چکیده: «خاورمیانه جدید» واژه و عنوانی است که اخیراً از سوی کاندولیزا رایس (وزیر امور خارجه آمریکا) مطرح گردیده است. وی در سفر خاورمیانهای خود با اشاره به تحولات منطقه- بویژه عراق و لبنان- این شرایط را درد زایمان خاورمیانه جدید نامید....
____________________________________
مقدمه
خاورمیانه جدید در واقع از یکسو ناظر بر شکست طرح خاورمیانه بزرگ میباشد واز سوی دیگر مؤید تلاش نظام سلطه برای مقابله و مهار خاورمیانه اسلامی است. این طرح نشانگر رویکرد مجدد آمریکا به محدوده و موقعیت خاورمیانه قدیم میباشد که طی یک سال گذشته شیب معادلات در آن، شکلگیری خاورمیانه اسلامی را بعنوان یک بلوک قدرتمند در صحنه بینالملل نوید میبخشد. بلوکی که قادر به برهم زدن قواعد بازی در صحنه بینالملل و یکجانبهگرایی آمریکا خواهد بود.
با امید پیروزی مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین و نابودی و محو رژیم صهیونیستی از صفحه روزگار.
* طرح خاورمیانه بزرگ:
جریان افراطی (نومحافظهکاران) که پس از انتخابات سال 2000 و با رأی دادستانی در آمریکا به قدرت رسیدند، ضمن تعیین اهداف راهبردی این کشور در خاورمیانه، ایجاد نظم هژمونیک و برتری جهانی ایالات متحده را از طریق تشکیل خاورمیانه بزرگ (در برگیرنده آسیای میانه، جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا) مورد توجه قرار دادند. آنان با این برآورد که سیطره بر خاورمیانه کوچک (افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و. . . )، امکان تحقق خاورمیانه بزرگ و اهداف راهبردی مورد نظر آمریکا را میسر خواهد کرد، مدل بازی دومینو و ساقط کردن دولت های هدف، با استفاده از قدرت سختافزاری را در پیش گرفتند. این امر علاوه بر اینکه پروژه خاورمیانه بزرگ را به فاز اجرا منتقل می کرد، تحقق اهداف زیر را نیز برای آمریکا عینیت میبخشید:
تامین منابع نفت مورد نیاز آمریکا در دهههای آینده، کنترل شریان نفت به عنوان اهرمی برای مهار اروپا وشرق آسیا، حفظ امنیت اسرائیل، ترویج دمکراسیهای کنترل شده، زمینهسازی برای برتری تمدنی، پروسه دولت سازی و ملت سازی، مقابله و مهار اسلام گرایی و فرهنگ سازی.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که تبیین طرح خاورمیانهای آمریکا علاوه بر تأمین اهداف موصوف، آموزههای مسیحیت صهیونیسم را نیز در منطقه عملیاتی میکرد. مسیحیان صهیونیست، دیپلماسی نظامیگرایانه کاخ سفید را به دیپلماسی الهی و رسالت الهی آمریکا برای مبارزه با شرارت تعبیر میکنند. در واقع و به یک معنا خاورمیانه بزرگ طرحی است که لابی صهیونیسم بر اساس خرافههای سر هم بندی شده، حفظ و تامین امنیت اسرائیل در منطقه را از این منظر جستجو میکند.
حادثه یازده سپتامبر و موضوعیت یافتن تروریسم و القاعده، فرصت بسیار مناسبی را برای آمریکا فراهم آورد تا طرح مذکور و شکلگیری قرن آمریکایی (قرن 21) را عملیاتی نماید. تهاجم نظامی به افغانستان و عراق و ساقط کردن طالبان و صدام، آغاز مرحله اول طرح خاورمیانه بزرگ، یعنی دولت سازی در منطقه خاورمیانه قدیم را معنا بخشید.
سردمداران کاخ سفید درصدد بودند در این مرحله با ساقط کردن دولتهای شرور، دولتهای همراه با خود را جایگزین آنان نمایند. اما دیری نگذشت که متوجه شدند پروژه دولتسازی نه تنها به شکلگیری و روی کار آمدن دولتهای همسوی نمیانجامد، بلکه فرصتی را برای اسلامگرایان فراهم می سازد تا با استفاده از آن، بصورت دموکراتیک، از نردبان قدرت بالا روند.
