سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسم الله الرحمن الرحیم

چندی پیش، به مناسبت سالگرد درگذشت «جلال آل احمد» جرائد چپ وراست _ ! اگر این تعبیر صحیح باشد_! درباره ی وی مقالاتی منتشر ساختند.... . یکی از روزنامه ها مطالبی به عنوان «سالروزتولد» او منتشر نمود که از یک جهت قابل تقدیر بود وآن این که بر خلاف رسم موجود در بزرگداشت شخصیت ها وافراد به مناسبت روز وفات ( که نشان دهنده مؤانست ذهن جمعی جامعه ما _حتی نخبگان ونویسندگان _ با سوگواری و روز درگذشت افراد است).... روز تولد را فرصتی برای یادبود قرار داده بود!

البته باید یادآوری نمود که تولد مرحوم جلال روز سوم آذرماه نبوده بلکه روز پنجشنبه یازدهم آذرماه 1302 هجری شمسی مطابق با بیست ویکم شعبان 1342 هجری قمری بوده است . به هرحال: نکته ای که از نظر نگارنده خیلی مهم است . این است که هیچ یک از جرائد، متأسفانه به نقش جلال آل احمد ، درافشای جنایات رژیم صهیونیستی ،آن هم درآن دوران : «همکاری وهم پیمانی ایران پهلوی» با رژیم صهیونیستی ، اشاره ای نکردند ! درحالی که بی تردید جلال آل احمد در میان روشنفکران عصر ما، شاید اولین کسی باشد که علیرغم گرایشهای چپ گرایانه نخستین ، هرگز دردام شیفتگی سوسیالیستی ! نسبت به کیبوتص های«اسرائیل» نیافتاد وبه هر بهانه ای ، علیرغم جو حاکم بر محافل سیاسی و روشنفکری به نقد و افشای مظالم رژیم صهیونیستی واربابان اصلی آن که محافل امپریالیستی غربی بوده و هست، پرداخت و شجاعانه افشاگری نمود. دوست ارجمند وعزیز گرانقدر جناب «شمس آل احمد» درکتاب خود به نام «از چشم برادر» (چاپ قم ، 1369 که متأسفانه دیگر تجدید چاپ نشد) دراین زمینه اشاره ای دارد که نخست آن رانقل می کنم وبعد متن رساله ای که در مهرماه 1357، تحت عنوان:«اسرائیل، عامل امپریالیسم » با مقدمه ای به امضای مستعار«ابورشاد» ازقم ، منتشر ساختم_ باهمان مقدمه _ جهت اطلاع وآگاهی نسل جدید از دیدگاه جلال درباره فاشیسم صهیونیستی نقل می کنم : نخست اشاره جناب شمس آل احمد را بخوانیم:

1_ «مقاله ای که زیر پوشش نامه یک دوست ایرانی فرنگ نشسته ، جلال در «جنگ هنر امروز» دکتر سیروس طاهباز چاپ کرد، وهفته نامه «دنیای جدید» را به توقیف ابدی گرفتار ساخت درسوم تیرماه 1346 ودرنسخی معدود منتشر شد. که یا روشنفکر جماعت ، درهمان ایام آن را ندید و یا آن را درخور توجه ندانست . آن نامه ساختگی جلال ، تا ضرب و زور ساواک را بگیرد .نام :« آغاز یک نفرت » را داشت . که خود وی و یا دکتر سیروس طاهباز ناشر اولی آن ، مصلحت ندیده بودند باچنان عنوانی، حساسیت وعصبیت سانسور را برانگیزند.(که البته این ملاحظه و مراعاتشان درست درنیامد ، وساواک نه تنها اکثر نسخ آن راجمع کرد، بلکه هفته نامه مزبور راتعطیل نمود.) اما از ظرایف روزگار این که آن مقاله را نیز روحانیت آگاه دید. ونسبت به تکثیر آن احساس مسئولیت کرد. با افزایش یک مقدمه سه صفحه ای با امضای «ابورشاد» وتوسط «نشر نذیر» دوبارآن را درقم به صورت یک رساله 32 صفحه ای رقعی منتشر ساخت. یکبار در پنج هزار نسخه . ویکباردر پنجاه هزار نسخه. وظریف تر آنکه برای آن رساله _ لابد متکی به محتوایش_ نام «اسرائیل» عامل امپریالیسم، را برگزید. عزیزم سید هادی خسروشاهی دربازگشت از سفارت واتیکان ، برایم نقل کرد که «نشر نذیر» پوششی بوده است روی فعالیت های روشنگرانه گروهی از روحانیان جوان که در سالهای طاغوت درقم فعالیت داشته اند. و«ابورشاد» هم نام مستعار خود ایشان بوده است .

