بسم الله الرحمن الرحیم
صهیونیستها تاکنون سازمانها و گروههای خاصی را بری قتل و ترور و کشتارمخالفان و دشمنان خود در سطح دنیاو فلسطینیان به خصوص رهبران و اعضای مقاومت تشکیل دادهاند. در زیر به مهمترین ین سازمانها اشاره میکنیم
هاشومیر (نگهبان)
یک سازمان نظامی صهیونیستی است که در سال 1909 در فلسطین تشکیل شد و افرادی چون یتسحاق تسفی، اسرائیل گلعادی، الکساندر زید و اسرائیل شوحط مسؤولان ین سازمان به شمار میآمدند. بیشتر اعضای ین سازمان نظامی از حزب کار و از نخستین مهاجران روسی به فلسطین اشغالی هستند. با ین وجود، هاشومیر با نظارت مستقیم حزب کار بر این سازمان مخالفت کرده است. هدف این سازمان تامین امنیت شهرکهای یهودینشین و حمایت از آنها اعلام شده است.
بیتار
این کلمه برگرفته از عبارت عبری ‹‹بریت یوسف ترومبلدور›› به معنی ‹‹دوران ترومبلدور›› و یا ‹‹پیمان ترومبلدور›› است. بیتار سازمانی اصلاحطلبانه و متشکل از جوانان صهیونیست است که یوسف ترومبلدور در سال 1923 آن را در هلند تاسیس کرد. هدف ین سازمان آموزش اصول کشاورزی و علوم به جوانان یهود بری آماده ساختن آنها جهت زندگی در فلسطین بود. البته در آموزش ین افراد روی آموزش نظامی و زبان عبری تاکید خاصی میشد. اعضی ین سازمان یک نوع یدئولوژی متاثر از فاشیسم را آموزش میدیدند. اندیشه فاشیسم در آن زمان حاکم بر اروپا بود. به ین جوانان تلقین میشد که انسان دو راه پیش رو دارد که سومی ندارد: ‹‹یا مرگ یا جنگ››
بیتار مدام به اعضی خود یادآور میشد که هر کشور داری رسالت و اهداف خاص، با زور شمشیر تشکیل شده است. در کل باید گفت که این سازمان افکار و اندیشههی جابوتنسکی از رهبران صهیونیسم را یدک میکشد.
نوتریم
کلمهی عبری و به معنی نگهبان و محافظ است. ین سازمان عبارت است از پلیس احتیاط یهودی که نیروهی قیمومت انگلستان با همکاری هاگانا و بری قلع و قمع انتفاضه ملت فلسطین در 1936 ـ 1939 تشکیل دادند و در ین راستا صدها یهودی در شهرها و شهرکها به عضویت آن درآمدند و بری حمیت از شهرکهی واقع در منطقه پست اردن اعزام شدند. نیروهی نوتریم ابتدا 1550 نفر بودند که حقوق و هزینه زندگی 750 نفر آنان را انگلستان و حقوق بقیه (1800) را رهبری شهرکهای یهودی متکفل شده بودند. در ژوئن 1936م. با توجه به شدت گرفتن تظاهرات فلسطینیان 1240 نیرویی که ‹‹نگهبانان ذخیره›› نام داشتند، به عضویت ین سازمان درآمدند.
سپاه یهود
سپاه یهود تشکیلاتی نظامی و متشکل از داوطلبان یهودی است که در جریان جنگ جهانی اول در کنار نیروهی انگلیس و متفقین جنگیدند. گردان یهودی شماره 38 که در میان سالهی 1915 ـ 1917 تشکیل شد و گردان 39 که بن گوریون و بن تسفی در سالهی 1917 ـ 1918 در آمریکا آن را تاسیس کردند و گردان 40 (که در فلسطین تشکیل شد) و گردانهی ‹‹یورش تفنگهی پادشاهی›› نیروهی تشکیلدهنده ین سازمان هستند.
تعداد نیروهای همه ین گردانها مجموعا 6400 مرد بود که همه آنها سپاه یهود نامیده می شدند. اندیشه تاسیس ین سپاه از آن جا نشأت میگیرد که صهیونیستها با توجه به قدرت استعماری بالی بریتانیا بر خود لازم میداستند که بری رسیدن به هدف خود یعنی تاسیس وطنی ملی بری یهودیان به نیروهی انگلیسی کمک کنند.
لشکر یهود
یک سازمان نظامی یهودی است که در زبان عبری ‹‹هاهیل›› نام دارد. ین سازمان در سال 1944 به دستور حکومت بریتانیا و بری کمک به نیروهی متفقین در جریان جنگ جهانی دوم تشکیل شد. اما در اصل تشکیل لشکر یهود به سال 1939 یعنی در جریان جنگ جهانی دوم ـ که رهبران شهرکهای یهودی در فلسطین راه را بری رسیدن به آرزوی خود در تشکیل دولت با مساعدت متفقین هموار میدیدند ـ باز میگردد. در همین سال حدود 130 هزار شهرکنشین یهود در فلسطین بری جنگ با متحدین داوطلب شدند.
هاگانا
هاگانا کلمهی عبری به معنی ‹‹دفاع›› و سازمانی نظامی و متعلق به شهرکنشینان صهیونیست است. ین سازمان در سال 1920م. به جی سازمان ‹‹هاشومیر›› تشکیل شد. هاگانا ابتدا وابسته به اتحادیه کارگران و سپس حزب مابی و هستدروت بود. در سال 1929م. هاگانا در سرکوب انتقاضه فلسطینیان مشارکت و به خانهها و مستغلات عربها حمله کرد و راهپیمییهیی را بری تحریک شهروندان عرب و ارعاب آنها به راه انداخت. همچنین ین سازمان در امر شهرکسازی به خصوص در ابداع شیوه ‹‹حصار و برج محافظت›› بری شهرکهای صهیونیستنشین مشارکت فعالی داشت و علاوه بر آن از زمان تاسیس همواره در راستی تامین امنیت شهرکهای صهیونیستی تلاش کرده است.
