مطلب زیر که قدری خلاصه شده است از ماهنامه سیاحت غرب، شماره ??، فروردین ????نقل می شود. ماهنامه سیاحت غرب این مقاله را از سایت اینترنتی www.jewishquarterly.org گرفته است. نویسنده آن ناتان آبرامز، مدرس تاریخ آمریکای نوین در دانشگاه آبردین است. پاورقیهای این مطلب که مطالعه آنها را نیز توصیه می کنم توسط نویسنده وبلاگ یهود شناخت اضافه شده اند.
****
نقش یهودیان در صنعت هرزه نگاری(پورنوگرافی) آمریکا
داستانی که کمتر به آن پرداخته شده است، مربوط به یهودیان و نقش آنان در صنعت فیلم
های هرزه است که خویشاوند بدنام هالیوود شمرده می شوند. شاید ترجیح دهیم وانمود کنیم که چنین چیزی وجود ندارد، ولی این واقعیتی است که یهودیان سکولار، نقش بیش از حدی در سراسر صنعت فیلم های هرزه در آمریکا ایفا کرده اند (و هنوز هم ایفا می کنند). دخالت یهودیان در پورنوگرافی در ایالات متحده، دارای تاریخ و پیشینه طولانی است(?)، همان گونه که در تبدیل یک خرده فرهنگ حاشیه ای به چیزی که یک عنصر سازنده اساسی مربوط به آمریکاست، دخیل بوده اند.(?)
فعالیت یهودیان در صنعت پورنوگرافی(هرزه نگاری) در قالب دو گروه تولیدکنندگان و فروشندگان محصولات پورنوگرافی و بازیگران فیلم های سکسی صورت می گیرد. هرچند یهودیان تنها دو درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل می دهند، ولی در پورنوگرافی برجسته و سرشناس بوده اند.
بسیاری از دلالان و معامله گران هنر و ادبیان شهوانی در تجارت کتاب بین سالهای 1890-1940 یهودیان مهاجری بودند که دارای ریشه و اصل و نسب آلمانی بودند. به گفته جی ای گرتزمن(نویسنده کتابی درباره این موضوع): «یهودیان در پخش و انتشار کالانتیانا(ادبیات داستانی و ترانه ها و لطیفه هایی با درون مایه های مستهجن)، رمان های جنسی، مجله ها و نوشته های بازاری سکسی و... برجسته و مشهور بوده اند.»
معروف ترین و بدنام ترین تولیدکننده و فروشنده محصولات هرزه نگاری در دوران پس از جنگ، روبی استورمن(والت دیسنیِ صنعت پورنوگرافی) بود. بر اساس گزارش وزارت دادگستری آمریکا، استورمن(یهودی) در سراسر دهه 1970، کنترل بیشتر محصولات هرزه نگاری رایج در آمریکا را در دست داشته است. استورمن که در سال 1924 متولد شد در کلولند(شرق نیویورک) بزرگ شد. وی در آغاز، مجلات و داستان های فکاهی مصور می فروخت؛ وی هنگامی که پی برد که تولید و فروش مجلات سکسی، بیست برابر کتاب های فکاهی درآمد دارد، منحصراً به هرزه نگاری پرداخت و با عناوین خاص، فروشگاه های خرده فروشی خود را راه اندازی کرد. در پایان دهه 1960، استورمن به عنوان بزرگ ترین پخش کننده مجلات مستهجن مطرح بود و در اواسط دهه 1970، دارنده بیش از 200 فروشگاه کتاب مستهجن بود. استورمن همچنین شکل نوینی از اتاقک های سنتی شهرفرنگ(نوعاً یک اتاق تاریک با تلویزیون رنگی کوچک که در آن تماشاگر می تواند فیلم های ویدیویی مستهجن را تماشا کند) را عرضه کرد. گفته شده است که استورمن تنها کنترل صنعت سرگرمی هرزه نگاری را در دست نداشت، بلکه وی به معنای کل این صنعت بود. سرانجام وی به علت فرار از پرداخت مالیات و جرایم دیگر محکوم و مجرم شناخته شد و در سال 1997 در زندان با بدنامی و بی آبرویی درگذشت. پسرش دیوید، به کسب و کار خانوادگی ادامه داد. نمونه مجسم و امروزی استورمن، یک یهودی 43 ساله اهل کلولند است که نام وی استیون هیرچ است و «دونالد ترومپ صنعت پورنوگرافی» توصیف شده است. برقرار کننده پیوند و ارتباط میان این دو نفر، فِرِد، پدر استیون بود که کارگزار بورس و جانشین استورمن به شمار می آمد. امروزه هیرچ، گروه «وی وید اینترتیمنت» را که مایکروسافت جهان پورنوگرافی نامیده شده و تولیدکننده بیشترین فیلم های سکسی در آمریکاست، اداره می کند. تخصص وی، وارد کردن فنون بازاریابی مربوط به جریان غالب و اصلی حرفه پورنوگرافی بود. در حقیقت، وی وید، شبیه به سامانه استودیوی هالیوود در دهه های 1930 و 1940 می باشد؛ به ویژه در مورد قراردادهای انحصاری با ستارگان سکس پیشه ای که از سوی هیرچ به مزدوری گرفت شده و سازمان دهی می شوند. وی وید موضوع یک شوی تلویزیونی در مورد پشت صحنه فیلمی بود که به تازگی از شبکه چهار پخش شد:
«دختران و پسران زیباروی یهودی»
بیشتر بازیگران پیشتاز مرد و نیز شمار قابل ملاحظه ای از ستارگان زن در فیلم های مستهجن دهه های 1070 و 1980 را یهودیان به خود اختصاص داده اند.(?)
به دنبال یک دلار
یهودیان در صنعت پرنوگرافی به همان دلایلی وارد شدند که همکیشان آنان در هالیوود وارد شده بودند. آنان بیشتر به این دلیل جذب این صنعت شدند که این صنعت آنان را پذیرفت. زیرا هنوز موانع محدود کننده، آن چنان که آنان با این موانع در بسیاری از حوزه های دیگر زندگی آمریکایی مواجه بودند، ایجاد نشده بود. در صنعت هرزه نگاری، علیه یهودیان هیچ گونه تبعیضی وجود نداشت. در اوایل سده بیستم، یک سرمایه گذار برای شروع کسب و کار فیلم، نیازمند مبلغ زیادی پول نبود؛ سینما یک هوس و مد روز گذرا و ناپایدار در نظر گرفته می شد. در کسب و کار پورنوگرافی نیز شروع به کار آسان بود. برای نشان دادن فیلم های ویژه مردان یا لوپس، همه چیزهایی که یک نفر لازم داشت یک پروژکتور، سالن سینما و چند صندلی بود. یهودیان که وابستگی به وضع موجود نداشتند و چیزی را برای از دست دادن(در اثر نوآوری خود) نداشتند، آماده تجربه روش های نوین انجام کسب و کار بودند. کرترمن این موضوع را چنین توضیح می دهد: «یهودیان، هنگامی که خود را محروم از یک عرصه و حوزه کار و تلاش یافتند، به حرفه ای روی آوردند که احساس کردند، سرانجام می توانند با همکاری همقطاران خود و با کوشش جمعی، رشد و ترقی کنند... یهودیان مدت های مدیدی سرشت، خلق و خو، قریحه و استعداد دلالان و واسطه ها را پرورش و گسترش داده اند. آنان به این توانایی ها افتخار و مباهات می کنند.»
سرگرمی و نمایش فیلمهای مستهجن نیازمند چیزی بود که یهودیان به وفور از آن برخوردار بودند:chutzpah (بی شرمی، پررویی، بی حیایی و وقاحت). یهودیان اولیه ای که تولیدکننده محصولات هرزه نگاری بودند، نابغه های بازاریابی و سرمایه گذاران و کارآفرینان جاه طلب و بلندپروازی بودند که ایستادگی، پایداری، سرسختی، فراست و اعتماد به نفس بی پایان آنان، باعث موفقیت های چشم گیرشان شد.
البته شمار زیادی از یهودیان شاغل در هرزه نگاری، بیشتر با انگیزه و اشتیاق کسب سود به این صنعت روی آورده بودند. درست همان گونه که همتایان آنان در هالیوود، یک کارخانه رؤیایی برای آمریکاییان و پرده سفیدی که بر روی آن تصاویر و پندارهای یهودیان ثروتمند و متنفذ آمریکا نمایش داده می شد، تهیه کرده بودند. غول ها و سلاطین پورنوگرافی هم در زمینه درک میل و سلیقه همگانی، استعداد و قریحه خود را نشان دادند. چه راهی بهتر از فراهم ساختن جوهره و خمیره مایه رؤیاها و توهمات، از طریق صنعت سرگرمی و نمایش فیلم های مستهج وجود داشت؟ بازیگران به خاطر پول به اعمال منافی عفت عمومی می پرداختند. به نظر فاکسمن که کارگردان یکی از مؤسسات تولید فیلم های مستهجن است: «یهودیانی که وارد صنعت هرزه نگاری شدند، همان کاری را کردند که افرادی که به دنبال رؤیای آمریکایی بودند، انجام داده اند.»
انقلابیون جنسی
...برخی از ستاره های فیلم های مستهجن، خود را به صورت جنگجویان خط مقدم در پیکار مقدس و معنوی میان آمریکای مسیحی و انسان مداری سکولار تلقی می کنند. به گفته فورد، هنرپیشه های یهودی فیلم های مستهجن، اغلب شادمانی خود را از اینکه به معتقدان مسیحی نسبت حیوانات چهارپای خشکه مقدس، آنارشیست، عیبجو، خرمگس بدهند، نشان داده و نسبت به آنان مباهات و فخرفروشی می کنند. با این استدلال، دخالت یهودیان در صنعت پورنوگرافی، نتیجه نفرت و بیزاری آنان از مرجعیت و اقتدار مسیحیت است: آنان در تلاش برای تضعیف فرهنگ مسلط و غالب در آمریکا، با استفاده از انهدام و تخریب اخلاق هستند. پورنوگرافی از نظر برخی از فعالان یهودی در این صنعت، راهی برای آلوده کردن و به فساد کشاندن فرهنگ مسیحی است.
در اینجا سخن بر سر این است که تلاش همه جانبه و مبارزه سنتی انقلابی نو رادیکال یهودیان مهاجر در آمریکا، به جای سیاست چپ گرایانه به سمت سیاست جنسی سوق داده شده است. یهودیان درست همان گونه که در جنبش های رادیکال و بنیادی، در طول سالیان طولانی شرکت داشته اند، در صنعت هرزه نگاری هم به گونه ای نامتوازن شرکت دارند. یهودیان آمریکا، انقلابیون جنسی بوده اند. مقدار زیادی از مطالب مربوط به آزادی جنسی، از سوی یهودیان نگاشته شده است. آن هایی که در صف مقدم جنبشی بودند که آمریکا را وادار به اتخاذ یک دیدگاه لیبرال تر درباره سکس کرد، یهودی بودند. همچنین یهودیان پرچمدار انقلاب جنسی دهه ???? بودند.
