بسم الله الرحمن الرحیم
آینده فلسطین از آن اسلام است
دکتر موسی ابومرزوق نایب رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین(انتفاضه) هستند که چندی قبل در جریان برگزاری کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضؤ فلسطین که در تهران برگزار شد برای دیدار از حسینیؤ جماران و بیت امام خمینی به جماران آمدند. فرصت را غنیمت دانستیم و مصاحبه ای بااین اندیشه مند و مبارز فلسطینی انجام دادیم که در پی به نظر خوانندگان گرامی می رسد.*
حضور: با توجه به اندیشه های امام خمینی دربارؤ فلسطین و مبارزؤ با اسرائیل بخصوص جملؤ معروف ایشان "اسرائیل باید از صفحؤ روزگار محو شود" نظر شما در این باره چیست و چه کشورها و سازمانهایی از این اندیشه و سیاست حمایت می کنند؟
آقای دکتر موسی ابومرزوق: حضرت امام(ره) حتی پیش از پیروزی انقلاب نیز افکار و موضع گیری های مناسب و دقیقی دربارؤ مساله فلسطین داشتند. ایشان اسراییل را موجب بدبختی ملتهای منطقه می دانستند و فرمودند: "اسراییل باید از بین برود"، از نظر ایشان، اسراییل ساختؤ دست استعمار است. یکی از علل اصلی مخالفت حضرت امام با رژیم شاه، حمایت شاه خائن از اسراییل و همکاری باآن بود. نظر ایشان دربارؤ مبارزه با اسراییل و نابودی آن کاملاً دقیق بود. پس از انقلاب نیز فرمودند: "اسراییل غده سرطانی است و باید ریشه کن شود "به دستور ایشان، سفارت اسراییل در تهران تعطیل و سازمان آزادیبخش فلسطین جایگزین آن شد. همؤ سازمانها در کشورهای اسلامی همین نظر را دارند، یعنی معتقدند که فلسطین یک سرزمین اسلامی است که نباید دربارؤ آن کوتاهی یا بی تفاوتی از خود نشان دهیم. باید به مبارزه ادامه دهیم تا فلسطین به آغوش امت اسلامی و عربی بازگردد. ایران در کنار سازمانهای منادی این تفکر ایستاد و می توان گفت درحال حاضر، تنها جمهوری اسلامی ایران و جنبشهای مبارز هستند که با الهام از تفکرات حضرت امام معتقدند که اسراییل باید از بین برود و مطابق نظر ایشان، بر این باورند که از نظر ایدئولوژیک، اسراییل یک غده سرطانی است و باید ریشه کن شود.
حضور: طبعاً آنچه حضرت امام دربارؤ فلسطین و اسرائیل فرمودند مبتنی بر شناخت استعمارگران، جنایات بی حدو مرز ایشان علیه بشریت و به نفع مطامع مادی خود بوده است و اینکه بخصوص اسرائیل "ولیدؤ فاسده" مستکبران عالم است. بد نیست در این گفتگو شرح مختصری هم از نحوؤ شکل گیری اسرائیل و کیفیات و اهداف آن بیان بفرمایید.
ابو مرزوق: از نظر تاریخی، پس از پایان قرن 19 میلادی، در اروپا، جنبشها و نهضتهای ملی و نژادی شکل گرفت که بیشتر آنها، مخالف حضور یهودیان در اروپا بودند. این اندیشه ها موجب شکل گیری تفکر صهیونیسم گردید و در واقع سازمانها و مجامع اروپایی غربی و مسیحی، روند تشکیل صهیونیسم را تسریع کردند و یهودیان صهیونیست را تشویق می کردند که به دنبال به دست آوردن سرزمین و موطنی برای خود باشند. این، در مرحله ای پس از جنگهای صلیبی بود که احساس نا امیدی و سرخوردگی برای غربیها وجود داشت. غرب در پی آن بود که با این کار به سه هدف اساسی دست پیدا کند: نخست آنکه یهودیان را از سرزمینهای مسیحی نشین خارج کنند، دوم آنکه تفکر برخاسته از غرب را توسط یهودیان در خاورمیانه ترویج نمایند و سوم آنکه انتقام شکست جنگهای صلیبی را از مسلمانان بگیرند. این سه هدف موجب شد که غربیها از جریان صهیونیسم حمایت کنند و حتی آن را "جنبش آزادیبخش ملی!" نام نهادند.