سالهی انتفاضه فلسطینیان از 1936 تا 1939 شاهد همکاری گسترده هاگانا با نیروهی اشغالگر انگلیس بود و ین همکاری به با انتصاب چارلز وینجیت به عنوان افسر سازمان امنیت انگلستان در فلسطین به سال 1939 توسعه یافت. نامبرده بر یجاد تیمهی ویژه شبانه و گروهانهی سیار و هماهنگی میان سازمان اطلاعات و امنیت انگلستان و بخش امنیتی هاگانا معروف به ‹‹شی›› نظارت داشت. همچنین نیروهی بریتانیا و هاگانا در تشکیل پلیس ویژه حفاظت از شهرکهی یهودی همکاری داشتند و بیشتر اعضای آن از نیروهی هاگانا تشکیل شد. با پیان جنگ جهانی دوم نبرد جدیدی روی داد و هاگانا با همکاری ‹‹لیحی›› و ‹‹اتسل›› تاسیسات انگلیس و پلها و خطوط راهآهن را تخریب کرد. ین عملیاتها ‹‹جنبش مقاومت عبری›› نامیده شدند. با برپیی دولت ‹‹اسرائیل›› نیروهی هاگانا هستههای اصلی ارتش صهیونیستی را تشکیل دادند.
اتسل
اتسل اختصار ‹‹سازمان نظامی ملی در سرزمین اسرائیل›› است و نام دیگر آن آرگون میباشد. اتسل سازمانی نظامی و صهیونیستی است که در سال 1931م. با همکاری اعضای قدیمی هاگانا (که از سازمان مادر جدا شده بودند) و گروهی مسلح از سازمان بیتار تاسیس شد. افکار و اندیشههی ولادیمر جابوتنسکی مبنی بر ضرورت قدرت تسلیحاتی یهود بری تشکیل دولت و حق هر یهودی در ورود به فلسطین شالوده طرحها و برنامههای ین سازمان را تشکیل میدهد. آرم ین سازمان عبارت بود از یک دست که سلاحی را گرفته و بر روی آن عبارت ‹‹فقط ین›› نوشته شده بود.
در سال 1937 آبراهام یتهومی رئیس وقت اتسل با هاگانا به توافق رسید که ین دو سازمان در هم ادغام شوند. ین مسأله باعث تجزیه اتسل شد ؛ زیرا کمتر از نیمی از اعضی سه هزار نفری آن با ین امر موافق بودند و اکثریت بر ضرورت حفظ استقلال سازمان تاکید داشتند. در سال 1940م. بری دومین بار ین سازمان تجزیه شد و ین بار گروه ‹‹آبراهام شتیرن›› از آن فاصله گرفت و سازمان لیحی را تشکیل داد. علت ین تجزیه هم به اختلاف ین گروه با بقیه نیروهی اتسل در مورد اتخاذ موضع مناسب در قبال همکاری با نیروهی درگیر در جنگ جهانی دوم بر میگردد. هواداران شتیرن بر ضرورت حمیت از آلمان نازی بری شکست بریتانیا و به تبع آن خروج نیروهی ین کشور از فلسطین و تشکیل دولت ‹‹اسرائیل›› تاکید میکردند، در حالی که سازمان مادر خواستار همکاری با نیروهی انگلیسی به ویژه در زمینه مسائل امنیتی بود.
اتسل با عملیاتهی تروریستی خود نقش عمدهی در کوچاندن کشاورزان فلسطینی داشت. همچنین ین سازمان با همکاری سازمان تروریستی ‹‹لیحی›› و حمیت هاگانا به خودروهی فلسطینیان حمله میکرد و به کشتار معروف دیریاسین در 9 آوریل 1948 دست زدند.
لیحی (شتیرن)
ین کلمه اختصار جمله ‹‹مبارزان راه آزادی اسرائیل›› است. لیحی سازمانی نظامی و سری است که آبراهام شتیرن در سال 1940 به دنبال کنارگیری خود و هوادارانش از سازمان اتسل تاسیس کرد. از سال 1942 ین سازمان به دنبال کشته شدن بنیانگذار آن ‹‹شیترن›› به دست نیروهی انگلیسی به نام خود وی معروف شد. در سال 1943م. رهبری ین سازمان را مناخیم بگین بر عهده گرفت. مهمترین عملیاتهی تروریستی ین سازمان عبارتند از:
1ـ قتل فولک برنادوت میانجیگر بینالمللی
2ـ بمبگذاری در هتل ملک داوود در قدس اشغالی و انهدام آن
موساد
به وسیله هاگانا یک سازمان سری ویژه تشکیل شد که دفتر اطلاعات موسوم به ‹‹شی›› نام گرفت. در سال 1937 نیز هاگانا سازمان ‹‹موساد لیالیفی بیت به معنی دفتر مهاجرت›› را تشکیل داد. ین نخستین اسم ین سازمان بود.
سازمان اطلاعات ‹‹اسرائیل›› در سال 1951 وقتی که بری اولین بار به صورت رسمی اعلام موجودیت کرد، ین اسم را به یدک کشید و شبکههای جاسوسی آن نیز از آن زمان موساد نامیده میشوند.
با توجه به تعدد سازمانهی جاسوسی رژیم صهیونیستی، رهبری ین رژیم تصمیم گرفت که سازمان ویژهی بری هماهنگی میان فعالیتهی ین سازمانها تاسیس کند. ین سازمان ‹‹دژ مستحکم بری خدمت به اسرائیل›› نام گرفت و مسئولیت تاسیس آن به روفین شیلوح واگذار شد. نامبرده کسی بود که پس از تشکیل موساد رسما ریاست آن را عهدهدار شد.
با توجه به گزارشی که در سال 1996 منتشر شد، شمار کارکنان موساد حدودا به 1200 تا 1500 نفر از جمله 500 افسر میرسید و هر کدام از آنها در سن پنجاه و دو سالگی بازنشسته میشدند. موساد شبکه گستردهی از مزدوران در سراسر دنیا در اختیار دارد و هماکنون بیش از 35 هزار عضو (20 هزار کارمند و بقیه موقتی) دارد.
موساد داری چند شاخه اصلی است که هر کدام از آنها مأموریت خاصی دارد. میتوان گفت که مأموریت این شاخهها به ترتیب ذیل است:
1ـ جمعآوری اطلاعات
2ـ دستهبندی دادهها
3ـ بررسی و ارزیابی این اطلاعات
4ـ نظارت و جاسوسی
5ـ عضوگیری و اجری عملیات در خارج از فلسطین از جمله قتل و تصفیه مخالفان
6ـ بخش ویژه فیلمبرداری، جعل، رمزیابی و دستگاههی ارتباطی
7ـ بخش ویژه آموزش و برنامهریزی و افزیش کاریی کارکنان موساد
8ـ بخش ضد اطلاعات و نفوذ نیروهی غیرخودی
9ـ بخش عملیات
بخش عملیات مهمترین شاخه موساد محسوب میشود و ماموریت آن سازماندهی فعالیت جاسوسان و مزدوران ین سازمان در گوشه و کنار جهان است.