* شکلگیری خاورمیانه اسلامی:
پیروزی مجاهدین افغان و تشکیل مجلس قانونگذاری اسلامی در افغانستان، پیروزی ائتلاف یکپارچه در انتخابات مجلس عراق، پیروزی حزبا. . . در انتخابات پارلمانی لبنان و مشارکت در دولت این کشور، پیروزی حماس در فلسطین، بدست آوردن نتایج قابل قبول اخوانالمسلمین در انتخابات مصر و پیروزی اسلامگرایان شیعه در انتخابات شهرداریهای استانهای شرقی عربستان، طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا را در اولین گام خود با مانع بسیار بلندی مواجه میساخت.
این موارد در کنار اثبات وفاداری ملت ایران به ارزشها و اصول انقلاب اسلامی و آرمانهای امام راحل و همچنین دیپلماسی فعال ایران و کشورهای همسو و گسترش حوزههای نفوذ آنان، معادلاتی را در منطقه رقم میزد که امروزه از آن، بعنوان ساخت خاورمیانه اسلامی یاد میکنند و این مهم نه تنها با اهداف و راهبردهای خاورمیانهای نظام سلطه مغایرت داشت، بلکه منافع آنان را نیز به خطر میانداخت.
ظهور خاورمیانه اسلامی و رویکرد مسلمانان به آن، از یک سو به افزایش قدرت ایران بعنوان بازیگر اصلی منطقه میانجامد و از سوی دیگر جمهوری اسلامی را به محور اتکاء و امالقرای جهان اسلام تبدیل میکند و این روند دقیقاً نقطه مقابل منافع منطقهای نظام سلطه بشمار میآید.
در چنین شرایطی نفت میتواند بعنوان یک اهرم فشار بر ضد تمامیتخواهی قدرتهای استکباری از سوی کشورهای منطقه مورد استفاده قرار گیرد و این مهم تهدید استراتژیکی را برای نظام سلطه رقم میزند.
عینیت یافتن مؤلفههای مذکور باعث میگردد تا خاورمیانه اسلامی بعنوان یک بلوک قدرتمند، نظم هژمونیک مبتنی بر یکجانبهگرایی آمریکا را منتفی سازد.
برخورداری از 60% ذخایر انرژی جهان، موقعیت ژئواستراتژیک، فراگیر بودن دین مقدس اسلام و ایدئولوژیک بودن منطقه، جمعیت قابل توجه، بهرهمند بودن از فنآوریهای پیشرفته و ... این بلوک اسلامی را به یکی از بازیگران اصلی و بسیار تأثیرگذار در صحنه بینالملل تبدیل مینماید که دیگر بلوکهای قدرت را کاملاً تحتالشعاع خود قرار خواهد داد.
در یک کلام خاورمیانه اسلامی با این مختصات، توان به چالش کشیدن نظام سلطه و سایر قدرتها را در خود ایجاد مینماید
* مهار خاورمیانه اسلامی با راهبرد نرمافزاری و نیمه سخت:
آمریکا برای مقابله و مهار خاورمیانه اسلامی، ابتدا راهبرد نرم افزاری و نیمه سخت با تمرکز بر حوزه بازیگران موثر در تشکیل خاورمیانه اسلامی را در دستور کار خود قرار داد.
به همین منظور در حوزه فلسطین تمام توان خود را برای جلوگیری از تشکیل دولت حماس بکار گرفت. پس از شکست در این پروژه، تلاش کرد ضمن وارد آوردن فشارهای شدید اقتصادی و سیاسی از یک سو دولت فلسطینی را وادار به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر نماید و از سوی دیگر با ایجاد و گسترش اختلافات بین حماس و سایر گروههای فلسطینی بخصوص فتح، علاوه بر کمرنگ کردن حرکتهای جهادی، موجبات سقوط دولت حماس را فراهم کند.
در حوزه لبنان نیز خلع سلاح و به انزوا کشیدن حزبا. . . در صحنه داخلی در دستور کار قرار گرفت. آمریکا تلاش کرد با بهره گیری از ترور رفیق حریری، از یک طرف با متهم کردن سوریه به دست داشتن در این ترور، ارتش این کشور را وادار به عقبنشینی از خاک لبنان نماید و از طرف دیگر با این ادعا که حزبا. . . وابسته به سوریه است، موضع این گروه را در لبنان تضعیف و با استفاده از نفوذ خود در برخی از گروههای مخالف حزبا. . . و فعال کردن گسلهای سیاسی و فرقهای در لبنان، طرح انقلاب مخملی در این کشور را با برگزاری تظاهرات علیه این جنبش. . . و مطالبه خلع سلاح آن به اجرا در آورد که این امر همراه با گسترش اقدامات اطلاعاتی و شبکه های تروریستی برای حذف سران حزبا. . . از طرف اسرائیل بود.
