به قلم: استاد سید هادی خسروشاهی
مقدمه:
مناسبات ایران و قوم یهود ریشه در تاریخ باستان دارد. از دوران پادشاهان هخامنشی، چراگاهها و محل سکونت قوم یهود در فلسطین، همیشه در قلمروی حاکمیت ایرانیان بوده است. تاریخ و کتب مذهبی قوم یهود از کوروش کبیر شاه هخامنشی، به خاطر نجات این قوم از اسارت پادشاهان بابل، همیشه به نیکی یاد میکنند. پس از فتح بابل و آزادی قوم یهود، برخی از قبایل این قوم ساکن ایران شده و در طول 2500 سال، در کنف ایرانیان بهسر برده و اغلب اوقات در آسایش و رفاه قابلتوجهی زندگی کردهاند و اگر در برخی از ادوار تاریخی مزه فشار و تضییقات را چشیدهاند، ملت مسلمان ایران نیز از جور و ظلم سلاطین و شاهان خود، تلخیهای فراوانی چشیدهاند... البته میدانیم که ظهور «جنبش صهیونیسم» در اروپا بهعنوان عکسالعمل در قبال ظلم و ستم جوامع و دولتهای اروپایی- مسیحی نسبت به یهودیان اروپایی بوده است و نمونه قتل عامهای ادعائی قوم یهود، در اروپا هرگز در هیچیک از جوامع اسلامی رخ نداده و همیشه یهودیان در کنف حمایت مسلمانان و جوامع اسلامی حیات آسوده و رفاه و آزادی قابلتوجهی داشتهاند. ولی متأسفانه جنبش صهیونیستها در مناطق و سرزمینهای اسلامی همیشه در راستای منافع استعمار اروپائی شرق بهویژه در جهان اسلام بوده است.
پیدایش جنبش صهیونیستی در ایران در دوران پهلویها با حمایت سفارتخانههای خارجی بهویژه فرانسه و انگلیس بوده است و همین جنبش و تشکیلات آن در ایران، نقش کلیدی در مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین اشغالی داشته است. این جنبش مناسبات خود را با رژیم پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن1357 حفظ کرد. البته رژیم صهیونیستی از بدو پیدایش در سرزمین فلسطین، برای نجات از حلقه محاصره اعراب، با طرح راهبرد پیرامونی سعی داشت روابط گستردهای با کشورهای همسایه اعراب، چون: ایران، ترکیه و اتیوپی بهوجود آورد و در این راه تا حدودی هم موفق بوده است. و از سوی دیگر رژیم شاه نیز انگیزههای زیادی جهت برقراری روابط با رژیم صهیونیستی «اسرائیل» داشت و بیتردید غرب، بهویژه آمریکا و انگلیس هم شاه را در این راه ترغیب و تشویق میکردند. البته نقش ایادی فرقه «بهائیت» و گروههای یهودی - صهیونیستی در ایران را نیز در ترغیب شاه برای توسعه روابط با رژیم صهیونیستی نباید فراموش کرد.
اما همواره جامعه اسلامی ایران بهرهبری روحانیت و حوزههای علمیه قم و نجف، مانع بزرگ در راه توسعه این روبط و علنی کردن میان دو رژیم بودهاند و به شهادت تاریخ معاصر، نهضت و مبارزه اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) نقش بسیار اساسی در کاهش شتاب و توسعه دامنه مناسبات میان شاه و اسرائیل ایفا کرده است.
* تاریخ یهودیان ایران
نوشتن تاریخ «کلیمیان ایران» در یک مقاله میسر نیست و خود نیاز به نگارش چندین جلد کتاب دارد. ولی بیمناسبت نیست که اشاره کوتاهی بهعمل آید:
* دوره باستان
سکونت قوم یهود در ایران به تاریخی در حدود 190 سال پیش از فتح بابل توسط کوروش و صدور زمان بازگشت یهودیان به «اورشلیم» باز میگردد. آنها اغلب در همدان و اصفهان سکنی گزیده بودند... در زمان جانشینان کوروش، مصر به تسخیر سپاه هخامنشی درآمد و فرمانی مبنی بر عدم تعرض به معبد یهودیان در مصر صادر شد. در عصر داریوش (552 – 486 ق.م) متصرفات ایران توسعه یافت و سرزمینهای یهودینشین هم بخشی از قلمرو حکومت داریوش بود. بنا بر اساطیر بنیاسرائیل، یهودیان در دوران سلطنت خشایار شاه (522-286 ق.م) به واسطه «استر» همسر و ملکه یهودی ایران، از توطئهای که برای قتل عام آنان چیده شده بود، نجات یافتند! با کشته شدن داریوش سوم و سقوط دولت هخامنشیان تمامی خاک ایران بهدست اسکندر مقدونی افتاد و جامعه یهود ایران، مانند بقیه ایرانیها تحت حاکمیت یونانیان قرار گرفتند... سیاست مذهبی سلوکیها، جانشینان اسکندر، موجبات انزجار قوم یهود را فراهم آورد. برخی از پادشاهان سلوکی مجسمه ژوپیتر را در معبد یهود بر پا داشته و آنان را مجبور به قربانی نمودن «خوک!» برای بتهای یونانی مینمودند... و اجرای بعضی از مراسم مذهبی آنان هم ممنوع گردید... در عصر اشکانیان بنا بر روایات یهودیان، جامعه یهودی ایران مورد حمایت پادشاهان اشکانی قرار گرفت و روایات اهل مذهبی که در این عهد معمول بود، نسبت به یهودیان نیز اجرا شده است. یهودیان در این دوره به بازسازی و سازماندهی تشکیلات و ساختار اداری - مذهبی پرداختند و معابد خود را در شهرهایی که در قلمروی اشکانیان بود، مرمت و بازسازی نمودند. در دوران حاکمیت ساسانیان، سیاست مذهبی شاهان ساسانی تحت تأثیر نفوذ موبدان تغییر یافت و روش تساهل و تسامح مذهبی تا اندازهای کاهش یافته و امتیازات مذهبی و استقلال محاکم یهودی، لغو و اجرای احکام طبق مقررات مذهبی آنها، از سوی ساسانیان تعطیل شد. قبض و بسط آزادی مذهبی یهودیان ایرانی در دوران ساسانیان کاملاً مشهود است. بهطور مثال میتوان اشاره کرد که در دوران بهرام گور، یهودیان از آزادی مذهبی برخوردار بودند، ولی در دوره حاکمیت یزدگرد دوم که تحت نفوذ موبدان بود، فرمانی صادر شد که یهودیان را مجبور میساخت روز شنبه را مقدس ندانند...! و تعطیل نکنند!
* یهودیان در پناه حاکمیت مسلمانان
... اتخاذ روش مدارا و تسامح، نسبت به پیروان ادیان (مسیحیان و یهودیان و زردشتیها)، از هنگام فتح ایران توسط نیروهای اسلام یک سیاست ثابتی بوده که منبعث از تعلیمات آئین اسلام بوده است.
به گواهی اغلب مورخان اسلامی و غیراسلامی، قوم یهود هم چون سایر پیروان مذاهب، در کنف حمایت حاکمیت اسلامی، از آزادی مسکن و کسب و کار و آزادی عبادت و انجام مراسم مذهبی برخوردار بودند... تارخنگاران یهودی اعمال پارهای تضییقات علیه یهود را یادآوری میکنند، از آن جمله میتوان به منبع استخدام آنها در ادارات دولتی، انجام عبادات به آهستگی، متمایز ساختن آنها با رنگ مخصوص در لباس اشاره کرد، ولی در دوران حاکمیت مغول بر ایران یک یهودی بهنام سعدالدوله وزیر ارغون شاه شده و موقعیت یهودیان بهبود یافت. در حمله تیمور لنگ به ایران بسیاری از شهرها ویران گشت و جمعیت زیادی از ایرانیان، از جمله یهودیان متحمل خسارات جانی و مالی فراوانی شدند. بنا به روایات تاریخی؛ تیمور هنگام حمله به اصفهان70 هزار تن را از دم تیغ گذراند و بسیاری از یهودیان هم در آنجا قتل عام شدند. و بنا بر یک افسانه قدیمی، یهودیان اصفهان لنگ شدن پای تیمور را از آنرو میدانند که در مراسم روزه بزرگ سال 1387 م هنگامی که یهودیان در کنیسه مارون ولایت، با صدای بلند جمله توحید را ادا میکردند، تیمور که اتفاقاً از محله یهودیان عبور میکرد، بر اثر رم کردن اسبش، به زمین افتاد و پایش شکست و لنگ شد!
از اینرو، او حکم قتل یهودیان را صادر کرد و کنیسه را به مسجد مبدل ساخت. اما یهودیان در دوران عثمانی و صفوی برخلاف همکیشان خود که در اروپا مورد خشم و تعرض و قتل قرار داشتند، از توجه خاص سلاطین دولتهای عثمانی و صفوی برخوردار بودند. «حبیب لوی» در کتابش «تاریخ یهود ایران» به ذکر برخی فشارها و سیاست تضییق مذهبی علیه یهودیان ایران در دوران صفویه میپردازد از جمله اینکه به هنگام باران، یهودیان حق آمدن به کوچه و خیابان و یا حق سوار شدن بر اسب و حق پوشیدن جوراب بلند را نداشتند. ولی باید اشاره کرد که انگیزهها و علل مذهبی، تنها محرک تعقیب کلیمیها در بخشی از دوره صفویه نبوده، بلکه اعمال آنها باعث این امر میشد، چرا که یهودیان ایرانی گاهی متهم به اشاعه فساد و فحشا و یا جادوگری و شرابسازی میشدند و تحت تعقیب قرار میگرفتند و همین سیاست و فشار شاهان صفوی، موجب مهاجرت یهودیان به خاک عثمانی گشت.
با سقوط دولت صفوی، وضع یهودیان ایرانی دگرگون گشت... در زمان نادرشاه، هفت خانواده کلیمی بهعنوان خزانهدار به مشهد اعزام شدند که این تعداد تا قبل از شهریور1320 ش، حدوداً به پانصد خانوار رسید.
رد پای صهیونیسم در ایران؛کنکاش تاریخی
جمعیت یهودیان ایران در دوران فتحعلیشاه قاجار به حدود یکصد و سی هزارنفر میرسید. در تهران 15 هزارنفر و در تبریز هفت هزارنفر یهودی زندگی میکردند... با پیدایش «علی محمد باب» و شکلگیری فرقهساختگی بهائیت، جمعی از یهودیان با سوءاستفاده از موقعیت، به این فرقه روی آوردند و بهائی شدند! دکتر یعقوب ادوارد پولاک، اهل بوهم طبیب مخصوص ناصرالدینشاه یهودی بود و حضور وی در دربار ناصری تاثیر مهمی در توجه شاه قاجار به اوضاع یهودیان ایرانی داشته است. همانطور که بعدها، پزشک مخصوص پهلوی دوم، سرلشگر دکتر ایادی، یک بهائی سرشناس بود که میتوانست از نفوذ خود در شاه، استفاده کرده و او را وادار به انجام کارها و اعمالی کند که موجب رنجش مسلمانان میگردید...
... با رشد جنبش صهیونیستی در اروپا، توسعه جایگاه یهودیان در دول اروپائی بهویژه انگلیس، حمایت تدریجی دولتهای اروپایی از یهودیان ایران در دوره حاکمیت ناصرالدینشاه نضج گرفت. مسافرت ناصرالدینشاه به اروپا بستر مناسبی برای ملاقات نمایندگان مؤسسات و تشکیلات صهیونیستی در اروپا با وی بود. در پاریس شاه قاجار با لـُرد روتچیلد از خانوادههای متمول یهودی و از رهبران صیهونیستی فرانسه، ملاقات کرد و لـُرد از شاه خواست تا نسبت به اصلاح وضعیت اجتماعی یهودیان ایران همت گمارد. اهتمام ممالک اروپائی به یهودیان ایران، دولت قاجار را مجبور به دادن امتیازات و تسهیلاتی به یهودیان نمود تا آنکه در سال 1295 هـ . ق کار نظارت بر امور جامعه یهود ایران بهعنوان ملل متنوع! به وزارت امور خارجه واگذار شد. نخستین مدرسه الیانس(مدرسه یهودیان) در تهران درسال 1317 هـ . ق گشایش یافت و مظفرالدینشاه، مبلغ 200 تومان به آن مؤسسه کمک نقدی کرد. در پی ترور الکساندر دوم، تزار روسیه در سال 1881 م، یهودیان روسیه در معرض قتل عام قرارگرفتند و تعداد بسیاری از آنها از روسیه به فلسطین و کشورهای دیگر مهاجرت کردند. با رسیدن اخبار روسیه به ایران، تمایل مهاجرت به فلسطین در میان یهودیان ایران افزایش یافت.
البته طرح کلی جنبش صهیونیسم جهانی در این رهگذر، نقش مؤثری در افزایش تمایل یهودیان ایران به مهاجرت داشته است. مهاجرت یهودیان ایرانی، به فلسطین قبل از قرن نوزدهم جنبه مذهبی و اجتماعی داشت، ولی در قرن نوزدهم و پس از کنفرانس صهیونیستها در بال، این مهاجرت جنبه سیاسی و عقیدتی پیدا کرد. پس از تشکیل اولین گردهمآیی بینالمللی صهیونیسم بهرهبری هرتزل در شهر بال سوئیس در سال (1897 م / 1315 هـ ق) و تصویب پیشنهاد ایجاد یک میهن مستقل برای یهودیان جهان در فلسطین، مهاجرت یهودیان به این سرزمین صورت سازمانیافتهای به خود گرفت. البته سیاست دول استعماری غرب و کار سازمانیافته صیهیونیستها، نقش مؤثری در تقویت احساسات یهودیان و تشویق آنها به مهاجرت به فلسطین، داشت و در ایران هم نقش سفارتخانههای خارجی بهویژه آمریکا، فرانسه و انگلیس در امر مهاجرت یهودیان ایرانی موثر و کاملاً آشکار بود... بهعنوان مثال میتوان به درگیری تنی چند از یهودیان و مسلمان در سال 1322 هـ ق در خیابان سیروس تهران اشاره نمود که طی آن کاردار سفارت آمریکا در تهران با ارسال یادداشتی به وزارت امور خارجه ایران، حمایت دولت خود را از یهودیان اعلام داشت: «دولت و ملت اتازونی(آمریکا) به ادله چند در باب طایفه یهود که پراکنده در میان علماند توجه و مراعات بسیار در آسایش و آرامش آنها مینماید و از باب اعلی مراتب فضل و هنر و کسب و خیرات و شهرت علوم و حرفه که دارا میباشند بعضی از اجزای محترمتر و مودتتر جماعت جمهوری دولت اتازونی هستند... ».
موقعیت یهودیان در اوخر عصر قاجار
یهودیان ایران در حمایت از مشروطیت فعالیت داشته و رهبران مشروطه را ناجی خود دانستند... اقلیتهای مذهبی چون یهودیان در مجلس اول شورای ملی ایران از حق انتخاب وکیل برخوردار شدند. زردشتیان «ارباب جمشید» را بهعنوان نماینده خود انتخاب کردند ولی ارامنه و یهودیها به آقایان بهبهانی و طباطبائی رأی دادند تا بهاصطلاح حـُسن نیت خود را نشان دهند. پس از صدور بیانیه بالفوردر سال 1917 م. و تأیید تشکیل کانون ملی یهود در فلسطین از سوی انگلستان، برخی از یهودیان ایرانی به فکر تأسیس «انجمن صهیونیستی در ایران» افتادند... و این انجمن را در سال 1298 هـ ش در تهران تشکیل داده و شعباتی نیز در شهرستانها دایر کردند.