هدف آنها از حمایت این جنبش آن بود که هم یهودیان پراکنده در اروپا و جاهای دیگر را در فلسطین جمع کنند و هم یک دولت صهیونیستی در آنجا ایجاد کنند، به طوری که هجرت به آن سرزمین و حکومت و تشکیل دولت در آنجا فقط برای یهود و صهیونیستها ممکن باشد. این اهداف، موجب حمایت و تایید رهبران غرب نسبت به جریان صهیونیسم شد و حاکمان کشورهای غربی از آن حمایت کردند تا برنامؤ جهنمی و شیطانی خود را پیاده کنند. در ابتدا، یهودیان را از اروپا، بخصوص اروپای شرقی و از کشورهایی مانند اتریش، آلمان، مجارستان و خصوصاً لهستان به فلسطین فرستادند و در ابتدا این طور وانمود کردند که استعمارگران انگلیسی این سرزمین را اشغال کرده اند: اما به تدریج حاکم نظامی آنجا را یک یهودی قرار دادند و به تدریج یهودیان در آنجا مستقر شدند و سیاست استعماری بریتانیا در اعلامیه بالفور در 1917 جلوه کرد که از تبدیل فلسطین به یک سرزمین یهودی نشین خبر می داد. از اینجا بود که برخورد اصلی میان ملت فلسطین و استعمار انگلیس آغاز شد و نهضتها و مبارزات پیگیری برای جلوگیری از مهاجرت یهودیان و در مخالفت با حضور انگلستان انجام شد و سعی در بیرون راندن انگلیسیها داشتند، اما به دلایلی موفق به این کار نشدند، چراکه انگلیسیها در اطراف منطقؤ فلسطین حضور داشتند: در کانال سوئز و شرق اردن بودند و در لبنان و سوریه نیز فرانسویها حضور داشتند و از طرفی هم ضعف ملت فلسطین بر اثر مشکلات ناشی از فشارهای دوران حکومت عثمانی باعث شدکه نتوانند موفق شوند و استعمارگران را از کشور خود برانند. چراکه سازماندهی و ساختار تشکیلاتی منظمی هم نداشتند و به صورت ملتی بودند که بدون برخورداری از سازمان و تشکیلات منظم در داخل خود، زندگی می کردند. یعنی مقاومت در برابر انگلیس تقریباً دست خالی و از صفر آغاز شد و مبارزؤ بدون سلاح نیز مشکل بود. از طرفی حمایت آنان از یهودیان، ادامه داشت و با ارسال نیرو، تجهیزات و کمک مالی از آنها پشتیبانی می کردند. خود یهودیان نیز ثروتمند و پولدار بودند. بنابراین صهیونیستها از همه نوع حمایت و کمک برخوردار بودند تا اینکه توطئه اصلی و برنامؤ شیطانی خود را در سال 1948 اجرا کردند. بدین ترتیب که انگلیس، با هماهنگی کامل یهودیان، عقب نشینی کرد و جای خود را به صهیونیستها سپرد و حکومت یهودی تشکیل گردید. در ادامه، کشتارها و قتل عامهای گسترده ای صورت گرفت و بیشتر فرزندان ملت فلسطین کشته و یا مجبور به خروج از سرزمین خود شدند تا جایی که تنها نود هزار نفر فلسطینی در داخل مرزهای فلسطین باقی ماندند و بقیه به خارج رانده شدند. این آغاز مشکل بود. صهیونیسم بین الملل و امپریالیزم جهانی می خواستند چنین مساله ای به وجود آید. سپس همانها آمدند و بنیادی را برای رسیدگی به امور پناهندگان تشکیل دادند که هدف اصلی آن احاطه بر روند اسکان و مهاجرت فلسطینیان در راستای استقرار حکومت یهودی بود. البته در حال حاضر، خدماتی را هم از قبیل تعلیم و امکانات اولیه زندگی در اختیار پناهندگان قرار می دهند. اما مشکل اصلی و مساله اساسی که بازگشت ملت فلسطین به سرزمین خود است، هنوز به قوت خود باقیست. ملت فلسطین ابتدا برای بازگشت به سرزمین خود، متوسل به تلاشهای کشورهای عربی شدند و به آنان امید بستند. کشورهای عربی نیز در سالهای 1956، 1967 و 1973 میلادی با اسراییل وارد جنگ شدند ولی موفقیتی به دست نیاوردند و حتی اشغال فلسطین، گسترده تر شد و کرانؤ باختری و نوار غزه نیز به دست اسراییلها افتاد. یعنی فلسطین به طور کامل و صددرصد در اختیار صهیونیستها قرار گرفت، در حالیکه پس از سال 1948 میلادی، تنها 78 درصد از اراضی فلسطین تحت اشغال آنان بود.
