سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

تاسیس دولت فاطمى در مصر

در دوره ى ستر، امامان اسماعیلیه کاملا در خفا مى زیستند و خود را به شکل تجار در آورده در شهر «سلمیه » به تجارت مى پرداختند تا نسبت به عمال خلیفه جلب توجه ننمایند و هیچ یک از اسماعیلیان از نام و محل امامان خود آگاه نبودند، در عین حال ایشان دعات خود را به اطراف بلاد اسلام مى فرستادند و مردم را به ظهور نزدیک «مهدى قایم » از اولاد اسماعیل دعوت مى کردند; چون قرامطه در بحرین خروج کردند و خواستند امام خود را بشناسند ولى به دیدار او توفیق نیافتند بدین جهت پیشوایان آنها در باره ى امام به شک افتادند و به جنگ او برخاستند و خود را از اطاعت امام اسماعیلى خارج ساختند و دعوت به خویشتن نمودند سپس به «سلمیه » در شام هجوم آورده، عده اى را در آنجا به قتل رساندند و مال فراوان به غارت بردند.

در آن هنگام، عبد الله المهدى امام اسماعیلیه بود که از ترس قرامطه از سلمیه به «رمله » در فلسطین گریخت(289ه) قرامطه از فرار او آگاه شده وى را تا «رمله » تعقیب کردند و قصد کشتن او را داشتند. وى در سال 291ه ناچار به فسطاط مصر گریخت و در آنجا چند هفته بماند و امامت و دعوت خویش را اعلام نمود. خلفاى عباسى که تا این زمان از نام امام اسماعیلیه آگاهى نداشتند پس از این جریان از وجود مهدى آگاه گشتند وبه فرمانروایان خود دستور دادند در هرکجا که امام را یافته او را دستگیر کرده به دولت عباسى تسلیم نمایند.

مهدى در مصر، نزدیک بود که به دست عمال خلیفه گرفتار شود ولى به دست یکى از مبلغان اسماعیلى نجات یافت; چون مهدى، عمال عباسى را در دنبال خویش دید به مغرب گریخت و در رمضان 296ه به شهر «سجلماسه » در آمد، بنى اغلب «اغالبه » خداوندان قیروان که پایتخت افریقیه (تونس) بود او را گرفتند و با خانواده و همراهانش به زندان افکندند. خبر گرفتارى او به ابو عبد الله شیعى که پیشواى داعیان اسماعیلى در مغرب بود برسید; (1) ابو عبد الله که قبیله ى کنامه را به کیش اسماعیلى آورده بود به نجات مهدى شتافت، مردان آن قبایل لشکریان بنى اغلب را شکست داده و مهدى را از زندان آزاد کردند و در میان قبیله کنامه ندا در دادند: «هذا امامکم، هذا امام الحق هذا هو المهدی » یعنى این امام شماست، این امام حق است و این همان مهدى است.

از این زمان اسماعیلیه از دوره ى ستر به دوره ى ظهور وارد شد. گویند چون ابو عبدالله شیعى که سابقا امام را در سلمیه دیده بود به خدمت مهدى رسید او را آن شخص که قبلا دیده بود، نیافت درباره ى او به شک افتاد این مطلب را با برادرش ابوالعباس و بعضى از سران قبیله ى کنامه در میان گذاشت. اگر عبیدالله المهدى به کشتن او مبادرت نمى کرد، شورش بزرگ رخ مى داد ولى تصمیم سریع مهدى کار را تمام کرد و خود را از خطر بزرگ نجات داد و این سوء خطام و حق ناشناسى مخدوم نیز خاتمه احوال او نظیر خاتمه احوال ابو مسلم خراسانى گردید. (2)

مهدى در سال 298ه ابو عبدالله و برادرش را به قتل رساند و یک تشییع جنازه عمومى براى آنها به راه انداخت و بدین ترتیب از خدمات آنها قدردانى کرد ولى بى وفایى بعدى آنها را نیز محکوم ساخت. (3) این امر باعث بدگمانى مخالفان اسماعیلیه درباره ى نسب عبیدالله المهدى گردید. (4) تا آنجا که حتى بعضى او را فرزند مردى یهودى دانستند که در سلمیه آهنگرى داشت و چون مرد و زنش بیوه گشت، او را یکى از بزرگان علوى آن شهر به زنى گرفت و عبیدالله را که پسر زنش بود بپرورد چون بزرگ شد به خویشتن نسب علوى داد و مردم را به سوى خویش خواند.

