سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسم الله الرحمن الرحیم

پژوهشگر: عذرا خطیبی

چکیده: طراح کشتار یهودیان به دست هیتلر که بود؟ خود او یا رؤسای فراماسون یهود و اعضای سازمان صهیونیسم بین الملل؟ مگر نه اینکه هرتزل مؤسس این مذهب ضد بشری، گفته بود که: "کار تأسیس دولت یهود به سامان نمی رسد، مگر اینکه هدف به صورت یک مسئله سیاسی ، افکار جهانیان را به خود جلب کند؟" و مگر همین مسئله کوره های آدم سوزی نازیها نبود که احساسات عالی انسانها را تحریک و به نفع یهودیان تجهیز کرد، و آنان را به پایکوبی واداشت؟
_____________________________________________

هولوکاست1؛ معامله پنهانی

"صهیونیسم، اسم ظاهری برای توطئه است." تئودر هرتزل


آیا او همان غول ستمگری است که در اذهان من و شما و همه وجود دارد؟ یا دست فتنه گری از احساسات ضدیهودی، او سوء استفاده کرده و به قول معروف، چاقو را به دست او داده است؟ اشتباه نشود! من نمی خواهم کسی را که از جمله جانیان عالم است، تطهیر کنم. ولی براستی آیا هیتلر مجرم واقعی بود؟ یا توطئه گران آتش افروزی، شرکای جرم او بودند؟ طراح کشتار یهودیان به دست هیتلر که بود؟ خود او یا رؤسای فراماسون یهود و اعضای سازمان صهیونیسم بین الملل؟ مگر نه اینکه هرتزل مؤسس این مذهب ضد بشری، گفته بود که: "کار تأسیس دولت یهود به سامان نمی رسد، مگر اینکه هدف به صورت یک مسئله سیاسی ، افکار جهانیان را به خود جلب کند؟" و مگر همین مسئله کوره های آدم سوزی نازیها نبود که احساسات عالی انسانها را تحریک و به نفع یهودیان تجهیز کرد، و آنان را به پایکوبی واداشت؟

به اعتقاد پیتر گروس نویسنده کتاب اسرائیل در ذهن آمریکائیان: "سال 1945 برای یهودیان، خوشحالی امیدبخشی به همراه داشت. چه با اعمال نازیهای ستمگر، آرزوی یهودیان باقیمانده اروپایی که انتقال از محله یهودیان اروپا بود، مورد توجه فوری قرار گرفت و نقشه تشکیل کامنولث یهودیان در یک فضای همدردی جهانیان مورد تأئید واقع شد."2



برای رؤسای صهیونیسم و اعضای سازمانهای تروریستی یهود، همچون بن گورین، مناخیم بگین، اسحق شامیر، شارون و امثالهم که کشتی مهاجرین یهودی را در سال 1947 در بندر حیفا غرق کردند و گناه آن را به گردن دولت انگلیس انداختند تا راه برای ورود تعداد بیشتری از مهاجرین یهودی باز شود، تهیه طرح سوزاندن آنان در کوره ها به دست هیتلر مشکل بود؟ آن را جز یک حقه کثیف گانگستری می توان دانست که تنها از عهده "دستهای پاک" آنان ساخته بود. آیا در موقع به آتش کشیدن کشتی ای که تعدادی یهودی بی گناه را حمل می کرد، هیتلر در میان آنان بود؟ این جماعت که از چنین جنایاتی برای تحریک احساسات انسانها در رسیدن به اهداف خود روگردان نبودند، نمی توانستند طرح کشتار هزاران نفر یهودی را به دست هیتلر، دشمن یهود، پیاده کنند تا به خواست خود که تأسیس دولت یهود بود، برسند؟



یوری ایوانف که در کتاب صهیونیسم در زمینه از بین بردن مسافرین کشتی ها چنین نوشته است: "در میان بسیاری از علل ناشناخته اقدام به این کار، علت و موجبی آشکار بود. پیش از منفجر کردن کشتی پاتریا و سرنشینانش، صهیونیستها افسانه ای را که در خصوص مورد بی سابقه ای از خودکشی دسته جمعی مردمی که [مرگ را بر جدایی از وطن ترجیح دادند] جعل کردند. پیش بینی می کردند که مرگ این عده و شیوع خبر آن روح صهیونیسم را در همه جا تحکیم خواهد کرد ..."3



درهمان کتاب، ایوانف از قراردادی بین آیشمن همدست خود آنان در ارتش هیتلری و نمایندگان سازمان هاگانا سخن به میان آورده و نوشته است: "در سال 1944 طی قراردادی که بین آیشمن در ازای دریافت ده هزار کامیون مورد تقاضای آنان که برای حمل و نقل واحدهای خویش و تمرکز آنان در بخشهای کم آسیب تر نیاز داشتند، عده زیادی از یهودیان را از اردوگاههای آلمانی برای انتقال به فلسطین، آزاد کند." این موافقت نامه به دستور وایزمن که در آن وقت از تمام حرکات ضدیهود دستگاه هیتلری آگاه بود و بسیار خونسرد و بی اعتنا از کنار آن می گذشت، انجام شد.4



