبوده اند و پس از تشکیل این دولت در عرض 4 سال ، 25 هزار یهودی به کمک آژانس یهودی وارد این سرزمین شدند و پس از ده سال از تشکیل قیمومیت انگلستان حدود صد هزار نفر و پس از 17 سال به دویست و پنجاه هزار نفر رسید . وقتی استعمار انگلیس وارد فلسطین شد ، تنها 56 هزار یهودی در فلسطین بودند اما وقتی پس از سی سال استعمار انگلیس خارج شد حدود هفتصد هزار یهودی در اسرائیل اسکان داده شده بودند و این چیزی حدود یک سوم جمعیت فلسطین در آن زمان بود. یعنی شمار یهودی ها در خلال سالهای اشغال 12 برابر شده بود. این تعداد پس از تشکیل رژیم صهونیستی 5/2 میلیون و هم اکنون 5/4 میلیون است .
جنبش جهانی صهیونیسم پس از تشکیل ، دست به چند اقدام زد : اول هرتصل تصمیم گرفت که با سلطان عبدالحمید برای بدست آوردن ارض فلسطین چانه زنی کند . با وعهده اینکه تمام قروض عثمانی را بپردازد . پادشاه عثمانی نپذیرفت . سپس با آلمان رایزنی کرد آلمان نیز به دلیل چهره مخربی که یهود بین جوامع داشت حاضر به همکاری نشد تا اینکه با شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 میلادی جنبش جهانی صهیونیسم وارد فرآیند جدیدی شد که تحت عنوان لشگر هالنبی اول به صفوف نیروهای انگلیس پیوستند و به تدریج اعضای جنبش هایی مثل جنبش عشاق صهیون داوطلبانه آموزش دیدند و تحت عنوان هالنبی به سرزمین فلسطین آمدند . در حقیقت اولین سکانی که تحت عنوان مهاجرین یهودی به سرزمین فلسطین گام نهادند ، نه یهودی هایی بودند که از ظلم و ستم روس ها یا اروپای شرقی رها شدند ، بلکه جنگجویانی بودند که قرار بود زمینه مناسبی برای انتقال و اسکان یهود به این سرزمین را فراهم کنند.
در همان ابتدا دو جنبش تروریستی تحت عنوان هاگانا و هاشومیر تشکیل دادند و جنبش های بعدی هم تحت عنوان اشترن و ایرگون تشکیل شد. این چند جنبش صهیونیسم وظیفه اصلی شان انتقال یهودی ها از کشورهای اروپایی به سرزمین فلسطین با حمایت مالی آژانس یهود بود. پس از تشکیل این جنبش ها آژانس یهود فرماندهی جنبش های صهونیستی را به عهده گرفت که پشتیبانی مالی و برنامه ریزی را انجام می داد. یهودیان به این سرزمین منتقل و اسکان داده می شدند. موضوع قابل تأمل در این برهه این است که آیا یهودی ها سرزمین فلسطین را خریدند یا نه ؟
یهودیان سعی کردند با توطئه های مختلف سرزمین های فلسطینی ها بخرند. ولی فلسطینی ها چون می دانستند آنها یهودی هستند ، به آنها زمین نمی فروختند . در نهایت با واسطه های مختلف تنها قادر به خرید 1 تا 3 درصد از این اراضی شدند.
هنگامی که توطئه اسرائیلی ها بر ملا شد . تمام فلسطین حکم به تحریم فروش اراضی دادند و اعلام کردند هر کس زمینش را به یهودی ها بفروشد خونش جایز است . لذا دیگر زمینی فروخته نشد و صهونیستها در زمان تشکیل دولت غیر متحد انگلیس در سال 1922 میلادی فقط چیزی در حدود 5/2 درصد از این سرزمینهای فلسطین را تحت تملک داشتند در حالیکه در سال 1948 میلادی همزمان با خروج نیروهای انگلیسی از این مناطق خارج شدند ، 6 درصد از مجموع کل زمینها را از فلسطینیها خریده بودند. و 94 درصد متعلق به فلسطینی ها بود. یکی از شیوه های جنبش های صهونیستی ایجاد اقدامات تروریستی و ایجاد رعب و وحشت بود. در کنار اقدامات تروریستی رژیم صهونیستی ناگزیر بود زمینه های بین المللی تشکیل دولت یهود را در فلسطین ایجاد کند . انگلیسی ها در جهت حمایت تشکیل دولت یهود اقدام به صدور اعلامیه هایی کردند و کتاب هایی نوشتند که عمده آنها توسط دولت قیمومیت انگلیس صورت گرفت که با صدور اعلامیه بالفور در سال 1917 میلادی کامل شد. پس از آن با کنگره یهود و انگلیس و جاهای مختلف، سازمان یافته تر شد. از جمله اقدامات دولت انگلیس، تدوین کتاب سفید در سال 1930 با طرح مجلس قانون انگلیس در سال 1935 و کتاب سفید، کتاب سیاه در 1946 بود و به تدریج سعی کردند که این بستر بین المللی را فراهم بکنند که دولت صهیونیسم
در فلسطین تشکیل شود . در کنا راین فعالیت ها معاهده تقسیم فلسطین در سال 1947 میلادی توسط سازمان ملل متحد صادر شد. معاهده ای که به 181 معروف است و در 29 نوامبر 1947 تصویب شد. این تصمیم سازمان ملل به دلیل فشار انگلیس و آمریکا بود. در این عهد نامه 2 دولت در فلسطین شکل گرفت. دولت یهود و دولت فلسطین که 88/44% به کشور عربی و 74/56 درصد به کشور یهودی تعلق گرفت. و منطقه بیت المقدس بی طرف و بین المللی اعلام شد.
این عهد نامه در حالی تصویب شد که تنها 6 درصد از اراضی فلسطین توسط یهودیان خریداری شده بود. اینکه آیا سازمان متحد می توانست این قطعنامه را اجرا کند یا نه بحث های حقوقی مختلف دارد.
اما از لحاظ حقوقی سازمان ملل متحد نمی توانست چنین عهدنامه ای صادر کند زیرا هیچ مبنایی وجود ندارد که بتوان یک سرزمین را که دارای مرز مشخص است بر خلاف تمایل ساکنین آن واگذار کرد.
لذا از همان زمان زمزمه های تقسیم فلسطین توسط یهود آغاز شد و با کمک انگلیسی ها مسلح شدند . پس از صدور قطعنامه 181 فلسطین ؛ شدت سرکوب توسط انگلیس چنان بود که فردی که یک چاقو داشت به عنوان حمل اسلحه به اعدام محکوم می شد ولی خود انگلیس ، یهودی ها را سازمان دهی و مسلح می کرد و آموزش می داد و هنگامی که قرار شد یهودیان از اراضی عرب نشین خارج شود عهدنامه را نقض کرده و از آن منطقه خارج نشدند و لی اعراب مسلمان فلسطین ، از مناطق یهودی نشین خارج شدند و در سال 1948 که دولت یهودی در آن منطقه شکل گرفت فردی بنام بن گوریون اولین نخست وزیر این دولت بود .
نوشته شده در دوشنبه 87/2/30ساعت 6:4 عصر  توسط ....
نظرات دیگران()
بسم الله الرحمن الرحیم
پروتکل 10
وظیفه قوم ما،پیاده کردن برنامههایی است که قبلا آنها را طراحی کردهایم.لذا برای ما ضروری است که پیش از هر چیز به پرورش خویش بپردازیم و طوری بار آییم که روحیه بیپروایی، گستاخی و زورگویی،با شخصیتمان عجین شود.
به مردم القاء میکنیم که خود«افراد»دارای اعتبار و اهمیت هستند.اهمیت خانواده و نقش تربیتی آن را در بین غیر یهودیان از بین میبریم و اجازه اظهار وجود به کسی نمیدهیم زیرا توده مردم باید صرفا به وسیله ما اداره شوند.
برای آنکه آرزوی استقرار حکومت مطلقه قوم خود را در دل همه مردم جهان ایجاد کنیم،لازم است که رابطه مردم را با دولتهایشان تیره کنیم؛به طوری که مردم،بر اثر اختلاف عقیده،گرسنگی،بیماری و کشمکش به تنگ آیند و جز به رهایی از دست دولتهایشان و پناه بردن به حکومت نجاتبخش ما،به چیز دیگری نیندیشند.
اگر در راه رسیدن به هدفهایی که در پیش داریم،کوشا نباشیم و به ملل دنیا یک لحظه فرصت نفس کشیدن بدهیم،به سختی میتوانیم به هدفهایمان برسیم.
پروتکل 11
غیر یهودیان گله گوسفندانند و ما گرگهای این گله هستیم.شما میدانید که وقتی گرگ به گله میزند،چه اتفاقی میافتد!چرا غیر یهودیان به مفهوم واقعی آنچه که ما به ذهنشان فرو میکنیم توجه نمیکنند؟چرا قوم پراکنده ما برای رسیدن به هدفهایش به جای راه راست،اینهمه پیچ و خم طی میکنند؟دلیلش آن است که ما کارهایمان را به وسیله سازمانهای فراماسونری که ناشناخته هستند انجام میدهیم و کوشش میکنیم هدفهایمان،گمان و سوءظن بر نیانگیزد و این گله غیر یهودی،به فراماسونری ما بپیوندد و به چشم رفقای خود خاک بپاشد.