ویلهلم رایش(یهودی)، هربرت مارکوزه(یهودی)، پاول کودمن(یهودی)، جانشین مارکس(یهودی)، تروتسکی(یهودی) و لنین(نیمه یهودی) شدند آن گونه که استنباط انقلابی ایجاد می کرد. مشغله ذهنی و دغدغه اصلی رایش، کار، عشق و سکس بود، در حالی که مارکوزه(?) پیشگویی کرد که یک آرمانشهر سوسیالیستی، این امکان را برای افراد فراهم خواهد آورد که به ارضا و اقناع سکسی دست یابند. کودمن درباره «پیامدهای دلنشین و عالی فرهنگی» که از قانونی کردن پرنوگرافی پیروی می کند، مطالبی با این مضمون نوشت: «این امر به کل هنر ما شرافت خواهد داد و جنسیت را انسانی خواهد ساخت.»
این مرور اجمالی و مختصر و تجزیه و تحلیل نقش و انگیزه های پشت پرده بازیگران و تولیدکنندگان محصولات هرزه نگاری، قصد دارد تا موضوعی را که در فرهنگ عمومی یهودیان آمرکایی مورد بی توجهی قرار گرفته، روشن کند. درباره این موضوع آثار اندکی به نگارش در آمده است...با در نظر گرفتن دیدگاه نسبتاً تسامح گرای یهودی درباره سکس، چرا ما از نقش یهودیان در صنعت هرزه نگاری خجلت زده و شرمسار هستیم؟ ممکن است ما آن را دوست نداشته باشیم، ولی نقش یهودیان در این حوزه مهم و چشمگیر بوده است و هنگام آن فرارسیده است که درباره آن به طور جدی بیندیشیم و بنویسیم.
ــــــــــــــــــــ
پاورقیهای یهودشناخت:
1- به عنوان نمونه ای از این نوع فعالیتها، می توان به مورد زیر از کتاب یهود بین الملل اشاره کرد: «یهودیان مهاجرٍ مرموزتر، انجمنی به نام «انجمن ماکس هوکستیم» را بنا نهادند که به «باند اسکس مارکت کورت» شهرت داشت...«انجمن ماکس هوکستیم» به نخستین گروه تجارت زنان فاحشه در آمریکا تبدیل شد و کشفیاتی که به وسیله کمیته تحقیق دولت ایالات متحده انجام گرفت، پست ترین نوع فساد و هرزگی را به صورت مشمئز کننده ای افشا نمود: داد و ستد زنان، که به صورتی تثبیت شده و تجاری، با خونسردی تمام اجرا می شد. سود این داد و ستد نصیب سیاستمداران، خصوصاً یهودیان تامانی (سازمان سیاسی غیررسمی و پرنفوذی در آمریکا که یهودیان بر آن تسلط دارند) می شد. هنگام بررسی رسمی این داد و ستد بود که «انجمن ماکس هوکستیم» به عنوان «باند اسکس مارکت کورت» شناخته شد...
عجیب است که اگرچه این مسائل در اسناد رسمی نوشته شده اند و همین مسائل در هریک از گزارش های تهیه شده در این زمینه تکرار شده اند، اما رهبران یهودی همچنان منکر این واقعیتند که هدایت کنندگان این نوع خاص از فساد و هرزگی یهودیان هستند. زمانی که دولت ایالات متحده تحقیقات وسیعی را در سطح کشور انجام داد، همین واقعیتها را کشف و ثبت نمود. کهیله نیویورک به عنوان یک نهاد تدافعی(یهودی) هنگامی به وجود آمد که افشای داد و ستد و دلالی زنان فاحشه توسط یهود، محله یهودی نشین نیویورک را تهدید به نابودی می کرد.
افشای این حقایق زمینه ای فراهم آورد تا مردم نیویورک سرانجام موفق شوند قوای قانونی را برای مدت کوتاهی به اِعمال بی طرفانه قانون وادار سازند. در این گیرودار بسیاری از یهودیانی که درگیر ماجرا و شریک جرم بودند نام خود را تغییر دادند. این اسامی اکنون معرفِ بعضی از وجیه ترین خانواده های یهودی اند و این واقعیت که اساس دارایی این گونه خانواده ها در محله های فحشا نهاده شده گویای حرامزادگی پنهان آنهاست.
«انجمن ماکس هوکستیم» تنها سازمان در نوع خود نبود که کشف شد. دیگری «انجمن خیریه مستقل نیویورک» بود که در سال 1896 توسط گروهی از دلالان یهودی زنان فاحشه تأسیس گردید. گروه هایی از این دست ستون فقرات قدرت تامانی را در محلات پست و کثیف تشکیل می دادند. قلمرو اصلی عملیات آنها رقاص خانه های مبتذل، تحت پوشش «انجمن های خیریه» در بخش شرقی بود. این تشکیلات به وسیله یهودیان، و بر طبق گزارش رسمی، یهودیان روسی و فرانسوی اداره می شد. آنان همچون نیاکان خود در دوران سقوط روم، برده فروش بودند؛ پیش از ایام تحریم و ممنوعیت مشروبات الکلی، مشروب قاچاق و خرید و فروش می کردند؛ و نیز از شبکه بین المللی مواد مخدر که با فاسد کردن مأموران دولتی تا امروز در برابر قانون مقاومت کرده است، به شدت حمایت می کردند.» (فورد، هنری، یهود بین الملل، مترجم علی آرش، مؤسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، 1382، صفحه های 143 تا 145)
2- به عنوان نمونه ای دیگر از نقش یهودیان در اینگونه فعالیتها به مورد زیر اشاره می کنیم: «یهودیان مهاجر اروپی شرقی بنیانگذاران تجارت وسیع مشروبات الکلی در آمریکا هستند و این تجارت چنان اوجی گرفت و حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه آمریکا را به خطر انداخت که در سال 1933 دولت آمریکا فروش مشروبات الکلی را ممنوع کرد. یک نمونه معروف، ساموئل برونفمن یهودی است که در کانادا سکونت داشت و بزرگترین تولیدکننده مشروبات الکلی و مواد مخدر برای بازار ایالات متحده آمریکا به شمار می رفت. او برای توزیع کالاهای خود شبکه مخوفی در آمریکا ایجاد کرد که آرنولد روتشتین یهودی آن را اداره می کرد و بعداً مه یر لانسکی یهودی ریاست این شبکه را به دست گرفت. کمپانی برونفمن، که «سیگرام» نام دارد، هنوز نیز فعال است و فروش سالیانه آن فقط از طریق مشروبات الکلی بیش از یک میلیارد دلار است...بنابراین سازمانی که به نام «مافیای آمریکا» معروف شده، برخلاف تبلیغات هالیوود که فقط گانگسترهای ایتالیایی را نمایش می دهد، از بدو تأسیس ابزار الیگارشی یهودی بوده و هست. در تاریخنگاری آمریکا، روتشتین را به عنوان «بنیانگذار تبهکاری سازمان یافته» در این کشور معرفی می کنند. گانگسترهای معروفی مانند ماکسی گوردون، جک دیاموند، فرانک کوستلو، مه یر لانسکی، لکی لوچیانو، بنجامین زیگل، جانی توریو و غیره نوچه ها و دست پرورده های روتشتین بودند و او در مطبوعات آمریکا به «سلطان دنیای پنهان» شهرت داشت. از مه یر لانسکی، شاگرد و جانشین روتشتین، که پانزده سال پیش درگذشت، نیز به عنوان رهبر «شبکه جرم و جنایت سازمان یافته» در آمریکا یاد می شود. او شبکه وسیعی از قمارخانه ها و فاحشه خانه ها را در کوبای قبل از کاسترو، باهاماس و ایالات متحده در اختیار داشت. او در تمامی عملیات جنایی قابل تصور، از سرقت مسلحانه و فروش موا مخدر و قمار و فحشای سازمان یافته تا سرقت کودکان و باجگیری و تجاوز به عنف و غیره و غیره دست داشت و به قتل بسیاری از سران باندهای خودسر و مستقل تبهکار در نیویورک و نیوجرسی دست زد. جالب است بدانید که در سال 1970 دولت آمریکا برای دستگیری لانسکی اقدام کرد. لانسکی به اسرائیل فرار کرد و پس از دو سال جنگ حقوقی با دولت آمریکا سرانجام به کشور بازگشت، محاکمه و تبرئه شد. یکی دیگر از رهبران مافیای آمریکا، ویلیام ساموئل رزنبرگ، معروف به «بیلی رز» است که او نیز مانند مه یر لانسکی و لوچیانو و زیگل و غیره، یهودی بود. بیلی رز از وابستگان برنارد باروخ یهودی، رئیس کمیته صنایع جنگی دولت آمریکا بود و تمام کارهایش را در مشاوره با باروخ انجام داد. بیلی رز از سال 1924 شبکه بسیار گسترده ای از فاحشه خانه ها و کلوپ های شبانه(نایت کلاب) تأسیس کرد...او در کنار لرد ساسون(یهودی) و برونفمن های کانادا و دیگران، یکی از رهبران اصلی سندیکای جهانی تجارت مواد مخدر بود.» (مصاحبه با عبدالله شهبازی، پژوهه صهیونیت، جلد دوم، مرکز مطالعات فلسطین، پاییز 1381، صفحه های 469 و 470)
3- به عنوان یک نمونه از این بازیگران فاسد یهودی می توان به هایدی فلایس اشاره کرد که به مادام هالیوود معروف است. «علت شهرت او به مادام هالیوود این است که وی ریاست تعدادی از زنهای فاسد و اداره این امور را عهده دار است.» (میرلوحی، سیدهاشم، آمریکا بدون نقاب، انتشارات کیهان، 1380، صفحه 80)
4- مارکوزه به سال 1967 در سالن دانشگاه برلین، دانشجویان را مخاطب قرار داده و آنها را به چشیدن مزه عشقبازی آزاد تشویق و ترغیب کرده بود. (گروه تحقیقات علمی، مبانی فراماسونری، جعفر سعیدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، صفحه 289)
منبع یهود شناخت
بسم الله الرحمن الرحیم
مهاجرت یهودیان به آمریکا، همزمان با کشف این قاره و اخراج دستهجمعى یهودیان از اسپانیا و پرتغال صورت گرفت. این واقعه، در اواسط قرن هفدهم میلادى رخ داد و به تدریج گسترش یافت. موج اول مهاجرت، با ورود یک دسته 23 نفرى از یهودیان مهاجر برزیل در سال 1654م. که وارد نیویورک شدند، آغاز شد. این گروه، از طرف حاکم محل، مورد بىمهرى قرار گرفتند و طى نامهاى خواستار خروج آنها شدند؛ ولى این نامه به جهت دخالت صاحبان سهام کمپانى هلند بىنتیجه ماند. مورخان، این واقعه را گام اول و اساسى در گسترش یهود در آمریکا ذکر مىکنند.
