برادر ارجمند و گرامی جناب آقای دعایی با سلام و درود، محترماً اشعارمیدارد:
عوارض آلودگی هوای نفسبـُر تهران به اضافه سرما خوردگی فصلی، چند روزی ما را از هر کاری بازداشت و توفیق ادای دین نسبت به شهید والامقام، حضرت نواب صفوی در سالگرد شهادتش، سلب گردید. به این امید بودم که برادر عزیز حضرت حجتی کرمانی سلمهالله در تکمیل بحث «آموزگار من نواب»، یادی از آن شهید بنماید، اما شماره چهارشنبه 27 دیماه و همچنین پنجشنبه 28 دیماه «اطلاعات»، حتی یک سطر هم در این زمینه نداشت و این غفلت دوستان، در تحریریه، موجب تعجب و تأسف من گردید.
البته همزمان، دوستان ملی مذهبی ما، برای بزرگداشت خاطره مرحوم مهندس بازرگان، نواندیش مسلمان مبارز، مراسمی در تهران و قم بر پا داشتند که در جرائد مربوطه، اخبار آن منعکس گردید؛ اما در همین جراید، دریغ از یک سطر بهعنوان یادی از این شهید؛ شهیدی که به قول برادر عزیز مهندس عزتالله سحابی، مخلصانه و شبانهروز، در ملی شدن صنعت نفت، کوشید و هیچ شرطی برای «از میان برداشتن مانع اصلی ملی شدن صنعت نفت» جز «اجرای احکام اسلامی» پس از پیروزی، نداشت و پس از پیروزی هم بهقول ایشان «جبهه ملی» زیر قولش زد!!... البته همه میدانیم که جبهه ملی و رهبری آن نه تنها به وعده خود وفا نکردند بلکه شهید نواب صفوی را 22 ماه تمام، در زندان حکومت(؟!) نگداشتند!
بگذریم از اینکه بعضی از دوستان ظاهراً مخالف انحصارگرایی! در شکل نوین انحصارگرایی و تمامیتخواهی مدرن، برای چهرههای قدیمی سیاسی، یادنامه و ویژهنامه منتشر میکنند؛ ولی در این مورد، خود را به «تغافل» میزنند و سپس داد و فریاد برآرند که انحصارگرایی، مسلمانی نیست... شما لابد جراید چپ و راست! منتشره در 27 دیماه را دیدهاید... و جراید روزهای دیگر... و مناسبتهای دیگر را نیز! بهقول مرحوم شهریار! «الا تهرانیا انصاف میکن!» انحصارگرا تویی یا من؟
صد البته، شهیدی که در زمان حیات خود، جز «شرط اجرای احکام اسلامی» هیچ شرط دیگری در قبال جانبازی ندارد و دنبال پـُست و مقامی هم برای خود و برادرانش نیست، پس از نیم قرن که از شهادتش میگذرد نه توقع دارد و نه نیازی که جریده شریفهای، یادی از او بکند... اما برای دوستان و برادران زنده مانده او، این دردناک است که مدعیان ضد انحصارگرایی!، در عمل، خود صاحب این روش زشت باشند... البته در شکلی ویژه و شکلاتی! از گله و شکوه بگذرم... به مناسبت سالگرد شهادت نواب صفوی، چند خاطره و عکس تاریخی از سفر به «مصر» و تأثیر این سفر در میان رهبری حرکت اسلامی، در بلاد عربی، در ایجاد وحدت و تقریب بین مذاهب و دیدگاههای وی و رهبران سنی حرکتهای اسلامی، در مسئله شیعه و سنی، تقدیم میگردد.
بخش عمده این یادواره، خاطراتی منقول از خود شهید نواب صفوی است و تکمیل آن، از اینجانب است... و مکتسب از اطلاعات و خاطراتی است که رهبران اخوان بر من نقل کردند، از دوستان مؤسسه «الاهرام» مصر هم که به درخواست من، عکسهای تاریخی نیم? قرن پیش را در این رابطه از بایگانی پیدا کردند و در اختیار گذاشتند، باید سپاسگزار بود به امید آنکه برای جبران غفلت «برادران» به نشر این «یادوراره» همراه با عکسها اقدام گردد. قبلاً از لطف و محبت شما سپاسگزارم.
جمعه 29/10/85 تهران: سیدهادی خسروشاهی
در سال 1332ش 1954م، شهید «نواب صفوی» به دعوت شهید «سید قطب» که دبیر «مؤتمر اسلامی» بود، برای شرکت در کنفرانس آزادی قدس، به کشور اردن سفر کرد و در آنجا ضمن ایراد سخنرانی پـُرشور، خواستار وحدت مسلمانان و کنار گذاشتن اختلافات مذهبی در راه آزادی قدس و فلسطین گردید... در پایان کار کنفرانس، شهید «سید قطب» از شهید «نواب صفوی» دعوت میکند که سفری هم به «مصر» بنماید و از نزدیک با «اخوانالمسلمین» و مردم مسلمان مصر، آشنا شود، شهید «نواب صفوی» علیرغم تمایل قلبی برای سفر به مصر، بهعلت عدم توانایی پرداخت هزینه سفر؛ ضمن پذیرش دعوت، آن را به وقت دیگری موکول میکند!
...آنگاه شهید «نواب صفوی» از راه زمینی و با اتوبوس، عازم لبنان و سوریه و سپس عراق میگردد. در عراق به محض ورود، به «نجف» اشرف میرود و پس از زیارت مرقد مولای خود، حضرت علی علیهالسلام، با توجه به روابط و آشنایی قبلی، به منزل مرحوم آیتالله شیخ عبدالحسین امینی، صاحب دانشنامه پـُر ارج «الغدیر» میرود که اینک میزبان اوست. شهید «نواب صفوی» ضمن ارائه نتایج کنفرانس آزادی قدس، و دیدارهای خود در لبنان و سوریه، با علماء و شخصیتهای معروف اهل سنت، موضوع دعوت «سید قطب» را برای بازدید از مصر، بازگو میکند و هنگامی که «علامه امینی» از علت عدم انجام سفر آگاه میشود، بلافاصله بلیط سفر وی از بغداد به قاهره و برگشت به تهران را تهیه نموده و از او میخواهد که حتماً قبل از مراجعت به ایران، به این سفر برود و با علمای الازهر و شخصیتهای اسلامی مصر، برای ایجاد وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی، دیدارکند...
شهید نواب صفوی پس از چند روز توقف در عراق و زیارت عتبات مقدسه در نجف، کربلا، سامراء و کاظمین و دیدار با علمای بزرگ و مراجع، عازم «قاهره» گردید و مورد استقبال بینظیر و پـُرشور مردم مسلمان مصر بهویژه رهبران و اعضای «اخوانالمسلمین» قرار گرفت. سفر شهید «نواب صفوی» مصادف با ایام پیروزی حرکت «افسران آزاد» به رهبری ژنرال محمد نجیب برای سرنگونی سلطنت «ملک فارق» بود؛ ولی متأسفانه از همان نخست ایام پیروزی حرکت، کشمکش و نزاع درون گروهی بین «نجیب» و دیگران بهویژه «عبدالناصر» آغاز شده بود و احزاب سیاسی قدیمی، مانند «الوفد» و بقیه که هر کدام ساز خود را میزدند، توسط شورای افسران آزاد، بهطور گروهی! منحله اعلام شده بودند و فقط جمعیت اخوانالمسلمین که بهعنوان یک سازمان نیکوکاری غیرسیاسی ثبت شده بود و در واقع با توجه به موقعیت خاص آن در بین تودههای مردم و روابط عضویت قبلی بعضی از افسران آزاد و همچنین همکاری آنها در جنگ فلسطین با افسران آزاد، از این قانون مستثنی شده بود و به فعالیت خود ادامه میداد، اما چون روش اخوان، روش اسلامی و دور از «قومیتگرایی جاهلی عربی» بعضی از افسران آزاد بود و مانند درخواست شهید نواب صفوی از جبهه ملی ایران، که « اجرای کامل احکام اسلامی» بود، اخوان نیز برای ادامه همکاری با افسران آزاد، پس از پیروزی بر رژیم شاهی و خلع ید از ملک فاروق – که به نوشته فاروق در خاطرات خود، اخوان نیز در این امر نقش مهمی بهعهده داشتند – خواستار اجرای احکام اسلامی بودند و فقط با اجرای این شرط، حتی بودن شرکت خودشان در هیئت دولت؛ حاضر بودند که با آن همکاری داشته باشند. ولی بعضی از افسران آزاد و در رأس آنها عبدالناصر موافق پذیرش این شرط نبودند و فعالیت اخوان را در«امور خیریه» و «تعلیم و تربیت» خواستار شدند! در این شرایط سفر شهید نواب صفوی به قاهره، به دعوت رهبری اخوان، توسط شهید سید قطب، موجب حساسیت بعضی از افسران آزاد تمامیتخواه مغرور گردید و منتظر فرصتی برای واکنش بودند تا اینکه سازمان دانشجویی اخوانالمسلمین برای بزرگداشت خاطره دو جوان دانشجوی عضو اخوان به نامهای احمد منیسی و احمد شاهین که در نبرد با نیروهای اشغالگر صهیونیست در فلسطین به شهادت رسیده بودند، مراسمی در دانشگاه قاهره، برگزار کرد و از شهید نواب صفوی هم برای سخنرانی در آن اجتماع، دعوت بهعمل آورد.
به نقل بعضی از برادران مصری، در آن روز، دهها هزار نفر از اساتید و اعضای دانشجو و دانشآموز و افراد عادی وابسته به اخوان، در این اجتماع شرکت داشتند... نخست استاد «حسین دوح»، مسئول سازمان دانشجویی اخوان، به سخنرانی و معرفی «میهمان عزیز» پرداخت و سپس نوبت به شهید نواب صفوی رسید.
شهید نواب خود نقل میکرد: «وقتی من پشت تریبون قرار گرفتم، انبوه جمعیت یک صدا شعار میدانند: «القرآن دستورنا، الرسول زعیمنا، اللموت فی سبیل الله اسمی امانینا و نواب صفوی ضیفنا» قرآن قانون اساسی ما است، پیامبر رهبر ماست، مرگ در راه خدا، بهترین آرزوی ماست و نواب صفوی میهمان ماست... در وسط این ازدحام و شعارها، من از خداوند متعال یاری طلبیدم که در این جمع کثیر بتوانم به زبان عربی، حرفهای خود را بهراحتی بیان کنم! تا سخن را به نام خدا آغاز کردم، فریاد: زنده باد اسلام، زنده باد ایران، زنده باد نواب صفوی صحن دانشگاه قاهره را به لرزه درآورد... و من در ضمن سخنرانی خود خواستار ملی شدن کانال سوئز و بیرون راندن انگلیسیها شدم و ناگهان شعار «باید کانال سوئز ملی گردد، انگلیسیها باید بیرون بروند!» همهجا را پـُر کرد. در این هنگام ناگهان گروهی از هواداران دولت با چوب و چماق به حضار و دانشجویان حمله کردند و بلافاصله پلیس امنیتی هم دخالت کرد و با تیراندازی هوایی، شروع به متفرق ساختن مردم نمود... و سپس مرا تحتالحفظ به «وزارت داخله» بردند، در آنجا افسر ارشد پلیس از من پرسید که: چرا به مصر آمدهاید؟! چرا در دانشگاه سخنرانی کردید؟ چرا مردم را برای ملی کردن کانال سوئز تحریک نمودید؟ و...
به آن افسر گفتم: من به دعوت برادران مسلمان مصری به قاهره آمدهام و مصر را که یک کشور اسلامی است، وطن دوم خود میدانم و اصولاً همه کشورهای اسلامی و عربی، وطن ماست و مردم این سرزمینها، چون همدین ما هستند، در واقع هموطن ما هستند! و من حق دارم به دیدن آنها بیایم. اما سخنرانی من در دانشگاه قاهره هم باز به دعوت دانشجویان مسلمان بود که به مناسبت شهادت دو برادر دانشجوی مصری خود در جنگ با یهودیان غاصب، مراسمی برگزار کرده بودند، و از من خواستند که در آن مراسم سخنرانی کنم و من در سخنرانی خود خواست اسلام را مطرح کردم که مصر از وابستگیها باید آزاد شود، کانال سوئز که متعلق به مردم مصر است، باید از اشغال انگلیسها رها شود و... افسر دیگری پرسید: شما که میهمان مصر هستید، پس چرا به دیدن افسران آزاد مصر: عبدالناصر، عبدالحکیم عامر، انورالسادات و حسینالشافعی و دیگران نرفتید؟ گفتم: من میهمان مصر هستم، و این وظیفه «میزبان» است که به دیدن «میهمان» خود برود و بدینترتیب، باید آن آقایان نخست به دیدن من می آمدند و بعد من، بازدید پس میدادم! افسر ارشد پلیس امنیتی مصر رو به من کرد وگفت: باید به اطلاع شما برسانم که اولاً جمعیت اخوانالمسلمین به حکم شورای انقلاب! منحل شد و دیگر حق فعالیت سیاسی ندارد و ثانیاً حکم اخراج شما هم صادر شده و باید فوراً مصر را تر ک کنید! یا اینکه از این ساعت به بعد، میهمان دولت مصر بشوید! نه دیگران؟!