همچنین یک نیروی خارجی دیگر موسوم به ‹‹عل›› به معنی عالیرتبه وجود دارد که کار آن جمعآوری اطلاعاتی از داخل آمریکا درباره کشورهی عربی است و سفرها و دیدارهایی هیأتهای سیاسی را کنترل میکند.
موساد داری یک کمیته دیگر موسوم به ‹‹وادات›› است که کار آن هماهنگی سری با خارج و داخل اسرائیل میباشد و به صورت هفتگی نشستی برگزار میکند. رئیس وادات همان رئیس موساد است که همکارانش او را مامون صدا میکنند. اما اعضی کمیته وادات عبارتند از اشخاص زیر:
1ـ مدیر سازمان اطلاعات نظامی موسوم به ‹‹امان››
2ـ مدیر سازمان اطلاعات داخلی ‹‹شین بت››
3ـ مدیر سازمان امنیت عمومی ‹‹شاباک››
4ـ مدیر مرکز مطالعات راهبردی و برنامهریزی وزارت امور خارجه (ین مرکز در زمینه جاسوسی سیاسی یا دیپلماتیک تخصص دارد)
5ـ مدیر بخش عملیات ویژه پلیس موسوم به ‹‹ماتام››
6ـ مشاوران خصوصی نخست وزیر در امور سیاسی، نظامی، امنیتی و مبارزه با تروریسم
در جریان ین نشست هفتگی چارچوب سیاست امنیت داخلی و خارجی ‹‹اسرائیل›› ترسیم میشود.
از سوی دیگر، موساد یک شعبه مطالعاتی با 5 بخش و 15 دفتر بری انجام مطالعات سری درباره کشورهی عربی و برخی کشورهی جهان دارد.
شینبت (شاباک)
هنگام تاسیس دولت عبری تعداد مأموران اطلاعاتی و امنیتی آن 184 نفر بود. این افراد در آن زمان به دستور مقامات نظامی یک یگان نظامی موسوم به ‹‹شین بت›› وابسته به ارتش صهیونیستی تشکیل دادند. شین بت خلاصه کلمه ‹‹خدمت به امنیت›› است. یسر هرئیل از زمان شکلگیری ین سازمان تا سال 1952م. رئیس آن بود. نامبرده بعدها به ریاست موساد هم رسید.
شینبت در دهه اول شکلگیری رژیم صهیونیستی مراقب تحرکات دشمنان حزب کار که تا سال 1977 بر ‹‹اسرائیل›› حکومت میکرد، بود. حزب کار در ین سالهی طولانی توانست شینبت را به یک سازمان اسطورهی بری حمیت از رژیم صهیونیستی در مقابل توطئههی داخلی و جاسوسان شوروی و فدائیان عرب که با پشت سر گذاشتن سیمهی خاردار وارد سرزمینهی اشغالی میشدند، تبدیل کند. فعالیتهی شینبت کاملا سری بود و حتی مردم اسم رئیس آن را هم نمیدانستند و سالها تحت نظارت و مسؤولیت دفتر نخستوزیر فعالیت میکرد.
کلمه شینبت اندک اندک جی خود را به شاباک داد. شاباک به معنی امنیت عمومی و یا شینبت عمومی است. بعد از رسویی مأموران شاباک در پرونده ‹‹اتوبوس 300›› در سال 1986، آبراهام شالوم رئیس آن استعفا داد. پس از ین ماجرا رویتهی مختلفی درباره شاباک و موساد بر سر زبانها افتاد و پژوهشگران و حتی مسؤولان قبلی ین سازمانها مطالبی به رشته تحریر درآوردند.
یگان عربنماها
اولین عربنمای عضو ارتش صهیونیستی یسرائیل عبدو بن یهودا نام داشت که در ژوئن 1999 فوت کرد. وی پدر عربنماها خوانده میشد. فعالیتهی وی در فلسطین در جریان جنگ 1948 آغاز شد و یگان عربنماها را فرماندهی نمود. ین یگان همچنان به قوت خود به فعالیتهیش ادامه میدهد. قبل از ین یوسی میلمان روزنامهنگار صهیونیست با انتشار گزارشی از فعالیت ین یگان در میان عربهی ‹‹اسرائیل›› پرده برداشت. وی در گزارش خود آورده بود که اعضی ین یگان در روستاهی فلسطینی با معرفی خود به عنوان عرب زندگی و حتی با دختران فلسطینی نیز ازدواج میکنند.
اسحاق رابین وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در انتفاضه اول یگان ویژه موسوم به ‹‹عربنماها›› را تشکیل داد. ین یگان شامل چهار بخش است:
1ـ دوفدوفان بری فعالیت در کرانهباختری
2ـ شمشون بری فعالیت در نوار غزه
3ـ گدعونیم وابسته به یگان مرزبانان بری فعالیت گسترده در کرانهباختری
4ـ بخش وابسته به پلیس صهیونیستی و دیره فعالیت آن منطقه قدس است.
مهمترین و خطرناکترین ین یگانها یگان دوفدوفان است. ین یگان آموزشهی نظامی و روانی مخصوصی میبینند و اعضی آن به قاتلانی حرفهی که کشتار و قتل نزد آنان بسیار آسان و مثل آب خوردن است، تبدیل میشوند. ین اشخاص لباس عربی به تن میکنند و در اصل دو نوع زندگی دازند: یکی زندگی طبیعی خود در میان یهودیان و دیگری زندگی در میان فلسطینیان و عربها. بدین وسیله بید لباس عربی بپوشند و لهجات و سرودها و آداب و رسوم عربها را به دقت بیاموزند تا به راحتی بتوانند در درون جامعه فلسطینی نفوذ کنند و فلسطینیان آنها را شناسیی نکرده و حملاتشان را خنثی نکنند.