حضور: پس از شکست کشورهای عربی ظاهراً ملت فلسطین برای آزادی سرزمین خویش مبارزات جدی تری را آغاز کردند. در این مورد نیز یک توضیح کلی بیان بفرمایید.
ابومرزوق: ملت فلسطین پس از سال 1967، برای بازپس گیری سرزمین خود، به مبارزه و فداکاری در قالب جنبشهای ملی مبارزه با اشغالگران اقدام کردند و کشورهای عربی هم تا حدودی به آنان کمک می کردند. اما این سازمانها به خاطر برخی مشکلات، به هدف خود دست نیافتند. پس از مدتی شاهد خروج نیروهای اسرائیل از اردن و سپس سوریه و لبنان بودیم و به دنبال آن موج ملی گرایی در مبارزه با اشغالگران به وجود آمد و برای اولین بار پس از سال 1948، با شروع انتفاضؤ اول، اندیشه های دینی و اسلامگرایانه نیز به کمک گرایشهای ملی گرایانه آمده و در کنار هم به مبارزه ادامه دادند. دستاوردهای انتفاضه اول قابل توجه بود، اما متاسفانه، سرکردگان جریان ملی گرایی در قالب سازمان آزادیبخش فلسطین، از ترس اینکه مبادا اندیشه های اسلامگرایان بر جریانات سیاسی سازمان غلبه پیدا کند،عجله کردند و خواستند میوه و نتیجؤ تلاشها را به سرعت به دست آورند. به همین منظور به امضای پیمان اسلو تن در دادند و این پیمان در واقع ملت فلسطین را متفرق کرد و آنها را به دو بخش تقسیم نمود. از سوی دیگر سازمان آزادیبخش فلسطین تلاش کرد تا موجودیت اسراییل را به رسمیت بشناسد تا شاید اسراییل اراضی سال 1967 (یعنی کرانه باختری و نوار غزه) را که 22 درصد از کل فلسطین را شامل می شود، به آنان بازگرداند. در همان زمان اسلامگرایان با این پیمان مخالفت کردند و در تهران نیز ده گروه و سازمان در مخالفت با پیمان اسلو تشکیل جلسه دادند و این روند حدود ده سال ادامه یافت و در جبهؤ مقدم مبارزه، نیروهای اسلامی به مبارزه و جهاد مسلحانه ادامه دادند. حتی پیمان کمپ دیوید نیز نتوانست مانع از مبارزه شود و به خوبی آشکار شد که این پیمان نیز با هدف قبضه کردن مسجدالاقصی و سرزمینهای مقدس منعقد شده است و تنها یک شکل ظاهری و تشریفاتی برای دولت و حکومت فلسطینی باقی خواهد ماند. بدین ترتیب ترفند سازش با اسراییل نقش برآب شد و ملت فلسطین، باردیگر با تکیه بر تجربه ای در عرصؤ سیاست، انتفاضه ای دیگر برپا کرد که دو مبنای مهم داشت: یکی ادامؤ روند مبارزه مسلحانه و دیگری مخالفت با مذاکرات به اصطلاح مصلح. در واقع مبارزؤ با اسراییل، این بار نه تنها از نظر مفهوم، تفاوت کرده بود، بلکه با عملیات مسلحانه نیز همراه بود. ملت فلسطین، تمام نیروها را بسیج کرده و جنبشها و سازمانهای مختلفی در جای جای دنیای اسلام تشکیل داد. به دنبال این تلاشها، حمایتهایی هم صورت گرفت که نمونؤ آن همین کنفرانسی است که به دعوت مجلس شورای اسلامی ایران و با حضور نیروهای موثر و اعضای مجالس کشورهای اسلامی و عربی تشکیل شده است و در چنین گردهمایی مبارکی، همه به حمایت از ملت فلسطین برخاستند.