کمیته مرکزی این انجمن شامل 13 نفر بوده که عزیزالله نعیم رئیس کل تشکیلات و دکتر حبیب لوی (مؤلف کتاب تاریخ یهود در سه جلد) بازرس کل این انجمن بود. ... کودتای سوم اسفند 1299 هـ ش، رضاخان را در ایران بر مسند قدرت نشاند...! و عصر پهلویها دوران طلایی فعالیت صهیونیستها در ایران بود. اسناد تاریخی در آرشیو وزارت امور خارجه ایران وجود نقش بارز و ویژه: «میرزا حبیبالله خان آلرضا» یا عینالملک هویدا (پدر هویدا نخستوزیر بعدی ایران) را در صحنه روابط ایران و فلسطین اشغالی بهخوبی نشان میدهد. وی از رهبران حزب بهائیگری ایران بوده و از خواص اطرافیان «عباس افندی» دومین سرکرده بهائیان است. حال آنکه هویدا در سالهای آغازینه سلطنت رضاشاه، عهدهدار امور فلسطین بود که تحت قیمومیت انگلیس قرار داشت.
با استقرار سلطنت پهلوی در ایران، یهودیان از محلههای خاص خود خارج شده و از آزادیها و امکانات و حمایتهای گستردهای برخوردار گشتند، تا آنجا که بر اساس قوانین دوران پهلوی، یهودیان میتوانستند مالک زمین و املاک - به هر میزان و مقداری - بشوند... (رژیم شاه علاوه بر دادن آزادی عمل به آنها و کمک به مهاجرت یهودیان ایرانی، نقش مهمی هم در مهاجرت یهودیان بخارا و سمرقند و عراق و ترکیه داشته است.)
دولت ایران و جامعه یهودی ایران در زمان جنگ دوم جهانی هنگامی که آوارگان یهودی لهستانی از فشار ارتش نازی فرار کردند، با پذیرش و اسکان آنها در ایران، مقدمات لازم را برای ورود نمایندگان آژانس یهود به ایران، به بهانه انتقال آنها به فلسطین اشغالی فراهم ساختند. پس از تشکیل دولت صهیونیستی و غاصب اسرائیل در سرزمین فلسطینی، پیوندهای جامعه یهود ایران با نهادهای مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اسرائیل، گره خورد...! حضور فعال و چشمگیر یهودیان ایرانی در اقتصاد و سیاست ایران نقش مؤثری در سیاست شاه و دولتها در ایران، در قبال رژیم صهیونیستی اسرائیل داشته است و لابیهای یهودی ایران نقش فعالی در تقویت روابط میان رژیم شاه و رژیم صهیونیستی را بهعهده گرفتند!
جمعیت یهودیان ایران که در اواخر حکومت قاجار به 75 هزارنفر بالغ گردیده بود، در دوران پهلویها تا 135 هزارنفر افزایش یافت و در هشت سال نخست تشکیل دولت صهیونیستی اسرائیل، به کمک رژیم ایران 45 هزار یهودی از ایران به سوی فلسطین اشغالی مهاجرت کردند.
یهودیان ایران به پاس حمایتهای همهجانبه خاندان پهلوی از آنها، هنگام ازدواج محمدرضا پهلوی با فوزیه - خواهر ملک فاروق پادشاه مصر در 1318 هـ - لوح طلایی مزین به جواهرات گرانقیمت که بر روی آن اشعاری منقوش بود، هدیه دادند و در زمان تاجگذاری! پهلوی دوم در سال 1346 ش، نیز لوح گرانبهایی از طلای ناب به ارزش شش میلیون دلار به شاه ایران هدیه دادند. »
سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران
اشاره کردیم که سازمانها و تشکلهای یهودی و صهیونیستی در ایران، نقش مهمی در ایجاد روابط میان رژیم شاه و اسرائیل داشتهاند. مهمترین و معروفترین سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران را میتوان بهشرح زیر، فهرست کرد:
1- تشکیلات آموزشی مدرسه آلیانس در تهران: این تشکیلات وابسته به آلیانس ایزرائلیت اونیورسال فرانسه است. مسافرت ناصرالدینشاه به فرانسه و ملاقات با سران صهیونیستی فرانسه، زمینه را برای تأسیس این مؤسسه در تهران فراهم ساخت. نخستین مدرسه آلیانس در تهران با فرمان مظفرالدینشاه در سال 1312 هـ ق گشایش یافت و با 300 دانشآموز آغاز بهکار کرد؟!... پس از مدتی این تشکیلات رو به توسعه نهاد و شعبات خود را در شهرهای: اصفهان، همدان، کرمانشاه، شیراز، سنندج، بروجرد، گلپایگان، یزد، کاشان، نهاوند و تویسرکان تأسیس کرد... این مدارس نقش مهمی در سازماندهی جامعه یهودی ایران داشته است. و نمایندگان این مدارس همیشه از حمایت سفارتخانههای کشورهای بزرگ غربی بهویژه آمریکا و انگلیس برخوردار بودهاند.
2- مؤسسه ارت: این مؤسسه فرهنگی که در سال 1880 م تأسیس شده، در اغلب کشورهای جهان شعباتی دارد و مرکز آن در ژنو است. در شهریور 1329 هـ ش این مؤسسه به منظور آموزش صنایع و حرفههای مختلف به یهودیان ایرانی، به تأسیس یک آموزشگاه حرفهای در تهران مبادرت نمود. آموزشگاه ارت ایرانی برای آموزش فرهنگ یهودی اهمیت خاصی قائل بود و به همین بهانه از مربیان ورزیده اسرائیلی دعوت بهعمل میآورد تا به آموزش یهودیان ایرانی بپردازد.
3- مؤسسه فرهنگی اوتصر هتورا «گنج دانش:» این مؤسسه مذهبی و فرهنگی در تهران و شهرستانهای مختلف ایران کلاسهایی را بهمنظور تدریس زبان «عبری» و علوم دینی دایر کرد... البته مهاجرت دستهجمعی یهودیان اکثر شهرهای کوچک ایران به فلسطین اشغالی و یا تهران باعث شد که مدارس وابسته به این مؤسسه در بیش از بیست نقطه ایران تعطیل شود چون دیگر نیازی به آنها نبود.
فعالیت سازمانیافته صهیونیسم در ایران قبل از انقلاب
4- سازمان بانوان یهود ایران: این سازمان وابسته به شورای بینالمللی زنان یهود است و در سال 1330 هـ ش تأسیس شده و عضو شورای عالی جمعیتهای زنان ایران بوده است... مؤسسه آمریکن جوینت در سال 1326 اقدام به ایجاد کلاسهای پرستاری و امدادهای فوری برای زنان یهودی ایران نمود و این اقدام زمینه را برای تشکل زنان یهودی ایرانی فراهم ساخت... این سازمان نقش مهمی در تقویت جنبش صهیونیستی در ایران داشته و در سالهای نخست تأسیس دولت غاصب فلسطین، به ارتش صهیونیستی کمکهای مالی و لجستیکی قابلتوجهی نموده است.
5- آژانس یهود «سخنوت:» در آستانه جنگ جهانی دوم در سال 1321 هـ ش در ایران تأسیس شد و نقش مهمی در سازماندهی و ساماندهی یهودیان فراری لهستانی داشته است. دو یهودی معروف و ثروتمند ایرانی: عزیز القانیان و دکتر حبیب لوی، نقش مهمی در تأسیس این آژانس در ایران بهعهده داشتند. این آژانس در سالهای 1328 و 1329 هـ بسیاری از یهودیان عراقی را هم به فلسطین اشغالی منتقل کرد. بر اساس اسناد وزارت امور خارجه، این آژانس در مهاجرت یهودیان کردستان ایران و عراق (از طریق ترکیه) به فلسطین اشغالی نقش بهسزایی داشته است. این آژانس تا سال 1334 هـ ش توانست چهل و پنج هزار تن از یهودیان ایرانی را به فلسطین اشغالی انتقال دهد.
بر اساس اسناد موجود در آرشیو وزارت امور خارجه و سازمان اسناد ملی، در سال 1346 هـ ش در اسرائیل متجاوز از هشتاد هزار کلیمی ایرانی زندگی میکردند اما اغلب آنها فقیر و تهیدست بوده و در میان آنها بهطور نمونه حتی یک کلیمی ثروتمنده هم نمیتوان یافت زیرا ثروتمنئدان ایرانی این اقلیت مذهبی، به هیچوجه حاضر نیستند ایران را ترک کنند و در محلی زندگی کنند که حساب و کتابی در کار آن نیست!! آنها ترجیح دادهاند در ایران بمانند و یا به کشورهای اروپایی و آمریکا مهاجرت کنند. در فلسطین اشغالی کلیمیهای ایرانی نیز مثل سایر یهودیان مشرق زمین و آفریقایی به مشاغل مهم راه نیافتهاند.
6- سازمان پیشاهنگی یهود «خلوتص » این تشکل کاملاً وابسته به آژانس یهود در ایران بود. بر اساس گزارشهای «ساواک» رؤسا و مسئولان خلوتص ایران معمولاً توسط رژیم صهیونیستی انتخاب و از فلسطین اشغالی به ایران اعزام میشدند... آموزش نظامی و تربیت سازمانی و گروهی یهودیان از جمله آموزشهای اعضای این سازمان بوده است.
7- انجمن کلیمیان تهران: از جمله اهداف تأسیس این انجمن سازماندهی امور اجتماعی، فرهنگی و دینی یهودیان ایران با مرکزیت تهران بود.جمعآوری اعانه برای رژیم صهیونیستی و تلاش برای انتقال یهودیان ایرانی به فلسطین اشغالی، بخشی از فعالیتهای مستمر این انجمن بوده است. رهبران انجمن که از یهودیان منتفذ و سرمایهدار بودند، با رژیم پهلوی و ارکان آن، یوندهای همهجانبه و وسیعی داشتند.
8- صندوق ملی یهود: این صندوق وابسته به سازمان جهانی صهیونیسم بوده و بر اساس مصوبات کنگرههای سازمان جهانی صهینونیسم این صندوق جمعآوری اعانات و کمکهای مالی یهودیان نقاط مختلف جهان را بهعهده داشت. بر اساس اسناد ساواک این مؤسسه مالی، اقدام به جمعآوری اعانات از کلیمیان ایرانی برای رژیم صیهونیستی، مینموده است... و القانیان معدوم، در ردیف اول کمککنندگان به رژیم اسرائیل بهشمار میرفت...
9- سازمان بانوان هاتف : مؤسسه فرهنگی زنان یهود ایرانی بوده و درباره وابستگی آن به دیگر سازمانهای یهودی موجود در ایران دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. برخی از اسناد، این سازمان را وابسته به انجمن کلیمیان تهران میدانند. هدف اولیه جمعآوری اعانات برای کمک به مستمندان یهودی ایرانی و کمک به اسرائیل بوده است.
10 - سازمان جوانان یهود: این سازمان فعالیت خود را در سال 1334 هـ ش آغاز کرد و پیوندهای تنگاتنگ با آژانس یهود و آمریکن جونیت داشته است.
11 - سازمان دانشجویان یهود ایران: بر اساس اسناد این سازمان، در مهرماه سال 1339 اولین «جلسه علمی دانشجویان یهودی» تشکیل گردیده است.
12 - کانون فرهنگی کوروش کبیر: این سازمان به هدف آشنا ساختن جامعه یهود ایران با فرهنگ یهودی و ایجاد محیط مناسب برای فعالیتهای هنری و فرهنگی و اجتماعی تأسیس شده است. این مؤسسه در نیمه دهه سی(هجری شمسی) تأسیس شده است.
13- کانون خیرخواه: این سازمان خیریه در سال 1322 هـ ش به ابتکار دکتر روحالله سپیر تأسیس و در سال 1324 به ثبت رسید. این کانون دارای بیمارستان موقوفه بهنام دکتر سپیر است.
14 - انجمن اتفاق: این تشکیلات که به کلوپ عراقیها نیز معروف است، دارای دبستان و دبیرستان مخصوص یهودیان عراقی مقیم ایران بوده است. رهبران این انجمن از صهیونیستهای عراق بودند که در ایران، طبق معمول سازمانهای یهودی فعالیتهای مرموزانهای داشتهاند.
15- گروه مکبیت: یک سازمان صهیونیستی دیگر که در ایران فعالیت داشته و با ارتش رژیم صهیونیستی روابط خاصی داشته است. از جمله اهداف تأسیس این گروه جمعآوری اعانه برای ارتش صهیونیستها و ترغیب جوانان یهودی ایرانی برای کمک و حمایت از رژیم صهیونیستی بوده است.
16- باشگاه وایزمن: این باشگاه که بهعنوان یک انجمن فرهنگی میان یهود ایران به فعالیت مشغول بود ضمن آموزش فرهنگ و زبان عبری و تبلیغ آموزههای توراتی، به تشویق جوانان برای اعزام به فلسطین اشغالی نیز مبادرت میورزید.
صهیونیست و بهائیت؛ زمینههای نزدیکی دو رژیم
17 کانون کرمل: این سازمان ویژه جوانان یهود ایران بوده و در سال 1344 هـ ش تأسیس شده است. بر اساس اساسنامه این کانون، هدف از تشکیل آن هدایت افکار؟! جوانان یهود ایران بوده است. و در زمینه آموزشی، فرهنگی، ورزشی و هنری فعالیت داشته است.
18- انجمن پزشکی یهود ایران: این «انجمن علمی» درسال 1336 هـ ش فعالیت خود را در ایران آغاز و علنی نمود... و پزشکان یهودی ایرانی، اعضاء اصلی این انجمن بودند.
مناسبت بهائیت و صهیونیسم
اهتمام حزب سیاسی بهائیگری به اسرائیل و صهیونیسم، تا حدی است که «شوقی ربانی»! سومین سرکرده این حزب یکی از مهمترین مسئولیتهای شورای بینالمللی بهائیان را رابطه با دولت اسرائیل اعلام میکند. شوقی افندی در طرح ده سالهاش، حمایت از دولت اسرائیل را بر همه دولتهای جهان ترجیح میدهد. و به بهائیها دستور می دهد که به تشکیل محافل روحانی و ملی بر مبنای قوانین و مقررات دولت اسرائیل اقدام کنند.. . این حمایتهای همهجانبه از دولت اسرائیل و در همتنیدگی مناسبات بهائیت و صهیونیستها، باعث شد که دولت غاصب اسرائیل، بهائیت را بهعنوان یک «دین جهانی»! قلمداد و در ردیف اسلام، مسیحیت و یهودیت قرار دهد. دولت صهیونیستی به بهائیها اجازه ساخت نخستین مرکز بزرگ بهائیان را بهنام « مشرق الاذکار»! در فلسطین اشغالی میدهد. بهائیها با خرید قطعه زمینی به مساحت سیوشش هزارمتر مربع واقع در جبل کرمل، توانستند مرکز «مشرق الاذکار» و قبر بهاءالله و سید علیمحمد باب و برخی از رهبران خود(عباس افندی و شوقی افندی) را در آنجا بسازند و البته مراکز و عوائد موقوفات این فرقه، جنبه جهانگردی و مالی برای رژیم صیهونیستی دارد. بهطور کلی میتوان گفت که در سراسر جهان محافل بهائیت بهمثابه یک حزب صهیونیستی عمل میکنند و اتحاد بهائیها و صهیونیستها در ایران دوران شاهنشاهی دلیل این مدعاست.
زمینهها، انگیزهها و عوامل برقراری روابط میان دو رژیم
در سالهای نخست پس از جنگ جهانی دوم و درگیری اعراب و نیروهای اشغالگر، رژیم صهیونیستی توانسته بود موجودیت خود را با حمایتهای غرب بهویژه آمریکا تثبیت نماید. حمایتهای مالی و اعتباری سرمایهداران آمریکایی به اسرائیل، این رژیم را در قبال مشکلات اقتصادی و اجتماعی، تقویت کرد. ولی اشاره کردیم که تنگتر شدن حلقه محاصره اقتصادی و نظامی اعراب، امنیت رژیم صیونیستی را شدیداً تحت مخاطره قرار میدهد. نخستین تلاش اسرائیل برای خروج از انزوای منطقهای، ایجاد روابط با کشورهای غیرعرب خاورمیانه همچون ترکیه و ایران، با موفقیت روبهرو شد، ولی تحولات ایران و قضیه ملی شدن نفت و قطع روابط ایران با رژیم صهیونیستی و انگلستان، در گسترش مناسبات میان رژیم شاه و رژیم صهیونیستی وقفهای ایجاد نمود.