با توجه به گزارشهی مختلف ‹‹اسرائیل›› و با استناد به قرائن و شواهد موجود مهمترین مأموریت و هدف ین یگانها فعالیت گسترده در قلب مناطق مسکونی فلسطین و تحقق اهدافی است که عادتا یگانهی نظامی قادر به دستیابی به آنها نیستند. کار ین یگانها شناسیی و بازداشت افراد تحت تعقیب، رهبران و فعالان انتفاضه و ترور آنهاست. جمعآوری اطلاعات، فتنهانگیزی، بر هم زدن اوضاع از دیگر وظیف این سازمان است.
امان
یکی از نهادهی سازمان اطلاعات ‹‹اسرائیل›› است و از لحاظ اداری وابسته به فرماندهی ستاد مشترک ارتش صهیونیستی و تحت نظارت فرمانده ین ستاد است. اما در کل مجری تصمیمات شوری عالی امنیت ملی رژیم صهیونیستی است. به عبارت دیگر میتوان گفت که این سازمان شبیه دایره اطلاعات نظامی و مشابه آن در ارتشهای دنیاست.
کلمه امان مشتق از عبارت عبری ‹‹اغاف مودیعین›› و معنی آن دفتر اطلاعات و امنیت است و مخصوص امنیت نیروهی مسلح و جمعآوری اطلاعات مهم نظامی و تاکتیکی و عملیاتی درباره نیروهی مسلح عربی و توان سیاسی و اقتصادی ـ که شید بتوان بری کمک به نیروهی نظامی و پیشبرد اهداف در عملیاتها از آن استفاده کرد ـ است.
امان با تجزیه و تحلیل ین معلومات و اطلاعات، نتیجه را به اطلاع مقامات عالیرتبه میرساند. ین سازمان در تدوین طرحهی جنگی و هماهنگی با دیگر سازمانها نقش فعالی دارد و از افسران اطلاعاتی مستقر در مرزها و مناطق عملیاتی و افسران شناسیی ـ که از وسایل و ادوات ماهواهای صنعتی، بیسیم و سیستمهی الکترونی بری شناسایی و نظارت هوایی، دریایی، زمینی استفاده میکنند ـ اطلاعات جمعآوری میکند.
ین مربوط به مرزها بود، اما اطلاعات خارجی از طریق وابستههی نظامی امان و کارکنان آن در سفارتخانههی اسرائیل در دیگر کشورها به داخل ارسال میشود. همچنین شبکههای جاسوسی فعال در خارج از جمله سازمان اطلاعات وابسته به کشورهی هم پیمان ‹‹اسرائیل›› اطلاعات نظامی را جمعآوری و نتیجه فعالیتهای تجسسی خود را به امان در داخل فلسطین اشغالی ارسال میکنند.
امان داری بخشهی زیادی است:
1ـ اطلاعات تاکتیکی
2ـ اطلاعات زمینی
3ـ اطلاعات هویی
4ـ اطلاعات دریایی
5ـ بخش مخصوص انجام مطالعات راهبردی در مورد ارزیابی توان سیاسی و نظامی کشورهی عربی و مواضع سیاسی آنها
6ـ بخش اطلاعرسانی که ارتباط تنگاتنگی با نمیندگان رسانههی خارجی (به ویژه خبرنگارانی که تحولات مربوط به جنگ را پوشش میدهند) در داخل ‹‹اسرائیل›› دارد. ین بخش بر هر مطلبی که به نقل از ارتش و یا درباره ارتش صهیونیستی منتشر میشود، نظارت کامل دارد.
مهمترین حادثهی که در ین سازمان روی داد، پاکسازی نیروهی آن و انجام اقدامات لازم بری پیشرفت سازمان به دنبال عدم پیشبینی جنگ اکتبر 1973 بود. گفتنی است که امان در گزارشهای خود به هیچ وجه جنگ اکتبر 1973 را پیشبینی نکرده بود.
گردان لافیه
گردان لافیه از خطرناکترین و وحشیترین سازمانهی جاسوسی و تروریستی ‹‹اسرائیل›› است که به عملیات تصفیه و ترور و بازداشت فلسطینیان دست میزند. این سازمان در مناطق مسکونی فعالیت میکند و برای ترور مسؤولان و رهبران مقاومت آموزشهای ویژهای میبیند.
گردان لافیه به دستور شائول موفاز رئیس سابق ستاد مشترک ارتش صهیونیستی و وزیر جنگ کنونی ‹‹اسرائیل›› و با هدف جیگزین کردن یگانهی نظامی به جای نیروهی ذخیره تشکیل شد. ین اقدام در حالی صورت گرفت که ارتش صهیونیستی مجبور به استفاده از نیروهی احتیاط به مدت 25 روز در سال شد. منابع صهیونیستی اعلام کردهاند که منطقه جنوب کوه الخلیل تنها در یک سال به فعالیت 18 گردان ذخیره در آن نیاز پیدا کرد، ولی ین تعداد به دنبال تمدید دوران خدمت نظامی نیروهی احتیاط به دوازده یگان ذخیره کاهش یافت. همین منابع تاکید میکنند که میانگین هزینه خدمت روزانه هر نظامی احتیاطی 400 شیکل است و علیرغم کاریی و تجربه کافی نیروهی ذخیره اما شناخت آنها از منطقه به اندازه گردان نیروهی نظامی مستقر در منطقه نیست.
این منابع افزودند که شیوه تشکیل این گردان مشابه گردانهای عملیاتی ارتش صهیونیستی ‹‹نخشون، شمشون، دوخیفت و خروب›› و گردان ‹‹نیتساح یهودا›› (نظامیان وابسته به جریان مذهبی متعصب که در منطقه پست اردن مستقر هستند) است که حوزه فعالیت همیشگی آنها اطراف شهرهای فلسطینی میباشد.
گروهبان یهودا فرمانده گردان لافیه میگوید:‹‹ از چگونگی تشکیل گردانهی قبلی تجارب زیادی کسب کردیم و گردان لافیه را به عنوان گردانی پیاده نظام و مخصوص اجری عملیاتهای نظامی و امنیتی تشکیل دادیم. این گردان شبانگاه در ساعات خاصی که با شریط منطقه و ساکنان آن مناسب باشد، وارد مناطق مسکونی میشود و به شکار طعمههای خود میپردازد.››
فرماندهی این گردانها از میان گردانهای پیاده نظام ارتش ‹‹اسرائیل›› انتخاب میشود. به عنوان مثال یهودا فرمانده گردان، معاون فرمانده گردان 890 نیروهی چترباز و معاونش سلیم (دروزی) فرمانده سری گردان نخشون بود، اما افسر گردان و افسران گروهانها از فارغ التحصیلان یگانهی چترباز ‹‹ناحال›› و ‹‹جولانی›› هستند.