2_ جلال با تمام ارادتی که به مرحوم خلیل ملکی و برادرش مهندس ملک داشت، هیچگاه دچار شیفتگی سوسیالیست های ایرانی نسبت به اسرائیل نبود. جوهر علاقه واعتقادی که او به فرهنگ اصیل اسلامی داشت ، به او اجازه نمی داد که چون دیگر یاران خویش، به دستاوردهای توفیق آمیز کشاورزی اسرائیل، درشکل کیبوتص ها، از صمیم دل به وجد آید. وهمین شک وتردیدهای اصولی بود که نوشته های جلال را همواره از نوشته های مرحوم ملکی تفکیک می کرد. پندار من آن است که وقفه های چند گانه ای که در تبلیغ کیبوتص های اسرائیل در مجله مرحوم ملکی (علم وزندگی ونبرد زندگی) اتفاق افتاده است، می تواند از جمله به علت تحذیرهایی بوده باشد که جلال به ملکی می داده است. ملکی درجلال ، به چشم یک مشاور هوشیار وصدیق می نگریست. واین مطلب را، خیال می کنم خود آن مرحوم درمقدمه یکی از کتابهایش نیز یاد کرده است ( مقدمه برخورد عقاید وآراء) .وقتی جلال، از بین روشنفکران ایرانی درسال 1346 برای اول بار فریادش درآمد که : «به مناسبت اینکه نازیسم_ این گل سرسبد تمدن بورژوایی غرب_ گروهی از یهودی های فلک زده را درآن کوره های آدم _ پزی پخت_ امروز دو سه میلیون عربهای فلسطین وغزه وغرب اردن باید درحمایت سرمایه داران وال استریت وبانک روچیلد کشته وآواره بشوند. وچون حضرات روشنفکران اروپایی درجنایتهای هیتلر شریک بوده اند ودرهمان ساعت دم برنیاوردند ، حالا به همان یهودیها درخاورمیانه سرپل داده اند تا ملل مصر وسوریه والجزایر وعراق شلاق بخورند ودیگر خیال مبارزه ضد استعمار غرب را درسرنپرورند ودیگر کانال سوئز را رو به ملل متمدن نبندند!» مجادله داغی را با استادش مرحوم ملکی باعث شد که دست کم خیال می کنم دکتر سیروس طاهباز ناشر آن فریاد، بیاد داشته باشد.» (از چشم برادر، صفحه 478و479 ).

..... اما مقدمه اینجانب بر رساله جلال:

بنام خدا

یادداشتی براین رساله

تیرماه 1346 بود که شماره اول نشریه ای روزنامه وار بنام «جنگ» در تهران منتشر گردید.... ومن درتبریز بودم که نام آنرا شنیدم ولی نسخه های آن گویا نایاب گردید وبدست ما نرسید....ونمی دانم که همان شماره تجدید چاپ شد یا نه ولی می دانم که شماره دوم آن هرگز اجازه چاپ ونشر نیافت .....

.... تهیه یک نسخه ازآن ، با لطف «جلال» امکان پذیر شد وشاید هم تقدیر چنین بود که همان نسخه ، بیش ازدهسال دربین اوراق وکتابهای مضره ی راقم این سطور!، نخست از«دزد زدگی ها!» وسپس از «حوادث دهر!» درامان بماند تا آنکه امروز، مقاله خود «جلال» بشکل جزوه ای مستقل منتشرگردد.... والبته چون می گویند سانسور مطبوعات لغو شده وتحصیل اجازه نشر کتاب هم آسان گشته است ، ما با همه دیر باوری ها ، این مقال را بعنوان بررسی صحت یاسقم خبر! بدست چاپ می سپاریم که اگر منتشرگردید ، مورد استفاده دوستان قرار می گیرد واگر هم در چاپخانه ، بانتظار اجازه بایگانی شد، برای هزارمین بار می فهمیم که «آزموده» را آزمودن خطا است ......!