با توجه به شرح فوق و آماده نمودن وسایل حرکت یهودیان به سوی فلسطین، در تاریخ شنبه ... 26 نوامبر سال 1940 عده ای مهاجر یهودی اروپایی بدون کسب مجوز از دولت انگلیس که در آن وقت قیمومت فلسطین را بر عهده داشت، با کشتی پاتریا به بندر حیفا وارد شدند. این مسافرت و مهاجرت با چراغ سبز آژانس بین الملل یهود آغاز شد؛ لذا اداره مهاجرت دولت بریتانیا به تازه واردین اجازه ورود نداد و مأمورین انگلیس اعلان کردند که "کشتی و سرنشینان را به جزیره موریس خواهند برد."



البته اتخاذ این سیاست خود مقوله دیگری است که به طور خلاصه می توان گفت که بریتانیا که خود مبتکر طرحهای مختلف برای اسکان یهودیان در فلسطین بود، در سال 1939 کتابی به عنوان کتاب سفید منتشر نمود که در آن، فلسطین بین اعراب و یهودیان به طور مساوی قسمت و منطقه اورشلیم، منطقه آزاد بین المللی خوانده شده بود. انتشار این کتاب، متمکنین عرب فلسطینی را به "معارضه با یهودیان برانگیخت". بدین ترتیب، چنان که سیاست او است "یکی به نعل و یکی به میخ زد"5 تا هر دو طرف را در کنار خود نگاه دارد.



در این وقت، دولت نازی بنا به قرارداد منعقد شده بین آیشمن که با اعضای سازمان تروریستی هاگانا نزدیکی داشت و سران صهیونیست، بر شدت تعقیب یهودیان افزود و در راندن آنان به سوی فلسطین، مهمترین خدمت را انجام داد و بدین ترتیب، خشنودی صهیونیستها را فراهم آورد. و به قول یکی از صهیونیستها: "محافل ملی یهود از سیاست آلمان نسبت به یهودیان خرسندند ؛ زیرا به افزایش جمعیت یهودیان فلسطین مساعدت می کند؛ چنان که می توان امیدوار بود که در آینده نزدیک، جمعیت یهودیان بر اعراب فزونی یابد."6



همزمان، مسائل مختلفی در اروپای درگیر جنگ رخ می داد. دستگاه رهبری صهیونیستها با سیاست دولت بریتانیا7 در مسئله مهاجرت یهودیان به فلسطین مخالفت می ورزید. شبکه ای به وجود آمد که از راه قاچاق با "مساعدت سربازان نازی، اس. اس ها" مهاجرین یهودی را به فلسطین می بردند.



در واقع، "روابط پنهانی" بین صهیونیستها و دولت آلمان نازی با اسم رمز "شب بلورین" آغاز شد. در آن وقت، دو تن از مأمورین موساد وارد کاخ هیتلر شدند و پیشنهاد کردند که "در امر آموزش برنامه صهیونیستها" که آماده رفتن به فلسطین هستند، تسریع شود. در مقابل، از طرف نازیها پیشنهاد شد که روی وسایط نقلیه ای که یهودیان را به مقصد فلسطین می برد، نباید مقصد مشخص باشد. این وسایط نقلیه توسط موساد هدایت می شدند8. با توجه به توضیحات فوق، اینک برگردیم به کشتی پاتریا و سرنوشت سرنشینانش.



وقتی مأمورین انگلیس به کشتی و مسافرینش اجازه لنگر انداختن در بندر حیفا و پیاده شدن آنان را ندادند، تروریستهای هاگانا برای جلب نظر مردم دنیا و بویژه آمریکائیان، کشتی را با همه سرنشینانش منفجر کردند. در آن کشتی 1900 نفر یهودی مهاجر وجود داشت. به قول یکی از اعضای آژانس بین المللی یهود، این جنایات از آن جهت انجام شد تا دولت انگلیس بداند که یهودیان را نمی شود از وطنشان [؟!] دور کرد.



تروریستهای هاگانا کشتی پاتریا را در دل شب منفجر و در بندر، جهنمی از آتش بر پا کردند. همه سرنشینان آن که زن و کودک، جوان و پیر، از یهودیان بی گناه بودند، در میان آتش سوختند و در آب دریا مدفون شدند.



آیا کشتی پاتریا کوره آدم سوزی دیگری نبود که به دست صهیونیستها مشتعل شد؟ در آن وقت، گناه این عمل ننگین را به گردن دولت انگلیس انداختند؛ لکن در سال 1950 از این جنایات پرده برداشته و اعلام شد که آن عمل جنایتکارانه، توسط خود صهیونیستها انجام گرفته است و نه دولت انگلیس.



آیا این عمل شیطانی به تنهایی سرنخی نیست تا لکه ننگ آدم سوزی از دامان نازیها کمرنگ شود؟ گناهکاران واقعی اعضاء گروه تروریستی هاگانا بودند که محرک آنان در کوچ دادن آن بی گناهان حفظ جان و مال یهودیان نبود، بلکه به دنبال افزایش تعداد یهودی ساکن فلسطین بودند.