حضور: دستگاههای تبلیغاتی آمریکایی و صهیونیستی دربارؤ صلح و مذاکرات صلح ـ که همواره در آنها حق ملت فلسطین پایمال شده ـ تبلیغات زیادی می کنند، در حالی که عرفات در این مذاکرات بازیچؤ دست آمریکا و اسرائیل شده و چیزی به دست نیاورده است. نظر شما در این باره چیست؟
ابومرزوق: عرفات دربارؤ گفتگو و همکاری با اسرائیل، پیشقدم شده است و اینکه از امریکا خواسته تا حاضر و ناظر بر روند مذاکرات باشد، در واقع عرفات با این کار اعلام کرده که من ناتوان و ضعیف هستم و توان مقابله با اسراییل را ندارم و هیچ برگ برنده ای در اختیار من نیست. یعنی باید امریکا بیاید و به من کمک کند و در کنار من باشد تا دلایل و سخنان مرا تایید کند...
اما سازمان ملل و امریکا معتقدند که کرانه باختری و نوار غزه جزء سرزمینهای اشغالی هستند این کار عرفات اشتباهی بزرگ است که سازمان آزادی بخش فلسطین در دام آن گرفتار شد. یعنی همؤ دلایل و برگهای برنده را خارج از میز مذاکره رها کرد و دست خالی به پای میز مذاکره آمد. آیا کسی می تواند بدون در دست داشتن برگ برنده و دلایل محکم و با پشتوانه، مذاکره کند؟ و در حالیکه اسلحه را بر زمین گذاشته، برای باخت و شکست خوردن به سوی میز مذاکره بیاید؟
در واقع میز مذاکره، انعکاس میزان اختلاف موجود میان طرفهای گفتگو است و دلایل منطقی جایی در این میان ندارند. یعنی در حقیقت، هرکس قدرت دارد، برنده است. وقتی عرفات، همؤ قدرت را کنار گذاشته و دست خالی به مذاکره می رود، آیا می تواند موفق شود؟ البته نمی تواند، حتی اگر امریکا را به عنوان شاهد و ناظر بیاورد.
مهمترین مساله ای که برای ملت فلسطین وجود دارد، همان حق بازگشت به فلسطین است و انتخاب روش مسلحانه، نمودی از قدرت ملت فلسطین بود که عرفات آن را رها کرد و گفتگو و مذاکره را تنها راه رسیدن به حق و حقوق ملت دانست و فکر کرد با به رسمیت شناختن اسراییل، مشکل حل می شود. اما به عقیده من، او دو اشتباه استراتژیک و مهم انجام داد و باید بداند که امریکا و حضور امریکا فایده ای برای او ندارد.
نکتؤ دیگری که باید به آن توجه داشت اینکه امریکا در واقع حامی و مویّد اسراییل است و نمی شود او را به عنوان شاهد و ناظر دانست. اسراییل حامی و هم پیمان استراتژیک ایالات متحده است. زیرا تنها کسی که به اسراییل سلاحهای مخرب و پیشرفته می دهد و آن را مورد حمایت اقتصادی قرار می دهد آمریکاست. اسراییل تنها کشوری است که از کمکهای مالی مستقیم امریکا برخوردار است و در مجموع سالیانه حدود 7 میلیارد دلار کمک مالی از امریکا دریافت می کند. حمایتهای مالی همؤ کشورهای دنیا برابر کمک مالی امریکا به اسراییل نمی شود. بنابر همؤ این دلایل، اصلاً صحیح نیست که امریکا شاهد و ناظر پیمانهای میان اسراییل و فلسطینیها باشد و این یک اشتباه بزرگ و تاکتیکی است.