....... ومی بینید که این مقال دهسال پیش نوشته شده ودراین فترت ، بعضی از افراد یاد شده درمقال، مانند ناصر وامام یمن وامپراطور حبشه، دیگر در مصدر کار ویادر عالم حیات نیستند که ما در باره شان حاشیه ای بزنیم ! ولی برای توضیح نکته ای که در صفحه 31 آمده است، اشاره باین امر بی مناسبت نخواهدبودکه «اسرائیل» امروز هم بجای امپراطور حبشه، از جانب سرهنگ هایله ماریام! باصطلاح مارکسیت !پشتیبانی والبته انقلابی این بار، بجای همکاری با امپریالیسم غرب_ اربابان امپراطور_ با سوسیال امپریالیسم شرق وسربازان اقمارش، _ اربابان رئیس جمهور _ همکاری دارد که مسلمانان صحرای اوگادن را با یاری آنها تارومار کردند وهم اکنون بایک همکاری دستجمعی ودوستانه ! طبعاً سوسیالیستی ، مسلمانان اریتره را با بمب خوشه ای و ناپالم اهدائی اسرائیل و هواپیمای ساخت شوروی با هدایت خلبانان کوبائی_ نگهبان سوسیالیسم _ قتل عام می کنند....!

دیگر آنکه «جلال» درصفحه 24، راه حلی برای رفع اختلاف بین اعراب ویهود پیشنهاد می کند که «تشکیل یک حکومت فدرال عرب ویهود_ باسم فلسطین » است! این راه حل را باید همانطور بیان داشت که گروههای اصیل جنبش آزادیبخش فلسطین، هوادار آن هستند وآن تشکیل دولت فلسطینی است که درآن یهودیان اصیل فلسطین _ نه تحفه های صادر شده ازآمریکا وشوروی ودیگر اقمارشان_ بتوانند زندگی آزاد ومسالمت آمیزی با دیگر فلسطینیان: مسیحی ومسلمان داشته باشند. والبته این راه حل تا مرحله عمل فاصله بسیار درازی دارد وتوجه داریم که «اسرائیل» را غرب با همکاری شرق ، درقلب جهان اسلام بمثابه پایگاه تجاوزات خود بوجود آورده است وبه این آسانی هم حاضرنخواهد شد که دست ازاین پایگاه بردارد، مگر آنکه طبق نوشته خود«جلال_» ودرهمین نشریه «تجربه الجزائروچین» را که «نشان داده است استعمار را فقط با تبر می توان برید» در فلسطین نیز بکار بگیرند که گرفته اند ......! دست خدا بهمراهشان باد.! درپایان این نکته را نیز یادآور شد که انتخاب عنوان کلی این رساله ، از ما است .

مهرماه 1357 قم : ابورشاد

اسرائیل بمثابه آلت امپریالیسم

وین زمان فکرم این است که درخون برادرهایم ناروا درخون پیچان بی گنه درخون غلطان دل فولادم رازنگ کند دیگرگون این متن نامه دوستی از پاریس است که من چیزهائی به آن افزوده ام . پرت وپلاهاش بیخ ریش من وحرف حسابش ازاو .

جلال آل احمد

دو هفته است که گوشم به رادیو است وچشمم به روزنامه ها . وحالا نتیجه این سیر وسیاحت را درفلسفه اروپا بصورت درد دل برایت می نویسم . تنها در بحران های سیاسی واجتماعی حاد است که کلمات وعبارات واعمال واقدامات مفهوم واقعی خود راپیدا می کنند . تنها سربزنگاه ها است که معلوم می شود هر فرقه و هرکس چند مرده حلاج است وتنها سر پلهای خر بگیری است که می توان بدقت نیروهای دوست ودشمن را بررسی کرد . وچنین شرایطی اخیراً به مناسبت جنگ خاورمیانه پیش آمد ومهره ها را نشان داد وداغ ها را بر پیشانی زد آن چنانکه پاک کردنش باگه خوردن نامه هم میسر نیست . مردم فرانسه از خرد وکلان وچپ وراست چه نژاد پرست وچه ضد عربند! هیچ کس فکرش را نمی کرد _ من ازهمه کمتر_ که داغ الجزایر چین بردل این ها مانده باشد . وماجرای لشکرکشی کانال سوئز در 1956 وناکام ماندن آن چنین به انتقال کشی تحریصشان کرده باشد . بقول امه سه زر همه این حیوانات رنگارنگ لشگریان جرار استعمارند. همه شان برده فروشند وهمه شان به انقلاب بدهکار. دو هفته تمام آماده کردن افکار عمومی طول کشید . آن وقت که اول به میدان جست ؟ دست چپی ها! حضرات وجدان جهانی _ آنهایی که درمغز پوسیده خود فکر می کنند که رسالت دفاع از حق را درتمام دنیا دارند.