موج دوم مهاجرت در اواسط قرن نوزدهم، در سال 1848م. اتفاق افتاد. این دسته از اقشار ضعیف و بىبضاعت بودند که بعدها با انجام امور جزئى بازرگانى و معاملات کوچک و امور کشاورزى، به خودکفایى اقتصادى رسیدند. موج سوم مهاجرت در اواخر قرن نوزدهم و در سال 1881م. و از سوى یهودیان اروپاى شرقى اتفاق افتاد. این مهاجرت، بر اساس قوانین نامتعادل و تبعیضهاى نارواى حکومتها شکل گرفت. کمکم یهودیان ساکن در شهرهاى آمریکا، جزء طبقه فعال قرار گرفتند و در صنایع و کارخانهها مشغول کار شدند؛ البته مخالفتهایى با استقرار آنها صورت گرفت؛ اما چون حکومت تازه استقلال یافته آمریکا نیاز شدیدى به منابع و کمکهاى اقتصادى یهودیان داشت، هیچ گونه مخالفت دولتى با حضور آنها صورت نگرفت. نفوذ یهودیان در آمریکا، به مرور زمان بیشتر شد. این نفوذ، در قالبهاى مختلف، آغاز و به صحنههاى سیاسى هم رسید که اوج آن در خلال جنگ جهانى دوم بود و در نتیجه، سیطره یهود بر اقتصاد، سیاست و فرهنگ آمریکا، باعث ایجاد لابى صهیونیسم شد تا در جهت رسیدن به خواستهها و آرمانهاى یهود گام بردارد و با تشکیل اتحادیهها و جمعیتهاى مختلف صهیونیسم و یهودى، این واقعیت مورد توجه قرار گرفت او با روى کار آمدن فرانکلین روزولت و همبستگىاش با یهودیان، شتاب ویژهاى به خود گرفت. از اقدامات روزولت، پذیرفتن حاکمیت یهود و صهیونیستها بر فلسطین بود. در سال 1940م. با افشاى جنایت نازىها و با حمایت روزافزون دولت آمریکا از ایده وجود یک کشور یهودى، تلاش براى تشکیل یک دولت یهودى شدت یافت و سرانجام در سال 1948م. سازمان ملل بر ایجاد کشور اسراییل رأى داد.
لابى صهیونیسم در آمریکا
براى روشن شدن نفوذ صهیونیستها در آمریکا، لابى یهودیان به 2 صورت متصور است؛
1. لابى رسمى.
2. لابى غیر رسمى.
منظور از لابى رسمى، همان سازمانها و گروههاى سازمان یافته یهودى و صهیونیستى است که در تصمیمگیرىهاى مجلس قانونگذارى و دستگاه حاکمه آمریکا، به طور مستقیم، اعمال فشار مىکنند و با یهود و صهیونیست به طور کامل هماهنگ مىباشند. مهمترین آنها، بنیاد امور عمومى آمریکا و اسراییل است که به اختصار به آن «ایپاک» مىگویند. به طور کلى، 32 سازمان یهودى در این زمینه مشغول به فعالیت هستند. منظور از لابى غیررسمى، همان رفتار جمعیت رأى دهندگان یهودیان آمریکا و تمایلات انتخابى آنهاست که به صورت غیرمستقیم، موجب نفوذ مىشوند. عوامل این نفوذ عبارتند از:
الف) مشارکت گسترده یهودیان در انتخابات.
ب) حضور یهودیان در پستهاى حساس آمریکا.
منابع قدرت لابى
اولین سؤالى که مطرح مىشود این است که لابى صهیونیسم، قدرت خود را از کجا به وجود آورد؟ براى پاسخ به این سؤال باید گفت که شرکت فعالانه یهودیان در انتخابات، پرداخت و جمعآورى اعانات، داشتن ارتباط با نخبگان جامعه و نفوذ بر جریانات سیاسى، نمونههایى از منابع قدرت لابى هستند؛ یعنى یهودیان هم رأى مىدهند و هم به کاندیداى خود کمک مالى مىکنند تا به پست مورد دلخواه برسد. یکى دیگر از منابع قدرت آن، کمک آمریکاست. مجله الحیات از قول کوهن، وزیر دفاع وقت آمریکا مىنویسد: پایبندى ما به امنیت اسراییل، کاملاً جدى است و از این کار دست برنمىداریم؛ چون حمایت از اسراییل، اصولاً بخشى از استراتژى آمریکاست. بر اساس یک نظرسنجى در سال 1983م.، 91 درصد از مردم یهود معتقد بودند که حمایت از اسراییل در جهت منافع آمریکاست. این تلقى نشان مىدهد که از نظر یهودیان آمریکا، منافع آمریکا و اسراییل، پیوند بسیار محکمى با هم دارند و در عمل، این مسئله به اثبات رسیده است.
عامل قدرت دیگر، دسترسى آسان به منابع قدرت ایالات متحده است. در فاصله مارس 1981م. تا آوریل 1983م.، گروهها و رهبران یهودى در حدود 350 ملاقات با مقامات کاخ سفید داشتند. وجود افراد و سازمانهاى کارآمد مؤثر، عامل مهم دیگرى در این موضوع است. اقلیت بودن یهودیان باعث شد تا آنان از تمامى امکانات موجود، استفاده بهینه کنند. همچنین سازمانهاى متعدد یهودى در قالبهاى سازمان محلى، خیریه و اقتصادى، از منابع تقویت کننده قدرت لابىهاست. تبلیغات وسیع اغراقآمیز از سوى لابى یهود نیز عامل دیگرى محسوب مىشود. اگر چه یهودیان در گذشته قدرت خود را مخفى مىکردند، اما امروزه آشکارا در مورد قدرت خود غلو مىکنند و مدعى هستند که توانستهاند با فعالیتهاى خود، حدود 12.9 میلیارد دلار کمک نظامى و اقتصادى از سال 1979م. از آمریکا براى اسراییل بگیرند.
حوزههاى نفوذ لابى صهیونیسم
حوزههاى قدرت لابى را مىتوان در موارد زیر یافت:
الف) فرهنگ
نمادهاى فرهنگى از جمله مطبوعات، مجلات، رادیو، تلویزیون و سینما از دیرباز مورد توجه یهودیان بودند. یهودیان از سال 1728م. تا 1904م.، در حدود 975 روزنامه و مجله به چاپ رساندند تا بتوانند مواضع خود را از طریق اطلاعرسانى اعلام دارند و با تحصیل شرایط فوق، هیچ اخبارى بدون کنترل به مردم منتقل نمىشد. بیشتر نویسندگان و مؤسسان رسانهاى آمریکا، یهودىاند که مهمترین آنها چهار روزنامه نیویورک تایمز، لس آنجلس، واشنگتن پست و وال استریت ژورنال مىباشند. مهمترین این روزنامهها، نیویورک تایمز است. این روزنامه را ابتدا یک یهودى به نام «آدولن آچر »در سال 1896 تأسیس کرد که بیشتر از روزنامههاى دیگر، درباره یهود مطلب مىنوشت. روزنامه دیگر، واشنگتن پست مىباشد که توسط یک سرمایهگذار یهودى خریدارى شد. ریاست وال استریت ژورنال هم که در هفته، 1.8 میلیون نسخه فروش دارد، با یک یهودى است. لابى، در نشر مطالب مخالف با منافع صهیونیسم و اسراییل، بسیار حساسیت دارد و با دخالت و کنترلهایش، سعى در منحرف ساختن یا کمرنگ کردن مخالفتها مىکند. یهودیان به دلیل پرنفوذ بودن رادیو و تلویزیون، کوشیدند با در اختیار گرفتن شبکههاى مهم رادیو و تلویزیون، به اهداف خود برسند. یهودیان سه شبکه مهم «NBC»، «C.B.S» و «A.B.C» را تحت کنترل خود دارند که از شبکههاى پر بیننده هستند. یهودیان علاوه بر حمایت از اسراییل، به تبلیغ عقاید دین یهود نیز مىپردازند. دو کمپانى سینمایى متروگلدین مایر (M.G.M) و فوکس قرن بیستم، تحت نفوذ یهودیان مىباشند.
ب) سیاست
لابى با خرید یا فریب سیاستمداران آمریکایى، نفوذ سیاسى خود را گسترش داده است. جیمى کارتر در مبارزات انتخابى خود در سالهاى 1975م. و 1976م. بر یکپارچگى اسراییل پافشارى کرد و همانند دیگر دموکراتها، صلح در خاورمیانه را منوط به ایجاد روابط دیپلماتیک اعراب با اسراییل دانست. از دلایل کسب آراى یهودیان توسط کارتر، مىتوان به پیوستن ادوارد ساندرز، رئیس ایپاک و پل زوکرمن، رئیس سازمان یهودى UJA به تیم انتخاباتى او، سخنرانىهاى کارتر در حمایت از اسراییل و یهودیان، تلاش لابى اسراییل و سازماندهى یهودیان و وجود جو تنفر از جمهورىخواهان اشاره کرد. رونالد ریگان یک جمهورىخواه بود و در بهترین زمان ممکن، نامزد انتخاب ریاست جمهورى شده بود؛ زیرا اقدام مک هنرى، سفیر دموکرات آمریکا در سازمان ملل متحد در تصویب یک قطعنامه ضداسراییلى، فاجعهاى دیپلماتیک براى دموکراتها و کارتر بود و باعث شد تا آنان، تعداد زیادى از آراى یهودیان را از دست بدهند. بىاعتمادى لابى اسراییل به دولت کارتر، باعث شد تا ریگان مورد توجه قرار گیرد. ریگان نیز در سخنرانىهاى خویش توانست اعتماد یهودیان را به خود جلب کند. رونالد ریگان در سال 1984م. براى انتخاب دوباره خود براى ریاست جمهورى، ناچار بود امتیازهاى بیشترى به لابى صهیونیسمبدهد؛ چون رقیب انتخاباتى او از حزب دموکرات، یکى از طرفداران اسراییل شناخته مىشد. اقدامات او براى جلب نظر یهودیان عبارت بودند از: بالا بردن منزلت کاخ سفید در تماس با اقلیت یهود، کمک به اسراییل براى ساخت هواپیماهاى جنگى جدید، بالا بردن سطح همکارىهاى استراتژیک نظامى، ایجاد روابط تجارى با اسراییل و معافیت آنها از مالیات، بخشش تمام قرضهاى اسراییل، رد درخواست ملک حسین براى دخالت در مواضع اسراییل، قرار گرفتن اسراییل در زمره متحدین پیمان ناتو (1987) و مشارکت دادن آنها در پروژه جنگ ستارگان (1986). اقدامات ریگان در جلب نظر لابى اسراییل، بسیار با موفقیت همراه بود و توانست از رقیب دموکرات خود پیشى بگیرد.