در حوزه سوریه، تلاش گردید سناریوی عبدالحلیم خدام که سعی داشت با استفاده از اپوزیسیون داخلی سوریه و شبکههای زیرزمینی، زمینه سقوط دولت بشار اسد را فراهم کند، به اجرا در آید. پس از شکست این طرح، آمریکا تلاش نمود با افزایش فشارسیاسی و متهم کردن سوریه به دخالت در امور عراق و لبنان، این کشور را وادار به تغییر رفتار نماید.
در حوزه عراق نیز آمریکا تلاش کرد با استفاده از فعال کردن گسلهای قومی و فرقهای و افزایش موج حرکتهای تروریستی، به هر شکل ممکن مانع از تشکیل دولت ائتلافی شود و در ادامه نیز ناکارآمدی و سقوط آنرا به نظاره نشستهاند.
نظام سلطه برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی، تلاش نمود با ارسال پرونده موضوع فناوری هستهای به شورای امنیت فشارهای سیاسی را بر ایران تشدید نماید.
* خاورمیانه جدید، راهبرد مورد نظر آمریکا:
شکست سناریوی مقابله نرم و نیمه سخت سبب گردید تا در راستای محتوای سند امنیت ملی آمریکا در سال 2006، طرح خاورمیانه جدید که مدل تعدیل شده طرح خاورمیانه برگ بود وارد مرحله اجرا شود. موضوعی که ابعاد آن با سخنان کاندولیزا رایس در سفر اخیرش به منطقه آشکار شد. اظهارات وی ناظر بر تغییر رویکرد از «خاورمیانه بزرگ» به «خاورمیانه جدید» و از «جنگ علیه تروریسم» به «جنگ علیه بیداری اسلامی» میباشد. این نقطه مقابل خاورمیانه اسلامی محسوب میشود.
محوریت خاورمیانه جدید حول رژیم اشغالگر قدس، بعنوان مهمترین شریک استراتژیک آمریکا خواهد بود و تضمین امنیت این رژیم و نابودی تمامی سلاحهایی که میتوانند اراضی اشغالی را مورد هدف قرار دهند، بعنوان اولین هدف انتخاب شده است. بخصوص اینکه تمامی کشورهای منطقه نیز میبایست این رژیم جعلی را به رسمیت شناخته و به اجرایی شدن «نقشه راه» که تضمین کننده منافع اسراییل است، مجدداً اهتمام شود.
در این طرح آمریکا مجبور گردیده است رویکرد دولتسازی خود را متوقف سازد. زیرا از یکسو تلاش آمریکا در منطقه برای گسترش دمکراسی کنترل شده غربی با به قدرت رسیدن اسلامگرایان بینتیجه مانده و از سوی دیگر کشورهای مرتجع منطقه نیز این روند گسترش دمکراسی را در تضاد با منافع داخلی خود احساس میکنند.
علاوه بر این آمریکا نیز برای بازسازی قدرت نرم و نفوذ از دست رفته خود، تقویت نقش دولتهای مرتجع و همسو را مناسب ارزیابی کرده است. بخصوص اینکه مثلث عربی منطقه (اردن، عربستان، مصر) تشکیل خاورمیانه اسلامی را برضد منافع منطقهای خود ارزیابی میکنند. در خاورمیانه جدید آمریکا تلاش خواهد کرد از این فرصت برای متلاشی کردن جبهه ضد صهیونیستی (ایران، سوریه، لبنان، حماس) استفاده نماید. بخصوص اینکه در طرح خاورمیانه جدید میبایست جبهه ایران و کشورهای مرتبط با آن به شدت تعدیل شود. بگونهای که خاورمیانه اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی معنی نداشته باشد. در چنین حالتی کنترل پیشرفت فنآوری در منطقه و جلوگیری از پیدایش مواردی چون ایران هستهای مشکل نخواهد بود.