و ... انفجار کشتی دیگری به نام استروما در دریای سیاه که در تاریخ 24 فوریه 1942 با 769 مهاجر یهودی که به راهنمایی گروه تروریستی هاگانا برای رفتن به فلسطین به بندر استامبول وارد شده بودند، دلیل محکم دیگری در همدستی صهیونیستها با هیتلر می باشد. اعضای هاگانا به رهبری اسحق شامیر و بن گورین یار دیرین آیشمن، پس از آنکه نتوانستند موافقت دولت انگلیس را برای ورود مهاجرین به فلسطین کسب کنند، آن را منفجر کردند. دریایی از آتش در میان آبهای مدیترانه، 769 نفر یهودی بی گناه را به کام مرگ فرستاد. همه مسافرین طعمه حریق شدند و آژانس یهود اعلام کرد که: "انفجار کشتی یک اعتراض و خودکشی دسته جمعی بود."



خوب، ببینید دوباره آتش و دوباره آدم سوزی. سرنشینان هر دو کشتی به یک نحو میان شعله های آتش جان سپردند و در هیچ یک از آن دو واقعه، هیتلر حضور نداشت؛ در واقع، موضوع اشغال فلسطین بود و نه نجات جان یهودیان بخت برگشته. چنان که روزنامه یهودی به پیش چاپ آمریکا در یازدهم دسامبر سال 1939 نوشت: "کنفرانس یهودیان زمانی بیدار است که مسئله فلسطین مطرح باشد؛ اما وقتی نجات جان یهودیان ممالک مختلف در میان باشد، خواب است."9

پانوشتها
--------------------------------------------------------------------------------------------
1- همه سوزی، قتل عام.
2- Peter Grose -Israel in th mind of America. Newyork. Alfres- A"konoff. Inc. 1983,P.207
3- یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، کتابهای سیمرغ وابسته به موسسه انتشارات امیرکبیر. چاپ اول، 1351.
4- برای اطلاع بیشتر، به صفحات 142 تا 144 کتاب صهیونیسم مراجعه شود.
5 و 6- به کتاب یوری ایوانف، صهیونیسم، ص 140 مراجعه شود.
7- رهبران صهیونیست "همزمان با اقداماتی که به منظور نجات آوارگان یهود به عمل می آوردند، علیه واحدهای انگلیسی مقیم فلسطین دست به عملیات جنگی زدند." هاگانا هدف از این عملیان را راندن بریتانیا از سرزمین فلسطین عنوان نمی کرد، بلکه آن را "تجدید پیمان با انگلستان عنوان می کرد و می گفت: "تا آن جا که می دانیم، بین ما و بریتانیا مطلقا اختلافات منافعی وجود ندارد. ما به هیچ وجه علاقه ای به این نداریم که موقعیت بریتانیا را در هیچ جای جهان، خواه خاورمیانه یا فلسطین تضعیف کنیم". به صفحه 154 کتاب صهیونیسم مراجعه شود.
8- برای اطلاع بیشتر به کتاب صهیونیسم، نوشته یوری ایوانف، فصل سوم "دهلیز پرپیچ و خم و بی سرپناه" مراجعه شود.
9- یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 140.





هیتلر در وصیتنامة خود نوشته است((… این موضوع صحت ندارد که در سال 1939 من یا فرد دیگری در آلمان خواستار جنگ بودیم. جنگ را منحصراً آن سیاستمداران بین المللی که اصلاً یهودی بودند و یا برای یهودیان کار می‎کردند،‌ به راه انداختند…))

این نکته ما را به یاد آتش افروزی سران قوم صهیونیست در دو جنگ جهانی می‎اندازد که به اعتراف خود آنان با توطئه، پای دولت آمریکا را به جنگ کشیدند.1

شک نیست که هیتلر نسبت به یهودیان احساسات خصمانه‎ای داشت و از بیان این مطلب هم ابایی نداشت. داستانی که از ریشة خصومت و احساسات ضد یهودی بود که مادر بزرگ هیتلر در خانه او کار می‎کرد و توسط صاحبخانة ثروتمند که فرانکن برگر نامیده می‎شد، مورد تجاز قرار گرفته و حامله شده بود. وقتی پدر هیتلر بدنیا آمد: فرانکن برگر حاضر نشد او را به فرزند بپذیرد. لذا در شناسنامه‎اش به عنوان نامشروع و با نام خانوادگی مادر که الویس شیگل گروبر بود، نامیده شد.

خوب، این آغاز و ریشة ایجاد خصومت. در اینجا یک نکتة حساس ، نهان است. پس با توجه به قوانین وراثت، در رگهای هیتلر هم خون یهودی سهمی داشت. او گرچه با یهودیان به دلیل فوق خصومت داشت، ولی در هر حال از طرف مادر بزرگ هم یهودی زاده بود. او در کتاب نبرد من اعتراف کرده و عقدة خود را چنین گشوده و نوشته است: یکی از دلایل نفرت او از یهودیان، فریب و اغوای دو شیزگان بی‎گناه مسیحی توسط یهودیان می‎باشد. همان اعتقادی که هنری فورد آمریکایی داشت و اعمال صهیونیستها را وسیلة اشاعة انحطاط اخلاقی در میان جوامع غربی و بویژه جوانان آمریکایی می‎دانست.