بیشک در آن شرایط بحرانی که حکومت جدید با برخورد نامناسب با اخوان بهوجود آورده بود، از این میزبان شدن هدفی را دنبال می کرد و آن این بود که به جوانان اخوان و مردم مصر بگوید که نواب در کنار آنهاست! من علیرغم آگاهی از نیت واقعی آنها، بلافاصله پیشنهاد آنها را پذیرفتم و گفتم چند روزی در مصر میمانم و میهمان دولت خواهم بود و هدف من این بود که برای لغو حکم انحلال جمعیت، که به بهانه سخنرانی ضدانگلیسی من صادر شده بود اقدام کنم و ملاقاتی با ژنرال نجیب و سرهنگ ناصر به عمل آورم و دوستانه وساطت کنم تا آزادی فعالیت اخوان، از نو برقرار شود! گفتند که از طرف دولت مصر، شیخ حسنالباقوری، وزیر اوقاف مصر عهدهدار میزبانی من خواهد بود و نکته عجیب آنکه شیخ باقوری تا چندی پیش عضو کادر رهبری اخوان - مکتب الارشاد- بوده و به علت پذیرفتن پست وزارتی در دولت جدید از عضویت مکتب ارشاد، کنار گذاشته شده بود! من این امر را هم پذیرفتم، چون حسنالباقوری اولاً از علمای معروف الازهر بود و ثانیاً خود از شخصیتهای علمی برجسته مصر بهشمار میرفت و من در ملاقاتهای مکرر خود دیدم که فرد دانشمند و آگاه و روشنی است و او به من اطلاع داد که پس از شرکت شیخ حسنالبنا در تاسیس دارالتقریب در قاهره با همکاری آقای شیخ محمد تقی قمی، او نیز به هواداران تقریب پیوسته و با دارالتقریب همکاریهایی دارد.
سپس شیخ حسنالباقوری دعوت کرد که به دیدار شیخ عبدالرحمن تاج، شیخ الازهر و عالیترین مقام مذهبی اهل سنت برویم. همراه او به دیدار شیخ رفتیم و با او ملاقات کاملاً دوستانه و برادرانهای داشتیم و این دیدار موجب تفاهم بیشتر بین اهل سنت و تشیع گردید و او به من وعده داد که همکاری خود را با تقریب بین مذاهب و علمای شیعه گسترش دهد. او معتقد بود که ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی، به خاطر مسائل فروع فقهی، به نفع دشمنان اسلام خواهد بود و افزود که این قبیل نظریات متفاوت فقهی، در بین فقهای مذاهب اربعه اهل سنت هم فراوان است؛ ولی این اختلاف با فقهای شیعی، چرا باید موجب برخوردهای غیرمنطقی گردد؟
به قلم: استاد سید هادی خسروشاهی
مقدمه:
مناسبات ایران و قوم یهود ریشه در تاریخ باستان دارد. از دوران پادشاهان هخامنشی، چراگاهها و محل سکونت قوم یهود در فلسطین، همیشه در قلمروی حاکمیت ایرانیان بوده است. تاریخ و کتب مذهبی قوم یهود از کوروش کبیر شاه هخامنشی، به خاطر نجات این قوم از اسارت پادشاهان بابل، همیشه به نیکی یاد میکنند. پس از فتح بابل و آزادی قوم یهود، برخی از قبایل این قوم ساکن ایران شده و در طول 2500 سال، در کنف ایرانیان بهسر برده و اغلب اوقات در آسایش و رفاه قابلتوجهی زندگی کردهاند و اگر در برخی از ادوار تاریخی مزه فشار و تضییقات را چشیدهاند، ملت مسلمان ایران نیز از جور و ظلم سلاطین و شاهان خود، تلخیهای فراوانی چشیدهاند... البته میدانیم که ظهور «جنبش صهیونیسم» در اروپا بهعنوان عکسالعمل در قبال ظلم و ستم جوامع و دولتهای اروپایی- مسیحی نسبت به یهودیان اروپایی بوده است و نمونه قتل عامهای ادعائی قوم یهود، در اروپا هرگز در هیچیک از جوامع اسلامی رخ نداده و همیشه یهودیان در کنف حمایت مسلمانان و جوامع اسلامی حیات آسوده و رفاه و آزادی قابلتوجهی داشتهاند. ولی متأسفانه جنبش صهیونیستها در مناطق و سرزمینهای اسلامی همیشه در راستای منافع استعمار اروپائی شرق بهویژه در جهان اسلام بوده است.
پیدایش جنبش صهیونیستی در ایران در دوران پهلویها با حمایت سفارتخانههای خارجی بهویژه فرانسه و انگلیس بوده است و همین جنبش و تشکیلات آن در ایران، نقش کلیدی در مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین اشغالی داشته است. این جنبش مناسبات خود را با رژیم پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن1357 حفظ کرد. البته رژیم صهیونیستی از بدو پیدایش در سرزمین فلسطین، برای نجات از حلقه محاصره اعراب، با طرح راهبرد پیرامونی سعی داشت روابط گستردهای با کشورهای همسایه اعراب، چون: ایران، ترکیه و اتیوپی بهوجود آورد و در این راه تا حدودی هم موفق بوده است. و از سوی دیگر رژیم شاه نیز انگیزههای زیادی جهت برقراری روابط با رژیم صهیونیستی «اسرائیل» داشت و بیتردید غرب، بهویژه آمریکا و انگلیس هم شاه را در این راه ترغیب و تشویق میکردند. البته نقش ایادی فرقه «بهائیت» و گروههای یهودی - صهیونیستی در ایران را نیز در ترغیب شاه برای توسعه روابط با رژیم صهیونیستی نباید فراموش کرد.
اما همواره جامعه اسلامی ایران بهرهبری روحانیت و حوزههای علمیه قم و نجف، مانع بزرگ در راه توسعه این روبط و علنی کردن میان دو رژیم بودهاند و به شهادت تاریخ معاصر، نهضت و مبارزه اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) نقش بسیار اساسی در کاهش شتاب و توسعه دامنه مناسبات میان شاه و اسرائیل ایفا کرده است.
* تاریخ یهودیان ایران
نوشتن تاریخ «کلیمیان ایران» در یک مقاله میسر نیست و خود نیاز به نگارش چندین جلد کتاب دارد. ولی بیمناسبت نیست که اشاره کوتاهی بهعمل آید:
* دوره باستان
سکونت قوم یهود در ایران به تاریخی در حدود 190 سال پیش از فتح بابل توسط کوروش و صدور زمان بازگشت یهودیان به «اورشلیم» باز میگردد. آنها اغلب در همدان و اصفهان سکنی گزیده بودند... در زمان جانشینان کوروش، مصر به تسخیر سپاه هخامنشی درآمد و فرمانی مبنی بر عدم تعرض به معبد یهودیان در مصر صادر شد. در عصر داریوش (552 – 486 ق.م) متصرفات ایران توسعه یافت و سرزمینهای یهودینشین هم بخشی از قلمرو حکومت داریوش بود. بنا بر اساطیر بنیاسرائیل، یهودیان در دوران سلطنت خشایار شاه (522-286 ق.م) به واسطه «استر» همسر و ملکه یهودی ایران، از توطئهای که برای قتل عام آنان چیده شده بود، نجات یافتند! با کشته شدن داریوش سوم و سقوط دولت هخامنشیان تمامی خاک ایران بهدست اسکندر مقدونی افتاد و جامعه یهود ایران، مانند بقیه ایرانیها تحت حاکمیت یونانیان قرار گرفتند... سیاست مذهبی سلوکیها، جانشینان اسکندر، موجبات انزجار قوم یهود را فراهم آورد. برخی از پادشاهان سلوکی مجسمه ژوپیتر را در معبد یهود بر پا داشته و آنان را مجبور به قربانی نمودن «خوک!» برای بتهای یونانی مینمودند... و اجرای بعضی از مراسم مذهبی آنان هم ممنوع گردید... در عصر اشکانیان بنا بر روایات یهودیان، جامعه یهودی ایران مورد حمایت پادشاهان اشکانی قرار گرفت و روایات اهل مذهبی که در این عهد معمول بود، نسبت به یهودیان نیز اجرا شده است. یهودیان در این دوره به بازسازی و سازماندهی تشکیلات و ساختار اداری - مذهبی پرداختند و معابد خود را در شهرهایی که در قلمروی اشکانیان بود، مرمت و بازسازی نمودند. در دوران حاکمیت ساسانیان، سیاست مذهبی شاهان ساسانی تحت تأثیر نفوذ موبدان تغییر یافت و روش تساهل و تسامح مذهبی تا اندازهای کاهش یافته و امتیازات مذهبی و استقلال محاکم یهودی، لغو و اجرای احکام طبق مقررات مذهبی آنها، از سوی ساسانیان تعطیل شد. قبض و بسط آزادی مذهبی یهودیان ایرانی در دوران ساسانیان کاملاً مشهود است. بهطور مثال میتوان اشاره کرد که در دوران بهرام گور، یهودیان از آزادی مذهبی برخوردار بودند، ولی در دوره حاکمیت یزدگرد دوم که تحت نفوذ موبدان بود، فرمانی صادر شد که یهودیان را مجبور میساخت روز شنبه را مقدس ندانند...! و تعطیل نکنند!
* یهودیان در پناه حاکمیت مسلمانان
... اتخاذ روش مدارا و تسامح، نسبت به پیروان ادیان (مسیحیان و یهودیان و زردشتیها)، از هنگام فتح ایران توسط نیروهای اسلام یک سیاست ثابتی بوده که منبعث از تعلیمات آئین اسلام بوده است.
به گواهی اغلب مورخان اسلامی و غیراسلامی، قوم یهود هم چون سایر پیروان مذاهب، در کنف حمایت حاکمیت اسلامی، از آزادی مسکن و کسب و کار و آزادی عبادت و انجام مراسم مذهبی برخوردار بودند... تارخنگاران یهودی اعمال پارهای تضییقات علیه یهود را یادآوری میکنند، از آن جمله میتوان به منبع استخدام آنها در ادارات دولتی، انجام عبادات به آهستگی، متمایز ساختن آنها با رنگ مخصوص در لباس اشاره کرد، ولی در دوران حاکمیت مغول بر ایران یک یهودی بهنام سعدالدوله وزیر ارغون شاه شده و موقعیت یهودیان بهبود یافت. در حمله تیمور لنگ به ایران بسیاری از شهرها ویران گشت و جمعیت زیادی از ایرانیان، از جمله یهودیان متحمل خسارات جانی و مالی فراوانی شدند. بنا به روایات تاریخی؛ تیمور هنگام حمله به اصفهان70 هزار تن را از دم تیغ گذراند و بسیاری از یهودیان هم در آنجا قتل عام شدند. و بنا بر یک افسانه قدیمی، یهودیان اصفهان لنگ شدن پای تیمور را از آنرو میدانند که در مراسم روزه بزرگ سال 1387 م هنگامی که یهودیان در کنیسه مارون ولایت، با صدای بلند جمله توحید را ادا میکردند، تیمور که اتفاقاً از محله یهودیان عبور میکرد، بر اثر رم کردن اسبش، به زمین افتاد و پایش شکست و لنگ شد!
از اینرو، او حکم قتل یهودیان را صادر کرد و کنیسه را به مسجد مبدل ساخت. اما یهودیان در دوران عثمانی و صفوی برخلاف همکیشان خود که در اروپا مورد خشم و تعرض و قتل قرار داشتند، از توجه خاص سلاطین دولتهای عثمانی و صفوی برخوردار بودند. «حبیب لوی» در کتابش «تاریخ یهود ایران» به ذکر برخی فشارها و سیاست تضییق مذهبی علیه یهودیان ایران در دوران صفویه میپردازد از جمله اینکه به هنگام باران، یهودیان حق آمدن به کوچه و خیابان و یا حق سوار شدن بر اسب و حق پوشیدن جوراب بلند را نداشتند. ولی باید اشاره کرد که انگیزهها و علل مذهبی، تنها محرک تعقیب کلیمیها در بخشی از دوره صفویه نبوده، بلکه اعمال آنها باعث این امر میشد، چرا که یهودیان ایرانی گاهی متهم به اشاعه فساد و فحشا و یا جادوگری و شرابسازی میشدند و تحت تعقیب قرار میگرفتند و همین سیاست و فشار شاهان صفوی، موجب مهاجرت یهودیان به خاک عثمانی گشت.
با سقوط دولت صفوی، وضع یهودیان ایرانی دگرگون گشت... در زمان نادرشاه، هفت خانواده کلیمی بهعنوان خزانهدار به مشهد اعزام شدند که این تعداد تا قبل از شهریور1320 ش، حدوداً به پانصد خانوار رسید.
رد پای صهیونیسم در ایران؛کنکاش تاریخی
جمعیت یهودیان ایران در دوران فتحعلیشاه قاجار به حدود یکصد و سی هزارنفر میرسید. در تهران 15 هزارنفر و در تبریز هفت هزارنفر یهودی زندگی میکردند... با پیدایش «علی محمد باب» و شکلگیری فرقهساختگی بهائیت، جمعی از یهودیان با سوءاستفاده از موقعیت، به این فرقه روی آوردند و بهائی شدند! دکتر یعقوب ادوارد پولاک، اهل بوهم طبیب مخصوص ناصرالدینشاه یهودی بود و حضور وی در دربار ناصری تاثیر مهمی در توجه شاه قاجار به اوضاع یهودیان ایرانی داشته است. همانطور که بعدها، پزشک مخصوص پهلوی دوم، سرلشگر دکتر ایادی، یک بهائی سرشناس بود که میتوانست از نفوذ خود در شاه، استفاده کرده و او را وادار به انجام کارها و اعمالی کند که موجب رنجش مسلمانان میگردید...
