بسم الله الرحمن الرحیم
1 - انقلاب مبارک اسلامى ایران، آذرخشى در شبستان سرد و دیجور قرن، و چراغى فرا راه انسان معاصر در متن گمراهىها و پلشتىها بود .
انقلاب ما، دستاورد و آرزوى همهى انبیا و اولیا از آدم تا خاتم بود .
انقلاب ما، انفجار نورى بود که بر ((طور)) اندیشهها تجلى کرد و ((موسى خواهان)) را در سراسر این کرهى خاکى، بیدار ساخت، و بارقهاش در دل دشمن، ترس و وحشت، و در دل دوست، شور و امید آفرید و خفتهها را بیدار و هوشیار ساخت .
انقلاب ما، رعدى برخاسته از طوفان طف بود که غرش تندر کوهساران را در پى داشت .
انقلاب ما، مظهر عشق و حماسه، ثار و ایثار، و در یک کلام، تولد دوبارهى یک ملتبود .
2 - انقلاب، ثمرهى بذرى است که باغبانى آگاه، آن را به دل زمین مىسپارد و در انتظار جوانهاش مىنشیند و با زحمات طاقت فرساى خود از ابتدا تا به ثمر نشستناش را زیر نظر مىگیرد و آن را از آفتها و آسیبها در امان نگاه مىدارد . تصویرى که قرآن در آیهى پایانى سورهى فتح از رسول، (صلىاللهعلیهوآلهوسلم)، و یاراناش ارائه مىدهد، چنین است:
کزرع اخرج شطاه فآزره فاستغلظ فاستوى على سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار . . . (1) ;
همچون کشتهاى که جوانهاش را بیرون ریخته، قد کشیده، به غلظت و خشونت، به استقلال و بر پاى ایستادن رسیده است . این کشته با این رشد و استقلال، کشاورزان خود را دل شاد کرده و غیظ را در دل دشمن نشانده است
3 - تشیع، حقیقت اسلام و رود سیال و جارى تاریخ اسلام است (2) . تاریخ اسلام، بىتشیع، درخت آفت زدهاى را مىماند که قرنها استخشکیده است .
این رود جارى و درخت تناور، در دستان پرتوان رسول (صلىاللهعلیهوآلهوسلم)، و اهل بیت گرامىاش، تولد یافت و رویید، و اگر نبودند امامان شیعه، این وارثان فرهنگ وحى ودست پروردگان و اصحاب آنان، از آن هیچ نشانى نبود .
انقلاب اسلامى ایران، ریشه در تاریخ تشیع، و تشیع، ریشه در حقیقت اسلام و رسول و على و فاطمه و سجاد و صادق و عسکرى و مهدى (علیهمالسلام) دارد .
به گفتهى دکتر على وردى (استاد جامعه شناس دانشگاه بغداد)، تشیع، آتشفشان خاموش کوهسار است که گاه و بىگاه، دود و بخار و لرزه و تکان اندکى پدید مىآورد و همین تاثیر اندک، ریشهى تمام انقلابات دنیاى اسلام است . (3)
4 - شیعه، با اعتقاد به امامت گره خورده است، و با این طرح، راه خویش را در تاریخ آغاز کرده، و در این راه، رنجها برده است، تا آن جا که به اعتراف برخى، آن قدر که در این راه شمشیر کشیده شده و جان فشانى شده است، در هیچ برههاى از زمان و در مورد هیچ یک از دیگر آموزههاى دین، شمشیر زده نشده و جان فشانى نشده است .
این اعتقاد و اهتمام، از آن جا برخاسته که آدمى، اهدافى بیشتر و بزرگتر از آزادى و امنیت و رفاه و فراتر از محدودهى دنیا دارد .
خدا، براى انسانى که در هستى طرح شده و با کل نظام رابطه دارد، حاکمى انتخاب کرده و در دسترس گذاشته است، و او را با ملاک عصمت، یعنى آگاهى و آزادى، همراه ساخته است تا در هر دوره، آنان که مىخواهند، به پا خیزند و زمینههایش را فراهم سازند .