کودتای ننگین در 28 مرداد 1332 و سرکوب نیروهای ملی و مذهبی، تقریباً همزمان با سرنگونی ملک فاروق، شاه مصر و به قدرت رسیدن «افسران آزاد» و قرار گرفتن رهبری هدایت رادیکالیزم اعراب در دست مصر بود. این تحولات در خاورمیانه بستری برای همگرایی سیاست خارجی شاه و رژیم صهیونیستی بهوجود آورد!
از جمله عوامل برقراری روابط میان دو رژیم عبارتست از:
1- وابستگی دو کشور به اردوگاه غرب، بهویژه آمریکا و انگلیس.
2- تیرگی روابط دو کشور با شوروی سابق که منبع تهدیدی برای ایران بود.
3- مقابله با رادیکالیزم عرب به رهبری ناصر؟...، دو کشور نسبت به تحرکات ملیگرایی عربی در منطقه احساس خطر و تهدید میکردند.
4- بنا بر انگیزههای مناسبات دوجانبه دو رژیم، رژیم صهیونیستی در پی اجرای طرح راهبردی پیرامونی بود و تلاش داشت برای شکست حلقه محاصره متحدان نیرومند در همسایگی اعراب پیدا کند.
شاه ایران نیز در پی تبیین سیاست «ناسیونالیزم مثبت» خود!، در عرصه سیاست خارجی ایران بود. شوروی و رادیکالیزم عرب کانونهای تهدید برای امنیت دو کشور بهشمار میرفتند، لذا این عوامل در تقویت انگیزههای روابط دوجانبه کمکهای شایانی نمودند. سیاست بهاصطلاح آزادی مذهبی! و حفظ منافع ملی دو رکن اساسی سیاست «ناسیونالیزم مثبت شاه» بود که برقراری روابط با رژیم صهیونیستی را تجویز میکرد.
5- زمینههای همکاری مشترک: بهنظر سران دو رژیم، ایران و اسرائیل از توان بالقوهای برای همکاریهای مشترک در زمینه اقتصادی، کشاورزی، آموزشی، فرهنگی، فناوری، انرژی، نظامی و اطلاعاتی و امنیتی برخوردار بودند، لذا برقراری روابط دیپلماتیک میان دو کشور ولو بهصورت غیررسمی و دو فاکتور، نخستین گام در جهت تحقق این همکاریها بهشمار میرفت.
مناسبات سیاسی میان دو رژیم
... روابط ایران و رژیم صهیونیستی در دوران پهلوی دوم از تأسیس دولت صهیونیستی در 1327 هـ ش تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357 هـ ش شاهد فراز و نشیبهایی بوده و از مراحل مختلفی گذشته است.
سیاست ایران در قبال مسئله فلسطین پیش از تصویب طرح تقسیم:
سیاست خارجی ایران در ازای تحولات فلسطین پس از پایان جنگ جهانی دوم، بر مبنای حفظ تمامیت ارضی این سرزمین بهعنوان بخش تفکیکناپذیری از سرزمینهای اسلامی استوار بوده است. گر چه ایران بهعنوان یکی از اعضای فعال اقلیت کمیته تحقیق سازمان ملل خود مختاری یهودیان را در قسمتهایی از سرزمین فلسطین در چارچوب طرح برقراری یک نظام فدرالیته با اعراب پذیرفت، اما با طرح تقسیم بهعنوان راهحل نهایی و قضیه فلسطین موافقت ننمود. البته اخبار و گزارشهای مربوط به فلسطین در داخل ایران بازتابهای شدیدی داشته و جامعه مسلمانان ایران را تحریک و اجتماعات مذهبی را برای ابراز نارضایتی سازماندهی میکرد. روحانیت و تشکلهای مذهبی با قدرت تمام، خواستار همراهی دولت ایران با کشورهای عرب همسایه بهمنظور دفاع از فلسطین بودند و دولت «قوام» را زیر فشار شدیدی قرار داده بودند تا آمادگی خود را به همکاری با کشورهای عربی بهمنظور رهایی فلسطین از اسارت صهیونیستها اعلام نماید.
صدور قطعنامه شماره 181 مجمع عمومی سازمان ملل مورخ 18 آذر 1326 هـ ش / 29 نوامبر 1947 م، در خصوص تقسیم فلسطین با تظاهرات و اجتماعات مردم ایران همراه گردید، حوزههای علمیه جهان تشیع در ایران و عراق، جامعه مذهبی را رهبری و هدایت میکردند. در ایران آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی نقش مؤثری در این زمینه داشت. و بیانیه مورخ 11/10/1326 هـ ش ایشان، انعکاس وسیعی در ایران و دنیای اسلام داشته است. مرحوم آیتالله کاشانی در این بیانیه پیشبینی نمود که «تشکیل دولت یهودی در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زبان آنها تنها متوجه اعراب فلسطین نمیگردد.» ایشان تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل را «ظلم فاحش» نامید... علاوه بر این، آیتالله کاشانی در پی سخنرانیها و اعلامیههای بعدی از افتتاح شماره حسابی خبر داد که بهمنظور جمعآوری کمکهای مردم برای تهیه اسلحه و لباس برای مجاهدان فلسطین اختصاص یافته بود.
موضوع مخالفت علما با طرح تقسیم فلسطین در جامعه ملل شاید به واقع گام اولیه مقابله علمای جهان اسلام و عرب بود و در واقع پرچمدار این حرکت روحانیت شیعه ایران و عراق بوده است. علمایی چون: هبهالدین شهرستانی، سید محمدمهدی صدر، سید محمدمهدی اصفهانی و سید محمدمهدی خراسانی که از علمای ایرانی ساکن بغداد و کاظمین و شیخ راضی آلیاسین که از علمای شیعه عراق است با شرکت یوسف عطامفتی اهل سنت در بغداد و حبیب العبیدی مفتی موصل، تلگرافی به مضمون ذیل به جامعه ملل و وزارت خارجه انگلیس مخابره نمودهاند: «این جانبان که نمایندگان روحانی مذاهب اسلامی هستیم، از قرار کمیسیون سلطنتی راجع به تقسیم فلسطین که یک کشور اسلامی و عربی عزیزی است، اظهار عدم رضایت نموده و نسبت به آن اعتراض و آن را ضربتی به قلب اسلام و عرب میدانیم.»
در 25 اردیبهشت 1327 هـ ش / 15 مه 1948 م، با خروج نیروهای استعمارگر انگلیس از فلسطین، دولت رژیم صهیونیستی اعلامیه استقلال خود را منتشر ساخت. اخبار ناگوار واصله از فلسطین شور و هیجان فوقالعاده در جامعه اسلامی ایران بهوجود آورد. احساسات ضداسرائیلی و هیجانات مذهبی برای دفاع از مردم فلسطین بهطور روزافزون در حال گسترش بود و تظاهرات اعتراضآمیز توسط مرحوم آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام هدایت میشدند.
نقش روحانیت در مبارزه ضدصهیونیستی مردم ایران
در روز جمعه 31 اردیبهشت 1327 هـ ش مرحوم آیتالله کاشانی ضمن ایراد خطابهای در مسجد سلطانی، مردم را به حمایت جانی و مالی از مسلمانان فلسطین فراخواند و در پایان مراسم قطعنامهای در شش ماده علیه دولت صهیونیستی صادر شد. در این قطعنامه مردم از دولت و مجلس خواسته بودند که از مساعدت و همکاری با مسلمانان در قضیه فلسطین کوتاهی نکند و از اقامت یهودیانی که از ممالک عرب به ایران آمدهاند، جلوگیری بهعمل آید و در خاتمه به آن دسته از یهودیان داخلی که در تقویت مالی یهودیان اسرائیلی تلاش میکردند، هشدار داده شده بود که از مجازات شدید مصون نخواهند بود.
حضرت آیتالله العظمی بروجردی با انتشار بیانیهای ضمن اظهار تأسف از اعمال یهودیان در فلسطین خواستار اجتماع و وحدت صفوف مسلمانان ایران و سایر ممالک در مقابل یهود شد. اما رژیم شاه علیرغم احساسات ضداسرائیلی مردم تسهیلات فراوانی در اختیار صهیونیستها و آژانس یهودیان قرار داد تا یهودیان فراری از کشورهای عربی را از طریق ایران و ترکیه به فلسطین اشغالی منتقل سازند. که عاملی برای تقویت نظامی و اقتصادی اسرائیل بهحساب میآمد... تظاهرات و افزایش هیجانات ملی نقش اصلی در استعفای دولت حکیمی داشت. با تشکیل دولت هژیر مبارزات ضدصهیونیستی ملت ایران ابعاد تازهای بر خود گرفت. فدائیان اسلام بهرهبری شهید نواب صفوی نقش موازی در این مبارزات داشت. جمعیت فدائیان اسلام با انتشار بیانیهای دولت را مخاطب قرار داد:
«هوالعزیز، نصر منالله و فتح قریب
خونهای پاک فدائیان رشید اسلام در حمایت برادران مسلمان فلسطین میجوشد. پنج هزار از فدائیان رشید اسلام عازم کمک به برادران مسلمان فلسطینی هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازه حرکت سریع به سوی فلسطین را دارند و منتظر پاسخ سریع دولت میباشند.» از طرف فدائیان اسلام، سید مجتبی نواب صفوی شدت مخالفت مردم با نخستوزیری هژیر موجب شد که دولت وی بیش از پنج ماه دوام نیاورد!
زمینههای شناسایی اسرائیل
دولت محمد ساعد مراغهای با سقوط هژیر در 30 آبان 1327 کار خود را آغاز و تحولات دوران نخستوزیری وی نقش مؤثری در زمینهسازی و تسریع شناسایی اسرائیل از سوی ایران داشته است... از جمله عوامل و رخدادهایی که در ایجاد بستر شناسایی اسرائیل توسط شاه نقش اساسی داشته عبارتست از:
1- ترور نافرجام شاه در 15 بهمن 1327 هـ ش.
2- افزایش اختیارات شاه در نتیجه تشکیل مجلس مؤسسان در اول اردیبهشت 1328 هـ ش.
3- پیروزی رژیم صهیونیستی در جنگ اول بر ضد اعراب در سال 1948 م.
4- مهاجرت فزاینده یهودیان عراقی به ایران، آنها بهصورت غیرقانونی وارد کشور شده و از این طریق به اسرائیل منتقل میشدند. جمعیت آنها دو برابر تعداد یهودیان ایرانی بود. این مهاجرت مشکلات امنیتی و اجتماعی فراوانی برای ایران ایجاد کرده بود.
5- فشارهای اتباع ایرانی مقیم فلسطین اشغالی: اتباع ایرانی مقیم فلسطین دولت ایران را تحت فشار قرار دادند تا مشکلات مالی و خسارات وارده بر آنها در اثر جنگ فلسطین را جبران و حل کند.
6- نقش ویژه فرقه یا حزب بهائیت که تعداد زیادی از آنها مقیم فلسطین اشغالی بودند.
7- شرایط و اوضاع روابط شاه با اعراب: شاه ایران با همسایگان عربش چون عراق و کویت و... مشکلات و اختلافات سیاسی یا ارضی داشت، ظهور جنبش رادیکالیزم عرب این مشکلات را تشدید نمود.
8- سفر شاه به آمریکا (در 24 آبان 1328 هـ / 15 نوامبر 1949) هدف سفر جلب کمکهای مالی و اقتصادی آمریکا به ایران بهمنظور اجرای برنامه هفتساله عمرانی کشور و اخذ کمکهای نظامی بیشتر بهمنظور تقویت بنیه دفاعی ایران بود. این سفر اولین سفر شاه به آمریکا بود و طی این سفر وی با ترومن رئیس جمهوری آمریکا ملاقات و مذاکره نمود.
9- فساد و رشوهخواری: عوامل رژیم صهیونیستی از طریق یک واسطه آمریکایی رشوهای به مبلغ 240 هزار دلار به دولت ایران در ازای شناسایی اسرائیل دادند. محمد ساعد مراغهای نخستوزیر وقت ایران پس از دریافت رشوه، اعلام کرد که مرزهای ایران به روی تمام پناهندگان یهودی باز است! 15 اسفند 1328 هـ ش / 6 مارس 1950 دولت ایران بهطور دو فاکتور دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و این موضوع رسماً از طریق نماینده دائمی ایران در سازمان ملل اعلام شد.
اعلام شناسایی اسرائیل توسط ایران واکنشهای داخلی و خارجی بسیاری داشت که بخشی از این واکنشها چنین بود.
1- ترور هژیر وزیر دربار شاه و همهکاره در دستگاههای دولتی.
2- حمایت فدائیان اسلام از تحصن دکتر مصدق و یاران او در مخالفت با انتخابات دوره شانزدهم که زیر نظر هژیر، همراه با تقلب و تزویر پایان یافته بود.
3- زمینهسازی برای بازگشت آیتالله کاشانی از تبعید و اتحاد نیروهای ملی - مذهبی تحت رهبری آیتالله کاشانی و دکتر محمد مصدق.
4- تشدید فشار نیروهای مبارز، باعث سقوط دولت محمد ساعد مراغهای شد.
5- تیرگی روابط با جهان عرب: مصر در مقدمه کشورهای عربی بود که نسبت به اقدام شاه موضع گرفت. اقدام شاه باعث تشدید تیرگی روابط تهرا ن- قاهره گردید.
نهضت ملی شدن نفت و لغو شناسایی اسرائیل
در حالی که مبارزات ملت مسلمان ایران با دولت انگلیس ابعاد تازهای به خود گرفته بود، افکار عمومی همچنین خواهان قطع روابط سیاسی با رژیم صهیونیستی شد. علاوه بر آن ایران در مسئله ملی کردن صنعت نفت و مقابله با فشارهای انگلیس نیاز به جانبداری کشورهای عربی در شورای امنیت و سازمان ملل داشت. لذا تهران تصمیم به لغو شناسایی رژیم صهیونیستی گرفت. باقر کاظمی وزیر امور خارجه وقت در 16 تیر 1330 هـ ش در مجلس شورای ملی حاضر شد و تعطیل کنسولگری ایران در بیتالمقدس را به اطلاع نمایندگان رساند. تصمیم ایران بازتاب شدیدی در جهان عرب داشت.
رسانههای گروهی عربی، نسبت به اقدام ایران با نظر تحسین و تمجید نگاه کردند. دولت مصر رسماً از دولت ایران تشکر نمود. و حمایت خود را از دعاوی ایران در عرصه سیاسی جهانی اعلام کرد. عزام پاشا نخستین دبیرکل اتحادیه عرب(مارس 1945- 1952) تصمیم ایران را ستود. دکتر مصدق هنگام بازگشت از نیویورک به دعوت نحاس پاشا نخستوزیر مصر در 28 آبان 1330 / 19 نوامبر 1952 از مصر دیدن کرد و مورد استقبال مقامات دولتی این کشور قرار گرفت... همزمان دولت مصر قرارداد 1936 م خود با انگلستان را لغو کرد. این امر موجب اعتراض شدید دولت انگلیس شد و به نوعی در حل مسئله نفت با ایران اثر منفی نهاد.
مرحله بازسازی روابط میان دورژیم
پس از کودتای 28 مرداد 1332 هـ ش رژیم شاه به بازسازی روابطش با رژیم صهیونیستی اقدام نمود.
