بسم الله الرحمن الرحیم
غرب، سینما و آخرالزمان -قسمت دوم
به نظر شما اینگونه فیلمها را چگونه و با چه پیش فرضی باید دید؟
می ترسم که اگر پاسخ سؤال شما را بدهم بسیاری از دوستان و همکاران در حوزه فیلم و سینما را از خود برنجانم! نمی دانم، شاید آنها دوست نداشته باشند اینجور فیلم ببینند و معتقدند که هنوز بهترین راه فیلم دیدن، فیلم دیدن بر مبنای منطق ضمیر ناخودآگاه و حس هیپنوتیزم شدن و خود را به فیلم سپردن و با امواج فیلم جلو رفتن باشد. برای اینکه حالا حتی این دوستان را هم راضی کرده باشم می گویم که لااقل سعی کنید در نوبت دومی که فیلم را می بینید از داستان فیلم فارغ شوید و نگذارید فیلم بر دوش شما سوار باشد، شما برگرده فیلم سوار شوید شما در واقع فیلم را تحلیل کنید، نگذارید فیلم شما را به تحلیل ببرد و به استحاله دچار کند. شما فیلم را تحلیل کنید. شما مؤلفه های تصویری فیلم را، چینش موضوعی آن را و اینکه چگونه روایتی را در پیش گرفته و در ورای این روایت چیست و نمادها و استعارات و نشانه هایش را ببینید و تفسیر کنید و واقعا فیلم را اینگونه دیدن، ارزش دارد. ما یک فیلم را طی دو یا سه ساعت می نشینیم و تماشا می کنیم شاید یک سال، دو سال یا حتی چند سال برای تولید آن فیلم کار شده باشد. یعنی آنچه که دیگران طی سه سال اندیشیده اند من می خواهم طی یک ساعت ببینم. پس هر چقدر فکر کنیم جا دارد. چون حاصل فکر سه ساله یک جمع را قرار است ببینیم. از مرحله آغاز و نگارش یک فیلمنامه تا مرحله پایان تولید و تدوین نهایی کار. پس لازم است که ما به همین یکی دو ساعتی که فیلم را می بینیم بسنده نکنیم و ساعتها وقت بگذاریم. اگر فکر می کنیم این فیلم حرفی دارد برای گفتن (صرف نظر از اینکه این حرف با اهداف و آمال ما و ارزشهای ما سازگار باشد یا نباشد) جا دارد که فیلم را عمیق ببینیم. پس عمیق دیدن فیلم به این دلیل موضوعیت دارد و اگر پذیرفته ایم که منطقا دیوانسالاران غربی، سیاستمداران آمریکایی و سرمایه داران صهیونیست نباید از پتانسیل قوی سینما فارغ باشند، طبیعتا این به ما انگیزه مضاعف می دهد که فیلم را لااقل از نوبت دوم به بعد محتوایی ببینیم. روی مؤلفه های تصویری فکر کنیم، بر روی شخصیت پردازی تأمل کنیم، در ورای ظاهر آن بواطنی را جست وجو کنیم که می تواند حاصل زحمتهای چند ساله کادر سازنده فیلم باشد و جا دارد این وقت را ما برای یک فیلم بگذاریم. این به نظر من پیشنهاد مشخصی است برای دیدن یک فیلم. البته برای دیدن فیلم مقدماتی لازم است. مقدمات تئوریک و مقدمات هنری. مقدمات تئوریک این است که آن کسی که فیلم را تحلیل می کند نسبت به موضوع و محتوای آن اشراف نسبی داشته باشد. برای رسیدن به این مقصود مطالعه کافی در حوزه تاریخ، فلسفه غرب، هنر غرب، هنر سینما و بسیاری از مسائل اسطوره شناسی و زیباشناسی تصویر از ضروریات است و در واقع تحلیلگر باید بر کلیه این موارد اشراف داشته باشد و همچنین باید واجد برخی صفات دیگر باشد تا بتوانیم بگوئیم فیلم را از این منظر می تواند ببیند. البته کلیه این موارد قابل تحصیل اند و اگر این توانایی ها را در خود جمع کنیم کشف لایه های پنهان فیلم کار چندان دشواری نخواهد بود.
