بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از اسناد بسیار تکان دهندهای که سراسر جهان را در بهت و حیرت فرو برد و عکسالعملها و برخوردهای متفاوتی را باعث شد کتابی است به نام«پروتکلهای جلسات زعمای صهیونیسم» که مجموع 24 گزارش جلسه در تعیین خطمشی و نحوه عمل صهیونیستهاست.مطالب این کتاب از آنجا که گزارش جلسههای داخلی و سری صهیونیستهاست،به کلی عاری از تعارفات معمولی و سیاسی و کاملا بیپرده و صریح است و درست به همین دلیل است که از یک سو عمق خبایت و طینت جنایت پیشه این دشمنان بشریت را نشان میدهد و از سوی دیگر سخت حیرتانگیز و شگفتیآور است.
از همان روز اول پیدایش آن هم،صهیونیستها با تمام توان و نیرو سعی کردند نسخههای آن را نابود کنند و نقدهای مفصل در رد آن بنویسند و به هر حال آن را مخدوش یا بیارزش و یا فراموش شده قلمداد کنند. اما امروز با در دست بودن نسخههای متعدد این کتاب به زبانهای مختلف دنیا،بروشنی و قطعیت میتوان درباره اصالت آن اطمینان حاصل نمود.بخصوص-و از همه مهمتر-اینکه آنچه در این کتاب آمده قبل از 1901 میلادی تدوین و تنظیم شده است اما چنان با وقایع این هشتاد سال اخیر انطباق دارد که گویی مجریان سیاستهای امپریال-صهیونیستی دنیا،دقیقا این کتاب را پیشرو گذارده و مو به مو آن را اجرا کردهاند.
داستان مختصر پیدایش کتاب چنین است:
اولین بار،در روسیه تزاری،یک نسخه از برنامه سری صهیونیستها،به دست نویسندهای روس به نام سرگئی فیلوس افتاد.وی در سالهای 1901 تا 1905 میلادی،چندین بار اقدام به چاپ و نشر آن کرد که موجب آثار شدیدی در جامعه آن روز روسیه گردید.
با انقلاب سوسیالیستی 1917،تجدید چاپ این کتاب ممنوع شد و رژیم کرنسکی مجازات دارندگان آن را،اعدام اعلام نمود.اما قبل از این وقایع،نسخههایی از آن به انگلستان فرستاده شده و در موزهلندن ثبت و ضبط گردیده بود. ویکتور مارسدن،خبرنگار انگلیسی مقیم روسیه،در جریان انقلاب شوروی،ابتدا زندانی و پس از آزادی،از روسیه خارج شده
و به انگلستان بازگشت.او در سال 1920 کتاب پروتکلها را از کتابخانه موزه لندن گرفته و چون کاملا به زبان روسی تسلط داشت، آن را به انگلیسی ترجمه و منتشر نمود.و از این به بعد این کتاب در سراسر جهان پخش و ترجمه و چاپ و منتشر شد. در ایران،تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد،متن کامل این پروتکل،در سال 1327 از روی یک متن فرانسوی که رژرلامبلن منتشر کرده بود،توسط مصطفی فرهنگ ترجمه و چاپ و نشر شد و بعدها چند بار تجدید چاپ گردید.
در سال 1360 هم ترجمه دیگری از آن-از متن انگلیسی- توسط دکتر بهرام محسنپور منتشر شد؛با نام«صهیونیسم چه میخواهد؟».اهمیت این ترجمه اخیر در آن است که از روی متن انگلیسی ویکتور مارسدن ترجمه شده است. در بعضی از کتابهای تحقیقی نیز که در ایران درباره صهیونیستها منتشر شده،قسمتهایی بیش و کم از پروتکلها ترجمه و نقل شده است.
در زیر،بعضی جملات را از پروتکلها-با استفاده از ترجمه بهرام محسنپور-نقل میکنیم تا تصویری هر چند مختصر از ابعاد نقشهها و مطامع و اغراض صهیونیستها ارائه کرده باشیم.
پروتکل یک
خواه دولتها در اثر ضعف داخلی متلاشی شوند و خواه در اثر چیرگی دشمنان خارجی از بین بروند؛سرانجام زیر نفوذ ما قرار خواهند گرفت،زیرا«سرمایه»که به مثابه ریسمان محکمی است،در
دست ماست.