حضور: ملت و مبارزان فلسطینی چه توقع و انتظاری از کشورهای اسلامی دیگر و ملتهای مسلمان در جهت ادامؤ جهاد خویش دارند؟
ابومرزوق: ملت فلسطین انتظار دارند که ملتهای عربی و اسلامی آنها را به اشکال مختلف مورد حمایت خود قرار دهند، از جمله اینکه با حمایت معنوی و تبلیغاتی به آنان بفهمانند که تنها نیستند و همه امت اسلام همراه آنان هستند.
دیگر آنکه در موضع گیری های سیاسی، حامی انتفاضه باشند و جایگاه بین المللی و مشروعیت آن را تضمین کنند که این امر موجب دلگرمی مجاهدان می شود.
از سوی دیگر، کمکهای مادی خود را به اشکال مختلف به خانواده های مجاهدان و مجروحین و اسرا و شهدا برسانند و از آنان حمایت کنند. نکته دیگر آنکه ملتهای اسلامی باید برای تحریم همؤ دولتهای حامی اسراییل و تحریم کالاهای امریکایی تلاش کنند و هر کشوری که سفارتخانؤ خود را به قدس منتقل کند با او قطع رابطه کنند. و مافوق همؤ این کمکها و حمایتها هم لطف و کمک خداوند است که ان ینصرکم اللّه فلاغالب لکم.
حضور: نظر شما دربارؤ همایش دفاع از ملت مظلوم فلسطین که در تهران برگزار شد و دستاوردهای آن چیست؟
ابومرزوق: به حمداللّه این همایش دستاوردهای پر برکتی داشت و با موضع گیری متحد و یکپارچه، پیام و رسالت امت اسلام را بر دوش کشیده و به دنیا نشان داد که مبارزه با دشمن صهیونیستی تا نابودی آن ادامه دارد و ما از پای نمی نشینیم. این همایش نشان داد که امت اسلام با ملت فلسطین در یک سنگر ایستاده است و باید چنین همایشهایی، الگویی باشد برای دیگر ملتهای اسلامی تا از ایران پیروی کنند و نقش فعال و موثر امت اسلام در رویارویی با آینده را ثابت کنند، نه اینکه امتی منفعل و تاثیرپذیر و پراکنده و ضربه پذیر باشند. امت اسلام در این همایش، همچون یک پیکره و یک جسم متحد جلوه کرد که به فرمایش رسول اکرم(ص) اگر عضوی از آن به درد آید، همؤ اعضا با بیداری و تب در رنج آن شریک هستند و همدردی می کنند.
حضور: ضمن تحلیل مختصری از وضعیت منطقه و تحرکات انتفاضه بفرمایید پیام شما ـ و در واقع پیام نهضت مقاومت اسلامی فلسطین برای ملتها و دولتهای منطقه و مسلمان چیست؟
ابومرزوق: باید گفت انتفاضه در حال حاضر، سعی در رساندن پیام و رسالت مهم خویش به همؤ کشورها و دولتهای منطقه دارد تا به آنان بفهماند که در رویارویی با اسراییل، همه سهیم هستند. انتفاضه می خواهد این پیام را به گوش ملتها برساند که مردم فلسطین، در شرایط فعلی نمی توانند توقع صلح و آرامش داشته باشند، بلکه صلح و امنیت منطقه در گرو شرطهایی است که قبل از تحقق آنها، صلحی قابل تصور نیست و از جملؤ آن شرطها، رسیدن مردم فلسطین به حقوق کامل خود است و از اساسی ترین حقوق آنان، بازگشت به سرزمین خود می باشد.
مردم فلسطین در دوران انتفاضؤ اول، تنها با ابزار و روشهای نظامی در پی رویارویی با اشغالگران بودند، اما در انتفاضه دوم، علاوه بر راه حلهای نظامی، روش و باور دیگری را هم در مبارزه با دشمن در پیش گرفتند. در واقع انتفاضؤ دوم، متوجه دو مساله بود: اول، تامین منافع ملت فلسطین که از آن جمله، آزادی سرزمینهای اشغالی و بازگشت به وطن خود بود و این منافع اولیه باید متحقق شود.
