سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

چکیده: این مقاله نظری دارد به جریان های سیاست خارجی اسراییل، نحوه رفتار سیاسی در اسراییل و پیوند آن با شرایط درونی آن و بر این اساس به طبقه‌بندی جریان های راست و چپ سیاسی موجود در اسراییل می‌پردازد. در این مقاله با بیان مفهوم طیف سیاسی مسأله طبقه‌بندی های سیاسی اسراییل، جریان های چپ از جمله جنبش صهیونیستی کار، احزاب کارگر ماپای، مپام و کارگر بر شمرده می شود و در جریان های راست به احزابی همانند جنبش تجدید نظرطلبان صهیونیست، حروت، راست رادیکال، کاخ، تسومیت و تعداد دیگری از احزاب پرداخته می‌شود. در عین حال مقاله نگاهی دارد بر نقاط اشتراک و اختلاف احزاب لیکود و کارگر و تاثیر همه این جریان ها بر سیاست خارجی اسراییل.
_____________________________

چکیده: این مقاله نظری دارد به جریان های سیاست خارجی اسراییل، نحوه رفتار سیاسی در اسراییل و پیوند آن با شرایط درونی آن و بر این اساس به طبقه‌بندی جریان های راست و چپ سیاسی موجود در اسراییل می‌پردازد. در این مقاله با بیان مفهوم طیف سیاسی مسأله طبقه‌بندی های سیاسی اسراییل، جریان های چپ از جمله جنبش صهیونیستی کار، احزاب کارگر ماپای، مپام و کارگر بر شمرده می شود و در جریان های راست به احزابی همانند جنبش تجدید نظرطلبان صهیونیست، حروت، راست رادیکال، کاخ، تسومیت و تعداد دیگری از احزاب پرداخته می‌شود. در عین حال مقاله نگاهی دارد بر نقاط اشتراک و اختلاف احزاب لیکود و کارگر و تاثیر همه این جریان ها بر سیاست خارجی اسراییل که در آن مسأله اندیشه و رفتار تهاجمی این رژیم مورد بحث قرار می‌گیرد و بالاخره نتیجه‌گیری این است که احزاب لیکود و کارگر دو جریان و طیف اصلی هستند که در پیدایش و تکوین جامعه صهیونیستی اسراییل و سیاست و تاریخ آن نقش عمده داشته و هر یک به شیوه خود در پی برآورده ساختن منافع و توسعه‌طلبی اسراییل بوده‌اند.

مقدمه
از یک دیدگاه نظری، دولت هایی که در معرض تغییرات و فشارهای محیطی قرار می‌گیرند، یکی از چهار نوع انطباق رضایتمندانه، تهاجمی، (سرسختانه)، تبلیغی و محافظتی را به کار می‌گیرند. انطباق به منظور حفظ ساختارها و مشخصه‌های اصلی، امری است که واحد سیاسی با یک نظام، در درون محدوده‌های قابل قبول آن اتفاق می‌افتد. در الگوی انطباق تهاجمی، که با شرایط و رفتار جامعه اسراییل همخوانی دارد، واحد سیاسی به هیچ وجه ساختارها و مشخصه‌های اصلی خود را بنا به خواسته محیط تغییر نخواهد داد. رفتار خارجی چنین جامعه‌ای به گونه‌ای شکل خواهد گرفت که محیط را با مشخصه‌های ذاتی خود منطبق کند. مبنای اساسی چنین انطباقی وجود یک نهاد، هنجار یا گروه اجتماعی، با چنان قدرت و انعطاف ناپذیری است که صاحب منصبان واحد سیاسی را بیشتر پاسخگوی خود می‌کند تا خواسته‌های نظام و محیط بین‌الملل را.