گام نخست:
در میان عوامل صهیونیستی که بلافاصله پس از کودتای 28 مرداد رهسپار ایران شدند، فردی بهنام یعقوب نیمرودی بود که در تاریخ سیام دیماه 1334 هـ ش وارد تهران شد. وی ظاهراً معاونت آژانس یهود در تهران راتصدی نمود، اما بنا بر اظهارات ارتشبد حسین فردوست، این شخص هدایت شبکه موساد را در ایران، عهدهدار بوده و در سالهای بعد، نقش کلیدی در تشکیل و سازماندهی ساواک ایفا کرده است.
قانون تشکیل سازمان ساواک در اسفندماه 1335 هـ ش مورد تصویب دو مجلس ملی، سنا و شاه قرار گرفت و سپهبد تیمور بختیار به ریاست آن منصوب گردید و بختیار جهت کسب تجربیات در سازماندهی ساواک رهسپار فلسطین اشغالی شد و با مقامات موساد از جمله ایزک هارل رئیس وقت موساد مذاکره کرد. موساد یکی از کارشناسان زبده خود را بهنام یعقوب کاروز که رئیس ایستگاه سازمان موساد در پاریس بود، جهت همکاری با ایران معرفی کرد. کاروز با همکاری نیمرودی نقش مؤثری در سازماندهی و راه انداختن تشکیلات سازمان مخوف ساواک داشتند. جنگ سرد اعراب قومیگرا با رژیم شاه، روند بازسازی و تقویت روابط بازسازی و تقویت روابط میان شاه و رژیم صهیونیستی را تسریع می کرد. سقوط خاندان سلطنتی فیصل دوم در پی کودتای افسران آزاد عراقی بهرهبری ژنرال عبدالکریم قاسم در 14 ژوئیه 1958 / 1337 هـ ش، جنبش رادیکالیزم عرب را تشدید و شاه را بیشتر نگران کرد و این اوضاع و شرایط در واقع پیش از آنکه شاه بهطور علنی نسبت به شناسایی رژیم غاصب صهیونیستی از سوی ایران اعتراف نماید، وزارت امور خارجه نخستین نماینده رسمی ایران را در تاریخ 21 آذر 1338 هـ ش / 12 دسامبر 1959 م. به منظور اداره امور کنسولی مربوط به ایران در سفارت سوئیس، به اسرائیل اعزام داشته بود. سفارت سوئیس در اسرائیل مدتها حفاظت منافع ایران در آن کشور را بهعهده داشت و دفتر نمایندگی ایران در آن سفارت، در وزارت امور خارجه ایران با عنوان «برن 2» شناخته میشد. همزمان با بررسی موضوع تأسیس دفتر نمایندگی ایران در تلآویو از سوی دولت ایران، اعراب به شیوههای مختلف مراتب ناخشنودی و اعتراض خود را نسبت به روند گسترش روابط میان ایران و رژیم صهیونیستی ابراز داشتند. در یک مورد هنگامی نماینده رژیم صهیونیستی در هفته اول تیرماه 1339 هـ ش در کنفرانس بینالمللی زنان در تهران شرکت کرد، سفیر مراکش! لب به اعتراض گشود که متقابلاً با واکنش تند مقامات دولتی روبهرو گشت.
ایفای نقش مشترک در صحنه نظامی - امنیتی خاورمیانه
دولت ایرا ن ضمن رد اعتراضات اعراب یادآور شد که اسرائیل یک کشور عضو سازمان ملل است. شاه ضمن مصاحبه مطبوعاتی ماهانه خود در تاریخ دوم مرداد 1339 هـ ش در کاخ سعدآباد ضمن به رسمیت شناختن اسرائیل تصریح کرد. اما اتحادیه عرب در واکنشی تـُند، اقدام دولت ایران را عملی غیردوستانه تلقی نمود و جمال عبدالناصر رئیس جمهوری مصر در نطق شدیداللحن خود در اسکندریه 4 مرداد 1339 هـ ش / 26 ژوئیه 1960 شاه ایران را همکار استعمارگران خواند و ضمن تأکید بر توانایی مصر در مقابله با ایران ؟! شاه را متهم کرد که در جریان بحران کانال سوئز، علیه مصر موضعگیری نموده است.
از طرف وزارت امور خارجه مصر دستور اخراج جمشید قریب سفیر کبیر ایران در قاهره صادر گردید. تهران نیز متقابلاً اقدامات مصر را ناشی از یک توطئه دانست و محمود محرم حماد سفیر مصر در تهران را به وزارت امور خارجه فراخواند و به وی اخطار شد که ظرف مدت 24 ساعت خاک ایران را ترک گوید. قطع روابط دیپلماتیک میان تهران و قاهره آغاز تشدید مرحله جنگ سرد میان مصر و ایران بود و به مدت یک دهه ادامه داشت... اشاره به این نکته بیمناسبت نیست که قطع روابط بین مصر و ایران، بهخاطر برقراری روابط با اسرائیل انجام شد و متأسفانه پس از شکست ناصر و اعراب در جنگ شش روزه، آنها هم راه شاه را در پیش گرفته و سرانجام مذاکرات و ملاقاتها، در زمان انور سادات، معاون ناصر، اسرائیل از طرف مصر به رسمیت شناخته شد و این بار، ایران اسلامی به دستور مستقیم رهبری - امام خمینی(ره) - با مصر قطع رابطه نمود که همچنان تا به امروز! ادامه دارد.
به قلم : استاد سید هادی خسروشاهی
همکاریهای مشترک نظامی، امنیتی و اطلاعاتی ایران و اسرائیل
شاه و رژیم صهیونیستی به منظور تأمین منافع مشترک و مقابله با تهدیدات مشترک بر ضرورت تماس دستگاههای اطلاعاتی دو کشور تأکید داشتند. زمینهها و عوامل دیگری نیز در توسعه ارتباطات امنیتی و اطلاعاتی دو کشور مؤثر بود:
1- همکاری ساواک و موساد با سازمان سیا و 6mi – انگلیس - جهت مقابله با عملیات سازمان اطلاعات شوروی K.G.B
2- همکاری ساواک و موساد در زمینه جمعآوری اطلاعات. درباره تحرکات قومیگرایان عرب در منطقه خاورمیانه و نیز پیرامون تبلیغات کمونیسمم منطقهای.
3- استفاده ساواک از تجربه موساد در زمینههای مختلف اطلاعاتی.
4- استفاده ساواک از تخصص و کارآیی کارشناسان اطلاعاتی موساد همچنین استفاده ایران از فناوری تجهیزات فنی موساد جهت جمعآوری اطلاعات.
5- توجه خاص شاه به توسعه توان دفاعی و نظامی ایران و گرایش وی به سمت میلیتاریسم، بستر مناسب دیگری برای توسعه همکاری نظامی میان شاه و رژیم صهیونیستی بود... در فاصله سالهای 1340-1332 ایران بیش از 440 میلیون دلار صرف خرید تسهیلات از آمریکا نمود و در فاصله 1349-1344 شاه به مبلغ یک میلیارد و ششصد میلیون دلار از آمریکا تجهیزات نظامی خرید.
البته عوامل چند، نقش مهمی در گرایش شاه به خرید اسلحه و توسعه بنیه نظامی ایران داشت از آن جمله است: 1- ناامیدی ایران از کارآیی پیمان سنتو (در جنگ هند و پاکستان در سال 1344 هـ ش آمریکا بیطرفی! خود را اعلام و کمکهای تسلیحاتی خود را به پاکستان قطع نمود.)
2- اعلام تصمیم انگلیس در دیماه 1346 مبنی بر خروج نیروهای انگلیس از خلیج فارس تا پایان 1350 هـ ش بنابراین سرمایهگذاری بیشتر شاه در بخش نظامی و تسلیحاتی موجبات ظهور ایران بهعنوان یک ژاندارم مقتدر بود که قرار شد! امنیت خلیج فارس را تأمین نماید! نقش رژیم شاه وعربستان در پرتو دکترین نیکسون بهعنوان دو پایه امنیت منطقه خلیج فارس، مشخص شده بود. و شاه به نمایندگی از طرف آمریکا با خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی توانست بهعنوان ژندارم منطقه تثبیت شود.
3- کودتا در 4 مهر1341 ش. در یمن توسط سرهنگ عبدالله سلام که طرفدار قومیگرائی عربی بود، کشورهای محافظهکار منطقه از جمله ایران را نگران کرد. شاه در این موقع به کمک سلطنتطلبان یمن پرداخت تا از پیروزی جمهوریخواهان یمن جلوگیری کند.
4- از نظر آمریکا، ایران و اسرائیل دو متحد ارزشمند و راهبردی در منطقه خاورمیانه و اقیانوس هند محسوب میشوند. بنابراین تقویت همهجانبه آن دو، از لحاظ آمریکا حائز اهمیت بود. از دیدگاه راهبردی آمریکا ایران و اسرائیل میتوانند:
الف: در مقابل توسعه کمونیزم منطقهای و نفوذ شوروی در خاورمیانه و آفریقا همچون سدی عمل کنند.
ب: این دو کشور میتوانند نگهبان جریان آزاد نفت از خاورمیانه بهسوی کشورهای صنعتی غرب باشند. در این میان شاه در زمینه نظامی همکاریهای گوناگونی با رژیم اسرائیل داشت از جمله:
1- همکاریهای راهبردی نظامی در صورت حمله یکی از کشورهای عربی به یکی از دو رژیم.
2- استفاده از تجارب صهیونیستها در زمینه مدرنیزه کردن تجهیزات نظامی ایران.
3- بهرهگیری از مشاورین نظامی رژیم صهیونیستی و خرید برخی اقلام نظامی ساخت رژیم صهیونیستی. ایران در این زمینه نقش رژیم صهیونیستی را بهعنوان منبع معتبر و قابل اطمینان برای خریدهای تسلیحاتی و مشاوره نظامی پذیرفته بود.
ایران در زمینه خرید تسلیحات از رژیم صهیونیستی چندین قرارداد با آن رژیم منعقد کرد، از جمله خرید اسلحه خودکار «یوزی». قرارداد تعمیر و سرویس هواپیماهای جنگنده از نوع. 16F، خرید توپ 106 ضد تانک، خرید خمپاره سنگین 120 میلیمتری.
در بهار سال 1356 هـ ش زمانی که شیمون پرز وزیر دفاع رژیم صهیونیستی بود، توافقنامهای میان دو رژیم در زمینه پروژه تولید موشک بالستیک با کلاهک 750 کیلوگرمی که دارای کاربردی اتمی نیز بود! به امضا رسید.
پروژه مزبور به «فلاور» یاگل! موسوم بود و ایران هزینه این همکاری را بهصورت یک میلیارد دلار نفت خام میپرداخت و همچنین یک فرودگاه و سایت پرتاپ برای آزمایش دور برد موشکی و همچنین محلی برای سوار کردن موشک در اختیار رژیم صهیونیستی میگذاشت. برای پیگیری این موضوع، شاه ارتشبد حسن طوفانیان را در 27 تیر 1356 به فلسطین اشغالی اعزام کرد. طوفانیان با ژنرال عزروایزمین، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی و موشه دایان وزیر خارجه وقت آن رژیم ملاقات و مذاکره نمود.
توسعه همکاریهای فنی، عمرانی و نفتی میان دو رژیم
موفقیت رژیم صهیونیستی در تبدیل زمینهای لم یزرع به مناطق حاصل خیز و به کارگیری فناوریهای جدید در زمینه کشاورزی، عامل مهمی در برقراری و توسعه روابط ایران و اسرائیل به شمار میآمد.
در سال 1340 هـ ش موشه دایان وزیر کشاورزی صهیونیستی از وزیر کشاورزی ایران دعوت کرد تا هیأتی را برای بازدید تأسیسات زراعی و آبیاری اسرائیل، به آن کشور اعزام دارد. ایران نیز هیأتی را به همین منظور به فلسطین اشغالی اعزام داشت. پس از دیدار موشه دایان وزیر کشاورزی اسرائیل از ایران، تمایل تهران به استفاده از فناوری کشاورزی صهیونیستها افزایش یافت. زلزله هولناک سال 1341، در دشت قزوین وبوئین زهرا، زمینه مناسب دیگری را برای فعالیت صهیونیستها فراهم ساخت.
در این زلزله سیصد روستا ویران گشت و وزارت کشاورزی ایران تصمیم گرفت تا یک برنامه جامع بازسازی و توسعه در این منطقه را به مورد اجرا بگذارد. در این راستا شرکت صهیونیستها «تاهال» در مناقصه مربوط به اجرائی کردن پروژه وزارت کشاورزی ایران برنده شد! پروژه عمرانی قزوین شامل چهار مرحله بود و صهیونیستها توانسته بودند با نفوذ خود در آمریکا، نظر بانک جهانی را برای پرداخت 20 میلیون دلار وام به ایران، برای اجرای طرح مزبور جلب نمایند.
در زمینه تجاری حجم مبادلات بازرگانی میان تهران و تلآویو در اواخر دهه چهل(هـ ش) به حدود 250 میلیون دلار بالغ گردید. صدور نفت ایران به اسرائیل برای تأمین امنیت آن رژیم بسیار با اهمیت بود. بهویژه در دوران تحریم نفت توسط اعراب، در پی جنگ رمضان 1973 م. رژیم شاه نفت خود را در قبال خرید تجهیزات و تسلیحات نظامی و امنیتی و بهرهگیری از تخصصهای مختلف اسرائیل بهویژه در زمینههای امنیتی و اطلاعاتی، به آن کشور تحویل میداد. در سال 1355 رژیم صهیونیستی75 % کل نیاز داخلی خود را که در حدود 150 هزار بشکه در روز میشد، از ایران تأمین مینمود. روابط نفتی میان دو رژیم از سال1338 آغاز شد و یک شرکت مشترک را بهنام «ترانس آزیاتیک » متشکل از شرکت ملی نفت ایران و گروهی از شرکتهای توزیعکننده نفت صهیونیست برای حمل نفت ایران تأسیس شد.
نقش شاه در پایهگذاری روند سازش اعراب و رژیم صهیونیستی
پس از جنگ و رژیم صهیونیست، اسرائیل به شدت نسبت به برقراری ارتباط با انور سادات رئیس جمهور مصر، احساس نیاز میکرد.
سلطنت و صهیونیسم در تعامل فرهنگی
صهیونیستها در این مقطع تاریخی و شرایط پس از جنگ رمضان 1352 هـ ش محور موساد - تهران را به شدت فعال کردند. زامیر رئیس دستگاه جاسوسی موساد از سوی نخستوزیر دولت صهیونیستی مأموریت یافت تا با ترغیب ساواک، شاه را وادار کند، بهعنوان واسطه و میانجی به برقراری تفاهم میان قاهره و تلآویو تلاش و اقدام کند. زوی زامیر رئیس موساد با نصیری رئیس ساواک، در تهران ملاقات و مذاکره کرد و پس از اشاره به زمینههای همکاری و توافقات میان دو رژیم شاه و صهیونیستها و ابراز نگرانی از مواضع شوروی در جهان عرب، تقاضا کرد تا ایران برای دیدار میان مصریها و اسرائیلیها، وساطت کند و شخص محمدرضا پهلوی بهعنوان دوست واقعی! اسرائیل پیام آن رژیم را به انور سادات رئیس جمهور مصر ابلاغ کند.
رژیم شاه برای ملاقات سادات و بگین نخستوزیر صهیونیستی در ابعاد مختلف سرمایهگذاری کلان کرد. وامهای کلان ایران به مصر محصول این وساطتها بود. ژنرال موشه دایان وزیر دفاع صهیونیستها زمان جنگ 1973 م. و وزیر خارجه وقت اسرائیل در 1356 طی سفری به ایران با شاه ملاقات و پیرامون ایجاد سازش میان مصر و اسرائیل مذاکره کرد.