... با رشد جنبش صهیونیستی در اروپا، توسعه جایگاه یهودیان در دول اروپائی بهویژه انگلیس، حمایت تدریجی دولتهای اروپایی از یهودیان ایران در دوره حاکمیت ناصرالدینشاه نضج گرفت. مسافرت ناصرالدینشاه به اروپا بستر مناسبی برای ملاقات نمایندگان مؤسسات و تشکیلات صهیونیستی در اروپا با وی بود. در پاریس شاه قاجار با لـُرد روتچیلد از خانوادههای متمول یهودی و از رهبران صیهونیستی فرانسه، ملاقات کرد و لـُرد از شاه خواست تا نسبت به اصلاح وضعیت اجتماعی یهودیان ایران همت گمارد. اهتمام ممالک اروپائی به یهودیان ایران، دولت قاجار را مجبور به دادن امتیازات و تسهیلاتی به یهودیان نمود تا آنکه در سال 1295 هـ . ق کار نظارت بر امور جامعه یهود ایران بهعنوان ملل متنوع! به وزارت امور خارجه واگذار شد. نخستین مدرسه الیانس(مدرسه یهودیان) در تهران درسال 1317 هـ . ق گشایش یافت و مظفرالدینشاه، مبلغ 200 تومان به آن مؤسسه کمک نقدی کرد. در پی ترور الکساندر دوم، تزار روسیه در سال 1881 م، یهودیان روسیه در معرض قتل عام قرارگرفتند و تعداد بسیاری از آنها از روسیه به فلسطین و کشورهای دیگر مهاجرت کردند. با رسیدن اخبار روسیه به ایران، تمایل مهاجرت به فلسطین در میان یهودیان ایران افزایش یافت.
البته طرح کلی جنبش صهیونیسم جهانی در این رهگذر، نقش مؤثری در افزایش تمایل یهودیان ایران به مهاجرت داشته است. مهاجرت یهودیان ایرانی، به فلسطین قبل از قرن نوزدهم جنبه مذهبی و اجتماعی داشت، ولی در قرن نوزدهم و پس از کنفرانس صهیونیستها در بال، این مهاجرت جنبه سیاسی و عقیدتی پیدا کرد. پس از تشکیل اولین گردهمآیی بینالمللی صهیونیسم بهرهبری هرتزل در شهر بال سوئیس در سال (1897 م / 1315 هـ ق) و تصویب پیشنهاد ایجاد یک میهن مستقل برای یهودیان جهان در فلسطین، مهاجرت یهودیان به این سرزمین صورت سازمانیافتهای به خود گرفت. البته سیاست دول استعماری غرب و کار سازمانیافته صیهیونیستها، نقش مؤثری در تقویت احساسات یهودیان و تشویق آنها به مهاجرت به فلسطین، داشت و در ایران هم نقش سفارتخانههای خارجی بهویژه آمریکا، فرانسه و انگلیس در امر مهاجرت یهودیان ایرانی موثر و کاملاً آشکار بود... بهعنوان مثال میتوان به درگیری تنی چند از یهودیان و مسلمان در سال 1322 هـ ق در خیابان سیروس تهران اشاره نمود که طی آن کاردار سفارت آمریکا در تهران با ارسال یادداشتی به وزارت امور خارجه ایران، حمایت دولت خود را از یهودیان اعلام داشت: «دولت و ملت اتازونی(آمریکا) به ادله چند در باب طایفه یهود که پراکنده در میان علماند توجه و مراعات بسیار در آسایش و آرامش آنها مینماید و از باب اعلی مراتب فضل و هنر و کسب و خیرات و شهرت علوم و حرفه که دارا میباشند بعضی از اجزای محترمتر و مودتتر جماعت جمهوری دولت اتازونی هستند... ».
موقعیت یهودیان در اوخر عصر قاجار
یهودیان ایران در حمایت از مشروطیت فعالیت داشته و رهبران مشروطه را ناجی خود دانستند... اقلیتهای مذهبی چون یهودیان در مجلس اول شورای ملی ایران از حق انتخاب وکیل برخوردار شدند. زردشتیان «ارباب جمشید» را بهعنوان نماینده خود انتخاب کردند ولی ارامنه و یهودیها به آقایان بهبهانی و طباطبائی رأی دادند تا بهاصطلاح حـُسن نیت خود را نشان دهند. پس از صدور بیانیه بالفوردر سال 1917 م. و تأیید تشکیل کانون ملی یهود در فلسطین از سوی انگلستان، برخی از یهودیان ایرانی به فکر تأسیس «انجمن صهیونیستی در ایران» افتادند... و این انجمن را در سال 1298 هـ ش در تهران تشکیل داده و شعباتی نیز در شهرستانها دایر کردند.
کمیته مرکزی این انجمن شامل 13 نفر بوده که عزیزالله نعیم رئیس کل تشکیلات و دکتر حبیب لوی (مؤلف کتاب تاریخ یهود در سه جلد) بازرس کل این انجمن بود. ... کودتای سوم اسفند 1299 هـ ش، رضاخان را در ایران بر مسند قدرت نشاند...! و عصر پهلویها دوران طلایی فعالیت صهیونیستها در ایران بود. اسناد تاریخی در آرشیو وزارت امور خارجه ایران وجود نقش بارز و ویژه: «میرزا حبیبالله خان آلرضا» یا عینالملک هویدا (پدر هویدا نخستوزیر بعدی ایران) را در صحنه روابط ایران و فلسطین اشغالی بهخوبی نشان میدهد. وی از رهبران حزب بهائیگری ایران بوده و از خواص اطرافیان «عباس افندی» دومین سرکرده بهائیان است. حال آنکه هویدا در سالهای آغازینه سلطنت رضاشاه، عهدهدار امور فلسطین بود که تحت قیمومیت انگلیس قرار داشت.
با استقرار سلطنت پهلوی در ایران، یهودیان از محلههای خاص خود خارج شده و از آزادیها و امکانات و حمایتهای گستردهای برخوردار گشتند، تا آنجا که بر اساس قوانین دوران پهلوی، یهودیان میتوانستند مالک زمین و املاک - به هر میزان و مقداری - بشوند... (رژیم شاه علاوه بر دادن آزادی عمل به آنها و کمک به مهاجرت یهودیان ایرانی، نقش مهمی هم در مهاجرت یهودیان بخارا و سمرقند و عراق و ترکیه داشته است.)
دولت ایران و جامعه یهودی ایران در زمان جنگ دوم جهانی هنگامی که آوارگان یهودی لهستانی از فشار ارتش نازی فرار کردند، با پذیرش و اسکان آنها در ایران، مقدمات لازم را برای ورود نمایندگان آژانس یهود به ایران، به بهانه انتقال آنها به فلسطین اشغالی فراهم ساختند. پس از تشکیل دولت صهیونیستی و غاصب اسرائیل در سرزمین فلسطینی، پیوندهای جامعه یهود ایران با نهادهای مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اسرائیل، گره خورد...! حضور فعال و چشمگیر یهودیان ایرانی در اقتصاد و سیاست ایران نقش مؤثری در سیاست شاه و دولتها در ایران، در قبال رژیم صهیونیستی اسرائیل داشته است و لابیهای یهودی ایران نقش فعالی در تقویت روابط میان رژیم شاه و رژیم صهیونیستی را بهعهده گرفتند!
جمعیت یهودیان ایران که در اواخر حکومت قاجار به 75 هزارنفر بالغ گردیده بود، در دوران پهلویها تا 135 هزارنفر افزایش یافت و در هشت سال نخست تشکیل دولت صهیونیستی اسرائیل، به کمک رژیم ایران 45 هزار یهودی از ایران به سوی فلسطین اشغالی مهاجرت کردند.
یهودیان ایران به پاس حمایتهای همهجانبه خاندان پهلوی از آنها، هنگام ازدواج محمدرضا پهلوی با فوزیه - خواهر ملک فاروق پادشاه مصر در 1318 هـ - لوح طلایی مزین به جواهرات گرانقیمت که بر روی آن اشعاری منقوش بود، هدیه دادند و در زمان تاجگذاری! پهلوی دوم در سال 1346 ش، نیز لوح گرانبهایی از طلای ناب به ارزش شش میلیون دلار به شاه ایران هدیه دادند. »
سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران
اشاره کردیم که سازمانها و تشکلهای یهودی و صهیونیستی در ایران، نقش مهمی در ایجاد روابط میان رژیم شاه و اسرائیل داشتهاند. مهمترین و معروفترین سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران را میتوان بهشرح زیر، فهرست کرد:
1- تشکیلات آموزشی مدرسه آلیانس در تهران: این تشکیلات وابسته به آلیانس ایزرائلیت اونیورسال فرانسه است. مسافرت ناصرالدینشاه به فرانسه و ملاقات با سران صهیونیستی فرانسه، زمینه را برای تأسیس این مؤسسه در تهران فراهم ساخت. نخستین مدرسه آلیانس در تهران با فرمان مظفرالدینشاه در سال 1312 هـ ق گشایش یافت و با 300 دانشآموز آغاز بهکار کرد؟!... پس از مدتی این تشکیلات رو به توسعه نهاد و شعبات خود را در شهرهای: اصفهان، همدان، کرمانشاه، شیراز، سنندج، بروجرد، گلپایگان، یزد، کاشان، نهاوند و تویسرکان تأسیس کرد... این مدارس نقش مهمی در سازماندهی جامعه یهودی ایران داشته است. و نمایندگان این مدارس همیشه از حمایت سفارتخانههای کشورهای بزرگ غربی بهویژه آمریکا و انگلیس برخوردار بودهاند.
2- مؤسسه ارت: این مؤسسه فرهنگی که در سال 1880 م تأسیس شده، در اغلب کشورهای جهان شعباتی دارد و مرکز آن در ژنو است. در شهریور 1329 هـ ش این مؤسسه به منظور آموزش صنایع و حرفههای مختلف به یهودیان ایرانی، به تأسیس یک آموزشگاه حرفهای در تهران مبادرت نمود. آموزشگاه ارت ایرانی برای آموزش فرهنگ یهودی اهمیت خاصی قائل بود و به همین بهانه از مربیان ورزیده اسرائیلی دعوت بهعمل میآورد تا به آموزش یهودیان ایرانی بپردازد.
3- مؤسسه فرهنگی اوتصر هتورا «گنج دانش:» این مؤسسه مذهبی و فرهنگی در تهران و شهرستانهای مختلف ایران کلاسهایی را بهمنظور تدریس زبان «عبری» و علوم دینی دایر کرد... البته مهاجرت دستهجمعی یهودیان اکثر شهرهای کوچک ایران به فلسطین اشغالی و یا تهران باعث شد که مدارس وابسته به این مؤسسه در بیش از بیست نقطه ایران تعطیل شود چون دیگر نیازی به آنها نبود.
فعالیت سازمانیافته صهیونیسم در ایران قبل از انقلاب
4- سازمان بانوان یهود ایران: این سازمان وابسته به شورای بینالمللی زنان یهود است و در سال 1330 هـ ش تأسیس شده و عضو شورای عالی جمعیتهای زنان ایران بوده است... مؤسسه آمریکن جوینت در سال 1326 اقدام به ایجاد کلاسهای پرستاری و امدادهای فوری برای زنان یهودی ایران نمود و این اقدام زمینه را برای تشکل زنان یهودی ایرانی فراهم ساخت... این سازمان نقش مهمی در تقویت جنبش صهیونیستی در ایران داشته و در سالهای نخست تأسیس دولت غاصب فلسطین، به ارتش صهیونیستی کمکهای مالی و لجستیکی قابلتوجهی نموده است.
5- آژانس یهود «سخنوت:» در آستانه جنگ جهانی دوم در سال 1321 هـ ش در ایران تأسیس شد و نقش مهمی در سازماندهی و ساماندهی یهودیان فراری لهستانی داشته است. دو یهودی معروف و ثروتمند ایرانی: عزیز القانیان و دکتر حبیب لوی، نقش مهمی در تأسیس این آژانس در ایران بهعهده داشتند. این آژانس در سالهای 1328 و 1329 هـ بسیاری از یهودیان عراقی را هم به فلسطین اشغالی منتقل کرد. بر اساس اسناد وزارت امور خارجه، این آژانس در مهاجرت یهودیان کردستان ایران و عراق (از طریق ترکیه) به فلسطین اشغالی نقش بهسزایی داشته است. این آژانس تا سال 1334 هـ ش توانست چهل و پنج هزار تن از یهودیان ایرانی را به فلسطین اشغالی انتقال دهد.
بر اساس اسناد موجود در آرشیو وزارت امور خارجه و سازمان اسناد ملی، در سال 1346 هـ ش در اسرائیل متجاوز از هشتاد هزار کلیمی ایرانی زندگی میکردند اما اغلب آنها فقیر و تهیدست بوده و در میان آنها بهطور نمونه حتی یک کلیمی ثروتمنده هم نمیتوان یافت زیرا ثروتمنئدان ایرانی این اقلیت مذهبی، به هیچوجه حاضر نیستند ایران را ترک کنند و در محلی زندگی کنند که حساب و کتابی در کار آن نیست!! آنها ترجیح دادهاند در ایران بمانند و یا به کشورهای اروپایی و آمریکا مهاجرت کنند. در فلسطین اشغالی کلیمیهای ایرانی نیز مثل سایر یهودیان مشرق زمین و آفریقایی به مشاغل مهم راه نیافتهاند.
6- سازمان پیشاهنگی یهود «خلوتص » این تشکل کاملاً وابسته به آژانس یهود در ایران بود. بر اساس گزارشهای «ساواک» رؤسا و مسئولان خلوتص ایران معمولاً توسط رژیم صهیونیستی انتخاب و از فلسطین اشغالی به ایران اعزام میشدند... آموزش نظامی و تربیت سازمانی و گروهی یهودیان از جمله آموزشهای اعضای این سازمان بوده است.