از منظر این مقاله، جریان راست اسراییل به عنوان یک جریان و گروه عمده، بر مبنای نهاد و هنجارهای صهیونیسم، به صورت عاملی تعیین کننده در رفتار و انطباق تهاجمی اسراییل در عرصه سیاست خارجی عمل می‌کند. بررسی و تبیین چنین کارکردی علاوه بر اهمیتی که به خودی خود دارد، اجازه خواهد داد تا طیف سیاسی و دو جریان چپ و راست اسراییل به صورت مقایسه‌ای مورد مطالعه قرار گیرد. به این ترتیب جنبش های پایه‌گذار، احزاب، مبانی فکری ـ ایدئولوژیک، تفاوت های و شباهت های دو جریان اصلی در طیف سیاسی اسراییل در کنار مشخصه‌های نظام حزبی اسراییل، به صورت مقایسه‌ای مورد مطالعه قرار می‌گیرد. پرداختن به اندیشه و رفتار تهاجمی تصمیم‌گیران اسراییل در عرصه سیاست خرجی نیز شیوه رفتاری و نقش هر یک از دو جریان، به ویژه جریان راست را در جهت‌گیری انطباق تهاجمی آن نشان خواهد داد.


1. چپ و راست در طیف سیاسی اسراییل

مفهوم طیف سیاسی
در بررسی طیف های سیاسی، عموماً، به مفاهیمی چون «تندرو»، «لیبرال»، «میانه رو»، «محافظه‌کار» و «مرتجع» بر می‌خوریم که هر یک در رابطه با دو مفهوم «تغییر سیاسی» و «ارزش‌های سیاسی» جایگاه تقریباً مشخصی در طیف سیاسی و در میان دو قطب چپ و راست به خود اختصاص می‌دهند. تندروها شبیه کسانی که خود را شدیداً با وضع موجود ناسازگار می‌بینند در دورترین نقطه از طیف چپ قرار دارند، بنابراین آنها خواهان یک تغییر آنی و عمیق در نظم موجود بوده و از هر چیز جدید و متفاوت حمایت می‌کنند. تندروها در زمینه‌های مختلف با یکدیگر تفاوت دارند، اما مهم‌ترین تفاوت آنها در ابزاری است که برای دست آوردن تغییرات مورد نظر به کار می‌گیرند.

طیف راست با ناخشنودی کمتری در مقایسه تندروها، خواهان تغییرات اساسی در روش لیبرال ها می‌باشند. لیبرالیسم از یک پایه فلسفی برخوردار است که به دو عرصه کلاسیک و معاصر تقسیم شده است. در حالی که لیبرالهای کلاسیک گرایش به تأکید بر فرد و حقوق مالکیت دارند، لیبرالهای معاصر جامعه را به صورت جمع دیده و بر حقوق بشر تأکید دارند. اما هر دوی آنها به برابری، آگاهی، رقابت و خیرخواهی بشر باور دارند.

میانه‌روها در جامعه بدی و شر کمتری می‌یابند، و بی‌میلی آنها به تغییر تنها در مورد محافظه‌ کاران مصداق دارد. محافظه‌کاران که در جنبه‌های مختلف با لیبرال ها تفاوت دارند، اعتقاد زیادی به اخلاق ندارند. در نتیجه، محافظه‌کاران به تلاش‌هایی که برای «تغییر» صورت عمل به خود می‌گیرد، شک دارند. زیرا از آن می‌ترسند که مداخله بیجا همه چیز را از آنچه که هست بدتر کند.

اگر چه هر کدام از موقعیت های پیشین در طیف سیاسی بنابر سرعت، عمق و روش لازم برای تغییر با یکدیگر تفاوت دارند، اما همه آنها از اصلاحات «پیشرفت‌گرایانه» در جامعه حمایت کرده و آن را می‌پذیرند. بدین سان، هر کدام از آنها تغییر در جامعه را با ابتکارات متفاوتی پیشنهاد می‌کنند. در مقابل، مرتجعان می‌گویند که سیاست باید معکوس شود و نهادهای دوره‌های گذشته مجدداً بر قرارگردند. مرتجعان ارزش های جدید را رد کرده و بر آنند که جامعه باید ردپای پشت سر خود را گرفته، به عقب بازگشته و نظام سیاسی پیشین را دوباره برقرار کند.

صرف شناخت گرایش و ناسازگاری نسبت به وضع موجود و این که از چه تغییر خاصی حمایت می‌شود، همیشه برای تعیین جایگاه دو طیف سیاسی کافی نیست. هدفی که از تغییری خاص دنبال می‌شود، اغلب از میزان اختلاف عقیده‌ای که نشان داده می‌شود روشن‌تر می‌گردد. این عامل، سؤالاتی را در مورد «ارزش»هایی که توسط افراد در چپ و راست طیف سیاسی تعقیب می‌شود، مطرح می‌کند.