مساله دوم، تهدید منافع دشمنان، خصوصاً امریکا بود. امریکا می خواهد در منطقه، نا آرامی وجود نداشته باشد تا لوله های نفت به سوی غرب سرازیر باشد و از سوی دیگر، منطقه تبدیل به بازار پر رونقی برای فروش کالاهای امریکایی گردد و تصمیمات سیاسی حاکمان منطقه نیز با منافع اساسی و زیربنایی امریکا در تضاد نباشد. اینها خواستؤ امریکاست. اما ملت فلسطین می خواهد تا زمانی که به حقوق خود نرسیده، منطقه نیز نا امن باشد، یعنی در آرامش، حقوق آنان فراموش نشود، بلکه جهاد و مبارزؤ پیگیر تا رسیدن به حقوق کامل ملت فلسطین ادامه یابد. این طبیعی ترین پاسخ ملت فلسطین است. منافع امریکا از نظر فلسطینیها ارزش و اهمیتی ندارد، بلکه به عکس، حتی ما ترجیح می دهیم که اجناس و کالاهای امریکایی به کلی تحریم شود تا امریکا بفهمد که حمایت از اسراییل سودی برای او ندارد، چرا که او حامی اصلی اسراییل است.
نکتؤ دیگر آنکه وقتی صحبت از حق مردم فلسطین در قیام و انتفاضه به میان می آید، ممکن است این پرسش به ذهن برسد که آیا قیام و انتفاضه، واقعاً حق ملت فلسطین هست یا خیر؟
ما می گوییم بله، به چند دلیل، مبارزه حق مسلم فلسطینیان است، به چند دلیل: اول، آنکه امریکا با در اختیار قرار دادن سلاحهای پیشرفته، اسراییل را به قدرت اصلی منطقه تبدیل کرده است و هنوز هم به فرستادن سلاح و تجهیزات ادامه می دهد و انتفاضه نیز باید این سلاحها را به دست بیاورد.
دوم آنکه انتفاضه با نا امن کردن منطقه می تواند جلوی ادامه روند مهاجرت یهودیان به اسراییل را بگیرد و حتی آمدن جهانگردان یا مسافران خارجی را نیز متوقف می کند و بدین ترتیب به تدریج برخی به این فکر می افتند که اسراییل را ترک کنند و بروند...
نکته دیگر آنکه انتفاضه، امنیت داخلی و خیالی مورد تصور یهودیان اسراییل را از بین برده است و همه فهمیده اند که جنگها و درگیریها طولانی ، امنیت را از اسراییل سلب کرده و بسیاری بر این عقیده هستند که امنیت داخلی با صلح و امنیت خارجی با تجهیزات نظامی و قدرت تسلیحاتی تامین می شود اما دیدند که در اسراییل، آرامش و امنیت مورد نظر تامین نشد و احساس امنیت از آنان سلب شده و به بسیاری از اهداف صهیونیستی خود نرسید و به علاوه امنیت را هم از دست دادند. بدین ترتیب، عدؤ زیادی در فکر هجرت و کوچ کردن هستند و حتی فراتر از آن، بسیاری می گویند که ما این محل را به اشتباه انتخاب کردیم. اصلاً چرا ما اینجا هستیم؟ امروزه یهودیان اسراییلی فرزندان خود را به کشورهای غربی می فرستند از ترس اینکه مبادا کشته شوند و به قول آن مهاجر یهودی که از روسیه به اسراییل آمده بود و خطاب به یهودیان اظهار داشت:
"تصور نکنید که شما به سرزمین شیر و عسل(بهشت موعود) دعوت شده اید، اسراییل اینگونه نیست، بلکه شما به سرزمینی پا می گذارید که در آن، زن و مرد و پیر و جوان در حال جنگ و درگیر نبرد هستند. در اینجا حتی چوب و سنگ و درختان هم می جنگند." آری صهیونیستها همواره در ترس و وحشت به سر می برند و احساس امنیت نمی کنند.