هیتلر چون یهودیها را ((مغز و ستون فقرات مارکسیسم)) از یک سو و از جانب دیگر کاپیتالیسم می‎دانست، با آنان به مخالفت برخاسته بود. مخالفتی که ریشه در تنفر قبلی داشت. او وقتی که یک سرباز ساده بود، در گزارشی که به افسر مافوق خود کارل مایرداد چنین نوشت: ((یهودیان ضمن تظاهر به طرفداری از اصول دمکراتیک و آزادیهای فردی، جز منافع خود و پول به چیز دیگری نمی‎اندیشند… آنها در صورت لزوم به طرفداری از طبقة کارگر، پرچم سرخ انقلاب را به دوش می‎کشند، ولی هدف آنها جز ایجاد هرج و مرج و استفاده از بازار آشفته، و در نهایت مکیدن خون توده‎ها، چیز دیگری نیست. وجود آنها برای جامعه، مثل بیماری سل برای بدن انسان، خطرناک و مهلک است…))2

در آن گزارش ، هیتلر برای رفع این خطر پیشنهاد کرده بود که حقوق و مزایای سیاسی و اقتصادی آنان به عنوان یک نژاد بیگانه3 محدود شود. همین پیشنهاد را به صورت نصیحت، کلنل هواس آمریکایی به سفیر آمریکا در برلین در سال 1933 کرد:‌(( به یهودیان نباید اجازه داد که اقتصاد و زندگی روشنفکران را همچون گذشته تحت نفوذ داشته باشند.4

هیتلر در کتاب نبرد من نوشته: ((وقتی از تضعیف روحیة مردم برلن در جنگ اول مطلع شدم،‌دانستم که یهودیان عضو سوسیال دمکرات که همان حزب کمونیست بودند دست به تبلیغات وسیعی علیه جنگ زده‎اند((…در مونیخ،‌پاسخ سؤالات خود را دربارة‌علل سقوط اخلاقی مردم آلمان دریافتم… این یهودیها بودند که در پشت جبهه برای سقوط آلمان توطئه می‎کردند و افسران نیروی دریایی آلمان را وادار به اعتصاب و شورش می‎ساختند. آنها بر اقتصاد آلمان چنگ انداخته بودند و همچون عنکبوت خون مردم را می‎مکیدند… در حالی که سربازان آلمانی در جبهه‎ها جان می‎دادند، آنها جیبهای خود را پر می‎کردند… در خط مقدم جبهه از آنان اثری دیده نمی‎شد. سربازان و افسران یهودی همه در پشت جبهه و در کارهای دفتری بودند…))5

حقیقت این است که صهیونیستهای دست پروردة سرمایه داران و بانکداران یهودی،‌کوره‎های آدم سوزی هیتلر را افروختند و ((نقش قربانیان را به یهودیان اروپایی تحمیل کردند)) و با آنها ((توافق کردند که آنها را یا به کوره‎های آدم سوزی بفرستند)) و یا روانة فلسطین کنند.

در اوج جنگ، وقتی کوره‎های آدم سوزی هیتلر فعال بود،‌اسحاق شامیر به دولت آلمان پیشنهاد کرد که : ((ما با شما همکاری می‎کنیم و علیه دولت انگلیس وارد جنگ می‎شویم.)) در همان وقت بانکدار معروف یهودی روچیلد،‌ بازارهای فلسطین را در اختیار دولت آلمان گذاشته بود تا از آن طریق،‌کمبود منابع ارزی آن دولت را جبران کند. این خانواده که از آنها می‎توان به عنوان بانکداران بین المللی و دسیسه کاران جهانی یاد کرد ـ که بانکهای بزرگ کشورهای اروپا و امریکا را در اختیار داشته‎اند و دارند ـ همکاری تنگاتنگ با هیتلر داشتند. اگر قرار بود که همه یهودیان به کوره‎های آدم سوزی فرستاده شوند، پس چرا مناخیم بگین،‌بن گورین، وایزمن رؤسای صهیونیسم و همکار آیشمن‎ها و همچنین روچیلدها6 و سایر یهودیان که با دولت نازی همکاری داشتند، حتی از کنار کوره‎های آدم سوزی هم رد نشدند؟ ((این حضرات در تمام طول جنگ )) نه مخفی بودند و نه خارج از کشورهای اروپایی و مهاجر. بلکه آزادانه مشغول خوشگذرانی و توطئه چینی بودند و برای سلامتی هیتلر دعا می‎کردند. طبق اسناد موجود ((واربورکها که بخشی از امپراتوری روچیلدها را تشکیل می‎دادند، در تأمین هزینه‎های لازم برای به قدرت رسیدن‌ آدولف هیتلر سهم به سزایی داشتند.))7 مجلة اشپیگل چاپ آلمان در همان تاریخ نوشت:‌((صهیونیستها روی کارآمدن نازیها را به منزله یک امکان تاریخی ومنحصر به فرد برای تحقق بخشیدن به نیات خود تلقی کردند.))8