7- انجمن کلیمیان تهران: از جمله اهداف تأسیس این انجمن سازماندهی امور اجتماعی، فرهنگی و دینی یهودیان ایران با مرکزیت تهران بود.جمعآوری اعانه برای رژیم صهیونیستی و تلاش برای انتقال یهودیان ایرانی به فلسطین اشغالی، بخشی از فعالیتهای مستمر این انجمن بوده است. رهبران انجمن که از یهودیان منتفذ و سرمایهدار بودند، با رژیم پهلوی و ارکان آن، یوندهای همهجانبه و وسیعی داشتند.
8- صندوق ملی یهود: این صندوق وابسته به سازمان جهانی صهیونیسم بوده و بر اساس مصوبات کنگرههای سازمان جهانی صهینونیسم این صندوق جمعآوری اعانات و کمکهای مالی یهودیان نقاط مختلف جهان را بهعهده داشت. بر اساس اسناد ساواک این مؤسسه مالی، اقدام به جمعآوری اعانات از کلیمیان ایرانی برای رژیم صیهونیستی، مینموده است... و القانیان معدوم، در ردیف اول کمککنندگان به رژیم اسرائیل بهشمار میرفت...
9- سازمان بانوان هاتف : مؤسسه فرهنگی زنان یهود ایرانی بوده و درباره وابستگی آن به دیگر سازمانهای یهودی موجود در ایران دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. برخی از اسناد، این سازمان را وابسته به انجمن کلیمیان تهران میدانند. هدف اولیه جمعآوری اعانات برای کمک به مستمندان یهودی ایرانی و کمک به اسرائیل بوده است.
10 - سازمان جوانان یهود: این سازمان فعالیت خود را در سال 1334 هـ ش آغاز کرد و پیوندهای تنگاتنگ با آژانس یهود و آمریکن جونیت داشته است.
11 - سازمان دانشجویان یهود ایران: بر اساس اسناد این سازمان، در مهرماه سال 1339 اولین «جلسه علمی دانشجویان یهودی» تشکیل گردیده است.
12 - کانون فرهنگی کوروش کبیر: این سازمان به هدف آشنا ساختن جامعه یهود ایران با فرهنگ یهودی و ایجاد محیط مناسب برای فعالیتهای هنری و فرهنگی و اجتماعی تأسیس شده است. این مؤسسه در نیمه دهه سی(هجری شمسی) تأسیس شده است.
13- کانون خیرخواه: این سازمان خیریه در سال 1322 هـ ش به ابتکار دکتر روحالله سپیر تأسیس و در سال 1324 به ثبت رسید. این کانون دارای بیمارستان موقوفه بهنام دکتر سپیر است.
14 - انجمن اتفاق: این تشکیلات که به کلوپ عراقیها نیز معروف است، دارای دبستان و دبیرستان مخصوص یهودیان عراقی مقیم ایران بوده است. رهبران این انجمن از صهیونیستهای عراق بودند که در ایران، طبق معمول سازمانهای یهودی فعالیتهای مرموزانهای داشتهاند.
15- گروه مکبیت: یک سازمان صهیونیستی دیگر که در ایران فعالیت داشته و با ارتش رژیم صهیونیستی روابط خاصی داشته است. از جمله اهداف تأسیس این گروه جمعآوری اعانه برای ارتش صهیونیستها و ترغیب جوانان یهودی ایرانی برای کمک و حمایت از رژیم صهیونیستی بوده است.
16- باشگاه وایزمن: این باشگاه که بهعنوان یک انجمن فرهنگی میان یهود ایران به فعالیت مشغول بود ضمن آموزش فرهنگ و زبان عبری و تبلیغ آموزههای توراتی، به تشویق جوانان برای اعزام به فلسطین اشغالی نیز مبادرت میورزید.
صهیونیست و بهائیت؛ زمینههای نزدیکی دو رژیم
17 کانون کرمل: این سازمان ویژه جوانان یهود ایران بوده و در سال 1344 هـ ش تأسیس شده است. بر اساس اساسنامه این کانون، هدف از تشکیل آن هدایت افکار؟! جوانان یهود ایران بوده است. و در زمینه آموزشی، فرهنگی، ورزشی و هنری فعالیت داشته است.
18- انجمن پزشکی یهود ایران: این «انجمن علمی» درسال 1336 هـ ش فعالیت خود را در ایران آغاز و علنی نمود... و پزشکان یهودی ایرانی، اعضاء اصلی این انجمن بودند.
مناسبت بهائیت و صهیونیسم
اهتمام حزب سیاسی بهائیگری به اسرائیل و صهیونیسم، تا حدی است که «شوقی ربانی»! سومین سرکرده این حزب یکی از مهمترین مسئولیتهای شورای بینالمللی بهائیان را رابطه با دولت اسرائیل اعلام میکند. شوقی افندی در طرح ده سالهاش، حمایت از دولت اسرائیل را بر همه دولتهای جهان ترجیح میدهد. و به بهائیها دستور می دهد که به تشکیل محافل روحانی و ملی بر مبنای قوانین و مقررات دولت اسرائیل اقدام کنند.. . این حمایتهای همهجانبه از دولت اسرائیل و در همتنیدگی مناسبات بهائیت و صهیونیستها، باعث شد که دولت غاصب اسرائیل، بهائیت را بهعنوان یک «دین جهانی»! قلمداد و در ردیف اسلام، مسیحیت و یهودیت قرار دهد. دولت صهیونیستی به بهائیها اجازه ساخت نخستین مرکز بزرگ بهائیان را بهنام « مشرق الاذکار»! در فلسطین اشغالی میدهد. بهائیها با خرید قطعه زمینی به مساحت سیوشش هزارمتر مربع واقع در جبل کرمل، توانستند مرکز «مشرق الاذکار» و قبر بهاءالله و سید علیمحمد باب و برخی از رهبران خود(عباس افندی و شوقی افندی) را در آنجا بسازند و البته مراکز و عوائد موقوفات این فرقه، جنبه جهانگردی و مالی برای رژیم صیهونیستی دارد. بهطور کلی میتوان گفت که در سراسر جهان محافل بهائیت بهمثابه یک حزب صهیونیستی عمل میکنند و اتحاد بهائیها و صهیونیستها در ایران دوران شاهنشاهی دلیل این مدعاست.
زمینهها، انگیزهها و عوامل برقراری روابط میان دو رژیم
در سالهای نخست پس از جنگ جهانی دوم و درگیری اعراب و نیروهای اشغالگر، رژیم صهیونیستی توانسته بود موجودیت خود را با حمایتهای غرب بهویژه آمریکا تثبیت نماید. حمایتهای مالی و اعتباری سرمایهداران آمریکایی به اسرائیل، این رژیم را در قبال مشکلات اقتصادی و اجتماعی، تقویت کرد. ولی اشاره کردیم که تنگتر شدن حلقه محاصره اقتصادی و نظامی اعراب، امنیت رژیم صیونیستی را شدیداً تحت مخاطره قرار میدهد. نخستین تلاش اسرائیل برای خروج از انزوای منطقهای، ایجاد روابط با کشورهای غیرعرب خاورمیانه همچون ترکیه و ایران، با موفقیت روبهرو شد، ولی تحولات ایران و قضیه ملی شدن نفت و قطع روابط ایران با رژیم صهیونیستی و انگلستان، در گسترش مناسبات میان رژیم شاه و رژیم صهیونیستی وقفهای ایجاد نمود.
کودتای ننگین در 28 مرداد 1332 و سرکوب نیروهای ملی و مذهبی، تقریباً همزمان با سرنگونی ملک فاروق، شاه مصر و به قدرت رسیدن «افسران آزاد» و قرار گرفتن رهبری هدایت رادیکالیزم اعراب در دست مصر بود. این تحولات در خاورمیانه بستری برای همگرایی سیاست خارجی شاه و رژیم صهیونیستی بهوجود آورد!
از جمله عوامل برقراری روابط میان دو رژیم عبارتست از:
1- وابستگی دو کشور به اردوگاه غرب، بهویژه آمریکا و انگلیس.
2- تیرگی روابط دو کشور با شوروی سابق که منبع تهدیدی برای ایران بود.
3- مقابله با رادیکالیزم عرب به رهبری ناصر؟...، دو کشور نسبت به تحرکات ملیگرایی عربی در منطقه احساس خطر و تهدید میکردند.
4- بنا بر انگیزههای مناسبات دوجانبه دو رژیم، رژیم صهیونیستی در پی اجرای طرح راهبردی پیرامونی بود و تلاش داشت برای شکست حلقه محاصره متحدان نیرومند در همسایگی اعراب پیدا کند.
شاه ایران نیز در پی تبیین سیاست «ناسیونالیزم مثبت» خود!، در عرصه سیاست خارجی ایران بود. شوروی و رادیکالیزم عرب کانونهای تهدید برای امنیت دو کشور بهشمار میرفتند، لذا این عوامل در تقویت انگیزههای روابط دوجانبه کمکهای شایانی نمودند. سیاست بهاصطلاح آزادی مذهبی! و حفظ منافع ملی دو رکن اساسی سیاست «ناسیونالیزم مثبت شاه» بود که برقراری روابط با رژیم صهیونیستی را تجویز میکرد.
5- زمینههای همکاری مشترک: بهنظر سران دو رژیم، ایران و اسرائیل از توان بالقوهای برای همکاریهای مشترک در زمینه اقتصادی، کشاورزی، آموزشی، فرهنگی، فناوری، انرژی، نظامی و اطلاعاتی و امنیتی برخوردار بودند، لذا برقراری روابط دیپلماتیک میان دو کشور ولو بهصورت غیررسمی و دو فاکتور، نخستین گام در جهت تحقق این همکاریها بهشمار میرفت.
مناسبات سیاسی میان دو رژیم
... روابط ایران و رژیم صهیونیستی در دوران پهلوی دوم از تأسیس دولت صهیونیستی در 1327 هـ ش تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 هـ ش شاهد فراز و نشیبهایی بوده و از مراحل مختلفی گذشته است.
سیاست ایران در قبال مسئله فلسطین پیش از تصویب طرح تقسیم:
سیاست خارجی ایران در ازای تحولات فلسطین پس از پایان جنگ جهانی دوم، بر مبنای حفظ تمامیت ارضی این سرزمین بهعنوان بخش تفکیکناپذیری از سرزمینهای اسلامی استوار بوده است. گر چه ایران بهعنوان یکی از اعضای فعال اقلیت کمیته تحقیق سازمان ملل خود مختاری یهودیان را در قسمتهایی از سرزمین فلسطین در چارچوب طرح برقراری یک نظام فدرالیته با اعراب پذیرفت، اما با طرح تقسیم بهعنوان راهحل نهایی و قضیه فلسطین موافقت ننمود. البته اخبار و گزارشهای مربوط به فلسطین در داخل ایران بازتابهای شدیدی داشته و جامعه مسلمانان ایران را تحریک و اجتماعات مذهبی را برای ابراز نارضایتی سازماندهی میکرد. روحانیت و تشکلهای مذهبی با قدرت تمام، خواستار همراهی دولت ایران با کشورهای عرب همسایه بهمنظور دفاع از فلسطین بودند و دولت «قوام» را زیر فشار شدیدی قرار داده بودند تا آمادگی خود را به همکاری با کشورهای عربی بهمنظور رهایی فلسطین از اسارت صهیونیستها اعلام نماید.
صدور قطعنامه شماره 181 مجمع عمومی سازمان ملل مورخ 18 آذر 1326 هـ ش / 29 نوامبر 1947 م، در خصوص تقسیم فلسطین با تظاهرات و اجتماعات مردم ایران همراه گردید، حوزههای علمیه جهان تشیع در ایران و عراق، جامعه مذهبی را رهبری و هدایت میکردند. در ایران آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی نقش مؤثری در این زمینه داشت. و بیانیه مورخ 11/10/1326 هـ ش ایشان، انعکاس وسیعی در ایران و دنیای اسلام داشته است. مرحوم آیتالله کاشانی در این بیانیه پیشبینی نمود که «تشکیل دولت یهودی در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زبان آنها تنها متوجه اعراب فلسطین نمیگردد.» ایشان تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل را «ظلم فاحش» نامید... علاوه بر این، آیتالله کاشانی در پی سخنرانیها و اعلامیههای بعدی از افتتاح شماره حسابی خبر داد که بهمنظور جمعآوری کمکهای مردم برای تهیه اسلحه و لباس برای مجاهدان فلسطین اختصاص یافته بود.
موضوع مخالفت علما با طرح تقسیم فلسطین در جامعه ملل شاید به واقع گام اولیه مقابله علمای جهان اسلام و عرب بود و در واقع پرچمدار این حرکت روحانیت شیعه ایران و عراق بوده است. علمایی چون: هبهالدین شهرستانی، سید محمدمهدی صدر، سید محمدمهدی اصفهانی و سید محمدمهدی خراسانی که از علمای ایرانی ساکن بغداد و کاظمین و شیخ راضی آلیاسین که از علمای شیعه عراق است با شرکت یوسف عطامفتی اهل سنت در بغداد و حبیب العبیدی مفتی موصل، تلگرافی به مضمون ذیل به جامعه ملل و وزارت خارجه انگلیس مخابره نمودهاند: «این جانبان که نمایندگان روحانی مذاهب اسلامی هستیم، از قرار کمیسیون سلطنتی راجع به تقسیم فلسطین که یک کشور اسلامی و عربی عزیزی است، اظهار عدم رضایت نموده و نسبت به آن اعتراض و آن را ضربتی به قلب اسلام و عرب میدانیم.»