اساساً افراد و گروهها در سمت راست طیف سیاسی، اقتدار، نخبه‌گرایی، و حقوق مالکیت را محترم می‌شمارند. در حالی که در طیف چپ بر آزادی، برابری انسانی، و حقوق بشر تأکید می‌شود. گذشته از عقاید سیاسی، محرک های دیگری نیز وجود دارند که موجب می‌شوند افراد در طیف چپ یا راست قرار گیرند. عوامل روان‌شناختی از این قبیل هستند. برخی از مردم در زندگی خود خواهان ثبات بوده و با تغییر مخالف هستند. برخی دیگر نیازمند تغییر برای رسیدن به خواسته‌های خود بوده و خود را در طیف چپ می‌یابند. در همین حال هستند کسانی که با دلتنگی می‌خواهند همه چیز به گونه‌ای باشد که در زمانهای گذشته بوده است. اقتصاد نیز نقش خود را دارد. فقرا که چیز اندکی برای از دست دادن در تغییر دارند. ممکن است امیدوار به دستاورهایی از سیاست های مساوات طلبانه لیبرالها باشند، در حالی که ثروتمندان ممکن است طرح‌های تغییر را تهدیدی برای منافع اساسی خود ببیند و بنابراین خود را در طیف راست جای می‌دهند. سن و سال نیز عامل دیگری می‌باشد. عموماً افراد جوان که علاقه اندکی به وضع موجود دارند، متمایل به چپ هستند و افراد مسن گرایش به حفظ جامعه به گونه‌ای که هست دارند.

این برداشت از مفهوم طیف سیاسی و همچنین طیف‌بندی سیاسی در اغلب جوامع سیاسی وجود دارد، اما طیف‌بندی جریانات سیاسی مختلف اسراییل از ویژگیهای خاصی برخودار است. جریانات سیاسی اسراییل نه فقط در رابطه با دو مفهوم «تغییر» و «ارزش های سیاسی»، بلکه همچنین در رابطه با مفهوم «ایدئولوژی» جایگاه خود را در طیف سیاسی اسراییل تعیین می‌کنند. اختلافات ایدئولوژیک در اسراییل نیز عمدتاً حول دو مسئله مناطق اشغالی و بحث پیرامون رابطه دین و دولت متمرکز است.


2. طیف‌بندی سیاسی در اسراییل
بارزترین جلوه طیف‌بندی سیاسی در اسراییل نحوه صف‌بندی احزاب آن است. در این کشور در دوره تاریخی 96 ـ 1991 حدود 18 حزب سیاسی فعالیت داشتند و از این میان 14 حزب به طور انفرادی یا ائتلافی در مجلس حضور داشتند. بیشتر احزاب ریشه در دوره «یشوف» (جامعه یهودی فلسطین پیش از تشکیل رژیم اسراییل) داشته‌اند. احزاب متعدد دیگری نیز بعد از استقلال در عرصه سیاسی این کشور ظهور کرده و بعضاً حذف شده‌اند.

زیست حزبی فعال و به خوبی توسعه یافته اسراییل سبکی بر گرفته از سنت سیاسی غرب می‌باشد که در مقایسه با الگوهای بریتانیا و ایالات متحده با چهار مشخصه عمده متمایز می‌شود. این مشخصه‌ها ریشه در سازمان صهیونیستی و شرایط دوران یشوف دارند و عبارتند از: «استحکام و سختی سیاست ها»، «وسعت فعالیت ها»، «مرکز اقتدار» و «کثرت».