امامت، طرح آنانى است که در زندان دنیا نماندهاند و انسان را در جایگاه خودش طرح کردهاند . امام، جلودار کسانى است که جلوتر از زمان را مىخواهند . امام، بر اساس واقعیتهایى حکومت و رهبرى مىکند که هنوز علوم انسانى آن را کشف نکردهاند و جلوتر از علم و جلوتر از زمان و آگاهى انسان است . از آن جا که چنین امامى، ضرورت دارد، پس وجود دارد و چنین امامى را تو باید کشف کنى و چنان امامتى را تو باید زمینه ساز باشى . (4)
این بینش و اعتقاد و این ((ولایت مدارى)) - که از نابترین و مترقىترین نظریات سیاسى و دینى است - مستلزم آثار فراوان و نتایج درخشانى است که از جملهى آنها حرکتهاى انقلابى و اصلاح طلبانه است .
مسئلهى امامت در شیعه، همواره، تهدیدى نسبتبه قدرت دولتهاى غیر مذهبى بوده است . در شیعه، از لحاظ تئورى، حکومت مشروع، متعلق به امامان است . (5) ویلیام وات، محقق دانشگاه ادین بورگ، در کتاب اصول گرایى اسلام و مدرنیسم، مىگوید:
اعتقاد به امامت و مسئلهى انتظار، از جمله ویژگىهاى تشیعاند که در اندیشهى سیاسى شیعه، نقش مهمى ایفا مىکنند . (6)
5 - مهدویت، امتداد امامت و تجلى آخرین حلقه از سلسله حلقات آن است . مهدویت ذخیرهى آخرین هستى، ثمرهى همهى رسالتها، منبع همهى کمالات، سرچشمهى همهى خیرات و جلوهگاه همهى نیکىها و زیبایىها است .
مهدویت، قلب تپندهى حیات شیعه در تمامى قرون و اعصار است; مهدویت، باورى عمیق است که ریشه در ساخت و بافت انسان دارد; مهدویت، نوید پایانى سبز براى زمان است; مهدویت، چشماندازى است زیبا به جهان آینده و آیندهى جهان و رویکردى جدى و نویدبخش به آیندهى انسان و انسان آینده; مهدویت، حقیقتسترگى است که جهان با وجود آن، بر مدار عشق مىچرخد، و خورشید، به یمن درخشش نورش، زمین و آسمان را نور باران مىسازد; مهدویت، آخرین پناه و خاکریز انسان معاصر است; مهدویت، اعتقاد به یک منجى و مصلح و یک حکومت جهانى و باور مشترک همهى ادیان و نداى قلبى همهى مستضعفان در سرتاسر این کرهى خاکى است; مهدویت، رمز پیروزى و استمرار انقلاب اسلامى ایران است; مهدویت، امید و حیات و زیبایى و عشق و شور و نشاط و در یک کلمه، همه چیز ما است .
یابن الحسن روحی فداک! متى ترانا و نراک!
6 - فقها، حصون اسلام (7) و حجت و پناه مردم در عصر غیبتاند . (8) فقها، نایبان و راهبران مردم در عصر حیرت اند . صفحات تاریخ هزار سالهى شیعه در عصر غیبت، وامدار علما و فقها - این نایبان عام امام (علیهالسلام) - است که با ثار و ایثار و حماسه و عرفان خود، حیات فکرى و سیاسى شیعه را رقم زدند .
نگاهى به کارنامهى هزار سالهى علما و مرجعیتشیعه، این دژهاى تسخیرناپذیر و سنگربانان حریم تشیع، این رهبانان شب و شیران روز و ناخدایان کشتى شیعه در تندباد حوادث روزگار و مبارزات فکرى و سیاسى آنان، از کلینى و شیخ مفید و شیخ طوسى گرفته تا شهیدین و نراقیین، تا شیخ انصارى و میرزاى شیرازى، تا میرزاى نایینى و امام خمینى، رحمةاللهعلیهماجمعین، گویاى ((العلماء ورثة الانبیاء)) و برگى زرین در تاریخ حیات مسلمانان بل تمامى بشریت، از آغاز تا امروز است .