در 25 اردیبهشت 1327 هـ ش / 15 مه 1948 م، با خروج نیروهای استعمارگر انگلیس از فلسطین، دولت رژیم صهیونیستی اعلامیه استقلال خود را منتشر ساخت. اخبار ناگوار واصله از فلسطین شور و هیجان فوقالعاده در جامعه اسلامی ایران بهوجود آورد. احساسات ضداسرائیلی و هیجانات مذهبی برای دفاع از مردم فلسطین بهطور روزافزون در حال گسترش بود و تظاهرات اعتراضآمیز توسط مرحوم آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام هدایت میشدند.
نقش روحانیت در مبارزه ضدصهیونیستی مردم ایران
در روز جمعه 31 اردیبهشت 1327 هـ ش مرحوم آیتالله کاشانی ضمن ایراد خطابهای در مسجد سلطانی، مردم را به حمایت جانی و مالی از مسلمانان فلسطین فراخواند و در پایان مراسم قطعنامهای در شش ماده علیه دولت صهیونیستی صادر شد. در این قطعنامه مردم از دولت و مجلس خواسته بودند که از مساعدت و همکاری با مسلمانان در قضیه فلسطین کوتاهی نکند و از اقامت یهودیانی که از ممالک عرب به ایران آمدهاند، جلوگیری بهعمل آید و در خاتمه به آن دسته از یهودیان داخلی که در تقویت مالی یهودیان اسرائیلی تلاش میکردند، هشدار داده شده بود که از مجازات شدید مصون نخواهند بود.
حضرت آیتالله العظمی بروجردی با انتشار بیانیهای ضمن اظهار تأسف از اعمال یهودیان در فلسطین خواستار اجتماع و وحدت صفوف مسلمانان ایران و سایر ممالک در مقابل یهود شد. اما رژیم شاه علیرغم احساسات ضداسرائیلی مردم تسهیلات فراوانی در اختیار صهیونیستها و آژانس یهودیان قرار داد تا یهودیان فراری از کشورهای عربی را از طریق ایران و ترکیه به فلسطین اشغالی منتقل سازند. که عاملی برای تقویت نظامی و اقتصادی اسرائیل بهحساب میآمد... تظاهرات و افزایش هیجانات ملی نقش اصلی در استعفای دولت حکیمی داشت. با تشکیل دولت هژیر مبارزات ضدصهیونیستی ملت ایران ابعاد تازهای بر خود گرفت. فدائیان اسلام بهرهبری شهید نواب صفوی نقش موازی در این مبارزات داشت. جمعیت فدائیان اسلام با انتشار بیانیهای دولت را مخاطب قرار داد:
«هوالعزیز، نصر منالله و فتح قریب
خونهای پاک فدائیان رشید اسلام در حمایت برادران مسلمان فلسطین میجوشد. پنج هزار از فدائیان رشید اسلام عازم کمک به برادران مسلمان فلسطینی هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازه حرکت سریع به سوی فلسطین را دارند و منتظر پاسخ سریع دولت میباشند.» از طرف فدائیان اسلام، سید مجتبی نواب صفوی شدت مخالفت مردم با نخستوزیری هژیر موجب شد که دولت وی بیش از پنج ماه دوام نیاورد!
زمینههای شناسایی اسرائیل
دولت محمد ساعد مراغهای با سقوط هژیر در 30 آبان 1327 کار خود را آغاز و تحولات دوران نخستوزیری وی نقش مؤثری در زمینهسازی و تسریع شناسایی اسرائیل از سوی ایران داشته است... از جمله عوامل و رخدادهایی که در ایجاد بستر شناسایی اسرائیل توسط شاه نقش اساسی داشته عبارتست از:
1- ترور نافرجام شاه در 15 بهمن 1327 هـ ش.
2- افزایش اختیارات شاه در نتیجه تشکیل مجلس مؤسسان در اول اردیبهشت 1328 هـ ش.
3- پیروزی رژیم صهیونیستی در جنگ اول بر ضد اعراب در سال 1948 م.
4- مهاجرت فزاینده یهودیان عراقی به ایران، آنها بهصورت غیرقانونی وارد کشور شده و از این طریق به اسرائیل منتقل میشدند. جمعیت آنها دو برابر تعداد یهودیان ایرانی بود. این مهاجرت مشکلات امنیتی و اجتماعی فراوانی برای ایران ایجاد کرده بود.
5- فشارهای اتباع ایرانی مقیم فلسطین اشغالی: اتباع ایرانی مقیم فلسطین دولت ایران را تحت فشار قرار دادند تا مشکلات مالی و خسارات وارده بر آنها در اثر جنگ فلسطین را جبران و حل کند.
6- نقش ویژه فرقه یا حزب بهائیت که تعداد زیادی از آنها مقیم فلسطین اشغالی بودند.
7- شرایط و اوضاع روابط شاه با اعراب: شاه ایران با همسایگان عربش چون عراق و کویت و... مشکلات و اختلافات سیاسی یا ارضی داشت، ظهور جنبش رادیکالیزم عرب این مشکلات را تشدید نمود.
8- سفر شاه به آمریکا (در 24 آبان 1328 هـ / 15 نوامبر 1949) هدف سفر جلب کمکهای مالی و اقتصادی آمریکا به ایران بهمنظور اجرای برنامه هفتساله عمرانی کشور و اخذ کمکهای نظامی بیشتر بهمنظور تقویت بنیه دفاعی ایران بود. این سفر اولین سفر شاه به آمریکا بود و طی این سفر وی با ترومن رئیس جمهوری آمریکا ملاقات و مذاکره نمود.
9- فساد و رشوهخواری: عوامل رژیم صهیونیستی از طریق یک واسطه آمریکایی رشوهای به مبلغ 240 هزار دلار به دولت ایران در ازای شناسایی اسرائیل دادند. محمد ساعد مراغهای نخستوزیر وقت ایران پس از دریافت رشوه، اعلام کرد که مرزهای ایران به روی تمام پناهندگان یهودی باز است! 15 اسفند 1328 هـ ش / 6 مارس 1950 دولت ایران بهطور دو فاکتور دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و این موضوع رسماً از طریق نماینده دائمی ایران در سازمان ملل اعلام شد.
اعلام شناسایی اسرائیل توسط ایران واکنشهای داخلی و خارجی بسیاری داشت که بخشی از این واکنشها چنین بود.
1- ترور هژیر وزیر دربار شاه و همهکاره در دستگاههای دولتی.
2- حمایت فدائیان اسلام از تحصن دکتر مصدق و یاران او در مخالفت با انتخابات دوره شانزدهم که زیر نظر هژیر، همراه با تقلب و تزویر پایان یافته بود.
3- زمینهسازی برای بازگشت آیتالله کاشانی از تبعید و اتحاد نیروهای ملی - مذهبی تحت رهبری آیتالله کاشانی و دکتر محمد مصدق.
4- تشدید فشار نیروهای مبارز، باعث سقوط دولت محمد ساعد مراغهای شد.
5- تیرگی روابط با جهان عرب: مصر در مقدمه کشورهای عربی بود که نسبت به اقدام شاه موضع گرفت. اقدام شاه باعث تشدید تیرگی روابط تهرا ن- قاهره گردید.
نهضت ملی شدن نفت و لغو شناسایی اسرائیل
در حالی که مبارزات ملت مسلمان ایران با دولت انگلیس ابعاد تازهای به خود گرفته بود، افکار عمومی همچنین خواهان قطع روابط سیاسی با رژیم صهیونیستی شد. علاوه بر آن ایران در مسئله ملی کردن صنعت نفت و مقابله با فشارهای انگلیس نیاز به جانبداری کشورهای عربی در شورای امنیت و سازمان ملل داشت. لذا تهران تصمیم به لغو شناسایی رژیم صهیونیستی گرفت. باقر کاظمی وزیر امور خارجه وقت در 16 تیر 1330 هـ ش در مجلس شورای ملی حاضر شد و تعطیل کنسولگری ایران در بیتالمقدس را به اطلاع نمایندگان رساند. تصمیم ایران بازتاب شدیدی در جهان عرب داشت.
رسانههای گروهی عربی، نسبت به اقدام ایران با نظر تحسین و تمجید نگاه کردند. دولت مصر رسماً از دولت ایران تشکر نمود. و حمایت خود را از دعاوی ایران در عرصه سیاسی جهانی اعلام کرد. عزام پاشا نخستین دبیرکل اتحادیه عرب(مارس 1945- 1952) تصمیم ایران را ستود. دکتر مصدق هنگام بازگشت از نیویورک به دعوت نحاس پاشا نخستوزیر مصر در 28 آبان 1330 / 19 نوامبر 1952 از مصر دیدن کرد و مورد استقبال مقامات دولتی این کشور قرار گرفت... همزمان دولت مصر قرارداد 1936 م خود با انگلستان را لغو کرد. این امر موجب اعتراض شدید دولت انگلیس شد و به نوعی در حل مسئله نفت با ایران اثر منفی نهاد.
مرحله بازسازی روابط میان دورژیم
پس از کودتای 28 مرداد 1332 هـ ش رژیم شاه به بازسازی روابطش با رژیم صهیونیستی اقدام نمود.
گام نخست:
در میان عوامل صهیونیستی که بلافاصله پس از کودتای 28 مرداد رهسپار ایران شدند، فردی بهنام یعقوب نیمرودی بود که در تاریخ سیام دیماه 1334 هـ ش وارد تهران شد. وی ظاهراً معاونت آژانس یهود در تهران راتصدی نمود، اما بنا بر اظهارات ارتشبد حسین فردوست، این شخص هدایت شبکه موساد را در ایران، عهدهدار بوده و در سالهای بعد، نقش کلیدی در تشکیل و سازماندهی ساواک ایفا کرده است.
قانون تشکیل سازمان ساواک در اسفندماه 1335 هـ ش مورد تصویب دو مجلس ملی، سنا و شاه قرار گرفت و سپهبد تیمور بختیار به ریاست آن منصوب گردید و بختیار جهت کسب تجربیات در سازماندهی ساواک رهسپار فلسطین اشغالی شد و با مقامات موساد از جمله ایزک هارل رئیس وقت موساد مذاکره کرد. موساد یکی از کارشناسان زبده خود را بهنام یعقوب کاروز که رئیس ایستگاه سازمان موساد در پاریس بود، جهت همکاری با ایران معرفی کرد. کاروز با همکاری نیمرودی نقش مؤثری در سازماندهی و راه انداختن تشکیلات سازمان مخوف ساواک داشتند. جنگ سرد اعراب قومیگرا با رژیم شاه، روند بازسازی و تقویت روابط بازسازی و تقویت روابط میان شاه و رژیم صهیونیستی را تسریع می کرد. سقوط خاندان سلطنتی فیصل دوم در پی کودتای افسران آزاد عراقی بهرهبری ژنرال عبدالکریم قاسم در 14 ژوئیه 1958 / 1337 هـ ش، جنبش رادیکالیزم عرب را تشدید و شاه را بیشتر نگران کرد و این اوضاع و شرایط در واقع پیش از آنکه شاه بهطور علنی نسبت به شناسایی رژیم غاصب صهیونیستی از سوی ایران اعتراف نماید، وزارت امور خارجه نخستین نماینده رسمی ایران را در تاریخ 21 آذر 1338 هـ ش / 12 دسامبر 1959 م. به منظور اداره امور کنسولی مربوط به ایران در سفارت سوئیس، به اسرائیل اعزام داشته بود. سفارت سوئیس در اسرائیل مدتها حفاظت منافع ایران در آن کشور را بهعهده داشت و دفتر نمایندگی ایران در آن سفارت، در وزارت امور خارجه ایران با عنوان «برن 2» شناخته میشد. همزمان با بررسی موضوع تأسیس دفتر نمایندگی ایران در تلآویو از سوی دولت ایران، اعراب به شیوههای مختلف مراتب ناخشنودی و اعتراض خود را نسبت به روند گسترش روابط میان ایران و رژیم صهیونیستی ابراز داشتند. در یک مورد هنگامی نماینده رژیم صهیونیستی در هفته اول تیرماه 1339 هـ ش در کنفرانس بینالمللی زنان در تهران شرکت کرد، سفیر مراکش! لب به اعتراض گشود که متقابلاً با واکنش تند مقامات دولتی روبهرو گشت.
ایفای نقش مشترک در صحنه نظامی - امنیتی خاورمیانه
دولت ایرا ن ضمن رد اعتراضات اعراب یادآور شد که اسرائیل یک کشور عضو سازمان ملل است. شاه ضمن مصاحبه مطبوعاتی ماهانه خود در تاریخ دوم مرداد 1339 هـ ش در کاخ سعدآباد ضمن به رسمیت شناختن اسرائیل تصریح کرد. اما اتحادیه عرب در واکنشی تـُند، اقدام دولت ایران را عملی غیردوستانه تلقی نمود و جمال عبدالناصر رئیس جمهوری مصر در نطق شدیداللحن خود در اسکندریه 4 مرداد 1339 هـ ش / 26 ژوئیه 1960 شاه ایران را همکار استعمارگران خواند و ضمن تأکید بر توانایی مصر در مقابله با ایران ؟! شاه را متهم کرد که در جریان بحران کانال سوئز، علیه مصر موضعگیری نموده است.
از طرف وزارت امور خارجه مصر دستور اخراج جمشید قریب سفیر کبیر ایران در قاهره صادر گردید. تهران نیز متقابلاً اقدامات مصر را ناشی از یک توطئه دانست و محمود محرم حماد سفیر مصر در تهران را به وزارت امور خارجه فراخواند و به وی اخطار شد که ظرف مدت 24 ساعت خاک ایران را ترک گوید. قطع روابط دیپلماتیک میان تهران و قاهره آغاز تشدید مرحله جنگ سرد میان مصر و ایران بود و به مدت یک دهه ادامه داشت... اشاره به این نکته بیمناسبت نیست که قطع روابط بین مصر و ایران، بهخاطر برقراری روابط با اسرائیل انجام شد و متأسفانه پس از شکست ناصر و اعراب در جنگ شش روزه، آنها هم راه شاه را در پیش گرفته و سرانجام مذاکرات و ملاقاتها، در زمان انور سادات، معاون ناصر، اسرائیل از طرف مصر به رسمیت شناخته شد و این بار، ایران اسلامی به دستور مستقیم رهبری - امام خمینی(ره) - با مصر قطع رابطه نمود که همچنان تا به امروز! ادامه دارد.