استحکام و سختی زیست سیاسی اسراییل از وجود تعهدات ایدئولوژیک سنگین ناشی می‌شود. اختلافات ایدئولوژیک، با گسترش فعالیتهای حزبی به عرصه‌های فرهنگی‌، اقتصادی، آموزشی و رفاهی، موجب دایمی شدن این اختلاف‌نظرها می‌شود. نظام انتخاباتی، با مشخص نمایندگی سهمیه‌ای فهرست‌های حزبی، موجب مرکزیت اقتدا حزبی می‌شود. زیرا نمایندگان در فقدان پشتوانه محلی برای انتخاب مجدد خود، باید مطلقا از اقتدا مرکزی حزب تبعیت کنند. کثرت احزاب سیاسی در اسراییل نیز ناشی از سهمیه‌ای بودن نمایندگی و اختلاف نظرهایی است که در مورد مسائل مختلف وجود دارد. این مزیت نظام انتخاباتی اسراییل که در آن احزاب کوچک نیز می‌توانند تعدادی از کرسی های مجلس را با خود اختصاص دهند، موجب شده است که احزاب کوچک بیشماری در انتخابات شرکت کنند. همچنین دایماً مجموعه‌ای از احزاب و گروههای ناپایدار، انشعابی و گروههای اصلاح‌طلبی که موقتاً در کنار هم قرار گرفته‌اند، وجود داشته‌اند. احزابی کوچک که وابسته به شخصیتهای خاص آن امکان حضور می‌یابند. در سه دهه اول موجودیت اسراییل گروه‌بندی کارگر و پس از آن گروه‌بندی کاگر و لیکود در کنار یکدیگر توانسته‌اند ثبات لازم را در عرصه سیاسی این کشور حفظ کنند.

به رغم اینکه گفته می‌شود واقعیات سیاسی جامعه سیاسی حکایت از آن دارد که اجماع نظری عمومی بین احزاب در مورد هویت و حیات ملی وجود دارد، اما اختلاف عمیقی نیز بر سر موضوعات اقتصادی، اجتماعی، مذهبی، اخلاقی، و سیاست خارجی وجود دارد. این اختلاف‌نظرها نه فقط موجبات صف‌بندی قطبهای عمده چپ و راست را فراهم می‌آورد، بلکه صف‌بندیهایی را نیز در میان خود احزاب چپ‌گرا یا راست‌گرا به خاطر شدت و ضعف طرفداری از سیاستهای چپ‌گرایانه یا راست‌گرایانه به وجود می‌آورد. بدینسان کثرت احزاب اسراییل با گرایشهای متنوع موجود می‌تواند طیف سیاسی این کشور را از راست افراطی تا منتها الیه چپ این طیف پر کند.

در نظام سیاسی ـ حزب اسراییل دو جریان اصلی و تعیین کننده وجود دارد. جریان راست،‌ تحت عنوان «گروه‌بندی لیکود»، و جریان چپ تحت عنوان «گروه‌بندی کارگر»، که ابتکار عمل بازی قدرت در عرصه سیاسی این رژیم را در اختیار داشته و به نوبت یا در کنار هم قدرت سیاسی را در اختیار می‌گیرند. جریان چپ تحت رهبری حزب کارگر، متشکل از احزاب کارگر و میرتص ( که خود شامل احزابی چون شینوی، مپام و واتس است) می‌باشد. این جریان را می‌توان حاصل جنبش تجدید نظر طلبان صهیونیست‌ و احزابی اصلی آن حروت و لیبرال در قالب لیکود دانست.

«راست رادیکال که حاصل جنبشهای افراطی دوره یشوف و بعد از آن است و احزابی چون تسومیت، کاخ، مولیدت و جنبش گوش آمونیم را در بر می‌گیرد؛ و «راست معتدل» که محصول تغییر و تحول در مواضع احزاب فراارتدوکس اسراییل در دو دهه اخیر بوده، احزابی چون آگودات اسراییل، شاس و دیگل هتورا را شامل می‌شود.


3. جریان چپ

(1ـ3) ـ جنبش صهیونیستی کار
جناح چپ اسراییل عمدتاً «جنبش صهیونیستی کار» است که سابقه‌ آن را در سالهای دهه 1870 می‌توان دید. اگر چه به هنگام برگزاری اولین کنگره صهیونیسم در «بال» سویس، اثری از سوسیالیسم نبود، اما تنها پس از چند سال احزاب صهیونیست ـ سوسیالیست توانستند نقش محوری در «باز خیز ملی» یهود را به عهده گرفته و در عرض زمان اندکی بیش از سه دهه، صهیونیسم کارگری را به عنوان قوی‌ترین نیروی سیاسی صهیونیسم مطرح کنند. اولین یهودیان سوسیالیست شدیداً تحت تأثیر سوسیالیسم روسی و رهبران آن قرار گرفتند. اما فقدان تجانس بین یهودیان و جامعه روسیه مانع از ادغام آن در درون سوسیالیسم روسی شد و بنابراین، اندیشه سویالیست ـ صهیونیست راه خود را جدا کرد و به طور مستقل نمایان شد.