ما یهودیان،برگزیده خداوند هستیم و پراکندگیمان در سراسر جهان از عنایات اوست.پراکندگی ما در چشم همگان نوعی ضعف بشمار میرود در حالیکه این خود نوعی قدرت برای ماست زیرا اکنون ما در آستانه فرمانروایی بر سراسر جهان قرار گرفتهایم.
پروتکل 12
مطبوعات نخواهند توانست بدون اطلاع ما کمترین خبری در اختیار مردم بگذارند.البته در زمان حاضر،ما تا حدودی به چنین هدفهایی رسیدهایم زیرا تمام کانونهای خبری جهان،اطلاعات خود را از چند مرکز خبری محدود دریافت میکنند و این مراکز هم که در آیندهای نزدیک،تماما به دست ما خواهند افتاد،هر چه را ما به آنها دیکته کنیم در سراسر جهان پخش میکنند.
اگر تدابیری را که در مورد مطبوعات اندیشیدهایم به مرحله اجراء درآوریم،ذهن و فکر غیر یهودیان به تسخیرمان درمیآید و آنان وقایع جهان را از پشت عینکهای رنگینی که ما به چشم آنها میگذاریم، مینگرند.
پروتکل 13
اصولا غیر یهودیان،افراد کوته فکری هستند که از فهم پیش پاافتادهترین مسائل سیاسی عاجزند. غرض ما از جلب افکار توده مردم،فقط تسهیل کار خود ماست.
برای آنکه امر بر مردم مشتبه شود و ندانند که درباره چه موضوعی بحث میکنند،فکر آنها را به مسائلی چون تفریح،سرگرمی، رفتن به کاخ مردم(Peoples Palaces)و...جلب میکنیم و در همین اثناء مطبوعات را وامیداریم که به مسائلی چون رقابتها و مسابقات هنری و ورزش بپردازند.بدون شک پرداختن به اینگونه مسائل،آنها را از مسائل بنیادی دور و منحرف میکند.اندک اندک به ابراز نکردن عقیده خود عادت میکنند و سرانجام به تکرار همان چیزهایی میپردازند که ما میخواهیم؛و بدینسان به فکر آنان جهت میدهیم و میتوانیم به همکاریشان اعتماد کنیم.
ما باید آنقدر غیریهودیان را به مسائلی چون«پیشرفت»سرگرم کنیم تا سرانجام از فهم هر مسألهای اظهار عجز کنند.کلمه پیشرفت مانند یک عقیده سفسطهآمیز،حقیقت را لوث میکند و این موضوع را کسی جز ما قوم برگزیده خدا نمیتواند درک کند.
پروتکل 14
هنگامی که حکومت شاهنشاهی ما آغاز شد،همه ادیان باید از بین بروند بجز دین ما که همانا اعتقاد به خدای یگانه است.بیشک سرنوشت قوم ما بعنوان قومی برگزیده،با وجود خدا گره خورده استو هم اوست که تقدیر کار جهانیان را با سرنوشت ما پیوند داده است. لذا ریشه هر گونه عقیدهای باید از بیخ و بن کنده شود؛حتی اگر اینکار به انکار وجود خدا بیانجامد که ما امروزه شاهد آنیم.
فیلسوفان ما نارساییهای عقاید و مذاهب غیر یهودیان را مورد بحث و بررسی قرار میدهند؛اما کسی نباید اعتقادات واقعی مذهب ما را مورد بررسی قرار دهد زیرا هیچکس جز خودمان نباید از دین ما سر در بیاورد.وانگهی افراد قوم خودمان حق برملا کردن اسرار دین را نخواهند داشت.
در کشورهای پیشرفته و مترقی،ادبیاتی نامفهوم و مستهجن رواج میدهیم و تا مدتی پس از به قدرت رسیدنمان اجازه میدهیم که این سبک ادبیات به حیات خود ادامه دهد تا بتوانیم بدینوسیله در برابر سخنرانیها و برنامههای حزبی خودمان،نوعی آرامش در مردم ایجاد کنیم.
پروتکل 15
لژهای فراماسونی آزادی را در تمام کشورهای جهان ایجاد میکنیم و سپس آنها را گسترش میدهیم و تمام آنهایی که در زمینه فعالیتهای اجتماعی مشهور باشند،به این لژها جلب میکنیم؛زیرا در این لژها،میتوانیم عوامل اصلی جاسوسی و نیز عواملی که میتوانند روی دیگران اثر بگذارند،پیدا میکنیم.
طبیعی است غیر یهودیان،از ماهیت واقعی کار لژها سر در نخواهند آورد.غیر یهودیان،بدون کنجکاوی،عضویت لژها را میپذیرند؛
عدهای از آنها بخاطر استفادههای مالی و بعضی هم بخاطر رسیدن به موقعیت،شهرت،و نیز مورد ستایش واقع شدن.ما هم در برآوردن اینگونه خواستها بسیار بخشندهایم. به راستی چقدر حکمای قوم ما در روزگاران گذشته،آیندهنگر و دوراندیش بودهاند که میگفتند برای رسیدن به هدفهای مهم،باید از هر وسیلهای استفاده کرد.
آنهایی که مانع انجام برنامههای ما میشوند،بهتر است که مرگشان را جلو بیاندازیم و نابودشان کنیم. میان قوم ما و غیر یهودیان،تفاوتهای قابل توجهی از لحاظ استعدادها و تواناییها وجود دارد و همین امر موجب شده است که قوم برگزیده ما،از بالاترین میزان انسانیت برخوردار باشد و از غیر یهودیان متمایز گردد...طبیعت خودش از قبل مقدر کرده است که ما جهانیان را هدایت کنیم و بر آنها حکمروا باشیم.
ما،در همه موارد مستبد خواهیم بود و این استبداد،معقول و منطقی به نظر خواهد رسید.تمام اوامر و مقررات ما مورد احترام بوده و بدون چون و چرا به اجرا درخواهد آمد.هر گونه شکایتی از سوی ملت نادیده گرفته میشود وضعی پیش میآوریم که ریشه همه نارضائیها از بیخ و بن کنده شود.بعلاوه برای آنکه چشم همه را بترسانیم،به اعمال مجازاتهای سنگین دست میزنیم. به مردم این فکر را القاء میکنیم که اگر بخواهند در صلح و آرامش بسر ببرند،باید فرمانروای ما را حامی و سرپرست خود بدانند و لب به ستایش اغراق آمیز وی بگشایند.
پروتکل 16
ما باید مطالب و موادی را وارد نظامهای آموزشی غیر یهودیان کنیم که نظم و انسجام را از سیستمهای آموزشی آنان بگیرد و اوضاع درهم و برهمی بوجود آورد.اما هنگامی که خودمان به قدرت رسیدیم،
تمام مواد و مطالبی را که بینظمی به بار آورد و دانشآموزان را به نافرمانی وا میدارد،از دروس دانشگاهها حذف میکنیم. از آنجا که قرنها تجربه به ما آموخته است که عقاید(Ideas) در زندگی و هدایت انسانها،نقش بسیار مهمی داشته و این عقاید از طریق تربیت به مردم القا میشود،لذا ما باید افکار نو و مستقل را چون گذشته به انحصار خویش درآوریم.روش مهار کردن فکر،هم اکنون در دست بررسی و مطالعه است.این کار را به وسیله سیستمی که به سیستم دروس عینی( Lessons)معروف است انجام میدهیم که هدف آن مبدل کردن غیر یهودیان است به آدمهایی بیفکر،بی خرد و مطیع که منتظرند دیگران برایشان فکر کنند و عقایدشان را شکل بدهند.
پروتکل 17
از مدتها قبل کوشیدهایم که اعتبار کشیشان را در میان مسیحیان از بین ببریم و به مأموریت آنها بر روی زمین که ممکن است هنوز هم مانع بزرگی بر سر راه ما باشد خاتمه دهیم.البته روز به روز از تأثیر آنها کاسته میشود و اکنون آزادی عقیده در همه جا اعلام گردیده است.
پادشاه صهیونیستها،پاپ واقعی جهان و رئیس کلیسای بینالمللی خواهد بود.
پروتکل 18
کسانی که در زمینه مسائل سیاسی مرتکب جرم شوند،باید انگیزه آنها را جویا شویم زیرا هیچکس نباید دخالت در مسائل سیاسی را حق خود بداند.
پروتکل 19
برای آنکه قهرمان گرایی در زمینه سیاست را متلاشی کنیم، دخالت در امور سیاست را در ردیف دزدی،قتل و زشتترین انواع جرائم قرار میدهیم و ذهن مردم را نسبت به مفهوم این نوع جرم آشفته و مشوب میکنیم و هرگونه اهانت و تحقیری را به این نوع جرم روا میداریم.