به قلم : استاد سید هادی خسروشاهی
همکاریهای مشترک نظامی، امنیتی و اطلاعاتی ایران و اسرائیل
شاه و رژیم صهیونیستی به منظور تأمین منافع مشترک و مقابله با تهدیدات مشترک بر ضرورت تماس دستگاههای اطلاعاتی دو کشور تأکید داشتند. زمینهها و عوامل دیگری نیز در توسعه ارتباطات امنیتی و اطلاعاتی دو کشور مؤثر بود:
1- همکاری ساواک و موساد با سازمان سیا و 6mi – انگلیس - جهت مقابله با عملیات سازمان اطلاعات شوروی K.G.B
2- همکاری ساواک و موساد در زمینه جمعآوری اطلاعات. درباره تحرکات قومیگرایان عرب در منطقه خاورمیانه و نیز پیرامون تبلیغات کمونیسمم منطقهای.
3- استفاده ساواک از تجربه موساد در زمینههای مختلف اطلاعاتی.
4- استفاده ساواک از تخصص و کارآیی کارشناسان اطلاعاتی موساد همچنین استفاده ایران از فناوری تجهیزات فنی موساد جهت جمعآوری اطلاعات.
5- توجه خاص شاه به توسعه توان دفاعی و نظامی ایران و گرایش وی به سمت میلیتاریسم، بستر مناسب دیگری برای توسعه همکاری نظامی میان شاه و رژیم صهیونیستی بود... در فاصله سالهای 1340-1332 ایران بیش از 440 میلیون دلار صرف خرید تسهیلات از آمریکا نمود و در فاصله 1349-1344 شاه به مبلغ یک میلیارد و ششصد میلیون دلار از آمریکا تجهیزات نظامی خرید.
البته عوامل چند، نقش مهمی در گرایش شاه به خرید اسلحه و توسعه بنیه نظامی ایران داشت از آن جمله است: 1- ناامیدی ایران از کارآیی پیمان سنتو (در جنگ هند و پاکستان در سال 1344 هـ ش آمریکا بیطرفی! خود را اعلام و کمکهای تسلیحاتی خود را به پاکستان قطع نمود.)
2- اعلام تصمیم انگلیس در دیماه 1346 مبنی بر خروج نیروهای انگلیس از خلیج فارس تا پایان 1350 هـ ش بنابراین سرمایهگذاری بیشتر شاه در بخش نظامی و تسلیحاتی موجبات ظهور ایران بهعنوان یک ژاندارم مقتدر بود که قرار شد! امنیت خلیج فارس را تأمین نماید! نقش رژیم شاه وعربستان در پرتو دکترین نیکسون بهعنوان دو پایه امنیت منطقه خلیج فارس، مشخص شده بود. و شاه به نمایندگی از طرف آمریکا با خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی توانست بهعنوان ژندارم منطقه تثبیت شود.
3- کودتا در 4 مهر1341 ش. در یمن توسط سرهنگ عبدالله سلام که طرفدار قومیگرائی عربی بود، کشورهای محافظهکار منطقه از جمله ایران را نگران کرد. شاه در این موقع به کمک سلطنتطلبان یمن پرداخت تا از پیروزی جمهوریخواهان یمن جلوگیری کند.
4- از نظر آمریکا، ایران و اسرائیل دو متحد ارزشمند و راهبردی در منطقه خاورمیانه و اقیانوس هند محسوب میشوند. بنابراین تقویت همهجانبه آن دو، از لحاظ آمریکا حائز اهمیت بود. از دیدگاه راهبردی آمریکا ایران و اسرائیل میتوانند:
الف: در مقابل توسعه کمونیزم منطقهای و نفوذ شوروی در خاورمیانه و آفریقا همچون سدی عمل کنند.
ب: این دو کشور میتوانند نگهبان جریان آزاد نفت از خاورمیانه بهسوی کشورهای صنعتی غرب باشند. در این میان شاه در زمینه نظامی همکاریهای گوناگونی با رژیم اسرائیل داشت از جمله:
1- همکاریهای راهبردی نظامی در صورت حمله یکی از کشورهای عربی به یکی از دو رژیم.
2- استفاده از تجارب صهیونیستها در زمینه مدرنیزه کردن تجهیزات نظامی ایران.
3- بهرهگیری از مشاورین نظامی رژیم صهیونیستی و خرید برخی اقلام نظامی ساخت رژیم صهیونیستی. ایران در این زمینه نقش رژیم صهیونیستی را بهعنوان منبع معتبر و قابل اطمینان برای خریدهای تسلیحاتی و مشاوره نظامی پذیرفته بود.
ایران در زمینه خرید تسلیحات از رژیم صهیونیستی چندین قرارداد با آن رژیم منعقد کرد، از جمله خرید اسلحه خودکار «یوزی». قرارداد تعمیر و سرویس هواپیماهای جنگنده از نوع. 16F، خرید توپ 106 ضد تانک، خرید خمپاره سنگین 120 میلیمتری.
در بهار سال 1356 هـ ش زمانی که شیمون پرز وزیر دفاع رژیم صهیونیستی بود، توافقنامهای میان دو رژیم در زمینه پروژه تولید موشک بالستیک با کلاهک 750 کیلوگرمی که دارای کاربردی اتمی نیز بود! به امضا رسید.
پروژه مزبور به «فلاور» یاگل! موسوم بود و ایران هزینه این همکاری را بهصورت یک میلیارد دلار نفت خام میپرداخت و همچنین یک فرودگاه و سایت پرتاپ برای آزمایش دور برد موشکی و همچنین محلی برای سوار کردن موشک در اختیار رژیم صهیونیستی میگذاشت. برای پیگیری این موضوع، شاه ارتشبد حسن طوفانیان را در 27 تیر 1356 به فلسطین اشغالی اعزام کرد. طوفانیان با ژنرال عزروایزمین، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی و موشه دایان وزیر خارجه وقت آن رژیم ملاقات و مذاکره نمود.
توسعه همکاریهای فنی، عمرانی و نفتی میان دو رژیم
موفقیت رژیم صهیونیستی در تبدیل زمینهای لم یزرع به مناطق حاصل خیز و به کارگیری فناوریهای جدید در زمینه کشاورزی، عامل مهمی در برقراری و توسعه روابط ایران و اسرائیل به شمار میآمد.
در سال 1340 هـ ش موشه دایان وزیر کشاورزی صهیونیستی از وزیر کشاورزی ایران دعوت کرد تا هیأتی را برای بازدید تأسیسات زراعی و آبیاری اسرائیل، به آن کشور اعزام دارد. ایران نیز هیأتی را به همین منظور به فلسطین اشغالی اعزام داشت. پس از دیدار موشه دایان وزیر کشاورزی اسرائیل از ایران، تمایل تهران به استفاده از فناوری کشاورزی صهیونیستها افزایش یافت. زلزله هولناک سال 1341، در دشت قزوین وبوئین زهرا، زمینه مناسب دیگری را برای فعالیت صهیونیستها فراهم ساخت.
در این زلزله سیصد روستا ویران گشت و وزارت کشاورزی ایران تصمیم گرفت تا یک برنامه جامع بازسازی و توسعه در این منطقه را به مورد اجرا بگذارد. در این راستا شرکت صهیونیستها «تاهال» در مناقصه مربوط به اجرائی کردن پروژه وزارت کشاورزی ایران برنده شد! پروژه عمرانی قزوین شامل چهار مرحله بود و صهیونیستها توانسته بودند با نفوذ خود در آمریکا، نظر بانک جهانی را برای پرداخت 20 میلیون دلار وام به ایران، برای اجرای طرح مزبور جلب نمایند.
در زمینه تجاری حجم مبادلات بازرگانی میان تهران و تلآویو در اواخر دهه چهل(هـ ش) به حدود 250 میلیون دلار بالغ گردید. صدور نفت ایران به اسرائیل برای تأمین امنیت آن رژیم بسیار با اهمیت بود. بهویژه در دوران تحریم نفت توسط اعراب، در پی جنگ رمضان 1973 م. رژیم شاه نفت خود را در قبال خرید تجهیزات و تسلیحات نظامی و امنیتی و بهرهگیری از تخصصهای مختلف اسرائیل بهویژه در زمینههای امنیتی و اطلاعاتی، به آن کشور تحویل میداد. در سال 1355 رژیم صهیونیستی75 % کل نیاز داخلی خود را که در حدود 150 هزار بشکه در روز میشد، از ایران تأمین مینمود. روابط نفتی میان دو رژیم از سال1338 آغاز شد و یک شرکت مشترک را بهنام «ترانس آزیاتیک » متشکل از شرکت ملی نفت ایران و گروهی از شرکتهای توزیعکننده نفت صهیونیست برای حمل نفت ایران تأسیس شد.
نقش شاه در پایهگذاری روند سازش اعراب و رژیم صهیونیستی
پس از جنگ و رژیم صهیونیست، اسرائیل به شدت نسبت به برقراری ارتباط با انور سادات رئیس جمهور مصر، احساس نیاز میکرد.
سلطنت و صهیونیسم در تعامل فرهنگی
صهیونیستها در این مقطع تاریخی و شرایط پس از جنگ رمضان 1352 هـ ش محور موساد - تهران را به شدت فعال کردند. زامیر رئیس دستگاه جاسوسی موساد از سوی نخستوزیر دولت صهیونیستی مأموریت یافت تا با ترغیب ساواک، شاه را وادار کند، بهعنوان واسطه و میانجی به برقراری تفاهم میان قاهره و تلآویو تلاش و اقدام کند. زوی زامیر رئیس موساد با نصیری رئیس ساواک، در تهران ملاقات و مذاکره کرد و پس از اشاره به زمینههای همکاری و توافقات میان دو رژیم شاه و صهیونیستها و ابراز نگرانی از مواضع شوروی در جهان عرب، تقاضا کرد تا ایران برای دیدار میان مصریها و اسرائیلیها، وساطت کند و شخص محمدرضا پهلوی بهعنوان دوست واقعی! اسرائیل پیام آن رژیم را به انور سادات رئیس جمهور مصر ابلاغ کند.
رژیم شاه برای ملاقات سادات و بگین نخستوزیر صهیونیستی در ابعاد مختلف سرمایهگذاری کلان کرد. وامهای کلان ایران به مصر محصول این وساطتها بود. ژنرال موشه دایان وزیر دفاع صهیونیستها زمان جنگ 1973 م. و وزیر خارجه وقت اسرائیل در 1356 طی سفری به ایران با شاه ملاقات و پیرامون ایجاد سازش میان مصر و اسرائیل مذاکره کرد.
مناخیم بگین در اردیبهشت 1356 از حزب لیکود به نخستوزیری دولت صهیونیستی رسید و تلاشهای محرمانه در قالب دیپلماسی پنهان، برای ایجاد سازش میان اعراب و اسرائیل روز به روز فزونی گرفت و سرانجام سادات در اواخر آبان 1356 سفر ننگین خود را به بیتالمقدس به مرحله اجرا درآورد. سازش سادات با صهیونیستها پایهای برای روند سازش بقیه حکومتهای ارتجاعی و دولتهای عرب وابسته به غرب گردید.
روابط فرهنگی ایران و رژیم صهیونیستی
مناسبات فرهنگی یکی از ابعاد دیگر روابط ایران و رژیم اشغالگر قدس در دوره حاکمیت شاه منفور بود. روابط فرهنگی میان دو رژیم در زمینههای مختلف بوده که به شرح زیر است: 1- جشنهای 2500 ساله: نقش صهیونیستها در طراحی و برگزاری جشنهای 2500 ساله قابل توجه بوده است. مطبوعات صهیونیستی در سالهای دهه چهل، مقالات متعددی در باره جشنهای 2500 ساله و سالگرد تأسیس شاهنشاهی ایران نوشتند و در این زمینه تبلیغات گستردهای به راه انداختند. از جمله اهداف رژیم اسرائیل در اقدام فوق عبارت بود از:
الف - تقویت مناسبات رژیم صهیونیستی با شاه.
ب - بهرهبرداری از این تبلیغات به نفع خود، آنها با این تبلیغات بهویژه در خصوص خدمات شایان کوروش در آزاد کردن قوم یهود از زیر یوغ پادشاه بابل، سعی داشتند پیوندهای باستانی میان ایران و قوم یهود را احیا کنند.
صهیونیستها در تبلیغات خود از کوروش بهعنوان اولین صهیونیست! و از اعلامیه کوروش با عنوان «بالفور باستانی» نام میبرند! اما شاه تحت فشار افکار عمومی جامعه ایرانی و جهان اسلام، نتوانست از اسرائیلیها برای شرکت در این جشن دعوت بهعمل آورد و مطبوعات صهیونیستی، شاه را به خاطر عدم دعوت مقامات اسرائیلی مورد انتقاد و نکوهش قرار دادند.
