بسم الله الرحمن الرحیم
امام موسى صدر
خورشیدى همچنان درخشان
آیةاللَّه - امام - سیدموسىصدر رهبر شیعیان لبنان، فرزند برومند بزرگ مرجع فقید شیعه، مرحوم آیتاللَّهالعظمى سیدصدرالدین صدر است... پدر و اجداد پدرى و مادرى وى عموماً از علماى دین و زعماى بزرگ شیعه بودند و شناخت آنها از لحاظ ‹‹رجالشناسى›› و آشنائى با امام موسىصدر و خاندان وى ضرورى است، اینک در مقدمه کتاب، اشاره کوتاهى به شرح زندگى آن بزرگوار و اصالت تاریخى خاندان بزرگ وى، داریم:
جد اعلاى امام موسىصدر، سیدصالح سیدشرفالدین است که بسال 1122 هجرى، در قریه ‹‹شحور›› نزدیکى شهر صور، در جنوب لبنان دیده به جهان گشود و پس از پایان تحصیلات در همان روستا اقامت گزید و از عالمان جلیلالقدر دینى به شمار آمد. وى مزرعهاى را در روستاى ‹‹معرکه›› از توابع صور خریدارى کرد و براى امرار معاش، به کشاورزى اشتغال ورزید و در همین مزرعه بود که فرزندش ‹‹سید صدرالدین›› بدنیا آمد.
سیدصالح سیدشرفالدین زندگى آرامى داشت تا اینکه در جنگى که ‹‹احمد جَزار›› یکى از سرداران عثمانى بر ضد علماى شیعه ‹‹جبلعامل›› به راه انداخته بود، وارد نبرد شد و دژخیمان ‹‹جزار›› پسر بزرگ او را که ‹‹سید هبةالدین›› نام داشت، در سن 21 سالگى در مقابل چشمان پدر در قریه ‹‹شحور›› به قتل رساندند و خود سید صالح را دستگیر نمودند که ماهها در زندان آنها در ‹‹عکا›› بسر برد، اما سرانجام با همکارى بعضى از نگهبانان شیعه موفق به فرار شد.
پژوهشگر معاصر ‹‹سیدحسن صدر›› این ماجرا را چنین شرح میدهد:
‹‹احمد جزار، سیدصالح و گروه دیگرى از علماء دین را در جائى زندانى ساخته بود که شب و روز در آن تشخیص داده نمىشد تا آنجا که نمىتوانستند اوقات نماز را بشناسند. سیدصالح مشغول خواندن ‹‹دعاى طائررومى›› مىشود که در ‹‹المهج›› روایت شده است، و از خداوند خواستار رهائى خود و یارانش مىگردد و سرانجام به همراه شش تن از زندانیان دیگر موفق به فرار از زندان مخوف جزار در سال 1197 ه مىگردند››.(1)
سیدصالح به سوى عراق رهسپار مىگردد و در نجف اشرف درجوار امام على (ع) اقامت مىگزیند و پس از مدتى برادرش سیدمحمد و همسر و دو پسرش سیدصدرالدین و سیدمحمدعلى نیز به وى ملحق مىشوند.(2)
..................................................................................................................
1. تکملة امل الامل، ص234.
2. ‹‹لبنان به روایت امام موسىصدر و دکتر چمران››، تألیف: على حجتى کرمانى، ص15.
جد بزرگوار امام موسىصدر، سیدصدرالدین، فرزند سیدصالح شرفالدین موسوى عاملى است که در سال 1193 هجرى در قریه ‹‹قشیب›› از توابع جبلعامل متولد شد و پس از معرکه ‹‹جزار›› به حوزه علمیه نجف رفت و در اثر تلاش و کوشش، طولى نکشید که در زمره علما و مجتهدان عالیمقام زمان خویش قرار گرفت. وى با دختر مجتهد بزرگ و مرجع عالیقدر مرحوم شیخ جعفر کاشفالعظاء ازدواج نمود و پس از چندى به ایران هجرت نمود و در شهر اصفهان - که در آن زمان دارالعلم و محل رجال دین و اهل فضل بود - اقامت گزید و در این شهر سالها مرجع طراز اول تدریس و قضا و فتوى بود و تعدادى از مشاهیر علماء مانند شیخ مرتضى انصارى، میرزا هاشم چهارسوقى و برادرش صاحب ‹‹الروضات›› و سیدمحمد شفیع صاحب ‹‹الروضة البهیه›› از محضر او استفاده علمى نمودند.