بوش در مقابل اسراییل، سیاستهایى مستقل داشت؛ ولى سعى کرد براى این که در مقابل لابى یهود قرار نگیرد، سخنانى در جهت جلب اعتماد یهودیان ایراد نماید. اگر چه او در مبارزات انتخاباتى خود با مشکل جدى مواجه نبود، ولى از دلجویى یهودیان آمریکا غفلت نورزید. او براى انتخاب مجدد در مقام ریاست جمهورى و رقابت با ورود بیل کلینتون دموکرات، موقعیت خود را در خطر دید و با ترتیب دادن ملاقاتهایى با اسحاق شامیر و اعطاى کمک مالى ده میلیارد دلارى به اسراییل، خواست نظر دوباره یهودیان را جلب کند؛ ولى عبارات شدید و خشن قبلى او نسبت به اسراییل، موجب شد که حتى جمهورىخواهان یهودى هم به کلینتون رأى بدهند. بیل کلینتون در مقام رقیب بوش، بسیار مورد توجه یهودیان قرار گرفت؛ به طورى که رابین با او ملاقات کرد. این نامزد دموکرات، با این که در زمینه مسائل بینالمللى هنوز تازه کار بود، ولى با توجه به بدبینى گسترده یهودیان به جرج بوش، جانشین خوبى به شمار مىرفت و اسراییلىها نیز از روابط دوستانه بیل کلینتون با یهودیان ارکانزاس خبر داشتند و وجود یک یهودى در پست معاون اول وى، باعث شد تا از نامزدى کلینتون دفاع کنند. کلینتون در برابر لابى یهود همراهى و همنوایى زیادى از خود نشان داد و با حفظ علایق و روابط دوستانه خود با لابى یهود، توانست در انتخابات 1996م. نیز 78 درصد آراى یهودیان را به دست آورد. حضور یهودیان در دولت او، یکى از زمینههاى حفظ ثبات در آراى یهودیان بود. بسیارى از کارشناسان، کلینتون را به عنوان مهمترین طرفدار اسراییل در طول تاریخ ذکر کردهاند.
ج) اقتصاد
یهودیان از بدو ورود به ایالات متحده، سعى کردند تا خود را در مسائل اقتصادى وارد سازند. تعدادى از این یهودیان، به سبب امرار معاش و تأمین نیاز مادى، خود را در صنایع و کارخانههاى ایالات متحده وارد کردند و عدهاى دیگر نیز با سرمایه خود به جمع سرمایهداران ایالات متحده پیوستند. بانکدارى مدرن را در قرن نوزدهم، فردى یهودى به نام بارون ادموند چیلد یهودى پایهریزى کرد. در این زمان، نیویورک که مملو از یهودیان ثروتمند بود، به کانون اقتصاد جهانى تبدیل گردید و قدرت اقتصادى اروپا به ایالات متحده منتقل شد.
از دیگر مبادى ورود یهودیان به چرخه اقتصادى آمریکا، تأسیس بانک آمریکا بود. بعد از جنگ جهانى دوم، سرمایهداران یهودى وارد چرخه جدید تجارى شدند و به تخریب مراکز اقتصادى و شرکتهاى وسیعى در آمریکا پرداختند. در شکلدهى این کاپیتالیسم جدید، بانکداران زبردست، دولت آمریکا و مردم زودباور، به تجار یهودى کمک کردند. یهودیان با ابداع یک سیستم تجارى و با حمایت احزاب، توانستند سیطره خود را دوام بخشند. قدرت جدید یهودیان که از آن با «اصطلاح ارتباط کابوى یهود» یاد مىکنند، در آمریکا به منصه ظهور رسید.
د) سازمان یهودى ایپاک
با شروع جنگ جهانى اول و حضور مهاجران یهودى روس در آمریکا، سازمانهاى متعدد یهودى به شکل مذهبى به فعالیت مشغول بودند و بعد از جنگ جهانى دوم، یهودیان آمریکا از کشتار یهودیان به دست نازىها استفاده کرده، با مدیریت سازمانهاى متعدد، به بهبود سطح معیشتى یهودیان با حقوقى برابر با شهروندان آمریکایى پرداختند. این سازمانها به تدریج افزایش یافته، با اعمال مدیریت در آنها توانستند این تصور را که یهودیان ایالات متحده، دشمن هستند، از بین ببرند و موجب شوند تا جامعه یهود در سیاستگذارى سران ایالات متحده در خصوص مسائل خاورمیانه و اسراییل تأثیرگذار شود.
یکى از این سازمانهاى مهم و تأثیرگذار، کمیته امور عمومى آمریکا و اسراییل است که با نام اختصارى «ایپاک» شناخته مىشود. این لابى، از سال 1951م. توسط آل. اى. کنن، روزنامهنگار کانادایى، به منظور تصویب قوانینى براى حمایت از اسراییل تشکیل گردید. خصوصیت مهم این کمیته، معافیت آن از مالیات است. ایپاک هم اکنون در آمریکا داراى هفت دفتر در مناطق مختلف است و مرکز فرماندهى و نظارت آن در نیویورک قرار دارد. این کمیته در خصوص جذب اعضا، توجه خود را بر روى نیروهاى آگاه سیاسى معطوف کرده است. امروزه امور مالى این کمیته، از محل حق عضویتها و کمکهاى افراد و سازمانها تأمین مىگردد و این کمکهاى مالى سالانه، رو به افزایش است.
ایپاک در میان گروههاى فشار، قدرت برترى دارد و به عنوان لابى قدرتمند ایالات متحده به حساب مىآید. ایپاک با بهرهگیرى از شیوهها و تکنیکهاى جدید و مناسب و با ایجاد جو وحشت، توانسته است در همراه ساختن مسئولان ایالات متحده با منافع اسراییل و به طور کلى صهیونیستها، موفق عمل کند. این موفقیت، در روابط استراتژیک اسراییل با آمریکا و عوامل سازمانى و عملیاتى متجلى شده است. ایپاک جهت همراه کردن افراد با سیاستهاى خود، مدارک موثقى از نمایندگان مجلس و سنا نزد خویش نگه مىدارد و داراى نمایندگانى در کمیسیونها، براى مشارکت و نظارت بر طرحها و قوانین، امضاى نامهها و حتى سخنرانىها مىباشد. عملکرد ایپاک در طول حیاتش، همواره با موفقیت همراه بوده است و به عنوان اصلىترین لابى رسمى اسراییل در ایالات متحده، توانسته است در عرصههاى مختلف، منافع اسراییل را نزد دولتمردان آمریکا بیمه کند.
ه) سازمان صهیونیستهاى آمریکا (ZOA)
این سازمان، قدیمىترین و یکى از بزرگترین سازمانهاى طرفدار اسراییل در ایالات متحده آمریکاست و با هدف برپایى دوباره یک دولت یهودى در فلسطین، پا به عرصه وجود گذاشت و بدین منظور، جمعآورى کمکهاى مالى را وظیفه خود دانست. ZOA، در ایالات متحده، به عنوان دومین لابى مهم صهیونیستها شناخته شده است. یکى از رؤساى این سازمان، موتورن کلین مىباشد که به عنوان یک عنصر فعال سیاسى طرفدار حزب لیکود، در میان یهودیان شناخته مىشود. رئیس ZOA در 29 جولاى 1994م. با صلح اعراب و اسراییل مخالفت کرد؛ زیرا ZOA نماینده قشر افراطى و دست راستى صهیونیستهاى اسراییل، یعنى لیکود مىباشد که تشکیلاتى غیرانتفاعى است و معاف از مالیات مىباشد و در ایالات نیویورک آمریکا به ثبت رسیده است. این سازمان، هم اکنون پنجاه هزار عضو فعال دارد و به فعالیتهاى صهیونیستى گستردهاى در سرتاسر آمریکا مشغول است. ZOA در تلاش است تا خود را به عنوان تیغ برنده یهودیان آمریکا معرفى کند؛ به طورى که فعالیتهاى کنگره، کاخ سفید و ادارات دولتى در واشنگتن را تحت نظر دارد و از طریق سرویس خبرى خود، اطلاعات مهم و حیاتى را بین اعضاى مسئول سازمان منتشر مىکند.
نفوذ سنتى لابى در انتخاب رئیس جمهور آمریکا
با مطالعه و بررسى اولیه در نهاد ریاست جمهورى ایالات متحده، مىتوان به نقش گروههاى مشورتى و هیئتهاى کارشناسى در دفتر ریاست جمهورى پى برد. این گروهها در تصمیمگیرىهاى مختلف کشور به شخص رئیس جمهور کمک مىکنند. گروههاى مهم و بانفوذ نیز سعى دارند خود را به این هیئتها وارد ساخته، با دفتر رئیس جمهور در ارتباط باشند. هر چه ظرفیت و توانایى این گروههاى اجتماعى بالاتر باشد، از سوى اطرافیان ریاست جمهور، بیشتر مورد توجه قرار مىگیرند. از دیرباز، احزاب مختلف در خصوص به دست آوردن آراى یهود، اهتمام جدى داشتهاند. دلایل توجه نامزدهاى ریاست جمهورى به یهودیان در مبارزات انتخاباتى عبارتند از:
1. درصد قابل توجه شرکت کنندگان در امر انتخابات؛ حدود 89 درصد یهودیان در انتخابات شرکت فعال دارند و بیشتر آنان در ایالتهاى مهم و کلیدى آمریکا استقرار یافتهاند. از این رو، هر نامزد ریاست جمهورى با ایجاد مرکز و واحد ویژه در ستاد انتخاباتى خود، براى جلب آراى یهودیان تلاش مىکند.
2. امکانات مالى یهودیان؛ در ایالات متحده، هدایت افکار عمومى بسیار به منابع مالى و اقتصادى وابسته است و ثروت بى حد و حصر یهودیان، باعث مىشود تا نامزدها با آنان ارتباط نزدیک پیدا کنند و همین امر، باعث مىشود تا در برابر خواستههاى آنان تسلیم شوند.
3. نفوذ یهودیان بر رسانههاى آمریکا؛ جان. اف. کندى، نامزد دموکرات، توانست 82 درصد از آراى یهودیان آمریکا را به خود اختصاص دهد. مسائل حاشیهاى و جانبى انتخاب کندى، نشان مىدهد که عامل لابى در سوق دادن وى به سوى حمایت از اهداف اسراییل و مواضع آن در قبال خاورمیانه، تأثیر مهمى داشته است. لابى اسراییل، تمام توجه خود را به مسائل خاورمیانه و اسراییل مصروف مىدارد و سعى مىکند تا از مواضع نامزدهاى ریاست جمهورى مطلع شود و پس از کسب اطمینان از مواضع آنها، به حمایت اقتصادى، سیاسى و تبلیغاتى از آنان بپردازد و با تمام امکانات، براى پیروزى نامزد مورد نظر تلاش کند.