«نحمان سیرکین» (1924-1868) نخستین پیام‌آور و رهبر صهیونیسم کارگری بود. نظریه‌های وی پیچیده‌تر از یک دیدگاه مارکسیتی بود و تأثیر عمده‌ای بر بسیاری از معاصران چپ‌گرای آن داشت. از دیدگاه وی، «بین‌المللی شدن» هدف نهایی و اجتناب ناپذیر تاریخ است، اما استقلال ملی نیز مرحله و قدمی ناگزیر برای رسیدن به آن می‌باشد و یک دولت مستقل گامی تاریخی و ضروری برای حل مسئله یهودی می‌باشد. «سیرکین»، رهبری بوژوازی صهیونیسم را رد کرد و معتقد به یک جنبش خالص توده‌ای برای رسیدن به این هدف بود. وی صهیونیسم فرهنگی «عام» را رد می‌کرد. او کاملاً مارکسیتس نبود اما منازعه طبقاتی را به عنوان یکی از موضوعات اصلی تاریخ یهود تلقی می‌کرد.

بر خلاف حزب «کارگران سوسیالیست یهود روسیه»، که حل مسئله یهودی را در موفقیت سوسیالیسم در سطح جهان می‌دانست،‌ «گروههای کارگری» راه حل را در صهیونیسم جستجو می‌کردند. از این رو در «جنبش کارگران صهیون» (بوعالی تیسون) که توسط «پیربوروکوف» (1917ـ1881) بنیانگذاری شد، گرد آمدند. در موج دوم مهاجرت، در سالهای 904 تا 1914، 35 تا 40 هزار مهاجر از روسیه، کشورهای اروپای شرقی و اتریش (با میانگین 3 هزار نفر در سال) به فلسطین شتافتند. ویژگی برجسته برجسته این مهاجرت، صبغه کارگری آن بود. بیشتر آنها عضو اتحادیه کارگری صهیونیستی بوده و چندین اتحادیه مانند اتحادیه کارگران در سازمان کشاورزی یهودا (در سال 19911) را در فلسطین بنیان نهادند.

این کارگران در دو گروه رقیب تحت عناوین «بوعالی تیسون» و «هابوعیل هاتسعیر» سازمان یافتند که هر دو در زمستان 1905 موجودیت یافته بودند. بوعالی تیسون در سال 1942 حزبی ایدئولوژیک با سنت سوسیال دمکراتیک بود و هابوعیل هاتسعیر به عمل‌گرایی باور داشت. در کنفرانس لاهه (1970)، اتحادیه جهانی کارگران صهیون با طرح «اوگاندا» مخالفت کردند و گروههایی چون «کارگران جوان»، «نگاهبانان جوان» و «کار متحدان» را تأسیس کردند که هدف آن متحد کردن و سازمان دادن کلیه کارگان یهودی، ارتقای سطح زندگی آنان، و نمایاندن مشکلات ونظریات آنها و تعالی بخشیدن به آمال و آرزوهای صهیونیستی بود.

در سال 1930، از ادغام دو حزب «اتحادیه کار» (آحدوت هعفودا) و کارگران جوان (بخشی از هیستادورت) تأسیس شد. «احدوت هعفودا» در سال 1944 از حزب ماپای جدا شد و سپس با بعضی از گروههای دیگر ائتلاف کرد و در سال 1948 حزب «متحد کارگران» معروف به «مپام» را تشکیل داد. بدین ترتیب، همزمان با تشکیل دولت اسراییل، دو حزب کارگری در صحنه سیاسی آن وجود داشت: حزب بزرگتر ماپای، با گرایش سوسیالیستی عمل‌گرایانه و حزب کوچکتر، مپام با گرایش سوسیالیستی عمل‌گرایانه و حزب کوچکتر، مپام با گرایش سوسیالیست ـ مارکسیستی. اما در پی اختلافات درون گروهی در ماپای «اتحادیه کار ـ کارگران صهیون» و «فهرست کارگران اسراییل» (رافی)، استقلال یافتند و تعداد احزاب کارگری اسراییل را به چهار حزب رساندند. ماپای به همراه اتحادیه کارگران صهیون اولین گروه‌بندی احزاب کارگری (معراخ1) را به وجود آورد. در سال 1968، سه حزب ماپای، اتحادیه کار و رافی در یکدیگر ادغام شده و حزب «کارگر اسراییل» را به وجود آوردند و با ادغام حزب کار اسراییل و مپام در سال 1969 (معراخ2) به وجود آمد که تا کنون پابرجاست.