پروتکل 20
در نظام حکومتی ما،شاه قانونا مالک همه اموال دولت است. ثروتمندان باید بدانند که وظیفه آنان ایجاب میکند که قسمتی از دارایی خود را در اختیار دولت بگذارند؛زیرا دولت مالکیت باقی ثروتشان را محترم شمرده و شرافتمندانه سود بردن آنها را تضمین میکند. ما امروز وصول مالیات بر اموال را موجه میدانیم زیرا مشکلات و تنگناهای زیادی برای دولتهای غیر یهود بوجود میآورد. کسانی که از منابع مالی دولت استفاده میکنند باید به صف خدمتگزاران دولت درآیند در غیر اینصورت باید صرفا از طریق کار، کسب مال کنند.
تا زمانی که وامهای داخلی(داخل کشور)رایج بود،غیر جهودان فقط پول فقرا را به جیب ثروتمندان میریختند،اما از وقتی که ما وامهای خارجی را مرسوم ساختیم،ثروت ملتها به سوی ما سرازیر گشته و آنها شروع کردند به پرداخت باج به ما.
غیر یهودیان بیآنکه بیندیشند،از ما وام میگیرند و علاوه برسرمایه،مبلغی هم به عنوان بهره وام،بازپرداخت میکنند.این عمل به وضوح عقبماندگی ذهن و کوتاهی فکر آنها را نشان میدهد.چه راهی سادهتر از این که آنها پول مورد نیاز دولت را از ملت بگیرند؟یکی از نشانههای ذکاوت و هوش قوم برگزیده ما این است که مسأله وامها را به نحوی به غیر یهودیان عرضه کردهایم که آنها فکر میکنند وام گرفتن،امتیازات فراوانی برایشان در بردارد.
پروتکل 22
مطمئنا احتیاجی نیست که بیش از این استدلال کنیم که خداوند مقدر کرده است تا ما بر جهانیان فرمانروا باشیم. مطمئنا احتیاجی نیست که ثابت کنیم تمام بدیهایی را که مرتکب شدهایم،همگی وسیلههایی بودهاند که برای رسیدن به هدفمان -که همانا رفاه واقعی و برقراری نظم است-از آنها کمک گرفتهایم.
قدرت شکوهمند ما قادر است که حکومت را به دست گیرد و بشر را هدایت کند.کارها سخنسرایی و سرهم کردن کلمات نامفهوم نیست.قدرت ما به گونهای است که هر کس را وا میدارد تا با احترامی توأم با ترس در برابر عظمتش زانو بزند.
پروتکل 23
جوامعی که ما اخلاقیات را در آنها از بین بردهایم،وجود خدا را نفی میکنند و از میان آنها شعلههای آتش هرج و مرجطلبی (آنارشیسم)به هر سو زبانه میکشد؛لذا رهبر عظیمالشأن ما صحنه اینگونه جوامع را از فرمانروایان کنونی پاک خواهد کرد.
نوشته شده در دوشنبه 87/2/30ساعت 6:3 عصر  توسط ....
نظرات دیگران()
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از اسناد بسیار تکان دهندهای که سراسر جهان را در بهت و حیرت فرو برد و عکسالعملها و برخوردهای متفاوتی را باعث شد کتابی است به نام«پروتکلهای جلسات زعمای صهیونیسم» که مجموع 24 گزارش جلسه در تعیین خطمشی و نحوه عمل صهیونیستهاست.مطالب این کتاب از آنجا که گزارش جلسههای داخلی و سری صهیونیستهاست،به کلی عاری از تعارفات معمولی و سیاسی و کاملا بیپرده و صریح است و درست به همین دلیل است که از یک سو عمق خبایت و طینت جنایت پیشه این دشمنان بشریت را نشان میدهد و از سوی دیگر سخت حیرتانگیز و شگفتیآور است.
از همان روز اول پیدایش آن هم،صهیونیستها با تمام توان و نیرو سعی کردند نسخههای آن را نابود کنند و نقدهای مفصل در رد آن بنویسند و به هر حال آن را مخدوش یا بیارزش و یا فراموش شده قلمداد کنند. اما امروز با در دست بودن نسخههای متعدد این کتاب به زبانهای مختلف دنیا،بروشنی و قطعیت میتوان درباره اصالت آن اطمینان حاصل نمود.بخصوص-و از همه مهمتر-اینکه آنچه در این کتاب آمده قبل از 1901 میلادی تدوین و تنظیم شده است اما چنان با وقایع این هشتاد سال اخیر انطباق دارد که گویی مجریان سیاستهای امپریال-صهیونیستی دنیا،دقیقا این کتاب را پیشرو گذارده و مو به مو آن را اجرا کردهاند.
داستان مختصر پیدایش کتاب چنین است:
اولین بار،در روسیه تزاری،یک نسخه از برنامه سری صهیونیستها،به دست نویسندهای روس به نام سرگئی فیلوس افتاد.وی در سالهای 1901 تا 1905 میلادی،چندین بار اقدام به چاپ و نشر آن کرد که موجب آثار شدیدی در جامعه آن روز روسیه گردید.
با انقلاب سوسیالیستی 1917،تجدید چاپ این کتاب ممنوع شد و رژیم کرنسکی مجازات دارندگان آن را،اعدام اعلام نمود.اما قبل از این وقایع،نسخههایی از آن به انگلستان فرستاده شده و در موزهلندن ثبت و ضبط گردیده بود. ویکتور مارسدن،خبرنگار انگلیسی مقیم روسیه،در جریان انقلاب شوروی،ابتدا زندانی و پس از آزادی،از روسیه خارج شده
و به انگلستان بازگشت.او در سال 1920 کتاب پروتکلها را از کتابخانه موزه لندن گرفته و چون کاملا به زبان روسی تسلط داشت، آن را به انگلیسی ترجمه و منتشر نمود.و از این به بعد این کتاب در سراسر جهان پخش و ترجمه و چاپ و منتشر شد. در ایران،تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد،متن کامل این پروتکل،در سال 1327 از روی یک متن فرانسوی که رژرلامبلن منتشر کرده بود،توسط مصطفی فرهنگ ترجمه و چاپ و نشر شد و بعدها چند بار تجدید چاپ گردید.
در سال 1360 هم ترجمه دیگری از آن-از متن انگلیسی- توسط دکتر بهرام محسنپور منتشر شد؛با نام«صهیونیسم چه میخواهد؟».اهمیت این ترجمه اخیر در آن است که از روی متن انگلیسی ویکتور مارسدن ترجمه شده است. در بعضی از کتابهای تحقیقی نیز که در ایران درباره صهیونیستها منتشر شده،قسمتهایی بیش و کم از پروتکلها ترجمه و نقل شده است.
در زیر،بعضی جملات را از پروتکلها-با استفاده از ترجمه بهرام محسنپور-نقل میکنیم تا تصویری هر چند مختصر از ابعاد نقشهها و مطامع و اغراض صهیونیستها ارائه کرده باشیم.
پروتکل یک
خواه دولتها در اثر ضعف داخلی متلاشی شوند و خواه در اثر چیرگی دشمنان خارجی از بین بروند؛سرانجام زیر نفوذ ما قرار خواهند گرفت،زیرا«سرمایه»که به مثابه ریسمان محکمی است،در
دست ماست.
میان سیاست و اخلاق،هیچگونه وجه اشتراکی نیست.آنهایی که میخواهند گام در وادی سیاست بگذارند،باید هم نیرنگباز باشند و هم بتوانند دیگران را متقاعد کنند. به اعتقاد ما،حق،یعنی اعمال زور.
در شرایط کنونی(اواخر قرن نوزدهم)که تمام قدرتهای جهانی دارای پایههای لرزانی هستند،قدرت سیاسی ما دارای پایههای استواری است زیرا وجود آن محسوس نیست.زمانی قدرت ما تجلی خواهد کرد که هیچگونه خطری آن را تهدید نکند. ما باید در طرحهای خود،بیشتر به ضروریات فکر کنیم تا به اخلاقیات و بیشتر به هدفها توجه داشته باشیم تا به وسیلهها.
تنها به یاری یک فرمانروای مستبد و سختگیر میتوانیم طرحهایی را که در پیش داریم،به مرحله اجرا درآوریم...بدون وجود یک حکومت مطلقه مستبد،تمدن نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
توده مردم وحشی است و توحش خود را در هر موقعیتی نشان میدهد. اعتیاد به الکل و افراط در نوشیدن نوشابه سکرآور،مشکلی است که پس از اعطای آزادی،در میان غیر یهودیان رواج پیدا میکند...