در خاورمیانه جدید مورد نظر آمریکا میبایست ضمن کنترل صدور نفت و کاهش قیمت آن، احتمال استفاده از این ماده بعنوان یک اهرم برای وارد آوردن فشار به آمریکا و متحدان استراتژیک آن برای همیشه از بین برود. چرا که با افزایش یک دلار به قیمت هر بشکه، آمریکا میبایست سالانه چهار میلیارد دلار بیشتر برای تأمین نفت مورد نیاز خود هزینه کند.
در خاورمیانه جدید برای مهار و مقابله با رویکرد اسلام گرایی، ترویج اسلام سکولار از یک سو و تقویت سلفیگری و گرایش به مذاهب انحرافی و دستساز از سوی دیگر مورد توجه قرار میگیرد.
* راهبرد سختافزاری و مهار خاورمیانه اسلامی (خاورمیانه جدید)
آمریکا در راستای تشکیل خاورمیانه جدید و برای برون رفت از وضعیت مذکور راهبرد سخت افزاری را مورد توجه قرارداد.
به همین منظور در نشست چند جانبهای که در یکی از کشورهای عربی با برخی از سران دست نشانده برگزار گردید، توافق بر سر برخورد با حماس، حزبا. . . و سوریه بعمل آمد.
مرحله اول این سناریو شامل حمله به غزه با هدف سرنگونی دولت حماس، دستگیری و سرکوب انقلابیون و مهار انتفاضه فلسطین بود.
تهاجم به لبنان و اشغال جنوب این کشور تا حد فاصل رودخانه لیطانی به منظور مرعوب نمودن دولت لبنان، فعال کردن گسلهای سیاسی- فرقهای علیه حزبا. . . و بهره گیری ازافکار عمومی برای خلع سلاح این جنبش، دومین مرحله از سناریوی مذکور بشمار میرفت.
موفقیت در صحنه فلسطین و لبنان این توانایی را به نظام سلطه میبخشید تا سومین مرحله را نیز با هدف تغییر رفتار سوریه جهت به رسمیت شناختن اسرائیل و در صورت نیاز تغییر ساختار آن کشور، عملیاتی نماید.
در مرحله چهارم صحنه عراق مورد توجه قرار میگرفت. بدین ترتیب که پس از حذف زرقاوی و رشد فزاینده اقدامات تروریستی با استفاده از ترکیب جدید و افراطیتر القاعده و با ناکارآمد نشان دادن دولت اسلامی، مقدمات لازم جهت سرنگونی دولت ائتلافی فراهم میگردید.
قطع بازوان منطقهای ایران، نظام سلطه را بر آن میداشت تا ضمن زمینهسازی برای اعمال محدودیت اقتصادی و فشارهای سیاسی بر جمهوری اسلامی ایران، با فعال کردن گسلهای قومی و فرقهای و برهم زدن انسجام داخلی از طریق نافرمانی مدنی و همچنین در صورت لزوم عملیات محدود نظامی، شرایط لازم را برای تغییر رفتار و تغییر ساختار جمهوری اسلامی فراهم سازد.
* روند جنگ سلطه:
رژیم صهیونیستی قصد داشت مرحله اول طرح را در غزه عملیاتی کند. اما طراحی و اجرای عملیات پیشدستانة حماس، موجب خروج ابتکار عمل از دست صهیونیستها و برهم خوردن صورتبندی نظامی آنها و تبدیل طرح عملیات در غزه به یک حرکت کور و انتقامجویانه گردید. این امر در کنار مقاومت سرسختانه دولت حماس و مردم فلسطین، سبب عدم موفقیت اسرائیل در سرنگونی دولت حماس و مهار انتفاضه شد.
در دومین مرحله سناریوی مشترک آمریکا و اسرائیل، انجام عملیات نظامی بر پایه تجهیزات زرهی در جنوب لبنان و اشغال مناطق جنوبی این کشور تا مرز رودخانه لیطانی بود. اما این بار نیز طراحی و اجرای عملیات پیشدستانه توسط حزب ا. . . و انهدام تانک فوق پیشرفته «میرکاوا» که تصور میشد در مقابل تمامی سلاحهای ضدزره مقاوم است، این پیام را به ارتش اسرائیل داد که در طرح عملیات نظامی خود میبایست تغییراتی بوجود آورد. از این رو رژیم صهیونیستی با رویکرد به تاکتیکهای هواپایه و دریاپایه درصدد خروج از استیصال در برابر مقاومت اسلامی در لبنان برآمد.