مناخیم بگین در اردیبهشت 1356 از حزب لیکود به نخستوزیری دولت صهیونیستی رسید و تلاشهای محرمانه در قالب دیپلماسی پنهان، برای ایجاد سازش میان اعراب و اسرائیل روز به روز فزونی گرفت و سرانجام سادات در اواخر آبان 1356 سفر ننگین خود را به بیتالمقدس به مرحله اجرا درآورد. سازش سادات با صهیونیستها پایهای برای روند سازش بقیه حکومتهای ارتجاعی و دولتهای عرب وابسته به غرب گردید.
روابط فرهنگی ایران و رژیم صهیونیستی
مناسبات فرهنگی یکی از ابعاد دیگر روابط ایران و رژیم اشغالگر قدس در دوره حاکمیت شاه منفور بود. روابط فرهنگی میان دو رژیم در زمینههای مختلف بوده که به شرح زیر است: 1- جشنهای 2500 ساله: نقش صهیونیستها در طراحی و برگزاری جشنهای 2500 ساله قابل توجه بوده است. مطبوعات صهیونیستی در سالهای دهه چهل، مقالات متعددی در باره جشنهای 2500 ساله و سالگرد تأسیس شاهنشاهی ایران نوشتند و در این زمینه تبلیغات گستردهای به راه انداختند. از جمله اهداف رژیم اسرائیل در اقدام فوق عبارت بود از:
الف - تقویت مناسبات رژیم صهیونیستی با شاه.
ب - بهرهبرداری از این تبلیغات به نفع خود، آنها با این تبلیغات بهویژه در خصوص خدمات شایان کوروش در آزاد کردن قوم یهود از زیر یوغ پادشاه بابل، سعی داشتند پیوندهای باستانی میان ایران و قوم یهود را احیا کنند.
صهیونیستها در تبلیغات خود از کوروش بهعنوان اولین صهیونیست! و از اعلامیه کوروش با عنوان «بالفور باستانی» نام میبرند! اما شاه تحت فشار افکار عمومی جامعه ایرانی و جهان اسلام، نتوانست از اسرائیلیها برای شرکت در این جشن دعوت بهعمل آورد و مطبوعات صهیونیستی، شاه را به خاطر عدم دعوت مقامات اسرائیلی مورد انتقاد و نکوهش قرار دادند.
2- جهانگردی: صهیونیستها در تلاش بودند همکاری میان دو کشور در زمینه جهانگردی را توسعه و تقویت کنند و در راستای اهداف سیاسی و اقتصادی، در این بعد فرهنگی حرکت و فعالیت داشتند. در روز 4 مرداد 1341 هـ ش به دعوت اسدالله علم نخستوزیر وقت «تدی کولک» رئیس اتحادیه جهانگردی اسرائیل و هیئت همراه وارد تهران شدند و طی ده روز توقف در ایران، پیرامون برنامهریزی برای توسعه صنعت جهانگردی ایران و پایهریزی همکاری میان دو کشور در زمینه جهانگردی!، با مقامات ایرانی گفتگو کردند. در همین سفر بود که تدی کولک در مذاکره با مقامات دولت شاه، طرحهائی برای برگزاری جشنهای 2500 ساله طرحهای مختلفی ارائه داد. در پنجم فروردینماه 1343 نخستین گروه جهانگردی اسرائیلی توسط مؤسسه سیاحتی «اشل» به مدیریت «اشل» و با همکاری شرکت هواپیمایی « ک.ال.ام» وارد تهران شده و از اماکن باستانی ایران دیدن کردند.
3- جنبش صهیونیستی و باستانگرایی در ایران شاهنشاهی: جنبش فکری باستانگرایی در ایران در دوره پهلوی اول آغاز شد. نقش روشنفکران غربزده در این جنبش و توسعه آن در ابعاد مختلف فرهنگ ایران بسیار مهم بوده است. صهیونیستها پس از تشکیل رژیم اشغالگر خود در فلسطین و به دنبال کوشش در راستای تقویت روابطشان با ایران، سعی داشتند با بزرگنمایی و تحریف تاریخ باستان ایران، پیوندهای باستانی میان ایرانیان و قوم یهود را عمیق و گسترده جلوه دهند.
افسانه «استر» توسط مورخین و اساطیرشناسان اسرائیلی تبلیغ و ترویج گشت. طبقه افسانههای یهودی، خشایارشا پادشاه ایران تحت نفوذ استر(همسرش) و مردخای(مشاور او) از توطئه وزیر اعظم خود جلوگیری کرد، که بر اساس نقشه وزیر میبایست کلیه یهودیان قتل عام میشدند! از آن تاریخ تاکنون همهساله یهودیان به این مناسبت جشن مذهبی بهنام «پوریم» برگزار میکنند. همچنین در متون مذهبی یهودیان اشاره به اقدام کوروش برای رهایی یهودیان بابل از اسارت پادشاه بابل، روحانیان یهودی کوروش را به خاطر این اقدام ستودند. مورخان صهیونیستی به جریان حمله کوروش به بابل و آزادی یهودیان جنبههای اسطورهای و تقدسی دادهاند.
4- دعوت از شخصیتهای فرهنگی و ادبی ایران: مایرآمیت رئیس سازمان اطلاعات ارتش اسرائیل در سال 1341، پس از دیدارش از ایران و ملاقاتش با مقامات ایرانی، طی گزارشی به مقامات بلندپایه صهیونیستی یادآوری میکند که رژیم اسرائیل در افکار عمومی ملت ایران منفوراست. لذا او توصیه می کند که رژیم صهیونیستی با دانشگاهها و مطبوعات و مراکز فرهنگی ایران تماس برقرار شود. در پی این گزارش رژیم صهیونیستی تلاش میکند با مطبوعات و روشنفکران ایران رابطه صمیمانهتری برقرار کند و زمینههای مناسب جهت سفر مقامات و شخصیتهای فرهنگی فکری و مطبوعاتی ایران را به اسرائیل فراهم میکند.
در نیمه دوم دهه 1330 و آغاز دهه 1340 با برنامهریزی موساد و نقش فعال روشنفکران وابسته به دربار، ترویج تز «مدینه فاضله اسرائیل!» به شکلی فوقالعاده در نشریات ایران آغاز شد و تسهیلاتی جهت سفر عناصر روشنفکری و مطبوعاتی ایران به اسرائیل فراهم گردید. تعدادی از روشنفکران طرفدار افکار سوسیالیستی و روشنفکر ایران چون «خلیل ملکی»، «داریوش آشوری»، «جلال آلاحمد» و دیگران عازم فلسطین اشغالی شدند که در بازگشت خلیل ملکی و داریوش آشوری و برخی از روشنفکران «سوسیالیسم کیبوتصی» را نمونهای از پیشرفت سوسیالیسم معرفی و تبلیغ کردند. ولی مرحوم جلال آلاحمد، با نگارش مقالاتی به افشا ماهیت رژیم صهیونیستی پرداخت... که آخرین مقاله او پس از شکست ناصر در جنگ شش روزه نوشت و در روزنامه «جـُنگ هنر» منتشر شد و موجب توقیف همیشگی این هفتهنامه گردید... این مقاله پیش از انقلاب تحت عنوان «اسرائیل عامل امپریالیسم» از سوی نشر نذیر با مقدمهای از اینجانب و با امضای مستعار «ابورشاد» از قم منتشر گردید.
همچنین سفرهای بسیاری نیز در قالب شرکت در کنگرههای علمی و دانشجویی به اسرائیل انجام میشد. بهطور مثال سفر ابراهیم پورداوود (یکی از مؤسسین جریان باستانگرایی در ایران) در خرداد 1340 جهت شرکت در کنگره جهانی علوم یهود و سفر احسان یار شاطر در اردیبهشت 1357 جهت شرکت در چهارمین اجلاس کمیته بیتالمقدس... ابوالحسن بنیصدر نیز جزو مدعوین بودند که اسرائیل از آنها برای شرکت در سمینار بینالمللی دانشجویان دعوت بهعمل آورده بود.
نهضت امام خمینی(ره)؛ بحران در روابط
رژیم شاه و صهیونیستها
5- تاریخ میراث ملی ایران: یهودیان ایران نقش مهمی در خرید اشیا و آثار باستانی و عتیقه در تاریخ معاصر ایران داشتند و این اقدام در دوره دو پهلوی تشدید یافت. در دوره پهلوی دوم با حضور وسیع و گسترده صهیونیستها در ایران روند تاراج میراث ملی ایران شتابی بیشتری پیدا کرد و اسرائیل به صورت یکی از مراکز بینالمللی خرید و فروش آثار باستانی ایران درآمد. اسرائیلیها در کاوشهای باستانشناسی در مناطق مختلف ایران نیز حضور داشتند و افرادی چون ایوب ربانو در طی دهها سال یکی از بزرگترین مجموعههای آثار باستانی ایران را جمعآوری کرد که بعضی از آنها در جهان بینظیر بودند. ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود فعالیت یعقوب نیمرودی وابسته نظامی رژیم صهیونیستی در تهران را در زمینه تاراج آستان باستانی ایران فاش میسازد.
6- بخش فارسی رادیو اسرائیل: بخش فارسی رادیو اسرائیل در ابعاد مختلف در روند روابط میان دو کشور تأثیرگذار بوده است. این بخش بلافاصله پس از تأسیس دولت رژیم صهیونیستی در سال 1948 شروع بهکار کرد و ارتباط با یهودیان ایرانی جهت مهاجرت به اسرائیل از جمله اهداف تأسیس این بخش رادیوئی بوده است. در واقع رادیو اسرائیل رابط رسانهای رژیم صهیونیستی با یهودیان ایرانی بوده و نقش ارزنده در روند مهاجرت یهودیان فارسی زبان داشته و همچنین این رادیو نقش هدایتگری در جهت تشویق یهودیان ایرانی برای حضور در صحنه کمک به مهاجرت یهودیان عراقی و دیگر کشورهای خاورمیانه داشته است.
در تیرماه 1357 مسئله تعطیل شدن بخش فارسی رادیو اسرائیل در کمیته بازگشت مهاجرت پارلمان اسرائیل مورد کنکاش قرار گرفت. موشه قصاب (موشه کاتزا و رئیس جمهور رژیم صهیونیستی از سال 1379 تاکنون) نماینده ایرانیالاصل پارلمان از حزب لیکود، در دفاع از ادامه کار بخش مزبور با ارائه دلایلی همچون عدم انتشار نشریهای به زبان فارسی در اسرائیل و لزوم حفظ و ادامه ارتباط روزانه با بیش از هشتادهزار یهودی ایرانیالاصل و سایر فارسی زبانان موفق شد از تعطیل این بخش جلوگیری بهعمل آورد.
همکاریهای هنری - ورزشی: در زمینه مناسبات هنری میان رژیم شاه ورژیم صهیونیستی، اسرائیلیها فعال بودند. آنها با سه فیلم در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان که در سال 1345 هـ ش در تهران برگزار شد، شرکت جستند. در اسفند 1340 چند خواننده ایرانی! هم جهت اجرای کنسرتهایی به اسرائیل رفتند.
در زمینه روابط ورزشی حکومت پهلوی دوم همواره تحت فشار افکار عمومی جامعه ضداسرائیلی ایران قرار داشت ولی در قبال اینگونه روابط اعلام میداشت که ایران سیاست را در ورزش دخالت نمیدهد! و هیچگونه مخالفت در ادامه روابط ورزشی با اسرائیل وجود ندارد. هنوز خاطره بازی فوتبال میان دو تیم ایران و رژیم صهیونیستی در چارچوب بازیهای فوتبال آسیا در حافظه تاریخی ملت ایران زنده است که چگونه ملت ایران به حمایت از مردم فلسطین و علیه رژیم صهیونیست، یکصدا فریاد میزدند.
* نقش مؤثر حرکت اسلامی امام خمینی(ره)
مناسبات نظامی و اطلاعاتی میان رژیم شاه و رژیم صهیونیستی کاملاً محرمانه نگاه داشته میشد وسعی می شد که روابط بازرگانی، صنعتی و نفتی میان دو رژیم در استتار بماند. روابط سیاسی و دیپلماتیک دو رژیم از ماهیتی دوگانه برخوردار بود. در حالی که ایران به حمایت لفظی از اعراب و قضایای فلسطین میپرداخت، کمکهای پنهانی خود را به اسرائیل گسیل میداشت. علل این سیاست و ملاحظات به عوامل زیر باز میگردد:
1- اجتناب رژیم شاه از برانگیختن واکنش تـُند اعراب و مسلمانان بر ضد او.
2- هراس مستمر از جامعه اسلامی ایران که تشکیلات مذهبی و حوزههای علمیه و روحانیون در هدایت و رهبری آنها نقش اساسی داشتند.
3- وحشت رژیم شاه از نهضت امام خمینی(ره)... البته صهیونیستها در مناسبات مختلف سعی داشتند این روابط را با رژیم شاه علنی کنند! ولی نهضت مذهبی جامعه ایرانی به رهبری امامخمینی چالش بزرگی در روابط میان دو رژیم بوده است.
حضرت امام خمینی(ره) در مناسبتهای مختلف و با استفاده از هر موقعیتی، رژیم را به واسطه روابطش با رژیم صهیونیستی و آزاد گذاشتن دست عوامل اسرائیل در ایران، مورد سرزنش و انتقاد شدید قرار میداد. حملات و انتقادات مزبور با مخالفتهایی که بر سر تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در تاریخ 14 مهر 1341 هـ ش و رفراندوم 6 بهمن همان سال، در خصوص مواد ششگانه انقلاب سفید شروع شد. مجال مطرح شدن پیدا کرد و در اغلب بیانات و پیامها خصوصاً در جریان یورش دژخیمان رژیم به مدرسه فیضیه قم در 2 فروردین 1342 و سپس واقعه خونین 15 خرداد 1342 و اعتراض به احیای کاپیتولاسیون چهارم آبان 1343، مورد اشاره و تأکید قرار گرفت.
در میان چهرهها و شخصیتهای مذهبی - سیاسی مخالف رژیم، امام خمینی تنها شخصیتی بود که در اعلامیهها و سخنرانیهای خود با شدت قضیه فلسطین و مسائل مناسبات رژیم شاه و و رژیم صهیونیستی را مطرح و بهعنوان یک نقطه ضعف و حساسیت رژیم، بر روی آن انگشت گذاشته و نظر مردم را به این قضیه مهم و حیاتی برای همه مسلمانان، متوجه ساخته است. قضیه فلسطین در طول نهضت اسلامی امام خمینی از 15 خرداد 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن1357 یکی از محورهای اساسی مخالفت ایشان با شاه و رژیمش بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم جمهوری اسلامی ایران از قضیه فلسطین حمایت کرده و هماکنون نیز این حمایتها تداوم دارد. البته امیدواریم که در این قبیل مسائل حساس، همه جوانب امور! رعایت شود و به دور از شعارزدگی و با اقدامات عملی غیرعلنی، پشتیبانی مادی و معنوی از حرکتهای آزادیبخش فلسطین بهعمل آید... انشاءالله.
«بومدین» حواری که آتش بس را نپذیرفت میدانی که به مسکو رفت تا بعنوان مترقی ترین جناح حاکمه عربی تکلیف دولت های عربی را با ستاد سابق زحمتکشان روشن کند. وبه همین علت بازمطبوعات آزادیخواه(!) فرنگی ازآتش افروزی این سرباز انقلابی سابق ترش کردند. چون هنوز خیال می کنند که غیرت وحمیتی درستاد زحمتکشان موجوداست وکورخوانده اند. دست بالا بازهم اعلامیه است . و اعلامیه هم تا بحال کسی را به نان وآبی نرسانده. شنیده ام که کوسیکین به تیتو گفته بود(ناصراز راه تیتو کمک فوری ازروسها خواسته بود) که خیال می کنند ما می رویم کنار کانال به خاطر مصریها قربانی بدهیم ؟ (و راست هم می گفتند.آن حضرات حتی در ویتنام جرات نکردند قدمی بردارند.) اسلحه بهشان داده ایم اگر کاره ای هستند خودشان بجنبند دیگر ! این است جواب کمک. یعنی که صحرای سینا یک لابراتوار مجدد است برای آزمایش سلاح ها وآبروریزی مهمتر این است که سلاحهای شوروی اعتبار خود راباخته اند. وسلاحهای امریکایی وفرانسه وانگلیسی اعتبار یافته اند.