مردم غیریهودی از همان آغاز جوانی به وسیله عوامل ما بیبند و بار و بدون اخلاق بار میآیند.عوامل ما عبارتند از معلمان سرخانه، خدمتکاران،منشیها و زنانی که در خانههای ثروتمندان بچه داری میکنند.به کمک زنان یهودی،مردان غیر یهودی را در عشرتکدهها و محلهای عیاشی به فساد اخلاق میکشانیم و آنها را از جاده عفت و پاکدامنی منحرف میسازیم. زمانی که غیر یهودیان مانع رسیدن ما به هدفهایمان باشند،باید فساد،خیانت و رشوهخواری را رواج دهیم.اگر چپاول کردن اموال مردم ، منجر به تسلیم شدن آنها در برابر حکومت ما بشود،نباید در انجام این کار،تردیدی به خود راه بدهیم.
ما،نخستین قومی بودیم که ندای«آزادی،برابری و برادری»را سر دادیم.این کلمات بعدها به وسیله مردم غیریهودی،احمقانه و طوطیوار تکرار شدند.
دانشمندان غیر یهود متوجه نمیشوند که افراد،دارای استعدادها،قابلیتها و شخصیتهای متفاوتی هستند.آنها باور نمیکنند که توده مردم،کور و ناآگاه است.آنان باور نمیکنند که کسی که از میان توده مردم برخیزد،نمیتواند رهبر شود.آنها نمیپذیرند که استعداد رهبری،در میان یک تبار،از پدر به فرزند،منتقل میشود.
یادآور میشویم که«دانش و ثروت»دو شرط اساسی برای تشکیل اشرافیت هستند.ثروت را در اختیار داریم و دانش رهبری را هم حکمای پیشین برای ما فراهم آوردهاند.اگر در رابطههایمان،دست روی حساسترین عصب ذهن آدمیان بگذاریم،خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید.این اعصاب حساس ذهن آدمی عبارتند از زراندوزی،مال پرستی و تنوع طلبی در ارضاء نیازهای مادی.هر یک از این خواستهها،به تنهایی میتواند آدمی را تسلیم ما بکند.
پروتکل 2
حقوقی به نام حقوق بینالمللی وضع خواهیم کرد که جایگزین حقوق ملی کشورها شده و ناظر بر روابط بین ملل باشد. دقت کنید که ما چگونه موفق شدیم داروینیسم،مارکسیسم و نیچهایسم را بال و پر بدهیم.صهیونیستها باید به سادگی به اهمیت نقش ویرانگر نظریههای بالا روی ذهن و اندیشه غیریهودیان پی ببرند.
برای آنکه بتوانیم از مطبوعات در جهت خواستههای خود استفاده کنیم،باید در بین مردم نارضائی ایجاد نماییم و سپس از طریق مطبوعات نارضائیها را منعکس سازیم...خوشبختانه این وسیله،به دست ما افتاده است و ما میتوانیم از طریق مطبوعات،اعمال نفوذ کنیم.جای بسی خوشبختی است که ما علاوه بر مطبوعات،طلا را هم در اختیار داریم.
پروتکل 3
این ما هستیم که میان رهبر و توده مردم شکاف عمیقی ایجاد کردهایم و قدرت را از هر دو سلب نموده و هر دو را،چون کور و عصا، از هم جدا ساختهایم.
احزاب گوناگون بوجود میآوریم و آنها را رودرروی هم قرار میدهیم.ما،بر روی صحنه،نقش حامی کارگر را بازی میکنیم و بدینسان زیر شعار«همکاری،برابری»و تحت شعار«اشتراک مساعی
جهانی»و نیز مطابق اصول فراماسونری خویش،کارگران را به صف نیروهای جنگجوی خویش یعنی سوسیالیسم،آنارشیسم و کمونیسم میکشانیم.
ما به مرگ و میر و کشتار غیر یهودیان؛فکر میکنیم.به عبارت دیگر،قدرت ما،در گرو کاهش مستمر مواد غذایی و ضعف جسمی کارگر میباشد.
در میان توده مردم،حسد،نفرت و زیادهخواهی ایجاد میکنیم تا از خشم مردم استفاده کرده و همه موانعی را که بر سر راهمان قراردارند،با دستهای آنها ریشهکن سازیم. از دیرباز تاکنون،ما بشر را از قید و بندهای فراوانی رهایی بخشیدهایم و در آینده نیز او را راهنما خواهیم شد تا سرانجام در برابر پادشاهی که خون قوم بنیاسرائیل در رگهایش جریان دارد،سر تعظیم فرود آورده و به حکومتی که ما برای جهان تدارک میبینیم،تسلیم شود.
پروتکل 4
چه کسی میتواند با یک قدرت نامحسوس در افتد و آن را واژگون سازد؟این ما هستیم که چنین قدرت نامحسوسی داریم.اگر چه فراماسونرهای غیر یهودی کورکورانه در خدمت ما هستند و برای مقاصد ما کار میکنند،اما برنامههای ما،همچنان برای آنها و دیگران ناشناخته و اسرار آمیز باقی خواهد ماند. اگر آزادی بر خداپرستی مبتنی باشد؛با برادری،انسان دوستی
و برابری پیوندی داشته،برای جامعه بیزیان باشد؛به رفاه عمومی لطمهای وارد نسازد و در اقتصاد هم جایی برای خود پیدا کند؛بر ما لازم است که هم احترام به آزادی و هم اعتقاد به خدا را در میان مردم غیر یهود از بین ببریم و نیازهای مادی را جایگزین اینگونه اعتقادات سازیم.اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود که ما بر مردم حکومت کنیم؛ در این صورت باید به تبلیغ دین بپردازیم و با راهنمایی مردان روحانی، مردم را به تسلیم واداریم.
برای آنکه بتوانیم قدرت اندیشیدن را از مردم غیر یهود سلب کنیم،باید فکر آنها را متوجه صنعت و تجارت کنیم.سرگرم شدن آنها به داد و ستد و اندیشیدن به منفعت،باعث میشود که دشمن مشترکشان را فراموش کنند.
پروتکل 5
احتمال میرود که برای مدت زمانی معین،غیریهودیان در سراسر دنیا با هم سازش کنند و این سازش،امنیت ما را به خطر اندازد. ولی از این خطر،جان سالم بدر خواهیم برد زیرا اختلافات موجود میان آنها بسیار وسیع و ریشهدار است و آنها به این زودیها جرأت چنین سازشی را پیدا نخواهند کرد.ما طوری مردم را به جان هم انداختهایم که همه به همدیگر بدگمانند.نفرت مردم از یکدیگر،به خاطر تعصبات مذهبی و نژادی که در طول بیست قرن گذشته تبلور یافته است،اجازه نخواهد داد که مردم به این سادگی با یکدیگر آشتی کنند.به همین دلیل اگر ملتی بخواهد اسلحهاش را علیه ما بردارد،دولتی پشتیبان خود نخواهد یافت.
ما قومی هستیم که به وسیله خدا برگزیده شدهایم تا فرمانروای مردم سراسر جهان باشیم.خداوند به قوم ما هوش و ذکاوت اعطاء کرده است.ما کفایت و لیاقت آن را داریم که مسؤولیت رهبری جهان را به انجام برسانیم.
هدف اساسی مدیران ما اینست که قدرت فکر کردن مردم را تضعیف کرده تا افکار آنها از اندیشیدن به مسائل اساسی منحرف و متوجه مسائل کم اهمیت شده و فرصت مقاومت کردن در برابر ما را نداشته باشند.
ما باید تعلیم و تربیت غیر یهودیان را در جهتی سوق دهیم که قوه ابتکار از دانشآموزان گرفته شود و نطفه خلاقیت در ذهن آنها خفه گردد.
پروتکل 6
آنچه که ما میخواهیم،اینست که هم ما حصل کار کارگر و هم بازده زمین،هر دو به چنگال صنعت بیفتد و بدینسان تمام پولهای جهان نزد ما ذخیره شود و غیر یهودیان،طبقه کارگر و زحمتکش جامعه را تشکیل دهند و بدون قید و شرط تسلیم ما شوند.
برای آنکه بتوانیم صنعت غیر یهودیان را به کلی نابود کنیم. علاوه بر انحصارطلبی،تجمل پرستی را رایج میکنیم و نیازهای کاذبمردم را افزایش میدهیم.
پروتکل 7
برای آنکه بتوانیم هدفهایمان را-که قبلا درباره آنها بحث کردیم-هر چه زودتر عملی سازیم،میباید میزان تولید جنگافزارها و نیز شماره نظامیان و پلیس را افزایش دهیم. اگر کشوری بخواهد با ما مخالفت کند،ما باید آنقدر قوی باشیم که حتی همسایگان کشور مخالف را نیز تهدید به جنگ کنیم. اگر همسایگان نیز همراه کشور مخالف،همگی علیه ما متحد شوند، آنگاه ما باید آنها را به یک جنگ جهانی تهدید کنیم.
پروتکل 8
دولت ما،تمام اقتصاددانان جهان را به خدمت خود درمیآورد. به علاوه،آموزش اصول و مبانی اقتصاد به صهیونیستها،نشانگر اهمیتی است که ما برای علم اقتصاد قائلیم.دولت ما از مشورت بانکداران،صاحبان صنایع،سرمایهداران و میلیونرها برخوردار خواهد بود و همه چیز به زبان ارقام و اعداد بیان خواهد شد.