تاریخ درخشان علما و مرجعیتشیعه، امتداد تاریخ انبیا و اولیا است .
7 - امام راحل، نایب امام زمان (عج) و روح خدا بود در کالبد فسردهى زمان و هدیتبزرگ الهى در قرن غفلت .
او، یادگار همهى انبیاى سلف و علماى گذشته بود . با هیبت موسوى و دم عیسوى خود، از ایرانى که مهد فرهنگ بیگانه و پایگاه بیداد شده بود و مىرفت تا هویت فرهنگى و تمامى هستى خود را، یک جا، با بیگانه به معامله بگذارد، اژدهایى در برابر تمامى قدرتهاى استکبارى آفرید، اژدهایى که مسیر تاریخ در قرن غفلت را به گونهاى دیگر رقم زد و تمامى ساختارهاى دنیا را به هم ریخت .
8 - انقلاب اسلامى ایران، بزرگترین رخداد اجتماعى قرن بیستم است . پدیدهاى با این گستردگى و عمق، نه تنها نهادها و نظامهاى یک ملت و یک قوم را در هم ریخته و سرنوشت تاریخى آنان را در مسیر تغییرات بنیادینى قرار داده، بلکه دامنهى آن، بسى فراتر از یک کشور رفته و تمامى اندیشهها، سیاستها، نهضتها، احزاب سیاسى جهان را به چالشى نو فرا خوانده است . این تاثیرها، از آسیا و خاورمیانه گرفته تا قلب اروپا و آمریکا را در بر مىگیرد .
هنرى کسینجر، وزیر امور خارجهى اسبق آمریکا:
پیروزى ایران در جنگ، عقاید رادیکال اسلامى را، از جنوب شرقى آسیا تا سواحل اقیانوس اطلس، گسترش خواهد داد . (9)
انقلاب ایران، یک انقلاب بسیار افراطى و خصمانه در قبال اسراییل است . تجربهى آیةالله [امام] خمینى براى ما، یک تجربهى بسیار تلخ در قرن بیستم به شمار مىرود . (10)
اثرات تحولات انقلاب اسلامى بر روابط سایر کشورها قابل ملاحظه است . (11)
ما، غربیان، در دههى 1980 از وسائل نظامى و ابزار جنگى شوروى و اقمارش واهمه نداریم; زیرا، اگر بلوک شرق و اعضاى پیمان ورشو، مجهز به سلاحهاى نظامى باشند و به ادوات مخرب و ویرانگر مسلح باشند، ما نیز به سلاحهاى مدرن مسلح و مجهزیم، لکن از حضور فرهنگ اسلامى انقلاب ایران مىترسیم . (12)
وقتى حکومتشاه در سال 1979م [1375ش] سقوط کرد، یک خلا قدرت تازه به وجود آمد . انقلاب ایران، در واقع، انقلابى بود علیه ارزشهاى غربى . این انقلاب، همان قدر که از سرمایه دارى تنفر داشت، از کمونیسم نیز متنفر بود . هر دو را به مانند دو روى سکهى مادى گرایى مىدید . پس از انقلاب، مردم ایران، همان چیزى را به دست آوردند که انقلاب قول داده بود . جاى انکار نیست که انقلاب اسلامى یک انقلاب واقعى اندیشهها را ارائه داد و آنان آن را با عشق و ایمان پذیرفتند .