(2ـ3)ـ احزاب کارگری

ماپای
حزب سوسیال ـ دمکرات کارگران اسراییل، بزرگترین حزب اسراییل از هنگام پیدایش آن می‌باشد که در سال 30ـ1929 با وحدت هابوعیل هاتسعیر و احدوت هعفودا شکل گرفت و در سال 1986 در اتحادیه دیگری با احدوت هعفودا و رافی حزب کارگر اسراییل را تشکیل داد. ماپای از جمله احزاب دیرپای اسراییل از هنگام استقلال آن بوده و به عنوان محور همه ائتلافهای چپ عمل کرده و نقش تعیین کننده‌ای در شکل‌دهی به سیاست خارجی و مسائل دفاعی و مالی اسراییل داشته است. در واقع تصمیمات عمده در این عرصه‌های، برای مدتها، در داخل ماپای اتخاذ می‌شد، نه از طریق یک فرایند میان حزبی. مهارت بی‌نظیر اعضای ماپای در جذب ایده‌ها، سیاستهای و انشعابها، در کل میزان بالایی از ثبات را در سیاست اسراییل تضمین می‌کرد. این حزب، اتحادیه‌های تجاری، هیستادورت، و مجلس و آژانس یهود را تحت سیطره خود داشت و قوی‌ترین حزب چه در جنبش جهانی صهیونیست و چه در ساخت انتخاباتی یهودیان فلسطین به شمار می‌رفت. گرایش اصلی این حزب سوسیالیسم عمل‌گرایانه بود که با مارکسیسم فاصله زیادی داشت.

جایگاه برتر ماپای در اصول اساسی برنامه دولت اسراییل تبلور یافته است. به گونه‌ای که اصول پنجگانه سیاست خارجی سال 1949 و همچنین برنامه‌های اعلام شده از طرف ماپای در مبارزات انتخاباتی 1959 و 1961 در اصول سیاست خارجی اسراییل گنجانده شده و آن را به این شکل در آورد:

1. خلع سلاح عمومی و کلی و صلح جهانی.

2. صلح (عدم پیمانهای تهاجمی) با همسایگان عرب

3. خلع سلاح عمومی و کلی (منطقه خاورمیانه)



همکاریهای بین‌المللی طبق اصول سازمان ملل متحد

دوستی با همه دولتهای صلح طلب

دوستی با ملل آسیا و آفریقا

حق یهود برای یاری و بازگشت به اسراییل

گرد هم آوردن تبعیدیها

حاکمیت، یکپارچگی سرزمین و استقلال.

دمکراسی.


هعفودا

به هر ترتیب بعد از 1966 و با تشکیل معراخ (گروه‌بندی ماپای واحدوت هعفودا)، احزاب دیگر نیز توانستند در شکل دهی به اصول سیاست خارجی اسراییل نقش بازی کرده و تکتازی و اقتدار ماپای را زیر سؤال برند.

حزب ناسیونالیست چپ در مورد اختلافات اعراب ـ اسراییل نظامی گرا و مصالحه ناپذیر می‌باشد. احدوت هعفودا در مقایسه با ماپای، نظامی‌گرایی، ناشکیبایی و پویایی بیشتر، و مردانی جوان‌تر داشته و البته در عین حال انشعابی از صهیونیسم کارگری بوده است. احدوت هعفودا بیشتر از ماپای و کمتر از مپام به عقاید سوسیالیستی تعهد داشته و ناسیونالیست‌تر از مپام و عمل‌گراتر از هر دوی آنها بوده است. در یک اصطلاح نموداری، مپام سوسیالیست چپ، ماپای سوسیال دمکرات واحدوت هعفودا ناسیونالیست چپ می‌باشند. این موقعیت میانه در مرکز چپ طیف سیاستهای اسراییل همچنین نشانگر خواسته‌های سیاست خارجی احدوت هعفودا نیز می‌باشد.