2- جهانگردی: صهیونیستها در تلاش بودند همکاری میان دو کشور در زمینه جهانگردی را توسعه و تقویت کنند و در راستای اهداف سیاسی و اقتصادی، در این بعد فرهنگی حرکت و فعالیت داشتند. در روز 4 مرداد 1341 هـ ش به دعوت اسدالله علم نخستوزیر وقت «تدی کولک» رئیس اتحادیه جهانگردی اسرائیل و هیئت همراه وارد تهران شدند و طی ده روز توقف در ایران، پیرامون برنامهریزی برای توسعه صنعت جهانگردی ایران و پایهریزی همکاری میان دو کشور در زمینه جهانگردی!، با مقامات ایرانی گفتگو کردند. در همین سفر بود که تدی کولک در مذاکره با مقامات دولت شاه، طرحهائی برای برگزاری جشنهای 2500 ساله طرحهای مختلفی ارائه داد. در پنجم فروردینماه 1343 نخستین گروه جهانگردی اسرائیلی توسط مؤسسه سیاحتی «اشل» به مدیریت «اشل» و با همکاری شرکت هواپیمایی « ک.ال.ام» وارد تهران شده و از اماکن باستانی ایران دیدن کردند.
3- جنبش صهیونیستی و باستانگرایی در ایران شاهنشاهی: جنبش فکری باستانگرایی در ایران در دوره پهلوی اول آغاز شد. نقش روشنفکران غربزده در این جنبش و توسعه آن در ابعاد مختلف فرهنگ ایران بسیار مهم بوده است. صهیونیستها پس از تشکیل رژیم اشغالگر خود در فلسطین و به دنبال کوشش در راستای تقویت روابطشان با ایران، سعی داشتند با بزرگنمایی و تحریف تاریخ باستان ایران، پیوندهای باستانی میان ایرانیان و قوم یهود را عمیق و گسترده جلوه دهند.
افسانه «استر» توسط مورخین و اساطیرشناسان اسرائیلی تبلیغ و ترویج گشت. طبقه افسانههای یهودی، خشایارشا پادشاه ایران تحت نفوذ استر(همسرش) و مردخای(مشاور او) از توطئه وزیر اعظم خود جلوگیری کرد، که بر اساس نقشه وزیر میبایست کلیه یهودیان قتل عام میشدند! از آن تاریخ تاکنون همهساله یهودیان به این مناسبت جشن مذهبی بهنام «پوریم» برگزار میکنند. همچنین در متون مذهبی یهودیان اشاره به اقدام کوروش برای رهایی یهودیان بابل از اسارت پادشاه بابل، روحانیان یهودی کوروش را به خاطر این اقدام ستودند. مورخان صهیونیستی به جریان حمله کوروش به بابل و آزادی یهودیان جنبههای اسطورهای و تقدسی دادهاند.
4- دعوت از شخصیتهای فرهنگی و ادبی ایران: مایرآمیت رئیس سازمان اطلاعات ارتش اسرائیل در سال 1341، پس از دیدارش از ایران و ملاقاتش با مقامات ایرانی، طی گزارشی به مقامات بلندپایه صهیونیستی یادآوری میکند که رژیم اسرائیل در افکار عمومی ملت ایران منفوراست. لذا او توصیه می کند که رژیم صهیونیستی با دانشگاهها و مطبوعات و مراکز فرهنگی ایران تماس برقرار شود. در پی این گزارش رژیم صهیونیستی تلاش میکند با مطبوعات و روشنفکران ایران رابطه صمیمانهتری برقرار کند و زمینههای مناسب جهت سفر مقامات و شخصیتهای فرهنگی فکری و مطبوعاتی ایران را به اسرائیل فراهم میکند.
در نیمه دوم دهه 1330 و آغاز دهه 1340 با برنامهریزی موساد و نقش فعال روشنفکران وابسته به دربار، ترویج تز «مدینه فاضله اسرائیل!» به شکلی فوقالعاده در نشریات ایران آغاز شد و تسهیلاتی جهت سفر عناصر روشنفکری و مطبوعاتی ایران به اسرائیل فراهم گردید. تعدادی از روشنفکران طرفدار افکار سوسیالیستی و روشنفکر ایران چون «خلیل ملکی»، «داریوش آشوری»، «جلال آلاحمد» و دیگران عازم فلسطین اشغالی شدند که در بازگشت خلیل ملکی و داریوش آشوری و برخی از روشنفکران «سوسیالیسم کیبوتصی» را نمونهای از پیشرفت سوسیالیسم معرفی و تبلیغ کردند. ولی مرحوم جلال آلاحمد، با نگارش مقالاتی به افشا ماهیت رژیم صهیونیستی پرداخت... که آخرین مقاله او پس از شکست ناصر در جنگ شش روزه نوشت و در روزنامه «جـُنگ هنر» منتشر شد و موجب توقیف همیشگی این هفتهنامه گردید... این مقاله پیش از انقلاب تحت عنوان «اسرائیل عامل امپریالیسم» از سوی نشر نذیر با مقدمهای از اینجانب و با امضای مستعار «ابورشاد» از قم منتشر گردید.
همچنین سفرهای بسیاری نیز در قالب شرکت در کنگرههای علمی و دانشجویی به اسرائیل انجام میشد. بهطور مثال سفر ابراهیم پورداوود (یکی از مؤسسین جریان باستانگرایی در ایران) در خرداد 1340 جهت شرکت در کنگره جهانی علوم یهود و سفر احسان یار شاطر در اردیبهشت 1357 جهت شرکت در چهارمین اجلاس کمیته بیتالمقدس... ابوالحسن بنیصدر نیز جزو مدعوین بودند که اسرائیل از آنها برای شرکت در سمینار بینالمللی دانشجویان دعوت بهعمل آورده بود.
نهضت امام خمینی(ره)؛ بحران در روابط
رژیم شاه و صهیونیستها
5- تاریخ میراث ملی ایران: یهودیان ایران نقش مهمی در خرید اشیا و آثار باستانی و عتیقه در تاریخ معاصر ایران داشتند و این اقدام در دوره دو پهلوی تشدید یافت. در دوره پهلوی دوم با حضور وسیع و گسترده صهیونیستها در ایران روند تاراج میراث ملی ایران شتابی بیشتری پیدا کرد و اسرائیل به صورت یکی از مراکز بینالمللی خرید و فروش آثار باستانی ایران درآمد. اسرائیلیها در کاوشهای باستانشناسی در مناطق مختلف ایران نیز حضور داشتند و افرادی چون ایوب ربانو در طی دهها سال یکی از بزرگترین مجموعههای آثار باستانی ایران را جمعآوری کرد که بعضی از آنها در جهان بینظیر بودند. ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود فعالیت یعقوب نیمرودی وابسته نظامی رژیم صهیونیستی در تهران را در زمینه تاراج آستان باستانی ایران فاش میسازد.
6- بخش فارسی رادیو اسرائیل: بخش فارسی رادیو اسرائیل در ابعاد مختلف در روند روابط میان دو کشور تأثیرگذار بوده است. این بخش بلافاصله پس از تأسیس دولت رژیم صهیونیستی در سال 1948 شروع بهکار کرد و ارتباط با یهودیان ایرانی جهت مهاجرت به اسرائیل از جمله اهداف تأسیس این بخش رادیوئی بوده است. در واقع رادیو اسرائیل رابط رسانهای رژیم صهیونیستی با یهودیان ایرانی بوده و نقش ارزنده در روند مهاجرت یهودیان فارسی زبان داشته و همچنین این رادیو نقش هدایتگری در جهت تشویق یهودیان ایرانی برای حضور در صحنه کمک به مهاجرت یهودیان عراقی و دیگر کشورهای خاورمیانه داشته است.
در تیرماه 1357 مسئله تعطیل شدن بخش فارسی رادیو اسرائیل در کمیته بازگشت مهاجرت پارلمان اسرائیل مورد کنکاش قرار گرفت. موشه قصاب (موشه کاتزا و رئیس جمهور رژیم صهیونیستی از سال 1379 تاکنون) نماینده ایرانیالاصل پارلمان از حزب لیکود، در دفاع از ادامه کار بخش مزبور با ارائه دلایلی همچون عدم انتشار نشریهای به زبان فارسی در اسرائیل و لزوم حفظ و ادامه ارتباط روزانه با بیش از هشتادهزار یهودی ایرانیالاصل و سایر فارسی زبانان موفق شد از تعطیل این بخش جلوگیری بهعمل آورد.
همکاریهای هنری - ورزشی: در زمینه مناسبات هنری میان رژیم شاه ورژیم صهیونیستی، اسرائیلیها فعال بودند. آنها با سه فیلم در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان که در سال 1345 هـ ش در تهران برگزار شد، شرکت جستند. در اسفند 1340 چند خواننده ایرانی! هم جهت اجرای کنسرتهایی به اسرائیل رفتند.
در زمینه روابط ورزشی حکومت پهلوی دوم همواره تحت فشار افکار عمومی جامعه ضداسرائیلی ایران قرار داشت ولی در قبال اینگونه روابط اعلام میداشت که ایران سیاست را در ورزش دخالت نمیدهد! و هیچگونه مخالفت در ادامه روابط ورزشی با اسرائیل وجود ندارد. هنوز خاطره بازی فوتبال میان دو تیم ایران و رژیم صهیونیستی در چارچوب بازیهای فوتبال آسیا در حافظه تاریخی ملت ایران زنده است که چگونه ملت ایران به حمایت از مردم فلسطین و علیه رژیم صهیونیست، یکصدا فریاد میزدند.
* نقش مؤثر حرکت اسلامی امام خمینی(ره)
مناسبات نظامی و اطلاعاتی میان رژیم شاه و رژیم صهیونیستی کاملاً محرمانه نگاه داشته میشد وسعی می شد که روابط بازرگانی، صنعتی و نفتی میان دو رژیم در استتار بماند. روابط سیاسی و دیپلماتیک دو رژیم از ماهیتی دوگانه برخوردار بود. در حالی که ایران به حمایت لفظی از اعراب و قضایای فلسطین میپرداخت، کمکهای پنهانی خود را به اسرائیل گسیل میداشت. علل این سیاست و ملاحظات به عوامل زیر باز میگردد:
1- اجتناب رژیم شاه از برانگیختن واکنش تـُند اعراب و مسلمانان بر ضد او.
2- هراس مستمر از جامعه اسلامی ایران که تشکیلات مذهبی و حوزههای علمیه و روحانیون در هدایت و رهبری آنها نقش اساسی داشتند.
3- وحشت رژیم شاه از نهضت امام خمینی(ره)... البته صهیونیستها در مناسبات مختلف سعی داشتند این روابط را با رژیم شاه علنی کنند! ولی نهضت مذهبی جامعه ایرانی به رهبری امامخمینی چالش بزرگی در روابط میان دو رژیم بوده است.
حضرت امام خمینی(ره) در مناسبتهای مختلف و با استفاده از هر موقعیتی، رژیم را به واسطه روابطش با رژیم صهیونیستی و آزاد گذاشتن دست عوامل اسرائیل در ایران، مورد سرزنش و انتقاد شدید قرار میداد. حملات و انتقادات مزبور با مخالفتهایی که بر سر تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در تاریخ 14 مهر 1341 هـ ش و رفراندوم 6 بهمن همان سال، در خصوص مواد ششگانه انقلاب سفید شروع شد. مجال مطرح شدن پیدا کرد و در اغلب بیانات و پیامها خصوصاً در جریان یورش دژخیمان رژیم به مدرسه فیضیه قم در 2 فروردین 1342 و سپس واقعه خونین 15 خرداد 1342 و اعتراض به احیای کاپیتولاسیون چهارم آبان 1343، مورد اشاره و تأکید قرار گرفت.
در میان چهرهها و شخصیتهای مذهبی - سیاسی مخالف رژیم، امام خمینی تنها شخصیتی بود که در اعلامیهها و سخنرانیهای خود با شدت قضیه فلسطین و مسائل مناسبات رژیم شاه و و رژیم صهیونیستی را مطرح و بهعنوان یک نقطه ضعف و حساسیت رژیم، بر روی آن انگشت گذاشته و نظر مردم را به این قضیه مهم و حیاتی برای همه مسلمانان، متوجه ساخته است. قضیه فلسطین در طول نهضت اسلامی امام خمینی از 15 خرداد 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن1357 یکی از محورهای اساسی مخالفت ایشان با شاه و رژیمش بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم جمهوری اسلامی ایران از قضیه فلسطین حمایت کرده و هماکنون نیز این حمایتها تداوم دارد. البته امیدواریم که در این قبیل مسائل حساس، همه جوانب امور! رعایت شود و به دور از شعارزدگی و با اقدامات عملی غیرعلنی، پشتیبانی مادی و معنوی از حرکتهای آزادیبخش فلسطین بهعمل آید... انشاءالله.
«بومدین» حواری که آتش بس را نپذیرفت میدانی که به مسکو رفت تا بعنوان مترقی ترین جناح حاکمه عربی تکلیف دولت های عربی را با ستاد سابق زحمتکشان روشن کند. وبه همین علت بازمطبوعات آزادیخواه(!) فرنگی ازآتش افروزی این سرباز انقلابی سابق ترش کردند. چون هنوز خیال می کنند که غیرت وحمیتی درستاد زحمتکشان موجوداست وکورخوانده اند. دست بالا بازهم اعلامیه است . و اعلامیه هم تا بحال کسی را به نان وآبی نرسانده. شنیده ام که کوسیکین به تیتو گفته بود(ناصراز راه تیتو کمک فوری ازروسها خواسته بود) که خیال می کنند ما می رویم کنار کانال به خاطر مصریها قربانی بدهیم ؟ (و راست هم می گفتند.آن حضرات حتی در ویتنام جرات نکردند قدمی بردارند.) اسلحه بهشان داده ایم اگر کاره ای هستند خودشان بجنبند دیگر ! این است جواب کمک. یعنی که صحرای سینا یک لابراتوار مجدد است برای آزمایش سلاح ها وآبروریزی مهمتر این است که سلاحهای شوروی اعتبار خود راباخته اند. وسلاحهای امریکایی وفرانسه وانگلیسی اعتبار یافته اند.