آن هایی که حسن وحسین وتقی ونقی را دراقصا بلاد عالم به نام انسانیت محکوم می کنند! همه آنها یک مرتبه به میدان ریختند. از سارتر گرفته (واین یکی کمتر از همه دیگران ) تاکرگدنی یا خوکی اوژن یونسکو نام _ که وقاحت را به آنجارساند که ادعا کرد آورگان بی وطن فلسطین که بیست سال است در اردوگاه های جنگ بسر می برند وجیره غذائی نصف آدم معمولی را ازراه سازمان ملل دریافت می کنند همگی می خواهند کاری بکنند که هیتلر نکرد. یعنی می خواهند این یهودی های رنگ و وارنگ اروپایی وآمریکایی راکه نماینده تمدن غربند دروسط ممالک عربی قتل عام کنند .! مالیخولیایی دیگری به نام«لانزمن» که جزو دارودسته «تان مدرن »سارتر است آن چنان ازاین وحشیگری خیالی اعراب ازکوره دررفت که هر آنچه از چنته علیلش درمی آمد نثاراین مردم کرد. فدراسیون چپ وحضرت مندس فرانس که جای خود دارند، اما وقیحتر وبی آبروتر ازهمه جناب دانیل مایر بود که رئیس مجمع دفاع از حقوق بشر است ! وبه نام رسالت تاریخی ای که بعهده دارد چنین تخم فرمود که : من از سوسیالیست بودن (!!) خود متنفرم از انسان بودن خود هم متنفرم ولی به یهودی بودنم افتخار می کنم . به مدت یک هفته این جوری دور بدست این اراذل ادبی وسیاسی بود وچه سیرکی ! جایت خالی اما پس از اینکه دهن اینها از عربده کشی کف کرد آنوقت صاحب کارهای اصلی که سرنخ بدستشان است وارد گود شدند . زمینه آماده بود. چپ فرانسه (منهای کمونیست ها که خودشان هم نمی دانند چه گهی می خورند !) بطور یک پارچه احساسات را برای ماهیگیری بعدی آماده کرده بودند . مطبوعات بورژوا وارگانهای پول ومنفعت از دوش این روشنفکران چپ! بالا رفتند. اسم نویسی داوطلبان شروع شد وپول جمع کردند . حضرت بارون ادمون دوروچیلد دبیر کل اتحادیه طرفداران اسرائیل در میتینگ های هیستریک وراسیست ضد عربی_درکنار نامدارترین عناصر دست چپ قرار گرفت . همه باهم به کمک اسرائیل متمدن _! به جنگ اعراب جاهل و وحشی ! شتافتند .

برای اینکه حساب دستت باشد وحرفهایم راحمل بر اغراق نکنی فقط یک نمونه دستت می دهم. پنج ماه است که کمیته ای بنام نهضت یک میلیارد فرانک برای ویتنام دارد فعالیت می کند که هدفش از اسمش پیدا است وتا بحال فقط دویست میلیون فرانک پول جمع کرده اما درعرض 48 ساعت میزان پولی که در فرانسه برای اسرائیل جمع شد از 3 میلیارد فرانک گذشت ! که فقط نصف آن را حضرات روچیلد «پاریس»و«لندن» هدیه کردند وتوخود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل ...... خوب. چرا این بشر دوستان! این طور بدست وپا افتاده اند ؟ چرا یک مرتبه این جوری همبستگی عمومی با اسرائیل تظاهر کرد ؟ جواب ساده است . بیست سال است که یک مشت زورگو به کمک سرمایه های بین المللی وبه برکت سازمان های تروریستی صهیون و«هاگانا» خاک فلسطین را اشغال کرده اند ویک میلیون ساکنان آن رابیرون ریخته اند . بیست سال است که مرتب ذره ذره ازخاک اعراب را تصرف می کنند .بیست سال است که سازمان ملل ازآنها می خواهدکه آوارگان فلسطین رابگذارند به وطنشان برگردند وآنها با گردن کلفتی رد می کنند. درعرض این مدت درست یازده مرتبه از طرف سازمان ملل محکوم به تجاوز شده اند.و سه مرتبه عملاً به خاک همسایگان تجاوز کرده اند وهیچوقت اعراب مقیم فلسطین را اسرائیلی قبول نداشته اند بدلیل این است که حالا بشر دوستان غربی چنین یک مرتبه چون تنی واحد برای دفاع از آنها قیام کرده اند، رفتاری راکه دیروز نازیها با یهود کردند امروز یهود به کمک وجدان ناراحت اروپا وآمریکا دارد با اعراب می کند .