در سطوح جهانی و دو جانبه، احدوت هعفودا شبیه مپام می‌باشد. موافق اتحاد با ایالات متحده نیست و خواهان بازگشت به یک سیاست مستقل و غیر انطباقی، حامی همزیستی مسالمت‌آمیز و ممنوعیت تسلیحات هسته‌ای است. از دیدگاه این حزب مرزهای 29 نوامبر قطعنامه تقسیم 1947 سازمان ملل و مفهوم «دولت کوچک دو ملیتی» مطلق هستند. هیچ گونه مصالحه در مورد سرزمین نباید انجام گیرد. آوارگان عرب باید در سرزمینهای بدون استفاده کشورهای عرب اسکان یابند. اسراییل باید برای کمک به صلح در چارچوب مذاکرات صلح، آماده باشد. در عین حال ارتش و امنیت باید تقویت شود و در صورت لزوم قاطعانه اقدام گردد.



مپام

حزب صهیونیست ـ مارکسیست کارگران متحد، در سال 1948 با اتحاد «هاشومیر هاتزایر» و احدوت هعفودا شکل گرفت. این اتحاد پایدار نماند و در مورد مسائلی چون موضع‌گیری در مقابل اتحاد شوروی سابق، عملیات نظامی ضد کشورهای عربی مجاور و پذیرش عضویت اعراب در هیستادورت، دچار اختلاف و افتراق شد. احدوت هعفودا در سال 1954 از مپام جدا شد، در سال 1969 به رهبری حزب کارگر به معراخ پیوست، در سال 1988 کناره جست و در سال 1992 با «راتس» و «میرتص» ادغام شد.

مپام در سه مورد در مواضع و عقاید ایدئولوژیکی و سیاسی خود تجدید نظر کرده است. در مرحله نخست (1969 ـ 1948)، ایدئولوژی حزب ترکیبی از اندیشه صهیونیسم و مارکسیسم بود. از لحاظ سیاسی مواضع آن با ماپای، در مسائل داخلی و خارجی و در قبال اعراب، اختلاف شدید داشت و مشارکت با احزاب لیبرال و دینی را به جای احزاب چپگرا رد می‌کرد. از نظر اقتصادی نیز بر همکاری سه بخش دولت، هیستادورت و بخش تأکید داشت. در مرحله دوم (1974 ـ 1969)، ضمن بازنگری در مواضع فکری و سیاسی به ویژه به دنبال جنگ ژوئن 1967، اندیشه مارکسیستی و مواضع حزب کارگر در پیش گرفته شد. اما همچنان گرایش به سوسیالیسم، دفاع از حقوق کرگران و اقشار فقیر، میانه‌روی و تمایل به صلح در حزب وجود داشت. با پیوستن به معراخ، مواضع قبلی تا حدود بسیاری تغییر یافت و تأثیر خود را از دست داد.

در مرحله سوم (1984 به بعد)، مپام سعی کرده است هویت و نقش خاصی برای خود به وجود و خصوصاً در امور اجتماعی مواضع خود را تشدید کرده است. از جمله: مسائل مربوط به مناطق اشغالی، شهرک سازی، حقوق ملت فلسطین، صلح با اعراب و تکیه بر مساوات میان شهروندان یهود و عرب‌های مقیم رژیم صهیونیستی، از اصول کلی مپام می‌باشد. در مبارزه انتخاباتی سال 1992، مپام در ائتلاف با «شینوی» و «راتس» فراکسیون پارلمانی میرتص را تشکیل داد تا در راستای وحدت بخشیدن به نیروهای صلح یهودی در اسراییل جهت احراز کرسیهای بیشتر در پارلمان، زمینه شکست لیکود و پیروزی کارگر را فراهم کند.