میان سیاست و اخلاق،هیچگونه وجه اشتراکی نیست.آنهایی که میخواهند گام در وادی سیاست بگذارند،باید هم نیرنگباز باشند و هم بتوانند دیگران را متقاعد کنند. به اعتقاد ما،حق،یعنی اعمال زور.
در شرایط کنونی(اواخر قرن نوزدهم)که تمام قدرتهای جهانی دارای پایههای لرزانی هستند،قدرت سیاسی ما دارای پایههای استواری است زیرا وجود آن محسوس نیست.زمانی قدرت ما تجلی خواهد کرد که هیچگونه خطری آن را تهدید نکند. ما باید در طرحهای خود،بیشتر به ضروریات فکر کنیم تا به اخلاقیات و بیشتر به هدفها توجه داشته باشیم تا به وسیلهها.
تنها به یاری یک فرمانروای مستبد و سختگیر میتوانیم طرحهایی را که در پیش داریم،به مرحله اجرا درآوریم...بدون وجود یک حکومت مطلقه مستبد،تمدن نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
توده مردم وحشی است و توحش خود را در هر موقعیتی نشان میدهد. اعتیاد به الکل و افراط در نوشیدن نوشابه سکرآور،مشکلی است که پس از اعطای آزادی،در میان غیر یهودیان رواج پیدا میکند...
مردم غیریهودی از همان آغاز جوانی به وسیله عوامل ما بیبند و بار و بدون اخلاق بار میآیند.عوامل ما عبارتند از معلمان سرخانه، خدمتکاران،منشیها و زنانی که در خانههای ثروتمندان بچه داری میکنند.به کمک زنان یهودی،مردان غیر یهودی را در عشرتکدهها و محلهای عیاشی به فساد اخلاق میکشانیم و آنها را از جاده عفت و پاکدامنی منحرف میسازیم. زمانی که غیر یهودیان مانع رسیدن ما به هدفهایمان باشند،باید فساد،خیانت و رشوهخواری را رواج دهیم.اگر چپاول کردن اموال مردم ، منجر به تسلیم شدن آنها در برابر حکومت ما بشود،نباید در انجام این کار،تردیدی به خود راه بدهیم.
ما،نخستین قومی بودیم که ندای«آزادی،برابری و برادری»را سر دادیم.این کلمات بعدها به وسیله مردم غیریهودی،احمقانه و طوطیوار تکرار شدند.
دانشمندان غیر یهود متوجه نمیشوند که افراد،دارای استعدادها،قابلیتها و شخصیتهای متفاوتی هستند.آنها باور نمیکنند که توده مردم،کور و ناآگاه است.آنان باور نمیکنند که کسی که از میان توده مردم برخیزد،نمیتواند رهبر شود.آنها نمیپذیرند که استعداد رهبری،در میان یک تبار،از پدر به فرزند،منتقل میشود.
یادآور میشویم که«دانش و ثروت»دو شرط اساسی برای تشکیل اشرافیت هستند.ثروت را در اختیار داریم و دانش رهبری را هم حکمای پیشین برای ما فراهم آوردهاند.اگر در رابطههایمان،دست روی حساسترین عصب ذهن آدمیان بگذاریم،خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید.این اعصاب حساس ذهن آدمی عبارتند از زراندوزی،مال پرستی و تنوع طلبی در ارضاء نیازهای مادی.هر یک از این خواستهها،به تنهایی میتواند آدمی را تسلیم ما بکند.
پروتکل 2
حقوقی به نام حقوق بینالمللی وضع خواهیم کرد که جایگزین حقوق ملی کشورها شده و ناظر بر روابط بین ملل باشد. دقت کنید که ما چگونه موفق شدیم داروینیسم،مارکسیسم و نیچهایسم را بال و پر بدهیم.صهیونیستها باید به سادگی به اهمیت نقش ویرانگر نظریههای بالا روی ذهن و اندیشه غیریهودیان پی ببرند.