منبع: پرسمان
بسم الله الرحمن الرحیم
مهدویت ، غرب و بازیهای رایانهای
نویسنده: مهدى حق وردى
یکى از اصول مشترک بین تمام ادیان الهى و اساطیر باستانى اقوام مختلف، بحث منجى موعود و آخرالزمان مىباشد؛ همان کسى که شیعیان او را مهدى، مسیحیان او را عیسى، زرتشتیان او را سوشیانت و قومهاى دیگر او را با نامهاى دیگر مىخوانند. تمامى منتظران ظهور، به مرحلهاى معتقدند که یک ضد منجى که عصاره تمام شرارتهاست و تمامى نیروهاى شیطانى را به همراه خود دارد و مهمترین مانع منجى موعود است، ظهور کند و در نبرد نهایى، میان این دو که جنگى بسیار بزرگ و خونین است، منجى موعود به همراه یارانش، به کمک امدادهاى الهى، بر لشکر شیطان پیروز مىشوند. سربازان و یاران منجى، انسانهایى با ایمان و نیرومند هستند که خود را از قبل براى چنین روزى آماده کردهاند.
کشیش پت رابرتسون (Pat Robertson)، یکى از رهبران صهیونسیم مسیحى مىگوید: «اکنون آمریکا نماینده خداست در روى زمین؛ براى ظهور مسیح». آرى، به اعتقاد آنان، آمریکا یا لااقل رهبران این کشور، پیامبران معصومى هستند که به دنیاى پر از گناه فرستاده شدهاند تا جهان را به سرمنزل مقصود برسانند. جرج بوش اول روز 6 مارس 1992م. در نشست مشترک سنا و مجلس نمایندگان کنگره آمریکا (که بىشباهت به سخنرانى جرج بوش دوم در 20 مارس 2001 نبود)، خطابه معروفى ایراد کرد که ضمن آن، سیاست نظم نوین جهانى را اعلام کرد؛ سیاستى که طبق آن نمىتوان پذیرفت گوشهاى از کره زمین از اصول آمریکایى در مورد آزادىهاى فردى و حکومت دموکراتیک معاف باشد؛ سیاستى که طبق آن، براى پیروزى در جنگ علیه تروریسم بینالمللى، جنگ ایدهها و عقاید باید راه انداخت. این نظم نوین جهانى، به قول «فوکویاما» پایان تاریخ اسلام و دریایى فاشیستى براى شناى تروریستهاست و به قول «توماس فردمن» تحلیلگر سیاسى آمریکایى، اسلام، بزرگترین دشمن غرب است و جنگ با این دشمن، تنها با ارتش ممکن نیست؛ بلکه باید در مدارس ،کلیساها، مساجد و معابد، به رویارویى با آن پرداخت.
هم اکنون سیر محصولات فرهنگى غرب، براى تحقق بخشیدن به آرمان فوق، راهى بازارهاى کشورهاى مسلمان شده است؛ محصولاتى که پس از استفاده از آنها، شخص از هویت و فرهنگ خود دلزده مىشود و آمریکا را به عنوان امپراتور صالح دنیاى جدید مىپذیرد و او را عصاره نیروهاى خیر عالم تصور مىکند. یکى از این محصولات فرهنگى که بسیار تأثیرگذار است، بازىهاى رایانهاى است که بیشتر سرمایههاى اجتماعى جهان اسلام را هدف گرفته است.
بیش از دو دهه است که بازىهاى رایانهاى وارد بازار شدهاند. اولین آنها، بازىهاى شرکت آتارى (دستگاه TV GAME)، مانند بازى PONG بود که تنها شامل دو خط، یک توپ و یک زمین، مانند زمین تنیس بود. پس از آن، بازىهاى ویدئویى، سیر تکاملى خود را طى کردند و در اواسط دهه هشتاد، بازىها بیشتر به سمت جنگى (WAR GAME) سوق پیدا کردند که علت آن هم علاوه بر مسائل فنى، جوّ متشنج اواخر دهه 80 آمریکا بود که ناشى از جنگ سرد با شوروى و دیگر برنامههاى رئیسجمهور وقت (ریگان) بود.
پس از پایان جنگ سرد و فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى، ایالات متحده که خود را بىرقیب در جهان یافت، تصور امپراتورى بر دنیا را در سر پروراند و از هر وسیلهاى براى اثبات و جا انداختن این هدف استفاده کرده است. بازىهاى رایانهاى، یکى از این ابزار و وسایل است. در این بازىها، آمریکا، مدینه فاضله و آرمان شهر و نهایت رفاه، صلح و امنیت معرفى مىشود و نظام فرهنگى آن، تنها سیستمى است که جهان را از خطرات گوناگون حفظ مىکند. تفکر حاکم بر این بازىها، نشئت گرفته از منجیان متنوع آخر الزمان است که داراى ویژگىهاى منحصر به فردى مىباشند.
آخر الزمان تکنولوژیک
در آخر الزمان تکنولوژیکى، رباتها و ساختههاى دست بشر به مرحلهاى از تکامل و هوش مىرسند که علیه انسانها دست به شورش زده، قصد نابودى نسل بشر را دارند و انسانها نیز توانایى مبازه با آنها را ندارند. در این زمان، یک منجى شجاع که داراى قدرت عشق و ایمان است (خصیصهاى که ماشینها از آن بىبهرهاند)، با آنها به مبارزه بر مىخیزد و پس از نبردهاى طولانى و سخت، نسل بشر را نجات مىدهد؛ مثلاً شما در بازى «ماتریکس» (ENTER THE MATRIX) به همراه یک گروه از آرمان شهرى به نام زایون (ZION)، وظیفه نجات جهان را از دست انساننماها بر عهده مىگیرید و در حین بازى، باید با شجاعت بىنظیر خود، جهان را از دست ماشینهاى دیوصفت نجات دهید.
آخر الزمان طبیعى
در آخر الزمان طبیعى، طبیعت سر به شورش برمىدارد و بشر را با حربههایى مانند زلزله، گرد باد، طوفان، آتشفشان، سیل و... تهدید مىکند و یا دخالتهاى بىجاى انسان در ساختارهاى ژنتیک، باعث پیدایش غولها و حیوانات ناشناخته عظیمالجثهاى مىشود؛ به عنوان مثال، در بازى «جزیره سایهها»، شما براى نجات بشریت از دست آلن و اوبد مورتون که پدر خود را که یک دانشمند ژنتیک بوده، کشتهاند و قصد دارند به وسیله تحقیقات پدرشان بر جهان مسلط شوند، وارد جزیره مىشوید.
آخر الزمان تخیلى
در آخر الزمان تخیلى، موجودات ناشناخته فضایى، زمین و نسل بشریت را به مخاطره انداخته، این بار یک منجى بسیار دانا، با قدرت ماوراى انسانى به مبارزه با این موجودات مىپردازد؛ به عنوان مثال، در بازى «سام ماجراجو»، شما به عنوان یک منجى و در نقش سام استون ظاهر مىشوید. سام به خاطر شجاعت فوقالعادهاش در مبارزه با این موجودات، به اسطورهاى تبدیل شده، به کمک ماشین زمان، به گذشته برمىگردد تا جنگ بر علیه این یاغیان را به نفع بشریت تمام کند.
آخر الزمان اسطورهاى
در آخر الزمان اسطورهاى، یک ضدمنجى از دل افسانهها و اسطورههاى باستانى پا به دنیاى ما گذاشته، قصد نابودى بشر را دارد که در این حال، یک منجى آگاه به دنیاى اسطورهها و مجهز به جادو و سحر، ظهور مىکند و به مبارزه با این دشمنان مىپردازد؛ مثلاً در بازى «نفرین شدگان»، شما به عنوان یک منجى و در نقش یک دختر یا پسر 15 ساله یک کشاورز، بازى را آغاز مىکنید. در این بازى، متجاوزان کراگ، به فرمان یک موجود اهریمنى، در جستوجوى جادو و سحرهایى براى حکمرانى بر تمام دنیا هستند. این اهریمن، مىخواهد با استفاده از این جادوها، تمام موجودات خوب دنیا از جمله شما را به اسارت در آورد و شما به عنوان یک ماجراجوى سرسخت، مبارزه با این شیطان را بر عهده مىگیرید. شما براى این کار، باید از جنگلهاى انبوه و ژرف، درههاى خشک، بیابانها، سیاهچالهاى مرطوب، گورستانهاى قدیمى، کوههاى پر از برف، غارهاى یخى و از عمق غارهاى پر از مواد مذاب عبور کنید تا از این فاجعه جلوگیرى کنید.
یکى دیگر از ایدههاى حاکم بر بازىهاى رایانهاى، جنگ هستهاى است که از آن با عنوان آرماگدون (armageddon) یا نبرد نهایى حق علیه باطل یاد مىشود که استفاده از سلاح اتمى در آن، قابل پیشگیرى نیست و ظهور حضرت مسیح، بدون وقوع این حادثه، ممکن نیست. در بازىهاى مختلف، به این پدیده پرداخته شده است؛ به عنوان مثال، شما در بازى مأمور مخفى 2، در نقش یک جاسوس خبره (کیت آرچر) ظاهر مىشوید که مىباید از وقوع جنگ هستهاى و نابودى نسل بشر توسط تروریستها جلوگیرى کنید.
آخر الزمان دینى
در میان آخر الزمانهاى مختلف، آخر الزمان دینى، مورد توجه خاص قرار گرفته است. در این آخرالزمان، انسانهاى شیطانصفت در قالب گروههاى تروریستى و... قصد به دست گرفتن قدرت و نابودى تمامى عناصر پاک و خدایى را دارند و شما به عنوان منجى و در نقش جاسوس خبره و باایمان و یا سربازان ماهر و معتقد (عمدتاً سربازانى از ارتش آمریکا و انگلیس) به عنوان پلیس صلح جهانى ظاهر شده، به مبارزه با دشمنان بشریت مىپردازید. حال ممکن است این دشمن قبلاً در زمین به جنایت پرداخته باشد و شما مجدداً به مبارزه با آن مىپردازید و یا دشمنانى که در آینده پا به عرصه جهان خواهند گذاشت. بازىهایى همچون «اسلحه مرگبار»، «گروه ضربت» و «بازگشت به قلعه ولفناشتاین»، از این قبیل هستند. در بازى اسلحه مرگبار، شما در نقش یک گروه ضدتروریستى، باید 11 مأموریت مختلف و پرهیجان را پشت سر بگذارید و در طى عملیات، علاوه بر ناکام گذاشتن تروریستها در فعالیتهایشان، اسناد و مدارک مختلفى را جمعآورى کنید و به برنامههاى آینده تروریستها پى ببرید. در ضمن باید گروگانها را نجات دهید و هر گونه خطا، باعث به خطر افتادن جان گروگانها مىشود. در بازى گروه ضربت، در سال 2008م. به مبارزه با میهنپرستان افراطى مسکو مىروید که قصد آنها، تأسیس مجدد امپراتورى اتحاد جماهیر شوروى است. تاجیکستان، اوکراین، بلاروس و دیگر کشورهاى استقلال یافته، یکى پس از دیگرى در شرف پیوستن به این امپراطورى هستند و شما کماندوهاى دلاورى هستید که خود را گروه ضربت مىنامید و یا در بازى معروف بازگشت به قلعه ولفن اشتاین، مجدداً به مبارزه با نازىها مىروید. در این بازى، تعدادى از فرماندهان ارشد اس.اس از جمله هیملر (فرمانده کل نیروهاى اس.اس) قصد دارند تا با توسل به تکنولوژى پیشرفته و با استفاده از قدرتهاى مافوق طبیعى، به جنگ علیه بشریت بیایند و شما در نقش مأمورانى از ستاد ضداطلاعات ارتش، باید از اجراى اهداف فوق جلوگیرى کنید و جهان را از نابودى نجات دهید و یا در بازى «call of duty» شما در نقش سربازان انگلیسى، آمریکایى و روسى، آموزش مىبینید و براى مبارزه با آلمانىها به منطقه اعزام مىشوید و پس از طى کردن مراحل مختلف، وارد برلین پایتخت آلمان شده، پرچم آزادى! را بالاى ساختمانها به اهتزاز درمىآورید.