میرتص

برنامه انتخاباتی میرتص در انتخابات سال 1992 به این شرح بود:

1. اعتراف به حقوق فلسطینیان در تعیین سرنوتش خود در کرانه باختری و نوار غزه؛

احترام به تصمیم ملت فلسطین در مورد سرنوشت خود (در چارچوب کنفدارسیون با اردن، یا به طور مستقل) با توجه به مسائل امنیتی؛

پذیرفتن مذاکره با «ساف»، مشروط بر آنکه ساف اسراییل را به رسمیت شناخته و با تروریسم مخالفت کند؛

توافق صلح با اعراب طی پیمانهای مرحله‌ای و اعطای خود مختاری به مناطق اشغالی در قالب هدفی زودرس و یافتن راه حلی موقت به منزله رسیدن به راه حلی نهایی و همیشگی؛

توقف فوری شهرک‌سازی یهودی؛

آمادگی برای پذیرش راه حلی میانه.

تدابیر امنیتی و خلع سلاح مناطق که اسراییل از آن عقب‌نشینی می‌کند؛

قدس پایتخت اسراییل بوده و قابل تجزیه نیست و پس از انعقاد پیمان صلح کلیه مسائل دینی و قومی لحاظ خواهد شد.


کارگر

حزب کارگر اسراییل به عنوان رهبر و مظهر جریان چپ اسراییل از اتحاد سه حزب مپای، احدوت هعفودا و بوعالی تیسون و رافی در سال 1986 تشکیل شد. حزب کارگر یک حزب سوسیال دمکرات صهیونیستی است که در واقع ساختار و محور اصلی آن همان حزب مپای می‌باشد. احزاب کارگری به رهبری مپای و بعداً حزب کارگر تا سال 1977 قدرت سیاسی در اسراییل را در اختیار داشتند. و در انتخابات 1984 و 1988 نیز در دولت ائتلافی با لیکود شریک شدند. در انتخابات 1992، حزب کارگر دوباره قدرت را در اسراییل به دست گرفت. در انتخابات 1966، این حزب در ائتلاف با حزب میرتص از جناح راست به رهبری لیکود شکست خورد، اما در انتخابات 1999 به رهبری «ایهود باراک» به پیروزی رسید.

برنامه‌های حزب کارگر در انتخابات سیزدهم، نماینده نظرات و مواضع احزاب مختلف کارگری بود که به این شکل اداره شد: اعلام آمادگی برای مذاکره با شخصیتهای فلسطینی که اسراییل را به رسمیت می‌شناسند، مخالف تروریسم هستند و قطعنامه‌های 242 و 338 را قبول دارند، اعتراف به حقوق فلسطینیان، تحقق صلح در مراحل زمانی متدد، مشارکت اردن در مذاکرات، باقی ماندن قدس و دره اردن و شمال غرب بحرالمیت به عنوان مرزهای امنیتی اسراییل، حفظ مناطق حیاتی مانند اطراف قدس و «گوش هتسیون»، توقف روند شهرک‌سازی به استثنای قدس و دره اردن، حفظ آبادیهای یهودی نشین در مناطق مورد عقب‌نشینی اسراییل و حل مشکل پناهندگان فلسطینی خارج از فلسطین اشغالی راه حل منطقه‌ای در مورد سوریه، ادامه سلطه اسراییل بر شهرکهای یهودی نشین در جولان، ایجاد تضمین برای منافع امنیتی اسراییل از طریق خلع سلاح مناطق وسیع و اهش نیروهای نظامی. در مورد لبنان نیز این حزب قایل به انعقاد پیمان صلح با آن، آزادی لبنان از نفوذ و سیطره سوریه، خروج نیروهای بیگانه و تروریست از آن، توقف اقدامات تروریستی و دفاع از مرزهای شمالی اسراییل از طریق ایجاد نوار منیتی در جنوب لبنان و دیگر ترتیبات امنیتی بود.

حزب کارگر و به تبع آن جناح چپ اسراییل نشان داده است که در راستای وصول به اهداف سیاست خارجی روش و تاکتیکهای خاص خود را به کار می‌گیرد. گرایش به راهبرد تهاجمی به رغم اعلام سیاستها و راهبردهای دفاعی و عملکرد متناقض با برنامه‌های اعلام شده در انتخابات از جمله مشخصه‌های همین حزب می‌باشد.


نوشته شده در  جمعه 87/3/17ساعت  9:3 عصر  توسط .... 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
این بار اسرائیل با اینترنت آمده است -مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]