در ماه می سال 1933 یعنی همزمان با وقتی که هیتلر طرح اخراج یهودیان را کشیده بود، بانک صهیونیستی ((انگلیس ـ فلسطین)) که توسط فرزند روچیلد اداره می‎شد، با وزارت اقتصاد آلمان هیتلری تماسهای مستقیم برقرار کرد. مذاکرات آنها منجر به امضای اساس آن قرارداد، صهیونیستها ادارة ((تراست آندترانسفر)) را تأسیس کردند که از حق ورود محصولات آلمانی به فلسطین برخوردار شد و نازیها به بازارهای خاورمیانه دست یافتند و نتیجتاً منابع ارزی آنان در طول جنگ تأمین شد.

جد این برادران شریف [!؟] مایر شل روچیلد، آلمانی است که در آغاز به شغل عتیقه فروشی اشتغال داشت. از محل درآمد عتیقه فروشی، بانکی تأسیس کرد که در تمام پایتختهای بزرگ کشورهای اروپایی شعبه داشت، و از آن طریق در همة مسائل حکومت آنان از طریق پرداخت پول و اعتبار شرکت می‎کرد. یعنی با پرداخت دیون دولتها و با کمکهای اقتصادی دیگر، رؤسای دول را می‎خرید و در امر حکومت دخالت می‎کرد.

پروفسور استوارت گرین استاد اقتصاد یکی از دانشگاههای آمریکا معتقد است که : ((اگر تک تک جنگلهای قرن نوزدهم ] به بعد[ را بررسی کنید، خواهید دید که تمامی آنها … در یک گروه بندی حول محور خاندان روچیلد در انگلیس، فرانسه، اطریش و … دور می‎زند. این خانواده، گروه بندی کشورها را طوری ترتیب می‎دادند که اگر پادشاهی از مسیر خود ] تعیین شده از طرف صهیونیستها [ منحرف می‎شد، یک جنگ تازه برپا می‎گشت و سرنوشت نهایی جنگ هم به نحوة کمکهای مالی آنان بستگی داشت.))

استادگرین در پایان این نوشته اضافه می‏کند که ((با یک جمع بندی،‌مشخص می‎شود که کدام یک از طرفین باید مجازات می‎شدند،))9 آنکه به سوی برد بود و یا آنکه رو به سوی شکست داشت.

در اینجا،‌بد نیست قسمتی از سخنرانی خاخام ریشورن در سال 1869 بر سر مزار سیمون بن یهودا در شهر پراک، آورده شود. نامبرده پس از ذکر این مطلب که با توجه به وعده‎ای که خداوند به ما در مورد حاکمیت بر جهان داده است،‌گفت: ((باید برای رسیدن به اهداف خود، کوشا باشیم. از جملة این اهداف، قبضه کردن امور اقتصادی جهان است. در همة ادوار، طلا به عنوان قدرتی مقاومت ناپذیر باقی مانده است و خواهد ماند؛ طلایی که توسط دستهای متخصص به کار گرفته می‎شود، وسیلة مؤثری در پیشبرد کارهاست. با طلا می‎شود وجدانهای بیدار را خرید [!؟] تغییر ارزها و تعیین قیمت کالاها با طلا است. با طلا می‎توان استقراضها را تأمین کرد و با آن بر دولتها فرمان راند. با طلا، ابتدا بانکها، بعد بورسها را در دست گرفته‎ایم. در نتیجه ، اعتبارات حکومتها در دست ماست.))10

و در قسمت دیگر، گفته است: ((سعی کنیم اسکناس، جای طلا را بگیرد. با کشیدن طلا به صندوقچه‎هایمان، نرخ کاغذ ((اسکناس)) را ما تعیین خواهیم کرد. می‎توان گفت که حاکم خواهیم شد.))11

به گفتة‌ یکی از رؤسای بانکهای انگلیس: ((تحت این نظام انحصار بانکی، کسانی که اسکناس و ] اوراق [ اعتبار را صادر و منتشر می‎کنند، عملاً حکومتها را هم در اختیار دارند و نتیجتاً سرنوشت تمام مردم ] و مملکت[ را به دست خواهند گرفت.))

در اینجا، بی‎مناسبت نیست از جمله‎ای از کتاب عاموس نبی باب دوم، آیة 6، کتاب عهد عتیق یاد کنیم تا دینداری خاخام ریشورن و امثالهم معلوم شود. در آن کتاب می‎خوانیم: ((اسرائیل و یهودا باید به محاکمه کشیده شوند. چون عدالت را به نقره فروختند.))