اما در این مرحله نیز انهدام ناوچه فوق پیشرفتة «ساعر5» توسط حزب ا. . . ، ارتش اسرائیل را از اندیشیدن به عملیات آبی- خاکی و سرپلگیری باز داشت. لذا رژیم صهیونیستی ناگزیر به تغییر مجدد استراتژی و بمباران گسترده و رو به افزایش هوایی، جهت وارد کردن فشار برای تغییر افکار عمومی لبنان و وادار کردن حزبا. . . به خلع سلاح گردید. اما علیرغم بمبارانهای گسترده لبنان توسط رژیم صهیونیستی یکپارچگی در صحنه لبنان کاملاٌ مشهود بود و امیل لحود اعلام داشت که همه لبنان بر ضد اسرائیل یکپارچه است.
* تلاش برای نجات رژیم صهیونیستی از استیصال:
با آشکار شدن آثار شکست در دولت صهیونیستی و در پی درخواست سران آن از برخی کشورهای اروپائی برای مداخله سیاسی در روند جنگ، اقدامات میانجیگرانه اروپا با سفر نخست وزیر فرانسه و هیئت آلمانی و فرانسوی به کشورهای منطقه، تلاش برای برقراری مذاکرات آتشبس را آغاز کردهاند.
در پی این حرکت، آمریکا به عنوان مهمترین متحد استراتژیک اسرائیل، جهت عقب نماندن از دیپلماسی اروپا، تلاش کرد تا سناریوی جدیدی را جهت برون رفت هر چه سریعتر رژیم صهیونیستی از مشکلات ایجاد شده، مطرح نماید. از آنجا که دستیبابی به اهداف این سناریو شرایط بهتری را برای صهیونیستها از نظر داخلی و منطقه ای به همراه داشت و مانع از سقوط دولت المرت میگردید، لذا سران این رژیم تصمیم به اجرای آن گرفتند.
بدین ترتیب از روز دهم طی توافق بعمل آمده، تقسیم کاری در صحنه نبرد و بین الملل، بین آمریکا و اسرائیل صورت پذیرفت و این دو کشور به طور هماهنگ سناریوی جدید را اجرایی نمودند.
اسرائیل برای تحقق این سناریو می بایست ظرف مدت یک هفته بخشی از خاک جنوب لبنان تا رودخانه لیطانی را به تصرف خود درآورد. آمریکا نیز در راستای اجرایی کردن سناریوی مذکور با پشتیبانی عمومی و لجستیکی ازعملیات نظامی رژیم صهیونیستی، کنترل صحنه بین المللی و ممانعت از محکوم شدن رژیم صهیونیستی زمینه را برای مداخله نیروهای چند ملیتی فراهم کند و در پایان هفته و پس از دستیابی رژیم صهیونیستی به برتری نسبی، با مداخله سیاسی و با موضع حمایت آمیز و استفاده از این شرایط، موضوع آتش بس، ایجاد دیوار حائل، اجرای قطعنامه 1559 و آزاد سازی بدون قید و شرط دو اسیر را خواستار گردد.
به دنبال شکست رژیم صهیونستی در مثلث بنت جبیل ، عیترون و مارون الراس و وارد آمدن تلفات و خسارات سنگین به این رژیم ، اختلاف نظرهای فیمابین نظامیان و سیاسیون اسرائیل وارد مرحله تازه ای گردیده است و به سطوح مراکز مهم تصمیم گیری راه یافت.
در این راستا خاخامهای یهودی و برخی از فرماندهان ارتش صهیونیستی خواهان اثبات اقتدار اسرائیل با پیروزی نظامی بودند و استدلال میکردند که تنها از این طریق است که می توان امنیت روانی را به جامعه اسرائیل باز گرداند و هیمنه شکسته شده آن را ترمیم کرد.
در مقابل برخی از اعضاء پارلمان، مقامات امنیتی، برخی از اعضاء کابینه و بخشی از ژنرال های ارتش خواهان توقف عملیات نظامی، برقراری آتش بس و استقرار نیروهای چند ملیتی و ایجاد دیوار حائل بودند تا رژیم صهیونیستی از بحرانهای داخلی (مهاجرت معکوس، فرار سرمایه، مهاجرت نخبگان، سقوط بورس و. . . ) نجات یافته و موجودیت آن حفظ گردد. با توجه به شکستهای مذکور و قویتر شدن دیدگاه دوم، گمانه زنی ها بر پذیرش آتشبس از سوی دولت اولمرت دلالت می کرد.