آن چه که انقلاب اسلامى به اثبات رسانده و به دنیا بیان کرده، این است که اسلام، شایستگى حاکمیتبر جامعه را دارد; زیرا که دین آسمانى است . از این رو، در کشورهاى اسلامى - عربى، تاثیر گذاشته است و انقلابهایى که هم اکنون در سایر کشورهاى عربى شکل گرفتهاند، جز ثمر درخت انقلاب اسلامى چیز دیگرى نیست . انقلاب، ثمرهاى دیگرى نیز دارد که اثرات آن را در کشورهایى چون تونس، الجزایر، مصر، آذربایجان، کشورهاى استقلال یافتهى شوروى سابق و سایر نقاط دنیا مىبینیم . این انقلابها، نهرهایى هستند که از سرچشمه جوشان انقلاب اسلامى ایران، در نقاط مختلف جهان، شاخه شاخه شدهاند . انقلاب اسلامى ایران، تکرار و تجدید نهضت امام حسین [علیهالسلام] است . (13)
جهان عرب و تمامى جهان، تحت تاثیر رویدادهاى ایران قرار گرفتهاند که در آن تاریخ با خون ملت و با خط راست ملت نوشته شده است .
دنیاى غرب، به دلیل انقلاب ایران، ناگهان بار دیگر اسلام را باور کرد . جنب و جوشى که به دنبال انقلاب اسلامى ایران به وجود آمد هنوز ادامه دارد . براى اولین بار یک کشور مسلمان، به طور موفقیتآمیز، قدرت بزرگ غربى را به مبارزه طلبید، آن را تحقیر، و خسارت مادى به منافع آن وارد کرد . این مورد، قدرت بزرگ غربى آمریکا بود، و این ضربات، از طریق جنبشى وارد شد که نه به نام ملىگرایى، بلکه با نام اسلام که داراى ریشههاى قدیمىتر و عمیقتر بود، عمل کرد .
سرزمین آیةالله روحالله خمینى [قدس سره] در میان یک میلیارد مسلمان جهان در خاورمیانه، آفریقا، آسیا، خاور دور، اروپا، آمریکاى شمالى، طغیان بر مىانگیزد . اسلام مبارز، تحت رهبرى امام خمینى [قدس سره] پس از قرنها ناشناخته بودن، حیاتى تازه مىیابد . امام خمینى [قدس سره] نیروهایى را آزاد کرده است که ممکن است نمایانگر لبهى تیز بلوک اسلامى مستقلى که ظهور پیدا مىکند، باشند; یعنى، نیروى سومى پس از سرمایه دارى و کمونیسم که مىتواند توازن قوا در دو قطب آمریکا و شوروى را بر هم زده و با اسراییل نیز مبارزه کند .
این رژیم، آمریکا را بیرون رانده، شوروىها را عقب نگاه داشته، تحریم اقتصادى غرب را در هم شکسته، عراق را در جنگى چندین ساله فرو برده است . تمام این کارها را به تنهایى و تقریبا در انزواى بینالمللى و بدون وام گرفتن حتى یک پنى از بازار صندوق بینالمللى پول انجام داده است .
امام خمینى [قدس سره] در خارج، شخصیتى اسلامى و مردمى یافته که دامنهى نفوذش به تدریج از دایرهى شخصیتى دویست میلیون مسلمان شیعه فراتر مىرود . او، گروهى از پیروان فدایى از میان شیعه و سنى جذب کرده که حاضر به هر گونه عمل تلافى جویانه هستند و در پارهاى از موارد، حتى حاضرند در راه اسلام شربتشهادت بنوشند . امام خمینى [قدس سره] شش سال قبل، مانند ستارهاى دنباله دار به جهان اسلام آمد . امام خمینى [قدس سره] نه تنها ستایش مسلمانان ایران، بلکه تودههاى مسلمان سراسر جهان را در ابعادى بىنظیر، برانگیخته است . پیروزى امام خمینى [قدسسره] در جهان و جنبش بنیاد گرایى او، مهمتر و قدرتمندتر و پر تحرکتر و نیرومندتر از آن است که تا کنون در غرب ترسیم شده است .