نظریة توطئه در تاریخ
بیائید کتاب تاریخ جهان را ورق بزنیم. در این کاوش، ما به وقایعی برخورد می‎کنیم که دست توطئه گرانی که ((شهوت آتش افروزی دارند))، بخوبی نمایان است. به اعتقاد پروفسور کارل کویگلی 12 استاد دانشگاه ((جرج تاون)) آمریکا، وقایع مهم تاریخ را نمی‎شود به گردن تصادف انداخت. همة جریانات و وقایع مهم که در طول تاریخ پیش آمده، با یک برنامه ریزی دقیق قبلی صورت گرفته است. به این مسئله، ((نظریة توطئه)) می‎گویند. روزولت ، رئیس جمهور آمریکا در زمان قدرتش می‎گفت: ((در عالم سیاست، هیچ چیزی تصادفاً روی نمی‎دهد. اگر اتفاقی می‎افتد، مطمئن باشید که طرح آن قبلاً ریخته شده است.))13
ما در این ورق زدنهای تاریخ، اثبات گفتة روزولت را بخوبی درک می‎کنیم. این توطئه‎گران مرموز برای حفظ قدرت پنهانی و انجام نقشه‎های شوم خود، از هیچ جنایتی روگردان نیستند. توطئه برای کسب ((قدرت)) و به دست گرفتن زمام حکومت جهان، تاریخی ((به قدمت خود حکومت)) در جهان دارد. یعنی از آغاز تشکیل دولت، ((توطئه‎گر)) نیز قدم به میان نهاده است و کم کم با پیشرفتهای تکنولوژی ((این توطئه گران)) پنجه روی تمام وسایل ارتباط جمعی انداخته و از آن طریق از پس پرده بر جهان حکومت کرده است.

با توجه به این نظریه و سخن هوشمندانة روزولت، رئیس جمهور ] زمان جنگ دوم آمریکا[ طرح کوره‎های آدم سوزی توسط هیتلر که تا قبل از سال 1937 ((هدف او با ضدیت با یهودیان)) حول محور ((خروج آنان از آلمان دور می‎زد))، چیزی نبود که خلق الساعه و به دور از توطئه باشد.نقشة‌ بیرون راندن یهودیان که تبدیل به طرح سوزاندن آنان در کوره و اتاقهای گاز شد ـ طبق همان نظریة‌((توطئه سری)) ـ همزمان با وقتی است که بانکداران بین‎المللی یهودی تصمیم گرفتند تا به اقتصاد آلمان درگیر در جنگ کمک کنند. پس، بازارهای خاورمیانه و فلسطین را به روی او گشودند و ذخیرة ارزی او را برای ادامة جنگ تأمین کردند. آیا این یک تصادف بود و یا یک توطئه؟ یک بده و بستان کثیف .

این شک و تردید که هیتلر بازیچة دست صهیونیستهای بین الملل بوده، ذهن دکتر آلفرد لی لی ینتال، نویسندة‌معروف یهود را نیز به خود جلب کرده می‎نویسد: ((همان طور که هیتلر از یهودیان بهره برداری کرد، بسیار محتمل است که بعضی از یهودیان هنوز تا همین حالا، از هیتلر برای اهداف صهیونیستها بهره ‎برداری کرده باشند. وقتی به آنچه که بعداً توسط صهیونیستها در فلسطین اشغالی اتفاق افتاد، فکر می‎کنم، و بر می‎گردم و به وقایع قبل از اشغال ـ به انفجار کشتی مهاجرین پاتریا که آژانس یهود برای داغ کردن مسئله یهودیان از لحاظ سیاسی 1900 یهودی را در آتش سوزاند و انفجار کشتی دیگری به نام آستروما در دریای سیاه که 769 یهودی مسافر در خود داشت همه سرنشینان بدون استثناء سوختند و در آبهای دریا مدفون گشتندـ می‎اندیشم، بی‎اختیار این فکر به خاطرم می‎نیشیند که بی‎گمان هیتلر هم هدف یک توطئه اسرار آمیز شده است.))14

پدر پدرو آروپ وابسته به کلیسای کاتولیک، در یکی از سخنرانیهایش در حضور شورای کلیساها گفت: ((این گروه ملحد … دست کم در سطوح بالای رهبری، به طرز بی‎نهایت کارآمد و مؤثر فعالیت دارد. این گروه کلیة‌ وسایل ممکن را در اختیار دارد؛ از امکانات علمی گرفته تا زمینه‎های فنی و اجتماعی و اقتصادی و … همه را برای اهداف خود به کار گرفته است. این گروه از یک استراتژی دقیقاً طراحی شده پیروی می‎کند.در سازمانهای بین‎المللی، در محافل مالی ودر زمینه‎های ارتباط جمعی نظیر مطبوعات، سینما، رادیو و تلویزیون تقریباً نفوذ کامل دارد.))15

در اینجا بی‎مناسبت نمی‎دانم که دوباره اشاره‎ای به قسمتی از سخنان خاخام ریشورن16 داشته باشم: او گفته است: ((ما حکمای قوم بنی اسرائیل،‌با توجه به وعده‎ای که خداوند به ما در مورد حاکمیت بر جهان داده است و با در نظر گرفتن پیروزیهایی که باید بر کافران17 به دست آوریم… مفتخریم که در قرن گذشته به اهداف خود نزدیکتر شده‎ایم.))