بهر صورت این جنگ عاقبت وخیمی دارد .اسرائیلی ها به صراحت اعلام کرده اند که گذشته بازنمی گردد یعنی که مناطق اشغالی را پس نخواهند داد که هیچ ساکنان عرب آن راهم بیرون می کنند . که شروع هم کرده اند. روسها زور می زنند که بقبولانند جدی هستند وامریکا وانگلیس هم که برخر مراد سوارند ولی شک نیست که دردنیای عرب دگرگونی عمیقی رخ داده . شلاقی به گرده بخواب رفتگان قرون وارد آمده که نتایجش بزودی آشکار خواهد شد. اگر هیات های حاکمه عربی که اغلبشان دست نشانده مستقیم کمپانی های نفتی اند عرضه داشته باشند وشیر نفت را بسته نگهدارند.
فلسطینی ها در سراسر مناطق اشغالی اسرائیل از نو کمیته های مقاومت تشکیل داده اند و ازقرار روایت نمایندگان سازمان ملل که ازآنجا آمده اند زمین ها را با مین های چینی دارند مینگذاری می کنند . و وای به روزی که پای چین باین ناحیه بازشود ! ولابد خبر بمب هیدرژن شان راهم شنیده ای .و عیب اساسی کار این است که من می ترسم اسرائیل با این قلدربازیها وژاندارم خاورمیانه شدن ها (مسافری می گفت درنیویورک باسه میلیون یهودی اش درروزهای واقعه چنان محیط تروری از طرف یهودیان ایجاد شده بود که همه جازده اند!) ازنو یک نهضت ضد یهود را تحریک کنند. وراستش را بخواهی صهیونیسم است که خطرناک است چرا که پشت سکه ناریسم وفاشیسم است.و بهمان طریقه عمل می کند. یک «هاگانا» برای من با دسته های اس .اس هیچ فرقی ندارد.آندره فیلیپ سوسیالیست نوشته بود که شرم آور است که اینجا درفرانسه عده ای از یهودیها نوشته اند وگفته که ما وطنمان اسرائیل است نه فرانسه ، ومتأسفانه می بینیم که مطبوعات فرانسه دردست یهودیها است (اکسپرس، با«سروان شرایور» ش_ که زبان ایشان است وتمام زنجیره مطبوعاتی «لازارف ها» با فرانسه سوار_ال_ماچ _پاری ماچ والخ ....) علاوه بر اینکه تمام فرستنده های تلویزیونی نیویورک را (13 زنجیر فرستنده) یهودیها اداره می کنند و اغلب امور انتشاراتی وروزنامه ها را .
درست است که فرق میان اسرائیل واعراب فرق میان قرن بیستم وما قبل تاریخ است .اسرائیلی از اروپا یا امریکا مهاجرت کرده مرد تکنیک این قرن است و عرب خاورمیانه ای همان مرد اهرام ساز«ایدول» پرست.واسرائیلی با درآمد سرانه هزار دلار درسال واعراب با 75 دلار وخرج روزانه آوارگان فلسطینی بین 7 تا 11 سنت یعنی7.8 قران. وحشت آور نیست ؟ ناچار اسرائیلی می برد. اما چه کسی مردعرب رادردوره اهرام سازی نگهداشته ؟ جز استعمار؟ وجز کمپانی؟ وجز اعوان وانصارش؟ وتجربه کوبا والجزایر وچین نشان داده که دست استعماررا فقط با تبر می توان برید نه با وعده ووعید وقول وقرار واصول بشری وانسان دوستی ! این است واقعه حتمی که اعراب خاورمیانه هم فهمیده اند .
وخطر اینجا است . پس ژاندارم های محافظ لوله های نفت بسلامت باد ! ومن از این چنان کلافه ام که نگو.... توکه با ملک حسین ! وامیر سعودی می خواهی بچنین جنگ بروی آیا نمی دانی که کور خوانده ای ؟ آیا نمیدانی که به امید حکومت کویت وقطر به سرهیچ چشمه ای نمی توان رسید ؟ جالب این است که نماینده حکومت سعودی در سازمان ملل یک مسیحی لبنانی است واجیر است وخدمت آن رامی کند که مزد بیشتر می دهد . درحالی که نماینده امریکا آرتور گلدبرگ یهودی است.با چنین طناب پوسیده ای بچاه جنگ رفتن وتازه به امید واهی کمک های فوری ستاد زحمتکشان بچنین خطری دست زدن حقا که چنین درسی را باید در پی می داشت ؟ وآیا اعراب بیدار شده اند؟
جالب است که حضرات روشنفکران چپ این ولایت مدام سنگ اقدامات عمرانی و پیشرفت های اسرائیل را توی سر اعراب می زنند. ونتیجه می گیرند که پس اعراب لیاقت ندارند واسرائیلی دارد ولی هیچکس نیست بهشان بگوید که حضرات ! نگاهی هم بکنید به کویت تا دیروز یک کویر لوت بود وحالابه کمک سرمایه نفت بهشت عربی شده است و بعد نگاهی هم بکنید به باغهای شاهی در ریاض پایتخت سعودی که پای هر درختش یک دهنه کولر باز است و هوای خنک به تن درخت ها می زند. بحث ازین نیست که چه کسی لیاقت دارد وچه کسی ندارد، بحث از این است که سرمایه گذاری کلان را هر جاکه بکنی شیرمرغ تا جان آدمیزاد حاضر است .
منتهی شیرمرغش برای اسرائیلی ها است وجان آدمیزادش را فعلاً از اعراب دارند می گیرند . لابد می پرسی خوب به نظر تو چه باید کرد؟ خیلی ساده است الدروم ناصر و دیگران که به دنبال یک عوام فریبی مسخره مداوم صحبت از به دریا ریختن اسرائیل می کنند بیهوده است.
وراه حل مسائل آن فقط تشکیل یک حکومت فدرال عرب ویهود است وباسم فلسطین . همان حرفی که مارتین بوبر فیلسوف یهودی سالها پیش ازتأسیس حکومت اسرائیل زد. درغیر اینصورت من می بینم که حضرات ازهر دو طرف دارند سرنیزها را تیزتر می کند صهیونیسم همان اندازه خطرناک است که حکومت های دست نشانده عربی. اسرائیل باید سرنوشت خودش را از صهیونیسم جدا کند ومصر و الجزایرو سوریه باید سرنوشت خودشان را از حکومت های نفتی عرب جدا کنند.
ودرآخراینکه ما درین جا درتکاپوی جمع آوری دارو برای زخمی های جنگیم. امکان دارد که شما هم درآنجا چنین کاری را شروع کنید؟ حکومت ایران نمایش هایی دارد دراردن می دهد که هیچکس گویا جدی نگرفته . چون برهیچکس پوشیده نیست که چه نوع کمکی است وبقصد مخفی کردن آن کین توزیهاست . از طرف مردم باید قدمی برداشته شود. آخر علاوه برهمه مسائل ناسلامتی با همکاری وهمبستگی اسلامی هم سروکار داریم .
شنبه سوم تیرماه 46
ترجمه متن سخنرانیTalmy Givon
منشی انجمن مستقل دانشجویان اسرائیلی آمریکا.
*تفسیری برروابط اسرائیل وسایر کشورها*
آقای رئیس . نمایندگان محترم . خانمها وآقایان متشکرم که به من فرصت داده اید تا امشب درین محفل سخن بگویم . لازم است بعنوان مقدمه دو نکته را روشن کنم. یکی اینکه من متخصص روابط اسرائیل وسایر کشورها نیستم و دوم اینکه انجمن مستقل دانشجویان اسرائیلی درآمریکا که من منشی آن هستم تشکیلات رسمی دانشجویان اسرائیل نیست و طبعاً به وسیله هیچ یک از تاسیسات دولت اسرائیل کمک یانظارت یاتأیید وپشتیبانی نمی شود . درحقیقت تعجب آور خواهد بود اگر بشنوید که انجمن دانشجویی شما درین جا مسئول غیر مستقیم کشف تشکیلات ما بوده است . من با انجمن دانشجویی شما درقضیه اقدامات ادامه مهاجرت آمریکا بر علیه حسین..... دانشجوی ایرانی مقیم لوس آنجلس آشنا شدیم ( وازینجا 9 سطرحذف شد که ضمن آن به جزئیات این آشنائی که به همکاری کننده اشاره می کند.)
ایران یکی ازمعدود کشورهای مسلمان عالم است که با اسرائیل روابط سیاسی دارد. وناچار حکومت اسرائیل ازین قضیه قسمت خوشنوداست .وچرا نباشد؟ کشوری که بوسیله همسایگانش تنها مانده چرا نباید دست کشور مسلمانی را که ازآن سمت خاورمیانه بسوی او دراز می شود. رد کند؟! وقتی روابط ایران واسرائیل رادر مجموع سیاست خارجی اسرائیل مطالعه کنیم می بینیم که این قیافه بیگناه دوستی وهمکاری تغییر شکل می دهد وکمی بغرنج می شود. چراکه این مجموعه سیاست خارجی سخت زننده است. واینها نمونه ها.
1.حکومت اسرائیل درزمان ماجرای کانال سوئز.
1956. با دوقدرت استعماری درحال اضمحلال سخت همکاری کرد.
2. حکومت اسرائیل از فشارهایی که فرانسه به انقلابیون الجزایر وارد می کرد طرفداری مداوم بعمل آورد.
3.نماینده اسرائیل درسازمان ملل نسبت به سیاست آمریکا همیشه خوش خدمتی کننده بوده است وباین علت حکومت اسرائیل ازصف ملل تازه استقلال یافته روزبروز دورتر مانده است .
4. حکومت اسرائیل درمقابل مشکل عمده صلح درخاورمیانه .یعنی مسئله آوارگان فلسطین هرگز سرسازش نداشته .
5. حکومت اسرائیل ازتمام دیکتاتورهای نظامی در سراسر عالم پشتیبانی سیاسی ونظامی کرده است . بعنوان نمونه چند تا را بشمارم .
الف _ از چومبه وموبوتو درکنگو
ب_ از پرتقالی ها واستعمارشان درآنگولا
ج_ ازتروخیلوی مرحوم! درجمهوری دومنیکن
د_ از امپراطور حبشه وملک حسین وامام یمن .
ملاحظه می کنید که باچنین زمینه تاریکی چندان تعجب آور نخواهد بود وقتی بشنوید که معاون وزارت دفاع اسرائیل وپیشنهاد نوعی وحدت عمل می کند میان حکومت اسرائیل وسعودی وحبشه وسایر کشورها درمقابل حکومت مصر. درچنین زمینه تاریکی البته که روابط با اسرائیل معنی دیگری پیدا می کند.
بنظر می رسد که این روابط حلقه دیگری است ، از زنجیره سراسری حکومت های خفقان ودیکتاتوری که بدور عالم کشیده شده. من می خواهم برای شما دانشجویان ایرانی این نکته را روشن کنم که اسرائیل چنانکه تبلیغات صهیونیست ها ادعا می کند، یک دولت یک پارچه نیست . بسیاری از مردم اسرائیل از روشنفکران ومتفکران وتحصیل کردگان وجوانان با سیاست فعلی حکومت خود مخالفند. مخالف این جنگ گونه و سبعیت اند که حکومتشان در مقابل آوارگان فلسطین بخود گرفته . مخالف این فشار سیاسی واقتصادی وفرهنگی اند که حکومت اسرائیل بر اقلیت عرب ساکن اسرائیل اعمال می کند . مخالف این واقعیت اند که حکومت اسرائیل خود را درصف حکومت های فاسد ودیکتاتوری جهان درآورد. ما می خواهیم به کمک انجمن دانشجویی شما اعلام بداریم که سیاست حکومت اسرائیل نسبت به دیگران نه تنها همکاری وهمدردی ملت اسرائیل را برنمی انگیزد بلکه ملت ما با آن مخالف است ، ما بشدت احساس می کنیم که سیاست فعلی حکومت اسرائیل مورد علاقه ملت اسرائیل نیست. ما می خواهیم شما بدانید که برخلاف اعتقاد عوامانه رایج _ حکومت اسرائیل یک دولت دموکرات نیست. حقوق فردی در اسرائیل بهیچ صورت محترم شمرده نمی شود حکومت اسرائیل به هر صورت که دلش بخواهد مطبوعات را سانسور می کند ، قانون امنیتی که صد سال پیش ترکها وضع کرده اند اکنون بر علیه آزادی بکار برده می شود. آزادی مذهب تأمین شده نیست ودر حقیقت فراموش شده است .حقوق مذهبی ونژادی اقلیت های خودسرانه زیر پا گذاشته شده ، ما احساس می کنیم که این ها تصادفی نیست بلکه وجودخود سیاست کلی اسرائیل است . ناچار احساس می کنیم که ملت های دیگر در مبارزه خود برای رسیدن به دموکراسی با ملت اسرائیل در رسیدن به دموکراسی خود هیچ اختلافی ندارد. ما بشدت معتقدیم که صلح ورفاه وقتی درخاورمیانه مستقر خواهد شد که ملت های آن ناحیه هر کدام دولت های دموکرات و نماینده واقعی خود را داشته باشند تا ازاین راه بتوانند از دخالت سیاست های بیگانه در آن ناحیه ممانعت کنند .
ترجمه مخلص ج. آ
پی نوشت ____________________________
* این سخنرانی در جلسه 25اوت 1967 سمینار انجمن دانشجویان ایرانی در لس آنجلس کالیفرنیا ایراد شده ومتن آن درIran Report شماره آوریل 1967. نشریه 15 روز یکبار همین انجمن منتشر شده است که درکمبریج ماساچوست چاپ می شود.
چندی پیش، به مناسبت سالگرد درگذشت «جلال آل احمد» جرائد چپ وراست _ ! اگر این تعبیر صحیح باشد_! درباره ی وی مقالاتی منتشر ساختند.... . یکی از روزنامه ها مطالبی به عنوان «سالروزتولد» او منتشر نمود که از یک جهت قابل تقدیر بود وآن این که بر خلاف رسم موجود در بزرگداشت شخصیت ها وافراد به مناسبت روز وفات ( که نشان دهنده مؤانست ذهن جمعی جامعه ما _حتی نخبگان ونویسندگان _ با سوگواری و روز درگذشت افراد است).... روز تولد را فرصتی برای یادبود قرار داده بود!