جنبش اسلامى که در اکثر کشورها توسط پیروان امام خمینى [قدسسره] یا متحدان آن رهبرى مىشود، در مکانهاى مختلف، خود را به اشکال گوناگون مىسازد . شیعیان لبنان، در مناطق تحت کنترل خود، سعى مىکنند با استفاده از هزاران تصویر و پوستر امام خمینى [قدسسره] چادر پوشاندن زنان و تصفیهى بازارها از مشروبات الکلى و برچیدن مراکز قمار، ایران اسلامى کوچکى به وجود آورند . (14)
9 - هر انقلابى با این وسعت و عمق و با این اهداف و شعارها که بر خرابههایى دو هزار و پانصد ساله بنا شود و بار جنگى هشتساله را به دوش کشد، بدون تردید، در معرض مشکلات و آسیبهاى فراوان قرار مىگیرد . به خصوص آن جا که تو داعیهى صدور انقلاب و حمایت از فلسطین و همهى گروههاى آزادىبخش و مستضعفان عالم را هم داشته باشى، که در این هنگام، دشمن، آرام نمىنشیند و با ترویجشبهات و شهوات و بدعتها، و در نهایت، هجوم مستقیم، با تو درگیر مىشود .
در برابر انقلابى با این وسعت و عظمت و با این انبوه مشکلات و دشمنان داخلى و خارجى، بهترین موضعگیرى، گفتهى آن استاد فقید است که گفته بود: ((توجیه، حماقت و تضعیف، جنایت، و تکمیل، رسالت ما است .)) .
باید آموخت که اشتباه را از هیچ کس و از هیچ مقامى توجیه نکنیم . به گفتهى امام راحل، انقلاب، به هیچ کس و هیچ دستهاى، دینى ندارد . تضعیف این انقلاب نیز جنایتى نابخشودنى است; چون، به گفتهى همان استاد، انقلاب، تنها کشتى نجاتى است که در این دریاى مواج و طوفانى و این دنیاى وانفسا قرار دارد . سوراخ کردن این کشتى، مرگ خود، بل ناامید کردن همهى مستضعفان و آزادى خواهان این کرهى خاکى است . رسالت ما و همهى آگاهان و دل سوزان، تکمیل ضعفها و کمبودهاى انقلاب است .
هر کس در هر کجا هست، چه داخل و چه خارج، باید از انجام هر کارى که مىتواند در جهت تکمیل این انقلاب بکند، دریغ نورزد و کوتاهى نکند که بى هیچ تردید، از این نعمت و این مسئولیتبزرگ، از آنان سؤال خواهد شد: ((و اما بنعمة ربک فحدث)) ، (15) ((وقفوهم انهم مسؤولون)) (16) .
البته، پر واضح است که رسالت تکمیل هر کس، به حسب خود او است . رسالتیک مسئول بلند پایهى نظام، غیر از رسالتیک فرد عادى است . از یکى، طرح و برنامه و قاطعیت و ساده زیستى و حلم و . . . مىخواهند و از یکى، دفاع زبانى و شرکت در راهپیمایى و از دیگرى، انصاف در معامله یا مشکل گشایى و یا جدیت در تحصیل و درس و بحث .
این دهانهایى که امروز به رذالتیا جهالت، علیه انقلاب و روحانیتباز شده، باید بدانند، خواسته و ناخواسته، آب به آسیاب دشمن مىریزند و در مسیر طرح و نقشهى آنان قرار گرفتهاند; زیرا، آن چه که امروز همین مسئولان انجام مىدهند، کارى است کارستان که بسیارى، از زیر آن شانه خالى کردند! این نظام مقدسى که امروز با تکیه بر خویش و با توجه به خدا، این گونه به حل مشکلات و گرفتارىها پرداخته است، پس از به بن بست نشستن تمام نظامها و تمام زد و بندها با قدرتهاى گوناگون، بر سر کار آمده است و دارد با تمام کارشکنىها، کارهایى را انجام مىدهد که آنان با تمام حمایتها از آن ناتوان بودند و به بن بست رسیده بودند و چارهاى جز فرار نداشتند .