ستوان یکم آسی فرمانده گردان ‹‹الف›› میگوید که برخی نظامیان خواستار عضویت در این گردان شده و برخی دیگر هم به این گردانها انتقال یافتهاند. باید دیگران را نیز قانع کرد که اهمیت این گردان کمتر از تیپهی نظامی نیست. وی میافزید:‹‹به اطلاع آنها رساندم که خودم شخصا از گردان گرانیت آمدم و به عضویت ین گردان جدید درآمدم چرا که میدانستم فعالیت آن با فعالیت تیپ پیاده نظام یکی است و تفاوتی ندارد.››
منبع:مرکز اطلاعرسانی فلسطین
بسم الله الرحمن الرحیم
در این رابطه که " رون اراد " کیست و کجاست ، تاکنون مطلب جامعی منتشر نشده است و ما اکنون می خواهیم بیشتر به معرفی این خلبان اسرائیلی آلمانی الاصل بپردازیم و نکاتی را در مورد سرنوشت او مطرح کنیم.
روز بیست و سوم مهرماه سال 1365 ، ساعت 3 بعدازظهر ، چندین فروند هواپیمای جنگی اف – 4 که از پایگاه هوایی داخل خاک اسرائیل برخاسته بودند، برای بمباران مواضع نیروهای فلسطینی و لبنانی در منطقه « اشرفیه » در جنوب شرقی شهر « صیدا » و همین طور اردوگاه فلسطینی ها « المیه و میه » ، وارد آسمان لبنان شدند.
با شدت گرفتن بمباران هواپیماهای اسرائیلی، ضدهوایی های متعلق به گروههای مبارز ، به مقابله با این تهاجم هوایی که کشته و زخمی شدن زنان و کودکان را به همراه داشت ، پرداختند و در آن میان جوانی فلسطینی که یک قبضه موشک ضدهوایی ( از نوعی که به دنبال حرارت هواپیما می رود ) بر دوش خویش داشت، پس از نشانه روی و شلیک به موقع، یکی از هواپیماهای فانتوم را هدف قرار داد.
پس از آنکه هواپیما مورد اصابت موشک قرار گرفت ، دو سرنشین آن سراسیمه و به سرعت دکمه پرتاب صندلی را فشار دادند که با انفجاری خفیف، از داخل هواپیما به بیرون پرتاب شدند . به دنبال سقوط هواپیما ، خلبان و کمک اش به وسیله چتر نجات ، در دو منطقه جدا گانه در داخل خاک لبنان فرود آمدند .
هلی کوپترهای جنگی اسرائیل که مشغول گشت زنی نزدیک آنجا بودند، پس از اخذ دستور ، به سرعت به محل فرود یکی از خلبانها شتافتند و توانستند او را قبل از اینکه به دست نیروهای مبارز بیفتد ، سوار کرده و از مهلکه نجات دهند .
به محض سقوط هواپیما و انفجار آن ، تلاش نیروهای شبه نظامی لبنانی و فلسطینی که از بمباران خانه و کاشانه خویش عصبانی بودند ، برای ردگیری و دستگیری خلبانان آن آغاز شد .
" ران آراد " 28 ساله که در یک باغ فرود آمد، بر اثر شدت ضربه وارده ، آرنج دست چپش شکست و دقایقی بعد نیروهای گروه "مقاومت مومنه" به رهبری "مصطفی دیرانی" منشعب از "سازمان امل"، که در یکی از روستاهای اطراف به نام " زغداریا " مستقر بودند، سررسیدند و زودتر از فلسطینی ها ، او را به اسارت خود درآوردند و برحسب اتفاق، محلی که آراد در آنجا فرود آمده بود ، خط تماس جنگ داخلی "امل" و سازمانهای فلسطینی بود.
سه ساعت بعد ، آراد که از شکستگی دست رنج می برد ، سوار بر اتومبیلی شخصی ، در حالی که چند ماشین دیگر حامل نیروهای مسلح او را اسکورت می کردند ، از صیدا به طرف بیروت حرکت داده شد . در طی مسیر ، دژبانی ها و پست های بازرسی گروههای مختلف مسلح از جمله ارتش لبنان قرار داشتند . ماشین حامل آراد ، قبل از رسیدن به یکی از این پستها ، سعی کرد تا با روشن و خاموش کردن چراغهای جلو ، بفهماند که مجروح دارد و نمی تواند بایستد . ولی نیروهای ارتش ، به سمت کاروان در حال عبور شلیک کردند اما به کسی آسیبی نرسید .
دقایقی بعد در " افران الرمیله " ( نان فروشی رمیله ) که همه خودروهای کاروان اسکورت به هم ملحق شدند ، برای رعایت جوانب امنیتی، آراد در خودرویی دیگر قرار گرفت و به سمت بیروت حرکت داده شد .
در بیروت ، خلبان مجروح را مستقیما به خانه شخصی مصطفی دیرانی ( مسئول وقت کمیته امنیت سازمان امل ) بردند . ساعتی بعد که اضطراب و ترس آراد فروکش کرد، با پسر دوسال و نیمه دیرانی به بازی و سرگرمی مشغول شد . ساعت 10 شب ، به دلیل شدت جراحت به یکی از درمانگاهها برده شد که دکتر ارتوپد در محل کار خود حضور نداشت . پس از دقایقی با پیگیری های زیاد ، دکتر از منزل خود به بیمارستان آمد و دست چپ خلبان اسرائیلی را گچ گرفت و مداوا کرد .
سازمان امل ، در اولین روزها مدعی شد که رزمندگانش موفق شده اند هواپیمای جنگی اسرائیلی را ساقط کنند و خلبان آن را به اسارت درآورند ، ولی سازمان فلسطینی « فتح » ( گروه ابونضال ) این ادعا را رد کرد و گفت :" ما هواپیمای اسرائیلی را با موشک زدیم ولی چون خلبان آن در نزدیکی خطوط نیروهای امل فرود آمد ، آنها توانستند او را اسیر کنند."