لازم به یادآورى است که خاندان صدر و شرفالدین، بنىاعمام یکدیگرند و از ریشهدارترین و اصیلترین خاندانهاى شریف مىباشند و تا دوران ‹‹سیدصالح شرفالدین›› تمامى اعضاء این خاندان بزرگ به ‹‹شرفالدین›› شهرت داشتند، اما پس از اینکه سیدصدرالدین بن صالح موسوى به مقام مرجعیت و ریاست شیعه نایل آمد، این شاخه از خاندان، به ‹‹صدر›› مشهور شدند.
از مرحوم سیدصدرالدین 5 فرزند که همگان از علما و رجال دین بودند، به یادگار ماند. کوچکترین آنها از لحاظ سن ‹‹سیداسماعیل›› بود. آیتاللَّه سیدصدرالدین در سال 1262هـ درگذشت.(3)
..................................................................................................................
3. نقباءالبشر، ج 160 - 159/1 - هدیة الرازى، ترجمه فارسى. ص113 و 114.
3- سیداسماعیل صدر
جد اول امام موسى صدر، سیداسماعیل صدر، فرزند سیدصدرالدین است که از بزرگان علما و مراجع تقلید شیعه در زمان خود بود و در زهد و تقوى و مراتب علمى و کمالات معنوى، مشهور و مورد قبول همگان بشمار میرفت.
وى در سال 1258 ه در اصفهان دیده به جهان گشود و در خردسالى از نعمت پدر محروم گردید و تحت تربیت برادر بزرگوارش سیدمحمدعلى، معروف به ‹‹آقامجتهد›› قرارگرفت و پرورش یافت و مقدمات و مقدارى از دروس سطح را پیش وى خواند و بعد از فوت وى، در درس شیخ محمدتقى صاحب ‹‹هدایةالمسترشدین›› حاضر شد تا اینکه در سال 1281 تمامى اموال موروثى خود را به برادران خود تحویل داد و خود به قصد ادامه تحصیل، راهى عتبات عالیات گردید. هنگامیکه وارد نجف گردید شیخ انصارى فوت شده بود و او در مجالس فاتحه آن بزرگوار شرکت نمود. و سپس در درس زعماى حوزه چون شیخ راضى ابنشیخ محمد فقیه نجفى (1290هـ ) و شیخ مهدى بنعلى ابنشیخ اکبر کاشف الغطاء (متوفى بسال 1289هـ ) شرکت نمود و از آن پس ملازم میرزاى شیرازى در سامرا گردید. وى ازبزرگترین و برترین شاگردان میرزا و از مهاجرین نخستین به سامرا محسوب مىشد. و بعد از وفات میرزا یکسال و چند ماهى نیز در سامرا ماند و سپس به حسب احساس تکلیف از سامرا مهاجرت کرد و در کربلا اقامت گزید و بناى تدریس گذاشت و از برکت وجود او حوزه علمیه کربلا رونق فروان یافت و بسیارى از فضلا از جمله: میرزا محمدحسین نائینى، سیدشرفالدین عاملى، سیدحسین فشارکى و بسیارى دیگر، از شاگردان وى بودند و او مرجع تقلید بسیارى از مردم کربلا و سایر بلاد بشمار میرفت و سرانجام در سال 1338 و یا 1339 هـ در کاظمین بهدرود حیات گفت و در یکى از مقبرههاى رواق مطهر، مدفون گردید.
چهار فرزند باقیمانده از وى عبارت بودند از: سیدصدرالدین، سیدمحمدجواد، سیدحیدر و سید محمدمهدى که جملگى از فضلاى معروف و صاحبان تحقیق و نظر و مراجع دینى بودند(4) . علامه بزرگوار شیخ مرتضى آ ل یاسین، در رحلت آن بزرگوار ابیاتى سروده که بر روى سنگ قبر وى ثبت شده است:
..................................................................................................................
4. نقباءالبشر، ج 160 - 159/1 - معجم المؤلفین العراقیین 115/1 - اعیان الشیعه 404 = 403/3 ریحانةالادب 423 - 421/3 - الاعلام زرکلى ج315/1.
لئنیکاخفىالقبرشخصک فىالثرى فهیهات ما اخفى فضائلک القبر
فطوبى لقبر انت فیه مغیب فقد غاب من اطباق تربته البدر
ولست بمستسق له القطر بعد ما عُدا بشراه الیوم ینتج القطر
تخیرت صدر الخلد مأوى فارّخوا من الخلد اسماعیل طاب لهالصدر