همچنین گفته اند که عبیدالله مهدى از نسل عبدالله بن میمون قداح بود. گویند روزى یکى از دعات اسماعیلى از المعز فاطمى از نسبت وى به قداح پرسید; پاسخ داد:«هو قادح زناد الفکر» یعنى او چوب آتشگیرانه ى فکر بود، و چیزى بر این سخن نیفزود. (5)

طبق منابع اسماعیلى، عبیدالله مهدى بعد از چهل روز از سجلماسه به افریقیه آمد و دولت بنى رستم را که در تاهرت حکومت داشتند بر انداخت و در رقاده مسکن گزید، سپس لشکرى به سرکوبى قرامطه فرستاد و ابو سعید پیشواى ایشان را بکشت و به جاى او برادرش ابوطاهر را گذارد. در سال 301 لشکرى براى فتح مصر فرستاد و بر اسکندریه و فیوم مسلط گشت پس آنگاه به تونس آمد و در جزیرة الخلفاء در کنار دریا نزدیکى قرطاجنه قدیم در سال 303 به ساختن شهرى آغاز کرد و در سال 305 از آن فراغت یافت و آن را «مهدیه » نام نهاد و در سال 308 بدانجا هجرت نمود و سلسله فاطمیان را که بعدها به مصر انتقال یافتند، در آنجا تاسیس کرد. از مهدیه به سیسیل و ایتالیا لشکر کشید و شهرها و جزایرى را در آن نواحى تسخیر کرد، در 63 سالگى به سال 322 در مهدیه درگذشت و او را در همان جا دفن کردند. (6)

نسب فاطمیان

اصالت نسب عبیدالله المهدى و فاطمیان مصر که خود را از فرزندان اسماعیل دانسته و نسب خود را به فاطمه دخت رسول خدا مى رسانیدند، مورد گفتگوى علماى تاریخ قرار گرفته و بسیارى از ایشان در نسب آنان تردید کرده اند.

خواجه علاء الدین عطا ملک جوینى در تاریخ جهانگشاى آورده است که:«اسماعیلیان او را مهدى آخر زمان مى دانند و اهل سنت و جماعت مغربیان او را از نسل عبد الله بن سالم بصرى مى شمارند و عراقیان او را از نسل عبدالله بن میمون قداح مى دانند و او داعى اسماعیل بن جعفر صادق بود». (7)

«دخویه » درکتاب یادى از قرامطه بحرین و فاطمیان دلایل بسیارى بر رد ادعاى آنان آورده است: یکى از آن دلایل آن است که خلفاى عباسى بغداد و اموى قرطبه در دو مورد یک بار در سال 402 و بار دیگر در 444 نسب این سلسله را به فاطمیان انکار کردند. از این گذشته عضد الدوله دیلمى با وجود تمایلات شدیدى که به تشیع داشت در سال 370ه تحقیقاتى در اصل و نسب آنان به عمل آورد و نسبت به ایشان سخت بدگمان شد و دستور داد تمام کتب و نوشته هاى آنان را بسوزانند; از طرفى دیگر در کتابهاى مقدس دروز صریحا آمده است که عبدالله میمون جد خلفاى فاطمى بوده است. (8)