از همان روز به بعد ، اسرائیل - که برای حفظ روحیه نیروهای مسلح و بخصوص خلبانانش اهمیت بسیاری قائل است و همواره سعی دارد تا از هر عملی که باعث تضعیف روحیه جنگی آنان شود ، جلوگیری کند - پیدا کردن و کسب خبر از ران آراد را بهانه بسیاری از جنایاتش قرار داد .
در نیمه شب 6 مرداد ماه سال 1368 ، هلی کوپتری متعلق به ارتش اسرائیل در محوطه ای باز در مرکز شهر "جبشیت " در جنوب لبنان فرود آمد و در میان ترس و اضطراب مردم ، نیروهای کماندویی ویژه ، به آپارتمانی که در آن نزدیکی قرار داشت ، هجوم بردند و پس از شکستن در ورودی طبقه دوم ساختمان ، در میان وحشت زن و فرزندان ، اقدام به ربودن "شیخ عبدالکریم عبید" امام جمعه جبشیت نموده و پس از انتقال او به هلی کوپتر ، با سرعت هر چه تمامتر به داخل فلسطین اشغالی پرواز کردند .
بهانه اسرائیل برای این آدم ربایی ، این بود که مدعی شدند عبدالکریم عبید دستور نقل و انتقال " Ron arad" را داده است .
چند سال بعد ، در نیمه شب 3 خرداد 1373 ، مصطفی دیرانی در حالی که در جمع خانواده خود خفته بود ، با صدای هلی کوپتر هایی که بر تپه ای نزدیک روستای " قصرنبا " در دره بقاع فرود آمده بودند ، از خواب پرید ولی تا بخواهد اسلحه کمری را از زیر بالش خود بردارد ، با عکس العمل کماندوهای "تیپ ویژه گولانی" - که وظیفه اصلی شان این گونه آدم ربایی ها بود ـ بر بالین خود رو به رو شد و در میان بهت و وحشت زن و فرزندانش، به داخل هلی کوپتر منتقل شد و از آنجا به پایگاهی نظامی در فلسطین اشغالی منتقل شد که در آن میان برادر وی از پنجره خانه شان که مقابل خانه مصطفی بود ، با تفنگ شکاری اقدام به تیراندازی به سمت صهیونیستها کرد که با پاسخ شدید آنان رو به رو شد ولی به کسی آسیبی نرسید.
پس از چند سال که از آدم ربایی های اسرائیل می گذشت ، سرانجام در خرداد ماه سال 1379 دادگاهی نظامی و در حصاری از نیروهای امنیتی ، برای رسیدگی به پرونده عبید و دیرانی تشکیل شد .
در این فاصله اخبار متناقضی از سرنوشت آراد منتشر می شد . خرداد ماه سال 1373 روزنامه « نداء الوطن » چاپ بیروت ، بدون اشاره به زمان و مکانی خاص ، نوشت : " ران آراد به هنگام فرار از محل بازداشت خود، از سوی نگهبانانش هدف شلیک قرار گرفته و کشته شده است. این روزنامه در ادامه نوشت : " آراد هنگامی که در اسارت عناصر منشعب از سازمان امل به رهبری مصطفی دیرانی بود، به قتل رسیده است."
شهریور سال 1375 رادیو رژیم صهیونیستی به نقل از روزنامه اسرائیلی « یدیعوت آهارونوت » اعلام کرد : " هرگونه اطلاعات در مورد دیپلماتهای ایرانی ربوده شده در لبنان ، می تواند اطلاعات متقابلی در مورد ران آراد به همراه داشته باشد."
اشاره می شود احمد متوسلیان ، سید محسن موسوی ، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان علیرغم برخورداری از مصونیت دیپلماتیک ، 14 تیر ماه سال 1361 در پست بازرسی فالانژیستها در شمال بیروت معروف به "حاجز برباره" به اسارت در آمدند که از آن تاریخ به بعد هیچ خبر موثقی از سرنوشت آنان به دست نیامده است اما رژیم صهیونیستی همواره به دنبال گره زدن اخبار و اطلاعات ماجرای ران آراد با گروگانهای ایرانی است.
اسرائیل همواره تلاش دارد تا این گونه وانمود کند که آراد توسط حزب الله لبنان ربوده شده و در اختیار ایران است ولی حزب الله نیز در مقابل ، هرگونه ارتباط خود را با این قضیه رد کرده است و دلیل صحت این مطلب نیز این است که اگر خلبان اسرائیلی در دست حزب الله بود ، این حزب به راحتی می توانست بر سر این خلبان معامله کرده و بهای گزافی از اسرائیل طلب کند ، کما اینکه در گذشته نیز شاهد بوده ایم در ازای تکه های بدن چند سرباز متجاوز اسرائیلی، حزب الله توانست صدها تن از اسرای خود را از چنگال این رژیم آزاد کند .
شیخ عبدالکریم عبید از مسئولین حزب الله در جنوب لبنان که در اسارت بسر می برد ، خرداد ماه سال 1379 در مصاحبه با روزنامه اسرائیلی " معاریو " ، ضمن تاکید بر اینکه هیچ ارتباطی با اسارت خلبان اسرائیلی ندارد و عبید بی جهت ربوده شده است ، گفت : " آراد، گروگان حزب الله نبوده و به همین دلیل امیدی برای آزادی او از طریق ربودن من وجود ندارد ، بلکه برعکس ، این امر ممکن است اوضاع را پیچیده تر کند .
مصطفی دیرانی نیز روز پنجشنبه 19 خرداد ماه 1379 در مصاحبه با همین روزنامه ، گفت : " من نمی دانم آراد زنده است یا مرده و نمی دانم او در حال حاضر کجاست "
دیرانی درباره وضعیت آراد در اولین ساعات اسارت ، گفت : " اولین بار که او را دیدم ، پس از سقوط هواپیمایش بود . چند ساعت بعد او به خانه من در بیروت منتقل شد . من به او لباس و غذا دادم و او با پسر من که در آن موقع دوساله و نیم بود ، بازی کرد .