بمناسبت اینکه نازیسم _ این گل سرسبد تمدن بورژوایی غرب _ شش میلیون یهودی فلک زده رادرآن کوره های آدم پزی ریخت _ امروز دوسه میلیون عرب های فلسطین وغزه وغرب اردن باید در حمایت سرمایه داران وال استریت وبانک روچیلدکشته وآواره بشوند . وچون حضرات روشنفکران اروپایی در جنایت های هیتلر شریک بوده اند ودرهمان ساعت دم برنیاورده بوده اند . حالا بهمان یهودیها درخاورمیانه سرپل داده اند تا ملل مصر وسوریه والجزایر وعراق شلاق بخورند ودیگر خیال مبارزه ضد استعمار غرب رادر سر نپرورند ودیگر کانال سوئز را روبه ملل متمدن نبندند! تف بر این تمدن گند بورژوا! من تعجب می کنم که حضراتی که سالها بگوش ما فرو کردند که اسرائیل یک کشور سوسیالیستی است آیا الان شب با وجدان آرام می خوابند ؟ اسرائیلی که بعنوان شعبه خاورمیانه امپریالیسم و «سیا» الان دارد تمام شبکه جاسوسی وضد انقلابی آن اطراف را اداره می کند ؟ اسرائیلی که حتی اسمش را به عنوان دهن کجی به فلسطینی ها انتخاب کرده است ؟آیا باین علت که رئیس حکومت مصر میانه اش باحکومت ما شکرآب است باید صدواندی میلیون عرب را درین قضیه فدا کرد ؟ الان 90 درصد نفت اسرائیل را ایران می دهد وآن وقت حکومت ایران ازترس اعراب اعلامیه می دهد که «ما درمقابل کمپانی هیچکاره ایم ایشان خودشان نفت را بهر که بخواهند می فروشند »! وآیا این عذر بدتر از گناه نیست؟ آخر این دم خروس را ببینیم یا کمک های شیر وخورشید سرخ رابه آوارگان اردن که از حدود یک عوام فریبی در داغترین شرایط سیاسی فراتر نمی رود. سربازان فراری عرب در صحرای سینا دسته دسته دارند از تشنگی می میرند آنوقت تمام مطبوعات فارسی پر است از انتقام گرفتن ازناصر_ وهیچکس نیست بنویسد که آقایان این اسرائیلی های متمدن اندکه لوله های آبرا بریده اند تا برای نگهداری از اسرا دچار خرج بیشتر نشوند! موشه دایان همین شش ماه پیش از ویت نام برگشت که به استلژ رفته بود تا ببیند ملت متمدن آمریکا چگونه ملت گرسنه و وحشی ! ویت نام رابا ناپالم و بمب های افشان وپران قتل عام می کند ! بگذریم .....