پروتکل 9
امروزه اگر دولتی علیه ما اعتراض کند،حتی اگر مبارزه ضد یهودی را شروع کند،این مبارزه لازم و ضروری به نظر میرسد زیرا نسل آینده ما را آماده کارزار میکند.
هیچگونه محدودیتی برای حوزه فعالیت ما وجود ندارد. بزودی کشتار وحشیانه خود را آغاز میکنیم.ما صرفا بر اساس زور به فرمانروایی خویش ادامه میدهیم زیرا همچون یگانه حزب حاکم،تمام نیروها مغلوب و مطیع ما میشوند.حربههای نامحدود ما عبارتند از حریصانه سوزاندن آدمیان،بیرحمانه انتقام گرفتن و سرسختانه کینهتوزی کردن.
ما،جوانان مسیحی(و به طور کلی غیر یهودیان)را در دریایی از افکار شاعرانه غرق میکنیم و آنها را بر اساس تئوریها و اصولی که غلط میپنداریم،تربیت میکنیم تا بتوانیم آنان را به فساد بکشانیم. ممکن است بگویید که اگر غیر یهودیان از نقشه و طرح ما آگاه شوند،علیه ما مسلح میگردند و ستیزی بزرگ علیه ما آغاز خواهند کرد.ولی ما،قبل از وقوع چنین حادثهای چارهاندیشی خواهیم کرد و مانوری خواهیم داد که پشت هر انسان پر جرأتی را بلرزاند و آن چاره اینست که در زیرزمین شهرهای بزرگ و پایتخت کشورهای اروپایی، دالانهای عظیمی حفر میکنیم تا موقع احساس خطر،شهرها را منفجر سازیم.
نوشته شده در دوشنبه 87/2/30ساعت 6:2 عصر  توسط ....
نظرات دیگران()
بسم الله الرحمن الرحیم
شمس الدین رحمانی _جنایت جهانی
فراماسونری،یک تشکیلات مخفی است که در سطحی جهانی و با عمق و دامنه بسیار وسیعی در بسیاری مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دخالت و اعمال نظر مینماید و در بسیاری از رویدادهای عمده تاریخ نقش مؤثری داشته و دارد.
فراماسونها معمولا اعضاء خود را از بین افراد سرشناس و ذینفوذ جوامع انتخاب کرده و با تمهیدات و تدابیر خاصی آنان را واردجرگه خود مینمایند و با استفاده از انواع وسایل از تطمیع و تهدید گرفته تا محاصره ذهنی و انجام مراسم خاص،از افراد معمولی،اشخاصی سرسپرده و مطیع به وجود میآورند که از هر گونه منطق و استدلال شخصی و مستقل تهی شده و همه روابط عاطفی و اخلاقی و خانوادگی را نفی نموده و تنها در اختیار کامل این سازمان قرار گیرند و با اطاعت محض،در جهت منافع آنان گام بردارند.طبیعی است که در چنین تشکیلات مخفی ، حفظ اسرار از اهم وظائف است و به کار بردن رموز و اشارات و نشانهها و علامات از وسائل ضروری میباشد.
فراماسونها،جلسات خود را در محلی که معمولا ساختمان مخصوصی هم دارد و«لژ»نامیده میشود تشکیل داده و مقید به اجراء آداب و مراسم ویژه خویشند.آنها درجات و مراتب متعددی دارند که برای عبور از هر کدام و صعود به درجه بالاتر باید آموزشهای لازم را دیده و مراتب اعتماد و سرسپردگی را به طور کامل ثابت کرده باشند.
اینان در مراسم خویش از وسایل و ابزاری استفاده میکنند(مثل گونیا و چکش و پرگار و پیشبند و غیره)که برای آنها قائل به رموز و مفاهیم و معانی ویژهای هستند و به هر حال همه این آداب و رسوم،برای رشد روحیه اطاعت و ایمان قلبی به این تشکیلات است. هر لژ فراماسونری یک رئیس کل به نام استاد اعظم دارد که همه اعضاء باید مطیع او بوده و از صمیم قلب استادی و ریاست او را پذیرفته باشند.سه مرکز اصلی فراماسونی(در پاریس،لندن و آمریکا) فرماندهی اصلی همه لژهای تابعه را در کشورها و شهرهای جهان به عهده دارند که در عین حال نقش سازماندهی و هماهنگی را نیز ایفا میکنند.فراماسونها با تشکیلات مفصل و منظم و پیچیده و حفاظت شده و با سابقه طولانی که طی قرون و به ویژه از اوائل قرن هیجدهم، دایر کردهاند در بسیاری از حوادث تاریخ نقش داشتهاند:جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکا و بسیاری از رؤسای جمهور دیگر آن کشور تا امروز،ادوارد هفتم پادشاه انگلیس و بسیاری از گردانندگان انقلاب کبیر فرانسه از قبیل منتسکیو و روبسپیر و مارا و دانتون و...و قبل از آنها علماء و هنرمندان در فرانسه مثل مولیر و اصحاب دایرةالمعارف و...و بسیار افراد سرشناس دیگر از اعضاء مشهور فراماسونی هستند.
در ایران نیز افراد مؤثری قبل و بعد از انقلاب مشروطیت فراماسوناند:میرزاآقاخان نوری(عامل قتل امیرکبیر و جانشین وی)محمدحسین فروغی و پسرش محمدعلی فروغی،میرزاملکمخان و پدرش میرزا یعقوب،حاج سید نصراللّه تقوی،تقیزاده،ادیب الممالک، بسیاری از شاهزادگان قاجار،تعداد زیادی از وکلای مشروطه و زعمای دولت،افراد بیشماری از نویسندگان و مشاهیر صدر مشروطیت و بعد از آن،همگی فراماسون بودند تا برسد به حسین علاء و شریفامامی و آل و تبار اینان که کم و بیش هر کس که با کتاب و مطالعه و تاریخ سر و کار دارد تا حدودی با کار و حال اینان آشنایی دارد. از آنجا که قصد ما،توضیح و تشریح فراماسونری نیست و به دلیل آنکه منابع و مآخذ فراوانی برای مطالعه در این زمینه وجود دارد، به همین مقدار بسنده کرده و در زیر تعدادی از مدارک قابل مراجعه برای تحقیق درباره فراماسونها را ارائه کرده و به اصل مسأله مورد نظر خود میپردازیم؛با این توجه که مآخذ زیر،درجه اعتبار و ارزش یکسانی ندارند و حتی تعدادی از آنها نوشته خود فراماسونهاست:
1-فراموشخانه و فراماسونری در ایران؛نوشته اسماعیل رائین؛سه جلد.
2-سازمان جهانی فراماسونری؛ولی اللّه یوسفیه.
3-سیاستگران دوره قاجار؛خان ملک ساسانی.
4-تاریخ روابط ایران و انگلیس؛محمود محمود.
5-قصیده ماسونیه؛ادیب الممالک فراهانی.
6-غرش طوفان و ژوزف بالسامو؛دو داستان بلند از الکساندر دوما.
7-جنگ و صلح؛لئوی تولستوی.
8-نیمه راه بهشت؛سعید نفیسی.
9-تاریخ جمعیتهای سری و جنبشهای تخریبی؛محمد عبداللّه عنان؛ترجمه علی هاشمی حائری.
10-از ماست که برماست؛هما ناطق.
11-فراماسونری در ایران؛محمود کتیرایی.
12-فراماسون در انقلاب فرانسه؛نجفقلی معزی
13-دایرةالمعارف فارسی؛به سرپرستی غلامحسین مصاحب.
14-دایرة المعارفهای خارجی مثل لاروس و بریتانیکا و آمریکانا و غیره...
15-و...
اما آنچه که از همه اینها مهمتر و شایان توجه بیشتر است یافتنجواب برای این سئوال است که:«فراماسونری در خدمت کدام کشور و حکومت و آلت فعل کدام نیروی استعماری است؟».
عموما این تشکیلات مرموز را آلت دست امپریالیسم انگلیس میدانستند و میدانند و گاه وسیله استثماری و استعماری فرانسه و لابد آمریکا نیز؛اما به دلائل و مدارک زیر؛فراماسونری قطعا از اذناب و وابستگان صهیونیسم بینالملل و در جهت منافع و مطامع آن است.البته این ادعا برای اولین بار نیست اما به هر حال توجه به این نکته میتواند راهگشای بسیاری از نقاط مبهم حرکات و رفتار این سازمان خطرناک در قرون اخیر تاریخ بشر باشد.تذکر این نکته هم به عنوان اعتذار از حوصله خواننده محترم لازم است که به دلیل اهمیت موضوع سعی میشود همه مواردی که تا کنون به دست آمده آورده شود تا معلوم گردد که فجایعی که صهیونیستها با نام فراماسونی انجام دادهاند تا چه اندازه و به چه عمق و ریشهداری است.