علاوه بر بازىهاى ذکر شده که به دشمنان بشریت در گذشته یا آینده پرداخت شده است، غرب سعى دارد سیاستهاى تجاوزرانه کنونى خود را در عرصه بینالملل توجیه کند؛ اهدافى همچون مبارزه با تروریسم بینالمللى، مبارزه با گروههاى تروریستى، همچون القاعده و یا مبارزه با دیکتاتورهاى جهان، همچون صدام و... . این روند، پس از 11 سپتامبر، با شتاب بیشترى پىگیرى شد؛ به عنوان مثال، در بازى نیروى دلتا (DELTA FORCE) شما به عنوان یک گروه ضدتروریستى، مأمور مىشوید تا با تروریستها در هر کجاى دنیا که از سوى آمریکا معرفى مىشوند، مبارزه کنید. در قسمتى از این بازى، شما وقتى وارد اردوگاه تروریستها مىشوید، تصویر شیخ یاسین، رهبر حماس را (که چندى پیش به دست دولت تروریستى اسراییل به شهادت رسید) بر دیوار مىبینید یا در بازى (DELTA FORCE 2)، براى مبارزه با تروریستها وارد خوزستان مىشوید و با تروریستهایى مواجه مىشوید که با چهرهاى کریه، خشن و بدذات ترسیم شدهاند. آنها لباس عربى بر تن دارند و با صورتهاى نتراشیده، ظاهر مىشوند. از بازىهاى دیگرى که در این زمینه مىتوان به آنها اشاره کرد، بازى «جنگ ژنرالها» و «طوفان صحرا» مىباشد. در جنگ ژنرالها، شما به عنوان سربازان آمریکایى، مأموریت مبارزه و سرکوب تروریستها و دشمنان بشریت را دارید. در این نبرد، شما به عراق براى مبارزه با رژیم صدام مىروید و یا به افغانستان براى مبارزه با گروه القاعده مىروید. نکات جالب توجهاى در این بازى به چشم مىخورد؛ مثلاً در ابتداى بازى، فیلمى پخش مىشود که هواپیما و هلىکوپترهاى آمریکایى در حال گشتزنى هستند و توسط دشمن مورد حمله قرار مىگیرند و سقوط مىکنند و پس از آن است که شما وظیفه دارید متجاوزان را سرکوب کنید و این، نشان مىدهد که آمریکا هیچگاه اولین گلوله را شلیک نمىکند و فقط براى دفاع از خود، دست به تجاوز و حمله مىزند. همچنین در عملیات عراق و افغانستان، به هر نحو ممکن، از نمادها و سمبلهاى اسلامى استفاده شده است و به کسى که این بازى را انجام مىدهد، القا مىکند که اسلام، علت این خشونتهاست. در عراق، نیروهاى صدام، در جلوى مسجد استقرار دارند و در مزارشریف، منارههاى مسجد دیده مىشود. در هر دو عملیات عراق و افغانستان، بعثىها و گروه القاعده (دشمن) به رنگ سبز نشان داده مىشوند (کلاهها، تانکها، نفربرها و نیروهایى که نشانه آنها رنگ سبز است) به نظر مىرسد که این انتخاب رنگ نیز بدون دلیل نیست؛ همانطور که در بازىهاى قدیمىتر که آمریکا به نبرد با دشمن مىرفت، تروریستها و دشمنان، به رنگ قرمز (نماد شوروى) نشان داده مىشدند.
یکى دیگر از این بازىها که شاید بهتر و جذابتر از همه بازىهاى فوق طراحى شده، طوفان صحرا (DESERT STORM) است. داستان این بازى، مربوط به زمان جنگ خلیج فارس و حمله عراق به کویت است که شما در آن، ابتدا در ارتش آمریکا تمامى دورههاى آموزشى لازم را گذرانده، سپس به عراق اعزام مىشوید و وظیفه دارید مأموریتهاى محوله (در مرز عراق و کویت، داخل کویت، شمال عراق، مرز عربستان و...) را انجام دهید و اهداف از قبل پیشبینى شده را نابود کنید؛ اهدافى همچون فرودگاههاى نظامى، سایتهاى موشکى، مراکز رادار، سایتهاى ضدهوایى و...
با مطالب عنوان شده، دیگر نمىتوان به بازىهاى رایانهاى، تنها به عنوان ابزار جذاب براى تفریح و سرگرمى کودکان نگاه کرد؛ بلکه باید به آنها از دید دشمنان تفکر اسلامى نگریست و در مقابل، با تولید جانشینهاى مناسب براى اینگونه بازىها - با توجه به عمق منابع ملى و مذهبى - به مبارزه با این تجاوز پرداخت. آیا زمان آن نرسیده تا با منابع غنى ملى و باستانى ایران، بازىهایى همچون رستم و سهراب تولید شوند و یا با نگاهى به 8 سال دفاع مقدس، بازىهایى با محتواى عملیاتها، براى زنده نگه داشتن تاریخ جنگ تولید شوند و یا بازىهایى با عنوان انتفاضه، براى بیان جنایتهاى رژیم غاصب اسراییل و فداکارىهاى مسلمانان آن کشور، تولید و به بازار عرضه شوند؟
منابع:
روزنامه همشهرى.
سایت دارینوس.
سایت NP GAME.
کتاب پیشگویىهاى آخر الزمان.
کتاب دشمن خود را بشناس.
بسم الله الرحمن الرحیم
صهیونیستها تاکنون سازمانها و گروههای خاصی را بری قتل و ترور و کشتارمخالفان و دشمنان خود در سطح دنیاو فلسطینیان به خصوص رهبران و اعضای مقاومت تشکیل دادهاند. در زیر به مهمترین ین سازمانها اشاره میکنیم
هاشومیر (نگهبان)
یک سازمان نظامی صهیونیستی است که در سال 1909 در فلسطین تشکیل شد و افرادی چون یتسحاق تسفی، اسرائیل گلعادی، الکساندر زید و اسرائیل شوحط مسؤولان ین سازمان به شمار میآمدند. بیشتر اعضای ین سازمان نظامی از حزب کار و از نخستین مهاجران روسی به فلسطین اشغالی هستند. با ین وجود، هاشومیر با نظارت مستقیم حزب کار بر این سازمان مخالفت کرده است. هدف این سازمان تامین امنیت شهرکهای یهودینشین و حمایت از آنها اعلام شده است.
بیتار
این کلمه برگرفته از عبارت عبری ‹‹بریت یوسف ترومبلدور›› به معنی ‹‹دوران ترومبلدور›› و یا ‹‹پیمان ترومبلدور›› است. بیتار سازمانی اصلاحطلبانه و متشکل از جوانان صهیونیست است که یوسف ترومبلدور در سال 1923 آن را در هلند تاسیس کرد. هدف ین سازمان آموزش اصول کشاورزی و علوم به جوانان یهود بری آماده ساختن آنها جهت زندگی در فلسطین بود. البته در آموزش ین افراد روی آموزش نظامی و زبان عبری تاکید خاصی میشد. اعضی ین سازمان یک نوع یدئولوژی متاثر از فاشیسم را آموزش میدیدند. اندیشه فاشیسم در آن زمان حاکم بر اروپا بود. به ین جوانان تلقین میشد که انسان دو راه پیش رو دارد که سومی ندارد: ‹‹یا مرگ یا جنگ››
بیتار مدام به اعضی خود یادآور میشد که هر کشور داری رسالت و اهداف خاص، با زور شمشیر تشکیل شده است. در کل باید گفت که این سازمان افکار و اندیشههی جابوتنسکی از رهبران صهیونیسم را یدک میکشد.
نوتریم
کلمهی عبری و به معنی نگهبان و محافظ است. ین سازمان عبارت است از پلیس احتیاط یهودی که نیروهی قیمومت انگلستان با همکاری هاگانا و بری قلع و قمع انتفاضه ملت فلسطین در 1936 ـ 1939 تشکیل دادند و در ین راستا صدها یهودی در شهرها و شهرکها به عضویت آن درآمدند و بری حمیت از شهرکهی واقع در منطقه پست اردن اعزام شدند. نیروهی نوتریم ابتدا 1550 نفر بودند که حقوق و هزینه زندگی 750 نفر آنان را انگلستان و حقوق بقیه (1800) را رهبری شهرکهای یهودی متکفل شده بودند. در ژوئن 1936م. با توجه به شدت گرفتن تظاهرات فلسطینیان 1240 نیرویی که ‹‹نگهبانان ذخیره›› نام داشتند، به عضویت ین سازمان درآمدند.
سپاه یهود
سپاه یهود تشکیلاتی نظامی و متشکل از داوطلبان یهودی است که در جریان جنگ جهانی اول در کنار نیروهی انگلیس و متفقین جنگیدند. گردان یهودی شماره 38 که در میان سالهی 1915 ـ 1917 تشکیل شد و گردان 39 که بن گوریون و بن تسفی در سالهی 1917 ـ 1918 در آمریکا آن را تاسیس کردند و گردان 40 (که در فلسطین تشکیل شد) و گردانهی ‹‹یورش تفنگهی پادشاهی›› نیروهی تشکیلدهنده ین سازمان هستند.
تعداد نیروهای همه ین گردانها مجموعا 6400 مرد بود که همه آنها سپاه یهود نامیده می شدند. اندیشه تاسیس ین سپاه از آن جا نشأت میگیرد که صهیونیستها با توجه به قدرت استعماری بالی بریتانیا بر خود لازم میداستند که بری رسیدن به هدف خود یعنی تاسیس وطنی ملی بری یهودیان به نیروهی انگلیسی کمک کنند.