بهر صورت این جنگ عاقبت وخیمی دارد .اسرائیلی ها به صراحت اعلام کرده اند که گذشته بازنمی گردد یعنی که مناطق اشغالی را پس نخواهند داد که هیچ ساکنان عرب آن راهم بیرون می کنند . که شروع هم کرده اند. روسها زور می زنند که بقبولانند جدی هستند وامریکا وانگلیس هم که برخر مراد سوارند ولی شک نیست که دردنیای عرب دگرگونی عمیقی رخ داده . شلاقی به گرده بخواب رفتگان قرون وارد آمده که نتایجش بزودی آشکار خواهد شد. اگر هیات های حاکمه عربی که اغلبشان دست نشانده مستقیم کمپانی های نفتی اند عرضه داشته باشند وشیر نفت را بسته نگهدارند.
فلسطینی ها در سراسر مناطق اشغالی اسرائیل از نو کمیته های مقاومت تشکیل داده اند و ازقرار روایت نمایندگان سازمان ملل که ازآنجا آمده اند زمین ها را با مین های چینی دارند مینگذاری می کنند . و وای به روزی که پای چین باین ناحیه بازشود ! ولابد خبر بمب هیدرژن شان راهم شنیده ای .و عیب اساسی کار این است که من می ترسم اسرائیل با این قلدربازیها وژاندارم خاورمیانه شدن ها (مسافری می گفت درنیویورک باسه میلیون یهودی اش درروزهای واقعه چنان محیط تروری از طرف یهودیان ایجاد شده بود که همه جازده اند!) ازنو یک نهضت ضد یهود را تحریک کنند. وراستش را بخواهی صهیونیسم است که خطرناک است چرا که پشت سکه ناریسم وفاشیسم است.و بهمان طریقه عمل می کند. یک «هاگانا» برای من با دسته های اس .اس هیچ فرقی ندارد.آندره فیلیپ سوسیالیست نوشته بود که شرم آور است که اینجا درفرانسه عده ای از یهودیها نوشته اند وگفته که ما وطنمان اسرائیل است نه فرانسه ، ومتأسفانه می بینیم که مطبوعات فرانسه دردست یهودیها است (اکسپرس، با«سروان شرایور» ش_ که زبان ایشان است وتمام زنجیره مطبوعاتی «لازارف ها» با فرانسه سوار_ال_ماچ _پاری ماچ والخ ....) علاوه بر اینکه تمام فرستنده های تلویزیونی نیویورک را (13 زنجیر فرستنده) یهودیها اداره می کنند و اغلب امور انتشاراتی وروزنامه ها را .
درست است که فرق میان اسرائیل واعراب فرق میان قرن بیستم وما قبل تاریخ است .اسرائیلی از اروپا یا امریکا مهاجرت کرده مرد تکنیک این قرن است و عرب خاورمیانه ای همان مرد اهرام ساز«ایدول» پرست.واسرائیلی با درآمد سرانه هزار دلار درسال واعراب با 75 دلار وخرج روزانه آوارگان فلسطینی بین 7 تا 11 سنت یعنی7.8 قران. وحشت آور نیست ؟ ناچار اسرائیلی می برد. اما چه کسی مردعرب رادردوره اهرام سازی نگهداشته ؟ جز استعمار؟ وجز کمپانی؟ وجز اعوان وانصارش؟ وتجربه کوبا والجزایر وچین نشان داده که دست استعماررا فقط با تبر می توان برید نه با وعده ووعید وقول وقرار واصول بشری وانسان دوستی ! این است واقعه حتمی که اعراب خاورمیانه هم فهمیده اند .
وخطر اینجا است . پس ژاندارم های محافظ لوله های نفت بسلامت باد ! ومن از این چنان کلافه ام که نگو.... توکه با ملک حسین ! وامیر سعودی می خواهی بچنین جنگ بروی آیا نمی دانی که کور خوانده ای ؟ آیا نمیدانی که به امید حکومت کویت وقطر به سرهیچ چشمه ای نمی توان رسید ؟ جالب این است که نماینده حکومت سعودی در سازمان ملل یک مسیحی لبنانی است واجیر است وخدمت آن رامی کند که مزد بیشتر می دهد . درحالی که نماینده امریکا آرتور گلدبرگ یهودی است.با چنین طناب پوسیده ای بچاه جنگ رفتن وتازه به امید واهی کمک های فوری ستاد زحمتکشان بچنین خطری دست زدن حقا که چنین درسی را باید در پی می داشت ؟ وآیا اعراب بیدار شده اند؟
جالب است که حضرات روشنفکران چپ این ولایت مدام سنگ اقدامات عمرانی و پیشرفت های اسرائیل را توی سر اعراب می زنند. ونتیجه می گیرند که پس اعراب لیاقت ندارند واسرائیلی دارد ولی هیچکس نیست بهشان بگوید که حضرات ! نگاهی هم بکنید به کویت تا دیروز یک کویر لوت بود وحالابه کمک سرمایه نفت بهشت عربی شده است و بعد نگاهی هم بکنید به باغهای شاهی در ریاض پایتخت سعودی که پای هر درختش یک دهنه کولر باز است و هوای خنک به تن درخت ها می زند. بحث ازین نیست که چه کسی لیاقت دارد وچه کسی ندارد، بحث از این است که سرمایه گذاری کلان را هر جاکه بکنی شیرمرغ تا جان آدمیزاد حاضر است .
منتهی شیرمرغش برای اسرائیلی ها است وجان آدمیزادش را فعلاً از اعراب دارند می گیرند . لابد می پرسی خوب به نظر تو چه باید کرد؟ خیلی ساده است الدروم ناصر و دیگران که به دنبال یک عوام فریبی مسخره مداوم صحبت از به دریا ریختن اسرائیل می کنند بیهوده است.
وراه حل مسائل آن فقط تشکیل یک حکومت فدرال عرب ویهود است وباسم فلسطین . همان حرفی که مارتین بوبر فیلسوف یهودی سالها پیش ازتأسیس حکومت اسرائیل زد. درغیر اینصورت من می بینم که حضرات ازهر دو طرف دارند سرنیزها را تیزتر می کند صهیونیسم همان اندازه خطرناک است که حکومت های دست نشانده عربی. اسرائیل باید سرنوشت خودش را از صهیونیسم جدا کند ومصر و الجزایرو سوریه باید سرنوشت خودشان را از حکومت های نفتی عرب جدا کنند.
ودرآخراینکه ما درین جا درتکاپوی جمع آوری دارو برای زخمی های جنگیم. امکان دارد که شما هم درآنجا چنین کاری را شروع کنید؟ حکومت ایران نمایش هایی دارد دراردن می دهد که هیچکس گویا جدی نگرفته . چون برهیچکس پوشیده نیست که چه نوع کمکی است وبقصد مخفی کردن آن کین توزیهاست . از طرف مردم باید قدمی برداشته شود. آخر علاوه برهمه مسائل ناسلامتی با همکاری وهمبستگی اسلامی هم سروکار داریم .
شنبه سوم تیرماه 46
ترجمه متن سخنرانیTalmy Givon
منشی انجمن مستقل دانشجویان اسرائیلی آمریکا.
*تفسیری برروابط اسرائیل وسایر کشورها*
آقای رئیس . نمایندگان محترم . خانمها وآقایان متشکرم که به من فرصت داده اید تا امشب درین محفل سخن بگویم . لازم است بعنوان مقدمه دو نکته را روشن کنم. یکی اینکه من متخصص روابط اسرائیل وسایر کشورها نیستم و دوم اینکه انجمن مستقل دانشجویان اسرائیلی درآمریکا که من منشی آن هستم تشکیلات رسمی دانشجویان اسرائیل نیست و طبعاً به وسیله هیچ یک از تاسیسات دولت اسرائیل کمک یانظارت یاتأیید وپشتیبانی نمی شود . درحقیقت تعجب آور خواهد بود اگر بشنوید که انجمن دانشجویی شما درین جا مسئول غیر مستقیم کشف تشکیلات ما بوده است . من با انجمن دانشجویی شما درقضیه اقدامات ادامه مهاجرت آمریکا بر علیه حسین..... دانشجوی ایرانی مقیم لوس آنجلس آشنا شدیم ( وازینجا 9 سطرحذف شد که ضمن آن به جزئیات این آشنائی که به همکاری کننده اشاره می کند.)
ایران یکی ازمعدود کشورهای مسلمان عالم است که با اسرائیل روابط سیاسی دارد. وناچار حکومت اسرائیل ازین قضیه قسمت خوشنوداست .وچرا نباشد؟ کشوری که بوسیله همسایگانش تنها مانده چرا نباید دست کشور مسلمانی را که ازآن سمت خاورمیانه بسوی او دراز می شود. رد کند؟! وقتی روابط ایران واسرائیل رادر مجموع سیاست خارجی اسرائیل مطالعه کنیم می بینیم که این قیافه بیگناه دوستی وهمکاری تغییر شکل می دهد وکمی بغرنج می شود. چراکه این مجموعه سیاست خارجی سخت زننده است. واینها نمونه ها.
1.حکومت اسرائیل درزمان ماجرای کانال سوئز.
1956. با دوقدرت استعماری درحال اضمحلال سخت همکاری کرد.
2. حکومت اسرائیل از فشارهایی که فرانسه به انقلابیون الجزایر وارد می کرد طرفداری مداوم بعمل آورد.
3.نماینده اسرائیل درسازمان ملل نسبت به سیاست آمریکا همیشه خوش خدمتی کننده بوده است وباین علت حکومت اسرائیل ازصف ملل تازه استقلال یافته روزبروز دورتر مانده است .
4. حکومت اسرائیل درمقابل مشکل عمده صلح درخاورمیانه .یعنی مسئله آوارگان فلسطین هرگز سرسازش نداشته .
5. حکومت اسرائیل ازتمام دیکتاتورهای نظامی در سراسر عالم پشتیبانی سیاسی ونظامی کرده است . بعنوان نمونه چند تا را بشمارم .
الف _ از چومبه وموبوتو درکنگو
ب_ از پرتقالی ها واستعمارشان درآنگولا
ج_ ازتروخیلوی مرحوم! درجمهوری دومنیکن
د_ از امپراطور حبشه وملک حسین وامام یمن .
ملاحظه می کنید که باچنین زمینه تاریکی چندان تعجب آور نخواهد بود وقتی بشنوید که معاون وزارت دفاع اسرائیل وپیشنهاد نوعی وحدت عمل می کند میان حکومت اسرائیل وسعودی وحبشه وسایر کشورها درمقابل حکومت مصر. درچنین زمینه تاریکی البته که روابط با اسرائیل معنی دیگری پیدا می کند.
بنظر می رسد که این روابط حلقه دیگری است ، از زنجیره سراسری حکومت های خفقان ودیکتاتوری که بدور عالم کشیده شده. من می خواهم برای شما دانشجویان ایرانی این نکته را روشن کنم که اسرائیل چنانکه تبلیغات صهیونیست ها ادعا می کند، یک دولت یک پارچه نیست . بسیاری از مردم اسرائیل از روشنفکران ومتفکران وتحصیل کردگان وجوانان با سیاست فعلی حکومت خود مخالفند. مخالف این جنگ گونه و سبعیت اند که حکومتشان در مقابل آوارگان فلسطین بخود گرفته . مخالف این فشار سیاسی واقتصادی وفرهنگی اند که حکومت اسرائیل بر اقلیت عرب ساکن اسرائیل اعمال می کند . مخالف این واقعیت اند که حکومت اسرائیل خود را درصف حکومت های فاسد ودیکتاتوری جهان درآورد. ما می خواهیم به کمک انجمن دانشجویی شما اعلام بداریم که سیاست حکومت اسرائیل نسبت به دیگران نه تنها همکاری وهمدردی ملت اسرائیل را برنمی انگیزد بلکه ملت ما با آن مخالف است ، ما بشدت احساس می کنیم که سیاست فعلی حکومت اسرائیل مورد علاقه ملت اسرائیل نیست. ما می خواهیم شما بدانید که برخلاف اعتقاد عوامانه رایج _ حکومت اسرائیل یک دولت دموکرات نیست. حقوق فردی در اسرائیل بهیچ صورت محترم شمرده نمی شود حکومت اسرائیل به هر صورت که دلش بخواهد مطبوعات را سانسور می کند ، قانون امنیتی که صد سال پیش ترکها وضع کرده اند اکنون بر علیه آزادی بکار برده می شود. آزادی مذهب تأمین شده نیست ودر حقیقت فراموش شده است .حقوق مذهبی ونژادی اقلیت های خودسرانه زیر پا گذاشته شده ، ما احساس می کنیم که این ها تصادفی نیست بلکه وجودخود سیاست کلی اسرائیل است . ناچار احساس می کنیم که ملت های دیگر در مبارزه خود برای رسیدن به دموکراسی با ملت اسرائیل در رسیدن به دموکراسی خود هیچ اختلافی ندارد. ما بشدت معتقدیم که صلح ورفاه وقتی درخاورمیانه مستقر خواهد شد که ملت های آن ناحیه هر کدام دولت های دموکرات و نماینده واقعی خود را داشته باشند تا ازاین راه بتوانند از دخالت سیاست های بیگانه در آن ناحیه ممانعت کنند .
ترجمه مخلص ج. آ
پی نوشت ____________________________
* این سخنرانی در جلسه 25اوت 1967 سمینار انجمن دانشجویان ایرانی در لس آنجلس کالیفرنیا ایراد شده ومتن آن درIran Report شماره آوریل 1967. نشریه 15 روز یکبار همین انجمن منتشر شده است که درکمبریج ماساچوست چاپ می شود.