1-«در ضیافتی از فراماسونها در فرانسه در سال 1873 یک فراماسون یهودی به نام دلزاس نطقی ایراد کرد و در آن از هم مسلکان ایرانی خویش برای جامعه یهودیان ایران،مساعدت و همکاری و همراهی تقاضا نمود»این تقاضای یهودیان را از فراماسونهای ایران بدان جهت نقل کردیم که نشانه همبستگی دائمی و لاینفک صهیونیسمو فراماسونیسم است...به روی بسیاری از دیپلمهای فراماسونی،...کلمه«یهوه خدای جهودان»با زبان و خط و عبری نقش شده که این خود نمودار دیگری از بستگی یهودیان با فراماسونری میباشد.در ایران بستگی فراماسونیسم با صهیونیسم از بدو فعالیت این سازمان زیرزمینی وجود داشته و هم اکنون نیز دارد.کارگردانان فراماسونیسم،از یهودیان ایران و یا نودیانی که حسبالظاهر دین آباء و اجدادی خود را رها کردهاند،تشکیل میگردد و هماکنون نیز در لژهای وابسته به فرانسه و انگلیس در ایران یهودیان مهاجر به ایران و یهودیان ایرانی عضویت دارند».
2-«برخی از دیگر از ماسونها...معتقدند که سنگ اول بنای «فرقه ماسونی»در زمانی نهاده شد که سلیمان نبی به بنای معبد معروف خود موسوم به«هیکل سلیمان»اقدام نمود».که هیکل سلیمان و پادشاهی و نبوت حضرت سلیمان از مقدسات و نقاط حساساعتقادات یهودیان است.
3-«در بین دانشمندان و نویسندگانی که موفق به دریافت جایزه معروف«نوبل»شدهاند،شماره کسانی که عضو فراماسونی هستند به قدری زیاد است که این فکر به وجود آمده است که تا نویسنده و دانشمندی عضو فراماسونی نباشد موفق به دریافت جایزه نوبل نخواهد شد».این مطلب را مقایسه کنید با آمار زیر که چندین سال قبل تهیه شده است:
«مسیحیان با 1150 میلیون نفر جمعیت 209 جایزه نوبل گرفتهاند یعنی هر 5 میلیون مسیحی یک جایزه؛
کشورهای کمونیست و مذاهب چینی با 800 میلیون نفرجمعیت 8 جایزه نوبل گرفتهاند یعنی هر 100 میلیون نفر یک جایزه؛
مسلمانان با 600 میلیون نفر جمعیت 1 جایزه نوبل گرفتهاند یعنی هر 600 میلیون نفر یک جایزه؛
هندوها با 500 میلیون نفر جمعیت 2 جایزه نوبل گرفتهاند یعنی هر 250 میلیون نفر یک جایزه؛
یهودیان با 15 میلیون نفر جمعیت 43 جایزه نوبل گرفتهاند یعنی هر یک میلیون یهودی 3 جایزه!»
یعنی در حالی که در سطور قبل،شرط دریافت جایزه نوبل، فراماسون بودن ذکر شده بود؛با این آمار گویی یهودی بودن مهمترین شرط بردن جایزه نوبل است.از جمع این دو باید نتیجه گرفت که این جایزه،مخصوص یهودیان فراماسون و یا فراماسونهای یهودی است!
4-«هیتلر و سربازان نازی همانطوری که با یهودیان دشمنی وکینه داشتند،با هر گونه افکار«انترناسیولیستی»اعم از کمونیسم یا فراماسونری مخالف بودند.مخالف نازیها با فراماسونها بیشتر از کمونیستها بود چون«این سازمان را آلت دست یهودیها میدانستند. هیتلریها،کلیه سازمانهای فراماسونی را در آلمان برچیدند و اعضاء آنها را یا اعدام کردند و یا به زندانهای طویل المدت انداختند.در دوران جنگ دوم جهانی هر جا قشون هیتلری وارد میشد،محو ماسونها را فراموش نمیکرد و محافل آنها را تعطیل مینمود ولی بعد از شکست آلمان و پایان جنگ دوم جهانی،فراماسونی فرانسه بار دیگر زنده شد».
5-«گرچه افکار فراماسونری نوین بر پایه و اساس انترناسیونالیسم بنا نهاده شده و انترناسیونالیسم دشمن ناسیونالیسم و سنت و ترادیسیون است؛با اینحال«ماسون»ها چون از ارزش ترادیسیون و سنتها در جامعه به خوبی اطلاع دارند لذا ساختن«معبد سلیمان»و افسانههای یهودی و کلیمی را بر پایه و اساس تئوری و اندیشههای مسلک خود قرار دادهاند».
یعنی از یک سو تخریب سنت و آداب و رسوم هر جامعه به اسم انترناسیونالیسم و از سوی دیگر تبلیغ و ترویج سنتها و رسوم یهودی در آن جامعه.
6-«فراماسونهای انگلیسی،رنگ آبی را برای نشانها و حمایل و علائم خود انتخاب کردند و به همین جهت تشکیلات آنها «فراماسونی آبی»نامیده میشود». رنگ آبی برای یهودیان صهیونیست هم مقدس است چنانکه پرچم اسرائیل بر روی زمینه سفید،یک ستاره داود و دو نوار به رنگ آبی دارد.
7-بر بالای محل جلوس استاد اعظم در داخل تالار لژ«مثلث مقدس»نقش شده که از پشت به وسیله برق روشن میشود و در وسط آن چند حرف عبری و یهودی نوشته شده است».
8-«به عقیده فراماسونری کنونی،کوروش که باعث آزادی یهودیان از اسارات بابلیها شد و معبد بزرگ را در اورشلیم ساخته است طبق تعلیمات درجات عالیه فراماسونی«ماسون اول»یعنی جزء سازندگان و بانیان معبد به شمار میرود.زیرا معبدی که او ساخته مطابق همان اسلوبی است که حضرت سلیمان بنا کرده است و به این جهت ماسونها او را هم«بنا»یا به اصطلاح امروزی«ماسون» میدانند».
9-«به طوریکه قبلا گفته شد،فراماسونری خود را یک سازمانجهانی میداند و اساس فعالیت خود را بر پایه تشکیل«حکومت جهانی»و نوعی«حکومت انترناسیونالیستی»که کمونیستها نیز بدان اعتقاد دارند،قرار داده است».
باید توجه داشت که در واقع این یهود است که با احساس برتری نژادی و قومی و با کوشش در جایگیری و تسلط بر منطقه فلسطین-که مرکز ادیان الهی،منطقه استراتژیکی و محل اتصال سه قاره،و مرکز عمده منابع نفت جهان است-خیال تأسیس حکومت جهانی دارد و الهام بخش فراماسونری و کمونیسم است.
10-«در سال 1723،دکتر اندرسن با کمک«تئوفیل دزاگولیه» قانون اساسی فراماسونری را نوشت و منتشر کرد...این قانون هم اکنون به بیش از 73 زبان متداول در جهان ترجمه شده و در دسترس اعضاء لژهاست...در مقدمه آن مینویسد:...قواعد مخصوصی که برای اعمال این هنر(بنایی)و توسعه آن به کار میرود زائیده علم
هندسه است.این علم از آدم ابوالبشر به پسرانش مخصوصا به«قابیل» و«شیث»رسید.شیث پسر سوم آدم(پس از قابیل و هابیل)شهر «خنوخ»را به اسم پسرش بنا کرد.ظاهرا هابیل فرصت تکمیل معلومات را نیافت و سوابق ،(بنایی)وی درخشان نبود!در صورتیکه قابیل یک شهر ساخت و بنا(ماسون)عالیمقداری بود.سپس پیامبران
و ملت اسرائیل و شاه آنان سلیمان نبی،معماری(ماسونی)را توسعه دادند.»
غیر از آمیختگی کامل این بینش فراماسونری با تاریخ بنیاسرائیل،ضمنا جالب است که اینان«قابیل»را معماری بزرگ و عالیمقدار میدانند در حالیکه میدانیم او به طمع و حسد،برادر خود هابیل را به ناحق کشت و جنگ قبیله هابیلیان با قابیلیان و خونخواهی و ثار مداوم تاریخ،هم از آن زمان و از آن واقعه شروع شد و تداوم یافت، و تا آخر الزمان نیز ادامه خواهد داشت.
11-«فراماسونهای جهان نه تنها در جنگهای داخلی،انقلابات و تغییر رژیمهای ممالک شرکت داشتهاند بلکه در جنگهای بینالمللی نیز مؤثر بودند.در جنگ بینالملل اول که با شکست آلمان تمام شد،فراماسونها و یهودیان آلمان از انگلستان،فرانسه و متحدین آنها جانبداری میکردند،نقش اساسی داشتند.یهودیها که در مجامع فراماسونی دنیا نقش مهمی دارند،حتی علامت شش گوشه خود را(ستاره داود)جزو علائم ماسونی کرده و از وجود کلیمیان آواره جهان برای توسعه فعالیت ماسونی استفاده کرده و میکنند».