دیرانی همچنین تحویل خلبان اسرائیلی به عوامل ایران در بعلبک در مقابل 300 هزار دلار را تکذیب کرد و درباره گم شدن آراد گفت : " ارتش اسرائیل به منطقه "میدون " در دره بقاع حمله کرد و دهها تن کشته و زخمی از مردم عادی برجای گذاشت؛ نگهبانان آراد که از نیروهای "امل" بودند ، برای جویا شدن از احوال نزدیکانشان ، او را ترک کردند و پس از بازگشت متوجه شدند که آراد نیست و پیدایش نکردند . "
دیرانی مدعی شده که بعدا شنیده است یک گروه ایرانی از ترس اینکه اسرائیل عملیات تهاجمی برای نجات آراد انجام دهد ، خلبان اسرائیلی را از مخفیگاه سازمان امل ربوده اند . وی برای ادعای خود هیچ دلیل و مدرک مستندی ارائه نداده است . البته این امر می تواند عکس العملی در برابر خبر کشته شدن ران آراد توسط نیروهای سازمان امل باشد و اینکه خود را از این اتهام مبرا کند .
هرآنچه هست ، نشان از آن دارد که اسرائیل برای یافتن ران آراد اهمیت قائل شده و حتی دست به آدم ربایی آشکار زده است و همواره در برابر اذهان و افکار جهانی ، جنایتکار جنگی خود را که تنها برای ریختن بمب بر سر مردم بیگناه ، به لبنان تجاوز کرده بود ( و البته بار اولش نبود که خانه و کاشانه مردم لبنان را بمباران می کرد ) مفقودی مظلوم جلوه می دهد و این گونه تبلیغ می کند که ایران وی را ربوده و نگهداری می کند . ولی تا به امروز سازمانهای اطلاعاتی عریض و طویل اسرائیل "موساد " و آمریکا " سیا " هیچ سند موثقی بر این ادعای خود ارائه نداده اند.
24 مهر ماه سال 1377 ، روزنامه " البیان " چاپ امارات ، خبر داد که یک گروه اسرائیلی به سرپرستی " شین " برادر رون آراد ، به دنبال جمع آوری یک میلیون امضا توسط پست الکترونیکی هستند تا به این وسیله از « سید محمد خاتمی » رئیس جمهور ایران ، بخواهند که ایران برادرش را آزاد کند.
چندی پیش نیز خبرگزاریها از قول رابط آلمانی میان حزب الله لبنان و اسرائیل برای تبادل اسرایشان، نوشتند که " هم چهار گروگان ایرانی و هم رون آراد کشته شده اند و موضوع آنها از پرونده تبادل اسرا خارج شده است ."
این امر با مخالفت خانواده های گروگانهای ایرانی رو به رو شد . چرا که هیچ سند موثقی مبنی بر کشته شدن آنان ارائه نشده است بلکه اطلاعات بسیار خوبی از زنده بودن دیپلماتهای ربوده شده ایرانی، دربند اسرائیل موجود است.
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
محمدرضا پهلوی با برگزاری مراسم تاجگذاری و سپس جشن هنر شیراز و جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی و نهایتاً تغییر تاریخ رسمی کشور از هجری اسلامی به شاهنشاهی، عمق عناد خویش با اعتقادات مردم ایران را نشان داد.
در این جشن، 20 پادشاه و امیر عرب، 5 ملکه، 21 شاهزاده، 16 رئیس جمهور، 3 نخستوزیر، 4 معاون رئیس جمهور و 2 وزیر خارجه از 69 کشور شرکت کردند. مراسم جشن در نهایت گشادهدستی و اسراف انجام گرفت و هزینه آن بیش از 200 میلیون دلار برآورد شد. اسرائیلیها مبنای تبلیغات خود را برای نفوذ بیشتر در ایران بر زنده نگهداشتن نام کوروش متمرکز کرده و دستگاه رژیم شاه هم هدف برگزاری جشنها را زنده کردن افتخارات ایران که مبدأ اصلی آن را کوروش میدانستند، مطرح کرده بود. بنابراین، نقطه مشترک رژیم ایران و اسرائیل در زنده نگهداشتن نام و یاد کوروش تلاقی یافت و هر دو رژیم از آن به عنوان وسیلهای برای مبارزه با فرهنگ اسلامی استفاده کردند. بر همین اساس، کنگره بینالمللی یهود، کمیتهای را در اورشلیم برای اداره فعالیت جهانی یهود به منظور یادبود و بزرگداشت دو هزار و پانصدمین سال تأسیس شاهنشاهی ایران به دست کوروش تشکیل داد که رئوس برنامه کار این کمیته عبارت بود از:
1ـ تشکیل کنفرانسهایی در کشورهای مختلف جهان به مناسبت برگزاری یادبود.
2ـ تدوین تاریخ مربوط به کوروش براساس منابع و مآخذ یهود از جمله تورات.
3ـ تدوین برنامه خاصی برای تدریس در مدارس یهود.
4ـ نامگذاری خیابانها و میدانها و مؤسسات اجتماعی در پایتختها و شهرهای مختلف جهان به نام کوروش.
5ـ فعالیتهای مطبوعاتی بینالمللی درباره آن یادبود.
6ـ نامگذاری 2 جنگل مصنوعی به اسامی کوروش کبیر و محمدرضا شاه در اسرائیل ( توضیح این که نامگذاری جنگل در اسرائیل بزرگترین علامت احترام است).
7ـ تخصیص بورسهایی به نام کوروش کبیر در اسرائیل برای مطالعات و تحقیقات فرهنگی.1
نقش اسرائیل
درباره نقش اسرائیلیها در جشنهای 2500 ساله، روزنامه هاآرتص چاپ اسرائیل بر این باور است که فکر اولیه برگزاری جشن از سوی کارشناسان اسرائیلی طرح شده بود.