البته باید یادآوری نمود که تولد مرحوم جلال روز سوم آذرماه نبوده بلکه روز پنجشنبه یازدهم آذرماه 1302 هجری شمسی مطابق با بیست ویکم شعبان 1342 هجری قمری بوده است . به هرحال: نکته ای که از نظر نگارنده خیلی مهم است . این است که هیچ یک از جرائد، متأسفانه به نقش جلال آل احمد ، درافشای جنایات رژیم صهیونیستی ،آن هم درآن دوران : «همکاری وهم پیمانی ایران پهلوی» با رژیم صهیونیستی ، اشاره ای نکردند ! درحالی که بی تردید جلال آل احمد در میان روشنفکران عصر ما، شاید اولین کسی باشد که علیرغم گرایشهای چپ گرایانه نخستین ، هرگز دردام شیفتگی سوسیالیستی ! نسبت به کیبوتص های«اسرائیل» نیافتاد وبه هر بهانه ای ، علیرغم جو حاکم بر محافل سیاسی و روشنفکری به نقد و افشای مظالم رژیم صهیونیستی واربابان اصلی آن که محافل امپریالیستی غربی بوده و هست، پرداخت و شجاعانه افشاگری نمود. دوست ارجمند وعزیز گرانقدر جناب «شمس آل احمد» درکتاب خود به نام «از چشم برادر» (چاپ قم ، 1369 که متأسفانه دیگر تجدید چاپ نشد) دراین زمینه اشاره ای دارد که نخست آن رانقل می کنم وبعد متن رساله ای که در مهرماه 1357، تحت عنوان:«اسرائیل، عامل امپریالیسم » با مقدمه ای به امضای مستعار«ابورشاد» ازقم ، منتشر ساختم_ باهمان مقدمه _ جهت اطلاع وآگاهی نسل جدید از دیدگاه جلال درباره فاشیسم صهیونیستی نقل می کنم : نخست اشاره جناب شمس آل احمد را بخوانیم:
1_ «مقاله ای که زیر پوشش نامه یک دوست ایرانی فرنگ نشسته ، جلال در «جنگ هنر امروز» دکتر سیروس طاهباز چاپ کرد، وهفته نامه «دنیای جدید» را به توقیف ابدی گرفتار ساخت درسوم تیرماه 1346 ودرنسخی معدود منتشر شد. که یا روشنفکر جماعت ، درهمان ایام آن را ندید و یا آن را درخور توجه ندانست . آن نامه ساختگی جلال ، تا ضرب و زور ساواک را بگیرد .نام :« آغاز یک نفرت » را داشت . که خود وی و یا دکتر سیروس طاهباز ناشر اولی آن ، مصلحت ندیده بودند باچنان عنوانی، حساسیت وعصبیت سانسور را برانگیزند.(که البته این ملاحظه و مراعاتشان درست درنیامد ، وساواک نه تنها اکثر نسخ آن راجمع کرد، بلکه هفته نامه مزبور راتعطیل نمود.) اما از ظرایف روزگار این که آن مقاله را نیز روحانیت آگاه دید. ونسبت به تکثیر آن احساس مسئولیت کرد. با افزایش یک مقدمه سه صفحه ای با امضای «ابورشاد» وتوسط «نشر نذیر» دوبارآن را درقم به صورت یک رساله 32 صفحه ای رقعی منتشر ساخت. یکبار در پنج هزار نسخه . ویکباردر پنجاه هزار نسخه. وظریف تر آنکه برای آن رساله _ لابد متکی به محتوایش_ نام «اسرائیل» عامل امپریالیسم، را برگزید. عزیزم سید هادی خسروشاهی دربازگشت از سفارت واتیکان ، برایم نقل کرد که «نشر نذیر» پوششی بوده است روی فعالیت های روشنگرانه گروهی از روحانیان جوان که در سالهای طاغوت درقم فعالیت داشته اند. و«ابورشاد» هم نام مستعار خود ایشان بوده است .
2_ جلال با تمام ارادتی که به مرحوم خلیل ملکی و برادرش مهندس ملک داشت، هیچگاه دچار شیفتگی سوسیالیست های ایرانی نسبت به اسرائیل نبود. جوهر علاقه واعتقادی که او به فرهنگ اصیل اسلامی داشت ، به او اجازه نمی داد که چون دیگر یاران خویش، به دستاوردهای توفیق آمیز کشاورزی اسرائیل، درشکل کیبوتص ها، از صمیم دل به وجد آید. وهمین شک وتردیدهای اصولی بود که نوشته های جلال را همواره از نوشته های مرحوم ملکی تفکیک می کرد. پندار من آن است که وقفه های چند گانه ای که در تبلیغ کیبوتص های اسرائیل در مجله مرحوم ملکی (علم وزندگی ونبرد زندگی) اتفاق افتاده است، می تواند از جمله به علت تحذیرهایی بوده باشد که جلال به ملکی می داده است. ملکی درجلال ، به چشم یک مشاور هوشیار وصدیق می نگریست. واین مطلب را، خیال می کنم خود آن مرحوم درمقدمه یکی از کتابهایش نیز یاد کرده است ( مقدمه برخورد عقاید وآراء) .وقتی جلال، از بین روشنفکران ایرانی درسال 1346 برای اول بار فریادش درآمد که : «به مناسبت اینکه نازیسم_ این گل سرسبد تمدن بورژوایی غرب_ گروهی از یهودی های فلک زده را درآن کوره های آدم _ پزی پخت_ امروز دو سه میلیون عربهای فلسطین وغزه وغرب اردن باید درحمایت سرمایه داران وال استریت وبانک روچیلد کشته وآواره بشوند. وچون حضرات روشنفکران اروپایی درجنایتهای هیتلر شریک بوده اند ودرهمان ساعت دم برنیاوردند ، حالا به همان یهودیها درخاورمیانه سرپل داده اند تا ملل مصر وسوریه والجزایر وعراق شلاق بخورند ودیگر خیال مبارزه ضد استعمار غرب را درسرنپرورند ودیگر کانال سوئز را رو به ملل متمدن نبندند!» مجادله داغی را با استادش مرحوم ملکی باعث شد که دست کم خیال می کنم دکتر سیروس طاهباز ناشر آن فریاد، بیاد داشته باشد.» (از چشم برادر، صفحه 478و479 ).
..... اما مقدمه اینجانب بر رساله جلال:
بنام خدا
یادداشتی براین رساله
تیرماه 1346 بود که شماره اول نشریه ای روزنامه وار بنام «جنگ» در تهران منتشر گردید.... ومن درتبریز بودم که نام آنرا شنیدم ولی نسخه های آن گویا نایاب گردید وبدست ما نرسید....ونمی دانم که همان شماره تجدید چاپ شد یا نه ولی می دانم که شماره دوم آن هرگز اجازه چاپ ونشر نیافت .....
.... تهیه یک نسخه ازآن ، با لطف «جلال» امکان پذیر شد وشاید هم تقدیر چنین بود که همان نسخه ، بیش ازدهسال دربین اوراق وکتابهای مضره ی راقم این سطور!، نخست از«دزد زدگی ها!» وسپس از «حوادث دهر!» درامان بماند تا آنکه امروز، مقاله خود «جلال» بشکل جزوه ای مستقل منتشرگردد.... والبته چون می گویند سانسور مطبوعات لغو شده وتحصیل اجازه نشر کتاب هم آسان گشته است ، ما با همه دیر باوری ها ، این مقال را بعنوان بررسی صحت یاسقم خبر! بدست چاپ می سپاریم که اگر منتشرگردید ، مورد استفاده دوستان قرار می گیرد واگر هم در چاپخانه ، بانتظار اجازه بایگانی شد، برای هزارمین بار می فهمیم که «آزموده» را آزمودن خطا است ......!
....... ومی بینید که این مقال دهسال پیش نوشته شده ودراین فترت ، بعضی از افراد یاد شده درمقال، مانند ناصر وامام یمن وامپراطور حبشه، دیگر در مصدر کار ویادر عالم حیات نیستند که ما در باره شان حاشیه ای بزنیم ! ولی برای توضیح نکته ای که در صفحه 31 آمده است، اشاره باین امر بی مناسبت نخواهدبودکه «اسرائیل» امروز هم بجای امپراطور حبشه، از جانب سرهنگ هایله ماریام! باصطلاح مارکسیت !پشتیبانی والبته انقلابی این بار، بجای همکاری با امپریالیسم غرب_ اربابان امپراطور_ با سوسیال امپریالیسم شرق وسربازان اقمارش، _ اربابان رئیس جمهور _ همکاری دارد که مسلمانان صحرای اوگادن را با یاری آنها تارومار کردند وهم اکنون بایک همکاری دستجمعی ودوستانه ! طبعاً سوسیالیستی ، مسلمانان اریتره را با بمب خوشه ای و ناپالم اهدائی اسرائیل و هواپیمای ساخت شوروی با هدایت خلبانان کوبائی_ نگهبان سوسیالیسم _ قتل عام می کنند....!
دیگر آنکه «جلال» درصفحه 24، راه حلی برای رفع اختلاف بین اعراب ویهود پیشنهاد می کند که «تشکیل یک حکومت فدرال عرب ویهود_ باسم فلسطین » است! این راه حل را باید همانطور بیان داشت که گروههای اصیل جنبش آزادیبخش فلسطین، هوادار آن هستند وآن تشکیل دولت فلسطینی است که درآن یهودیان اصیل فلسطین _ نه تحفه های صادر شده ازآمریکا وشوروی ودیگر اقمارشان_ بتوانند زندگی آزاد ومسالمت آمیزی با دیگر فلسطینیان: مسیحی ومسلمان داشته باشند. والبته این راه حل تا مرحله عمل فاصله بسیار درازی دارد وتوجه داریم که «اسرائیل» را غرب با همکاری شرق ، درقلب جهان اسلام بمثابه پایگاه تجاوزات خود بوجود آورده است وبه این آسانی هم حاضرنخواهد شد که دست ازاین پایگاه بردارد، مگر آنکه طبق نوشته خود«جلال_» ودرهمین نشریه «تجربه الجزائروچین» را که «نشان داده است استعمار را فقط با تبر می توان برید» در فلسطین نیز بکار بگیرند که گرفته اند ......! دست خدا بهمراهشان باد.! درپایان این نکته را نیز یادآور شد که انتخاب عنوان کلی این رساله ، از ما است .
مهرماه 1357 قم : ابورشاد
اسرائیل بمثابه آلت امپریالیسم
وین زمان فکرم این است که درخون برادرهایم ناروا درخون پیچان بی گنه درخون غلطان دل فولادم رازنگ کند دیگرگون این متن نامه دوستی از پاریس است که من چیزهائی به آن افزوده ام . پرت وپلاهاش بیخ ریش من وحرف حسابش ازاو .
جلال آل احمد
دو هفته است که گوشم به رادیو است وچشمم به روزنامه ها . وحالا نتیجه این سیر وسیاحت را درفلسفه اروپا بصورت درد دل برایت می نویسم . تنها در بحران های سیاسی واجتماعی حاد است که کلمات وعبارات واعمال واقدامات مفهوم واقعی خود راپیدا می کنند . تنها سربزنگاه ها است که معلوم می شود هر فرقه و هرکس چند مرده حلاج است وتنها سر پلهای خر بگیری است که می توان بدقت نیروهای دوست ودشمن را بررسی کرد . وچنین شرایطی اخیراً به مناسبت جنگ خاورمیانه پیش آمد ومهره ها را نشان داد وداغ ها را بر پیشانی زد آن چنانکه پاک کردنش باگه خوردن نامه هم میسر نیست . مردم فرانسه از خرد وکلان وچپ وراست چه نژاد پرست وچه ضد عربند! هیچ کس فکرش را نمی کرد _ من ازهمه کمتر_ که داغ الجزایر چین بردل این ها مانده باشد . وماجرای لشکرکشی کانال سوئز در 1956 وناکام ماندن آن چنین به انتقال کشی تحریصشان کرده باشد . بقول امه سه زر همه این حیوانات رنگارنگ لشگریان جرار استعمارند. همه شان برده فروشند وهمه شان به انقلاب بدهکار. دو هفته تمام آماده کردن افکار عمومی طول کشید . آن وقت که اول به میدان جست ؟ دست چپی ها! حضرات وجدان جهانی _ آنهایی که درمغز پوسیده خود فکر می کنند که رسالت دفاع از حق را درتمام دنیا دارند.
آن هایی که حسن وحسین وتقی ونقی را دراقصا بلاد عالم به نام انسانیت محکوم می کنند! همه آنها یک مرتبه به میدان ریختند. از سارتر گرفته (واین یکی کمتر از همه دیگران ) تاکرگدنی یا خوکی اوژن یونسکو نام _ که وقاحت را به آنجارساند که ادعا کرد آورگان بی وطن فلسطین که بیست سال است در اردوگاه های جنگ بسر می برند وجیره غذائی نصف آدم معمولی را ازراه سازمان ملل دریافت می کنند همگی می خواهند کاری بکنند که هیتلر نکرد. یعنی می خواهند این یهودی های رنگ و وارنگ اروپایی وآمریکایی راکه نماینده تمدن غربند دروسط ممالک عربی قتل عام کنند .! مالیخولیایی دیگری به نام«لانزمن» که جزو دارودسته «تان مدرن »سارتر است آن چنان ازاین وحشیگری خیالی اعراب ازکوره دررفت که هر آنچه از چنته علیلش درمی آمد نثاراین مردم کرد. فدراسیون چپ وحضرت مندس فرانس که جای خود دارند، اما وقیحتر وبی آبروتر ازهمه جناب دانیل مایر بود که رئیس مجمع دفاع از حقوق بشر است ! وبه نام رسالت تاریخی ای که بعهده دارد چنین تخم فرمود که : من از سوسیالیست بودن (!!) خود متنفرم از انسان بودن خود هم متنفرم ولی به یهودی بودنم افتخار می کنم . به مدت یک هفته این جوری دور بدست این اراذل ادبی وسیاسی بود وچه سیرکی ! جایت خالی اما پس از اینکه دهن اینها از عربده کشی کف کرد آنوقت صاحب کارهای اصلی که سرنخ بدستشان است وارد گود شدند . زمینه آماده بود. چپ فرانسه (منهای کمونیست ها که خودشان هم نمی دانند چه گهی می خورند !) بطور یک پارچه احساسات را برای ماهیگیری بعدی آماده کرده بودند . مطبوعات بورژوا وارگانهای پول ومنفعت از دوش این روشنفکران چپ! بالا رفتند. اسم نویسی داوطلبان شروع شد وپول جمع کردند . حضرت بارون ادمون دوروچیلد دبیر کل اتحادیه طرفداران اسرائیل در میتینگ های هیستریک وراسیست ضد عربی_درکنار نامدارترین عناصر دست چپ قرار گرفت . همه باهم به کمک اسرائیل متمدن _! به جنگ اعراب جاهل و وحشی ! شتافتند .
برای اینکه حساب دستت باشد وحرفهایم راحمل بر اغراق نکنی فقط یک نمونه دستت می دهم. پنج ماه است که کمیته ای بنام نهضت یک میلیارد فرانک برای ویتنام دارد فعالیت می کند که هدفش از اسمش پیدا است وتا بحال فقط دویست میلیون فرانک پول جمع کرده اما درعرض 48 ساعت میزان پولی که در فرانسه برای اسرائیل جمع شد از 3 میلیارد فرانک گذشت ! که فقط نصف آن را حضرات روچیلد «پاریس»و«لندن» هدیه کردند وتوخود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل ...... خوب. چرا این بشر دوستان! این طور بدست وپا افتاده اند ؟ چرا یک مرتبه این جوری همبستگی عمومی با اسرائیل تظاهر کرد ؟ جواب ساده است . بیست سال است که یک مشت زورگو به کمک سرمایه های بین المللی وبه برکت سازمان های تروریستی صهیون و«هاگانا» خاک فلسطین را اشغال کرده اند ویک میلیون ساکنان آن رابیرون ریخته اند . بیست سال است که مرتب ذره ذره ازخاک اعراب را تصرف می کنند .بیست سال است که سازمان ملل ازآنها می خواهدکه آوارگان فلسطین رابگذارند به وطنشان برگردند وآنها با گردن کلفتی رد می کنند. درعرض این مدت درست یازده مرتبه از طرف سازمان ملل محکوم به تجاوز شده اند.و سه مرتبه عملاً به خاک همسایگان تجاوز کرده اند وهیچوقت اعراب مقیم فلسطین را اسرائیلی قبول نداشته اند بدلیل این است که حالا بشر دوستان غربی چنین یک مرتبه چون تنی واحد برای دفاع از آنها قیام کرده اند، رفتاری راکه دیروز نازیها با یهود کردند امروز یهود به کمک وجدان ناراحت اروپا وآمریکا دارد با اعراب می کند .