12-«تصویر سنگ قبر تروسکانیان،فراماسونر ارمنی در قبرستان ارامنه جلفای اصفهان،که بر روی آن علامت فراماسونری نقش شده است».و این علامت فراماسونری یک ستاره شش پر داود است محصور در یک دایره و در درون آن گونیا و مثلث و...
13-«یکی از برجستهترین اعضای لژ روشنایی در ایران، هم اکنون(یعنی به هنگام تألیف کتاب)بر دوازده لژ دیگر وابسته به سازمانهای جهانی گراند لژ اسکاتلند در ایران ریاست دارد.او که دو سال قبل به سمت ناظر اعظم لژهای اعظم انگلیس در ایران انتخاب شده«کریستوفر اسحقفری»نام دارد و تبعه انگلیس است.اینانگلیسی یهودی الاصل که مدعی پیروی از مذهب مسیح است از چهل سال قبل تا کنون در ایران بسر میبرد.از سوابق او در انگلیس هیچ اطلاعی در دست نداریم ولی از دوران اولیه خدمتش در شرکت نفت سابق گزارشهای تأسفآوری موجود است...فعالیت او در لژهای انگلیسی بدان پایه و مقام رسیده که استاد اعظم لژ اسکاتلند به این یهودی انگلیسی مقام Junior Grand Warden را داده است...
این یهودی انگلیسی که در سازمان فراماسونری به مقام«ناظر اعظم» لژ«ناحیه ایران»رسیده است،بالاترین مقام را در سازمان ماسونی ایران دارد.او بر پانصد نفر از فراماسونهای انگلیس،تبعه ایران حکومت میکند و این گروه ناچارند دست او را ببوسند و فرامین او را بدون درنگ و بیچون و چرا اطاعت و اجرا کنند».
14-در برنامه لژ تهران(شماره 1541)تابع قانون اساسی اسکاتلند،در بند 6«سرودی از داود»قرائت میشود و در بندهای 8 و 9 و 10 سه مزمور از مزامیر کتاب مقدس(تورات)خوانده میشود در بند 18،مزمور 72 از تورات به شرح زیر قرائت میگردد. «مبارک باد یهوه خدا که خدای اسرائیل است،که او فقط کارهای عجیب میکند؛...»
و در بند 25،سفر اعداد به شرح زیر خوانده میشود:
«یهوه ترا برکت دهد و ترا محافظت نماید؛یهوه روی خود را بر تو تابان سازد و بر تو رحمت کند؛یهوه روی خود را بر تو برافروزد و ترا سلامتی بخشد؛و نام مرا اسرائیل بگذارند و من ایشان را برکت خواهم داد.»
و در بند 38 مزمور 100 از تورات آمده است که«...بدانید که یهوه خداست؛او را آفرید.ما قوم او هستیم و گوسفندان مرتع او».
15-در یک«تابلو نقاشی که از طرف فراماسونری آمریکا کشیده شده و نمودار مذاهب و فرقههایی است که از چشمه فراماسونری برخوردار شدهاند».در مرکز ثقل تابلو و درست در وسط آن یک شمعدان هفت شاخه سمبل دین یهود نقش شده است.
16-«خطرناکترین جمعیتهای زیرزمینی که به منظور درهم ریختن ارکان اسلام و خدمت به اهداف یهود تشکیل شده،همان تشکیلات ماسونی است»،...«جمعیت«روتاری»،از مؤسسات صهیونی است،چرا که یهودیان برای پیشبرد هدفهای خود،تنها به جمعیتهای فراماسونی اکتفا نکرده بلکه مؤسسات بسیار دیگری را هم به خدمت
انجام هدفهای خود گرفتند که از جمله باشگاه«روتاری»را میتوان نام برد»...«جمعیتهای ماسونی را هدف معینی جز خدمت به صهیونیسم جهانی و تأمین و تسلط آنان بر جهان نیست.محفل ماسونی بریتانیا اهداف خود را در امور ذیل مشخص گردانید:
1-حفاظت کامل از یهود 2-جنگ با ادیان 3-پراکندن روح الحاد و فکر اباحیت بین ملتها(منظور از اباحیت،آزادی جنسی است بین هر زن و هر مرد)».
...«رهبران فراماسونری معتقدند که اسرائیل تنها دولتی است که به ایدههای ماسونی در تجدید هیکل سلیمان مجددا تحقق خواهد بخشید...اینان در نظر دارند که عظیمترین محفلها را در قدس یعنی در جوار معبد سلیمان به وجود آورند تا کعبه آمال فراماسونها باشد» ....
«در سال 1861 میلادی در«نشریه یهود»منتشره در لندن چنین آمده است:اساس کار مجامع ماسونی اروپا بر اساس معتقدات اساسی یهود استوار است.اکثر مثلثها و رموز و زبان اعضاء این محافل به عینه متخذ از نظامات یهود است و هدفهایی که ماسونیت و مسیر ملت یهود را روشن میدارد»...«در دایرةالمعارف فراماسونی که در سال 1906 در فیلادلفیا انتشار یافته چنین آمده:لازم است هر محفلی،رمزی از یکی از معابد یهود باشد و در حقیقت نیز چنین است و نیز هر رهبری از رهبران ماسونی،خود نمودار و نماینده پادشاهی از پادشاهان یهود
است و باز هر فرد ماسونی باید مثل اعلای یک کارگزار یهودی باشد».
17-«هدف ماسونیسم:با تشکیل این حزب سعی میشود سایر ادیان،اخلاق دولتها و ملتها را از جانب یهود ریشهکن سازند...ایده اعضاء بر حسب نوشتههای کتاب«الخطب الاربع»چنین است:عقاید و رموز و اشارات ما به لغت مصری فرعونی است که به وسیله بنیاسرائیل به ما ارث رسیده است...هدف حزب:حزب ماسونی نباید قانع به یک یا دو یا سه دولت باشد؛بلکه سلطهاش باید جهان را در بر گیرد و برای نیل به این هدف،اولین مرحله،نابودی ادیان و علماء روحانی است که از بزرگترین و خطرناکترین دشمنان ما محسوب میشوند...باید بزرگترین دشمن بشریت را که«دین»نام دارد محو و نابود سازیم».افراد حزب ماسونی نباید معتقد به هیچ دینی باشد مگر در صورت ظاهر آن هم برای فریب مردم».
18-«شکی ندارد که«کابالای یهود»(یکی از تشکیلات قدیمی و سری یهود)طریقه و راه دیگری برای نقل آن به شمار میرود:اینست آنچه را که بعضی از نویسندگان«بنایان آزاد»(فراماسون)خودشان مقرر میدارند؛چه آداب فرقه خود را از یک طرف اسناد به مصر و یونان و کلده داده و از طرف دیگر به اسرائیلیان منصوب میدارند و نظامات آن را به مصدر ثانی،یعنی اسرائیلیان،نسبت داده و اصول آن را،از بعد از آدم و نوح و ابراهیم،به موسی و داود و سلیمان برمیگردانند و رجوع میدهند...این انتساب عینا همان چیزی است که یهود،درباره«کابالا» مقرر میدارند»....
«در سال 1813 جماعات بنای آزاد انگلستان مجددا آن را(درجه بارگاه شهریاری؛نخستین مرتبه از مراتب علیارا) اعادهنمودند.این درجه نیز به اصل یهودی رجوع میشود یعنی مرجع یهودی دارد و عبارت از تمجید از اسرائیل و جاوید نگاه داشتن و یادبود معبد ثانی است»...«چه بسیار شده که بنایان آزاد از وجهه سیاسی با هم اختلاف پیدا کردند و لکن بنای آزاد در تمام اعصار این مبدأ و اصل را که عبارتست از مبارزه با هر گونه خرافه دینی و هر گونه«تعصب» مذهبی،وجهه همت خود قرار دادند.خلاصه آنکه«گرانداوریان»(لژ شرق بزرگ فرانسه)بنا به آنچه که دشمنان بنایان آزاد میگویند هیئتی است مخرب و قصد و مقصودش محو تمام مبادی دینی و اخلاقی میباشد و لکن بعضی از محققین این تمایل و انگیزه انقلابی و تخریبی را به نفس و بنای آزاد منسوب نمیدانند بلکه منسوب به«نیروی خفیهای» میدانند که از پشت پرده عمل میکند و از اینرو «گرانداوریان»پردهای بیش به شمار نمیرود و پرچمی است که اعضاء آن زیر سایه آن قرار میگیرند و عمل برای مقاصدی مینمایند که خود نمیدانند چیست...آیا این نیروی خفیه که بنای آزاد را رهبری مینماید و خود به چشم نمیآید چیست و کدامست؟بعضیها به این سئوال چنین پاسخ میدهند که:نیروی یهودی است و کارگردانان گرانداوریان اکثرشان یهودی هستند».(26)
19-در اغلب آرمها و علائم فراماسونری و مهرها و نشانهها و بر یراقها و پیشبندهایشان نقش برگ زیتون تصویر شدهاست.برگ زیتون از علائم مشخص و قطعی صهیونیستها و یهودیهاست.مثلا آرم رسمی دولت اسرائیل،شمعدان هفتشاخهای است که در دو طرفش دو شاخه زیتون نقش شده است.همچنین بر روی بعضی سکهها و مدالهای اسرائیلی،برگ زیتون نقش گردیده است.