شلاق حوادث بیدار کننده تر از هر پند و موعظه ای است . مطبوعات فرانسه که همچون دیگر بنگاه های انتشاراتی این ملک دردست یهودیان سرمایه دار است چنان افکار رامسموم وتخدیر کرده اند که نظیرش را تا سال های دیگر نمی توان دید. رادیو های خصوصی ودولتی هم که با پول تبلیغات اینها می گردد. مگرنه آن است که نخست وزیر مملکت فرانسه رئیس بانک روچیلد است ؟ وزمام امور«هاشت»و«رنو» در دست سرمایه داران ؟ وتمام جناح چپ درید قدرت، گی موله_ همان که به سوئز لشگر کشید ؟_وتبلیغاتش بدست آنهایی که هنوز خواب«الجزایرفرانسه» را می بینند؟ اینها عجب نیست . عجب این است که وجدان روشنفکران مملکت ایران راهم این ها می سازند. من این روزها ازفارسی دانستن خودم بیزارم. درسراسر مطبوعات فارسی جز یک مقاله دریک مجله سپید وسیاه هیچ چیز دیگری ندیدم که بشود گفت آن را یک ایرانی نوشته. اگر وجدان روشنفکر اروپایی ناراحت است که چرا به آن یهودکشی ها رضایت داده روشنفکر ایرانی چه می گوید که «استر» ملکه اش بود و «مردخای» وزیر شاه هخامنشی اش! ودانیال نبی امامزاده اش؟ وجدان روشنفکرایرانی باید ازین ناراحت باشد که چرا نفت ایران در تانک و هواپیمایی می سوزد که برادران عرب و مسلمانش را می کشد وجدان روشنفکر ایرانی باید از این ناراحت باشد که چرا نفت سعودی وکویت در تانک ها و هلیکوپترهایی می سوزد که ملت فقیر ویتنام رابه توپ بسته اند . چه کسی گفته است که وجدان روشنفکر ایرانی را هم باید مطبوعات فرنگ بسازد ؟ و مالیخولیاهای روچیلد ولانزمن ؟ این حرف وسخن کهنه ای است که چرا کفاره گناهی راکه دیوانه ای در بلخ آلمان واروپا کرد باید ما در شوشتر خاورمیانه بدهیم _بحث درین است که اسرائیل_ این دست نشانده دست اول سرمایه داری واستعمار غرب درخاورمیانه _ که سرمایه فراوان دارد ، مگر نمی داند که هر اصله نخلی را کمپانی نفت در خارک به هزار تومان خرید؟ اسرائیل اگر می خواهد در خاورمیانه آرام زندگی کند باید مرکز توطئه ضدنهضت های دمکراتیک نباشد .

اگر اسرائیل می خواهد که برادران عرب برسمیت بشناسندش باید به جای اینکه استخوان لای زخم باشد _ مرهم نهنده باشد دردهای خاورمیانه را.که بزرگترینش نفوذ استعمار است وغارت نفت. بگذار حالا رمز وقایع این مدت را بسرعت برایت بنویسم چرا که دیده ام سانسور با مطبوعات فارسی چه می کند و می دانم چیزی درست وحسابی دراین باب نمی دانی. چون دیده ام که مطبوعات فارسی این مدت انگار اصلاً درتل آویو چاپ می شده است.

روز دوشنبه ساعت شش صبح به وقت اینجا. هواپیمای اسرائیل با کمک هواپیمای آمریکا وانگلیس که از مالت و پایگاه های لیبی بر می خاستند ( و به این دلیل لیبی تهدید به بستن آنها کرد) تمام فرودگاه های مصر وسوریه واردن وحتی عراق رابمباران کردند ، ومحافل مصری اعلام کردند که جزو این فرودگاه های بمباران شده . حتی یکی بوده در مرز سودان ومصر که هنوز تمام نشده بود و از وجود آن فقط مقامات دولتی مصر اطلاع داشته اند و مقامات آمریکایی! بعد هم یک مانور ساختگی شد که کشتی «لیبرتی» آمریکایی را بمباران کردند که نتواند خبری از حرکت هواپیماها ضبط کند که ازکدام سمت به کدام سمت می رفته اند. واین جوری نیروهای هوایی اعراب درهمان ساعت اول روی زمین از کارافتاد ، ونتیجه ازهمان اول معلوم بود. وآن وقت حمله تانک ها شروع شد . صحرای سینا دردو روز اشغال شد . زیربمباران شدید اسرائیل ششصد تانک وهفت لشگر مصری ازهم پاشید . چراکه حفاظت هوایی نداشتند، عده کشته بین 7تا 10هزار نفر. ومهم تر ازین ده پانزده هزار نفری هستندکه الان درصحرای سینا سرگردانند ودارند از تشنگی می میرند(مثل اینکه تکرار کردم ) وآن وقت ارتش فاتح اسرائیل حتی ازاسیرکردن آنها ابا می کند .چرا که درآن صورت باید به آنها آب ونان وخوابگاه وارودگاه بدهد .ویهودی جماعت البته که مقتصد هم هست . واین را از قدیم می دانیم . این جوری به ایشان فقط شاید یک گور دسته جمعی بدهد!