بعضى عبیدالله المهدى را ابو محمد سعید بن الحسین بن عبدالله بن القداح نوشته و برخى او را همان سعید بن حسین بن احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل دانسته اند. گروهى معتقدند که میمون و فرزند او امامان مستودع بودند و سعید بن الحسین نیز امام مستودع بود، ودیعه ى امامت را به پسر خوانده اش القائم رسانید. چون امامان حقیقى در سلمیه محصور بودند و از بیم خلیفه معتضد عباسى (279-289) در تقیه مى زیستند از این جهت حسین که امام مستودع بود ودیعه امامت را به فرزند و حجت خود سعید سپرد تا آن امانت را به صاحب واقعى آن «القائم » برساند. گویند سعید بن الحسین بن عبد الله بن میمون قداح حجت امام مستور بود که حسین بن احمد باشد تا آن ودیعه را پس از وفات او به پسرش «القائم » برساند.

اسماعیلیه عبیدالله المهدى را همان سعید بن الحسین دانسته و نسبش را چنین ذکر کرده اند: عبیدالله المهدى بن حسین بن احمد بن عبد الله بن محمد بن اسماعیل.

از مجموع این گفته ها مى توان نتیجه گرفت که عبیدالله المهدى همان امام مستودع سعید الخیر بن حسین بن عبدالله بن میمون قداح است و وى مانند جدش عبدالله بن میمون قداح حجت امامان مستور بود که او را به امامت مستودع تعیین کردند، براى این که امامت را که در نزد او ودیعه بود به جانشین خود ابو القاسم بن حسین بن احمد بن عبد الله بن محمد بن اسماعیل که ملقب به قائم بود برساند. اگر کسى قایل به فرق بین امام مستودع و مستقر باشد مشکل نسب عبیدالله المهدى و خلفاى فاطمى را بدین صورت حل کند و بگوید که: فاطمیین علوى نسب بودند و جد ایشان محمد بن اسماعیل بود اما عبیدالله المهدى اگر چه از خاندان علوى و فرزندان فاطمه نبود ولى امام مستودع به شمار مى رفت و وظیفه داشت که ودیعه ى امامت را به ابوالقاسم بن حسین ملقب به قائم که جدخلفاى فاطمى است، برساند. (9)

نخستین خلیفه ى فاطمى (297-322) مهدى بالله نام داشت. وى ابو محمد عبید الله بن احمد بن اسماعیل ثالث بن احمد بن اسماعیل ثانى بن محمد بن اسماعیل اعرج بن جعفر الصادق علیه السلام بود. نسب ایشان به صورت دیگر نیز نقل شده است و در آن اختلاف بسیار است اما آنچه مسلم است این است که ایشان علوى و اسماعیلى هستند و اتصال ایشان به على علیه السلام صحیح است و صورت نسبى که در بالا ارایه گردید همانا مورد اعتماد و اتکاست و مشایخ نسابین نیز همان را با خط خود نوشته اند. مهدى مذکور در عصر خویش از رجال بنى هاشم به شمار مى رفت او در سال 360ه در بغداد به قولى در «سلمیه » (10) به دنیا آمد. سپس در لباس بازرگانان وارد مصر شد و در مغرب امر خود را آشکار ساخت و خلق بسیارى وى را پیروى نمودند تا آن که رفته رفته نیرومند شد، سپس به سرزمین قیروان رفته شهرى در آنجا بنا کرد و آن را «مهدیه » نام نهاد و همانجا اقامت گزید و بلاد مغرب و افریقا و همه ى آن نواحى را تصرف کرد، سپس اسکندریه را تصاحب نمود و خراج آنجا و قسمتى از صعید را دریافت کرد، آنگاه در سال 322 درگذشت. پس از مهدى، خلفاى فاطمى یکى پس از دیگرى خلافت را به عهده گرفتند تا آن که نوبت به عاضد، ابو محمد عبدالله بن امیر یوسف بن الحافظ لدین الله آخرین خلیفه ى ایشان رسید. (11)


نوشته شده در  جمعه 87/2/20ساعت  12:47 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
این بار اسرائیل با اینترنت آمده است -مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]