این، یک حقیقت آشکار است که تمام گروهها، بر فرض ائتلاف، نمىتوانند کار همینهایى را که با دست تنها و این همه خرابکارى و دشمنى و نامردى، مسئولیت را پذیرفتهاند، عهدهدار شوند! این حرف که ((دیگران در شرایط امروز ایران، بهتر مىتوانند کارگشا باشند)) ، یک شعار و یک فریب بیش نیست، ولى این حرف که ((همین مسئولان، مىتوانند بهتر از این کار کنند و از اشتباهات خود درس بگیرند .)) ، سخنى حق است که مقام معظم رهبرى هم بارها بر آن تاکید کردهاند .
10 - هر انقلابى، عوامل رشد و انحطاط و رکود دارد . شرط بقاى هر انقلاب، شناسایى مدام این عوامل و به کار بستن و یا جلوگیرى از آن هاست .
بر زعماى قوم و دل سوزان و برنامه ریزان انقلاب است که مدام، در صدد شناسایى هر یک از این عوامل، و اقدام مناسب مطابق آنها باشند . از همهى این عوامل، در جاى دیگرى باید گفت و شنود کرد . (17)
11 - مقولهى مهدویت، به خاطر دارا بودن ویژگىهاى متعدد، یکى از توانمندترین عوامل رشد جامعهى دینى ما است . طرح صحیح این مقوله و گسترش این فرهنگ در سطح جامعه، بدون تردید، باعثشکوفایى هر چه بیشتر جامعه و حفظ آن از در غلطیدن در فسادها و تباهىها است .
آن چه که باعث مىشود تا فرهنگ مهدویتبه عنوان یکى از مهمترین عوامل کلان در صحنهى رشد جامعهى ما باشد، دلائلى چند است که در ادامه به آنها اشاره مىشود:
ریشههاى عمیق در باور و اعتقادات مردم و عشق ورزى به آن;
پشتوانهى فکرى و برخوردارى از مبانى قوى و عمیق;
سفارش و تاکید فراوان بر این مسئلهى حیاتى (وجود ادعیهى فراوان و قریب به هفت هزار روایت) تا آن جا که در باب هیچ یک از موضوعات دینى و آموزههاى آن، تا این اندازه روایت وارد نشده و بر آن سفارش نشده است .
تاریخى کهن و ریشه دار و سراسر مبارزه و شهادت;
هماهنگى با فطرت و ساخت و بافت انسان;
احساس برانگیز و شورآفرین (به خاطر ترسیم آیندهاى زیبا و دمیدن روح امید در انسانها) ;
رویکردى جدى و قوى به آینده;
همنوایى با ادیان و مذاهب و همسویى با عطش جهانى به ظهور یک منجى الهى و مصلح کل;
وجود امام و رهبرى زنده، تلاشکننده، مهربان، فریادرس و پاسخگو;
نقش ایرانیان (با توجه به روایات متعدد) در انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج) و یارى آن حضرت;
تحقق انقلاب اسلامى ایران به عنوان ظهور صغرا و پیش مقدمهى ظهور کبراى امام زمان (عج) ;
حضور وکلا و نایبانى وارسته و پر نفوذ;
ناامیدى و سرگردانى جامعهى جهانى به خاطر شکست مکاتب و ایسمهاى مختلف از یک طرف، و گسترش جنگ و فریب و ظلم و زیادهطلبى به خصوص از سوى آمریکا و اسراییل از طرف دیگر;
جهانى بودن;
ترسیم و تصویرى زیبا و واقعى و قابل دفاع و قابل وصول از آیندهى انسان و جهان و پایان تاریخ;
هماهنگى با سنتحاکم بر تاریخ و جوامع;
ریشه داشتن در فرهنگ ایرانى;
توانایى در بسیج تودهها;
وجود یاورانى عاشق، بیدار، بسیجى، شهادت طلب;
الگو بودن دولت مهدى (عج) و قرار گرفتن آن به عنوان اهداف راهبردى نظام در عرصههاى فرهنگى و سیاسى و اجتماعى;
تسریع در ظهور آن حضرت که ظهور همه زیبایىها است .(اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج; فان فی ذالک فرجکم) (18) .