لشکر یهود
یک سازمان نظامی یهودی است که در زبان عبری ‹‹هاهیل›› نام دارد. ین سازمان در سال 1944 به دستور حکومت بریتانیا و بری کمک به نیروهی متفقین در جریان جنگ جهانی دوم تشکیل شد. اما در اصل تشکیل لشکر یهود به سال 1939 یعنی در جریان جنگ جهانی دوم ـ که رهبران شهرکهای یهودی در فلسطین راه را بری رسیدن به آرزوی خود در تشکیل دولت با مساعدت متفقین هموار میدیدند ـ باز میگردد. در همین سال حدود 130 هزار شهرکنشین یهود در فلسطین بری جنگ با متحدین داوطلب شدند.
هاگانا
هاگانا کلمهی عبری به معنی ‹‹دفاع›› و سازمانی نظامی و متعلق به شهرکنشینان صهیونیست است. ین سازمان در سال 1920م. به جی سازمان ‹‹هاشومیر›› تشکیل شد. هاگانا ابتدا وابسته به اتحادیه کارگران و سپس حزب مابی و هستدروت بود. در سال 1929م. هاگانا در سرکوب انتقاضه فلسطینیان مشارکت و به خانهها و مستغلات عربها حمله کرد و راهپیمییهیی را بری تحریک شهروندان عرب و ارعاب آنها به راه انداخت. همچنین ین سازمان در امر شهرکسازی به خصوص در ابداع شیوه ‹‹حصار و برج محافظت›› بری شهرکهای صهیونیستنشین مشارکت فعالی داشت و علاوه بر آن از زمان تاسیس همواره در راستی تامین امنیت شهرکهای صهیونیستی تلاش کرده است.
سالهی انتفاضه فلسطینیان از 1936 تا 1939 شاهد همکاری گسترده هاگانا با نیروهی اشغالگر انگلیس بود و ین همکاری به با انتصاب چارلز وینجیت به عنوان افسر سازمان امنیت انگلستان در فلسطین به سال 1939 توسعه یافت. نامبرده بر یجاد تیمهی ویژه شبانه و گروهانهی سیار و هماهنگی میان سازمان اطلاعات و امنیت انگلستان و بخش امنیتی هاگانا معروف به ‹‹شی›› نظارت داشت. همچنین نیروهی بریتانیا و هاگانا در تشکیل پلیس ویژه حفاظت از شهرکهی یهودی همکاری داشتند و بیشتر اعضای آن از نیروهی هاگانا تشکیل شد. با پیان جنگ جهانی دوم نبرد جدیدی روی داد و هاگانا با همکاری ‹‹لیحی›› و ‹‹اتسل›› تاسیسات انگلیس و پلها و خطوط راهآهن را تخریب کرد. ین عملیاتها ‹‹جنبش مقاومت عبری›› نامیده شدند. با برپیی دولت ‹‹اسرائیل›› نیروهی هاگانا هستههای اصلی ارتش صهیونیستی را تشکیل دادند.
اتسل
اتسل اختصار ‹‹سازمان نظامی ملی در سرزمین اسرائیل›› است و نام دیگر آن آرگون میباشد. اتسل سازمانی نظامی و صهیونیستی است که در سال 1931م. با همکاری اعضای قدیمی هاگانا (که از سازمان مادر جدا شده بودند) و گروهی مسلح از سازمان بیتار تاسیس شد. افکار و اندیشههی ولادیمر جابوتنسکی مبنی بر ضرورت قدرت تسلیحاتی یهود بری تشکیل دولت و حق هر یهودی در ورود به فلسطین شالوده طرحها و برنامههای ین سازمان را تشکیل میدهد. آرم ین سازمان عبارت بود از یک دست که سلاحی را گرفته و بر روی آن عبارت ‹‹فقط ین›› نوشته شده بود.
در سال 1937 آبراهام یتهومی رئیس وقت اتسل با هاگانا به توافق رسید که ین دو سازمان در هم ادغام شوند. ین مسأله باعث تجزیه اتسل شد ؛ زیرا کمتر از نیمی از اعضی سه هزار نفری آن با ین امر موافق بودند و اکثریت بر ضرورت حفظ استقلال سازمان تاکید داشتند. در سال 1940م. بری دومین بار ین سازمان تجزیه شد و ین بار گروه ‹‹آبراهام شتیرن›› از آن فاصله گرفت و سازمان لیحی را تشکیل داد. علت ین تجزیه هم به اختلاف ین گروه با بقیه نیروهی اتسل در مورد اتخاذ موضع مناسب در قبال همکاری با نیروهی درگیر در جنگ جهانی دوم بر میگردد. هواداران شتیرن بر ضرورت حمیت از آلمان نازی بری شکست بریتانیا و به تبع آن خروج نیروهی ین کشور از فلسطین و تشکیل دولت ‹‹اسرائیل›› تاکید میکردند، در حالی که سازمان مادر خواستار همکاری با نیروهی انگلیسی به ویژه در زمینه مسائل امنیتی بود.
اتسل با عملیاتهی تروریستی خود نقش عمدهی در کوچاندن کشاورزان فلسطینی داشت. همچنین ین سازمان با همکاری سازمان تروریستی ‹‹لیحی›› و حمیت هاگانا به خودروهی فلسطینیان حمله میکرد و به کشتار معروف دیریاسین در 9 آوریل 1948 دست زدند.
لیحی (شتیرن)
ین کلمه اختصار جمله ‹‹مبارزان راه آزادی اسرائیل›› است. لیحی سازمانی نظامی و سری است که آبراهام شتیرن در سال 1940 به دنبال کنارگیری خود و هوادارانش از سازمان اتسل تاسیس کرد. از سال 1942 ین سازمان به دنبال کشته شدن بنیانگذار آن ‹‹شیترن›› به دست نیروهی انگلیسی به نام خود وی معروف شد. در سال 1943م. رهبری ین سازمان را مناخیم بگین بر عهده گرفت. مهمترین عملیاتهی تروریستی ین سازمان عبارتند از:
1ـ قتل فولک برنادوت میانجیگر بینالمللی
2ـ بمبگذاری در هتل ملک داوود در قدس اشغالی و انهدام آن
موساد
به وسیله هاگانا یک سازمان سری ویژه تشکیل شد که دفتر اطلاعات موسوم به ‹‹شی›› نام گرفت. در سال 1937 نیز هاگانا سازمان ‹‹موساد لیالیفی بیت به معنی دفتر مهاجرت›› را تشکیل داد. ین نخستین اسم ین سازمان بود.
سازمان اطلاعات ‹‹اسرائیل›› در سال 1951 وقتی که بری اولین بار به صورت رسمی اعلام موجودیت کرد، ین اسم را به یدک کشید و شبکههای جاسوسی آن نیز از آن زمان موساد نامیده میشوند.
با توجه به تعدد سازمانهی جاسوسی رژیم صهیونیستی، رهبری ین رژیم تصمیم گرفت که سازمان ویژهی بری هماهنگی میان فعالیتهی ین سازمانها تاسیس کند. ین سازمان ‹‹دژ مستحکم بری خدمت به اسرائیل›› نام گرفت و مسئولیت تاسیس آن به روفین شیلوح واگذار شد. نامبرده کسی بود که پس از تشکیل موساد رسما ریاست آن را عهدهدار شد.
با توجه به گزارشی که در سال 1996 منتشر شد، شمار کارکنان موساد حدودا به 1200 تا 1500 نفر از جمله 500 افسر میرسید و هر کدام از آنها در سن پنجاه و دو سالگی بازنشسته میشدند. موساد شبکه گستردهی از مزدوران در سراسر دنیا در اختیار دارد و هماکنون بیش از 35 هزار عضو (20 هزار کارمند و بقیه موقتی) دارد.
موساد داری چند شاخه اصلی است که هر کدام از آنها مأموریت خاصی دارد. میتوان گفت که مأموریت این شاخهها به ترتیب ذیل است:
1ـ جمعآوری اطلاعات
2ـ دستهبندی دادهها
3ـ بررسی و ارزیابی این اطلاعات
4ـ نظارت و جاسوسی
5ـ عضوگیری و اجری عملیات در خارج از فلسطین از جمله قتل و تصفیه مخالفان
6ـ بخش ویژه فیلمبرداری، جعل، رمزیابی و دستگاههی ارتباطی
7ـ بخش ویژه آموزش و برنامهریزی و افزیش کاریی کارکنان موساد
8ـ بخش ضد اطلاعات و نفوذ نیروهی غیرخودی
9ـ بخش عملیات
بخش عملیات مهمترین شاخه موساد محسوب میشود و ماموریت آن سازماندهی فعالیت جاسوسان و مزدوران ین سازمان در گوشه و کنار جهان است.
همچنین یک نیروی خارجی دیگر موسوم به ‹‹عل›› به معنی عالیرتبه وجود دارد که کار آن جمعآوری اطلاعاتی از داخل آمریکا درباره کشورهی عربی است و سفرها و دیدارهایی هیأتهای سیاسی را کنترل میکند.
موساد داری یک کمیته دیگر موسوم به ‹‹وادات›› است که کار آن هماهنگی سری با خارج و داخل اسرائیل میباشد و به صورت هفتگی نشستی برگزار میکند. رئیس وادات همان رئیس موساد است که همکارانش او را مامون صدا میکنند. اما اعضی کمیته وادات عبارتند از اشخاص زیر:
1ـ مدیر سازمان اطلاعات نظامی موسوم به ‹‹امان››
2ـ مدیر سازمان اطلاعات داخلی ‹‹شین بت››
3ـ مدیر سازمان امنیت عمومی ‹‹شاباک››
4ـ مدیر مرکز مطالعات راهبردی و برنامهریزی وزارت امور خارجه (ین مرکز در زمینه جاسوسی سیاسی یا دیپلماتیک تخصص دارد)
5ـ مدیر بخش عملیات ویژه پلیس موسوم به ‹‹ماتام››
6ـ مشاوران خصوصی نخست وزیر در امور سیاسی، نظامی، امنیتی و مبارزه با تروریسم
در جریان ین نشست هفتگی چارچوب سیاست امنیت داخلی و خارجی ‹‹اسرائیل›› ترسیم میشود.
از سوی دیگر، موساد یک شعبه مطالعاتی با 5 بخش و 15 دفتر بری انجام مطالعات سری درباره کشورهی عربی و برخی کشورهی جهان دارد.
شینبت (شاباک)
هنگام تاسیس دولت عبری تعداد مأموران اطلاعاتی و امنیتی آن 184 نفر بود. این افراد در آن زمان به دستور مقامات نظامی یک یگان نظامی موسوم به ‹‹شین بت›› وابسته به ارتش صهیونیستی تشکیل دادند. شین بت خلاصه کلمه ‹‹خدمت به امنیت›› است. یسر هرئیل از زمان شکلگیری ین سازمان تا سال 1952م. رئیس آن بود. نامبرده بعدها به ریاست موساد هم رسید.