20-مدرسه سپهسالار سابق و ساختمان مجلس شورای ملی سابق متعلق به یکی از افراد خاندان قاجار بوده است به نام میرزا حسینخان سپهسالار.مؤلف کتاب«تاریخ بیداری ایران»درباره او مینویسد: «در زمان ریاست خود،میرزاملکم خان را به ایران عودت داده،مجلس فراموشخانه(فراماسونری)ترتیب داد...» این عنصر خائن و غربزده خانه خود را به عنوان«مجلس شورای ملی»در اختیار مشروطه خواهان قرار داد که هنوز هم در میدان بهارستان تهران به همان صورت باقی است.وقتی وارد ساختمان مرکزی میشویم،در سرسرای ورودی به
ساختمان،بر سقف،گچ بریها و مجسمههایی تعبیه شده است که عموما مفاهیم فراماسونی-یهودی دارد اما از همه مشخصتر،در دو طرف پلکانی که به طرف طبقه دوم میرود،بر سقف تالار دو ستاره شش پر داود گچبری و آیینهکاری شده است که کاملا واضح و مشخص است و گویای ارتباط کامل فراماسونری و صهیونیسم است(از این قبیل نشانهها در این ساختمان فراوان است).
21-جزو اسناد و مدارکی که از خانه شریف امامی،استاد اعظم لژ فراماسونری در تهران،همراه با نام 1800 نفر از فراماسونهای ایران به دست آمد،یک قاب خاتمکاری بود که نقش ستاره داود بر آن بود.
22-«سیامک برزند، فراماسونر،در دادگاه انقلاب اسلامی گفت:«من دارای مقام«درجه 33»هستم و تا مرحله بازرسی کل این جمعیت ارتقاء درجه یافتهام...»وی افزود:«شریف امامی رئیس لژ آبی واقع در خانه شماره 110 در خیابان بهارستان بوده است...اعضای فراماسونری نسبت به عموم مردم،از بهترین آدمها هستند!...
کشورهایی که در کنگره فراماسونری اسرائیل شرکت کرده بودند به این شرح است : امریکا،فرانسه،آلمان،ایتالیا،هلند،بلژیک،کلمبیا، اکوادور،فنلاند،ژاپن،اندونزی و چند کشور دیگر...شاه مخلوع در
دستگاه فراماسونری هیچکاره بوده است...!
«سیامک برزند،بر اساس کیفر خواست صادره از سوی دادسرای انقلاب اسلامی مرکز متهم است به:سوء استفادههای کلان مالی،همکاری با رژیم سابق و جاسوسی و به نفع صهیونیسم.او در سال 1967 به مقام«استاد ارجمند»و«ریاست لژ»که یکی از بالاترین پستهای سازمانی این جمعیت است،ارتقاء یافته بود».
آنچه از نظر خواننده ارجمند گذشت نمایشگر این واقعیت صریح و روشن است که تشکیلات مخفی و بسیار گسترده و جهانی فراماسونری که در حیات ملتها نقشی بسیار عظیم و خطرناک بازی میکند،آلت دست«صهیونیسم جهانی»است و به خاطر اهداف و اغراض این دشمن شماره یک بشریت،به انواع و اقسام توطئهها و دسیسهها دست زده و راه را برای تسلط آن شیطان بر ملل عالم هموار میکند.
نوشته شده در دوشنبه 87/2/30ساعت 5:58 عصر  توسط ....
نظرات دیگران()
بسم الله الرحمن الرحیم
صهیون چیست ؟
ریشه کلمه صهیون در عبری از صَهُوِه است . صهوه به بر آمدگی پشت کمر اسب گفته می شود و چون کوهی که در جنوب غربی قدس واقع شده است به صهوه شباهت دارد این کوه را صهیون نامیدند . با ارتفاع تقریبی 900 متر .
بنا بر روایات ، حضرت داوود (ع) در دامنه آن سکنی داشته و آرامگاه او و حضرت سلیمان و گروهی دیگر از انبیای بنی اسرائیل ، بر بالای آن واقع شده است و لذا برای یهودیان ، قداست و ارزش و اعتبار ویژه ای دارد .
خدای یهود در تورات فصل اشعیا این سرزمین را به یهودیان وعده داده است . که یهودیان معتقدند فردی پیامبر گونه به نام ماشیح ( لغتی عبری به نام موعود) با نیروهای فراوان از این کوه ظهور می کند و یهودیان را بر جهان مسلط می کند ، جنگها پایان یافته و صلح جهان را در بر می گیرد. .
حضرت عیسی ( علیه السلام ) فرمودند : آن ماشیح که در تورات ذکر شده است منم ؛ که عده ای مسیحی شده آن را پذیرفتند و عده ای از یهودیان آن را نپذیرفتند و به اعتقاد خود حضرت مسیح را کشتند . و اکنون منتظر موعود و همان ماشیح هستند و مقدمه ظهور ماشیح را وقوع جنگی در هارمجدون یا آرماگدون ( واقع شده بین قدس و حیفا ، شمال غربی قدس ) بیان می کنند که پس از آن موعود ظهور و بر جهان سلطه پیدا خواهد کرد . در راستای این اعتقادات حرکتی به نام صهیونیسم مذهبی رخ داد که اغلب بوسیله عرفای یهودی بیان شده و به انتظار قائم – آرزوی بزرگ یهودیت – مربوط می شود و بر اساس این اصل در هنگام ظهور قائم در آخر زمان ، سلطنت خداوند – که تمام اقوام و قبایل زمین با او میثاق بسته اند – برای تمام بشریت تحقق خواهد یافت .( تمام ملت ها دعاگوی ذریت تو خواهند بود، زیرا که تو ندای مرا اطاعت کرده ای – سفر تکوین ، باب 22 ، آیه 18 )
این صهیونیسم مذهبی ، بر انگیزاننده سنت زیارت – ارض مقدس – و حتی سبب تشکیل جوامع روحانی بوده است و به دور از هر نوع برنامه سیاسی برای ایجاد یک دولت و یا هر نوع سلطه ای بر فلسطین بود که هرگز رفتاری دال بر علاقه به درگیری بین جوامع یهودی و مردم عرب باشد در پیش نگرفت .
آنچه در سال 1894 پس از تشکیل کنگره بال سوئیس مبنی بر شکل گیری صهیونیسم مدرن – صهیونیسم سیاسی – و در راستای تشکیل دولت اسرائیلی در منطقه فلسطین رخ داد ، حرکت فریبکارانه زعمای یهودی برای تشکیل دولتی یهودی بود که جنبش سیاسی خود را به کتب دینی و تارخی نسبت داده و نام صهیونیسم را بر آن نهادند. حال آنکه انتخاب سرزمین فلسطین به عنوان محل استقرار دولت اسرائیل و تشکیل ملت یهودیان چند دلیل عمده داشت : اول آنکه فلسطین مستعمره انگلستان بود و طی رایزنی روچیلدها خانواده ثروتمند و صاحب قدرت یهودی – با این دولت بخشی از فلسطین به یهودیان واگذار شد و به دلیل موقعیت استراتژیک و خاص فلسطین که حلقه وصل سه قاره اروپا ، آفریقا و آسیا بود و به دلیل ویژگی جغرافیایی نظامی و سیاسی و آب و هوای بسیار مطلوب آن و همچنین به دلیل پیشینه تاریخی سرزمین فلسطین و ظهور ادیان مختلف در آن ، وجود معبد سلیمان و حکومت 80 ساله حضرت داوود و سلیمان و با استناد به کتب دینی یهودیان – که یهودیان را به بازگشت به ارض موعود ( کنعان ، فلسطین امروزی ) وعده داده است .
این منطقه برای تشکیل دولت اسرائیل انتخاب شد ، حال آنکه پیش از آن کشور آرژانتین و بعضی کشورهای آفریقایی برای رسیدن به این مقصد در نظر گرفته شده بود اما به دلیل نداشتن جغرافیای مناسب و نداشتن سابقه تاریخی ، این گزینه ها حذف شد وزرسالاران یهود بر آن شدند با نیرنگ و حرکتی عوام فریبانه در جهت نیل به اهداف خود نام مکتب خود را برگرفته از صهیون ، صهیونسیم بنامند و در همین راستا زمینة حرکت اقلیت های یهودی سراسر جهان را به این سرزمین با همکاری دولت انگستان ایجاد کردند و به تهییج پیروان دین یهود با عنوانی دینی و اعتقادی برای بازگشت به ارض موعود پرداختند.
نوشته شده در دوشنبه 87/2/30ساعت 5:58 عصر  توسط ....
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