قرار داشتن ایران در کانون حوادث و تحولات و احتمال رویارویى با آمریکا، به خصوص با توجه به سیر حوادث اخیر و احتمال حملهى آمریکا به عراق و به تبع آن، درگیرى با ایران;
بشارتهاى ظهور و ذکر علائم و نشانههایى که برخى از آنها تحقق یافته و برخى دیگر گر چه قابلیت تطبیق بر موارد متعدد دارد، اما شاید (البته به شرط عدم توقیت و این که وقتى معین نگردد که ((کذب الوقاتون))) بتواند خبر از نزدیک بودن فرج هم باشد که انهم یرونه بعیدا ونراه قریبا .
از جملهى علائم ظهور، قرار گرفتن عراق و منطقه خاورمیانه به عنوان کانون تحرکات است . البته جداى از روایات، بررسى سیر حوادث اخیر نیز ما را به همین نتیجه مىرساند . از این رو، تحرکات اخیر آمریکا و هم پیماناناش را باید با تیزبینى و دیتبیشترى تعقیب کرد و آمادهى بازتابهاى گستردهى آن بود . همهى قرائن، دلالتبر این دارد که یکى از اهداف عمدهى آمریکا از این همه تحرکات و لشکرکشىها، ایران اسلامى است .
آن جا که عزیز مصر بر اساس یک خواب به تکاپو مىافتد و با کمک و مدیریتحضرت یوسف (علیهالسلام)، مردم را از قحطى و نگرانى مىرهاند و یا فرعون بر اساس خوابى که تعبیر به آشفتگى شده، براى حفظ قدرت خود، شکمها و سرهایى را به دیوار مىکوبد، آیا جاى نداشت و یا ندارد که ما با این همه روایات و شواهد و قرائن و قرار داشتن در کانون بحران از خیلى پیشترها به فکر مىبودیم؟
ایجاد آمادگى فکرى و روحى در جامعه، آمادگى نظامى، تهیهى ارزاق عمومى، ساختسنگر، اجتناب از اختلاف، حفظ وحدت، بها دادن بیشتر به بسیج، دیپلماسى فعال و به کارگیرى تمام ظرفیتها جهتبسیج همهى مسلمانان جهان، افزایش توان معنوى جامعه و توجه و توسل بیشتر به حضرت حجت (علیهالسلام) و . . . از حداقل کارهایى است که مىتوانیم انجام دهیم . به قول یکى از همانان که در نطق تبلیغاتى خود گفته بود: ((خرسى، در جنگل است . دیدناش براى بعضىها، آسان است، و برخى هم اصلا آن را نمىبینند، و بعضى مىگویند: "خرس، رام و بى آزار است" و برخى دیگر مىگویند: "شرور است و خطرناک" و چون نمىدانیم حق با کدام دسته است، شرط عقل آن است که مثل خرس نیرومند باشیم .)) . (19)
بگذر از این که این بار، خرس، مبدل به اژدهایى خونآشام و یکهتاز شده و از شرارت و خطر گذرانده، دیوانهاى است از زنجیر رها شده . پس شرط عقل، همان است که قرآن گفته است: ((واعدوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم)) (20) و راه همان است که او نشان داده: ((قل یا ایها الکافرون × لااعبد ما تعبدون)) (21) و ((فقاتلوا ائمة الکفر)) (22) و ((ان تنصر الله ینصرکم)) (23) و ((و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین)) (24) و ((الیس الصبح بقریب)) (25)