شینبت در دهه اول شکلگیری رژیم صهیونیستی مراقب تحرکات دشمنان حزب کار که تا سال 1977 بر ‹‹اسرائیل›› حکومت میکرد، بود. حزب کار در ین سالهی طولانی توانست شینبت را به یک سازمان اسطورهی بری حمیت از رژیم صهیونیستی در مقابل توطئههی داخلی و جاسوسان شوروی و فدائیان عرب که با پشت سر گذاشتن سیمهی خاردار وارد سرزمینهی اشغالی میشدند، تبدیل کند. فعالیتهی شینبت کاملا سری بود و حتی مردم اسم رئیس آن را هم نمیدانستند و سالها تحت نظارت و مسؤولیت دفتر نخستوزیر فعالیت میکرد.
کلمه شینبت اندک اندک جی خود را به شاباک داد. شاباک به معنی امنیت عمومی و یا شینبت عمومی است. بعد از رسویی مأموران شاباک در پرونده ‹‹اتوبوس 300›› در سال 1986، آبراهام شالوم رئیس آن استعفا داد. پس از ین ماجرا رویتهی مختلفی درباره شاباک و موساد بر سر زبانها افتاد و پژوهشگران و حتی مسؤولان قبلی ین سازمانها مطالبی به رشته تحریر درآوردند.
یگان عربنماها
اولین عربنمای عضو ارتش صهیونیستی یسرائیل عبدو بن یهودا نام داشت که در ژوئن 1999 فوت کرد. وی پدر عربنماها خوانده میشد. فعالیتهی وی در فلسطین در جریان جنگ 1948 آغاز شد و یگان عربنماها را فرماندهی نمود. ین یگان همچنان به قوت خود به فعالیتهیش ادامه میدهد. قبل از ین یوسی میلمان روزنامهنگار صهیونیست با انتشار گزارشی از فعالیت ین یگان در میان عربهی ‹‹اسرائیل›› پرده برداشت. وی در گزارش خود آورده بود که اعضی ین یگان در روستاهی فلسطینی با معرفی خود به عنوان عرب زندگی و حتی با دختران فلسطینی نیز ازدواج میکنند.
اسحاق رابین وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در انتفاضه اول یگان ویژه موسوم به ‹‹عربنماها›› را تشکیل داد. ین یگان شامل چهار بخش است:
1ـ دوفدوفان بری فعالیت در کرانهباختری
2ـ شمشون بری فعالیت در نوار غزه
3ـ گدعونیم وابسته به یگان مرزبانان بری فعالیت گسترده در کرانهباختری
4ـ بخش وابسته به پلیس صهیونیستی و دیره فعالیت آن منطقه قدس است.
مهمترین و خطرناکترین ین یگانها یگان دوفدوفان است. ین یگان آموزشهی نظامی و روانی مخصوصی میبینند و اعضی آن به قاتلانی حرفهی که کشتار و قتل نزد آنان بسیار آسان و مثل آب خوردن است، تبدیل میشوند. ین اشخاص لباس عربی به تن میکنند و در اصل دو نوع زندگی دازند: یکی زندگی طبیعی خود در میان یهودیان و دیگری زندگی در میان فلسطینیان و عربها. بدین وسیله بید لباس عربی بپوشند و لهجات و سرودها و آداب و رسوم عربها را به دقت بیاموزند تا به راحتی بتوانند در درون جامعه فلسطینی نفوذ کنند و فلسطینیان آنها را شناسیی نکرده و حملاتشان را خنثی نکنند.
با توجه به گزارشهی مختلف ‹‹اسرائیل›› و با استناد به قرائن و شواهد موجود مهمترین مأموریت و هدف ین یگانها فعالیت گسترده در قلب مناطق مسکونی فلسطین و تحقق اهدافی است که عادتا یگانهی نظامی قادر به دستیابی به آنها نیستند. کار ین یگانها شناسیی و بازداشت افراد تحت تعقیب، رهبران و فعالان انتفاضه و ترور آنهاست. جمعآوری اطلاعات، فتنهانگیزی، بر هم زدن اوضاع از دیگر وظیف این سازمان است.
امان
یکی از نهادهی سازمان اطلاعات ‹‹اسرائیل›› است و از لحاظ اداری وابسته به فرماندهی ستاد مشترک ارتش صهیونیستی و تحت نظارت فرمانده ین ستاد است. اما در کل مجری تصمیمات شوری عالی امنیت ملی رژیم صهیونیستی است. به عبارت دیگر میتوان گفت که این سازمان شبیه دایره اطلاعات نظامی و مشابه آن در ارتشهای دنیاست.
کلمه امان مشتق از عبارت عبری ‹‹اغاف مودیعین›› و معنی آن دفتر اطلاعات و امنیت است و مخصوص امنیت نیروهی مسلح و جمعآوری اطلاعات مهم نظامی و تاکتیکی و عملیاتی درباره نیروهی مسلح عربی و توان سیاسی و اقتصادی ـ که شید بتوان بری کمک به نیروهی نظامی و پیشبرد اهداف در عملیاتها از آن استفاده کرد ـ است.
امان با تجزیه و تحلیل ین معلومات و اطلاعات، نتیجه را به اطلاع مقامات عالیرتبه میرساند. ین سازمان در تدوین طرحهی جنگی و هماهنگی با دیگر سازمانها نقش فعالی دارد و از افسران اطلاعاتی مستقر در مرزها و مناطق عملیاتی و افسران شناسیی ـ که از وسایل و ادوات ماهواهای صنعتی، بیسیم و سیستمهی الکترونی بری شناسایی و نظارت هوایی، دریایی، زمینی استفاده میکنند ـ اطلاعات جمعآوری میکند.
ین مربوط به مرزها بود، اما اطلاعات خارجی از طریق وابستههی نظامی امان و کارکنان آن در سفارتخانههی اسرائیل در دیگر کشورها به داخل ارسال میشود. همچنین شبکههای جاسوسی فعال در خارج از جمله سازمان اطلاعات وابسته به کشورهی هم پیمان ‹‹اسرائیل›› اطلاعات نظامی را جمعآوری و نتیجه فعالیتهای تجسسی خود را به امان در داخل فلسطین اشغالی ارسال میکنند.
امان داری بخشهی زیادی است:
1ـ اطلاعات تاکتیکی
2ـ اطلاعات زمینی
3ـ اطلاعات هویی
4ـ اطلاعات دریایی
5ـ بخش مخصوص انجام مطالعات راهبردی در مورد ارزیابی توان سیاسی و نظامی کشورهی عربی و مواضع سیاسی آنها
6ـ بخش اطلاعرسانی که ارتباط تنگاتنگی با نمیندگان رسانههی خارجی (به ویژه خبرنگارانی که تحولات مربوط به جنگ را پوشش میدهند) در داخل ‹‹اسرائیل›› دارد. ین بخش بر هر مطلبی که به نقل از ارتش و یا درباره ارتش صهیونیستی منتشر میشود، نظارت کامل دارد.
مهمترین حادثهی که در ین سازمان روی داد، پاکسازی نیروهی آن و انجام اقدامات لازم بری پیشرفت سازمان به دنبال عدم پیشبینی جنگ اکتبر 1973 بود. گفتنی است که امان در گزارشهای خود به هیچ وجه جنگ اکتبر 1973 را پیشبینی نکرده بود.
گردان لافیه
گردان لافیه از خطرناکترین و وحشیترین سازمانهی جاسوسی و تروریستی ‹‹اسرائیل›› است که به عملیات تصفیه و ترور و بازداشت فلسطینیان دست میزند. این سازمان در مناطق مسکونی فعالیت میکند و برای ترور مسؤولان و رهبران مقاومت آموزشهای ویژهای میبیند.
گردان لافیه به دستور شائول موفاز رئیس سابق ستاد مشترک ارتش صهیونیستی و وزیر جنگ کنونی ‹‹اسرائیل›› و با هدف جیگزین کردن یگانهی نظامی به جای نیروهی ذخیره تشکیل شد. ین اقدام در حالی صورت گرفت که ارتش صهیونیستی مجبور به استفاده از نیروهی احتیاط به مدت 25 روز در سال شد. منابع صهیونیستی اعلام کردهاند که منطقه جنوب کوه الخلیل تنها در یک سال به فعالیت 18 گردان ذخیره در آن نیاز پیدا کرد، ولی ین تعداد به دنبال تمدید دوران خدمت نظامی نیروهی احتیاط به دوازده یگان ذخیره کاهش یافت. همین منابع تاکید میکنند که میانگین هزینه خدمت روزانه هر نظامی احتیاطی 400 شیکل است و علیرغم کاریی و تجربه کافی نیروهی ذخیره اما شناخت آنها از منطقه به اندازه گردان نیروهی نظامی مستقر در منطقه نیست.
این منابع افزودند که شیوه تشکیل این گردان مشابه گردانهای عملیاتی ارتش صهیونیستی ‹‹نخشون، شمشون، دوخیفت و خروب›› و گردان ‹‹نیتساح یهودا›› (نظامیان وابسته به جریان مذهبی متعصب که در منطقه پست اردن مستقر هستند) است که حوزه فعالیت همیشگی آنها اطراف شهرهای فلسطینی میباشد.
گروهبان یهودا فرمانده گردان لافیه میگوید:‹‹ از چگونگی تشکیل گردانهی قبلی تجارب زیادی کسب کردیم و گردان لافیه را به عنوان گردانی پیاده نظام و مخصوص اجری عملیاتهای نظامی و امنیتی تشکیل دادیم. این گردان شبانگاه در ساعات خاصی که با شریط منطقه و ساکنان آن مناسب باشد، وارد مناطق مسکونی میشود و به شکار طعمههای خود میپردازد.››
فرماندهی این گردانها از میان گردانهای پیاده نظام ارتش ‹‹اسرائیل›› انتخاب میشود. به عنوان مثال یهودا فرمانده گردان، معاون فرمانده گردان 890 نیروهی چترباز و معاونش سلیم (دروزی) فرمانده سری گردان نخشون بود، اما افسر گردان و افسران گروهانها از فارغ التحصیلان یگانهی چترباز ‹‹ناحال›› و ‹‹جولانی›› هستند.
ستوان یکم آسی فرمانده گردان ‹‹الف›› میگوید که برخی نظامیان خواستار عضویت در این گردان شده و برخی دیگر هم به این گردانها انتقال یافتهاند. باید دیگران را نیز قانع کرد که اهمیت این گردان کمتر از تیپهی نظامی نیست. وی میافزید:‹‹به اطلاع آنها رساندم که خودم شخصا از گردان گرانیت آمدم و به عضویت ین گردان جدید درآمدم چرا که میدانستم فعالیت آن با فعالیت تیپ پیاده نظام یکی است و تفاوتی ندارد.››
منبع:مرکز اطلاعرسانی فلسطین