در این میانه ما از چه نقش، چه جایگاه، چه رویکرد و تصمیم سازی برخورداریم؟
جایی که فعلاً هستیم کشف توطئه است، هنوز کاری نکرده ایم، راهی نرفته ایم، راه رفته دیگران را به نقد کشیده ایم. اولاً باید این را بفهمیم که این موج آخرالزمانی برای چه در دنیا ایجاد شده است. ما از یک منظر اگر بخواهیم خوشبینانه این موج را نگاه کنیم می توانیم بگوئیم که الحمدللّه ضمیر انسان غربی و فطرت خفته او بیدار شده و دارد دلالت می کند به حقیقتی که فرجام ناگزیر بشریت است. حالا او هم مثل ما منتظر منجی است، او هم مثل ما نگران ظهور دجّال است، صرفا ما در تعریفمان از این منجی و این دجال مشکل داریم. این نگاه خوشبینانه ما می تواند باشد به ماجرا. راه دیگر هم می تواند این باشد که غرب در واقع دارد می کوشد از این طریق مدیریت سیاسی کند دنیای امروز را، اگر دیوانسالاران غرب، اگر سیاستمداران و سیاستگذاران هالیوود بتوانند در شرایط امروز یک باور آخرالزمانی را در ذهن سکولار مردم مغرب زمین بکارند؛ کمترین دستاوردش برای آنها این است که می توانند نوعی رضایت عمل های ریسک33 از دنیای امروز بگیرند که شرایط، شرایط آخرالزمانی است، شرایط بحرانی است، شرایط عادی نیست، پس ما اجازه داشته باشیم که با اختیارات ویژه شرایط بحرانی دنیا را مدیریت بکنیم. با این اختیارات ویژه اگر کمی هم خونریزی کردیم عیب ندارد! اگر یک مقدار حقوق بشری را که مدام زیر عَلَمش سینه می زنیم زیر پا گذاشتیم کسی بر ما خرده نگیرد؛ چون نبرد نهایی حق و باطل است و تکلیف کار دنیا باید معلوم شود. در زیر تیغ تیز، اگر تعدادی بیگناه هم کشته شدند باز مسئله ای نیست! افکار عمومی غرب نباید بر ما خرده گیرد. براساس این پیش فرض سیاستمداران غربی می توانند از همه اصول ارزشی و اخلاقی خودشان عدول کنند و آن طبع بهیمی و حیوانی مستتر در بعضی از زیر لایه های نفس امّاره خود را بروز دهند و به این طریق در واقع یکجور اختیار ویژه بگیرند برای بازی آخرالزمانی که در صدد انجام آن برآمده اند؛ به گونه ای که افکار عمومی غرب از ایشان بازخواست نکند و اصولاً اگر سینما یکی از مهمترین ابزار مدیریت افکار عمومی پابلیک دیپلماسی34 تلقی می شود، پس منطقی است که از این پتانسیل نهایت استفاده صورت گیرد. لذا رد پای این شیوه را در تحلیل وقایع بعد از یازدهم سپتامبر 2001 و حمله وحشیانه آمریکا به افغانستان و عراق به وضوح می توان دید. یک قرائت دیگر هم هست که غرب دارد موج سواری می کند. از یکسو بر مبنای ولایت تکوینی و مدیریت الهی مردم جهان بوی آخرالزمان استشمام کرده اند و به مسیر صحیحی می روند که در آن مسیر، تمام دنیا احساس تشنگی کنند برای منجی موعود اما گروهی فرصت طلب، مزّورانه بر این موج سوار شده و تعریف خاص خود را از منجی آخرالزمان و دجال آخرالزمان به دیگران عرضه کرده اند. یعنی با سوء استفاده از یک نیاز فطری و کاملاً طبیعی موج سواری می کنند بر این احساس و فطرت درونی تا قرائت خاص خود را عرضه دارند. این هم تفسیر دیگری است بر این موضوع. به هر حال هر کدام از اینها که باشد اگر ما بر این باوریم که قرائت آخرالزمانی شیعه کامل ترین، نابترین، روشنگرانه ترین و فاقد خرافه ترین قرائت آخرالزمانی است باید سعی کنیم کاملاً هوشمندانه، خیلی زیبا و به دور از اغراق و خرافه آن را عرضه بداریم و از آن دفاع بکنیم. وقتی دیگران از خرافه های خودشان اینگونه دفاع می کنند ما چرا از حقیقت خودمان دفاع نکنیم و این هم یک چالش است بین مؤمن و کافر که هر کدام دارند شرایط آخرالزمانی را با دیدگاه خودشان تعریف و تفسیر می کنند.