اما درجبهه اردن ، زیربمباران اسرائیل اردنی ها سه روز بیشتر مقاومت نتوانستند.و چهارده هزار کشته بر زمین گذاشتند .تمام نواحی غرب اردن را متمدن های یهودتصرف کردند والان یک میلیون دیگر عرب را دارند ازخانه وکاشانه شان بیرون می کنند وجالب اینجاست که درهمان حال که مطبوعات ورادیوی اسرائیل (که بدقت گوش کرده ام) جنگ را جنگ مذهبی بین متعصبان مسلمان ومتمدنان اسرائیل معرفی می کردند. درهمان حال تمام هئیت دولت وامرای ارتش اسرائیل پای دیوار ندبه دربیت المقدس داشتند گریه وزاری می کردند . ودرهمین حال رادیو قاهره طبقه کارگر انقلابی را برای برداشتن سلاح ودفاع درمقابل استعمار تهییج می کرد. تمام زندانیان سیاسی قاهره آزاد شدند که هیچ، مسلح هم شدند وبرای دفاع راه افتادند .اما اسرائیلی ها ازکانال سوئز عبور نکردند. گرچه می توانستند. چراکه نمی خواستند گزکی بدست استعمار بدهندکه وسیله شده اید برای بستن کانال به هر صورت روز چهارشنبه مصر درمیان بهت وحیرت همه دنیا اعلام کردکه فرمان آتش بس شورای امنیت رامی پذیرد و روز بعد جمال عبد الناصر درنطق نیم ساعته خود اطلاع داد که ازتمام مسئولیت های خود استعفا می دهد.( ومن حتم دارم که کوچکترین مطلبی از این نطق درمطبوعات فارسی منتشر نشده است !) خبر استعفای ناصر را گوینده رادیو قاهره نتوانست تا آخر بخواند وگریه اش گرفت واروپائیان متمدن هنوز ازتعجب این خبر درنیامده بودند که درکشورهای عربی غوغا شد ودرعرض نیم ساعت به گفته رادیو اسرائیل (به دقت می نویسم) پانصد هزار نفر درقاهره ریختند به خیابان که استعفای ناصر باید پس گرفته بشود . باز بقول رادیوی اسرائیل ازکرانه اقیانوس اطلس تا کنار خلیج فارس درعرض چند لحظه پریشانی شکست چنان به اراده به برگرداندن ناصر بر سر کار مبدل شدکه همه فراموش کردندکه درجنگند وجنگ راهم باخته اند.یک ساعت بعد ناصر اطلاع داد که تا فردا استعفای خود راپس می گیرد تا مجلس تکلیف اورا روشن کند. وفردا ناصر نتوانست به مجلس برود. ازمنزل تا مجلس دریایی ازآدم راه را برهرنوع عبور و مرور بسته بود آنطور که درتلویزیون می شد دید . نظیر چنان تظاهری را فقط درپکن می توان سراغ داد. درعرض این مدت روابط سیاسی تمام دولت های عربی باآمریکا وانگلیس قطع شد .کانال سوئز بند آمد. وشیرهای نفت تمام ممالک عربی بسته شد .شکست نظامی اعراب که مسجل شد وخیال بشر دوستان ومتمدنان از این لحاظ که آسوده شد .آنوقت درتمام فرانسه رادیو وروزنامه وتلویزیون همه رفتند بسراغ نفت . چراکه نکند قضیه جدی شود وفرنگ بی نفت بماند ؟ واین است آنچه از افادات دستگاه های انتشاراتی فرانسه درباره مسئله نفت دستگیر من شد : ملت فرانسه آسوده بخوابید که نفت برای آمریکا وانگلیس قطع می شود نه برای شما. وبعد اینکه نفت خاورمیانه ارزانترین نفت دنیااست ونفت ایران (که ازآن خیلی حرف می زنند) ارزانترین نفت خاورمیانه واین نفت روبه همه ما بازاست. وبرای جایگزین کردن آن مقامات محلی کمپانی هاحتی جایزه معین کرده اند که هردستگاهی بیشتر بجنبد وبعد علاوه برما آمریکائی هاهم هستند که درویتنام بی نفت ایران وخلیج فارس نمی توانند یک لحظه دوام بیاورند.(نمی دانم آنجا هم منعکس شده است یانه که درسایگون مردم چنان هجومی به فروشگاههای نفت برده اند که دو تا پمپ خراب شده!) .دیگر اینکه نفت حوزه خلیج هفت مرتبه ارزانتر است ازنفت الجزایر وده مرتبه ارزانتر است از نفت حوزه پاناما و بیست مرتبه ارزانتر است از نفت آمریکا. واگر قرار باشد آمریکایی ها خودشان نفت به ویتنام برسانند بودجه جنگی شان پنج برابر می شود ناچار اقتصادشان ورشکسته پس خدا را شکر کنید که هنوز ایران نفت دارد وقول داده است که استخراج نفتش را چنان بالاببرد که جبران کمبود نفت های عربی کرده باشد . عین همان کاری که درملی شدن نفت ما .کویتی ها کردند. به این است بزرگترین علامت همبستگی برادران مسلمان که هم درآن سالها و هم اکنون فقط به نفع متمدن های اروپایی ویهودی وآمریکایی تمام می شود!