برای آنکه بتوانیم از مطبوعات در جهت خواستههای خود استفاده کنیم،باید در بین مردم نارضائی ایجاد نماییم و سپس از طریق مطبوعات نارضائیها را منعکس سازیم...خوشبختانه این وسیله،به دست ما افتاده است و ما میتوانیم از طریق مطبوعات،اعمال نفوذ کنیم.جای بسی خوشبختی است که ما علاوه بر مطبوعات،طلا را هم در اختیار داریم.
پروتکل 3
این ما هستیم که میان رهبر و توده مردم شکاف عمیقی ایجاد کردهایم و قدرت را از هر دو سلب نموده و هر دو را،چون کور و عصا، از هم جدا ساختهایم.
احزاب گوناگون بوجود میآوریم و آنها را رودرروی هم قرار میدهیم.ما،بر روی صحنه،نقش حامی کارگر را بازی میکنیم و بدینسان زیر شعار«همکاری،برابری»و تحت شعار«اشتراک مساعی
جهانی»و نیز مطابق اصول فراماسونری خویش،کارگران را به صف نیروهای جنگجوی خویش یعنی سوسیالیسم،آنارشیسم و کمونیسم میکشانیم.
ما به مرگ و میر و کشتار غیر یهودیان؛فکر میکنیم.به عبارت دیگر،قدرت ما،در گرو کاهش مستمر مواد غذایی و ضعف جسمی کارگر میباشد.
در میان توده مردم،حسد،نفرت و زیادهخواهی ایجاد میکنیم تا از خشم مردم استفاده کرده و همه موانعی را که بر سر راهمان قراردارند،با دستهای آنها ریشهکن سازیم. از دیرباز تاکنون،ما بشر را از قید و بندهای فراوانی رهایی بخشیدهایم و در آینده نیز او را راهنما خواهیم شد تا سرانجام در برابر پادشاهی که خون قوم بنیاسرائیل در رگهایش جریان دارد،سر تعظیم فرود آورده و به حکومتی که ما برای جهان تدارک میبینیم،تسلیم شود.
پروتکل 4
چه کسی میتواند با یک قدرت نامحسوس در افتد و آن را واژگون سازد؟این ما هستیم که چنین قدرت نامحسوسی داریم.اگر چه فراماسونرهای غیر یهودی کورکورانه در خدمت ما هستند و برای مقاصد ما کار میکنند،اما برنامههای ما،همچنان برای آنها و دیگران ناشناخته و اسرار آمیز باقی خواهد ماند. اگر آزادی بر خداپرستی مبتنی باشد؛با برادری،انسان دوستی
و برابری پیوندی داشته،برای جامعه بیزیان باشد؛به رفاه عمومی لطمهای وارد نسازد و در اقتصاد هم جایی برای خود پیدا کند؛بر ما لازم است که هم احترام به آزادی و هم اعتقاد به خدا را در میان مردم غیر یهود از بین ببریم و نیازهای مادی را جایگزین اینگونه اعتقادات سازیم.اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود که ما بر مردم حکومت کنیم؛ در این صورت باید به تبلیغ دین بپردازیم و با راهنمایی مردان روحانی، مردم را به تسلیم واداریم.
برای آنکه بتوانیم قدرت اندیشیدن را از مردم غیر یهود سلب کنیم،باید فکر آنها را متوجه صنعت و تجارت کنیم.سرگرم شدن آنها به داد و ستد و اندیشیدن به منفعت،باعث میشود که دشمن مشترکشان را فراموش کنند.
پروتکل 5
احتمال میرود که برای مدت زمانی معین،غیریهودیان در سراسر دنیا با هم سازش کنند و این سازش،امنیت ما را به خطر اندازد. ولی از این خطر،جان سالم بدر خواهیم برد زیرا اختلافات موجود میان آنها بسیار وسیع و ریشهدار است و آنها به این زودیها جرأت چنین سازشی را پیدا نخواهند کرد.ما طوری مردم را به جان هم انداختهایم که همه به همدیگر بدگمانند.نفرت مردم از یکدیگر،به خاطر تعصبات مذهبی و نژادی که در طول بیست قرن گذشته تبلور یافته است،اجازه نخواهد داد که مردم به این سادگی با یکدیگر آشتی کنند.به همین دلیل اگر ملتی بخواهد اسلحهاش را علیه ما بردارد،دولتی پشتیبان خود نخواهد یافت.