از اینکه در این گفت وگو شرکت کردید از شما سپاسگزاریم.
منظور ما از هالیوود نظام مدیریتی حاکم بر پروژه های تصویری آمریکا به نحو اخص و مغرب زمین به نحو اعمّ و آن اتاق فکری است که تعیین می کند کدام سوژه ها و کدام مفاهیم دستمایه کار تصویری قرار بگیرد.
اقبال هالیوود به آخرالزمان صرف جذاب بودن این سوژه نبوده و مقاصد کاملاً جدی و نهفته ای در این رویکرد وجود داشته است.
موضوع آخرالزمان این پتانسیل را داشت که دستمایه اتاق فکر هالیوود قرار بگیرد و در جهت ترویج غیر مستقیم مفاهیمی که به گونه ای صهیونیزم بین الملل پی جوی آن بود به کار رود.
اگر چه شباهتهایی هم بین آخرالزمان تورات و انجیل هست ولی به هر حال انگار قرار بوده است قرائت یهودی در نگره دینی هالیوود رعایت شود. همچنین نگاه به شیطان، نگاه به فرشته ها، نگاه به بهشت و دوزخ در سینمای هالیوود باز به گونه ای توراتی است.
نسبتی که سینما با بیننده برقرار می کند، نسبتی یک سویه و دیکتاتوروار است. سینما مخاطب خود را هیپنوتیزم می کند و ما خود خواسته هیپنوتیزم می شویم.
اصولاً انواع آخرالزمان را ما در فیلمهای هالیوودی شاهد هستیم: آخرالزمان تکنولوژیک، آخرالزمان طبیعی، آخرالزمان متافیزیک یا فرا ماده آخرالزمان دینی، آخرالزمان از جنس ساینس فیکشن که با نوع تکنولوژیک یک مقدار تفاوت دارد، آخرالزمان اسطوره ای و...
فیلمهای متعددی را ما شاهدیم که مسلمانان شرایط آخرالزمانی برای دنیا ایجاد می کنند و به نوعی آنها مسبب این خطا هستند. مثلاً فیلم «تصمیم عملی» که مسلمانان بمب اتمی را (با هواپیما) به آسمان واشنگتن می برند و می خواهند آمریکا را نابود کنند.
1- Holywood
2- Dream works
3- Steve Spilberg
4- George Lucas
5- Paramot
6- Metro Goldwy Meyer
7- Apocalypse ed of days
8- Arcetype
9- Mytology
10- Religious Apocalypse
11- Predictio
12- Techological Apocalypse
13- Natural Apocalypse
14- Metaphysical Apocalypse
15- Religious Apocalypse
16- Sciecefictioal Apocalypse
17- Mytological Apocalypse
18- Fial Coflict
19- Frakestei
20- Mary W. Shelley
21- Titas
22- Giats
23- Tartarus
24- Atichrist
25- Alie
26- Rideley Scott
27- James Camero
28- David Ficher
29- Apocalyptical
30- Executive Decisio
31- Delta force III
32- Nostradamus
33- High Risk
34- Public Diplomacy