خلاصه: انتفاضه ملت فلسطین بار دیگر به همه سازمانها و نهادها در کشورهای عربی و اسلامی یادآوری می کند که کاخ بلند آرزو و شرف ملت فلسطین باید پابرجا و مستحکم باقی بماند، زیرا مساله فلسطین، قابل چشم پوشی و به فراموشی سپرده شدن نیست. ملتهای دیگر باید بدانند که اگر کار فلسطین یکسره شود، نوبت به دیگر کشورها می رسد و اسراییل آنها را نیز راحت نمی گذارد، چراکه هدف اسراییل، سلطه و سیطره بر کل منطقه است و می خواهد سلطؤ اقتصادی و نظامی و نفوذ امنیتی خود را در کشورهای اطراف گسترش دهد. پس انتفاضه و قیام در برابر اسرائیل، امری حیاتی برای جهان عرب، فلسطین، دنیای اسلام و همؤ کشورهای منطقه است. پس این کار یک تکلیف مهم است که برای دستیابی به منافع ملتهای منطقه، باید انجام گیرد.
حضور: چشم انداز آیندؤ انتفاضه و ملت فلسطین را چگونه می بینید؟
به نظر من، آیندؤ منطقه از آنِ اسلام خواهد بود. این منطقه و تاریخ آن را اسلام به وجود آورد، به پیش برد و شکل داد. این مهم، به سادگی به دست نیامده است. قربانی ها و شهدای زیادی در هریک از مراحل تقدیم این راه شده است. بیگانگان در طول تاریخ بارها به این مناطق اسلامی هجوم آوردند، اما در هر دوره، نهایتاً شکست را پذیرا شدند. مثلاً مغولان آمدند و شکست خوردند، نتوانستند دوام بیاورند. انگلیس و فرانسه و روس آمدند و گریختند و در نهایت امریکا و اسراییل نیز شکست خواهند خورد. تجربه نشان داده که این منطقه نمی تواند در اختیار و کنترل غیر مسلمانان باشد.
آیندؤ فلسطین نیز از آنِ اسلام است، به چند دلیل: اول آنکه صهیونیستها تاکنون در رسیدن به اهداف خود ناکام مانده اند، یعنی نتوانسته اند همؤ یهودیان را قانع کنند که بیایند و در فلسطین ساکن شوند و تاکنون بیش از نصف یهودیان در خارج از فلسطین به سر می برند. از سوی دیگر آنان نتوانسته اند یک دولت یهودی خالص تشکیل دهند، یعنی در حال حاضر در داخل فلسطین 52 درصد جمعیت یهودی و 48 درصد فلسطینی هستند. در سال 2020 میلادی یهودیان فلسطین در اقلیت قرار خواهند گرفت. پس تفکر صهیونیسم شکست خورده است.
مساله دیگر اینکه یهودیان داخل فلسطین، امروزه نگران آینده و امنیت خود هستند. بسیاری به فکر مهاجرت افتاده اند، یعنی هجرت به خارج اسراییل ، نه به داخل آن.
دیگر آنکه مبارزان فلسطینی دریافته اند که روش صحیح مبارزه، برگرفته از اسلام است و مبانی اصولی اسلام آن را تایید و تاکید می کند. از سوی دیگر در نظام آفرینش، حق و حقیقت، پایدار و ماندگار است و بشارتهایی که پیامبر اکرم(ص) داده اند دربارؤ اینکه جنگ با یهود ادامه می یابد و به پیروزی مسلمانان منتهی می شود. در قرآن کریم نیز وعده داده شده که بار دیگر مسلمانان به مسجدالاقصی وارد می شوند... همؤ اینها نشانؤ آن است که پیروزی از آنِ مسلمانان و مبارزان است. عقاید ما به ما می گوید که ما باز هم به فلسطین باز می گردیم. پس ان شأ اللّه آینده متعلق به اسلام و حکومت اسلامی خواهد بود.
* در تهیه و ترجمه این مصاحبه، برادران آقایان مهدی سرحدی، محمد رامین خوش لسان و فرامرز روشنایی مشارکت داشتند که از ایشان سپاسگزاریم.