بمناسبت اینکه نازیسم _ این گل سرسبد تمدن بورژوایی غرب _ شش میلیون یهودی فلک زده رادرآن کوره های آدم پزی ریخت _ امروز دوسه میلیون عرب های فلسطین وغزه وغرب اردن باید در حمایت سرمایه داران وال استریت وبانک روچیلدکشته وآواره بشوند . وچون حضرات روشنفکران اروپایی در جنایت های هیتلر شریک بوده اند ودرهمان ساعت دم برنیاورده بوده اند . حالا بهمان یهودیها درخاورمیانه سرپل داده اند تا ملل مصر وسوریه والجزایر وعراق شلاق بخورند ودیگر خیال مبارزه ضد استعمار غرب رادر سر نپرورند ودیگر کانال سوئز را روبه ملل متمدن نبندند! تف بر این تمدن گند بورژوا! من تعجب می کنم که حضراتی که سالها بگوش ما فرو کردند که اسرائیل یک کشور سوسیالیستی است آیا الان شب با وجدان آرام می خوابند ؟ اسرائیلی که بعنوان شعبه خاورمیانه امپریالیسم و «سیا» الان دارد تمام شبکه جاسوسی وضد انقلابی آن اطراف را اداره می کند ؟ اسرائیلی که حتی اسمش را به عنوان دهن کجی به فلسطینی ها انتخاب کرده است ؟آیا باین علت که رئیس حکومت مصر میانه اش باحکومت ما شکرآب است باید صدواندی میلیون عرب را درین قضیه فدا کرد ؟ الان 90 درصد نفت اسرائیل را ایران می دهد وآن وقت حکومت ایران ازترس اعراب اعلامیه می دهد که «ما درمقابل کمپانی هیچکاره ایم ایشان خودشان نفت را بهر که بخواهند می فروشند »! وآیا این عذر بدتر از گناه نیست؟ آخر این دم خروس را ببینیم یا کمک های شیر وخورشید سرخ رابه آوارگان اردن که از حدود یک عوام فریبی در داغترین شرایط سیاسی فراتر نمی رود. سربازان فراری عرب در صحرای سینا دسته دسته دارند از تشنگی می میرند آنوقت تمام مطبوعات فارسی پر است از انتقام گرفتن ازناصر_ وهیچکس نیست بنویسد که آقایان این اسرائیلی های متمدن اندکه لوله های آبرا بریده اند تا برای نگهداری از اسرا دچار خرج بیشتر نشوند! موشه دایان همین شش ماه پیش از ویت نام برگشت که به استلژ رفته بود تا ببیند ملت متمدن آمریکا چگونه ملت گرسنه و وحشی ! ویت نام رابا ناپالم و بمب های افشان وپران قتل عام می کند ! بگذریم .....
شلاق حوادث بیدار کننده تر از هر پند و موعظه ای است . مطبوعات فرانسه که همچون دیگر بنگاه های انتشاراتی این ملک دردست یهودیان سرمایه دار است چنان افکار رامسموم وتخدیر کرده اند که نظیرش را تا سال های دیگر نمی توان دید. رادیو های خصوصی ودولتی هم که با پول تبلیغات اینها می گردد. مگرنه آن است که نخست وزیر مملکت فرانسه رئیس بانک روچیلد است ؟ وزمام امور«هاشت»و«رنو» در دست سرمایه داران ؟ وتمام جناح چپ درید قدرت، گی موله_ همان که به سوئز لشگر کشید ؟_وتبلیغاتش بدست آنهایی که هنوز خواب«الجزایرفرانسه» را می بینند؟ اینها عجب نیست . عجب این است که وجدان روشنفکران مملکت ایران راهم این ها می سازند. من این روزها ازفارسی دانستن خودم بیزارم. درسراسر مطبوعات فارسی جز یک مقاله دریک مجله سپید وسیاه هیچ چیز دیگری ندیدم که بشود گفت آن را یک ایرانی نوشته. اگر وجدان روشنفکر اروپایی ناراحت است که چرا به آن یهودکشی ها رضایت داده روشنفکر ایرانی چه می گوید که «استر» ملکه اش بود و «مردخای» وزیر شاه هخامنشی اش! ودانیال نبی امامزاده اش؟ وجدان روشنفکرایرانی باید ازین ناراحت باشد که چرا نفت ایران در تانک و هواپیمایی می سوزد که برادران عرب و مسلمانش را می کشد وجدان روشنفکر ایرانی باید از این ناراحت باشد که چرا نفت سعودی وکویت در تانک ها و هلیکوپترهایی می سوزد که ملت فقیر ویتنام رابه توپ بسته اند . چه کسی گفته است که وجدان روشنفکر ایرانی را هم باید مطبوعات فرنگ بسازد ؟ و مالیخولیاهای روچیلد ولانزمن ؟ این حرف وسخن کهنه ای است که چرا کفاره گناهی راکه دیوانه ای در بلخ آلمان واروپا کرد باید ما در شوشتر خاورمیانه بدهیم _بحث درین است که اسرائیل_ این دست نشانده دست اول سرمایه داری واستعمار غرب درخاورمیانه _ که سرمایه فراوان دارد ، مگر نمی داند که هر اصله نخلی را کمپانی نفت در خارک به هزار تومان خرید؟ اسرائیل اگر می خواهد در خاورمیانه آرام زندگی کند باید مرکز توطئه ضدنهضت های دمکراتیک نباشد .
اگر اسرائیل می خواهد که برادران عرب برسمیت بشناسندش باید به جای اینکه استخوان لای زخم باشد _ مرهم نهنده باشد دردهای خاورمیانه را.که بزرگترینش نفوذ استعمار است وغارت نفت. بگذار حالا رمز وقایع این مدت را بسرعت برایت بنویسم چرا که دیده ام سانسور با مطبوعات فارسی چه می کند و می دانم چیزی درست وحسابی دراین باب نمی دانی. چون دیده ام که مطبوعات فارسی این مدت انگار اصلاً درتل آویو چاپ می شده است.
روز دوشنبه ساعت شش صبح به وقت اینجا. هواپیمای اسرائیل با کمک هواپیمای آمریکا وانگلیس که از مالت و پایگاه های لیبی بر می خاستند ( و به این دلیل لیبی تهدید به بستن آنها کرد) تمام فرودگاه های مصر وسوریه واردن وحتی عراق رابمباران کردند ، ومحافل مصری اعلام کردند که جزو این فرودگاه های بمباران شده . حتی یکی بوده در مرز سودان ومصر که هنوز تمام نشده بود و از وجود آن فقط مقامات دولتی مصر اطلاع داشته اند و مقامات آمریکایی! بعد هم یک مانور ساختگی شد که کشتی «لیبرتی» آمریکایی را بمباران کردند که نتواند خبری از حرکت هواپیماها ضبط کند که ازکدام سمت به کدام سمت می رفته اند. واین جوری نیروهای هوایی اعراب درهمان ساعت اول روی زمین از کارافتاد ، ونتیجه ازهمان اول معلوم بود. وآن وقت حمله تانک ها شروع شد . صحرای سینا دردو روز اشغال شد . زیربمباران شدید اسرائیل ششصد تانک وهفت لشگر مصری ازهم پاشید . چراکه حفاظت هوایی نداشتند، عده کشته بین 7تا 10هزار نفر. ومهم تر ازین ده پانزده هزار نفری هستندکه الان درصحرای سینا سرگردانند ودارند از تشنگی می میرند(مثل اینکه تکرار کردم ) وآن وقت ارتش فاتح اسرائیل حتی ازاسیرکردن آنها ابا می کند .چرا که درآن صورت باید به آنها آب ونان وخوابگاه وارودگاه بدهد .ویهودی جماعت البته که مقتصد هم هست . واین را از قدیم می دانیم . این جوری به ایشان فقط شاید یک گور دسته جمعی بدهد!
اما درجبهه اردن ، زیربمباران اسرائیل اردنی ها سه روز بیشتر مقاومت نتوانستند.و چهارده هزار کشته بر زمین گذاشتند .تمام نواحی غرب اردن را متمدن های یهودتصرف کردند والان یک میلیون دیگر عرب را دارند ازخانه وکاشانه شان بیرون می کنند وجالب اینجاست که درهمان حال که مطبوعات ورادیوی اسرائیل (که بدقت گوش کرده ام) جنگ را جنگ مذهبی بین متعصبان مسلمان ومتمدنان اسرائیل معرفی می کردند. درهمان حال تمام هئیت دولت وامرای ارتش اسرائیل پای دیوار ندبه دربیت المقدس داشتند گریه وزاری می کردند . ودرهمین حال رادیو قاهره طبقه کارگر انقلابی را برای برداشتن سلاح ودفاع درمقابل استعمار تهییج می کرد. تمام زندانیان سیاسی قاهره آزاد شدند که هیچ، مسلح هم شدند وبرای دفاع راه افتادند .اما اسرائیلی ها ازکانال سوئز عبور نکردند. گرچه می توانستند. چراکه نمی خواستند گزکی بدست استعمار بدهندکه وسیله شده اید برای بستن کانال به هر صورت روز چهارشنبه مصر درمیان بهت وحیرت همه دنیا اعلام کردکه فرمان آتش بس شورای امنیت رامی پذیرد و روز بعد جمال عبد الناصر درنطق نیم ساعته خود اطلاع داد که ازتمام مسئولیت های خود استعفا می دهد.( ومن حتم دارم که کوچکترین مطلبی از این نطق درمطبوعات فارسی منتشر نشده است !) خبر استعفای ناصر را گوینده رادیو قاهره نتوانست تا آخر بخواند وگریه اش گرفت واروپائیان متمدن هنوز ازتعجب این خبر درنیامده بودند که درکشورهای عربی غوغا شد ودرعرض نیم ساعت به گفته رادیو اسرائیل (به دقت می نویسم) پانصد هزار نفر درقاهره ریختند به خیابان که استعفای ناصر باید پس گرفته بشود . باز بقول رادیوی اسرائیل ازکرانه اقیانوس اطلس تا کنار خلیج فارس درعرض چند لحظه پریشانی شکست چنان به اراده به برگرداندن ناصر بر سر کار مبدل شدکه همه فراموش کردندکه درجنگند وجنگ راهم باخته اند.یک ساعت بعد ناصر اطلاع داد که تا فردا استعفای خود راپس می گیرد تا مجلس تکلیف اورا روشن کند. وفردا ناصر نتوانست به مجلس برود. ازمنزل تا مجلس دریایی ازآدم راه را برهرنوع عبور و مرور بسته بود آنطور که درتلویزیون می شد دید . نظیر چنان تظاهری را فقط درپکن می توان سراغ داد. درعرض این مدت روابط سیاسی تمام دولت های عربی باآمریکا وانگلیس قطع شد .کانال سوئز بند آمد. وشیرهای نفت تمام ممالک عربی بسته شد .شکست نظامی اعراب که مسجل شد وخیال بشر دوستان ومتمدنان از این لحاظ که آسوده شد .آنوقت درتمام فرانسه رادیو وروزنامه وتلویزیون همه رفتند بسراغ نفت . چراکه نکند قضیه جدی شود وفرنگ بی نفت بماند ؟ واین است آنچه از افادات دستگاه های انتشاراتی فرانسه درباره مسئله نفت دستگیر من شد : ملت فرانسه آسوده بخوابید که نفت برای آمریکا وانگلیس قطع می شود نه برای شما. وبعد اینکه نفت خاورمیانه ارزانترین نفت دنیااست ونفت ایران (که ازآن خیلی حرف می زنند) ارزانترین نفت خاورمیانه واین نفت روبه همه ما بازاست. وبرای جایگزین کردن آن مقامات محلی کمپانی هاحتی جایزه معین کرده اند که هردستگاهی بیشتر بجنبد وبعد علاوه برما آمریکائی هاهم هستند که درویتنام بی نفت ایران وخلیج فارس نمی توانند یک لحظه دوام بیاورند.(نمی دانم آنجا هم منعکس شده است یانه که درسایگون مردم چنان هجومی به فروشگاههای نفت برده اند که دو تا پمپ خراب شده!) .دیگر اینکه نفت حوزه خلیج هفت مرتبه ارزانتر است ازنفت الجزایر وده مرتبه ارزانتر است از نفت حوزه پاناما و بیست مرتبه ارزانتر است از نفت آمریکا. واگر قرار باشد آمریکایی ها خودشان نفت به ویتنام برسانند بودجه جنگی شان پنج برابر می شود ناچار اقتصادشان ورشکسته پس خدا را شکر کنید که هنوز ایران نفت دارد وقول داده است که استخراج نفتش را چنان بالاببرد که جبران کمبود نفت های عربی کرده باشد . عین همان کاری که درملی شدن نفت ما .کویتی ها کردند. به این است بزرگترین علامت همبستگی برادران مسلمان که هم درآن سالها و هم اکنون فقط به نفع متمدن های اروپایی ویهودی وآمریکایی تمام می شود!
اینها درست . اما هنوز کارتمام نشده است . درجبهه سوریه جنگ ادامه دارد. رادیو دمشق می گوید جنگ تمام نشده بلکه به تعویق افتاده . تمام زن وبچه هارا ازدمشق دارند می فرستند به لبنان وازقاهره به نواحی دیگر. سنگربندی درمقابل هر خانه وعمارت وهر اداره دارد دنبال می شود . تمام اهالی غیر علیل مسلح شده اند و رادیوهای عربی تبلیغ می کنند که حتی اگر بازهم در جبهه ها شکست بخوریم جنگ را مبدل می کنیم به جنگ پارتیزانی اینطور من می بینم قضیه دارد ریخت جنگ صلیبی مجدد را بخود می گیرد. منتهی جنگی که دیگر اصول مذهبی محرکش نیست بلکه سیری وگرسنگی محرک آن است . اما همان میان ملل مسیحی وملل مسلمان ، سردمدار ملل مسیحی دراین جنگ استعمار است وسردمدار ملل مسلمان و اگردرآن جنگ های صلیبی اروپائیان باختند درعوض علم وصنعت عالم اسلام رابه غنیمت بردند واین باربه کمک همان علم وصنعت و به کمک یاور بزرگ دیگر که استعمار بین المللی است ویک نوچه کوچک که عبارت باشد از صهیونیسم از نو به همان جنگ آمده اند، وآیا ممکن است که ملت های مسلمان عالم دراین جنگ جدید آنچه راکه درآن یکی به غرب داده بودند باز بستانند؟ بگذرم . وخبرها را دنبال کنم . عبد الناصر در نطق خود گفت که درست شب چهارم ژوئن که فردایش حمله اسرائیل شروع شد . نمایندگان آمریکا وشوروی به من توصیه کردند که اقدام به حمله نکنم واطمینان دادند که در این صورت اسرائیل هم حمله نخواهد کرد ومسئله از راه سیاسی حل خواهد شد . وبعد گفت که ما منتظر حمله اسرائیل از شرق وشمال بودیم ولی از غرب موردحمله قرار گرفتیم (پایگاه های هوائی مهمی درلیبی است که درست در اختیار ارتش آمریکا است ولی ناصر بصراحت اسم نبرد) وگفت که سی .ای.ا درماجرا بی شک دخیل بوده است . واز این قبیل .
اما آخرین اخبار اینکه خسارت جنگی مصر ( غیر ازخسارات جانی) به پانصد میلیون تا یک میلیارد دلار تخمین زده می شود .چین ده میلیون دلار وجه نقد وصدو پنجاه هزار تن گندم بعنوان کمک فوری به مصر فرستاده است ، ازشب استعفای ناصر تاکنون سفارتخانه های شوروی درممالک عربی در حمایت پلیس است .چراکه مردم ممالک عربی ازعدم ترک شورویها.که باتوافق امریکایی ها آتش بس دادند. وازشل آمدن آنها سخت خشمناکند. وگرچه این یک بار دیگر همان تجربه تلخ صد بار تکرار شده ... است اما معلوم نیست شوروی چطور می تواند این آبروی رفته را دوباره بدست آورد. گو اینکه جلسه فوق العاده روسای احزاب کمونیست اروپای شرقی بسرعت تشکیل شد وهمه روابط خود را بااسرائیل بریدند ولی قطع روابط کجا وانتظار اعراب به کمک مستقیم کجا؟