کارشناسان اسرائیلی بودند که برای نخستین بار فکر برگزاری جشن را به مناسبت گذشت 2500 سال از تأسیس شاهنشاهی مطرح کردند. هدفهای این جشنها به ویژه اسلامزدایی در ایران بود. 2
البته باید گفت که این ادعا بر مبنای شواهدی انکار ناپذیر استوار بود: تدی کولک ـ مدیر کل نخستوزیری و رئیس اتحادیه توریستی دولت اسرائیل، به ریاست هیأت اسرائیلی برنامهریزی برگزیده شده بود. وی به همراه 2 نفر دیگر بنا به دعوت اسدالله علم ـ نخست وزیر ـ روز 4 مرداد 1341 به تهران عزیمت کردند و پس از 10 روز توقف در ایران و چند بار ملاقات و مذاکره با علم، روز 14 مرداد به اسرائیل بازگشتند. در این سفر، کولک با گردانندگان جشنهای 2500 ساله نیز همکاری زیادی داشت. 3 وی در اورشلیم مدعی شده بود که تز اصلی برگزاری این جشنها را او در اختیار علم قرار داده است. 4
«تدی کولک» که بعداً شهردار اورشلیم شد، در پاسخ به درخواست علم توصیه کرد که ضمن تأسیس هتلها، جاده های جدید و وسایل نقلیه مدرن در تختجمشید، ایران باید واقعه مهمی برپا کند تا خارجیان را به این تسهیلات جهانگردی جلب کند. «کولک» بعدها اعتراف کرد که هرگز تصور نمیکرد اسرافکاری که در جشنهای بیست و پنجمن قرن بنیانگذاری امپراتوری ایران پیش آمد همان است که او توصیه کرد.» 5
هر چند بر خلاف تصور کولک ایده برگزاری جشنهای 2500 ساله حدود چهار ـ پنج سال قبل از توصیه وی توسط دیگران طرحریزی شده بود، اما طرحهای عملی و راهنماییهای وی به علم، که بعدها به ریاست برگزاری این جشنها را بر عهده گرفت، بدون تردید در کیفیت برگزاری این جشنها اثر بخش بوده است.
نُت آهنگ جشن
نُت آهنگ کوروش مخصوص جشن دو هزار و پانصدمین سال پادشاهی کوروش توسط عزرا کیا ـ آهنگساز مشهور اسرائیلی ـ ساخته شده است. کیا ـمدیر کل اداری وزارت امور خارجه ـ طی نامهای از ابراهیم تیموری ـ سفیر ایران در اسرائیل ـ خواسته بود که نت آهنگ کوروش را به ایران ارسال کند. در پاسخ، دکتر ابراهیم تیموری طی نامه شماره 235، مورخه 10/12/1340 به وزارت امور خارجه مینویسد:
سازنده آهنگ مزبور اظهار میدارد این آهنگ را که با مراجعه به اسناد تاریخی و با زحمت بسیار برای جشن دو هزار و پانصدمین سال پادشاهی کوروش تهیه و در اینجا به ثبت رسانده است، مایل نیست قبل از موقع آن را منتشر سازد. ولی معهذا حاضر است اگردعوتی از او و ارکستر شصت نفری او بشود، با کمال میل به تهران مسافرت کرده و آن را برای ایرانیان نیز اجرا نمایند. 6
مطبوعات صهیونیست
روزنامههای اسرائیلی طی دهه 40 مطالب و مقالات متعددی درباره جشن های 2500 ساله که قرار بود برگزار شود، نوشته و تبلیغات فراوانی را در این راستا به عمل آوردند. نشریه هپوعل هتصاعیر مورخ 15/12/1964 در مطلبی نوشت:
بنابراین جشنهای شاهنشاهی ایران [2500 ساله] نه تنها از طرف تمامی کشورهای جهان، بلکه به خصوص از طرف یهودیان مورد توجه قرار خواهد گرفت. ملت یهود در موطن خود، احساسات ستایشآمیز خود را نسبت به انسانی که یکی از بزرگترین شخصیتهای عالم انسانی است [کوروش] تقدیم خواهد کرد. 7
فیلم زندگی کوروش
همچنین جواد بوشهری طی نامهای به تارخ 5/4/1345 از سازمان بینالمللی یهودیان جهان که مرکز آن در نیویورک بود، تقاضا کرد ضمن شرکت در جشنها، فیلمی از زندگی کوروش تولید کنند:
... به نظر اینجانب مشارکت در این امر با تولید فیلمی از زندگی کوروش کبیر به مانند فیلمهای عظیم تاریخی از نوع «دهفرمان موسی» و غیره اهمیت وافری خواهد داشت... 8
کشورهای عرب
کشورهای عربی مایل بودند قبل از آنکه برای حضور در جشنهای 2500 ساله به دعوت ایران پاسخ مثبت دهند، از این مسأله آگاهی یابند که آیا اسرائیل هم در این جشن شرکت خواهد کرد؟
شاه به دلیل نیاز به حضور کشورهای عربی ترجیح داد از اسرائیل دعوت نکند؛ زیرا در صورت حضور اسرائیل، احتمال تحریم کشورهای عربی در جشنها داده میشد. بنابراین شاه مایل نبود که به خاطر اسرائیل جشنهای رؤیایی خود را با چالشهای وسیع مواجه کند. نکته قابل توجه در این ارتباط، واکنش شدید مطبوعات اسرائیل در برابر عدم دعوت از اسرائیل در جشنها بود؛ به طوری که حتی از شاه به عنوان فردی بیرحم و از کوروش به عنوان کسی که مدیون یهودیهاست. یاد کردند.در این ارتباط در کتاب ایران و تحولات فلسطین چنین آمده است:
وقتی در سال 1350 جشنهای 2500 ساله برگزار شد و کسی از اسرائیل جهت شرکت در این جشنها دعوت نشد، واکنشهای منفی در مطبوعات اسرائیل به وجود آمد. میشل سالومون در هاآرتص مورخ 1350 نوشت: «این تمایل به بزرگی بر اثر تحقیرهایی که در جوانی شاه به وی وارد آمده، قوت گرفته بوده است...»
وی همچنین در هاآرتص مورخ 21/8/1350 مینویسد:
اغلب خبرنگاران و دیپلماتهایی که در جشنهای تخت جمشید شرکت داشتند، از عدم شرکت اسرائیل در آن اظهار تعجب میکردند؛ زیرا هر چه باشد نام کوروش بیشتر به خاطر کتاب مقدس و اعلامیهای که به نفع یهودیان صادر کرد، مشهور شده...
پینویسها:
1ـ علیاکبر ولایتی ، ایران و تحولات فلسطین، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1380، صص 7ـ 146.
2ـ جهان زیر سلطه صهیونیزم، تهران، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1361، ص 52.
3ـ علی اکبر ولایت، همان، 1380، صص 7ـ 127.
4ـ همان، صص 5ـ 144.
5ـ مردی برای تمام فصول، مظفر شاهدی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 663.
6ـ بزم اهریمن، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، ص 284.
7ـ علیاکبرولایتی، همان،1380، ص 145.
8ـ بزم اهریمن، همان، ص 29.