ما قومی هستیم که به وسیله خدا برگزیده شدهایم تا فرمانروای مردم سراسر جهان باشیم.خداوند به قوم ما هوش و ذکاوت اعطاء کرده است.ما کفایت و لیاقت آن را داریم که مسؤولیت رهبری جهان را به انجام برسانیم.
هدف اساسی مدیران ما اینست که قدرت فکر کردن مردم را تضعیف کرده تا افکار آنها از اندیشیدن به مسائل اساسی منحرف و متوجه مسائل کم اهمیت شده و فرصت مقاومت کردن در برابر ما را نداشته باشند.
ما باید تعلیم و تربیت غیر یهودیان را در جهتی سوق دهیم که قوه ابتکار از دانشآموزان گرفته شود و نطفه خلاقیت در ذهن آنها خفه گردد.
پروتکل 6
آنچه که ما میخواهیم،اینست که هم ما حصل کار کارگر و هم بازده زمین،هر دو به چنگال صنعت بیفتد و بدینسان تمام پولهای جهان نزد ما ذخیره شود و غیر یهودیان،طبقه کارگر و زحمتکش جامعه را تشکیل دهند و بدون قید و شرط تسلیم ما شوند.
برای آنکه بتوانیم صنعت غیر یهودیان را به کلی نابود کنیم. علاوه بر انحصارطلبی،تجمل پرستی را رایج میکنیم و نیازهای کاذبمردم را افزایش میدهیم.
پروتکل 7
برای آنکه بتوانیم هدفهایمان را-که قبلا درباره آنها بحث کردیم-هر چه زودتر عملی سازیم،میباید میزان تولید جنگافزارها و نیز شماره نظامیان و پلیس را افزایش دهیم. اگر کشوری بخواهد با ما مخالفت کند،ما باید آنقدر قوی باشیم که حتی همسایگان کشور مخالف را نیز تهدید به جنگ کنیم. اگر همسایگان نیز همراه کشور مخالف،همگی علیه ما متحد شوند، آنگاه ما باید آنها را به یک جنگ جهانی تهدید کنیم.
پروتکل 8
دولت ما،تمام اقتصاددانان جهان را به خدمت خود درمیآورد. به علاوه،آموزش اصول و مبانی اقتصاد به صهیونیستها،نشانگر اهمیتی است که ما برای علم اقتصاد قائلیم.دولت ما از مشورت بانکداران،صاحبان صنایع،سرمایهداران و میلیونرها برخوردار خواهد بود و همه چیز به زبان ارقام و اعداد بیان خواهد شد.
پروتکل 9
امروزه اگر دولتی علیه ما اعتراض کند،حتی اگر مبارزه ضد یهودی را شروع کند،این مبارزه لازم و ضروری به نظر میرسد زیرا نسل آینده ما را آماده کارزار میکند.
هیچگونه محدودیتی برای حوزه فعالیت ما وجود ندارد. بزودی کشتار وحشیانه خود را آغاز میکنیم.ما صرفا بر اساس زور به فرمانروایی خویش ادامه میدهیم زیرا همچون یگانه حزب حاکم،تمام نیروها مغلوب و مطیع ما میشوند.حربههای نامحدود ما عبارتند از حریصانه سوزاندن آدمیان،بیرحمانه انتقام گرفتن و سرسختانه کینهتوزی کردن.
ما،جوانان مسیحی(و به طور کلی غیر یهودیان)را در دریایی از افکار شاعرانه غرق میکنیم و آنها را بر اساس تئوریها و اصولی که غلط میپنداریم،تربیت میکنیم تا بتوانیم آنان را به فساد بکشانیم. ممکن است بگویید که اگر غیر یهودیان از نقشه و طرح ما آگاه شوند،علیه ما مسلح میگردند و ستیزی بزرگ علیه ما آغاز خواهند کرد.ولی ما،قبل از وقوع چنین حادثهای چارهاندیشی خواهیم کرد و مانوری خواهیم داد که پشت هر انسان پر جرأتی را بلرزاند و آن چاره اینست که در زیرزمین شهرهای بزرگ و پایتخت کشورهای اروپایی، دالانهای عظیمی حفر میکنیم تا موقع احساس خطر،شهرها را منفجر سازیم.
نوشته شده در دوشنبه 87/2/30ساعت 6:2 عصر  توسط ....
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