باید در نظر داشت که ((یکی از بزرگترین سلاحها)) برای آنکه ما را به هدف برساند ((مطبوعات)) است. ((مطبوعات می‎توانند با نشر و تکرار مطالب نهایتاً هر عقیده و رأیی را به مردم بقبولانند. تئاتر نیز قادر به انجام چنین کاری است. در هر نقطه از جهان مطبوعات و تئاتر از القائات ما تبعیت می‎کنند.))

نامبرده صراحتاً پرده از ((توطئه‎گری)) متداول قوم یهود برداشته است و ادامه می‎دهد: ((با ستایشی که از احزاب دمکرات راه می‎اندازیم، مسیحیان انشعاب پیدا خواهند کرد و وحدت ملی آنان از هم خواهد پاشید . نفاق بر آنان، حکومت خواهد کرد و در نهایت درمانده شده، تنها از نظامی که وحدت خود را حفظ کرده است، یعنی قانون یهود، اطاعت خواهند کرد…))18

آیا این خاخام وجودش خالی از ((شهوت آتش افروزی))‌بوده است؟ آیا القائات او به دور از توطئه‎گری است؟

با آنکه شدیداً و قلباً از تمام خونخواران ضحاک صفت جهان بیزارم و از آنان با تنفر و لعنت یاد می‎کنم، معهذا همیشه این فکر برگوشة دلم فشار می‎آورد که : ((آیا حقیقتاً این هیتلر بود که دانسته و خواسته یهودیان را به سوی کوره‎های آدم سوزی فرستاد؟)) یا او هم قربانی یک ((توطئه))‌شد و با گرفتن کمکهای مالی اجازه داد تا دست صهیونیسم از آستین او به درآید. آیا وجود یک ((دسیسه)) را که باعث شد تا به قول هرتزل مسئلة‌ یهود جنبه سیاسی به خود بگیرد، نباید در پشت دیوارهای کوره‎های آدم سوزی نازیها جستجو کرد؟

در قتل عامهای او اردوگاههای صبرا و شتیلا و تل‎زعتر و روستای دیریاسین و صدها جنایات دیگر که توسط تروریستهای صهیونیست و در لباس مقدس سربازی انجام شد،آیا هیتلر در کنارشان ایستاده بود و و فرمان می‎داد؟ آنها که از سوزاندن زنان و شیرخوارگان ابایی نداشتند و بمب افکنهای اسرائیلی بر ساکنین بی‎پناه لبنان و اردوگاههای آوارگان و بیمارستانها بمبهای فسفری آتش‎زا فرو می‎ریختند. و از کشته پشته می‎ساختند،نازیها بودند؟ و آیا هیتلر طرح آن را ریخته بود؟ وقتی هزاران مادر و کودک با برداشتن بمبهای خوشه‎ای که به صورت عروسک و اسباب بازی بر سر آنان ریخته شده بود، کشته شدند، هیتلر مشعل‎دار آتش افروزی بود؟ در یکی از کشتارهای جمعی وقتی آوارگان اردوگاه راترک می‎کردند، همة آنها را ((در مقابل یکدیگر سر بریدند.)) آیا اینجا هم هیتلر مجری این عمل وحشیانه بود؟ وقتی در اردوگاه شتیلا جوانان کشته شدة فلسطینی را در داخل چاه آب اردوگاه افکنده بودند و معروف بود که ((یک فنجان آب، معادل یک فنجان خون است.)) در اینجا هم هیتلرحضور داشت؟ و هزاران سؤال دیگر از این قبیل، ذهن همة انسانهای شریف را به خود مشغول می‎کند.

یکی از اعضای نمایندگی سیاسی امریکا در برلن در سال 1937 نوشت: ((هدف دولت آلمان نازی کاملاً مشخص است… طرد یهودیان از زندگی آلمانیها… روانه کردن ] آنها [ از برلین، یک اخطار کاملاً روشن بود ] مبنی بر اینکه [ آزار یهودیان ] از طرف او [ اتفاقی و تصادفی نبود.))19 این گزارش بخوبی نشان می‎دهد که هیتلر مصمم بودتا یهودیان را از برلین اخراج کند. ولی صحبتی از سوزاندن و نابود کردن آنها در میان نبود.

طبق مدارک موجود، سازمانهای صهیونیستی با آژانس بین المللی یهودکه ((دیوانة خونخواری است)) و ((جنون آتش افروزی)) دارد، از بیش از یک قرن گذشته تاکنون در تمام اتفاقات، جنگها، کشتارها و واژگون سازیها،‌توطئه کرده ودخالت داشته است.