اینها درست . اما هنوز کارتمام نشده است . درجبهه سوریه جنگ ادامه دارد. رادیو دمشق می گوید جنگ تمام نشده بلکه به تعویق افتاده . تمام زن وبچه هارا ازدمشق دارند می فرستند به لبنان وازقاهره به نواحی دیگر. سنگربندی درمقابل هر خانه وعمارت وهر اداره دارد دنبال می شود . تمام اهالی غیر علیل مسلح شده اند و رادیوهای عربی تبلیغ می کنند که حتی اگر بازهم در جبهه ها شکست بخوریم جنگ را مبدل می کنیم به جنگ پارتیزانی اینطور من می بینم قضیه دارد ریخت جنگ صلیبی مجدد را بخود می گیرد. منتهی جنگی که دیگر اصول مذهبی محرکش نیست بلکه سیری وگرسنگی محرک آن است . اما همان میان ملل مسیحی وملل مسلمان ، سردمدار ملل مسیحی دراین جنگ استعمار است وسردمدار ملل مسلمان و اگردرآن جنگ های صلیبی اروپائیان باختند درعوض علم وصنعت عالم اسلام رابه غنیمت بردند واین باربه کمک همان علم وصنعت و به کمک یاور بزرگ دیگر که استعمار بین المللی است ویک نوچه کوچک که عبارت باشد از صهیونیسم از نو به همان جنگ آمده اند، وآیا ممکن است که ملت های مسلمان عالم دراین جنگ جدید آنچه راکه درآن یکی به غرب داده بودند باز بستانند؟ بگذرم . وخبرها را دنبال کنم . عبد الناصر در نطق خود گفت که درست شب چهارم ژوئن که فردایش حمله اسرائیل شروع شد . نمایندگان آمریکا وشوروی به من توصیه کردند که اقدام به حمله نکنم واطمینان دادند که در این صورت اسرائیل هم حمله نخواهد کرد ومسئله از راه سیاسی حل خواهد شد . وبعد گفت که ما منتظر حمله اسرائیل از شرق وشمال بودیم ولی از غرب موردحمله قرار گرفتیم (پایگاه های هوائی مهمی درلیبی است که درست در اختیار ارتش آمریکا است ولی ناصر بصراحت اسم نبرد) وگفت که سی .ای.ا درماجرا بی شک دخیل بوده است . واز این قبیل .

اما آخرین اخبار اینکه خسارت جنگی مصر ( غیر ازخسارات جانی) به پانصد میلیون تا یک میلیارد دلار تخمین زده می شود .چین ده میلیون دلار وجه نقد وصدو پنجاه هزار تن گندم بعنوان کمک فوری به مصر فرستاده است ، ازشب استعفای ناصر تاکنون سفارتخانه های شوروی درممالک عربی در حمایت پلیس است .چراکه مردم ممالک عربی ازعدم ترک شورویها.که باتوافق امریکایی ها آتش بس دادند. وازشل آمدن آنها سخت خشمناکند. وگرچه این یک بار دیگر همان تجربه تلخ صد بار تکرار شده ... است اما معلوم نیست شوروی چطور می تواند این آبروی رفته را دوباره بدست آورد. گو اینکه جلسه فوق العاده روسای احزاب کمونیست اروپای شرقی بسرعت تشکیل شد وهمه روابط خود را بااسرائیل بریدند ولی قطع روابط کجا وانتظار اعراب به کمک مستقیم کجا؟


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/30ساعت  7:59 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
این بار اسرائیل با اینترنت آمده است -مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]