* بمباران قانا با طراحی آمریکا:
با سفر دوم رایس به تل آویو، عملیات بمباران قانا و عملیات نظامی در مثلث کفرکلا، طیبه و العدیسه با هدف فراهم آوردن شرایط برتر و نشان دادن شدت عمل به مردم و دولت لبنان و تحمیل شرایط مورد نظر آمریکا و رژیم صهیونیستی به اجرا درآمد. این امر مؤید این نکته بود که از این پس امریکا قصد دارد علاوه بر فرماندهی صحنه جنگ و در اختیار داشتن سطوح تصمیم گیری و تعیین زمان آتش بس، کنترل صحنه بین الملل را شخصاً بر عهده گیرد تا رژیم صهیونیستی به هیچ وجه بدلیل فجایع انسانی نظیر قانا توسط محافل بین المللی و شورای امنیت محکوم نگردد. از این رو بود که رایس در جلسه محرمانه با فرماندهان عالی رتبه اسرائیل تصریح کرد : «نگران سقف زمانی نباشید، جنگ را ادامه بدهید».
موج دوم عملیات های زمینی رژیم صهیونیستی که به نسبت موج اول، از گستردگی و استعداد رزمی بیشتری برخوردار است نیز مصادف با سفر دوم رایس به اسرائیل گردید. با این تفاسیر مبرهن است که حزب الله لبنان در مرحله جدید جنگ، در مقابل یک جبهه آمریکایی - صهیونیستی قرار گرفته و این مهم ، نابرابری مقاومت اسلامی را در مقابل محور شیطنت و جنایت عالم مضاعف ساخته است.
* دست و پا زدنهای آخر:
به نظر میرسد در این مرحله جدید از جنگ، سعی امریکا و رژیم صهیونیستی بر آن است تا در آستانه تشکیل جلسه شورای امنیت، با تکیه بر بمباران بیروت و سایر مناطق لبنان – به ویژهمناطق مسیحی نشین - علاوه بر جبران شکست در صحنه عملیات زمینی، حزبا. . . ، مردم و دولت لبنان را تحت فشار بیشتری قرار داده و اراده خود را به آنان تحمیل نمایند.
شایان ذکر است عملی شدن بخشی از تهدید سید حسن نصر الله مبنی بر هدف قرار دادن تل آویو علاوه بر اینکه همچنان ابتکار عمل را – چه در صحنه نظامی و چه در عرصه جنگ روانی – همچنان در اختیار حزب الله قرار می دهد ، چالش های درونی رژیم صهیونیستی را در مقابل آمریکا و جریان افراطی در اسرائیل قرار خواهد داد و این مهم به معنای بازی حزب الله و رهبری آن در زمین حریف می باشد.
* سخن آخر
شکست فاز سختافزاری طرح آمریکایی در آغاز راه به دلیل برآوردهای غلط اطلاعاتی نظام سلطه از توان حزبا... لبنان و حماس از یک سو و برهم خوردن صورتبندی نظامی آنان با عملیات پیشدستانه این دو جنبش اسلامی- انقلابی از سوی دیگر، باعث گردید تا نظام سلطه درد زایمان تولد خاورمیانه جدید را بیش از پیش احساس نماید. نتایج خیره کننده مقاومت اسلامی سبب خواهد شد، رژیم صهیونیستی برخلاف انتظار شاهد گشوده شدن جبهههای جدیدی در منطقه و جهان و حتی داخل اسرائیل علیه خود باشد و دولت اولمرت در معرض سقوط قرار گیرد.
این روند با شکسته شدن هیمنه نظامی اسرائیل و کاهش قدرت نرم آمریکا، عملاً ساخت خاورمیانه جدید را با شکست مواجه کرده است.
علاوه بر این، برانگیخته شدن افکار عمومی منطقه بر ضد اعمال ننگین اسرائیل و حمایتهای همه جانبه آمریکا از این رژیم جعلی، از یک طرف باعث شکاف بین بلوک اروپایی و آمریکا گردیده و از طرف دیگر آمریکا را بیش از پیش منزوی ساخته است.
? بعلت سانسورشدیدخبریآماردقیقی ازتعدادکشته و زخمیها موجود نمی باشد.
?آمار زیر تا بیست و چهارمین روز مقاومت می باشد.