در ((تاریخ 24 سپتامبر 1912)) یک روزنامه نویس یهودی به نام والتر راتنو20 که از یاران کایزر، بانکدار معروف یهودی بود، در یک روزنامة‌ آلمانی21 نوشت: ((سرنوشت قارة‌ اروپا به دست سیصد نفر که همگی یکدیگر را می‎شناسند، می‎باشد، و آنها جانشینان خود را از میان اطرافیان خود انتخاب می‎کنند.))22

در تأیید نوشتة‌ والتر راتنو بیست سال بعد درست در سال 1931،‌ شخصی23 که عضو دائمی ((اتحادیه جهانی یهود))24 ‌ بود در مقاله‎ای تحت عنوان ((پاریس، پایتخت مذاهب)) نوشت:‌((حاصل تاریخ قرن گذشته این است که اکنون سیصد نفر سرمایه‎دار یهودی، همه اساتید فراماسون، بر جهان حکومت می‎کنند.))25

((بنیامین دیسرائیلی)) نیز به این نکته اشاره کرده و گفته است:‌((دنیا به دست شخصیتهایی اداره می‎شود که در پشت پرده دست اندرکارند و همة این شخصیتها صهیونیست هستند.))

بد نیست بدانیم که ((سمبل)) این قوم برگزیده و خطرناک ((مار چنبر زده است.)) در کتاب فتح جهان از طریق حکومت جهانی که اول بار یک نفر روسی به نام سرگی نیلوس آن را از عبری به روسی ترجمه کرد و سپس ویکتور مارسدن از روسی به انگلیسی،‌چنین آمده است: ((بر اساس مدارک محرمانة‌ صهیونیسم،‌حضرت سلیمان و سایر رهبران یهودی،‌در سال 929 پیش از مسیح نظریه‎ای را برای فتح مسالمت آمیز همة جهان توسط صهیون ابراز داشته‎اند.)) در آن مدارک آمده است: ((این مردان بزرگ برای فتح جهان از طریق مسالمت ((مار)) را سمبل آن انتخاب می‎کنند که سر آن نمایانگر آن دسته از یهودیانی است که از نقشه مطلع هستند و بدون آن قوم یهود می‎باشند. حتی بسیاری از یهودیان چیزی از آن نمی‎دانند. این مار در حال حرکت است. همچنان که در قلوب ملتها رخنه می‎کند، موجبات ] زبونی و[ بی‎آبرویی آنها را فراهم می‎سازد و همة قدرتهای غیر یهود آن ممالک را می‎بلعد. گردش این مار هنوز به دور کشورهای اروپایی تمام نشده است. وقتی گردش سر او تمام شد و به سوی صهیون قرار گرفت، کار او پایان یافته است و با افسون، تمام کشورهای اروپایی در حلقة او قرار خواهند گرفت. تنها راه رسیدن به این مرحله ،‌غلبه اقتصادی است.))26

چنان که دانستیم، هدف اولیة این سازمان سری،‌ایجاد نفوذی در سیستم کنترل مالی است تا در اختیار یک گروه از صهیونیستها باشد و بتواند بر نظام سیاسی جهان و کلاً بر اقتصاد جهان مسلط شود. این گروه ((دیوانة قدرت)) است و مذبوحانه آن را حق خود می‎داند و می‎خواهد تمام جهان را به زیر سلطة خود در آورد. او در این راه،‌از هیچ جنایتی روگردان نیست.

این توطئه‎گران آتش افروز همة طرحها و نقشه‎های خود را به طور سری به دست دولتها و اعضای گروه سری فراماسونری انجام می‎دهند و خود در کنار آتش افروخته از گرمای آن، لذت می‎برند. به قول خاخام ریشون ((چه کسی قادر است قدرت ناپیدایی را سرنگون کند؟ در اصل ما صاحب چنین قدرتی هستیم. وظایف ماسونی، پوششی برای مقاصدمان محسوب می‎شود. مسیر حرکت و نقشه و محل نیروی پنهان ما را هیچ کس نخواهد فهمید.))

چنین به نظر می‎رسد که سمبل صهیونیسم، این مار خطرناک، نه تنها به دور اروپا گردیده، بلکه دهان فراخ و کثیفش را به سوی آمریکا باز کرده و آن قاره را هم یکجا بعلیده است.27 یعنی در واقع ، از زمانی که صهیونیستها در آن قاره رخنه کردند و به توطئه‎گری پرداختند و در پشت نقاب مظلوم نمایی به حقه‎های سیاسی دست زدند، آمریکا در راه سقوط به معدة مار صهیونیسم قرار گرفت. آغاز آن را می‎توان از جنگ بین‎الملل اول دانست؛ یعنی وقتی که به حیله و دسیسة آنان، پای دولت آمریکا به جنگ کشیده شد و با وجود شعار ((آمریکا برای آمریکائیان)) که گفته و خواستة‌ یکی از رؤسای جمهور آنان،‌ پرزیدنت مونروئه بود، آمریکا وارد جنگی شد که ابداً به او ارتباطی نداشت. جمیز مالکوم یهودی که از جمله سران توطئه‎گران است، در کتاب خاطرات خود نوشته است: ((در جنگ اول برای کسب حمایت دولت انگلیس، من مأمور شدم برای رسیدن به این هدف، پای دولت آمریکا را به جنگ بکشم. لذا …نقش مهمی بازی کردم و با سفرهای متعدد… و نشر مقالات مفصل در رزونامه‎های تایمز لندن و روزنامه‎های آمریکا، سرانجام در بهار سال 1917، آمریکا را وارد جنگ کردم)).28


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  9:16 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
این بار اسرائیل با اینترنت آمده است -مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]